بررسی جنگ نرم استکبار جهانی علیه جهموری اسلامی ایران
اشاره
در شمارۀ گذشته (مبلّغان 145) موضوع «جنگ نرم» مورد بحث و بررسی قرار گرفت و در آنجا پس از مباحثی همچون تعریف، مفهومشناسی، تاریخچه و پیشینۀ جنگ نرم، به اهداف، ماهیت و چرایی آن نیز پرداخته شد؛ اکنون توجه مبلّغان گرامی را به ادامۀ این موضوع جلب میکنیم.
اهمّیت جنگ نرم
عمده اهمیت و حساسیت جنگ نرم، این است كه «در تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمیبینید و هوشیاری، لازم است» (1) تا آدمی بتواند تاكتیكهای دشمن را شناسایی و خود را در برابر آن مجهّز كند.
تاكتیكهای جنگ نرم
جنگ نرم از تاكتیكهایی همچون نافرمانی مدنی، مشروعیتزدایی، بیاعتبارسازی، اعتمادزدایی از نظام، اختلافافكنی، ناكارآمد جلوه دادن نظام، ایجاد نارضایتی، القای غم و یأس و وحشت، بحرانی جلوه دادن كشور (2)... در فازهای كوتاهمدت و میان مدت و بلند مدت بهره میجوید.
برخی دیگر از تاكتیكهایی كه در جنگ نرم استفاده میشود، عبارتاند از:
1. بدنماییِتحریفگرانه
تحریف معنوی، واژهها و انتساب آنها به كشورهای مخالف برای بدنام و بدچهره و بداندیشه جلوه دادن آنها، مثل معنای بد قائل شدن برای واژه بنیادگرایی و نسبت دادن آن به مسلمانان، و نیز معنای تروریسمدادن به مقاومت مشروع لبنان و فلسطین، و حمایت از تروریسم نامیدنِ «حمایتِ ایران از مقاومت»؛
2. كتمان واقعیتها
تكریم واژهها برای مخفیسازی واقعیتها: مثل تكریم حقوق بشر و آزادی در تبلیغات رسانهای، اما نقض عملی حقوق بشر و آزادی در غرب.
3. شایعهسازی متناوب
شایعهپراكنی دربارۀ مسائل مهم امّا مبهم در موقعیتی كه امكان دسترسی كامل به واقعیتها از منابع خبری معتبر موجود نباشد. در این صورت، ضریب نفوذ شایعه بیشتر میشود؛ شایعات گوناگونی با هدف تفرقهافكنی، هراسآوری، امیدبخشی، شعلهورسازی به شكلهای خزنده، دلفینی یا غواصی، كه به تناسب زمان، تولید و بعد از تأثیرگذاری، برای مدتی خاموش، و دوباره با ایجاد زمینههای ذهنی لازم در جامعه، ایجاد میشود.
4. نهادینهكردن دروغهای ساختگی
تكرار دروغهای بزرگِ خودساخته تا آنجا كه مخاطب، فریفته و مرعوب شود و سرانجام، آن را بپذیرد و به آن عادت كند. معروفترین استفاده این تاكتیك در زمان آدولف هیتلر و به دست رئیس دستگاه تبلیغاتی نازیها، گوبلز بوده است. گوبلز میگوید: «دروغ هر چه بزرگتر باشد، باور آن برای مردم راحتتر است.» (3)
القای «دروغ بزرگ» تقلب در انتخابات و تكرار آن، ذیل این تاكتیك تعریف و توجیه میشود كه سعی كردند ذهنیت عمومی جامعه ایرانیان را مشوّش و اعتماد ملّی را تضعیف كنند.
5. فاجعهبار خواندن آینده
فاجعهبار جلوه دادن حوادث آینده بر اساسِ برآوردهای مغرضانه از وضعیت فعلی برای برانگیختن حساسیتهای مخاطب و سپس جلب توجه او به افكار مورد نظر خود.
6. بزرگنمایی كوچكنمایانه
برزگنمایی دستاوردهای علمی و تكنولوژیكی خود و بسیار ناكام جلوه دادن مسلمانان برای تضعیف روحیه آنان در رویارویی با غربیان.
7. توجیهسازی رعبانگیز در افكار عمومی
ایجاد ترس در دل مردم نسبت به مخالفان خود برای توجیهِ دشمنی و خشونت علیه آن مخالفان؛ مثل ترساندن مردم دنیا دربارۀ وجود بمبهای هستهای در عراق برای توجیه حملۀ آمریكا به این كشور (در افكار عمومی جهانی).
8. شخصیتزدایی
ترور شخصیت (به جای ترور فیزیكی) با استفاده از شگردهای رسانهای مثل طنز، شعر، كاریكاتور، كلیپ و... برای اهریمنسازی و وحشت آفرینی از آن شخصیتِ محبوب یا مشهور در افكار عمومی به منظور منفورسازی او و شخصیتزدایی از وی.
9. اثرگذاری سودجویانه
یعنی تحت تأثیر قراردادن افكار عمومی جهانی و داخلی به نفع خواستههای خود. (4)
10. مصادرۀ مغرضانۀ مفاهیم مبهم
مصادرۀ محتوای بسیاری از مفاهیم كلی مثل جهانیشدن، دموكراسی، آزادی، حقوق بشر، بدون تعریف و توجیه واضح و روشن، و نشر آن مفاهیم كلی در رسانههای غربی برای اقناع مخاطبان در زمینهای مشخص (5) و رسیدن به اهداف خود در این زمینه.
11. گزینش شایعهسازانه اخبار
حذف گزینشی بخشی از یك خبرِ منسجم و نشر بخش دیگر آن برای ایجاد سؤال و ابهام و زمینهسازی برای خلق شایعات گوناگون در رسانهها.
12. اطلاعرسانی عطشآور
اطلاعرسانی تدریجی، مداوم، متناوب و نامنظم به مخاطب تا هر روز حساسیت او به یك پیام بیشتر شود و سرانجام در درازمدت پذیرای آن پیام شود.
13. اثرگذاری با جاذبههای جانبی
استفاده از جاذبههای جنسی و جسمی برای اثرپذیری بیشتر مخاطب نسبت به پیام اصلی در پرتو آن جاذبهها به ویژه در برنامههای ماهوارهای، تلویزیونی، گویندگی اخبار، مجلات گوناگون و آگهیهای تجاری.
14. ایجاد و القای اختلاف
ایجاد و القای وجود اختلاف و تفرقه در جامعۀ هدف و جبهۀ رقیب، برای تقویت گسستهای طبیعی قومیتی، مذهبی، نژادی، دینی، جنسیتی، زبانی و... در آنها تا مشغول مشكلات درونی شوند و از اقتدار، انرژی، مقبولیت و یكپارچگیشان كاسته شود. این تاكتیك بهشدت مورد توجه بنگاههای خبرپراكنی و استكبار جهانی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران است و اخیراً بر شدت بهرهگیری از آن افزودهاند.
15. تنوع تاكتیكی
استفاده تركیبی از انواع گوناگون تاكتیكهای جنگ نرم برای ایجاد تصویر مورد انتظار در ذهن مخاطب.
16. مدلسازی فكری خودفریبانه
این روش از روشهای مهم در جنگ نرم است. در این شیوه، مخاطب به این نتیجه میرسد كه باید این كار را انجام دهد و راهی جز این ندارد. این زمانی است كه گزینههای مقابل او آنقدر محدود شود كه هر چه را در دایره گزینشش انتخاب كند، برای طرف مقابل، بُرد محسوب شود. ظاهراً تنوع هست؛ ولی راه گرزیزی نیست.
مهمترین و بالاترین سطح فریب، این است كه فرد را به خودفریبی بكشانند. گاهی فرد فریب میخورد؛ اما میداند كه فریب خورده و چارهای ندارد. گاهی نیز فرد فریب میخورد؛ اما هر چه تلاش میكنند او را از دایره و تور فریب بیرون بیاورند، امكانپذیر نیست؛ چرا كه نمیخواهد باور كند كه فریب خورده است.
هر فرد، نوعی شناخت و معرفت نسبت به عالم، نسبت به خود و نسبت به روابط با دیگران دارد. وقتی بتوانید وارد حوزۀ شناختی فرد شوید و مقدمات را فراهم كنید، نتیجه دلخواهتان را هم میگیرید. این كار، چندان پیچیده نیست؛ مثل این است كه در شعر؛ وزن و قافیه تعریف كنید و افراد مقابل، مكلّف باشند كه قسمت دوم را تكمیل كنند! آنها مجبورند در وزن و قافیه مورد نظر شما بسرایند.
در روانشناسی جنگ، بر روی این مبحث مطالعه میكنند كه باید فهمید سوژهای كه قرار است روی آن كار شود، چطور میاندیشد؟ باید منطق طرف مقابل را كشف كرد تا بر اساس آن، فرد را به نتایجی كه میخواهیم، برسانیم یا در منطق و مدل فكری او دستكاری كنیم و در نهایت، نتیجه لازم را بگیریم.
از لحاظ روانشناسی در رسانهها انسانها عملاً به عروسك خیمهشببازی تبدیل میشوند. اوج این مسأله در رسانههای غربی دیده میشود. اگر رسانهها خاموش شوند تا مدتها یك «خلأ فكری» شدید در غرب رخ خواهد داد؛ زیرا مردم دیگر نمیدانند چطور بیندیشند و از كدام سبك زندگی تبعیت كنند؛ بهویژه در ایالات متحده آمریكا.
17. تزریق اطلاعات در خلأ تردید
در جنگ نرم، شخص را به منطقیبودن، كارآمدی و نتیجهبخشی دیدگاهها و رفتارهای خودش دچار تردید میكنند تا دچار خلأ فكری و منطقی شود و ذهنش نرم و آماده شود برای پذیرفتن چیزهای دیگری كه رسانۀ رقیب القا میكند؛ مثلاً دشمن میگوید: رسانههای شما دروغ میگویند یا همه واقعیت را نمیگویند و بر اساس منافع خودشان این كار را میكنند؛ در نتیجه به صحّت عمل رسانههای خودی شك پیدا میشود؛ آنگاه دشمنان، منابع رقیب را به سرعت معرفی میكنند. تزریق اطلاعات اینگونه صورت میپذیرد.
18. طراحی ادبیات مناسب با شاكله ذهنی و روانی مخاطب
هر انسانی، ارزشها و شاكلهای ذهنی دارد. اگر مطالبی كه دیگران میگویند، تفاوت زیادی با این شاكله ذهنی داشته باشد، انسان، آن را پس میزند. اگر شخص مذهبی، پیامی كاملاً ضدمذهبی دریافت كند، طبیعی است كه از همان اول، آن را نمیپذیرد؛ به همین دلیل دشمن میكوشد پیام مورد نظرش را با توجه به شاكله روانی مخاطبان، طراحی كند.
از اینرو یكی از مسایل پراهمیت در نبرد روانی، طراحی ادبیات مناسب است؛ ادبیاتی كه ظاهری ارزشمند داشته باشد. دشمنان، ادبیات و ارزشهای ما را منفور و نامطلوب جلوه میدهند (ذهن مردم هم طبیعتاً به چیزهای نازیبا گرایش ندارد) آنگاه یك ادبیات جایگزین مطرح میكنند و از این راه به مرور زمان بر تمایلات و رفتارهای ما تأثیر میگذارند. اینگونه است كه بعد از مدتی، فرد، دچار عمیقترین شكل فریب، یعنی خودفریبی میشود و هرگونه تلاش برای آزادسازی را، تلاش برای نابودی میانگارد و در نتیجه، مقابل آن میایستد.
مهمترین راهبرد در برابر جنگ روانی، «آگاهیبخشی» است؛ اما اگر فرد به خودفریبی رسیده باشد، آگاهیبخشی هم تأثیری ندارد. البته راههای دیگری هم وجود دارد؛ مانند تردیدآفرینی در باورهای جدید تا منطق آن متلاشی شود؛ همان كاری كه حضرت ابراهیم با شكستن بتها و قرار دادن تبر در دست بت بزرگ انجام داد و به منطق بتپرستان حمله كرد.
19. الگوسازی از سبك زندگی غربی و ترویج هویت آمریكایی در جهان
در طول تاریخ، مصداقهای گوناگونی از جنگ روانی و روشهای آن وجود دارد كه امروز، علمیتر شده و به دلیل توانایی رسانه، با قدرت بیشتری از آن استفاده میشود.
یكی از موارد مهم در دنیای مجازی رسانهای كه امروزه در آن زندگی میكنیم، «الگوسازی» است؛ حتی شخصیتهای كارتونی كه میشناسیم - مانند سوپرمن و... - به گونهای تصویر میشوند كه گویی قدرتی فوق بشری دارند و پیام و هدفشان، مأموریت جهانی «نجات دنیا از دست اشرار فضایی یا زمینی» است. این ابرمردها اغلب در ایالات متحده آمریكا به تصویر كشیده میشوند؛ یعنی هر كه دشمن آمریكاست و قصد حمله به آمریكا را دارد، شرور محسوب میشود.
آمریكا چنان القا میكند كه بهترین الگو برای همه، قهرمانان آمریكایی هستند. در همۀ انسانها بهویژه در كودكان، نوعی حس همانندپنداری و همانندسازی با قهرمانان وجود دارد. همه تلاش میكنند خودشان را به قهرمانان، نزدیك و شبیه كنند. وقتی كه ملّیت و هویت آن قهرمان، آمریكایی باشد، مخاطب نیز میكوشد خود را به آن هویت نزدیك كند؛ همان چیزی كه آمریكاییها تلاش میكنند با عنوان «سبک زندگی آمریكایی» در آسیا و اروپا رواج دهند.
همه این نكات، ظرافت كار عملیات نرم را نشان میدهد. بنابراین زمانی كه میخواهیم در مقابل جنگ نرم، بایستیم باید بتوانیم این ظرافتها را بشناسیم و در مقابل، الگوی مقاومتمان را به همان ظرافت طراحی كنیم. (6)
گروههای هدف جنگ نرم
گروههای مورد هدف در جنگ نرم عبارتاند از:
1. گروههای مرجع در جمهوری اسلامی (دارای جایگاه اجتماعی و مقبولیت عمومی و تأثیرگذار بر گستره وسیعی از مردم) شامل: نخبگان علمی، مسئولان نظام، هنرمندان، شخصیتهای سیاسی، علما و روحانیان (واجد تأثیرگذاری خاص)، خانوادههای معظم شهدا (واجد تأثیرگذاری خاص)، چهرههای متنفذ و گروههای موجه و ورزشكاران.
2. گروههای خاص (واجد قدرت بالقوه برای ایفای نقش پیادهنظام دشمن به منظور تشكیل جنبشهای همافزای اجتماعی از قبیل اردوكشی خیابانی، اعتصاب، تحصن، نافرمانی مدنی و...) از قبیل: سرمایهداران، زنان، جوانان و دانشجویان، گروههای اپوزیسیون و اصناف.
3. ستونهای حمایتی نظام جمهوری اسلامی شامل: عموم مردم، اجتماعات مذهبی، نیروی مقاومت بسیج، روحانیان و خانوادههای شهدا (به طور ویژه)، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و نهادهای نظامی و انتظامی. (7)
در یك كلام میتوان گفت همۀ افراد جامعه میتوانند بخشهای مشخصی باشند كه مورد نظر راهاندازان جنگ نرم قرار گرفتهاند و این موضوع، وابسته به هدفی است كه بانی جنگ نرم، آن را دنبال میكند. عنصر اصلی در تبلیغات و جنگ نرم، تودۀ مردم هستند. موفّقیت یا شكست در جنگ، به شرایط تودهها بستگی دارد. مصداق عینی آن را میتوان در جنگ 33 روزه لبنان و جنگ عراق مشاهده كرد.
اكثر كارشناسان معتقدند در عراق، جنگ نظامی به معنای واقعی خود رخ نداده است و آمریكاییها توانستند از طریق جنگ نرم و عملیات روانی با بهكارگیری رسانهها، افكار عمومی مردم عراق را متقاعد كنند كه ارتش آمریكا برای نجات آنان آمده است. اعلامیههای پرتاب شده از هواپیماها و برنامههای رادیویی، مردم عراق را قانع كرد كه در برابر ارتش متجاوز، مقاومت نكنند و حتی در بعضی شرایط به یاری آنها هم بشتابند. برخلاف این قضیه، میتوان رهبری سید حسن نصرالله را در جنگ 33 روزه لبنان، تحسین كرد و ستود كه توانست جنگ نرم دشمن را خنثی كند و افكار عمومی مردم لبنان را متقاعد سازد كه برای پیروزی باید سختیها و بمبارانها را تحمّل كرد و نباید تسلیم دشمن شد.
این عقیده وجود دارد كه اگر بتوان افكار عمومی را دربارۀ موضوع یا پدیدهای قانع كرد یا به آن، سمت و سوی خاص بخشید، دولتها نیز تحت فشار افكار عمومی به آن سو كشیده خواهند شد. (8)
عوامل زمینهساز جنگ نرم
عوامل زمینهساز جنگ نرم كه به انحراف عمومی در كشور جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورها منجر میشود عبارتند از:
عوامل اخلاقی
1. دور شدن از ذكر خدا؛
2. فراموش كردن معنویت؛
3. كنارگذاشتن ذكر و دعا و توسّل و طلب از خدای متعال و توكل به خدا؛
4. شهوترانی و دنبال هوسها رفتن.
عوامل سیاسی
1. ترویج غربگرایی در كشور؛
2. ترویج تأویلگرایی و نفاق در گفتمان سیاسی مسئولان و نخبگان؛
3. ایجاد و گسترش تضادها و معارضات مختلف (مردم با مردم، مردم با مسئولان، مسئولان با مسئولان)؛
4. حمله به ولایت فقیه؛
5. مشروعیتزداعی از نظام اسلامی و قانون اساسی كشور؛
6. پدید آمدن احساس تبعیض؛
7. بروز احساس ظلم و بیعدالتی؛
8. بروز احساس محدود شدن آزادیها و حقوق اساسی و شهروندی؛
9. دیوانسالاری بیمار و بوروكراسی افراطی؛
10. فساد سیاسی (انحصارطلبی، زیادهخواهی و باندبازی).
عوامل فرهنگی
1. ترویج سبك زندگی مدرن از سوی رسانهها؛
2. فقر نرمافزاری در زمینه علم؛
3. روحیه تساهل و تسامح افراطی در برخورد با منكرات و مشكلات فرهنگی؛
4. تجمّلگرایی؛
5. دنیاطلبی؛
6. اشرافیت؛
7. ثروتاندوزی؛
8. كمتوجهی مسئولان به هنر متعهد؛
9. افزایش نابسامانیها و بزهكاریهای اجتماعی نظیر افزایش سن ازدواج، همجنسگرایی، تكدیگری و... .
عوامل اقتصادی
1. گرایش مراكز تصمیمساز و تصمیمگیر به نظام سلطه و اقتصاد جهانی؛
2. فساد اقتصادی و مالی برخی از مسئولان كشور؛
3. كاهش پایبندی به احكام اقتصادی اسلام؛
4. افزایش شكاف اقتصادی تورم و كاهش قدرت خرید مردم؛
5. افزایش بیكاری؛
6. گسترش فقر؛
7. مشكل تأمین مسكن؛
8. ناكارآمدی نظام توزیع؛
7. اجرای طرحهای اقتصادی توجیهناپذیر. (9)
راههای مقابله با جنگ نرم
برخی از راههای مقابله با جنگ نرم عبارتاند از:
1. آگاهیدهی و مصونسازی
اولین كار در مقابله با هر گونه عملیات نرم رقیب «آگاهیبخشی» است تا هم رقیب بفهمد كه ما متوجه اعمال او هستیم و هم ملّت خودمان این آمادگی را دریابند. وقتی از طریق آگاهیدهی، «مصونسازی» ایجاد شود، گام بزرگی برداشته شده است. البته این كار، پیچیده است و در یك مقطع كوتاه، انجامشدنی نیست.
در واقع ما باید در یك فرایند، ملتسازی شركت كنیم. امام خمینیرحمهالله یك انقلاب را به پیروزی رساند؛ اما پیش از آن، فرایند ملّتسازی را آغاز كرده بود. انقلاب در واقع، ثمره كار بود، نه شروع آن. این ملّتسازی از چه زمان آغاز میشود؟ از مهدها. كشوری كه میخواهد برای دنیا الگو درست كند، باید از لحاظ حركت، نمونه مطلوب و مورد پذیرش را در مركز جهان اسلام، ایجاد و نهادینه كند.
بنابراین باید این فرایند ملتسازی را - كه شروع كردهایم - تكمیل كنیم؛ البته به صورت یك فرایند مستمر؛ یعنی یك برنامه درازمدت؛ نه یك برنامه كوتاهمدت.
نكتۀ دیگر اینكه نمیتوان برای كل جامعه، یك پیام واحد طراحی كرد. با توجه به اجزای مختلف جامعه، هر پیام باید با روحیات، تعلّقات فكری، شناختی و منطقی خاص طراحی متناسب شود؛ گرچه اجزای جامعه، هویت دینی و ملی واحدی دارند كه طبق دین اسلام باید از پیش از تولد تا زمان مرگ برای آن برنامه داشت. تلاش ما برای تمدنسازی و ملّتسازی، عظمت كار ما را نشان میدهد. همچنین نشان میدهد كه تلاش ما مكانیكی نیست. افزون بر آن، وقتی نظام، پیامی را برای آحاد مردم طراحی میكند، نباید در ذات این پیام، تعارض و تناقضی وجود داشته باشد. بنابراین، نظام فرهنگی و نهادهای فرهنگی كشور باید درون یك راهبرد كلان عمل كنند. (10)
2. كنش و واكنش آگاهانه
رصد و شناسایی فعالیتهای دشمن و تبیین موقعیت نیروهای طرفین در جبهه جنگ نرم با نظام سلطه (به منظور درك صحیح از فضای جنگ و فعالیتهای دشمن و نقاط ضعف و قوت او و نقاط تمركز دشمن در بمباران فكری و تبلیغاتی و همچنین وضعیت جبهه خودی) تا عملیات پدافندی و واكنش در مقابل حركت دشمن، ثمربخش و نتیجهمند باشد و عملیات آفندی و فعالانه نیز همین طور.
از اینرو مقام معظم رهبری میفرماید: «... باید مسائل كلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسایی بكنید؛ هدفهای دشمن را كشف بكنید؛ احیاناً به قرارگاههای دشمن - آنچنانی كه خود او نداند - سر بكشید و بر اساس او، طراحی كلان بكنید و در این طراحی كلان حركت كنید.» (11)
3. بصیرت همهجانبه
برخورداری نخبگان، جامعه، جریانها و فعالان سیاسی، علمی و فرهنگی از بصیرت بدر حوزههای مختلف (در مواجهه با دشمنان) و اكتفا نكردن به غنای محتوایی در زمینه تخصصی خود، تا در تشخیص حق و باطل اشتباه نكنند و مجبور به سكوت در دفاع از حق و شانه خالی كردن از حمایت از حق نشوند.
4. ثبات كارآمدی
اثباتِ عملی كارآمدی نظام از سوی دستگاههای مسئولان كشور.
مقام معظم رهبری میفرماید: «علاج تهاجم به كارآمدی نظام، اثبات كارآمدی است.» (12)
5. قاطعیت در فسادزدایی
جدیت و قاطعیت در برخورد با مفاسدِ گوناگونِ مسئولان كشور توسط مسئولان بلندمرتبه دولتی و قضایی.
مقام معظم رهبری میفرماید: «مواجهه با انحراف و خطا باید جدی باشد؛ هم دولتیها و هم دستگاه قضایی اگر در جایی دیدند كه انحراف و خطایی وجود دارد، با آن برخورد كنند... .» (13)
6. هجوم به عمق استراتژیك دشمن
حمله به عمق استراتژیك دشمنان انقلاب و اسلام و در دست گرفتن ابتكار عمل در مواجهه نرم با دشمنان با الگوگیری از سیره امام خمینیرحمهالله كه فرمود: «امروز با جمود و سكون و سكوت باید مبارزه كرد و شور و حال حركت انقلاب را پابرجا داشت... همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید كه اگر آرام گذارید، لحظهای آرامتان نمیگذارند.» (14) مرحوم سید احمد خمینی در سال 1371 در تبیین استراتژی امام در سیاست خارجی، میگوید: «... دیپلماسی امام، دیپلماسی تهاجم بود.» (15)
7. فاصلهزدایی
پر كردن فاصله مردم و مسئولان (در ابعاد مختلف اقتصادی و معیشتی، فرهنگی و اجتماعی).
8. حضور حماسی مؤمنانه
حمایت از عناصر مؤمن و جوان كشور و میدان دادن به آنان.
مقام معظم رهبری میفرماید: «... در محیطهای فرهنگی به نیروهای مؤمن تكیه شود. اینها سدی در مقابل تهاجم فرهنگی هستند.» (16)
9. طراحی مدل مقابله با جنگ نرم
استخراج و تبیین مدل مقابله با جنگ نرم و مصونیتبخشی (تحلیل سیاسی امنیتی وقایع و طراحی مدل مقابله با مكانیسمهای پلیسی، و نیز اقناع و توجیه افكار عمومی به عنوان سناریوی مكملِ طراحی مذكور؛ تا در كاربست رویكردهای فرهنگی - اجتماعی، و سیاسی - امنیتی در مقابله با جنگ نرم افراط نشود و منجر به بالا رفتن هزینهها و پیامدهای ناگوار در سطوح مختلف نشود. افراط در اعمال روشهای پلیسی و به كاربستن ادبیات امنیتی باعث فراموشی زمینههای فرهنگی حوادث و در نتیجه منجر به مقاومتِ منفی افكار عمومی در برابر حاكمیت میشود و افراط در تحلیل فرهنگی - اجتماعی و سادهانگاری و خوشبینی افراطی موجبِ وارد آمدن آسیبق سیاسی و امنیتی به نظام خدشهدار شدن حیثیتِ آن میشود.
10. برخورد با كسانی كه از فاز نظری و فكری به فاز براندازی و معارضه با نظام برخاستهاند
از دیگر راههای مقابله با جنگ نرم، برخورد با كسانی است كه «میخواهند با شعار آزادی علیه منافع مردم، علیه خودآزادی و علیه سرنوشت این ملت اقدام و حركت كنند.» (17)
11. آشنایی با تكنیكهای جنگ روانی و رسانهای
پایه جنگ روانی، جهل مردم است؛ از این رو پادزهر جنگ روانی، آشنایی با روشهای آن است.
12. تشكیل اتاقهای فكر برای اتخاذ بهترین راه مقابله
13. امید، نگاه خوشبینانه و قدرت تحلیل دادن به نسل جوان
14. تلاش نخبگان برای تبیین بدونِ تعصبِ حقایق به عموم مردم
مثلاً یكی از كارهای مهم عمّار یاسر، در جنگ صفین تبیین حقیقت بود. (18)
پینوشـــــــــــــتها:
(1). از تهاجم فرهنگی تا جنگ نرم، مجتبی احمدی، ابوذر زارع درخشان و حسین همازاده ابیانه، کیهان، تهران، 1389ش، چاپ دوم، ص33.
(2). همان، ص 21.
(3). سایت تابناك، به نقل از: پوشش خبری، محمد سلطانی و شهناز هاشمی، انتشارات سیمای شرق، تهران، 1382 ش، ص 25.
(4). اقتباس از مقاله «جنگ نرم با تأكید بر نقش رسانهها» و سایت تابناك، و جنگ نرم، داوود رنجبران، ص 13 و 14.
(5). اقتباس از سایت تابناك، به نقل از: سید حسین محمدی نجم، فصلنامه عملیات روانی، سال سوم، شماره 9، 1384ش.
(6). رجوع شود به سایت: www.nahadsbmu.ir، مقاله «آنچه باید دربارۀ جنگ نرم بدانیم (تاریخچه جنگ نرم)»، امیر محبیان، با تلخیص و تصرف.
(7). همان، ص 219 و 220.
(8). مقاله «جنگ نرم با تأكید بر نقش رسانهها».
(9). از تهاجم فرهنگی تا جنگ نرم، ص 192 تا 195 (با تلخیص).
(10). رجوع شود به سایت: www.nahadsbmu.ir، مقاله «آنچه باید درباره جنگ نرم بدانیم (تاریخچه جنگ نرم)»، امیر محبیان.
(11). بیانات مقام معظم رهبریحفظهالله، 8/6/1388 برگرفته از کتاب: از تهاجم فرهنگی تا جنگ نرم، ص 228 و 229.
(12). بیانات مقام معظم رهبریحفظهالله، 15/6/1380.
(13). همان.
(14). بیانات مقام معظم رهبریحفظهالله در پیام به مهاجرین جنگ تحمیلی، 2/1/1368.
(15). از تهاجم فرهنگی تا جنگ نرم، ص 232.
(16). بیانات مقام معظم رهبریحفظهالله، 21/5/1371.
(17). از تهاجم فرهنگی تا جنگ نرم، ص 235.
(18). جنگ نرم، داوود رنجبران، ص 15.