مقدمه
با سلام و درود به پیش گاه مقدس مولود نیمه شعبان و آخرین ذخیره امامت، حضرت بقیة الله - ارواحنا فداه - و یگانه دادگستر ابدی و بزرگ پرچم دار رهایی انسان از قیود ظلم و ستم استکبار. سلام بر او و سلام بر منتظران واقعی او. سلام بر غیبت و ظهور او و سلام بر آنان که ظهورش را با حقیقت درک میکنند و از جام هدایت و معرفت او لبریز میشوند.
امام خمینیرحمهالله که در راه سربازی واقعی و یاری آن امام همامعلیهالسلام، عمر خود را سپری کرد، سخنانی ارزشمند در رابطه با امام عصرعلیهالسلام بیان کردهاند، که این مطالب تحت عناوین و موضوعات مختلف دستهبندی شده ودر چند شماره از مجله تقدیم میگردد.
الف. بقیة الله، انسان کامل
1. میگویند: والعصر ان الانسان لفی خسر. عصر، انسان کامل است، امام زمانعلیهالسلام است؛ یعنی عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات؛ یعنی قسم به انسان کامل. (1)
2. عصر، هم محتمل است که در این زمان، حضرت مهدیعلیهالسلام باشد، یا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله و ائمه هدیعلیهمالسلام و در عصر ما حضرت مهدیعلیهالسلام است. قسم به عصاره موجودات عصر، فشرده موجودات، آن که فشرده همه عوالم است،. یک نسخه است، نسخه تمام عالم. همه عالم در این موجود، در این انسان کامل، عصاره شده است و خدا به این عصاره قسم میخورد. (2)
3. حضرت مهدیعلیهالسلام، ابعاد مختلفه دارد که آن چه که برای بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست. (3)
پیغمبر میخواست همه مردم را علی بن ابی طالبعلیهالسلام کند؛ ولی نمیشد. و اگر بعثت، هیچ ثمرهای نداشت الا وجود علی بن ابی طالبعلیهالسلام و وجود امام زمانعلیهالسلام، این هم توفیق بسیار بزرگی بود. اگر خدای تبارک و تعالی، پیغمبر را مبعوث میکرد برای ساختن یک چنین انسانهای کامل، سزاوار بود. لکن آنها میخواستند که همه، آن طوری بشوند، آن توفیق حاصل نشد. (4)
4. همان طوری که رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدیعلیهالسلام نیز، همان طور حاکم بر جمیع موجودات است. آن، خاتم رسل است و این، خاتم ولایت. آن، خاتم ولایت کلی بالاصالة است و این، خاتم ولایت کلی به تبعیت است. (5)
5. ماه مبارک رمضان که ماهی مبارک است، ممکن است برای این باشد که ماهی است که ولیّ اعظم؛ یعنی رسول خداصلیاللهعلیهوآله واصل شده و بعد از وصول، ملائکه را و قرآن را نازل کرده است. به قدرت او، ملائکه نازل میشوند. به قدرت ولی اعظم است که قرآن نازل میشود و ملائک نازل میشوند. ولی اعظم، به حقیقت قرآن میرسد در ماه مبارک و شب قدر و پس از رسیدن، متنزل میکند به وسیله ملائکه - که همه تابع او هستند - قرآن شریف را، تا به حدی که برای مردم بگوید.
قرآن در حد ما نیست، در حد بشر نیست. قرآن، سری است بین حق و ولی الله اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل میشود تا میرسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب در میآید که ما هم از آن استفاده ناقص میکنیم. و اگر سرّ «لیلة القدر» و سرّ «نزول ملائکه» در شبهای قدر- که الآن هم برای ولی الله اعظم حضرت صاحبعلیهالسلام این معنا امتداد دارد - سرّ اینها را ما بدانیم، همه مشکلات ما آسان میشود. (6)
6. از پیغمبر گرفته تا امام عصرعلیهمالسلام همه از گناه میترسیدند. گناه آنها غیر اینی است که من و شما داریم. آنها یک عظمتی را ادراک میکردند که توجه به کثرت، از گناهان کبیره است پیش آنها. (7)
ب. عرضه اعمال بر امام زمانعلیهالسلام
1. تمام ذرات کارهای ما تحت نظر خدای تبارک و تعالی است و نامه اعمال ما به حسب روایات به امام وقت عرضه میشود. امام زمانعلیهالسلام مراقب ما هستند. (8)
2. توجه داشته باشید که کارهایتان جوری نباشد که وقتی بر امام زمانعلیهالسلام عرضه شد، خدای نخواسته، آزرده بشوند و پیش ملائکة الله یک قدری سرافکنده بشوند که، اینها شیعههای من هستند. اینها دوستان من هستند و برخلاف مقاصد خدا عمل کردند. رئیس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رئیس منفعل میشود. (9) طوری باشد که نامهها وقتی عرضه میشود، ایشان را متأثر نکند. (10)
3. خلاف ما برای امام زمانعلیهالسلام سرشکستگی دارد. دفاتر را وقتی بردند خدمت ایشان و ایشان دید شیعه او دارد این کار را میکند، امام زمانعلیهالسلام سرشکسته میشود. بیدار بشوید که مسئله خطرناک است و خطر هم خطر شخص نیست، خطر ملت نیست، خطر اسلام است. (11)
4. قبل از اینکه این نامه اعمال ما به پیشگاه خدا و قبل از آن به پیشگاه امام زمانعلیهالسلام برسد، خودمان باید نظر کنیم به این نامه اعمالمان. (12)
5. وقتی نامههای ما را بردند پیش امام زمانعلیهالسلام (در روایات است که هر هفته میبرند، هفتهای دو دفعه.) وقتی که میبرند، اعمال ما جوری باشد که نمایش از این بدهد که ما تابعیم. ما آن طور نیست که خودسر بخواهیم یک کاری را انجام بدهیم. (13)
6. اگر یک وقت، نامه عمل یک روحانی را بردند و به امام زمانعلیهالسلام دادند و آن ملائکة اللهی که بردند و نامه را دادند، بگویند: این هم روحانی شما، اینها پاسداران اسلام شما هستند؟ و امام زمانعلیهالسلام خجالت بکشد، نعوذ بالله. او علاقه دارد به شما. شما ببینید اگر این آقا، خودشان خیلی منزه است، از پسرشان یک چیزی صادر بشود، خودشان سرافکنده میشوند. اگر از خادمشان یک چیزی صادر بشود، خودشان سرافکنده میشوند. ما همه خادم هستیم. از ما توقع هست. از شما توقع هست. (14)
7. من خوف دارم که کاری بکنیم که امام زمانعلیهالسلام پیش خدا شرمنده بشود. اینها شیعه تو هستند این کار را میکنند! نکند یک وقت خدای نخواسته، یک کاری از ماها صادر بشود که وقتی نوشته برود؛ نوشتههای ملائکة اللهی که مراقب ما هستند، رقیب هستند، هر انسانی، رقیب دارد و مراقبت میشود. ذرههایی که بر قلبهای شما میگذرد، رقیب دارد. چشم ما رقیب دارد. گوش ما رقیب دارد. زبان ما رقیب دارد. قلب ما رقیب دارد. کسانی که مراقبت میکنند اینها را، نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمانعلیهالسلام یک وقت، چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمانعلیهالسلام باشد. مراقبت کنید از خودتان، پاسداری کنید از خودتان. (15)
ج. کسب رضایت حضرت بقیة اللهعلیهالسلام
1. رهبر همه شما و همه ما، وجود مبارک بقیة اللهعلیهالسلام است و باید ماها و شماها طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را که رضایت خداست، به دست بیاوریم. (16)
2. من امیدوارم که همه خواهرها و برادرها و همه قشرهای این ملت و همه ما، از خدمتگزاران به اسلام و ولی عصرعلیهالسلام باشیم. ما در یک مملکتی هستیم که مملکت ولی عصرعلیهالسلام است و وظیفه آنهایی که در مملکت ولی عصرعلیهالسلام زندگی میکنند، یک وظیفه سنگین است. نمیتوانیم ما لفظا بگوییم ما در زیر پرچم ولی عصرعلیهالسلام هستیم و عملا توی آن مسیر نباشیم، چنان چه نمیتوانیم بگوییم که ما، جمهوری اسلامی داریم و عملا آن طور نباشیم، اسلامی نباشیم. (17)
د. انتظار؛ یعنی مقابله با ظلم
1. در بعضی روایات که من حالا نمیدانم صحت و سقمش را، هست که یکی از چیزهای مستحب این است که مؤمنین در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند. اسلحه مهیا، نه این که اسلحه را بگذارند کنار و بنشینند منتظر. اسلحه داشته باشند برای این که با ظلم مقابله کنند، با جور مقابله کنند. تکلیف است. نهی از منکر است. به همه ما تکلیف است که باید مقابله کنیم با این دستگاههای ظالم، خصوصا دستگاههایی که با اساس مخالفند. (18)
2. ما منتظران مقدم مبارکش، مکلف هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را در این کشور ولیعصرعلیهالسلام حاکم کنیم و از تفرقه و نفاق و دغل بازی بپرهیزیم و رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم. (19)
3. امیدوارم که ما همه جزء هیئت قائمیّه باشیم و همه به آن وظایفی که اسلام و قرآن، تحت لوای حضرت صاحبعلیهالسلام برای ما تعیین فرمودهاند، عمل کنیم و صورتها را محتوای واقعی به آن بدهیم و الفاظ را معانی حقیقی.
شاید این وصفی که برای حضرت صاحبعلیهالسلام ذکر شده است، دنبال همین آیه شریفه که میفرماید: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى»؛ (20) «بگو فقط که شما را به یک چیز، موعظه و توصیه میکنم، اینکه بهصورت دو تا دو تا و تکتک، برای خدا قیام کنید.»
دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام بکنیم. قیام واحد که بالاترین قیام، همان قیام آن شخص واحد است. و همه قیامها باید دنبال آن قیام باشد و قیام لله باشد. خدای تبارک و تعالی میفرماید که: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ». به امت بگو که فقط من یک موعظه دارم به شما و آن موعظه این است که، قیام کنید و قیام لله باشد. قیام لله کنید. البته آن حضرت قیام لله میفرمایند و آن للّهی که و آن خلوصی که برای ایشان هست، برای دیگران نیست. لکن شیعههای بزرگوار آن حضرت هم باید پیروی از او بکنند در اینکه قیام کنند لله، برای خدا. (21)
4. امید آن است که مسلمانان و مستضعفان جهان به پاخیزند و داد خود را از مستکبران بگیرند و مقدمات فرج آل محمدصلیاللهعلیهوآله را فراهم نمایند. (22)
5. ان شاءالله، اسلام را به آن طور که هست، در این مملکت پیاده کنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند و دنیا، دنیای اسلام باشد و زور و ظلم و جور از دنیا بر طرف بشود و مقدمه باشد برای ظهور ولی عصر ارواحنا له الفداء. (23)
6. این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفه داریم، این مهم است. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمیشود. بلکه با وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست. (24)
7. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم. کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم، برای آمدن حضرتعلیهالسلام. (25)
هـ. برداشتهای انحرافی از انتظار
1. بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمانعلیهالسلام را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند، بلکه بعضی از آنها را که من سابقا میشناختم، بسیار مرد صالحی بود. یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحبعلیهالسلام بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند؛ لکن همین. دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و به فکر این هم، که یک کاری بکنند، نبودند.
یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که، ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد. به این چیزها، ما کار نداشته باشیم. ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء الله درست میکنند. دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آن چه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان، نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای مردمی بودند که صالح بودند.
یک دستهای میگفتند: که خوب! باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند، گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.
یک دستهای از این بالاتر بودند. میگفتند: باید دامن زد به گناهها. دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرتعلیهالسلام تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی هم بودند. اشخاص ساده لوح هم بودند. منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی، به این امر دامن میزدند.
یک دسته دیگری بودند که میگفتند: هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم، عَلَم باطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد. در صورتی که آن روایات که هر کس عَلَم بلند کند عَلَم مهدی، به عنوان مهدویت بلند کند. حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این است که ما تکلیف مان دیگر ساقط است. یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن؟ این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب که تشریف میآورند، برای چی میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را. برای اینکه حکومت را تقویت کنند. برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفه قرآن، دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند. حضرت بیایند چه میکنند؟
حضرت میآیند میخواهند همین کارها را بکنند. الآن دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد! به حسب رای این جمعیت که بعضیشان بازیگرند و بعضی شان نادان، این است که ما باید بنشینیم دعا کنیم به صدام! هر کسی نفرین به صدام کند، خلاف امر کرده است؛ برای اینکه حضرت دیر میآیند! و هرکسی دعا کند به صدام، برای اینکه، این فساد زیاد میکند. ما باید دعاگوی آمریکا باشیم و دعاگوی شوروی باشیم و دعاگوی اذنابشان، از قبیل صدام باشیم و امثال اینها، تا اینکه اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند! بعد حضرت تشریف بیاورند، چه کنند؟
حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند. همان کاری که ما میکنیم و ما دعا میکنیم که ظلم و جور باشد، حضرت میخواهند همین را برش دارند. ما اگر دست مان میرسید، قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست. منتها ما نمیتوانیم. اینی که هست، این است که حضرت عالم را پر میکنند از عدالت. نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید. (26)
2. «اگر خود حضرت صاحبعلیهالسلام مقتضی بدانند، خوب، خودشان تشریف بیاورند!» یکی از علما این جوری میگفت (خدا رحمتش کند) که: «من که دلم بیشتر از حضرت صاحبعلیهالسلام برای اسلام نسوخته است. خوب ایشان هم که میبینند این را، خود ایشان بیایند، چرا من بکنم؟»
این منطق اشخاصی است که میخواهند از زیر بار در بروند. اسلام، اینها را نمیپذیرد. اسلام، اینها را به هیچ چیز نمیشمرد. اینها میخواهند از زیر بار در بروند. یک چیزی درست میکنند. دو تا روایت از این طرف، از آن طرف میگردند، پیدا میکنند که خیر، «با سلاطین مثلا بسازید، دعا کنید به سلاطین». این، خلاف قرآن است. اینها نخواندهاند قرآن را. اگر صد تا همچو روایتهایی بیاید، ضرب به جدار میشود. خلاف قرآن است، خلاف سیره انبیاست یا اینکه روایتی نیست. شما وقتی ملاحظه میکنید آن همه روایاتی که اگر کسی میل به این بکند. که روایاتی است که: اگر مایل باشی که زنده باشد این سلطان، تو هم با او هستی. مسلمان مگر میشود مایل باشد به این که یکی زنده باشد و ظلم بکند، آدم بکشد؟ رابطه داشته باشد با یک کسی که آدم میکشد؟ عالم میکشد؟ علما را میکشد؟ (27)
3. اینهایی که میگویند که هر عَلَمی بلند بشود و هر حکومتی خیال کردند که هر حکومتی باشد، این برخلاف انتظار فرج است. اینها نمیفهمند چی دارند میگویند. اینها تزریق کردند بهشان که این حرفها را بزنند. نمیدانند دارند چی میگویند. حکومت نبودن؛ یعنی اینکه همه مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند. برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند. ما اگر فرض میکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم، برای این که خلاف آیات قرآن است. (28)
4. ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد. در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند و نگذارد که این قدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد. ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمانعلیهالسلام هستیم، پس دیگر بنشینیم در خانه هامان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم عجل علی فرجه. عجل با کار شما باید تعجیل بشود. شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او و فراهم کردن این است که، مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید، ان شاءالله ظهور میکند ایشان. (29)
روز وصل
غم مخور، ایام هجران رو به پایان میرود این خماری از سر ما میگساران میرود
پرده را از روی ماه خویش بالا میزند غمزه را سر میدهد، غم از دل و جان میرود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا میشود زاغ با صد شرمساری از گلستان میرود
محفل از نور رخ او، نورافشان میشود هرچه غیر از ذکر یار، از یاد رندان میرود
ابرها، از نور خورشید رخش پنهان شوند پرده از رخسار آن سرو خرامان میرود
وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد روز وصلش میرسد، ایام هجران میرود (30)
پینوشـــــــــــــتها:
(1). صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینیرحمهالله، ج7، ص225.
(2). همان، ج12، صص 170-171.
(3). همان، ج20، ص83.
(4). همان، ج12، ص171.
(5). صحیفه امام، ج20، ص249.
(6). صحیفه نور، ج19، صص 171-172.
(7). همان، ج20، ص87.
(8). همان، ج18، صص 17-18.
(9). همان، ج12، ص128.
(10). همان، ج12، ص224.
(11). همان، ج8، ص14.
(12). همان، ج1، ص33.
(13). همان، ج8، ص149.
(14). همان، ج7، صص 252 - 253.
(15). همان، ج7، ص267.
(16). همان، ج14، ص94.
(17). همان، ج8، ص61.
(18). همان، ج9، ص101.
(19). همان، ج15، ص22.
(20). سبا/46.
(21). همان، ج7، ص36.
(22). همان، ج19، ص5.
(23). همان، ج15، ص170.
(24). همان، ج19، ص154.
(25). همان، ج20، ص199.
(26). همان، ج20، صص 196-197.
(27). همان، ج2، ص28.
(28). همان، ج20، ص198.
(29). همان، ج18، ص195.
(30). دیوان امام، ص111.