اسلام و الگوی مصرف (2)

اشاره

قسمت اوّل خلاصه كتاب «اسلام و الگوی مصرف» نوشته دكتر علی‌‌‌اكبر كلانتری، با بررسی مصارف خوراكی، بهداشتی، حقوقی، اخلاقی، انرژی و مسكن، در شماره قبل از نظرتان گذشت. اینك، مصارف پوششی، تفریحی، آرایشی و تشریفاتی از مصارف فردی و همچنین مطالبی در باب مصارف دولتی، تقدیم حضورتان می‌‌‌شود.

7. مصارف پوششی

چنان كه از روایات متعدد استفاده می‌‌‌شود، پیشوایان دینی‏علیهم‏السلام برخورداری و بهره‌‌‌مندی از لباسهای متعدد رادر صورت تمكن مالی، اسراف ندانسته‌‌‌اند و این نكته را به شیوه‌‌‌های گوناگون ابراز داشته‌‌‌اند. امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: «لاَ بَأْسَ اَنْ یكُونَ لِلرَّجُلِ عِشْرُونَ قَمِیصاً؛ (1) اشكال ندارد مرد، دارای بیست پیراهن باشد.»

بر اساس برخی دیگر از روایات، آن چه در این باب، اسراف و نكوهیده است، استفاده نادرست و غیر عقلایی از لباس است. برای نمونه،‌‌‌ اسحاق بن عمار می‌‌‌گوید: «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ‏علیه‏السلام یكُونُ لِلْمُؤْمِنِ عَشَرَةُ أَقْمِصَةٍ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ عِشْرُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ ثَلَاثُونَ قَالَ نَعَمْ لَیسَ هَذَا مِنَ السَّرَفِ إِنَّمَا السَّرَفُ أَنْ تَجْعَلَ ثَوْبَ صَوْنِكَ ثَوْبَ بِذْلَتِكَ؛ (2) به امام صادق‏علیه‏السلام عرض كردم: شخص مؤمن می‌‌‌تواند ده پیراهن داشته باشد؟ فرمود: آری، عرض كردم، بیست پیراهن چطور؟ ‌‌‌فرمود: آری، پرسیدم، سی پیراهن چطور؟ فرمود: آری، این [كه انسان پیراهنهای متعدد داشته باشد] اسراف نیست، اسراف آن است كه از لباسی كه تو را [در انظار مردم] حفظ می‌‌‌كند [و لباس بیرونی و رسمی است] به عنوان لباس [كار و پوشش] خانگی استفاده كنی.»

نیز برابر برخی از روایات، داشتن لباسهای متعدد و مرغوب كه به نوبت پوشیده شوند و بدین وسیله از كهنه شدن آنها جلوگیری به عمل آید، مجاز دانسته شده است. شیخ كلینی به سند خود از نوح بن شعیب و او از یكی از دوستانش نقل می‌‌‌كند كه وی گفت: «از امام صادق‏علیه‏السلام درباره مرد متمكنی پرسیدم كه لباسهای متعدد و مرغوب، ردا و چندین پیراهن تهیه می‌‌‌كند و با پوشیدن آنها، خود را می‌‌‌آراید [و چون این لباسها، به نوبت پوشیده می‌‌‌شوند] یكدیگر را حفظ می‌‌‌كنند. آیا این شخص، اسراف‌‌‌گراست؟ حضرت فرمود: خیر؛ چون خداوند می‌‌‌فرماید: باید انسان متمكن و برخوردار، از دارایی خود خرج كند.» (3)

شایان ذكر است نباید استفاده از پوشش مناسب و مرغوب، یا پوشیدن غرورآمیز لباسهای گران قیمت و اشرافی، به قصد تكبر و تبختر كه در روایات، مورد نكوهش شدید است، یكی محسوب شود. مرحوم كاشف‌‌‌الغطاء، ضمن بر شمردن لباسهایی كه پوشیدن آنها حرام است، و در اشاره به مضامین برخی از روایات می‌‌‌نویسد: «از لباسهایی كه پوشیدن آنها حرام است، لباس تبختر و تفاخر است؛ زیرا [بر اساس روایات] هر كس گردن‌‌‌فرازی كند و تبختر ورزد، با خدای تعالی، در جبروت و عظمت او منازعه كرده است و خداوند او را به دوزخ فرو خواهد برد و در آن جا، قرین و همراه قارون خواهد بود.» (4)

همچنین باید به این نكته توجه داشت كه پوشیدن لباس متعدد و مرغوب، آن‌‌‌گاه اسراف محسوب نمی‌‌‌شود كه این كار در شأن شخص و لایق به حال او باشد و با انجام این كار، سایر بخشهای زندگی آسیب نبیند و به حقوق خانواده اخلال وارد نشود. روایت زیر از امام علی‏علیه‏السلام می‌‌‌تواند اشاره به این امر باشد.

«لِلْمُسْرِفِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ- یأْكُلُ مَا لَیسَ لَهُ- وَ یلْبَسُ مَا لَیسَ لَهُ وَ یشْتَرِی مَا لَیسَ لَه؛ (5) شخص اسراف‌‌‌گر، سه نشانه دارد؟ خوراكی را می‌‌‌خورد كه برای او [و در حد او] نیست، لباسی را می‌‌‌پوشد كه برای او نیست، و كالایی را خریداری می‌‌‌كند كه برای او نیست [و نباید خریداری كند].»

مردی كه با وجود تنگنای معیشتی و ناتوانی در برآوردن هزینه‌‌‌های همسر و فرزندان، اقدام به تهیه لباسهای فاخر و گران قیمت می‌‌‌كند و زنی كه متأثر از فضاسازیها و مدگراییها و بی‌‌‌اعتنا به محدودیتها و مشكلات مالی همسرش، به سراغ كیف و كفش و لباسی می‌‌‌رود كه فراتر از شأن و موقعیت او است، از مصادیق این سخن هستند.

گفتنی است آن چه امروزه، در زمینه پوشش، به عنوان مد و مدگرایی مطرح است، از امور ناپسندی است كه با عزت اسلامی و استقلال ملی، همخوانی ندارد. و چنان چه به تشخیص مسئولان و كارشناسان امر، موجب ترویج فرهنگ بیگانه و از مصادیق تهاجم فرهنگی محسوب شود، نباید در ناروا بودن آن تردید كرد.

امام علی‏علیه‏السلام می‌‌‌فرماید: «أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى نَبِی مِنَ الْأَنْبِیاءِ قُلْ لِقَوْمِكَ لَا یلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لَا یطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لَا یتَشَكَّلُوا بِمَشَاكِلِ أَعْدَائِی فَیكُونُوا أَعْدَائِی؛ (6) خداوند، به یكی از پیامبرانش وحی نمود: به مردمت بگو! لباس دشمنان مرا نپوشند و از خوردنیهای آنان استفاده نكنند و هم شكل با آنان نشوند كه اگر چنین كنند، در زمره دشمنان من خواهند بود.»

8. مصارف تفریحی

ممكن است برخی از متدینین، بر اساس برداشت نارسا و تصور ناقص خود از دین، دید مثبتی نسبت به مقوله تفریح و شادی نداشته باشند. در تلقی این گونه افراد، دین و دین‌‌‌‌‌‌داری، در نماز، روزه، حج، زكات و اموری از این قبیل محدود می‌‌‌شود و تفریح و تفرّج، كاری برای غیر متدینین محسوب می‌‌‌گردد. در حالی كه سیره عملی پیشوایان و بزرگان دین، گویای توجه ایشان به امر تفرّج و هواخوری است.

عمر بن حریث نقل می‌‌‌كند: بر امام صادق‏علیه‏السلام كه در منزل برادرش، عبدالله بن محمد، به سر می‌‌‌برد وارد شدم،‌‌‌ به او عرض كردم: چه انگیزه‌‌‌ای شما را به این منزل آورده؟ حضرت فرمود: «طَلَبُ النُّزهَةِ؛ طلب تنزه و تفریح.» همچنین بر اساس روایتی، امام صادق‏علیه‏السلام تفریح و تفرّج را در ده چیز از جمله پیاده‌‌‌روی، سواركاری و نگریستن به سبزه دانسته است. (7)

نیز بر اساس روایتی كه برقی با سند خود از ابراهیم بن ابی محمود نقل می‌‌‌كند، وی می‌‌‌گوید: «قَالَ لَنَا أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا‌‌‌ای الْإِدَامِ أَجْزَأُ فَقَالَ بَعْضُنَا اللَّحْمُ وَ قَالَ بَعْضُنَا الزَّیتُ وَ قَالَ بَعْضُنَا السَّمْنُ فَقَالَ لَا بَلِ الْمِلْحُ لَقَدْ خَرَجْنَا إِلَى نُزْهَةٍ لَنَا وَ نَسِی الْغِلْمَانُ الْمِلْحَ فَمَا انْتَفَعْنَا بِشَی‏ءٍ حَتَّى انْصَرَفْنَا؛ (8) امام رضا‏علیه‏السلام از ما پرسید: كدام خورش، كافی‌‌‌تر است؟ بعضی از ما گفتند: گوشت، برخی دیگر گفتند: زیتون و بعضی روغن را گفتند. حضرت فرمود: نه، بلكه نمك چنین است. [روزی] به سوی تفرجگاهی كه برای ما بود خارج شدیم؛ ولی چون خدمتكاران نمك را فراموش كرده بودند، بهره و سودی نبردیم تا این كه برگشتیم.»

یكی از نوه‌‌‌های امام خمینی‏قدس‏سره می‌‌‌گوید: «به یاد دارم ایشان همیشه می‌‌‌فرمود: در ساعت تفریح، درس نخوانید و در ساعت درس خواندن تفریح نكنید، هر كدام در جای خود.» «از زمان كودكی، به یاد دارند كه هیچ وقت، این دو را با هم عوض نكرده‌‌‌اند و این دو، لازم و ملزوم یكدیگرند.» (9)

اندازه‌‌‌ شادی و تفریح

باید در تفریح و ابراز شادی و نشاط، زیاده‌‌‌روی نكرد، به گونه‌‌‌ای كه به تكبر و سركشی منتهی شود و سر از غرور و خودپسندی و به تعبیر قرآن «مَرَح» درآورد كه آن مورد نكوهش است. چنان كه خداوند،‌‌‌در وصف شادمانی دسته‌‌‌ای از زیان كاران می‌‌‌فرماید: «ذلِكُمْ بِما كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَمْرَحُون»؛ (10) «این بدان سبب است كه در زمین، [بی‌‌‌جهت و] به‌‌‌ناحق به شادی پرداختید و دچار غرور و تكبر شدید.»

ابن منظور می‌‌‌نویسد: «إِنَّ الْفَرَحَ وَ الْمَرَحَ وَ الْخُیلَاءَ كُلُّ ذَلِكَ فِی الشِّرْكِ وَ الْعَمَلِ فِی الْأَرْضِ بِالْمَعْصِیةِ؛ (11) شادمانی بیش از حد و غرور آمیز و تكبر و تبختر، همه در زمره شرك و گناه‌‌‌كاری بر روی زمین است.»

و امّا میزان تفریح و شادی، بر اساس برخی دیگر از رهنمودهای پیشوایان دین‏علیهم‏السلام قابل تبیین است. در كلامی از امام علی‏علیه‏السلام آمده است: «لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ ینَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یخَلِّی بَینَ نَفْسِهِ وَ بَینَ لَذَّتِهَا فِیمَا یحِلُّ وَ یجْمُلُ؛ (12) وقت انسان مؤمن، سه بخش است. بخشی را به مناجات با پروردگار [و عبادت] اختصاص می‌‌‌دهد و بخشی از آن را به منظور مرمت و اصلاح معاش، در نظر می‌‌‌گیرد و قسمتی دیگر را برای لذت جویی در چارچوب امور حلال و مباح صرف می‌‌‌كند.»

در روایتی دیگر، پس از این كه ساعات عمر را به چهار ساعت، برای: مناجات با پروردگار، امور معیشتی، دیدار با برادران ایمانی و لذت بردن، تقسیم می‌‌‌كند، در اشاره به ساعت اخیر آمده است: «بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ السَّاعَات؛ (13) با استفاده [بجا و معقول] از این ساعت، بر انجام دادن سه كار دیگر [نیز] قادر خواهید شد.»

از مطالب بالا استفاده می‌‌‌شود باید بهره‌‌‌وری از لذائذ و دست یابی به نشاط و شادمانی، به كیفیت و اندازه‌‌‌ای باشد كه شخص، پس از تحصیل آن، بتواند با آمادگی و نشاط كافی، به امور عبادی، معیشتی و اجتماعی خود رسیدگی كند و در انجام این امور، دچار رخوت و سستی نشود.

9. مصارف آرایشی و تزیینی

در اهمیت آرایش و تزیین در فرهنگ اسلام، همین بس كه بخش قابل توجهی از سخن و سیره پیشوایان دین، ناظر به این امر و در پیوند با مسائل جانبی آن است. برای نمونه به نقل از امام علی‏علیه‏السلام می‌‌‌خوانیم: «لِیتَزَینْ أَحَدُكُمْ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ كَمَا یتَزَینُ لِلْغَرِیبِ الَّذِی یحِبُّ أَنْ یرَاهُ فِی أَحْسَنِ الْهَیئَة؛ (14) باید هر یك از شما، خود را برای [دیدار با] برادر مسلمانش، آن گونه بیاراید كه برای [دیدار با] شخص بیگانه می‌‌‌آراید، بیگانه‌‌‌ای كه دوست دارد او را در بهترین شكل و شمایل ببیند.»

امّا متأسفانه، این مقوله در جامعه امروز ما، بیگانه از آموزه‌‌‌های دینی و متأثر از فرهنگ ناسالم غرب، به صورت معضلی نگران كننده درآمده است كه حل آن بدون آموزشهای دراز مدت و فرهنگ سازی عمیق، امكان‌‌‌پذیر نیست.

مطلب زیر، گزارشی از یكی از جراید می‌‌‌باشد:

«گرایش روز افزون زنان، دختران و دختران كم سن و سال به استفاده بی‌‌‌رویه از لوازم آرایشی، به مرز بحران رسیده و نگرانیهای عمیقی را برانگیخته است و موج استفاده از لوازم آرایشی، چنان سرسام آور است كه مهار این بحران، دشوار به نظر می‌‌‌رسد.

چشم روشنها، لنز تیره می‌‌‌خواهند، چشم تیره‌‌‌ها لنز روشن، اگر پوست دختری برق بزند، مات كننده، چاره كار است در این صورت دیگر برق نمی‌‌‌زند... .

در بیش‌‌‌تر اوقات، زنان و دختران جوانی كه عارضه‌‌‌ای در صورت ندارند و شادابی و طراوت پوست آنها، در حد معمولی است هم به طور بی‌‌‌وقفه، از لوازم آرایشی زیبا كننده، استفاده می‌‌‌كنند... .

یك ایرانی مقیم كپنهاك كه گاهی به تهران سفر می‌‌‌كند، با ابراز شگفتی از اشتیاق گسترده زنان و دختران ایرانی به استفاده از لوازم زیبا كننده آرایشی می‌‌‌گوید: آرایشهای غلیظ در كشورهای اروپایی، معمولاً مخصوص زنهایی با سنین بالا است كه طراوت پوستشان را با گذشت سالها از دست داده‌‌‌اند.» (15)

اندازه مورد قبول آرایش

اندازه آرایش، با توجه به تفاوت آرایش كننده‌‌‌ها و كسانی كه برای آنها آرایش می‌‌‌شود، متفاوت است. در این میان، به زیباسازی و آرایش بانوان، به دلیل ویژگیها و جاذبه‌‌‌های جنسیتی آنان، با حساسیت و اهتمام بیش‌‌‌تری نگریسته شده.

در رابطه با آرایش بانوان، به سه دسته روایت بر می‌‌‌خوریم. دسته‌‌‌ای ‌‌‌از آنها، زنان را به طور عموم، به زیبا سازی و آرایش تشویق می‌‌‌كنند و دسته‌‌‌ای دیگر، در خصوص زنان متأهل و تشویق آنان به تزیین و آرایش برای همسران خود وارد شده است و دسته سوم، روایاتی است كه برای این كار بانوان، محدودیتهایی لحاظ كرده‌‌‌اند؛ به این معنا كه از آرایش و تزیین آنان برای غیر همسرانشان و محیط بیرون از خانه منع نموده‌‌‌اند.

در رابطه با هر قسم یك حدیث نقل می‌‌‌كنیم:

در مورد قسم اوّل از امام صادق‏علیه‏السلام می‌‌‌خوانیم: «لَا ینْبَغِی لِلْمَرْأَةِ أَنْ تُعَطِّلَ نَفْسَهَا وَ لَوْ أَنْ تُعَلِّقَ فِی عُنُقِهَا قِلَادَةً وَ لَا ینْبَغِی لَهَا أَنْ تَدَعَ یدَهَا مِنَ الْخِضَابِ وَ لَوْ أَنْ تَمْسَحَهَا بِالْحِنَّاءِ مَسْحاً وَ إِنْ كَانَتْ مُسِنَّة؛ (16) برای زن سزاوار نیست خود را معطل بگذارد؛ [باید كاری انجام دهد] اگر چه به آویزان كردن گردنبندی در گردن خود و سزاوار نیست كه دست خود را بدون خضاب رها كند اگر چه در حد لمس كردن حنا، هر چند زن سالخورده باشد.»

و از دسته دوّم، روایتی از پیامبر اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله نقل شده است: «عَلَیهَا أَنْ تَطَیبَ بِأَطْیبِ طِیبِهَا وَ تَلْبَسَ أَحْسَنَ ثِیابِهَا وَ تَزَینَ بِأَحْسَنِ زِینَتِهَا؛ (17) از جمله حقوق شوهر بر همسر این است كه خود را به بهترین عطرها خوشبو كند و بهترین لباسها [ی ممكن] را بپوشد و خود را به بهترین وجه آرایش نماید.»

و از دسته سوم، روایتی از امام صادق‏علیه‏السلام نقل شده است: «أَیمَا امْرَأَةٍ تَطَیبَتْ لِغَیرِ زَوْجِهَا لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلَاةٌ حَتَّى تَغْتَسِلَ مِنْ طِیبِهَا كَغُسْلِهَا مِنْ جَنَابَتِهَا؛ (18) زنی كه خود را برای غیر همسرش خوشبو نماید، نمازی از او پذیرفته نمی‌‌‌شود تا وقتی كه خود را از بوی خوش شسشو دهد؛ همان گونه كه از جنابت خود، غسل می‌‌‌كند.»

گفتنی است همان‌‌‌گونه كه به زنان لازم است خود را برای شوهران بیارایند،‌‌‌بر شوهران نیز لازم ا ست در این مورد اقدام كنند.

حسن بن جهم می‌‌‌گوید: دیدم ابوالحسن‏علیه‏السلام خضاب كرده است، [از روی تعجب] عرض كردم: فدایت شوم خضاب كرده‌‌‌ای؟! فرمود: «نَعَمْ إِنَّ التَّهْیئَةَ مِمَّا یزِیدُ فِی عِفَّةِ النِّسَاءِ وَ لَقَدْ تَرَكَ النِّسَاءُ الْعِفَّةَ بِتَرْكِ أَزْوَاجِهِنَّ التَّهْیئَةَ ثُمَّ قَالَ أَ یسُرُّكَ أَنْ تَرَاهَا عَلَى مَا تَرَاكَ عَلَیهِ إِذَا كُنْتَ عَلَى غَیرِ تَهْیئَةٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَهُوَ ذَاك...؛ (19) بله، آمادگی و تهیه دیدن، به عفت زنان می‌‌‌افزاید. همانا زنان به علت این كه همسرانشان این كار را ترك كرده‌‌‌اند، دست از عفاف كشیده‌‌‌اند. سپس فرمود: آیا اگر همسرت را مثل خودت ببینی در حالی كه به خود نرسیده‌‌‌ای، خوشحال می‌‌‌شوی؟ عرض كردم: نه، فرمود: او هم، چنین است...»

بدیهی است روا بودن آرایش بلكه استحباب مؤكد آن در موارد یاد شده، مقید به رعایت اعتدال و پرهیز از اسراف است. به دیگر سخن، لازم است كم و كیف آرایش و هزینه‌‌‌ای كه به مصرف آن می‌‌‌رسد، در میان مردم، معمول و متعارف باشد و با شأن و موقعیت مالی و اجتماعی شخص، وفق دهد.

فاضل نراقی، در اشاره به این امر می‌‌‌نویسد: ‌‌‌».. باید شخص، مال خود را در چیزهایی مصرف كند كه بدان احتیاج دارد، یا فایده عقلایی بر آن مترتب می‌‌‌شود، و به مقداری باشد كه متناسب با حال و وضع او است. و از جمله فوایدی كه موردنظر عقلا است، آرایش و زینت نمودن است كه از نگاه شرع، امری مطلوب محسوب می‌‌‌شود، مشروط بر آن كه [هزینه مصرفی در این زمینه] بیش از مقدار متناسب با او نباشد.» (20)

10. مصارف تشریفاتی

اهمیت پرداختن به این موضوع، یكی بدان جهت است كه امروزه، بخش قابل توجهی از مخارج و هزینه‌‌‌های اشخاص و خانواده‌‌‌ها را مصارف تشریفاتی تشكیل می‌‌‌دهد و از سوی دیگر، گاه در این عرصه، شاهد زیاده‌‌‌رویها، ریخت و پاشها و مصارفی هستیم كه فاقد مبنای عقلایی و شرعی است و می‌‌‌تواند مبتنی بر چشم و هم چشمی و برخاسته از انگیزه‌‌‌های نادرستی مانند تفاخر و خودنمایی باشد كه از نگاه دین مورد نكوهش است. چنان كه به نقل از پیامبر اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله می‌‌‌خوانیم: «مَنْ أَطْعَمَ طَعَاماً رِیاءً وَ سُمْعَةً أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِثْلَهُ مِنْ صَدِیدِ جَهَنَّمَ وَ جَعَلَ ذَلِكَ الطَّعَامَ نَاراً فِی بَطْنِهِ حَتَّى یقْضِی بَینَ النَّاسِ؛ (21) هر كس، از سر ریا و خودنمایی، [سفره دهد و] اطعام نماید،‌‌‌خداوند، مثل همان طعام،‌‌‌از غذای چركین جهنم به او بخوراند و همان طعام را به صورت آتشی در درون او قرار دهد تا این كه میان مردم، داوری نماید.»

برخی از موارد تشریفاتی مانند: پذیرایی از میهمان و پذیرایی از مصیبت دیدگان، به دلیل پررنگ بودن صبغه اخلاقی آنها، در مبحث مصارف اخلاقی، مورد بررسی قرار گرفت. در این قسمت به توضیح مصارفی می‌‌‌پردازیم كه جنبه تشریفاتی بودن آنها، بیش از سایر جنبه‌‌‌ها است.

ولیمه و موارد آن

«وَلْم» و «وَلْمَه» در اصل به معنای جمع شدن و گرد آمدن است. و ولیمه به غذا و طعامی گفته می‌‌‌شود كه در مراسم عروسی و غیر آن مورد استفاده قرار می‌‌‌گیرد و به گفته برخی، غذای عروسی، ولیمه، و غذایی كه برای خانه دار شدن داده می‌‌‌شود، نفیعه نام دارد. (22)

بر اساس سخن و سیره پیشوایان دینی‏علیهم‏السلام، در موارد زیر، دادن ولیمه، مورد تائید و گاه مورد تأكید است:

الف. عروسی

مردی به امام صادق‏علیه‏السلام عرض كرد: [علت چیست] در ولیمه عروسی، رایحه و بوی مطبوعی وجود دارد كه در دیگر غذاها وجود ندارد؟ حضرت فرمود: «مَا مِنْ عُرْسٍ یكُونُ ینْحَرُ فِیهِ جَزُورٌ أَوْ تُذْبَحُ بَقَرَةٌ أَوْ شَاةٌ إِلَّا بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَلَكاً مَعَهُ قِیرَاطٌ مِنْ مِسْكِ الْجَنَّةِ حَتَّى یدِیفَهُ فِی طَعَامِهِمْ فَتِلْكَ الرَّائِحَةُ الَّتِی تُشَمُّ لِذَلِك؛ (23) هیچ عروسی نیست كه در آن شتری نحر شود یا گاو یا گوسفندی ذبح گردد، مگر اینكه خداوند فرشته‌‌‌ای می‌‌‌فرستد كه با خود، قیراطی از مشك بهشت به همراه دارد تا در غذای آنان مخلوط كند. بوی [خوشی] كه از این طعام به مشام می‌‌‌خورد، به همین سبب است.»

ب. به دنیا آمدن فرزند

منهال قصّاب می‌‌‌گوید: به قصد مدینه،‌‌‌ از مكه بیرون آمدم، در مسیر خود، وقتی به اَبواء رسیدم كه در آن جا، موسی‏علیه‏السلام، پسر امام صادق‏علیه‏السلام به دنیاآمده بود. من پیش از امام صادق‏علیه‏السلام وارد مدینه شدم، و ایشان یك روز پس از من وارد شهر شد و مردم را [به میمنت تولد فرزند و به عنوان ولیمه آن] اطعام نمود. (24)

ج. بازگشت از سفر

در یكی از روایات،‌‌‌ هنگام شمارش مواردی كه ولیمه داده می‌‌‌شود، تعبیر شده است: «وَ الْإِیابِ وَ هُوَ الرَّجُلُ یدْعُو إِخْوَانَهُ إِذَا آبَ مِنْ غَیبَتِهِ؛ (25) و از موارد ولیمه، آن است كه مرد، پس از آمدن [از سفر] و بازگشت از غیبت، برادران [دینی] خود را دعوت نماید.»

د ـ هـ‌‌‌. ختنه كردن فرزند و خریدن خانه

بنابر نقل شیخ صدوق، رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله در ارتباط با دادن ولیمه برای این دو مورد و موارد پیشین فرمود: «لَا وَلِیمَةَ إِلَّا فِی خَمْسٍ فِی عُرْسٍ أَوْ خُرْسٍ أَوْ عِذَارٍ أَوْ وِكَارٍ أَوْ رِكَازٍ فَالْعُرْسُ التَّزْوِیجُ وَ الْخُرْسُ النِّفَاسُ بِالْوَلَدِ وَ الْعِذَارُ الْخِتَانُ وَ الْوِكَارُ الرَّجُلُ یشْتَرِی الدَّارَ وَ الرِّكَازُ الرَّجُلُ یقْدَمُ مِنْ مَكَّةَ؛ (26) دادن ولیمه [مطلوب] نیست مگر در پنج مورد: عُرس، خُرس، عذار، وكار و ركاز. عُرس؛ یعنی ازدواج كردن، خُرس، به دنیا آمدن فرزند، عِذار، ختنه كردن، وِكار، خریدن خانه و ركاز، آمدن مرد از مكه.»

چنان كه می‌‌‌بینیم، این روایت، «آمدن از مكه» را از موارد ولیمه دادن بر شمرده است، و این می‌‌‌تواند از باب ذكر مصداق باشد؛ زیرا به قرینه روایت پیشین، هنگام بازگشت از مطلق سفر، دادن ولیمه مطلوب است. و باز به قرینه روایت قبل، منظور سفر طولانی است؛ به گونه‌‌‌ای كه شخص، برای مدتی از دیده‌‌‌ها پنهان شود و غیبت عرفی صدق كند.

ولیمه در موارد دیگر

گاه در میان مردم، به ولیمه‌‌‌ها و سفره دادنهایی برمی‌‌‌خوریم كه در سیره و روایات رسیده از پیشوایان دین‏علیهم‏السلام اشاره‌‌‌ای به آنها نشده است. مثلاً شخصی كه در امر تحصیل یا ورزش موفقیتی كسب كرده، سور یا مهمانی می‌‌‌دهد. این گونه موارد با توجه به نداشتن پشتوانة دینی و با عنایت به عبارت «لَا وَلِیمَةَ إِلَّا فِی خَمْس...»، فاقد وجهه دینی است و نمی‌‌‌توان آن را عمل مستحب دانست. البته اگر این گونه اعمال، به انگیزه و به عنوان اطعام مؤمن یا كمك به مستمندان یا صله ارحام و عناوینی از این قبیل انجام شود، قطعاً مطلوب و راحج خواهد بود.

اندازه ولیمه

در روایتی پیامبر اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله فرمود: «الْوَلِیمَةُ أَوَّلَ یوْمٍ حَقٌّ وَ الثَّانِی مَعْرُوفٌ وَ مَا زَادَ رِیاءٌ وَ سُمْعَة؛ (27) دادن ولیمه، روز اول،‌‌‌ حق [و به جا] است، روز دوم، خوب،‌‌‌و بیش از آن، ریاكاری وخودنمایی است.»

عقیقه

از مصارف مالی كه در فرهنگ اهل بیت‏علیهم‏السلام، مورد تأكید فراوان است، عقیقه می‌‌‌باشد. این واژه از ماده «عقّ» به معنای شكافتن و بریدن است و به حیوانی كه برای این منظور، ذبح می‌‌‌شود، عقیقه گفته‌‌‌اند.

و در اهمیت عقیقه، همین بس كه از امام صادق‏علیه‏السلام می‌‌‌خوانیم: «كُلُّ مَوْلُودٍ مُرْتَهَنٌ بِعَقِیقَتِه؛ (28) هر كودكی كه زاده می‌‌‌شود، [حیات و سلامتی او] در گرو عقیقه‌‌‌اش است.»

آنچه در این باب، مورد تأكید است، ذبح كردن حیوان و جاری نمودن خون است، نه اموری مانند صدقه دادن قیمت حیوان. عبدالله بن بكیر می‌‌‌گوید: در حضور امام صادق‏علیه‏السلام بودم كه فرستاده‌‌‌ای از سوی عموی حضرت، عبدالله بن علی آمد و عرض كرد: عمویتان می‌‌‌گوید ما در پی عقیقه رفتیم؛ ولی نیافتیم، می‌‌‌توانیم به قیمت آن صدقه دهیم؟ حضرت فرمود: «لَا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِرَاقَةَ الدِّمَاء؛ (29) نه، خدا دوست دارد اطعام صورت گیرد و خون ریخته شود.»

طبق روایات، عقیقه می‌‌‌تواند، گوسفند، گاو و شتر باشد و در این باب، فرقی بین مولود پسر و دختر نیست. و پاچه و ران حیوان به قابله هدیه داده می‌‌‌شود. مادر كودك، از خوردن غذایی كه با این گوشت تهیه می‌‌‌شود، منع شده است.

گوشت حیوان عقیقه، در قطعات متعدد بریده شده و بی‌‌‌آن كه استخوان آن شكسته شود،‌‌‌ طبخ می‌‌‌گردد و با غذای به عمل آمده، گروهی از مسلمانان، پذیرایی می‌‌‌شوند. (30)

مصارف دولتی

میان مصارف فردی و مصارف دولتی تفاوتهایی وجود دارد از جمله:

1. فرد با اموال و منافع شخصی خود سر و كار دارد؛ ولی دولت، با اموال عمومی (بیت المال) و مصالح جمعی.

2. در بسیاری موارد، مصارف دولت و تخصیص بودجه‌‌‌ها از سوی نهادها و سازمانهای دولتی، به تدابیر گسترده و سیاست گذاریهای دقیق و برنامه‌‌‌ریزیهای پیچیده نیازمند است؛ بر خلاف مصارف فردی كه در این حد از اهمیت نیستند.

3. پیامدهای مصارف فردی، محدود است؛ بر خلاف مصارف دولتی كه گاه تبعات و نتایج آن یك شهر و یا یك كشور را در بر می‌‌‌گیرد. از اینرو اگر رفتار زشتی مانند خیانت‌‌‌كاری در عرصه‌‌‌های محدود و امور فردی، زشت و نكوهیده باشد، در امور دولتی و آن چه به كشور و امت اسلامی مربوط می‌‌‌شود، زشت‌‌‌تر و نكوهیده‌‌‌تر است. امام علی‏علیه‏السلام می‌‌‌فرماید: «أَعْظَمُ الْخِیانَةِ خِیانَةُ الْأُمَّةِ؛ (31) بزرگ‌‌‌ترین خیانت، خیانت به امت (اسلامی) است.»

4. به طور معمول و متأسفانه، انگیزة افراد در صرفه‌‌‌جویی و بهره‌‌‌وری صحیح از اموال دولتی نسبت به اموال شخصی، كم‌‌‌تر و ضعیف‌‌‌تر است.

این تفاوتها ایجاب می‌‌‌كند كه جهت تعیین الگوی مصرف در هزینه‌‌‌ها و مصارف دولتی افزون بر معیارهای یاد شده در بخش مصارف فردی،‌‌‌اصول و مكانیزمهای دیگری را نیز مورد توجه قرار داد. در زیر، به مهم‌‌‌ترین این اصول می‌‌‌پردازیم.

1. عدالت ورزی در تخصیص امكانات و توزیع درآمدها

عدالت‌‌‌ورزی دولت اسلامی به آن است كه در تخصیص امكانات و خدمات و در توزیع ثروتها و درآمدها و نیز در تدوین و تصویب قوانین و آیین نامه‌‌‌های مربوط به امور یاد شده، میان اقشار جامعه، تفاوت قائل نشود و متمكنان را بر مسكینان و قدرتمندان را بر ضعیفان پیش ندارد.

لزوم توجه دولت مردان اسلامی به عدالت ورزی به حدی است كه امام علی‏علیه‏السلام طی نامه‌‌‌ای به فرماندار خود در مصر، ضرورت این امر را در جزئی‌‌‌ترین رفتار با مردم گوشزد می‌‌‌كند و می‌‌‌فرماید: «وَ آسِ بَینَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّى لَا یطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیفِكَ لَهُمْ وَ لَا ییأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَیهِم؛ (32) در نگریستن زیر چشمی و خیره شدن به مردم، به مساوات و برابری رفتار كن تا بزرگان، به ظلم و ستم تو به سود خویش طمع نكنند و ناتوانان، از عدالت ورزی‌‌‌ات نومید نگردند.»

همچنین در پاسخ به برخی از یاران مصلحت اندیش كه به ایشان پیشنهاد می‌‌‌كردند، خواسته‌‌‌های طلحه و زبیر را برآورده سازد فرمود: «وَ اللَّهِ... وَ لَوْ كَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیتُ بَینَهُمْ فَكَیفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّه؛ (33) به خدا سوگند! [این كار را نخواهم كرد]... اگر بیت‌‌‌المال، مال شخصی من هم بود، آن را به طور مساوی میان مسلمانان تقسیم می‌‌‌كردم، چه رسد به این كه این مال، مال خدا است.»

اگر بخواهیم موضوع مورد بحث را متناسب با وضعیت فعلی كشور و در قالب مثال توضیح دهیم باید به سیستم یارانه اشاره كنیم كه از منابع و درآمدهای عمومی پرداخت می‌‌‌شود. امری كه می‌‌‌تواند در كوتاه مدت و به سبب پاره‌‌‌ای از ضرورتها، قابل تایید باشد؛ ولی بی‌‌‌تردید، اجرای ناهدفمند آن در دراز مدت، در تضاد آشكار با عدالت اجتماعی است.

بر اساس یك گزارش اقتصادی در سال 1383، ثروتمندان، بنزین را 41 برابر، گازوئیل را 33 برابر، نفت سفید را 8/1 برابر و گاز را 5/4 برابر و برق را 7/3 برابر بیش‌‌‌تر از فقیران استفاده می‌‌‌كنند. (34)

و طبق گزارش بانك مركزی، 49 درصد درآمد كشور به 20 درصد خانوارها و 51 درصد باقیمانه به 80 درصد خانوارها تعلق می‌‌‌گیرد و نسبت درآمدی 10 درصد ثروتمندان كشور، 7 برابر خانوارهای فقیر جامعه است و سهم دو دهك درآمدی پایین جامعه از درآمد ملی، حدود 5 درصد است. (35)

این حقایق تأسف بار ایجاب می‌‌‌كند نظام اسلامی، با اتخاذ سیاستهای اصولی و تدابیر ویژه، زمینه‌‌‌های توزیع عادلانه ثروت را فراهم آورد به گونه‌‌‌ای كه اقشار جامعه، به طور برابر از امكانات و خدمات آموزشی، بهداشتی، ورزشی، تفریحی، انرژی،‌‌‌مسكن و... بهره‌‌‌مند شوند.

2. مقدم داشتن منافع توده مردم بر مصالح خواص

خصوصیت مردمی بودن دولت اسلامی ایجاب می‌‌‌كند منافع تودة مردم و مصالح اكثریت جامعه را بر منافع اقلیت خواص، مقدم بدارد و سیاستهای مصرفی خود را بر این اساس تنظیم كند.

امام علی‏علیه‏السلام در تحلیلی جامعه شناسانه، این مهم را به مالك اشتر گوشزد می‌‌‌كند و می‌‌‌فرماید:

«باید محبوب‌‌‌ترین كارها پیش تو، معتدل‌‌‌ترین آنها در حق و گسترده‌‌‌ترین آنها در عدالت و جامع‌‌‌ترین آنها در جلب رضایت توده مردم باشد؛ زیرا خشم توده مردم، رضایت خواص را از بین می‌‌‌برد [در صورت نارضایتی اكثریت، رضایت اقلیت بی‌‌‌فایده است] و در میان مردم، هیچ كس برای حاكم، گران بارتر از خواص در موقع رفاه و آسایش و كم یاری كننده‌‌‌تر از آنان در وقت بخشش و كُندتر از آنان در پذیرش عذر به هنگام عدم بخشش و كم صبرتر از آنان به هنگام پیشامد سختیهای روزگار نیست. همانا ستون دین و جمعیت مسلمانان و گروه آماده برای [مقابله با] دشمنان، توده و عامة مردم هستند [نه خواص ایشان]، پس باید به سخنان آنان گوش فرا دهی و تمایل و رغبتت به آنان باشد.» (36)

3. نگاه ویژه به امر آموزش و پژوهش

تفاوت عمده میان دو مقوله آموزش و پژوهش آن است كه آن چه در آموزش، مورد نظر است، انتقال و یادگیری تولیدات و یافته‌‌‌های علمی است؛ ولی مقصود پژوهش، گام نهادن در راههای ناپیموده و تولید یافته‌‌‌های جدید علمی است. ملموس‌‌‌ترین نتیجۀ بی‌‌‌توجهی به این دو مهم، به خصوص پژوهش، ضعف در برنامه‌‌‌ریزی، تدوین سیاستهای غیر اصولی، وابستگی به پژوهشهای بیگانگان و عمل كردن به نسخه‌‌‌های وارداتی و احیاناً شكست خورده دیگران است.

بر اساس مستندات، در ایران تعداد محقق در سالهای 72 تا 79، در یك میلیون نفر، حدوداً 345 نفر بوده است. (37) این در حالی است كه بر طبق آماری كه اخیراً سازمانهای بین‌‌‌المللی در خصوص شاخص تعداد پژوهشگران به میزان جمعیت ارائه كرده‌‌‌اند، برای هر یك میلیون نفر، 1270 پژوهشگر نیاز است كه این آمار، در اروپا 2206 پژوهشگر و در آمریكا 1509 نفر است. (38)

بر طبق برآوردی دیگر، در حال حاضر، سرانه بخش پژوهشی در ایران، 35 صدم درصد درآمد ملی است و حال آن كه میزان این بودجه، از یك دهم درصد در جهان سوم، تا 7 درصد در آمریكا و ژاپن متغیر است. (39)

بی‌‌‌گمان برخورداری ممالك استكباری از امكانات و توانمندیهای برتر تحقیقاتی و ضعف كشورهای اسلامی در این عرصه، موجب تفوق و استیلای آنها بر جوامع اسلامی و زمینه ساز وابستگی مسلمانان به بیگانگان خواهد شد. امری كه با آموزه‌‌‌های روشنی چون آیات «ِوَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلا»؛ (40) «خداوند برای كافرین نسبت به مؤمنین تسلطی قرار نداده است.» و «أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة»؛ (41) «هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازید.» و حدیث نبوی «الْإِسْلَامُ یعْلُو وَ لَا یعْلَى عَلَیهِ؛ (42) اسلام برتر است و هیچ چیز بر آن برتری ندارد.» سازگار نیست.

بر این اساس، لازم است بودجه‌‌‌ای كه به این امر اختصاص می‌‌‌یابد و هزینه‌‌‌ای كه در این مورد به مصرف می‌‌‌رسد، به حدی باشد كه استقلال و اقتدار كشور اسلامی را در زمینه تحقیقات فراهم آورد و زمینه‌‌‌های وابستگی آن به بیگانگان در این عرصه را از بین ببرد.

4. اهتمام ویژه به فرهنگ جامعه

بشریت امروز، تهاجم فرهنگی قدرتهای سلطه‌‌‌گر را با بهره‌‌‌گیری از پیشرفته‌‌‌ترین تكنولوژی، با گوشت و پوست خود احساس می‌‌‌كند. ممالك استكباری و در رأس آنها آمریكا، برای اشاعه و گسترش فرهنگ خود، بودجه‌‌‌های بسیار هزینه می‌‌‌كنند و از امكانات فراوان بهره‌‌‌ می‌‌‌گیرند. طبق آمار ارائه شده، آمریكا، 75 درصد تبلیغات جهان را انجام می‌‌‌دهد. تولید كنندگان این كشور، سالانه بیش از 45 میلیارد دلار صرف تبلیغات و بیش از 60 میلیارد دلار به معرفی كالا از طریق كوپن تخفیف، نمونه‌‌‌های مجانی، تخفیف پس از فروش و موارد مشابه اختصاص می‌‌‌دهند، این مبلغ تبلیغاتی معادل 200 دلار برای هر آمریكایی است؛ رقمی كه بیش از درآمد سرانه یك شهروند متعارف جهان سومی است.

افزون بر این در هر سال، بیش از 90 فیلم، 12 مجله به 22 زبان و 800 ساعت برنامه‌‌‌های صدای آمریكا به 37 زبان تهیه می‌‌‌شود كه همگی به شرح محسّنات زندگی به شیوه آمریكایی می‌‌‌پردازند. (43)

با توجه به این واقعیات، بر دولت اسلامی است كه با كلان‌‌‌‌‌‌نگری و به دور از تنگ نظری، بودجه لازم و امكانات مناسب در اختیار سازمانها و نهادهای صلاحیت دار فرهنگی قرار دهد. تا با اتخاذ سیاستها و تنظیم برنامه‌‌‌ای صحیح توسط این سازمانها و نهادها، فرهنگ اصیل اسلامی، از دستبرد فرهنگ بیگانه مصون بماند و در صورت امكان، زمینه بسط و اشاعه آن در سطح جهان فراهم آید.

5. رعایت اصل توازن در مصرف

ارتباط و تعامل میان نهادها و سازمانهای یك جامعه و تأثیرات متقابل میان آنها ایجاب می‌‌‌كند در تخصیص بودجه‌‌‌ها و امكانات به بخشهای گوناگون جامعه، اصل توازن، به عنوان یك اصل راهبردی مورد توجه قرار گیرد تا بدین وسیله، توسعه و پیشرفت، در همه ابعاد آن و به طور متعادل و هماهنگ تحقق یابد.

انواع توسعه، نسبت به هم تأثیر و تأثر دارند و توجه بیش از حد به یكی از ابعاد توسعه، و غفلت از ابعاد دیگر، خطر‌‌‌آفرین است و زمینه را برای كاهش توان ملی فراهم می‌‌‌آورد. همان گونه كه اتحاد جماهیر شوروی، با تكیه تك بُعدی بر توسعة نظامی و فن آوری هسته‌‌‌ای و موشكی و بی‌‌‌توجهی به سایر ابعاد توسعه، نتوانست پا بر جا بماند و تن به فروپاشی داد.

ایلیوخین ویكتور ایوانویچ، نماینده دومای روسیه، در اشاره به این واقعیت گفته است:

«می‌‌‌توان گفت صنایع ما تقریباً صنایع میلیتاریستی (نظامی) بود؛ بدین معنا كه ما مرتباً سلاح تولید كنیم و به پیشرفته‌‌‌ترین تكنولوژی نظامی دست یابیم. ما توانستیم به این فن آوری دست پیدا كنیم؛ اما در مقابل، بسیاری از احتیاجات اجتماعی خود را قربانی كردیم. اگر پولی را كه برای تولید سلاح و مسائل نظامی صرف كردیم، صرف مسائل اجتماعی مردم كرده بودیم، به مراتب می‌‌‌توانستیم بیش‌‌‌تر به آنان خدمت كنیم... وقتی پرده آهنین برداشته شده، تازه معلوم گردید در آمریكا چه مواد غذایی مصرف می‌‌‌شود و در آن جا چه اتومبیلهایی تولید می‌‌‌كنند. این مسائل یكباره به ذهن شهروند شوروی رسوخ كرد و معیاری شد برای زندگی متجدّد.» (44)

می‌‌‌توان این امر را در نگاه كلان، از مصادیق «تقدیر معیشت» دانست كه در روایات متعدد، مورد تأكید پیشوایان دین‏علیهم‏السلام قرار گرفته است. برای مثال، به نقل از امام علی‏علیه‏السلام آمده است: «ثَلَاثٌ بِهِنَّ یكْمُلُ الْمُسْلِمُ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ التَّقْدِیرُ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّوَائِبِ؛ (45) شخص مسلمان با سه چیز به كمال می‌‌‌رسد: خوب فهمیدن دین، تقدیر در معیشت و شكیبایی بر مصیبتها.»

با توجه به گفته‌‌‌های واژه‌‌‌شناسان پیرامون واژگان «تقدیر» و «معیشت» (46) و نیز با عنایت به قرائن و شواهد گوناگون از جمله روایاتی كه در این باب رسیده، می‌‌‌توان تقدیر معیشت را چنین معنا كرد: «تدبیر و تنظیم عرصه‌‌‌های مختلف حیات در چهارچوب شرع و عقل و رعایت اعتدال در جنبه‌‌‌های گوناگون، برای نیل به زندگی مطلوب دنیوی و اخروی.» (47)

6. پرهیز از هزینه‌‌‌ها و تشریفات غیر‌‌‌ضروری

از آنجا كه حاكمان و كارگزاران دولتی، با اموال عمومی سرو كار دارند، چنان چه در هزینه كردن این اموال، ریخت و پاش نمایند و با اقدامات نسنجیده و تشریفات غیر ضروری، موجبات تضییع و هدر رفت آن را فراهم آورند، كار آنان، نه تنها از مصادیق اسراف است؛ بلكه می‌‌‌تواند از موارد «خیانت كاری» باشد.

امام علی‏علیه‏السلام در نامه خود به زیاد به ابیه (آن گاه كه وی قائم مقام عبدالله بن عباس در حكومت بصره بود) نوشته است: «وَ إِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَی‏ءِ الْمُسْلِمِینَ شَیئاً صَغِیراً أَوْ كَبِیراً لَأَشُدَّنَّ عَلَیكَ شَدَّةً تَدَعُكَ قَلِیلَ الْوَفْرِ ثَقِیلَ الظَّهْرِ ضَئِیلَ الْأَمْر؛ (48) به خدا سوگند یاد می‌‌‌كنم، سوگندی از روی راستی! اگر به من برسد در اموال عمومی مسلمانان، به مقداری اندك یا بزرگ خیانت كرده، [به خلاف دستور صرف نموده‌‌‌ای،] بر تو سخت خواهم گرفت؛ چنان سخت‌‌‌گیری كه تو را كم مایه و گران پشت و ذلیل و خوار گرداند.»

البته جوایز و پاداشهایی كه از محل درآمدهای دولتی و به منظور تشویق و ترغیب اشخاص حقیقی و حقوقی پرداخت می‌‌‌شود، از تشریفات غیر ضروری محسوب نمی‌‌‌گردد، مشروط به این كه اولاً كسانی از این جوایز و پاداشها برخوردار شوند كه مستحق آن باشند و ثانیاً در این كار زیاده روی و افراط نشود و ثالثاً صرف این گونه هزینه‌‌‌ها به مصلحت جامعه باشد.

چنان كه صاحب جواهر در مبحث سبق و رمایه می‌‌‌نویسد: «اگر امام [و حاكم اسلامی] جایزه مسابقه را از بیت المال بپردازد، این كار، بدون خلاف و بدون هر گونه اشكال، جایز است؛ زیرا در این كار، مصلحت اسلام و مسلمین نهفته است.»

امام علی‏علیه‏السلام در نامه خود به مالك اشتر، بر اهمیت تشویق تأكید می‌‌‌كند و می‌‌‌فرماید: «وَ لَا یكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِی‏ءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ فَإِنَّ فِی ذَلِكَ تَزْهِیداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِی الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِیباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَى الْإِسَاءَةِ؛ (49) نباید نیكوكار و زشت‌‌‌كار، پیش تو یكسان باشند؛ زیرا در این صورت، نیكوكار، نسبت به انجام كار نیك، دلسرد و بی‌‌‌رغبت می‌‌‌شود و بدكار، در ارتكاب بدی، تشویق می‌‌‌گردد.»

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). كافي، ج6، ص444.

(2). همان، ص 441.

(3). همان، ص443.

(4). كشف الغطاء، كاشف الغطاء، انتشارات مهدوي، اصفهان، چاپ سنگي، بي تا، ج1، ص203.

(5). من لا يحضره الفقيه، صدوق، انتشارات جامعه مدرسي، قم،‌1413 ق، ج3، ص167.

(6). مستدرك الوسائل، حسين نوري، ج3، ص210.

(7). مشكاة الانوار، ابوالفضل طبرسي، كتابخانه حيدريه، نجف، چ دوم، 1385 ق، ص150.

(8). المحاسن، برقي، ج2، ص952؛ بحار الانوار، ج63، ص399.

(9). عبد صالح، محمد علي جديدي، انتشارات طاووس بهشت، قم، چ اول، 1379 ش، ص103.

(10). غافر/75.

(11). تفسير قمي، علي بن ابراهيم قمي، دارالكتاب، قم، چ سوم، 1404 ق، ج2، ص261.

(12). نهج البلاغه، سيد رضي، انتشارات دار الهجرۀ، قم، بي‌تا، حكمت 382.

(13). فقه الرضا‏علیه‏السلام ، ابن بابويه، كنگره امام رضا‏علیه‏السلام، مشهد، چ اوّل، 1406 ق، ص337.

(14). كافي، ج6، ص460.

(15). خبر جنوب، 22/2/83.

(16). وسائل الشيعه، ج2، ص97.

(17). همان، ج20، ص158.

(18). همان، ص160.

(19). همان، ج20، ص246.

(20). عوائد الايام، احمد نراقي، كتابخانه بصيرتي، قم، چاپ سنگي، بي‌تا، ص233.

(21). ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شيخ صدوق، انتشارات شريف رضي، قم، چ دوم، 1364 ش، ص286.

(22). لسان العرب، ابن منظور، دار احياء التراث العربي،‌ بيروت، چ اول، 1416 ق، ج15، ص399.

(23). كافي، ج6، ص282.

(24). وسائل الشيعه، ج21، ص401.

(25). كافي، ج6، ص281.

(26). من لا يحضره الفقيه، صدوق، ج3، ص402.

(27). المحاسن، ج2، ص618.

(28). كافي، ج6، ص25.

(29). همان، ص25.

(30). ر.ك: همان، ص27، 29 و 32.

(31). نهج البلاغه، نامه 26.

(32). نهج البلاغه، نامه 27.

(33). همان نامه.

(34). جمهوري اسلامي، 8/5/84.

(35). همان.

(36). نهج البلاغه، نامه 53.

(37). خبرنامه دين پژوهان، دبيرخانه دين پژوهان، قم، 1381 ش، شماره 11، ص108.

(38). جمهوري اسلامي، 10/10/81.

(39). صنايع الكترونيك، عبدالمجيد رياضي، شركت صنايع الكترونيك ايران، تهران، 1382 ش، ش9، ص70.

(40). نساء/141.

(41). انفال/60.

(42). من لا يحضره الفقيه، ج4، ص334.

(43). عصر تبليغات، آنتوني پراتكانيس و اليوت آرنسون، ترجمه كاووس سيدامامي و محمدصادق عباسي، انتشارات سروش، تهران، چ اوّل، 1379 ش، ص13.

(44). اصلاحات و فروپاشي، حسن واعظي، انتشارات سروش، تهران، چ اوّل، 1379 ش، ص130.

(45). خصال، صدوق، ج1، ص124.

(46). القاموس المحيط، فيروز آبادي، دار احياء التراث العربي، بيروت، چ اوّل، 1412 ق، ج2، ص163.

(47). جهت آگاهي بيش‌تر در اين مورد، ر.ك: تقدير معيشت، ضرورت جامعه اسلامي، علي اكبر كلانتري، انتشارات كوشامهر، شيراز، چ اوّل، 1383 ش، ص20 ـ26.

(48). نهج البلاغه، نامه 20.

(49). نهج البلاغه، سيد رضي، ص430، نامه 53.

449 دفعه
(0 رای‌ها)