«ألألفین فی امامۀ أمیرالمؤمنینعلیهالسلام»
كتاب «الفین» تألیف جمال الدین، حسن بن یوسف بن مطهر، (علامه حلّی) متوفای 726 هـ. ق از معروفترین و متقنترین متون كلامی شیعه، در رابطه با امامشناسی، بهویژه شناختن امامت و حقانیت امام علیعلیهالسلام است. علامه حلّی در این كتاب با هزار دلیل، ضرورت معصوم بودن امام و شایستگی امیر المؤمنینعلیهالسلام در مقام امامت را اثبات كرده و با هزار دلیلِ دیگر، شبهات و اشكالات مخالفین را در این زمینه پاسخ داده است. این یادگار ارزشمند دانشمند بزرگ شیعه، امروزه میتواند برای مبلغین دلسوز و مخلص، در مقابل سیل شبهات و هجمههای فرهنگی مخالفین شیعه، منبعی متقن و قابل اعتماد باشد كه از استدلالات محكم و وحیانی آن در اثبات اعتقادات شیعه بهره گیرند.
این اثر بیبدیل، منبع بسیاری از كتابهای كلامی و اعتقادی شیعه قرار گرفته و دانشمندان بزرگ با افتخار تمام از آن بهره جسته و از مؤلفش با تجلیل تمام یاد كردهاند. علامه مجلسی در «بحار الانوار»، دیلمی در «ارشاد القلوب»، علی بن یونس نباطی در «الصراط المستقیم» از این دستهاند.
مؤلف گرانقدر كتاب، جناب علامه حلّی این كتاب را به یك مقدمه، دو مقاله و یك خاتمه تقسیم نموده است. ایشان در مقدمه میفرماید: «امّا بعد، همانا ضعیفترین بندگان خدای بزرگ، حسن، پسر یوسف، پسر مطهّر حلّی میگوید: خواهش پسر عزیزم محمد را ـ كه خداوند امور دنیا و آخرتش را اصلاح فرماید - همانطوری كه او با پدر و مادرش خیرخواه و خوشرفتار است - و سعادت دنیا و آخرت را نصیب او گرداند همچنانكه از من در بهكار بردن قوای عقلانی و جسمانی خودش اطاعت كرده، امیدوارم كه پروردگار متعال او را در رسیدن به آرزوهایش یاری فرماید، و همانگونه كه با گفتار و رفتارش مرا راضی نمود، خداوند هم عزت دنیا و آخرت به او عطا فرماید، و همچنان كه به اندازة یك چشم به هم زدن با من مخالفتی نكرده است، در نوشتن این كتاب موسوم به كتاب «الفین» كه جدا كنندة میان حقیقت و راستی، و انحراف و غیرراستی است، پذیرفتم.
و در آن هزار دلیل یقینی و براهین عقلی و نقلی بر امامت سید اوصیاء، علی بن ابی طالبعلیهالسلام و هزار دلیل دیگر بر باطل بودن عقیده و شبهات منتقدین و مخالفین ذكر كردهام و نیز دلایل متقنی بر حقّانیت سایر ائمّهعلیهمالسلام به قدر كفایت برای مسترشدین و طالبین حق اقامه كردهام، و ثواب آن را برای فرزندم محمد ـ كه خداوند او را از هر خطری نگهداری نماید و كلّیه بدیها را از او دور فرماید و به تمام امیال و آرزوهایش برساند و او را در تفوّق بر دشمنان و رقیبانش كامیاب و بینیاز گرداند ـ قرار دادم. این كتاب را با یك مقدمه، دو مقاله و یك خاتمه سامان دادهام كه مقدمهاش شامل چندین بحث است.» (1)
تقدیم به فرزند صالح
همچنانكه از مقدمة كتاب معلوم شد، مؤلف كتاب را برای فرزند صالح خود، فخر المحققین تقدیم كرده است. اصل كتاب در دو بخش تألیف شده و پس از علامه، فرزندش، فخر المحققین آن را جمعآوری و مرتب نموده است. فخر المحققین در پایان نوشته است: «در سال 754 هـ. ق در نجف اشرف كتاب را جمعآوری نمودم.»
علامه در پایان كتاب فرموده است: «این آخرین مطلبی بود كه از ادله نقل كردم و مجموع آنها 1038 دلیل است، لكن ادله بر امامت امیر المؤمنین علیعلیهالسلام بسیار زیاد است و ما به همین مقدار اكتفا نمودیم.»
از ظاهر این نقل ـ با مقایسة آنچه در ابتدای كتاب ذكر نموده ـ چنین بر میآید كه یا علامه از قصد خود منصرف شده و به همین مقدار از ادله اكتفا كرده و یا اینكه فخر المحققین، هنگام تنظیم كتاب بقیه ادله را پیدا نكرده و حدود نهصد و شصت و دو دلیل مفقود شده است.
البته انتهای كتاب موجود است و احتمالاً قسمتهایی از اواسط كتاب از بین رفته است. گرچه علامه حلی در ابتدای كتاب مقدمة مبسوطی آورده و دو مقاله را هم ذكر كرده است؛ اما در نسخههای كتاب كه اكنون در دست ماست، اثری از خاتمهای كه در ابتدای كتاب وعده داده بود، دیده نمیشود.
از منظر اهل نظر
محدث پرتلاش، شیخ حسن دیلمی، صاحب «ارشاد القلوب» در مورد این كتاب میگوید: «دانشمندان شیعهرحمهالله، در فضیلت و دلایل امامت آن حضرت كتابها نوشتهاند و جمعآوری كردهاند كه بهدست آوردن آمار و شمارة آنها مشكل است؛ امّا در میان آنها كتاب بیمانندی كه از تصنیفات امام بزرگ، دریای بیكران علم، سرچشمة خوبیها و حكمتها، جمال اسلام و مسلمانان، حسن بن مطهر حلی (قدس الله روحه الزكیة) كه كتاب «الفین» نامیده شده و در آن هزار دلیل از قرآن ـ كه هیچگونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید؛ چرا كه از سوی خداوند حكیم و شایستة نازل شده است! ـ و هزار دلیل از سنت رسول خداصلیاللهعلیهوآله بر امامت علی بن ابی طالبعلیهالسلام آورده، جایگاه ویژهای برای خود باز كرده است.» (2)
محقق پرتلاش و كتابشناس نامدار جهان تشیع شیخ آقا بزرگ تهرانی، در مورد این اثر میفرماید: «كتاب الألفین الفارق بین الصدق والمین تألیف آیت الله علامه شیخ جمال الدین حسن بن یوسف بن مطهر (م 726. هـ) كه با این جمله آغاز میشود: «الحمد لله مظهر الحق بنصب الأدلة الواضحة والبراهین» در سال 709 در شهر «دینور» از تألیف بخش اول و در سال 712 از بخش دوم كتاب فارغ شد و بعد فرزندش ـ فخر المحققین ـ در سال 754 آن را مرتب نموده است؛ البته امروزه از بخش دوم كتاب فقط مقدار اندكی در دست ماست. این اثر در سال 1296 در ایران به طبع رسیده است.» (3)
آقا محمد باقر خوانساری، صاحب «روضات الجنات» در مورد شخصیت بینظیر مؤلف كتاب، علامه حلیرحمهالله میگوید: «چشم زمان به مثل و مانند او زینت نیافته است و بالهای امكان به سطح بیان فضایلِ بسیارش نمیرسد، در میان علمای قبل و بعد او، هیچكس شبیه او نبوده و تاكنون كسی ثنای لایق به حال او را نگفته است؛ اگر چه تمام ثناهایی كه برای دیگران گفته شده، از لقبهای زیبا وعلوم شریف، همه را برای او گفتهاند، پس سزاوار است كه از توصیف او چشم بپوشیم.» (4)
مطالب كتاب
علامه در این كتاب هفت بحث مهم را به این ترتیب مطرح كرده است:
بحث اول: امام كیست؟
بحث دوم: امامت لطف عامّ است؛ ولی نبوّت لطف خاص.
بحث سوم: ضرورت موضوع و محمول داشتن هر مسئله.
بحث چهارم: لطف بودن نصب امام از طرف خداوند بزرگ.
بحث پنجم: غیر از امام معصوم كسی نمیتواند جانشین امام شود.
بحث ششم: وجوب نصب امام و كیفیت آن و طریق و محلّ نصب.
بحث هفتم: ادله بر وجوب عصمت امام و پاسخ به ادلة مخالفین.
شیوة علامه در كتاب
علامة بزرگوار، از بحث هفتم كتاب، بحث مبسوط خود را پیرامون ادلة امامت حضرت علیعلیهالسلام آغاز نموده است. به جهت سهولت دسترسی به مطالب كتاب، هر صد دلیل یك جا ذكر شده و پس از رسیدن به عدد صد دوباره شمارهها از یك آغاز شده و در آغاز آنها، عنوان «المئة الثانیة، المئة الثالثة و...» را آورده است. مؤلف در سرتاسر كتاب، از ادلة نقلی و عقلی به طور همزمان استفاده كرده و ترتیب و تمایز خاصی بین ادله دیده نمیشود.
چون طرف بحث علامه مخالفین مذهب تشیع هستند، نه غیر مسلمانان، علامه از آیات قرآن در استدلالهای خود بسیار بهره برده و به همان دلیل، هیچ استدلالی به احادیث و روایات ائمة معصومینعلیهمالسلام از طریق امامیه ندارد. با توجه به احاطة علامه به علوم مختلف، استدلالهای علامه بسیار متنوع بوده و از استحكام بالایی برخوردار است. علامه از انواع قضایا و قیاسهای منطقی مانند: ضروریه، ممكنه بالامكان العام و بالامكان الخاص، دائمه و... در ادلة خود یاری جسته و بسیار موفق بوده است. بیشتر حجم كتاب شریف «الألفین» را ادلة اثبات احقیت و اولویت امیر المؤمنین علیعلیهالسلام فرا گرفته و كمتر به رد صلاحیت غیر پرداخته است؛ زیرا زمانی كه اولویت وتعین سید الوصیینعلیهالسلام اثبات شود، جایی برای توهم غیر برای تصدی امامت وجود نخواهد داشت.
برخی از نسخهها و ترجمهها
این كتاب شریف به جهت اهمیت موضوع، اتقان مطالب، فضل و علم مؤلف بسیار مورد توجه قرار گرفته، به طوری كه بارها تجدید چاپ شده است، از جمله:
در سال 1296 هجری در ایران؛
در سال 1298 هجری در ایران، كه در حاشیة آن كتاب «منهاج الكرامه» علامه هم آمده است؛
در سال 1372 هجری در ایران، همراه با مقدمهای از شیخ احمد وائلی؛
در سال 1405 ـ 1985 م توسط نشر:مكتبة الألفین در كویت؛
در سال 1409 هجری توسط انتشارات دار الهجرة قم.
ترجمة فارسی جعفر وجدانی، كه نشر سعدی در تهران، چاپ اول آن را در یك جلد منتشر كرده است.
در ابتدای كتاب با چاپ انتشارات هجرت، مقدمهای در شرح حال مؤلف و كتاب، توسط «حسین اعلمی» نگاشته شده است. گرچه این چاپ دارای فهرستهای متنوع پایان كتاب نیست؛ اما در حواشی كتاب تعلیقات فراوانی اضافه شده و در بسیاری از آنها نكات پیچیدة متن كتاب به زیبایی توضیح داده شده و بعضی استدلالهای كتاب مفصلاً تبیین شده است.
یك نمونه از هزار دلیل
چهاردهم:از یكصد دلیل اول از ادله كه بر وجوب عصمت امامعلیهالسلام دلالت میكند:
علامه حلی در صفحه 64 كتاب الفین، در بیان صد دلیل اول بر وجوب عصمت امامعلیهالسلام در چهاردهمین دلیل استدلال كرده است و میفرماید: «الرابع عشر أنّه لو لم یكن الإمام معصوماً، فبتقدیر وقوعه فی العصمة، إما أن یجب الإنكار علیه أو لا یجب، فإن وجب الإنكار علیه، لزم الدور من جهة توقف زجر الإمام علی زجر الرعیة وزجر الرعیة علی زجر الإمام ولوقوع الهرج المحذور منه وإن لم یجب الإنكار علیه فهو ممتنع، لقولهصلیاللهعلیهوآله: من رأی منكراً فلینكره ولوجوب إنكار المنكر بالإجماع؛ اگر امام معصوم نباشد، ممكن است مرتكب گناه و معصیت بشود. در این صورت اعتراض و نهی از معصیت بر او واجب است یا نه؟ اگر نهی و اعتراض توسط مردم، بر گناه او واجب باشد دور لازم میآید؛ زیرا از سویی لازم است كه امام مردم را از گناه كردن باز دارد و به آنان اعتراض كند و از سویی دیگر مردم او را از معصیت باز داشته و به گناهش اعتراض كنند؛ یعنی نهی مردم موقوف به نهی امام و نهی و اعتراض مردم هم موقوف به نهی امام خواهد بود، آن وقت هرج و مرج خواهد شد؛ در حالی كه فلسفة نصب امام، برای جلوگیری از هرج و مرج است.
امّا اگر انكارِ امت بر امام واجب نباشد و مردم او را از خطا آگاه و نهی نكنند، به دو دلیل ممتنع است:اولاً به دلیل گفتار پیغمبرصلیاللهعلیهوآله:«مَنْ رَأی مُنْكَراً فَلْینْكِرُهُ؛ هر كسی كار زشتی را ببیند باید كننده آن را نهی و اعتراض نماید.» ثانیاً انكار منكَر و گناه، به دلیل اجماع مسلمین واجب است.»
زندگینامة علامه حلّی
حسن بن یوسف بن مطهر حلّی ملقب به «علامه حلّی» در 29 رمضان سال 647 هـ. ق به دنیا آمد و در 21 محرم سال 726 هـ. ق در حلّه وفات نمود و در كنار منارة شمالی روضة امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام در نجف اشرف دفن گردید. (5)
علامه، دوران كودكی خویش را تحت تربیت پدر و مادر دلسوز و نظارت دایی بزرگوارش، محقق حلّی كه همچون پدری مهربان برای او زحمت میكشید، گذراند.
علامه ادبیات عرب، فقه و اصول، حدیث، كلام و قواعد آن را نزد پدرش «شیخ سدید الدین حلّی» و دایی گرامیش «محقق حلّی» كه در تمام علوم مخصوصاً فقه و اصول و كلام شأن والایی داشتند، خواند. از دیگر اساتید وی «خواجه نصیر الدین طوسی» است كه كتاب «شفا»ی ابن سینا در فلسفه و هیئت و ریاضیات را از او آموخته است. از سایر اساتید علامه در فقه میتوان از:ابن میثم بحرانی، شارح نهج البلاغه، علی بن طاووس و احمد بن طاووس را نام برد. در علم حدیث نیز علاوه بر پدر و داییاش، علی بن عیسی اربلی، صاحب «كشف الغمة»، نجم الدین جعفر بن محمد بن جعفر، معروف به ابن نمای حلّی، مؤلف مقتل جامع و معتبر «شیر الاخوان»، عبد الحمید بن ابی الحدید معتزلی، شارح نهج البلاغه بیشترین تأثیر را در پیشرفت وی داشتهاند.
استاد مطهریرحمهالله مینویسد: «علامه حلّی، یكی از اعجوبههای روزگار است. در فقه و اصول و كلام و منطق و فلسفه و رجال و غیره كتاب نوشته است. در حدود صد كتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده كه بعضی از آنها به تنهایی (مانند تذكرة الفقهاء) كافی است كه نبوغ او را نشان دهد. او فقه تسنن را نزد علمای اهل تسنن تحصیل كرده است.» (6)
علامه در خاطرات خود، از هوش و نبوغ سرشارش در دوران تحصیل یاد كرده است و میگوید: «هنگامی كه نزد شیخ شمس الدین كیشی بعضی از كتابهای او را میخواندم، ایراداتی بر استاد میگرفتم كه او در بعضی موارد جواب را به بعد موكول میكرد و گاهی نیز در روزهای بعد، از جواب اظهار عجز مینمود.» (7)
علامه از معدود افرادی است كه برای تحصیل علم، هیچ فرصتی را از دست نمیداد. هنگامی كه خواجه نصیر الدین طوسی از حلّه بازگشت، علامه نیز همراه او به بغداد آمد. در مسیر حركت، دوازده مشكل علمی خویش را با خواجه در میان گذاشت و آنها را حل نمود و بعد نیز به آموزش علوم مختلف در نزد او مشغول شد.
او اولین عالمی است كه به لقب آیت الله علی الاطلاق ملقب شده است و تا آن زمان، هیچ كس به این لقب مفتخر نشده بود؛ با اینكه در زمان او در حلّه چهارصد مجتهد مسلم بوده است.
ایشان شاگردان زیادی تربیت كرده است. بنابر نقلی نزدیك به پانصد مجتهد از درس او فارغ التحصیل شدهاند؛ فخر المحققین (فرزند علامه)، قطب الدین رازی، شارح شمسیه، مهنّا بن سنان حسینی اعرجی مدنی از جمله شاگردان وی محسوب میشوند.
علامه حلّی در محضر امام زمانعلیهالسلام
«علامه در شب جمعه تنها به زیارت حضرت سید الشهداءعلیهالسلام میرفت. او در حالی كه بر درازگوشی سوار و تازیانهای در دست داشت، در اثنای راه با شخصی عرب كه پیاده بود همراه شد و با هم به مكالمه مشغول شدند. چون قدری سخن گفتند، بر علامه معلوم شد كه این شخص مرد بسیار فاضلی است، پس علامه مشكلاتی را كه برای او در علوم لا ینحل مانده بود، یك به یك از آن شخص سؤال میكرد و پاسخ وافی و كافی میشنید تا اینكه مسئلهای خاص مطرح شد و آن شخص فتوایی گفت كه علامه منكر آن شد و گفت كه این فتوا مدرك ندارد و حدیثی بر طبق این فتوا نداریم. آن مرد ناشناس گفت: چرا، در این باب شیخ طوسی در «تهذیب» حدیثی ذكر كرده است و شما از آن كتاب از اوّل فلان قدر ورق بشمارید، پس در فلان صفحه و در فلان سطر این حدیث را خواهید یافت. علامه یك لحظه به فكر فرو رفت كه این عالم ناشناس كیست؟ پس از آن مرد پرسید: آیا در این زمان كه غیبت كبرا است، میتوان حضرت صاحب الامرعلیهالسلام را دید یا نه؟
در این هنگام تازیانه از دست علامه افتاد، پس آن شخص ناشناس خم شد و تازیانه را از زمین برداشت و در میان دست علامه گذاشت و فرمود: چگونه صاحب الزمانعلیهالسلام را نمیتوان دید و حال اینكه دست او در میان دست تو است. پس علامه بیاختیار خود را از مركب به زیر انداخت كه پای آن حضرت را ببوسد، پس غش نمود و به هوش آمد، كسی را ندید، بعد از اینكه با هزار آه و افسوس به خانه برگشت، به كتاب تهذیب رجوع نمود، آن حدیث را طبق همان آدرس كه آن حضرت نشان داده بود یافت. علامه به خط خود در حاشیة كتاب تهذیب نوشت: این حدیث را حضرت صاحب الامرعلیهالسلام با شماره و سطر نشان داده است. آخوند ملا صفر علی، راوی ماجرا میگوید: استادم مرحوم آقا سید محمد میگفت: من همان كتاب و حدیث را دیدم و در حاشیه آن حدیث، خطّ علامه را هم مشاهده كردم كه به مضمون سابق بود.» (8)
پینوشـــــــــــــتها:
(1). الألفین، علامه حلّی، نشر هجرت، 1409 ق، ص 12، خطبه كتاب.
(2). ارشاد القلوب الی الصواب، حسن دیلمی، نشر شریف رضی، قم، 1412 ق، ج 2، ص 251.
(3). الذریعة الی تصانیف الشیعة، شیخ آقا بزرگ تهرانی، نشر اسماعیلیان، ق، قم، ج 2، ص299.
(4). روضات الجنات، محمد باقر خوانساری، نشر اسماعیلیان، قم، ج 2، ص 270.
(5). أعیان الشیعة، سید محسن امین، نشر دار التعارف، بیروت، 1406 ق، ج 5، ص 396.
(6). مجموعه آثار استاد شهید مطهری، نشر صدرا، ج 14، ص 428.
(7). اجازهنامه بنی زهره، آدرس و مشخصات آن ناقص است.
(8). قصص العلماء، میرزا محمد تنكابنی، نشر علمیه اسلامیه، طهران، ص 359.