شیخ غلامرضا واعظ طبسی (ره)

طلوع ستاره خاور

ایران اسلامی سرزمین با بركتی است كه از دیر باز دانشمندانی را در دامن خویش پرورش داده است كه نه تنها در این آب و خاك منشأ اثر بوده، بلكه مایة افتخار و سرافرازی مردم ایران در جهان بوده‌‌اند. شهرستان كویری طبس به عنوان جزئی از این كشور پهناور نیز سهمی در این افتخارات دارد؛ به گونه‌ای كه بر اهل فرهنگ و تحقیق پوشیده نیست كه این ناحیه از كشور اسلامی ستارگان درخشانی را به آسمان علم و فرهنگ و فقاهت هدیه كرده است.

یکی از این ستارگان، شیخ غلامرضا طبسی، واعظ پرهیزگار، پارسا، علاقه‌مند و عاشق نشر معارف دینی، و مورد علاقه مردم و دوستداران اهل بیت علیهم السلام بود كه در سال 1313 ق. ستاره وجودش در آسمان كویری طبس طلوع كرد.

تحصیلات و اساتید

همت بلند و روح تشنه حقیقت، وی را به فراگیری دانش و كمال می‌خواند و به همین جهت، قدم به وادی علم و دانش گذاشته و در زادگاه خود به طی دوره مقدماتی و فراگیری ادبیات پرداخته و به زودی به درجه‌ای از مقامات علم و كمال دست یافت. از اساتید وی در زادگاهش نشانی در دست نیست.

در سال 1341 ق درست یك سال بعد از ورود آیة الله شیخ عبدالكریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، از زادگاهش طبس به سوی شهر مقدس قم هجرت كرد تا در جوار حضرت معصومه علیها السلام به تحصیل كمال بپردازد. هجرت او از طبس به قم زمانی بود كه حدود 28 سال از عمر شریفش می‌گذشت.

خطیب نامدار و شهیر، حاج شیخ غلامرضا واعظ طبسی، دوره سطح را در حوزة علمیه قم در نزد فرزانگان نامدار علمی به خوبی فرا گرفت كه عبارت‌اند از:

1. حضرت آیة الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی قدس سره (م 1411 ق)؛

2. عارف و سالك ربانی آیة الله آخوند ملاعلی همدانی قدس سره (م 1365 ق)؛

3. خطیب نامدار و جلیل القدر آیة الله میرزا محمد همدانی قدس سره (م 1365 ق).

واعظ طبسی علاوه بر تحصیلات حوزوی، به تزكیه و تهذیب نفس برای رسیدن به كمالات معنوی همت گماشت و روز به روز پله‌های ترقی و كمال را یكی پس از دیگری پیمود؛ به گونه‌ای كه مورد عنایت و كرامت ویژه بانوی دو عالم، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام واقع گردید و به همین خاطر، آوازه شهرتش در جهان اسلامی پیچید و همگان را شیفتة بیان سحرآمیز خود كرد.

«مرحوم طبسی به خاطر طلاقت لسان و ملاحت بیان، نادره زمان در فن خطابه و سخنوری به شمار می‌رفت.» (1)

كرامت ویژه حضرت معصومه علیها السلام

گفته‌اند كه شیخ غلامرضا طبسی در سفر تبلیغی به یزد راه را گم كرد و در آستانه مرگ قرار گرفت، اما با توسل به حضرت معصومه علیها السلام به طور معجزه آسایی نجات یافت و در پی آن از بیانی شیوا و رسا برخوردار شد.

حضرت آیة الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی قدس سره در این باره داستان عجیبی را نقل فرموده است:

«مرحوم شیخ غلامرضا طبسی... در كمال عسرت و بی‌بضاعتی در قم زندگی می‌كردند؛ به گونه‌ای كه اگر از حال ایشان غفلت می‌شد، شب را گرسنه به روز می‌آورد. او هیچ صوت و صدایی نداشت و حتی جرئت نمی‌كرد برای پیرزنهای قم منبر رفته، روضه‌ای بخواند.

گاهی از روی ناچاری به بعضی از دهات اطراف قم رفته و برای پیرزنهای از همه محروم روضه می‌خواند و چند قرانی تحصیل كرده، به قم معاودت می‌كرد.

تا سالی نزدیك محرم [كه مرسوم طلاب حوزه علمیه است] به قصد تبلیغ به اراك می‌رود، ولی در آنجا كسی از او دعوت نمی‌كند. یكی از عالمان اراك دلش به حال او سوخته، مقداری پول به او می‌دهد و او را برای تبلیغ به دیار اصفهان راهنمایی می‌كند.

مرحوم طبسی راهی اصفهان شد، ولی باز هم كسی از او دعوت نكرد. وی به ناچار رهسپار یزد می‌شود. هنوز چند فرسخی از اصفهان نگذشته بود كه در نزدیك محلی به نام «نو گنبد» راه را گم كرده، به بیراهه می‌رود. در آن كویر بی‌آب و علف بخاطر پیاده روی زیاد در زیر آفتاب سوزان، و تشنگی طاقت‌فرسا، از راه رفتن بازمانده، به روی زمین می‌افتد و تسلیم مرگ می‌شود.

در همان حال، متوجه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام شده و با چشمی گریان و دلی بریان به آن حضرت توسل كرده، این گونه خطاب می‌كند:

ای دختر موسی بن جعفر و ‌ای كریمه اهل بیت! خوب می‌دانی كه چندین سال است كه با كمال عسرت و فقر و بیچارگی در جوار تو زندگی می‌كنم و هیچ‌گله و شكایتی نكرده‌ام و حال می‌گویم: آخر این چه رسم میهمانداری و همسایه‌نوازی است كه تو داری!

و قریب به این كلمات مطالبی را بر زبان جاری ساخته و گریه شدیدی به حال خود كرده، ناگاه صدایی را می‌شنود كه به او خطاب می‌كند: برخیز و آب بخور! وقتی از جا بلند می‌شود، با كمال تعجب مشاهده می‌كند كه نهر آبی در آن كویر جاری است. وی به آن نهر آب نزدیك می‌شود و مقداری از آن آب خوشگوار می‌نوشد و دست و صورت خویش را می‌شوید و رمقی پیدا كرده، به راه خویش ادامه می‌دهد.

در آن بیابان زمزمه كردن با خود را شروع می‌كند. ناگهان متوجه می‌شود كه صدایش تغییر كرده و گویا اصلاً عوض شده است. وقتی صدا را به آواز خواندن بلند می‌كند، می‌بیند كه این صدای اول و حنجره و آواز او نیست. متوجه می‌شود كه مورد عنایت مخصوص بی‌بی دنیا و آخرت حضرت معصومه علیها السلام واقع شده است.

وقتی به یزد رسید و در آنجا منبر رفت، همگان را تحت تأثیر منابرش قرار داد و آوازة منابر پرشور و مهیج و سحرآمیز او، به گوش مردم سایر نقاط ایران رسید. » (2)

چلچراغ بیداری

زبان گویای اسلام، حاج شیخ محمد تقی فلسفی، واعظ شهیر، در باره طلاقت لسان و ملاحت بیان شیخ غلامرضا طبسی می‌گوید:

«در سنین جوانی من، مرحوم طبسی به تهران آمد و طرز منبرش كه تكیه‌به صوت بود، خیلی مورد علاقة مردم واقع شد. افراد زیادی اجتماع می‌كردند. در مجلسی كه او منبر می‌رفت، معمولاً منبریهای دیگر مورد توجه نبودند، ولی در بعضی از مجالس از من دعوت می‌كردند كه قبل از آقای طبسی منبر بروم. من نیز اجابت می‌كردم و در آن مجالس شركت می‌كردم و مردم هم به سخنانم گوش می‌دادند.» (3)

كمك به سیل‌زدگان قم

«شیخ غلامرضا طبسی با بیان گرم و گیرای خود در دوران حاج شیخ عبدالكریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، نقش اثر گذاری در هدایت مردم داشت و از توان برانگیزندگی بالایی برخوردار بود. او به آسانی می‌توانست با بیان رسا، زیبایی پیام دین را بنمایاند و شیرینی آن را به كامها بچشاند و در قلبها با سحر بیان، دگرگونی بیافریند.

از باب نمونه، در ماجرای سیل قم (4) ایشان در همدان بوده و منبر می‌رفته است. وقتی از ماجرا آگاه می‌شود، از فراز منبر از مردم همدان می‌خواهد كه به كمك اهل قم بشتابند و با كمكهای خود، این مصیبت بزرگ را بر سیل‌زدگان قم آسان سازند. چنان در منبر شور می‌انگیزد كه زنان طلاها و زیورهای خود را در مجلس از دست و گردن خود بیرون می‌آورند و به سیل زدگان قم، هدیه می‌كنند.» (5)

ترك منبر هرگز

خطیب شهیر علاوه بر ارشاد مردم در داخل ایران، به كشورهای اسلامی از قبیل: عراق، عربستان، سوریه، و اردن (شامات) مسافرت و در این كشورها خطابه‌های پرشوری را ایراد می‌كرد. در این حال، ایشان به یك شخصیت اسلامی مبدل گشته بود كه مردم مسلمان دیگر كشورها از خطابه‌ها و منابرشان استفاده می‌كردند.

به هر كشوری كه وارد می‌شد، به شدت مورد احترام عموم مردم از عرب و عجم قرار می‌گرفت و آنچه باعث می‌‌شد ایشان هر چه بیشتر در قلوب مردم جا گیرد، علاوه بر جذابیت و ملاحت كلام، تهجدهای شبانه ایشان بود كه حتی در حال سفر نیز ترك نمی‌شد.

یكی از وعاظ محترم تهران می‌گوید: «در چند ماهی كه ملازم ایشان بودم، سفراً و حضراً تهجد و نماز شبش ترك نشد و در تمام آن سفر در عربستان و عراق عرب و شامات مورد احترام و تكریم عموم مردم بود.

از اخلاص این مرد همین قدر بس كه چون مبتلا به كسالت ریه و سینه شده بود و احتمال مرض سل را داده بودیم، در سوریه او را به نزد طبیب معروفی برویم. پس از معاینه دقیق، چون نسخه گرفته، از نزد طبیب بیرون آمدیم، من به بهانه گرفتن دستور برگشتم تا از طبیب بپرسم كه ایشان چه كسالتی دارد؟ آیا خطری متوجه او می‌شود یا خیر؟ طبیب گفت: این رفیق شما به مرض سل و ذات الریه مبتلاست. اگر منبر نرود و مراعات كند، ممكن است چند سالی دیگر عمر كند والا اگر منبر برود، بیش از یك سال عمر نخواهد كرد.

وقتی نزد او آمدم، دیدم مرحوم طبسی به من نگاه كرد و گفت: طبیب چنین و چنان گفت، ولی به خدا قسم! من منبر را ترك نخواهم كرد، اگر چه به قیمت عمر من تمام شود.

چگونه منبر را ترك گویم و حال آنكه در تهران در مسجد سلطانی منبر بودم و در اطراف فلسفه و خواص نماز صحبت می‌كردم، شنیدم چند جوان متجدد كه هیچ وقت سرشان در تمام عمر به سجده و خاك نرسیده بود، با هم می‌گفتند: نماز به این خوبی و با خاصیتی را چرا ما نخوانده و نخوانیم! در همین جا توبه می‌كنیم و شروع به نماز خواندن و نیز تدارك می‌كنیم. فلانی! چگونه منابری را كه این همه فوائد بر آن مترتب باشد، من ترك گویم! نه، منبر را می‌خواهم ولو به یك سال هم نرسم.» (6)

عنایت امام حسین علیه السلام

شهید محراب حضرت آیة الله سید عبد الحسین دستغیب قدس سره در كتاب داستانهای شگفت‌خود، داستان عجیبی از شیخ غلامرضا طبسی نقل فرموده است كه در ذیل به آن اشاره می‌كنیم:

«زاهد عابد و واعظ متعظ مرحوم حاج شیخ غلامرضا طبسی كه تقریباً 35 سال قبل [از تاریخ تدوین كتاب] به شیراز تشریف آورده [بودند] و چند ماهی در مدرسة آقا بابا خان توقف داشتند و بنده هم به فیض ملاقاتشان رسیدم، فرمود: با چند نفر از دوستان با قافله به عتبات عالیات مشرف شدیم. هنگام مراجعت به ایران، شب آخر كه در سحر آن باید حركت می‌كردیم، متذكر شدم كه در این سفر مشاهده مشرفه و مواضع متبركه را زیارت كردم، جز مسجد «براثا» (7) و حیف است از درك فیض آن مكان مقدس محروم باشیم. به رفقا گفتم: بیایید به مسجد براثا برویم! گفتند: مجال نیست و خلاصه نیامدند.

خودم تنها از كاظمین بیرون آمدم تا به مسجد رسیدم. دیدم در بسته است و معلوم شد در را از داخل بسته و رفته‌اند و كسی هم نیست. حیران شدم كه چه كنم! این همه راه به امیدی آمدم. به دیوار مسجد نگریستم، دیدم می‌توانم از دیوار بالا بروم. بالاخره هر طوری بود از دیوار بالا رفته، داخل مسجد شدم و با فراغت مشغول نماز و دعا شدم، به خیال اینكه درِ مسجد را از داخل بسته‌اند و باز كردنش آسان است. در داخل مسجد هم كسی نبود. پس از فراغت، آمدم در را باز كنم، دیدم قفل محكمی بر در زده‌اند و به وسیله نردبان یا چیز دیگر رفته‌اند.

حیران شدم كه چه كنم! دیوار داخل مسجد هم طوری بود كه هیچ نمی‌شد از آن بالا رفت. با خود گفتم: عمری است دم از حسین علیه السلام می‌زنم و امیدوارم كه به بركت آن حضرت درِ بهشت به رویم باز شود؛ با اینكه درب بهشت یقیناً مهم‌تر است و باز شدن این در هم به بركت حضرت ابی عبدالله علیه السلام سهل است. پس با یقین تا دست به قفل گذاشتم و گفتم: یا حسین! و آن را كشیدم، فوراً باز گردید. در را باز كردم و از مسجد بیرون آمدم و شكر خدا را به جا آوردم و به قافله هم رسیدم.» (8)

تأثیر‌گذاری بر یهود و نصاری

مورخ شهیر آیة الله شیخ محمد شریف رازی قدس سره در باره مسافرتهای مرحوم طبسی به شهرهای مختلف، همانند: تهران، اصفهان، شیراز، همدان، یزد و... و استقبال كم‌نظیر مردم از سخنرانیهای معظم له خصوصاً در همدان این گونه می‌نویسد:

«شیخ غلامرضا طبسی از مفاخر خطباء و معاریف گویندگان قرن 14 هجری است كه از حوزه علمیه قم برخاسته و صیت و صوتش جهان شیعه و اسلام را فرا گرفته و در فصاحت كلام و ملاحت سخن و بلاغت خطابه صهبان عرب را نسخ نموده و در عصر خود شور و انقلابی ایجاد كرده كه در هر محفلی و بزمی و هر كوی و میدانی و هر مجلسی و عزاخانه‌ای سخن از او در میان آمده، به هر شهری قدم گذاشت، بلوایی از مشتاقین و ولوله‌ای در مریدین خویش انداخت.

مسافرت وی به همدان از طریق عتبات عالیات و منابرش در آن شهرستان پس از 20 سال هنوز در خاطره‌هاست. اثبات خاتمیت نبی اكرم صلی الله علیه و آله او در روز مبعث در همدان و دعوتش از یهود و نصارا و شركت آنها با مسلمانان همدان حایز موفقیت بوده كه ااز بعض ثقات كه حاضر بودند، شنیدم كه در آن، جای نشستن مانند غالب مجالس تهرانش، خرید و فروش شده و به قدری در آن روز مردم مسلمان و یهود و نصارا گریستند كه وصف نتوان كرد. آری، تمام این موقعیت از پایه فصاحت و بلاغت و ملاحت سخن و ابتكارات منبری در اثر توجه و نظر حضرت معصومه علیها السلام بوده؛ همان نظری كه

به ذره گر نظر لطف آن جناب كند                               به آسمان رود و كار آفتاب كند.» (9)

مقابله با رضاخان

بازگشت خطیب نامدار مرحوم طبسی از كشورهای اسلامی به ایران همزمان بود با روی كار آمدن دولت رضا خان با توطئه استعمار پیر انگلیس. رضا خان حاكم مطلق العنان ایران گردیده بود و به عنوان مجری سیاستهای استعمار پیر، دین زدایی و مخالفت با مظاهر دین و مذهب را در رأس برنامه‌‌هایش قرار داده و مخالفت با مجالس سوگواری امام حسین علیه السلام، كشف حجاب و تغییر لباس و هر آنچه كه مربوط به دین می‌شد، از برنامه‌های او بود.

در این زمان است كه مسئولیت عالمی آگاه و متعهد و سخنرانی دلسوز و بی‌باك چون آقا شیخ غلامرضا طبسی ایجاب می‌كند كه با این هجمه‌های به دین مقابله كند.

خطیب شهیر باید آن عطیه‌ای كه خداوند به او عنایت كرده، یعنی فصاحت و شیوایی كلام و بیان را به عنوان یك اسلحه مؤثر در راه تبلیغ دین، به كار گیرد و با دین ستیزی رضا خان مقابله كند. اگرچه دشمن بی‌رحم است و برای رسیدن به اهداف شوم خویش دست به هر جنایتی می‌زند، اما مرحوم طبسی واعظ، سكوت نمی‌كند و با سخنرانیهای پرشور خود در مشهد مقدس افكار را روشن و دلها را بیدار می‌كند. سپس از مشهد به قصد تهران حركت می‌كند. گویا رضا خان می‌دانست كه اگر پای شیخ غلامرضا طبسی به مركز ایران، یعنی تهران برسد، شور و انقلابی را ایجاد خواهد كرد كه اگر نتواند برنامه‌های او را از بین ببرد، لااقل افشاء كرده یا به تأخیر خواهد انداخت و باید به مانند دیگر مخالفان سركوب یا نابود گردد.

بدین ترتیب، مرحوم طبسی را در سبزوار مسموم و شهید می‌كنند كه بعداً در میان علماء و دانشمندان این جمله معروف شد كه شیخ غلامرضای طبسی را چیز خور كردند.» (10)

مدفن

پیكر این واعظ وارسته از سبزوار به مشهد منتقل گردید و با عزت و احترام در روز پنجم شعبان 1355 ق در مقبرة پیر پالان دوز در جوار بارگاه ثامن الائمه علیه السلام به خاك سپرده شد.

گفتنی است كه آیة الله شیخ عباس واعظ طبسی، تولیت محترم آستان قدس رضوی و نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی، خلف صالح و فرزند برومند آن خطیب یگانه می‌باشند. (11)

 

پی‌نوشــــــــــــــــــت‌ها:

 

1. نشریه حرم، شماره 79، به نقل از آیة الله مرعشی نجفی قدس سره.

2. آثار الحجة، محمد شریف رازی، ج 2، ص 136 (با دخل و تصرف اندك).

3. خاطرات و مبارزات حجة الاسلام فلسفی، ص 61.

4. تفصیل داستان سیل مخرب در قم در سال 1353 ق در كتاب «آینة دانشوران» سید علیرضا ریحان یزدی، ص 36 آمده است.

5. آینة دانشوران، ص 37؛ مجله حوزه، ش 126، ص 151.

6. آثار الحجة، ج 2، ص 138. در ضمن طبق فرموده مؤلف آثار الحجة از طلوع و درخشش مرحوم طبسی بعد از كرامت تا رحلت ایشان، فقط هشت سال طول کشیده است.

7. مسجد براثا از مساجد معروف عراق است كه بین بغداد و كاظمین واقع شده است. درباره فضیلت این مسجد معروف به كتاب مفاتیح الجنان، ص 805، ذیل زیارت كاظمین مراجعه كنید.

8. داستانهای شگفت، شهید مجاهد آیة الله سید عبد الحسین دستغیب شیرازی، ص 31.

9. آثارالحجة، ج 2، ص 136.

10. نشریه حرم، ش 79، ویژه میقات الرضا علیه¬السلام، صص 10 ـ 13.

11. شرح حال و ویژگیهای شیخ غلامرضا طبسی، در منابع ذیل آمده است:

دانشنامه مشاهیر یزد، بنیاد ریحانه، ج 3، ص 1425؛ تقویم تاریخ خراسان، ص 72؛ تاریخ علماء خراسان، ص 314؛ آینة دانشوران، ص 41؛ آثار الحجة، ج 1، ص 44 و ج 2، صص 136ـ 138؛ گنجینة دانشمندان، ج 2، ص 383 و 384؛ نشریه حرم، ش 79، صص 10 ـ 13؛ گلشن ابرار، ج 2، ص 698؛ مجله حوزه، ش 126، ص 150؛ گفتار وعاظ، ج 2، ص 268؛ داستانهای شگفت، ص 31.

417 دفعه
(0 رای‌ها)