نقد كتاب مقدس (1)

مقدمه

«كتاب مقدس‌» عنوان مجموعه‌ای از نوشته‌های كوچك و بزرگ است كه مسیحیان همه، و یهودیان بخشی از آن را «كتاب آسمانی و الهی‌» خود می‌دانند.

عنوان معروف این مجموعه در زبان انگلیسی و بیش‌تر زبانهای اروپایی «بایبل»(Bible) و یا كلمه‌های هم خانواده آن است كه از كلمه یونانی(Biblia) به معنای «كتابها‌» گرفته شده است و به آن عهدین هم می‌گویند.

این عنوان به این اعتقاد مسیحیان اشاره دارد كه خداوند برای نجات انسانها دو عهد و پیمان (1) با آنها بسته است:

1. عهد قدیم (2) : براساس این عهد، خداوند از انسان پیمان گرفته است كه برای نجات، به شریعت الهی پایبند باشد و از راه عمل به شریعت و احكام الهی، خود را به خداوند نزدیك سازد و موجبات رضایت او را فراهم آورد.

2. عهد جدید (3) : با ظهور حضرت عیسی علیه السلام و فدا شدن و مصلوب گشتن او، خداوند عهد دیگری با انسان بست كه براساس آن، نجات انسان از راه ایمان به پسر خدا بودن حضرت عیسی علیه السلام و قربانی شدن او به عنوان كفاره گناهان انسانهاست.

«انجیل‌» به معنای بشارت (4) است و در حقیقت، پیام عهد جدید بشارت به این است كه: «با ایمان به مسیح علیه السلام و قربانی شدن او، به رستگاری برسید!»

با توجه به این تقسیم، مسیحیان كتابهای مربوط به دوره اوّل را «عهد قدیم‌» و كتابهای مربوط به دوره دوم را «عهد جدید‌» می‌خوانند و هر دو قسمت را مقدّس و معتبر می‌شمارند. (5)

مسیحیان با اینكه زمان عهد قدیم و شریعت را با آمدن مسیح علیه السلام پایان یافته می‌دانند، ولی كتاب عهد قدیم را معتبر و مقدّس می‌شمارند و از مطالب آن استفاده می‌كنند؛ امّا احكام و فرایض موجود در عهد قدیم را نسخ شده می‌شمارند و آن احكام و فرایض را كه همان شریعت حضرت موسی علیه السلام است، مقدمه‌ای برای ظهور حضرت عیسی علیه السلام می‌دانند.

یهودیان بر خلاف مسیحیان معتقدند كه خدا تنها یك پیمان با انسان بسته و آن هم پیمان «شریعت‌» است و یگانه راه نجات، عمل به شریعت و احكام الهی می‌باشد. بر این اساس، آنها تنها بخش «عهد قدیم‌» را - كه «عهد‌» می‌نامند - قبول دارند.

آشنایی با كتب عهد قدیم و جدید

عهد قدیم كه تنها بخش مورد اعتقاد یهودیان و قسمتی از كتاب مسیحیان است، قریب به سه چهارم كتاب مقدّس را در بر می‌گیرد. این مجموعه، به پیامبران یا اولیایی منسوب است كه تا 397 سال (6) یا 420 سال (7) قبل از میلاد مسیح علیه السلام می‌زیسته اند.

عهد عتیق مجموعاً 39 كتاب است كه شامل 17 كتاب تاریخ و احكام، 5 كتاب مواعظ و حكم و نیایش و 17 كتاب نبوات (پیشگوییها) می‌باشد. این مجموعه به عبری و بعضاً كلدانی نگاشته شده است. عهد عتیق امروزی نیز شامل 39 كتاب (سفر) می‌باشد. و عهد جدید مشتمل بر چهار انجیل، اعمال رسولان، سیزده نامه منسوب به پولس، رساله به عبرانیان، یك نامه منسوب به یعقوب، دو نامه منسوب به پطرس، سه نامه منسوب به یوحنّا، یك نامه منسوب به یهودا و مكاشفه یوحنّا است. حضرت عیسی علیه السلام هیچ یك از این كتابها را ننوشت و عهد جدید تماماً بعد از وفات ایشان نوشته شده است. چهار انجیل، از قدیم الایام به متی، مرقس، لوقا و یوحنّا نسبت داده می‌شوند.

اقسام نقد

به طور كلی، محورهایی را كه در جریان نقد كتاب مقدّس به آنها پرداخته اند، می‌توان به دو بخش تقسیم كرد: برخی از این محورها درباره ظاهر كتاب مقدّس است و به اموری از قبیل: نویسنده، تاریخ نگارش و لغت شناسی می‌پردازد. برخی دیگر، سخن و محتوای كتاب مقدّس را بررسی، تحلیل و نقد می‌كند. پس، این دو بخش را می‌توان «نقد ظاهری‌» و «نقد محتوایی‌» كتاب مقدّس نامید. در این شماره به صورت مختصر به نقد ظاهری كتاب مقدّس می‌پردازیم:

نقد ظاهری

بررسی نویسندگان عهد عتیق

مجموعه كتابهای عهد عتیق، به برخی از انبیای بزرگ الهی همچون: حضرت موسی، یوشع، سموئیل، سلیمان علیهم السلام نسبت داده می‌شود. كشیشان مسیحی معتقدند كه عهد عتیق، وحی خدا به پیامبران است و ایشان، این كتابها را با الهام خداوند به رشته تحریر در آورده اند.

برای بررسی این موضوع، نخست باید دید كه خود كتاب مقدّس این دیدگاه را می‌پذیرد یا خیر؟

نویسنده تورات

ابتدا درباره نویسنده اسفار پنج گانه (تورات) كه عموماً تصوّر می‌شود حضرت موسی علیه السلام بوده است، سخن می‌گوییم. ارباب كلیسا آن قدر درباره هویت نویسنده اسفار پنج گانه با قاطعیت سخن می‌گویند كه هر كس را كه با آنان در این موضوع مخالفت نماید، بدعت گذار به حساب می‌آورند.

برای نخستین بار، ابن عزرا، دانشمند یهودی، پرده از این راز بزرگ برداشت كه نویسنده اسفار پنج گانه كسی جز حضرت موسی علیه السلام است؛ ولی چون جرأت آشكار نمودن عقایدش را نداشت، گفتار خود را محدود به اشاراتی مبهم نمود. او می‌گوید كه در اینجا رمزی وجود دارد كه اگر كسی آن را بفهمد، باید ساكت بماند. قرنها بعد، باروخ اسپینوزا، دانشمند مشهور از سخنان ابن عزرا رمزگشایی كرد و خود نیز مطالبی به آن افزود. مجموعه تحقیقات وی اثبات می‌كند كه اسفار پنج گانه، نوشته حضرت موسی علیه السلام نیست.

در تورات (كتابی كه به حضرت موسی علیه السلام منسوب است) ، داستان مرگ ایشان ذكر شده است. این تاریخ نه تنها نحوه مرگ موسی علیه السلام، بلكه جزئیات عزاداری و محل دفن و حتی گم شدن مكان قبر وی را نیز ذكر می‌كند. در آخر سفر تثنیه می‌خوانیم: «پس موسی بنده خدا در آنجا به زمین موآب بر حسب قول مرد.» (8)

و درباره محل دفن او آمده است: «و او را در زمین موآب در مقابل بیت فعور در دره دفن كرد و احدی قبر او را تا امروز ندانسته است.» (9)

لحن این سخن، بدون تردید از گذشته دوری حكایت دارد و نویسنده این سطور باید دهها سال پس از موسی علیه السلام زندگی كرده باشد تا بتواند بگوید كه «و احدی قبر او را تا امروز ندانسته است.»

نكته غیر قابل تردید این است كه نویسنده به جزئیات مراسم دفن و عزاداری حضرت موسی علیه السلام اشاره می‌كند و می‌گوید كه بنی اسرائیل سی روز برای موسی علیه السلام ماتم گرفتند. غافل از اینكه خود حضرت موسی علیه السلام نمی‌توانسته این گونه سخن بگوید: «و بنی اسرائیل برای موسی در عربات موآب سی روز ماتم گرفتند. پس روزهای ماتم و نوحه گری برای موسی سپری گشت.» (10)

نویسنده دیگر كتب عهد عتیق

كتب دیگر عهد عتیق وضعی مناسب‌تر از تورات ندارند؛ مثلاً در استناد كتابهای یوشع، عزرا، اشعیا، ارمیا، زكریا، داود، سلیمان، حزقیال و دانیال به این افراد، هیچ سندی در دست نیست و دلیل روشنی وجود ندارد و این استناد، در حد گمان و ظنّ است. خود كشیشان مسیحی هم نتوانسته اند دلیلی قانع كننده برای این مسئله بیابند. برای نمونه به وضعیت صحیفه یوشع علیه السلام از جهت تألیف می‌پردازیم:

صحیفه یوشع علیه السلام

یوشع علیه السلام پیامبری است كه بعد از حضرت موسی علیه السلام به نبوت رسید و فرماندهی ب نی اسرائیل را به عهده گرفت. اولین كتاب بعد از اسفار پنج گانه به وی منسوب است. ارباب كلیسا، با قاطعیت این كتاب را نوشته یوشع علیه السلام می‌دانند. اسپینوزا در ادامه تحقیقاتش، در مورد صحیفه یوشع علیه السلام می‌نویسد كه نویسنده این كتاب نمی‌تواند خود یوشع علیه السلام باشد؛ زیرا باید شخص دیگری غیر از یوشع علیه السلام درباره او شهادت بدهد. (11)

به علاوه، در صحیفه یوشع علیه السلام، به داستان مرگ نویسنده كتاب و مكان دفن او اشاره شده است. عباراتی كه به هیچ وجه نمی‌تواند توسط خود یوشع علیه السلام نوشته شده باشند: «بعد از این امور واقع شد كه یوشع بن نون، بنده خداوند، چون صد و ده ساله بود، مرد و او را در حدود ملك خودش در تمنه سارح كه در كوهستان افرایم به طرف شمال كوه جاعش است، دفن كردند.» (12)

حتی حوادثی را كه بعد از مرگ یوشع علیه السلام اتفاق می‌افتد، ذكر می‌كند؛ مثلاً نقل می‌كند كه مشایخ بنی اسرائیل بعد از یوشع علیه السلام به كارهای وی ادامه دادند و خداوند را عبادت كردند. (13)

همچنین در این كتاب، داستان بندگی كنعانیان و پرداخت جزیه آنان نیز نقل می‌شود؛ ماجرایی كه دهها سال پس از یوشع علیه السلام اتفاق افتاد: «كنعانیان را كه در جازر ساكن بودند، بیرون نكردند. پس كنعانیان تا امروز در میان افرایم ساكن اند و برای جزیه بندگان شدند.»

در حالی كه داستان بندگی كنعانیان و جزیه دادنشان در عهد داوران، یعنی 200 سال پس از یوشع علیه السلام واقع شده و در سفر داوران چگونگی آن بیان شده است. (14)

مفقود شدن كتاب مقدّس (15)

از مندرجات عهد عتیق چنین برمی‌آید كه تورات در چندین مقطع از مقاطع تاریخی، در جریان برخی حوادث به كلی مفقود شده بود و هیچ كس از آن اطلاعی نداشت تا اینكه فردی مدعی یافتن یا مأمور بازنویسی آن شد و مسلماً در چنین شرایطی نمی‌توان به تورات اعتماد صد در صد داشت.

در كتاب مقدّس آمده است كه در زمان سلیمان علیه السلام مردم بت پرست شدند و در زیر هر درختی بتی آویختند. پس از سلیمان علیه السلام در زمان پسرش رحبعام نیز بت پرستی شایع بود و چون یوشا بر سلطنت نشست، در سال هفدهم سلطنت او كاهنی به نام حلیقا ادعا كرد كه كتاب مقدّس را یافته است:

«در سال هجدهم سلطنت خود، بعد از آنكه زمین و خانه را طاهر ساخته بود، شافان بن اصلیا و معسیا رئیس شهر و یوآخ بن یوآحاز وقایع نگار را برای تعمیر خانه یهوه خدای خود فرستاد و نزد حلقیای رئیس كهنه آمدند و نقره‌ای را كه به خانه خدا درآورده مَنَسَّی و اَفرایم و تمامی بقیه اسرائیل و تمامی یهودا و بنیامین و ساكنان اورشلیم جمع كرده بودند، به او تسلیم نمودند.

... و چون نقره‌ای را كه به خانه خداوند آورده شده بود، بیرون می‌بردند، حلقیای كاهن، كتاب تورات خداوند را كه به واسطه موسی نازل شده بود، پیدا كرد و حلقیا شافان كاتب را خطاب كرده، گفت: «كتاب تورات را در خانه خداوند یافته‌ام.» و حلقیا آن كتاب را به شافان داد و شافان آن كتاب را نزد پادشاه برد و نیز به پادشاه خبر رسانیده، گفت: «هر آنچه به دست بندگانت سپرده شده است، آن را به جا می‌آورند.» و نقره‌ای را كه در خانه یافت شد، بیرون آوردند و آن را به دست سركاران و به دست عمله‌ها دادند و شافان كاتب پادشاه را خبر داده، گفت: «حلقیای كاهن كتابی به من داده است.» پس شافان آن را به حضور پادشاه خواند و چون پادشاه سخنان تورات را شنید، لباس خود را درید.» (16)

این جملات نشان می‌دهند كه در آن زمان تورات مفقود شده بود و نمی‌توان نسبت به ادعای كاهنی كه ادعای یافتن آن را دارد، اعتماد چندانی داشت.

از این گذشته، در زمان حمله بخت النصر به اورشلیم، همه آنچه در هیكل سلیمان علیه السلام بود، تخریب و سوزانده شد و بنی اسرائیل به همراه اشیای داخل هیكل به اسارت به بابل رفتند و چون كتاب مقدّس داخل هیكل نگه داری می‌شد، یا سوزانده شد و یا به غارت رفت. اگر فرض به غارت رفتن آن را صحیح بدانیم، می‌بایست (17) در موقع بازگشت بنی اسرائیل، كتاب مقدّس به هیكل برگردانده می‌شد كه این امر اتفاق نیفتاد و بسیاری معتقدند بعد از این بازگشت است كه شخصی به نام عزرا مأمور تهیه و تدوین كتاب مقدّس می‌شود. (18)

از اینرو همچنین بسیاری بر این باورند كه وقتی تورات مفقود می‌شود، برخی از كاهنان برای جمع كردن بنی اسرائیل، شروع به بازنویسی آن از روی محفوظات خود می‌كنند و طبعاً چون سالیانی از متن اصلی دور بودند، افسانه‌ها و داستانهایی را وارد متن اصلی می‌كنند كه منجر به تحریف در كتاب مقدّس می‌شود.

نقد مختصر عهد جدید

گفتیم كه كتاب مقدّس از دو قسمت عهد جدید و عهد عتیق تشكیل شده است. عهد جدید شامل 27 كتاب و نامه است كه عبات اند از: 1. اناجیل چهار گانه كه شرح حال زندگی حضرت عیسی علیه السلام از زبان مؤلّفین آنهاست؛ 2. اعمال رسولان كه شرح حال زندگانی حواریون و رسولان بعد از مسیح علیه السلام می‌باشد؛ 3. مجموعه نامه‌هایی كه پولس و حواریون به دیگران نوشتند؛ 4. كتاب مكاشفه یوحنّا.

برخلاف تصور برخی مسیحیان، هرگز عیسی علیه السلام كتابی به نام انجیل نیاورد. آوردن وحی توسط عیسی علیه السلام به گونه‌ای كه مسلمانان در مورد قرآن و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله معتقدند، در مسیحیت جایی ندارد. مسیحیان، عیسی علیه السلام را تجسم وحی ا لهی می‌دانند. به عقیده آنان، وی نه حامل پیام، بلكه عین پیام می‌باشد. مسیحیان می‌گویند كه این كتابها توسط برخی از حواریون و پولس رسول - كه از حواریون نیست - سالیانی بعد از حضرت عیسی علیه السلام به رشته تحریر درآمده اند؛ چرا كه به گزارش تاریخ، در حدود سی سال پس از عروج حضرت عیسی علیه السلام هیچ كتابی وجود نداشت. چندین دهه بعد از آن، مكتوباتی به وجود آمد كه به عنوان متون ارزشمندی دست به دست می‌گشت. در این زمان، دهها انجیل و رساله به وجود آمد و مجموعه عهد جدید پس از چندین شورا تشكیل شد و رسمیت یافت. البته لازم به یادآوری است كه همه اناجیل موجود با تفاوتهایی كه دارند، برای مسیحیان مورد احترام هستند.

امكان خطای نویسندگان اناجیل

سالها پس از زندگی مسیح علیه السلام و در خوشبینانه‌ترین احتمال، در حدود سالهای 20 الی 70 م این كتابها به رشته تحریر درآمد. طبعاً گذشت چنین زمانی مسائلی را به وجود می‌آورد. چند نفر كه ادعا می‌شود دو تن از ایشان حواری بودند و دو نفر دیگر از شاگردان حواریون - كه خود شاهد عینی زندگی مسیح علیه السلام نبودند - دست به قلم بردند. در خوشبینانه‌ترین حالت می‌توان گفت كه نویسنده این كتابها افراد مؤمن و عاشق مسیح علیه السلام بودند و با هدف گسترش پیام مسیح علیه السلام دست به تألیف چنین كتابهایی زدند و سعی كردند كه این كتابها را صحیح و بی خطا بنگارند؛ ولی باز نكاتی وجود دارد كه توجه به آنها ضروری می‌نماید:

اوّل اینكه آیا این افراد معصوم بودند یا امكان خطا و اشتباه هم داشتند؟ خود مسیحیان چنین ادعایی درباره ایشان ندارند. مطمئناً كسی درباره این افراد ادعای عصمت نكرده و اگر هم ادعا كند، دلیلی برای اثباتش ندارد؛ مگر اینكه بگوید: این افراد تحت حمایت روح القدس این كتابها را نگاشته اند. در آن حال، باور این سخن برای محقق بی طرفی كه سخت می‌تواند به گفته كلیسا اعتماد پیدا كند، محال است و طبیعی است كه ایشان، گرچه سعی خود را برای بی خطا بودن نوشته هایشان كردند، ولی چون بشر بودند، امكان اشتباه در نوشته هایشان وجود داشته است.

و نكته دوم اینكه خود نویسندگان عهد جدید، این كتابها را به عنوان كتاب مقدّس ننوشتند؛ بلكه اكثر این كتابها، نامه‌های شخصی‌ای بوده است كه برای مؤمنان دیگر می‌نوشتند. بنابراین، وقتی نویسنده كتاب، خود ادعای مقدّس بودن نوشته‌اش را به عنوان كلام الهی ندارد، چرا ما باید چنین ادعایی را در مورد وی مطرح كنیم؟

اشكال دور و حجیت كتاب مقدّس

در قرنهای اوّل و دوم میلادی، بیش از صد انجیل در شرح حال حضرت عیسی علیه السلام و تعالیم او نوشته شد. در نتیجه، عقاید متفاوت و مختلفی هم پیدا شد. این امر، كلیسا را بر آن داشت تا شوراهای متعددی را برای تنقیح و تهذیب این كتابها و عقاید ناشی از آنها، تشكیل دهد. اولین شورایی كه در این راستا تشكیل شد، شورایی بود كه با حضور 300 اسقف و به دعوت قسطنطین، نخستین قیصر مسیحی، در شهر نیقیه آسیای صغیر در سال 325 م تشكیل شد. در این شوراها، قانونهای مختلفی به تصویب رسید؛ از جمله اینكه تعداد كتابهای عهد جدید به طور رسمی اعلام شد و از بین كتابهای متعدد، 27 كتاب به عنوان كتابهایی كه با الهام الهی نوشته شده اند، انتخاب گردید و بقیه آنها كنار گذاشته شد و كلیسا آنها را به رسمیت نشناخت. (19) البته به رسمیت شناخته شدن این كتابها، در یك شورا نبوده است؛ بلكه در خلال تشكیل چند شورا این كتابها به طور رسمی مورد قبول كلیسا قرار گرفت.

یكی از مهم‌ترین سؤالهایی كه درباره اعتبار عهد جدید مطرح است، این سؤال است كه چرا با وجود دهها انجیل، چهار انجیل متی، مَرقُس، لوقا و یوحنّا برگزیده می‌شود؟ آیا واقعاً فقط همین چهار كتاب مقدّس بودند و بقیه مقدّس نبودند؟ مگر چه برتری در این چهار كتاب وجود داشته است؟ مسیحیان در پاسخ می‌گویند كه كلیسا و شوراهای كلیسایی به این كتابها رسمیت و حجیت داد و دیگر كتابها را غیررسمی اعلام كردند؛ حال این سؤال به وجود می‌آید كه چرا كلیسا از میان این همه انجیل، فقط به همین چهار كتاب حجیت داد؟

و این خود یك دور باطلی است كه درباره حجیت كتاب مقدّس وجود دارد؛ زیرا خود كلیسا باید حجّیتش را از كتاب مقدّس بگیرد و این كتاب مقدّس است كه به كلیسا حجیت می‌دهد و از طرفی، باز این كلیسا است كه از میان دهها انجیل، به این چهار انجیل و 27 كتاب حجیت داد و بقیه كتابها را از دور خارج كرد. حال سؤال اینجاست كه چگونه كلیسایی كه حجیتش را باید از كتاب مقدّس بگیرد، می‌تواند به خود كتاب مقدّس حجیت بدهد؟

ادامه دارد...

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) Testament

2) old Testament

3) New Testament

4) Evanglion

5) قاموس كتاب مقدس، جیمزهاكس، انتشارات اساطیر، دوم، 1383 ه. ش، ص 9.

6) الهدی الی دین المصطفی، محمد جواد بلاغی، انتشارات المكتبة الحیدریة، 1379 ه. ش، چاپ اوّل، ج 1، ص 34.

7) انیس الاعلام فی نصرة الاسلام، محمدصادق فخر الاسلام، انتشارات مرتضوی، 1364 ه. ش، دوّم، ج 1، ص 116.

8) سفر تثنیه، 34: 5.

9) همان: 6.

10) همان: 8.

11) از هر چه موسی امر فرموده بود، حرفی نبود كه یوشع به حضور تمام جماعت اسرائیل با زنان و اطفال و غریبانی كه در میان ایشان می‌رفتند، نخواند.» (یوشع، 8: 35.)

12) صحیفه یوشع، 24: 29 و 30.

13) واسرائیل در همه ایام یوشع و همه روزهای مشایخی كه بعد از یوشع زنده ماندند و تمام عملی كه خداوند برای اسرائیل كرده بود، دانستند، خداوند را عبادت نمودند.» (همان: 31.)

14) و چون اسرائیل قوی شدند، بر كنعانیان جزیه نهادند؛ لیكن ایشان را تماماً بیرون نكردند و افرایم، كنعانیانی را كه در جازر ساكن بودند، بیرون نكرد. پس كنعانیان در میان ایشان در جازر ساكن ماندند و زیولون ساكنان فطرون و ساكنان نهلول را بیرون نكرد. پس كنعانیان در میان ایشان ساكن ماندند و جزیه بر آنها گذارده شد.» (كتاب داوران، 1: 28 - 30.)

15) جالب است بدانیم كه قدیمی‌ترین نسخه‌های موجود تورات و انجیل، مربوط به چند قرن بعد از نوشته شدن آنها توسط كاتبین ادعایی اهل كتاب می‌باشد. معلوم نیست كه در این چند قرن آیا همان متن اصلی بازنویسی شده است و یا به عقیده برخی از محققین، تورات اصلی كاملاً از بین رفته است و بعداً كاهنان، سنتهای شفاهی خود را به عنوان كتاب مقدّس به مردم ارائه داده اند. در صفحه 136 كتاب «آشنایی با ادیان بزرگ‌» می‌خوانیم:

«قدیمی‌ترین نسخه‌های عهد عتیق مربوط به 2000 سال پیش (1300 سال بعد از مرگ نویسنده ادعایی تورات - حضرت موسی علیه السلام - كه قرن 13 پیش از میلاد فوت كرد) و قدیمی‌ترین نسخه‌های عهد جدید برای 1600 سال قبل (حدود 350 سال بعد از مرگ نویسندگان اناجیل) می‌باشد. البته تعداد این نسخه‌ها و اینكه تواتر بر كذب در همین نسخه‌ها چطور است و اینكه آیا نسخه‌های 2000 ساله متواترند یا نه را هم باید بررسی كرد.

«كنی كات‌» از محققین عهد عتیق می‌گوید: «تمام نسخه‌های عهد عتیق كنونی، بین 1000 و 1400 میلادی یعنی 2300 الی 2700 سال پس از مرگ حضرت موسی علیه السلام نوشته شده است.» یكی دیگر از اندیشمندان به نام «والتن‌» می‌نویسد: «نسخه‌های شش قرن پیش بسیار كمیاب است و نسخه‌های 7 قرن یا 8 قرن پیش در نهایت كمیابی است.»

عالم دیگری به نام «فیلیستین شاله‌» می‌گوید: «هیچ یك از كتابهای اصلی خطی كتاب مقدّس اكنون به زبان عبری موجود نیست... قدیمی‌ترین نسخه خطی عبری كه در دست است، از قرن دهم بعد از میلاد (1000م) تجاوزنمی كند.» «ریس‌» در كتابش كه با همكاری عده‌ای از محققان نگاشته، می‌آورد: «تمام نسخه‌هایی كه در قرن 7 یا 8 میلادی نوشته شده بود، به دستور شورای یهود نابود شد؛ چرا كه با نسخه‌های مورد توجه آنان مخالفت فراوانی داشت. كتاب مقدّس فعلی مصوبه شورای ترنت (1546 م) است كه اهل كتاب باید آن را وحی آسمانی بدانند.»

برای مطالعه بیشتر در این شاخه از نقّادی كتاب مقدّس، می‌توانید به كتابهای: اظهار الحق، الهدی الی دین المصطفی، مفهوم تومارهای بحر المیت، سیر تاریخی تورات، تاریخ یك ارتداد، رساله‌ای در الهیات و سیاست و خود كتاب مقدّس رجوع كنید.

16) دوم تواریخ، 34: 8 - 20.

17) در كتاب دوم تواریخ چنین آمده است: «پس پادشاه كلدانیان [نبوكد نصر] را كه جوانان ایشان را در خانه مقدّس ایشان به شمشیر كشت و بر جوانان و دوشیزگان و پیران و ریش سفیدان ترحّم ننمود، بر ایشان آورد و همه را به دست او تسلیم كرد و او سایر ظروف خانه خدا از بزرگ و كوچك و خزانه‌های خانه خداوند و گنجهای پادشاه سرورانش را تماماً به بابل برد و خانه خدا را سوزانیدند و حصار اورشلیم را منهدم ساختند و همه قصرهایش را به آتش سوزانیدند و جمیع آلات نفیسه آنها را ضایع كردند و بقیه السّیف را به بابل به اسیری برد كه ایشان تا زمان سلطنت پادشاهان فارس او را و پسرانش را بنده بودند.» (دوم تواریخ ایام، 36: 17 - 20.)

18) فصلنامه تخصصی هفت آسمان، مقاله مصنف واقعی اسفار پنج گانه، باروخ اسپینوزا، انتشارات ادیان و مذاهب، اوّل، بهار 1378، شماره یك، ص 113.

19) تاریخ كلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ویلیام میلر، ترجمه علی نخستین، ص 244؛ آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، ص 147؛ هبة السماء، علی الشیخ، صص 50 - 51.

424 دفعه
(0 رای‌ها)