«اى على بن مهزیار! از خداوند متعال مىخواهم كه تو را از پیش رو و پشت سر و در همه احوال، حفظ كند. خوشحال باش كه من امیدوارم خداوند، بلایا را از تو برطرف كند... در پناه قدرت او به سلامت باشى!» (1)
آشنایى اجمالى
ابوالحسن على بن مهزیار اهوازى (2) دورقى، فقیه، محدث و از رهبران اندیشمند و سرشناس شیعه در اوایل قرن سوم است كه نزد امامان بزرگوار از جایگاه والایى برخوردار بود. على بن مهزیار از یاران نزدیك امام هادىعلیهالسلام و وكیل آن گرامى در برخى نواحى بوده است. او همچنین به افتخار همنشینى با امام رضاعلیهالسلام و وكالت امام جوادعلیهالسلام نائل آمده بود.
شیخ طوسىرحمه الله مىنویسد: «على بن مهزیار اهوازى از اصحاب مورد اعتماد حضرت هادىعلیهالسلام است.» (3) محدث قمى نیز درباره عظمت این شخصیت فرزانه مىگوید: «ابو الحسن، على بن مهزیار اهوازى دورقى، جلالت و عظمت قدرش، زیاده از آن است كه ذكر شود. از توقیعات شریفه حضرت جوادعلیهالسلام به او معلوم مىشود چه اندازه این معظم، جلیل الشأن بوده است؛ در یكى از این توقیعات است كه مرا مسرور كردى به آنچه ذكر كردى و همیشه مرا مسرور مىدارى. خداوند تو را با بهشت مسرور سازد و از تو به سبب رضاى من راضى شود.» (4)
پدر او مسیحى و اهل هند بود كه به دین اسلام مشرف شد و بعداً در یكى از روستاهاى اهواز سكنى گزید. على بن مهزیار نیز همراه پدرش، در همان دوران نوجوانى به دین مقدس اسلام گروید و دلش با نور اهل بیتعلیهمالسلام منور شد.
اوّل، حسن بن سعید اهوازى او را به محضر امام هشتم معرفى كرد و از محضر ایشان بهرهها برد. پس از آن بزرگوار نیز در ردیف یاران خاص امام جوادعلیهالسلام قرار گرفت و بعد از شهادت پیشواى نهم، با تلاشهاى فراوان به خوشهچینى در مكتب امام هادىعلیهالسلام پرداخت و به عنوان راوى مورد اعتماد و وكیل تام الاختیار حضرتش عمل مىكرد. (5)
على بن مهزیار، نزد اهل بیتعلیهمالسلام به چنان مقامى رسید كه امام جوادعلیهالسلام وى را اینگونه ستود: «لَسْتَ تَدْرِى كَیفَ جَعَلَكَ اللَّهُ عِنْدِى؛ [على!] تو نمىدانى خداوند براى تو نزد من چه مقامى قرار داده است! و آنگاه در ادامه مىفرماید: «من گاهى اوقات با نام و نسب خودت دعایت مىكنم. من به تو علاقه و محبت زیادى دارم. جایگاه تو را مىشناسم. خداوند، بهتر از این موقعیت برایت روزى كند و به سبب رضایت من، از تو راضى باشد، تو را به خواستهها و آرزوهایت برساند و در فردوس اعلى به سبب رحمت و مغفرتش به تو منزل عطا كند كه او شنواى دعاست. خدا تو را حفظ و پاسدارى كند و بدیها را در پرتو رحمتش از تو دور بدارد.» (6)
بهر مهر تو به فردوس، براتم دادند وز جهنم به ولاى تو نجاتم دادند
سرخوش از دوستى آل پیمبر گشتم باده از جام تجلى صفاتم دادند
بىخود از شعشعه پرتو ذاتم كردند یعنى از نور ولاشان لمعاتم دادند
من همان روز ز اسلام شدم برخوردار كه به دل، نور ولاى حضراتم دادند
گر شدم عالم و عارف به ولاشان، چه عجب مستحق بودم و اینها به زكاتم دادند
در محضر امام هادىعلیهالسلام
همچنانكه اشاره شد، او علاوه بر ارتباط نزدیك با امام هشتم و نهمعلیهماالسلام با پیشواى دهم نیز رابطه نزدیكى داشت. در این باره چند روایت را با هم مىخوانیم:
امام هادىعلیهالسلام طى نامهاى كه به على بن مهزیار ارسال كرده، زحمات و اشتیاق بىپایان على را به آن حضرت، اینگونه ارج مىنهد:
«اَسْاَلُ اللَّهَ اَنْ یحْفَظَكَ مِنْ بَینِ یدَیكَ وَمِنْ خَلْفِكَ وَفِى كُلِّ حَالاتِكَ فَاَبْشِرْ فَاِنِّى اَرْجُو اَنْ یدْفَعَ اللَّهُ عَنْكَ وَاللَّهَ اَسْاَلُ اَنْ یجْعَلَ لَكَ الْخِیرَةَ فِیما عَزَمَ لَكَ مِنَ الشُخُوصِ فِى یوْمِ الْاَحَدِ وَاَخِّرْ ذَلِكَ اِلى یوْمِ الْاِثْنَینِ اِنْشاءَ اللَّهُ صَحِبَكَ اللَّهُ فِى سَفَرِكَ وَخَلَّفَكَ فِى اَهْلِكَ وَاَدَّى عَنْكَ وَسَلِمْتَ بِقُدْرَتِهِ؛ (7) [اى على بن مهزیار!] از خداوند متعال مىخواهم كه تو را از پیش رو و پشت سر و در همه احوال حفظ كند. خوشحال باش كه من امیدوارم خداوند [بلایا را] از تو برطرف كند و از خدا مىخواهم سفرى را كه روز یكشنبه قصد دارى، برایت خیر دهد. سفرت را - به خواست خدا - تا روز یكشنبه تأخیر بینداز. خدا در سفر همراهت، و در میان خانواده، جانشینت، و در غیاب تو انجامدهنده كارهایت باشد و در پناه قدرت او به سلامت باشى!»
على بن مهزیار گفته است كه خدمت حضرت هادىعلیهالسلام رسیدم. پیش از اینكه سخنى گویم، آن جناب به فارسى با من صحبت كرد. (8)
او در روایت دیگرى مىگوید: «غلامم را - كه از اهالى قسطنطنیه بود - خدمت حضرت هادىعلیهالسلام فرستادم. غلام با تعجب برگشت و همچنان متحیر بود. گفتم: «پسرم چه شده است!» گفت: «من از این در شگفتم كه امام با من به زبان رومى صحبت مىكرد؛ مثل اینكه یك فرد رومى است.» فكر مىكنم: هدف حضرت این بود كه غلامان دیگر، منظور امام را متوجه نشوند.» (9)
ابراهیم بن مهزیار برادر على بن مهزیار نقل مىكند كه زمانى حضرت هادىعلیهالسلام از برادرم على بن مهزیار خواست كه برایش ساعتى بسازد. ساعت در سال 228 قمرى، آماده شد و براى تحویل به سوى آن حضرت حركت كردیم. همینكه به منطقه «سیاله» رسیدیم، على بن مهزیار، طى نامهاى، برنامه سفر را به ایشان اطلاع داد. در ضمن، اجازه شرفیابى خواست و تقاضا كرد چه وقت مناسب است تا به خدمت شما برسیم و براى من نیز اجازه خواست.
آن حضرتعلیهالسلام در جواب، اجازه شرفیابى داده و بعد از ظهر را تعیین كرده بود. همه به راه افتادیم. روز بسیار گرمى بود. غلام على بن مهزیار به نام «مسرور» نیز همراه ما بود. همینكه به منطقه سكونت امام، نزدیك شدیم. دیدم بلال، غلام امام ایستاده و منتظر ما است. گفت: «وارد شوید.» ما داخل یكى از اتاقها شدیم. بىاندازه تشنه بودیم. مختصرى كه نشستیم، یكى از خدمتكاران آمد و با خود كوزهاى آب خنك آورد. آن آب را نوشیدیم. بعد امام، على بن مهزیار را خواست. على تا بعد از عصر، خدمت امام بود. بعد مرا خواست. رفتم و سلام كردم و درخواست كردم كه دست مبارك حضرتش را ببوسم و بوسیدم. پس از اندكى كه در محضر امامعلیهالسلام نشستم، خواستم از محضرش مرخص شوم.
همینكه از جا حركت كردم و از خانه خارج شدم، مرا صدا زد و فرمود: «ابراهیم!» عرض كردم: «بله، آقاى من.» فرمود: «نرو.» همانجا ایستادم. مسرور غلام، نیز حضور داشت.
آنگاه دستور داد ساعت را به كار اندازند. بعد خود امام خارج شد، برایش صندلى قرار دادند و روى آن نشست. براى على بن مهزیار نیز یك صندلى طرف چپ امام گذاشتند. من هم كنار ساعت ایستاده بودم. ساعت، یك ریگ انداخت. مسرور گفت: «ساعت هشت است.» آن حضرت فرمود: «منظورش از هشت، همان ثمانیه در عربى است؟» عرض كردیم: «بله.» (10) و... (11)
مقام علمى
على بن مهزیار مفسر كلام خدا، مجتهد متعبد، محدث سرشناس، عالمى نستوه و روایتگرى سختكوش بود كه رتبه بلند او در میان نخبگان مذهب امامیه، زبانزد فقها و علماى بزرگ است. روایتهاى فراوان او همواره مورد توجه فقیهان، محدثان و مفسران است و محققان علوم دینى، هرگز از روایاتش بىنیاز نیستند؛ زیرا از وى بیش از 437 مورد روایت در موضوعات مهم اسلامى و مورد نیاز جامعه، در كتب اربعه دیده مىشود. (12)
ابن شهرآشوب از نظریهپردازان علم رجال مىگوید: «على بن مهزیار اهوازى از دانشمندان مورد وثوق ماست كه 33 كتاب از خود به یادگار گذاشته است. كتابهاى حروف القرآن، الانبیاء، الخصال، البشارات، الوضوء، الصلاة، الحج، المثالب، وفاة ابىذررحمه الله، حدیث الاشعریه، از جمله آنهاست.» (13)
او تفسیر مستقل هم دارد كه به تفسیر ابن مهزیار موسوم است. (14) گفتهاند كتابهاى وى از اصول چهارگانه شیعه به شمار مىروند. على بن مهزیار در زمان حضرت هادى یا امام حسن عسكرىعلیهماالسلام از دنیا رفته است.
در عرصه فقه
شخصیتنگاران، على بن مهزیار را یكى از استوانههاى فقه شیعه قلمداد كردهاند؛ چرا كه وى مسائل كوچك و بزرگ فقهى را از مكتب سه امام همامعلیهالسلام آموخته و به دیگران نیز آموزش داده است. در اینجا، نقل چند مورد از روایتهاى فقهى او مناسب مىنماید.
نماز در حرمین
على بن مهزیار از حضرت جوادعلیهالسلام درباره نماز در حرمین سؤال كرد و به آن حضرت نوشت: «روایات از پدران بزرگوار شما درباره كامل یا شكسته خواندن نماز در حرمین شریفین مختلف است. برخى حكایت از آن دارد كه نماز را در آن مكانهاى مقدس باید كامل خواند؛ گرچه یك نماز بخوانى و در برخى دیگر دستور قصر خواندن آمده است؛ مگر اینكه ده روز قصد اقامت كنى!
من تا كنون نمازهایم را در آنجا كامل مىخواندم تا اینكه امسال در ایام حج، فقهاى اصحاب ما به من گفتند كه اگر قصد ده روز ندارم، باید نمازم را شكسته بخوانم و من هم به آن عمل كردم؛ اما چون نظر شریف شما را در این باره نمىدانستم، این عمل برایم دلچسب نبود. تقاضا دارم مرا راهنمایى بفرمایید.»
امام در پاسخ نوشت: «خدا تو را رحمت كند. تو مىدانى نماز در آن دو حرم در مقایسه با سایر جاها چقدر فضیلت دارد. من دوست دارم هرگاه به آن دو حرم داخل شدى، نمازت را شكسته نخوانى و در آنجا بیشتر و كاملتر بخوانى!»
بعد از دو سال وقتى به حضور امام رسیدم، عرضه داشتم: «من قبلاً از شما طى نامهاى مسئلهاى را پرسیده بودم و شما هم اینگونه پاسخ داده بودید.» فرمود: «آرى، درست است. حكم، همان است كه برایت نوشته بودم.» من بهطور حضورى از امام سؤال كردم: «مقصود شما از حرمین كجاست؟» آن حضرت فرمود: «حرم مكه و مدینه.» (15)
از موارد خمس
حضرت جوادعلیهالسلام در نامهاى كه به على بن مهزیار، یار نزدیك خود نگاشته است، ضمن برشمردن موارد خمس مىفرماید: «وَما صَارَ اِلى مَوالِىَّ مِنْ اَمْوالِ الْخُرَّمِیةِ الْفَسَقَةِ؛ [یكى دیگر از جاهایى كه باید خمس آن پرداخته شود] اموالى است كه از دست پیروان بابك خرمدین (16) به دست مىآید كه افرادى فاسق و تبهكار هستند.»
امام محمدتقىعلیهالسلام در ادامه نامه خود مىنگارد: «من مىدانم كه اموال زیادى از این طریق و راههاى دیگر به دست دوستان ما به عنوان غنیمت مىرسد. آنان باید این غنایم را از طریق وكلا به ما برسانند.» (17)
آیات الاحكام
حضرت جوادعلیهالسلام ضمن نامهاى دیگر به على بن مهزیار، برخى نكات و ناگفتههاى مسائل خمس و زكات را تشریح و وظایف شیعیان را معین مىكند. آن حضرت مىفرماید: «اى على بن مهزیار! برخى دوستان ما - كه توفیق و رستگارى آنان را از خدا مىخواهم - در باره پرداخت وجوه واجبشان كوتاهى مىكنند. من این را مىدانم و دوست دارم امسال درباره خمس، اموال آنان را پاكیزه و حلال كنم؛ چرا كه خداوند متعال مىفرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوَ لِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِم بِهَا وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلَوتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * أَلَمْ یعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِى وَ یأْخُذُ الصَّدَقَتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ * وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُو وَ الْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَلِمِ الْغَیبِ وَ الشَّهَدَةِ فَینَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ (18) «از اموال آنان، صدقهاى [به عنوان زكات] اخذ كن و به این وسیله، آنان را پاك كن و به آنان دعا كن كه دعاى تو مایه آرامش آنهاست و خداوند شنواى داناست. آیا نمىدانند كه فقط خدا توبه را از بندگانش مىپذیرد و صدقات را مىگیرد و خداوند، توبهپذیر و مهربان است. بگو: عمل كنید. خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مىبینند و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار باز گردانده مىشوید و شما را به آنچه عمل مىكردید، خبر مىدهد.»
سپس امام در ادامه نامهاش به على بن مهزیار مىفرماید: «من این خمس را همه ساله بر آنان واجب نمىكنم و فقط زكات را كه خداوند مقرر كرده است، بر آنان لازم مىدانم. امسال، فقط خمس را در باره طلا و نقره كه سال بر آنان گذشته باشد، واجب مىكنم؛ اما در باره كالاها و لوازم مورد نیاز زندگى، ظروف، چهارپایان، خدمتكاران، سود معاملات و یا املاك، خمس مقرر نمىدارم - به غیر از درآمدهایى كه بعداً توضیح خواهم داد - اینها به سبب سهولت و راحتى و سبك گرفتن براى دوستان و شیعیانمان است و نوعى احسان محسوب مىشود؛ زیرا حكمرانان ستمگر با خدعه و فریب، اموال آنان را تصرف مىكنند و یا به دلیل گرفتاریهایى كه در زندگى پیش مىآید، ما هم تسهیلاتى براى دوستانمان قائل مىشویم؛ اما در غنایم و درآمدهاى شغلى به سودهایى كه به دستشان مىرسد، پرداخت خمس در سر سال واجب است؛ همچنانكه خداوند متعال در این باره مىفرماید: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُو وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى وَالْیتَمَى وَالْمَسَكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ وَمَآ أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یوْمَ الْفُرْقَانِ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ»؛ (19) «بدانید هرگونه غنیمتى كه به دست آوردید خمس آن براى خدا و پیامبر و براى نزدیكان و یتیمان و مسكینان و واماندگان در راه است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (روز جنگ بدر) نازل كردیم، ایمان آوردید، و خداوند بر هر چیزى تواناست.» (20)
ویژگیهاى على بن مهزیار
الف. اخلاق فردى
او داراى خصوصیات اخلاقى پسندیده و كمالات معنوى برجستهاى بود. عادت آن شخصیت وارسته در عبادت، چنان بود كه چون آفتاب طلوع مىكرد سر به سجده مىگذاشت و سر بلند نمىكرد تا از براى هزار نفر از برادران مؤمن خود دعا كند به آنچه براى خود دعا مىكرد و پیشانىاش از كثرت سجده، مثل زانوى شتر پینه بسته بود. (21) وى در تعظیم، علاقهمندى و خدمت به اهل بیتعلیهمالسلام كمنظیر بود. (22)
حضرت جوادعلیهالسلام در تجلیل از على بن مهزیار اهوازى و تشریح ویژگیهاى زیبایش، خطاب به او مىفرماید: «اى على بن مهزیار! خداوند به تو جزاى نیك عنایت كند و تو را در بهشت خویش مسكن دهد، از خوارى و ذلت دنیا و آخرت رهانیده، با ما خانواده محشور كند. من تو را در خیر خواهى، فرمانبرى، خدمترسانى، وقار، ادب، انجام تكلیف و به جاى آوردن وظایف خویش، آزمودم. اگر بگویم كه مثل تو را ندیدهام، امیدوارم سخن راستى گفته باشم. خداوند، پاداش تو را سكونت در باغهاى فردوس برین قرار دهد. عظمت خدمات تو در گرما و سرما و شب و روز بر من پوشیده نیست. از خداوند مسئلت مىكنم كه تو را در روز قیامت در پرتو محبت و رحمتش قرار دهد؛ همانا كه او شنونده دعاهاست.» (23)
ب. اخلاق اجتماعى
واسطه فیض
على بن مهزیار مىگوید: محمّد بن حمزه غنوى به من نامه نوشت و از من درخواست كرد تا از امام جوادعلیهالسلام دعایى بخواهم كه گرفتارىاش برطرف و از زندان آزاد شود. امام محمّد تقىعلیهالسلام نیز در پاسخ نامه من فرمود: «به محمّد بن حمزه بگو كه این دعا را همیشه بگوید و آن را مرتب بخواند: «یا مَنْ یكْفِى مِنْ كُلِّ شَىْءٍ وَلا یكْفِى مِنْهُ شَىْءٌ اكْفِنِى ما اَهَمَّنِى مِمَّا اَنَا فِیهِ؛ اى كسى كه از هر چیزى كفایت و بىنیاز مىكند و هیچ چیز از او بىنیاز نیست، در امر مهمّى كه من در آن هستم مرا كفایت و بىنیاز گردان!» امام بعد از آن فرمود: «امیدوارم به سبب این دعا، گرفتارى او برطرف شود؛ انشاء اللّه تعالى.» من این دعا را به او رساندم و او در مدت كوتاهى از زندان آزاد شد. (24)
نجات از زلزله
على بن مهزیار اهوازى به امام نامه نوشت و در آن، دعاى حضرت را براى رفع زلزله از شهرستان اهواز خواستار شد. وى در آن نامه از حضرت پرسید: «آیا با این همه زلزله و آثار زیانبار آن، كه در اهواز رخ مىدهد، به نظر شما ما از اینجا به جاى دیگرى كوچ كنیم تا از آثار ویرانگر آن در امان بمانیم؟!»
امام در پاسخ نامه، او و همشهریانش را از مهاجرت باز داشت و فرمود: «شما روزهاى چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه را روزه بگیرید و غسل كنید؛ آنگاه لباسهایتان را از آلودگیها پاك كنید و روز به بیرون شهر بروید و به درگاه الهى دعا و انابه كنید كه این بلا از شما رفع خواهد شد.» ابن مهزیار مىگوید: «ما به دستور امام جوادعلیهالسلام عمل كردیم و بلاى زلزله برطرف شد.» (25)
رساندن نامه
ابى عمرو حدّاء از یاران امام هادىعلیهالسلام (26) مىگوید: روزى نامهاى نوشتم و از طریق على بن مهزیار به امام هادى رساندم. در آن نامه عرضه داشتم: «فدایت شوم! من زمانى از پدر بزرگوارت سؤالاتى كردم و رهنمود خواستم و در باره سختى و فشار زندگى به آن گرامى شكایت كردم. بر اثر رهنمودهاى آن حضرت به آنچه كه مىخواستم دست یافتم. اى آقاى من! دوست دارم شما هم مرا راهنمایى كنید. آیا فقط به مداومت سوره قدر در نمازهاى واجب و غیر آن بپردازم و یا در كنار سوره قدر، سورههاى دیگر را نیز تلاوت كنم؟! یا این عمل آدابى دارد كه باید آنها را رعایت كنم؟ چه دستورى مىفرمایید؟» امام پاسخ داد: «هرگز تلاوت قرآن را رها مكن؛ كم یا زیاد و قرائت سوره قدر در یك شبانه روز 100 مرتبه كافى است.» (27)
روایتهاى راهگشا
در اینجا به نمونههایى از روایات على بن مهزیار در موضوعات مختلف مىپردازیم:
1. امامت
على بن مهزیار روایت مىكند كه به حضرت هادىعلیهالسلام عرض كردم: «اِنْ كانَ كَوْنٌ وَاَعُوذُ بِاللَّهِ فَاِلى مَنْ قالَ: عَهْدِى اِلَى الْاَكْبَرِ مِنْ وُلْدِى یعْنِى الْحَسَنْعلیهالسلام؛ (28) اگر - خداى نكرده، پناه به خدا - پیشآمدى شد (و شما از دنیا رفتید) به كه پناه بریم (و امام ما كیست؟) فرمود: عهد من به سوى بزرگترین فرزند من، یعنى حسنعلیهالسلام است.»
2. دقت در اجراى وصیت
على بن مهزیار مىگوید: «امام جوادعلیهالسلام در نامهاى به جعفر و موسى به آنان یادآور شد كه من به شما گفتهام گواهیهاى چنین و چنان اخذ كنید؛ زیرا این عمل، نجات شما را در آخرت در پى دارد، وصیتهاى پدر و مادرتان را تضمین مىكند و نوعى نیكى از شما به آنان است.
از اینكه در وصیت آنان تغییر دهید، به شدت بپرهیزید؛ زیرا دست آنان از دنیا كوتاه شده است. خداوند از هر دو راضى باشد. امروز اجراى وصیتهاى آنان بر عهده شماست. خداوند تبارك و تعالى در این باره مىفرماید: «فَمَنم بَدَّلَهُو بَعْدَ مَا سَمِعَهُو فَإِنَّمَآ إِثْمُهُو عَلَى الَّذِینَ یبَدِّلُونَهُو إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»؛ (29) «كسانى كه پس از شنیدن وصیت، آن را تغییر دهند، گناه آن تنها بر كسانى است كه وصیت را تغییر مىدهند. به یقین كه خداوند شنوا و داناست.» (30)
3. سوگندهاى قرآن
على بن مهزیار درباره سوگندهاى قرآن از محضر امام جوادعلیهالسلام نكتهاى را نقل كرده است كه قابل دقت است. روزى از پیشواى نهم پرسید:«سوگندهاى قرآن [به اشیاء و امور مختلف] همانند «وَاللَّیلِ اِذا یغْشى * وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى * وَالنَّجْمِ اِذا هَوى» و نظایر اینها براى چه در قرآن مورد قسم قرار گرفته است؟» امام فرمود: «خداى تعالى [براى بیدارى انسان و تحریك اندیشه وعقل وى] مىتواند به هر یك از مخلوقات كه بخواهد سوگند یاد كند؛ ولى مردم جز به ذات او به چیز دیگرى نباید سوگند یاد كنند.» (31)
پینوشـــــــــــــتها:
1) از نامه امام هادىعلیهالسلام به على بن مهزیار.
2) طبق فرموده برخى محققان، این على بن مهزیار، غیر از آن است كه به محضر حضرت حجتعلیهالسلام مشرف شده است. او برادرزاده این على بن مهزیار است كه محدث و همنشین سه امام معصوم است؛ زیرا شخصیت مورد نظر ما على بن مهزیار، محدث و مفسر است كه در زمان امام هادىعلیهالسلامیا در نهایت در اوایل امامت امام عسكرىعلیهالسلام از دنیا رفته و حتى بنا به گفته برخى، زمان امامت حضرت عسكرىعلیهالسلام را هم درك نكرده است. در حقیقت، این على بن مهزیار، عموى اوست و او على بن ابراهیم بن مهزیار است. همچنین على بن ابراهیم بن مهزیار ثانى كه به محضر حضرت حجتعلیهالسلام مشرف شده است، در اهواز مدفون است و اوایل زمان غیبت حضرت مهدى (عجل اللّه تعالى فرجه) را درك كرده است. در هر صورت، هر دو بزرگوار از شخصیتهاى مورد توجه امامان معصومعلیهمالسلام و دانشمندان بزرگ امامیه به شمار مىآیند؛ گر چه در قضیه تشرف هم اضطراب و اشكال وجود دارد. (الذریعة الى تصانیف الشیعة، ج 4، ص 249 و معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 212.)
3) رجال الشیخ، شیخ طوسى، قم، نشر اسلامى، 1415 ق، ص 388.
4) منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، تهران، نشر اسلامیه، 1380 ق، ج 2، ص 358.
5) معجم رجال الحدیث، ابو القاسم خوئى، پنجم، 1413 ق، ج 13، ص 206.
6) رجال كشى، شیخ طوسى، قم، مؤسسه آل البیتعلیهمالسلام، 1404 ق، ص 551.
7) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج 56، ص 41.
8) بصائر الدرجات، محمّد بن حسن صفار، قم، نشر كتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى، باب فى الائمّةعلیهمالسلام أنّهم یتكلمون...، ص 333.
9) همان.
10) ساعت چنین درست شده بود كه در سر هر ساعت، یك ریگ مىانداخت. وقتى مىخواستند بفهمند چه ساعتى است، ریگها را مىشمردند.
11) بصائر الدرجات، ص 337.
12) معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 213.
13) معالم العلما، ابن شهرآشوب، مازندرانى، نجف اشرف، منشورات حیدریه، ص 13.
14) الذریعه الى تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانى، قم، نشر اسماعیلیان، ج 4، ص 249.
15) الكافى، محمّد بن یعقوب كلینى، تهران، نشر اسلامیه، 1377 ق، ج 4، ص 525.
16) بابك خرمدین در دوران جوانى در اردبیل به كشاورزى اشتغال داشت. او در زمان خلافت مأمون، علیه حكومت مركزى قیام كرد. پیروان زیادى در آذربایجان به گرد او جمع شدند و او بهطور رسمى شورش كرد و با نیروهاى خلیفه وقت به مقابله برخاست. از سال 201 - 222 ه. ش بسیارى از مأموران حكومتى به دست پیروان او كشته شدند. در زمان معتصم، سردارى به نام افشین به جنگ او شتافت و وى را دستگیر كرد و در بغداد كشت. پیروان بابك خرمدین، سالها در آذربایجان با لشكریان مسلمان مبارزه مىكردند تا اینكه در قرن سوم منقرض شدند. امروزه نیز برخى از افراد فرصتطلب، در سالگرد اعدام وى، در «قلعه بابك» در نزدیك «كلیبر» در آذربایجان شرقى گرد مىآیند و براى رسیدن به اغراض سیاسى خود، بر احیاى مرام باطل وى اصرار مىكنند.
17) وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، مؤسسه آل البیتعلیهمالسلام، ج 9، ص 502.
18) توبه/103 - 105.
19) انفال/41.
20) وسائل الشیعه، ج 9، ص 501.
21) معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 209 و منتهى الآمال، ج 2، ص 358.
22) موسوعه طبقات الفقهاء، ج 3، ص 411.
23) رجال كشى، ص 549.
24) الكافى، ج 2، ص 560.
25) همان، ص 544.
26) رجال طوسى، ص 393.
27) الكافى، ج 5، ص 316.
28) همان، ج 1، ص 326.
29) بقره/181.
30) وسائل الشیعه، ج 19، ص 338.
31) المیزان، علامه سید محمّد حسین طباطبایى، انتشارات اسماعیلیان، ج 20، ص 307.