1 - تازمانی كه در مسائل سیاسی هم حكم به ظاهر میكنیم یعنی در هیچ شرائطی حاضر نمیشویم بر خلاف آنچه اظهار میشود برداشت نمائیم، طبیعی است كه نباید انتظاری غیر از وضع موجود داشته باشیم.
2 - تا زمانی كه باور نكنیم مشكل اساسی این مملكت سوء مدیریت و نقص برنامهریزی نیست، بلكه حسن تدبیر برای براندازی است، طبیعی است كه راهكاری فراتر از تذكر و نصیحت ارائه نمیگردد.
3 - تا زمانی كه مشكلات و معضلات این مملكت آن طور كه هست نه آن گونه كه گفته میشود به دلسوزان نظام منتقل نشود، طبیعی است كه آن عزیزان نه از عمق مشكلات موجود مطلع میشوند و نه به فكر چاره میافتند.
4 - تا زمانی كه دوستی و چاپلوسی و شعار در این مملكت تبدیل به دلسوزی و گستاخی و شعور نشود نه خوبان ما از خواب فلت بیدار میشوند و نه خیانتكاران احساس ناامنی میكنند.
5 - تا زمانی كه به بهانه حفظ وحدت، مردم را در جریان مشكلات و مشكل آفرینان قرار ندهیم و در نتیجه در مواقع حساس از جهل آنها سوء استفاده شود و نوشتههای خوانندگان
مقدمات وحدت شكنیهای شدیدتر فراهم گردد نباید در انتظار وحدت به معنای حقیقی كلمه باشیم.
6 - تا زمانی كه دشمنان داخلی را آن طور كه باید و شاید نمیشناسیم و هر توطئهای را به صرف این كه در جهت خواست آمریكا است به آمریكا نسبت میدهیم، طبیعی است كه هر چند مدتی باید در انتظار توطئهای جدید بمانیم.
7 - تا زمانی كه از واژه مصلحت كه یك واژه استثنائی است به جای حقیقت استفاده میشود و در همه جا مصلحت حكم میكند كه حقیقت نباشد، دیگر لزومی ندارد كه «اقیم حقا او ادفع باطلا» مطرح شود.
8 - تا زمانی كه صبر و سكوت بیست و پنج ساله امام علی علیه السلام در حكومت غصب، وسیله توجیه مصلحت اندیشیها و ظلم ناستیزی در حكومت حق قرار میگیرد، نباید در انتظار اجرای عدالت باشیم.
9 - تا زمانی كه نارضایتی از عملكرد دولتمردان را تحت الشعاع احساسات مذهبی قرار میدهیم، طبیعی است كه دست خیانتكاران برای خیانتهای مكرر باز میماند.