آخرین تصاویر مذهبی

آخرین فیلم های مذهبی

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

در آموزشی نوشته شده در پنج شنبه, 23 آذر 1402
مجموعه تصویری احکام شامل آموزش مطهرات، نجاست و نجس شدن چیزهای پاک، تطهیر لباس، پارچه، فرش و دیگر اشیا، آموزش وضو، آموزش نماز، آموزش غسل، تیمم، احکام محتضر، آموزش کفن…
دانلود مجموعه سخنرانی های  تصویری از مرحوم دولابی

دانلود مجموعه سخنرانی های تصویری از مرحوم دولابی

در بزرگان و شخصیت ها نوشته شده در سه شنبه, 21 آذر 1402
دانلود مجموعه سخنرانی ها و نکات اخلاقی از مرحوم دولابی با موضوعات: رزق و روزی انسان، دوست داشتن، قلب مومن، گرفتاری بشر، رحمت الهی و ... شامل 10 فایل تصویری
دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

در انقلاب، دفاع مقدس، مقاومت نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه نماهنگ های جدید ویژه فلسطین و غزه
مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه مداحی های جدید ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه کلیپ های تصویری زیبا ویژه عید غدیر خم با کیفیت بالا

آخرین مطالب سایت

سید موسی مبرقع شاخه ای از شجرۀ نبوی و علوی

چکیده

سید موسی مبرقع، دومین فرزند امام جواد‌علیه‌السلام، در زمرۀ امام‏زادگانی است که از کوفه به قم آمد. ایشان از مادری به نام «سمانه مغربیه» است و در سال 214 ق در روستای «صریا» از توابع مدینۀ النبی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله دیده به جهان گشود و در بیت امامت به شکوفایی رسید. در سال 220 ق که امام نهم به بغداد فرا‏خوانده شد و سپس توسط همسر اولش، ام‏الفضل شهید گردید، موسی مبرقع شش ساله بود که بعد از شهادت پدر، تحت نظارت برادرش امام هادی‌علیه‌السلام به رشد فکری و معنوی رسید، و خالصانه مطیع برادرش گردید و علما و سؤال‏کنندگان را به ایشان ارجاع می‏داد. علما و محدثان شیعه، وثاقت، دیانت و انصاف موسی مبرقع را مورد تأیید قرار داده‏اند و شیخ کلینی، شیخ طوسی و شیخ مفید‌رحمهم‌الله از او روایاتی نقل نموده‏اند.

موسی مبرقع در سال 256 ق به قم آمد و مورد توجه اصحاب ائمه، رؤسای شیعه و اقشار گوناگون قرار گرفت. او در سال 296ق، رحلت نمود و در خانه‏اش دفن گردید. آرامگاه او و عده‏ای از افراد خاندانش در مجموعۀ «چهل اختران» قم می‏باشد.

کلید واژه

موسی مبرقع، شخصیت، خاندان، فعالیتها.

عوامل هجرت امامزادگان به ایران

عوامل متعددی در هجرت امامزادگان به ایران نقش داشته است؛ از جمله:

1. سیاست سرکوب علویان در دوران بنی امیه و بنی عباس؛

2. علاقه، آگاهی و معرفت شیعیان ایران نسبت به ایشان؛

3. ایجاد شرایطی بهتر برای جذب نیرو علیه حاکمان وقت؛

4. هجرت امام رضا‌علیه‌السلام به خراسان در سال 200 ق؛

5. رحلت و دفن پیکر مطهر حضرت فاطمه معصومه‌علیهاالسلام در قم؛

6. قناعت در زندگی و عدم وابستگی به سرزمینی خاص در جهت تبلیغ دین از سوی امامزادگان؛

7. وجود افرادی در دستگاههای حکومتی و نیز اعراب مهاجر به ایران که شرایط را برای برنامه‏های ترویجی و تبلیغی و نیز مسائل مبارزاتی امام زادگان هموار می‏ساختند. (1)

بوستانی معطر در قم

شهر قم محل اجتماع یاوران مهدی موعود‌علیه‌السلام نامیده شده است. (2) رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه هدی، فضیلت قم را ستوده‏اند و به پیروان خود سفارش کرده‏اند به آنجا بروند؛ چرا که بلاها از آن دور شده است و اگر متجاوز یا ستمگری قصد تعرّض به آن را داشته باشد، شکست می‏خورد. (3)

قم غیر از این ویژگیها به لحاظ آب و هوا و شرایط جغرافیایی برای ساکنان حجاز و عراق محیط مناسبی بود و با روحیۀ آنان سازگاری داشت و نیز از نظر موقعیت ارتباطی، دور از مرکز خلافت عباسیان قرار داشت و می‏توانست برای سادات، محل امن‏تری باشد. (4)

مردم این دیار از اوایل فتح این شهر به دست مسلمانان، در زمرۀ علاقه‏مندان خاندان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به شمار آمده‏اند و همواره با کارگزاران اموی مبارزه می‏کردند.

مادری با فضیلت

امام جواد‌علیه‌السلام با کنیزی نیکو سرشت به نام «سمانه» از اهالی مغرب«مرا کش کنونی» واقع در شمال آفریقا، ازدواج کرد. (5)

اگر چه سمانه کنیزی بیش نبود؛ ولی این شایستگی و توفیق را داشت که در بیت امامت، دارای فرزندانی گردد که یکی از آنان به مقام با عظمت ولایت و امامت برسد.

آن بانوی گرانقدر به «سمانه مغربیه» و «سیده‌ام الفضل» معروف گردید. درباره نحوۀ انتخاب او از میان کنیزان متعدد آفریقایی آمده است: «محمد بن فرج» گفت: امام جواد‌علیه‌السلام مرا فرا خواند و فرمود: به زودی قافله‌‏ای از سوی مغرب به جانب حجاز می‏آید که در میان آنان کنیزانی می‏باشد، این هفتاد دینار را بگیر و جاریه‏ای اختیارکن! سپس حضرت مشخصات ظاهری و نشانه‏های آن جاریه را برای من تشریح کرد و افزود: وقتی او را با آن مبلغ مالک شدی، برایم بیاور.

محمد گفت: من به فرمودۀ امام عمل کردم و آن جاریه، «سمانه مغربیه» نام داشت! (6)

سمانه از خصال و کرامتهای اخلاقی ویژه‏ای برخوردار بود. ایشان اغلب روزها را روزه بود و شبها مدام به تهجّد اهتمام داشت و این روش پسندیده، لباس تقوا و جامۀ زهد را برایش به ارمغان آورده بود. پرواپیشگی، وارستگی، صدق و اخلاصش مثال‏زدنی بود، در این امور به چنان درجه‏ای رسید که او را مادر فضیلت خطاب می‏کردند و چنان اهل سعادت گشت که به «سعیده» معروف شد. «محمدبن فرج» و «علی بن مهزیار» از حضرت امام هادی‌علیه‌السلام روایت کرده‏اند که ایشان در معرفی مادرش فرموده است: «مادرم به حق من معرفت دارد و اهل بهشت می‏باشد، به دلیل شدت ایمان و تقوا، شیطان جرأت ندارد به او نزدیک شود، نیرنگ و حیله اهل عناد، به‏ وجودش زیان نمی‏ر‏ساند. خداوند متعال حافظ و نگهبان او است، و در زمرۀ مادران صدیقین و صالحان قرار دارد.» (7)

عالم بزرگوار، مرحوم سید مرتضی در کتاب «عیون المعجزات» در منزلت این بانوی بزرگوار نوشته است: «وَ کَانَت مِنَ القَانِتَاتِ؛ (8) او از بانوانی بود که در مقام عبادت خدا، نهایت خضوع و خشوع را داشت.»

شکوفایی در بیتی شکوهمند

حضرت امام جواد‌علیه‌السلام در سال214 ق و دو سال بعد از میلاد امام هادی‌علیه‌السلام از سمانه دارای فرزندی گردید که از سوی والد بزرگوارش به نام جدش امام کاظم‌علیه‌السلام، موسی نامیده شد که طبق قانون وراثت از نیاکان خویش فصاحت و بلاغت در گفتار را به ارث برد، و در تقوا و عبادت نیز به امام هفتم‌علیه‌السلام شباهت زیادی داشت.

محل ولادت موسی، «صریا» در چند کیلومتری مدینه است. موسی را با کنیه «ابواحمد» صدا می‏زدند و چون بعدها نقابی بر صورت می‏افکند، به «موسی مبرقع» شهرت یافت.

آن وجود ارجمند در محیطی چشم به جهان گشود که فضایش از عطر دل‏انگیز دانش، معنویّت، تقوا و اخلاص آکنده بود.

موسی مبرقع، وارد ششمین بهار زندگی خود گردید، محرم سال 220 ق بود که پدرش از مدینه [بنا به فراخوانی اجباری خلیفه وقت] به بغداد آمد، هر چند این دعوت با احترام و تعظیم صورت گرفت؛ ولی در ورای آن نقشه‏ای نهفته بود. معتصم، خلیفه عباسی در مورد امام‌علیه‌السلام به شدت بیمناک بود و تصور می‏کرد مبادا در پرتو شخصیت بلند‏پایه و نفوذ اجتماعی و سیاسی او جنبشی علیه حکومت مرکزی شکل گیرد که بساط فرمانروایی او را تهدید کند. این تخیلات به همراه دسیسه‏های اطرافیان معتصم موجب گردید تا خلیفه، امام‌علیه‌السلام را زیر نظر مستقیم خود قرار دهد، و موسی مبرقع مدت یازده ماه، دور از پدر در سرزمین حجاز به‏سر برد. سرانجام در اواخر ذیقعده سال220 هجری، فاجعه‏ای بزرگ رخ داد که برای کودکی چون موسی که تازه شش سال داشت، فرساینده و غم‏افزا بود. آری، امام‌علیه‌السلام با توطئۀ معتصم و نیرنگ عمالش، توسط سم به شهادت رسید.

ایام نوجوانی و جوانی

وقتی امام جواد‌علیه‌السلام به دعوت معتصم عباسی از حجاز به جانب عراق حرکت کرد، به جانشینی حضرت امام هادی‌علیه‌السلام به عنوان امام پس از خویش تصریح فرمود. روزی امام جواد‌علیه‌السلام او را که هشت ساله بود در آغوش گرفت و به وی فرمود: به چه چیزی علاقه داری تا از سرزمین عراق برایت به عنوان ارمغان بیاورم؟ امام علی النقی‌علیه‌السلام فرمود: شمشیری که چون آتش شعله‏ور گردد. سپس امام‌علیه‌السلام خطاب به موسی مبرقع که شش ساله بود فرمود: تو چه می‏خواهی؟ موسی عرض کرد: یک اسب سواری. امام جواد فرمود: «اَشبَهَنِی اَبُوالحَسَنِ وَ اَشبَهَ هَذَا اُمَّه: ابوالحسن «امام هادی» به من شبیه است؛ اما موسی به مادرش سمانه شباهت دارد.» (9)

موسی مبرقع با تبعید پدر بزرگوارش به بغداد و سپس شهادت آن حضرت‌علیه‌السلام، در غم فراغ پدر، با سختیهای زیادی روبه‏رو گردید. فضای سیاسی اجتماعی توأم با اختناق و فشار سیاسی که خلیفۀ وقت به وجود آورده بود، فرزندان امام جواد‌علیه‌السلام را آزرده می‏ساخت، علی‏رغم این مرارتها، موسی مبرقع در آن کویر استبداد و ستم به رشد و شکوفایی خود ادامه داد و کوشید با تحصیل معارف دینی و فراگیری احکام شریعت از برادر ارجمندش به کمالات بالایی دست یابد. رفته رفته به درجه‏ای ارتقا یافت که شیعیان، ایشان را به عنوان امام‏زاده‏ای نیکو خصال و آراسته به فضیلت می‏شناختند. گاهی عده‏ای از تشنگان علوم و معارف دینی، مسائل خود را از او می‏پرسیدند؛ ولی موسی مبرقع به دلیل منزلت فوق‏العاده‏ای که برای برادر خود امام هادی‌علیه‌السلام قائل بود، تلاش داشت در مسائل اساسی و زیر بنایی، مردم را به آن بزرگوار ارجاع دهد و خود نیز در پاسخ به برخی امور و احکام شرعی با برادر مشورت می‏کرد و از دیدگاهها و نظرات آن امام همام در این باره فیض می‏برد.

موسی مبرقع در روایتی گفته است که در دیوان عمومی با یحیی‏بن اکثم [دانشور و قاضی القضاه عباسیان] روبه‏رو شدم، او در مباحث دینی و اعتقادی مسائلی از من پرسید، من نزد برادرم، امام هادی‌علیه‌السلام رسیدم، میان من و ایشان گفتگوهایی رد و بدل شد که مرا در پیروی از او بصیر و آگاه کرد، عرض کردم: قربانت گردم، یحیی بن اکثم طی نامه‏ای که برایم نوشته، مسائلی از من پرسیده و خواسته است که پاسخش را بدهم. امام هادی‌علیه‌السلام تبسمی کرد و فرمود: جوابش را دادی؟، عرض کردم: خیر، امام پرسید آن سؤالها کدامند؟ آنها را یکی یکی بیان کردم و ایشان برای هر کدام پاسخهای مناسبی ارائه فرمود. (10)

از این ماجرا دو نکته به‏دست می‏آید: یکی آنکه موسی مبرقع مطیع و تسلیم امام هادی‌علیه‌السلام بوده و از منزلت آن حضرت،آگاهی داشته است، و دیگر اینکه خودشان به عنوان امام‏زاده‏ای متقی و دانشور نزد اهل علم و شخصیتهای معروف آن عصر، از شأن ویژه‏ای برخوردار بوده است.

پرهیزگاری، امانت داری، درستی و راستی موسی مبرقع، خصالی بود که آنها را پدرش حضرت امام جواد‌علیه‌السلام مورد تایید قرار می‏داد، به همین دلیل حضرت‌علیه‌السلام او را بعد از برادرش امام هادی‌علیه‌السلام، متولی موقوفات و صدقات خویش نمود، بدون آنکه برای کنترل برنامه‏ها و فعالیتهای او ناظری ویژه در نظر بگیرد. این موضوع در وصیت امام نهم‌علیه‌السلام دیده می‏شود.

علما و محدثان شیعه، به وثاقت، انصاف و دیانت موسی مبرقع، اذعان نموده و گفته‏های او را معتبر دانسته‏اند و روایاتی از ایشان نقل کرده و به مضامین آن به عنوان احادیثی قابل اطمینان توجه کرده و ترتیب اثر داده‏اند، ثقۀ‏الاسلام کلینی‌رحمه‌الله در کتاب معروف خود «کافی»، شیخ طوسی‌رحمه‌الله در «تهذیب الاحکام»، شیخ مفید‌رحمه‌الله در «الاختصاص» و ابن شعبه حرانی‌رحمه‌الله در «تحف العقول»، روایاتی را که ناقلش موسی مبرقع است آورده‏اند که حاکی از اعتبار آنها می‏باشد.

هنگامی که موسی مبرقع در حجاز و عراق به‏سر می‏برد، دوران پایانی حکومت مأمون را درک کرد. معتصم عباسی که 4 سال بعد از تولد او روی کار آمده بود، فردی سفاک و خونخوار بود و از علم و ادب بهره‏ای نداشت و برای حفظ قدرت، از هیچ گونه ستم و طغیانی کوتاهی نمی‌‏کرد، این خلیفه، هشت سال و هشت ماه حکومت کرد و در سال 227 ق و در 46 سالگی به‏دست ترکها به هلاکت رسید. (11)

خلیفۀ بعدی که برای موسی مبرقع مشکل آفرینی می‏کرد و توسط کارگذاران خود در مدینه، فعالیتهای این عالم متقی را زیر نظر می‏گرفت، «الواثق» است. او از سال 227 ق، قریب به شش سال فرمانروایی کرد و چون مدام به عیاشی، شهوترانی و خوشگذرانی مشغول بود و در ادارۀ امور کفایت لازم را نداشت،ادارۀ کشور را به «احمد بن داود»، قاضی‏القضاۀ و «محمد بن عبدالملک زیات»، وزیر و منشی خود، محول ساخت. افراط در شکمبارگی باعث مرگ وی در 37 سالگی شد. (12)

با روی کارآمدن برادر واثق؛ یعنی متوکل عباسی که حکومتش حدود پانزده سال به درازا کشید، شرایط آشفته و نگران کننده‏ای که خلفای عباسی برای علویان به وجود آورده بودند، شدت گرفت.

متوکل که ضمن قدرت‏طلبی و ستم‏گری نسبت به امام و اطرافیان او مدام در بیم و هراس به‏سر می‏برد، به اجبار حضرت را به سامرا فراخواند. متوکل در سال244 ق نیز موسی مبرقع را به بغداد احظار کرد و در شهر سامرا منزل داد تا او را همچون برادر بزرگوارش امام علی النقی‌علیه‌السلام زیر نظر داشته باشد.

موسی مبرقع تا زمان هلاکت متوکل در زندان خانگی، اوضاع مشقت باری را سپری کرد؛ ولی از یاری رساندن به برادر، فعالیتهای ارشادی و ارتباط با شیعیان برگزیده، مضایقه نمی‏کرد.

با مرگ متوکل تا حدودی از اختناق عباسیان دربارۀ علویان کاسته شد و چون اوضاع مقداری آرام گردید، موسی مبرقع در زمان «منتصر» عباسی که بعد از کشتن پدرش در 247 ق روی کار آمد، کوفه را محل اقامت، قرار داد. او در دوران زمامداری «مستعین» و «معتز» عباسی نیز در این دیار مشغول فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی بود. (13)

هجرت به سوی قم

موسی مبرقع در هنگام امامت پدر و برادر خود مشاهده می‏کرد که شخصیتهایی از شیعیان قم با آن بزرگواران در ارتباط بودند و برخی از آنان طی سفر حج و یا مسافرتهای ویژه در مدینه یا عراق به دیدار امام خود می‏شتافتند، دانست که قم در این زمان از مهم‏ترین مراکز شیعه به شمار می‏رود. «احمد بن محمد بن عیسی» که شیخ قمیها بود، از اصحاب امام جواد‌علیه‌السلام به‏شماره می‏رفت و از ایشان حدیث می‏کرد، «صالح بن محمد بن سهل» از اصحاب امام جواد‌علیه‌السلام نیز ساکن قم بود که موقوفات امام را بر عهده داشت، هم‏چنین موسی مبرقع می‏دانست که مردم قم توسط برخی از بزرگان شیعه با برادر او امام هادی‌علیه‌السلام ارتباط دارند و «محمد بن داود قمی» و «محمد طلحی» از این شهر، اموال و اخباری را به امام‌علیه‌السلام می‏رسانند. (14)

این امامزاده از زبان مبارک پدر و برادر خود در وصف قم و تحسین اهالی این شهر، نکاتی را شنیده و به خاطر سپرده بود. (15) مجموع این مسائل و دریافت اخباری از صدق، اخلاص و ارادت شیعیان قم نسبت به سادات و امامزادگان از یک سو و ستم غاصبان خلافت و سلاطین جور از جانب دیگر، موجبات مهاجرت موسی مبرقع به قم را فراهم ساخت. ولی برای آنکه کارگزاران عباسی متوجه این برنامه نگردند و توسط عمال عباسی در طول مسیر گرفتار نشود، به صورت ناشناس و در حالی که برقعی به صورت افکنده بود، سرزمین عراق را به قصد ورود به ایران ترک کرد. استراتژی مذکور اثر بخش بود و بدون روبه‏رو شدن با خطر، این مسیر را پیمود. سال مهاجرت ایشان را 256 ق نوشته‏اند، در این زمان او 42 ساله بود. (16) از آنجا که موسی مبرقع به شیوهای غیر عادی و ناشناخته و سیمایی پوشیده وارد قم شد، رؤسای عرب این شهر نه تنها از او استقبال نکردند؛ بلکه نسبت به ورودش بی‏اعتنایی نمودند و این مسافر جدید را با نوعی تردید می‏نگریستند و گویا تصور می‏کردند فردی از اغیار است که می‏خواهد در قم خبر‏چینی کند و برای بزرگان این دیار درد سر به‏وجود آورد. موسی مبرقع نیز در آغاز، خود را معرفی نکرد، از این‏رو، رؤسای عربِ قم به او پیغام دادند که باید هر چه سریع‏تر این مکان را ترک کنی و به جای دیگری بروی. موسی بدون درنگ، عازم شهر کاشان گردید و در این شهر «احمدبن عبدالعزیز بن دلف عجلی» که از نفوذ اجتماعی فوق‏العاده‏ای برخوردار بود و با تشکیلات اداری نیز ارتباط داشت و از شیعیان و علاقه‏مندان خاندان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به شمار می‏رفت، موسی مبرقع را مورد اکرام و تجلیل قرار داد و خلعتهای فراوان و چندین مرکب به او بخشید، و هر سال هزار مثقال طلا به او می‏داد تا در اموری که خود می‏داند مصرف کند، هم‏چنین اسب زین کرده‏ای به عنوان مقدری سالانه برایش تعیین کرد و به او تسلیم نمود.

از آن پس «ابوالصدیم حسن بن علی بن آدم اشعری» و فرد دیگری از رؤسای طوایف عرب، پی به واقعیت بردند و به جستجوی موسی مبرقع پرداختند و برخی اهالی قم را از بابت این برخورد ناروا مورد سرزنش و ملامت قرار دادند. سرانجام در کاشان به محضر موسی مبرقع رسیدند و بعد از عذرخواهیهای فراوان، از ایشان تقاضا کردند که به قم باز گردد. ایشان در آغاز نمی‏پذیرفت؛ ولی با اصرار فراوان، قبول کرد. فرزند امام جواد‌علیه‌السلام این بار در میان استقبال با شکوهی از شیعیان، وارد قم شد و در بدو ورودش، برای وی منزلی که بعدها پیکرش در آن دفن گردید و در محل کنونی چهل اختران قرار دارد، خریدند و در اختیارش نهادند، آنان به این برنامه اکتفا نکردند و چند سهم از برخی آبادیهای اطراف قم از جمله «هنبرد»، «اندریقان» و «کاریز» را به این سید بزرگوار واگذار نمودند و مبلغ بیست هزار درهم نیز به وی اهدا کردند. (17)

در منابع تاریخی آمده است که چون عربهای ساکن قم به ابی جعفر موسی مبرقع پیغام دادند که باید از قم بیرون بروی، او نقاب از صورت افکند و خود را معرفی کرد، بزرگان قم، فرزند امام جواد‌علیه‌السلام را شناختند و منزل، سهام و اموال قابل توجهی به وی دادند؛ اما موسی مبرقع قصد کاشان کرد و نزد «عبدالعزیز بن دلف عجلی» رفت و مورد احترام این فرد در کاشان قرار گرفت و از خلعتها و هدایای فراوان و قابل توجه او برخوردار گردید، سپس به قم بازگشت. (18)

به گفتۀ شیخ بهایی اولین فرد از سادات رضوی که از کوفه به قم قدم نهاد، موسی مبرقع، بوده است، «سید عبدالرزاق کمونه حسینی» نیز این مطلب را مورد تأیید قرار داده است. (19)

موسی مبرقع مدت چهل سال در قم اقامت داشت و به عنوان یکی از امامزادگان برجسته و با فضیلت و شاخه‏ای از شجرۀ مبارک محمدی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، مورد تکریم علما، اصحاب ائمه و بزرگان و اقشار گوناگون قم قرار داشت تا اینکه در شب چهارشنبه آخر دی ماه، مطابق 22 ربیع الثانی سال 296ق، در سن 82 سالگی، دار فانی را وداع گفت. امیر قم، «عباس بن عمرو غنوی» بر پیکرش نماز خواند، و بعد از انجام تشریفات شرعی و تشییع با شکوهی با حضور علما، رؤسا و بزرگان شیعه و سایر علاقه‏مندان به خاندان ولایت، جنازۀ پاک و مطهرش در سرای خودش، در موضعی که امروز به مدفن او مشهور گردیده است، دفن شد.

برادران و خواهران

در تعداد خواهران و برادران موسی مبرقع بین علمای اهل تراجم اختلافاتی وجود دارد. به گفته شیخ مفید‌رحمه‌الله، وی غیر از امام هادی‌علیه‌السلام، برادری نداشته است و «فاطمه» و «امامه» خواهران او هستند. (20) ابن شهر آشوب‌رحمه‌الله در مورد تنها برادر موسی، با شیخ مفید، هم عقیده است؛ ولی می‏افزاید: امام جواد‌علیه‌السلام، سه دختر به نامهای «خدیجه»، «ام کلثوم» و «حکیمه» داشته است. (21) منابع دیگر متذکر گردیده‏اند که موسی مبرقع علاوه بر امام هادی‌علیه‌السلام دو برادر به نامهای «ابو احمد حسین» و «ابو موسی عمران» داشته است و «فاطمه»،«خدیجه»، «ام کلثوم» و «حکیمه خاتون» را به عنوان خواهرانش معرفی کرده‏اند. در آثاری دیگر، «زینب»، «ام محمد» و «میمونه» نیز در زمرۀ خواهران این امامزاده برشمرده شده‏اند؛ اما پاره‏ای منابع گوشزد نموده‏اند که این سه بانوی اخیر، دختران موسی مبرقع بوده‏اند.

فرزندان و نوادگان

موسی مبرقع دارای رخساری زیبا و صورتی جذاب بود که رهگذران و افرادی را که با وی دیدار و ملاقات داشتند شیفتۀ خود می‏نمود، البته او برای پنهان ساختن این زیبایی کمتر در انظار عمومی مشاهده می‏گردید و غالبا نقابی بر چهره می‏افکند، این ویژگی و سیرت و خصال عالی اخلاقی او به فرزندان و نوادگانش انتقال یافته بود. (22) گفته‏اند: موسی مبرقع در کوفه با بانویی به نام «بریهه»، ازدواج کرد؛ اما عده‏ای این زن را دختر جعفر بن علی النقی‌علیهماالسلام برادر امام حسن عسکری‌علیه‌السلام معرفی کرده‏اند که به ازدواج محمد، فرزند موسی مبرقع درآمد، برخی نیز ایشان را دختر موسی مبرقع معرفی کرده‏اند، شاید شباهت اسمی باعث این اظهارات گردیده باشد؛ اما «تاریخ کهن قم» [که منبعی معتبر است]، او را عروس موسی مبرقع دانسته است. این در حالی است که «سید عبدالرزاق کمونه حسینی» او را همسر موسی مبرقع نوشته و افزوده است: وقتی او رحلت کرد، در کنار مرقد شوهر خویش دفن گردید. (23)

به نوشتۀ «تحفۀ الازهار»، موسی مبرقع دارای پنج پسر به اسامی: ابوالقاسم حسین، علی، احمد، محمد و جعفر بود. برخی او را صاحب دو پسر به نامهای «احمد» و «محمد» و چهار دختر به اسامی: زینب،‌ام محمد، میمونه و بریهه دانستند؛ اما تمامی تراجم نویسان اذعان داشته‏اند که او صرفا دارای دو پسر به نامهای احمد و محمد بوده که البته نسل وی از طریق احمد ادامه یافته است. اولاد احمد نیز از پسرش «محمد اعرج» است.

«ابوعبدالله احمد بن محمد اعرج» سیدی جلیل القدر و فردی عابد، کریم و مأنوس با مردم بوده و نقابت سادات قم را بر عهده داشته است. او در سال 311ق در قم دیده به جهان گشود و سال 358 ق در چهل و هفت سالگی وفات کرد. از وی چهار پسر به نامهای: ابوعلی محمد، ابوالحسن موسی، ابوالقاسم علی و ابومحمد حسن و چهار دختر باقی ماند، که پسران بعد از ارتحال پدر به شهر ری رفتند و مورد حمایت «رکن الدوله دیلمی» قرار گرفتند و به قم باز‏گشتند، بعد از چندی «ابوعلی محمد» به خراسان رفت و مورد اکرام و احترام اهالی این دیار قرار گرفت، «ابوعلی قاسم» نیز به سوی این سرزمین هجرت کرد و آنجا اقامت گزید؛ اما «ابوالحسن موسی» در قم ماند و سیرتش با مردم به خوبی و نیکی بود و به شایستگی با اهالی رفتار می‏کرد. ویژگیهای اخلاقی وی موجب شد اهالی قم به او علاقه‏مند گردند و در میانشان چنان نفوذ و اقتداری به‏دست آورد که رئیس قمیها شد. وی در سال 370 ق به حج رفت و وقتی به مدینه آمد، بر عمو‏زادگان خود، شفقتها نمود و به آنان خلعتها و عطایایی بخشید. وقتی می‏خواست به قم بازگردد، مردم از ایشان استقبال شایسته‏ای به عمل آوردند.

ابوالحسن موسی که بسیار فاضل، فروتن و بردبار بود، نقابت سادات قم و نواحی مجاور از جمله کاشان و آبه را به‏دست آورد. چند پسر داشت، از جمله «ابوجعفر» که داماد «ابوالفتح علی» بوده است که وزیر «رکن الدوله دیلمی» و فرزند «ابوالفضل بن عمید» می‏باشد. عالم جلیل‏القدر «سید ابوالفتح عبید الله» فرزند دیگر ابوالحسن موسی است که شیخ منتجب‏الدین در «فهرست» خود او را عالمی مورد اطمینان، فاضل و پرهیزکار معرفی کرده است. (24)

سادات رضوی و برقعی

به گفته قاضی نورالله شوشتری در «مجالس المؤمنین»، نسبت سادات رضوی مشهد و قم، به «ابی‏عبدالله احمد نقیب» فرزند «محمد اعرج» فرزند «احمد» فرزند «موسی مبرقع» می‏رسد. سید نقیب امیر شمس الدین محمد که با سیزده واسطه به ابی عبدالله احمد نقیب می‏رسد، در زمان میرزا شاهرخ تیموری از قم به مشهد هجرت نمود و میرزا ابوطالب از اولاد اوست، امیر شمس الدین محمد مدتی از سوی فرمانروای تیموری به ادارۀ امور شهر تبریز و توابع آن اشتغال داشت، فرزندان و نوادگانش در مشهد مقدس ساکن بوده‏اند.

سید اجل، سید محسن، فرزند «سید رضی الدین محمد» نیز از نسل موسی مبرقع است که نسب او از طریق محمد اعرج به احمد، فرزند موسی مبرقع، منتهی می‏گردد، مورخان وشرح حال نگاران، او را سیدی فاضل و با منزلت معرفی کرده‌‏اند. پدرش «سید رضی الدین محمد» در زمان «سلطان حسین بایقرا» از قم به مشهد مقدس رفت و در جوار بارگاه قدس رضوی اقامت گزید و به نشر حقایق و معارف آیین محمدی و ترویج فرهنگ اهل‏بیت رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله پرداخت. دانشمند معروف «شیخ محمد بن ابی‏جمهور» به محضرش می‏رسید و برخی آثار خود را به نام وی مزین نموده است، در ایام اقامتش در مشهد رضوی، بحثهای علمی قانع کننده‏ای با افراد مخالف طریق اهل‏بیت پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله صورت گرفت که در اصلاح عقاید و نگرشهای آنان مؤثر واقع گردید.

سادات منسوب به موسی مبرقع در قرون اولیه هجری قمری و اعصار بعد از آن از برترین و بهترین مردمان دوران خود بوده و در قم منشأ خدمات برجسته و برنامه‏های عمرانی و نظارت بر موقوفات بارگاه حضرت فاطمه معصومه‌علیهاالسلام بوده‏اند. (25)

سادات رضوی، تقوی، برقعی و رضایی، همگی از نسل محمد اعرج فرزند احمد بن موسی مبرقع‏اند که تا به امروز میان آنان دانشوران و افراد برجسته و صاحب کمالاتی برخاسته‏اند و اقشار گوناگون از چشمۀ فضایلشان جرعه‏ها نوشیده‏اند. (26)

به گفتۀ علمای نسابه و رجالی، از میان خاندان علوی از همه معروف‏تر و به لحاظ کثرت، طایفه رضوی یا رضویان هستند که از قرن سوم ق، همواره شهرت داشته‏اند و جمع کثیری از بزرگان و نقبای قم از این خاندان بوده‏اند. در قرن ششم ق، برجسته‏ترین فرد از این طایفه، «امیر شمس الدین سید ابوالفضل رضوی» بوده است، در قرون بعد نیز رضویان شهرت داشته‏اند و «میر سید علی رضوی»، معاصر شاه تهماسب و وزیر دارالسلطنه قزوین بود. (27)

مجموعۀ چهل اختران

این بقعه‏ها در شرق قم و در محله موسویها [چهل اختران]، خیابان آذر [طالقانی]، قرار دارند و متشکل از سه بنا هستند که قبلا در دو صحن جداگانه قرار داشته و در قرن گذشته، آن دو را به هم پیوسته و آنها را گرد یک صحن قرار داده‏اند. این ابنیه از آثار قرن نهم و دهم ق هستند که به ترتیبِ قدمت به این شرح‏اند: بقعۀ شاهزاده زید، منسوب به «زید بن علی بن الحسین»، در ضلع غربی صحن مزبور که در سال 847 ق ساخته و پرداخته شده است. بقعه «محمد بن‏موسی مبرقع» در ضلع شرقی که تزئینات هنری آن از نیمۀ قرن نهم ق است. بقعۀ چهل اختران که بنای آن وابسته به خاندان موسی مبرقع و از ساخته‏های عصر صفوی است.

گنبد و بارگاه موسی مبرقع، در زمان شاه طهماسب صفوی تعمیر گردید؛ اما آثار کهن آن فرسوده گردیده و فقط ضریحی مشبک از چوب در وسط بقعه زیر گنبد باقی مانده است؛ تاریخ تعمیر جدید آن، سال 1333 شمسی می‏باشد؛ ولی اخیراً نسبت به عمران این بنا کوشیده‏اند.

در صحن و سرای مجموعۀ چهل اختران، عده‏ای از علما، صالحان و مومنین مدفون گردیده‏اند. (28)

فهرست منابع

1. آقا بابایی، رضا، آثار تاریخی و فرهنگی قم، زائر، قم، چاپ اول، 1384ش.

2. آل یاسین، شیخ محمد حسین، تاریخ حرمین کاظمین، ترجمه غلامرضا اکبری، کنگره امام رضا‌علیه‌السلام، مشهد، 1371ش.

3. ابن شهر آشوب، ابوعبدالله محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات علامه، قم، بی‏تا.

4. ابن عنبه، عمدۀ الطالب فی انصاب ابی طالب، انصاریان، قم، 1417 ق/ 1996م.

5. احمدی بیرجندی، احمد، چهارده اختر تابناک، آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ سوم، 1366ش.

6. اربلی، علی بن عیسی، کشف‏الغمۀ فی‏ معرفۀ الائمۀ، تصحیح سید ابراهیم میانجی، با ترجمه فخرالدین علی بن حسین زواری به نام ترجمه‏المناقب و مقدمه میرزا ابوالحسن شعرانی، اسلامیه و نشر ادب حوزه، تهران، بی‏تا.

7. بخاری، ابی نصر، سر السلسلۀ العلویۀ، [تعلیق سید محمد صادق بحرالعلوم]، مطبعۀ الحیدریۀ، نجف، 1381ق.

8. بیگ منشی،اسکندر، عالم آرای عباسی، امیرکبیر، تهران، 1334ش.

9. پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، بناهای آرامگاهی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1378ش.

10. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1372ش.

11. جمعی از نویسندگان، ستارگان حرم، زائر، قم، چاپ اول، 1377 ش.

12. حرانی، علی بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه محمد باقر کمره‏ای، اسلامیه، تهران، چاپ ششم، 1376ش.

13. زیر نظر خرمشاهی، بهاءالدین، دائرۀ المعارف تشیع، نشر شهید سعید محبی، تهران، 1381ش.

14. شریف قرشی، باقر، تحلیلی از زندگی امام هادی‌علیه‌السلام، ترجمه محمد رضا عطایی، کنگره امام رضا، مشهد، 1371ش.

15. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، اسلامیه، تهران، 1375‏ق.

16. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفۀ حجج الله علی‏العباد، قم، آل‏البیت، چاپ اول،1413ق.

17. صلواتی، فضل‏الله، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی‌علیه‌السلام، خرد، اصفهان، چاپ اول، 1364ش.

18. طباطبا، ابراهیم، مهاجران آل ابوطالب، ترجمه محمد رضا عطایی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1372ش.

19. طبرسی، ابوعلی، اعلام الوری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1390ق.

20. طبری، محمد بن جریر، دلایل الامامۀ، مطبعۀ‏ الحیدریۀ، نجف، 1383 ق.

21. عاملی، جعفر مرتضی، زندگانی سیاسی امام جواد‌علیه‌السلام، ترجمه سید محمد حسینی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1373ش.

22. فقیه محمدی جلالی، محمد مهدی، امامزادگان ری، انتشارات گرگان، قم، چاپ اول، 1379.

23. ــــــــــــ، انوار پراکنده، چاپ اول، قم، 1376ش.

24. فقیهی، علی‏اصغر، تاریخ مذهبی قم، زائر، قم، چاپ دوم، 1378ش.

25. فیض، عباس، انجم فروزان، قم، 1322ش.

26. ــــــــــــ، گنجینه آثار قم، مهر استوار، قم، 1349 و 1350ش.

27. قمی، حاج شیخ عباس، تتمۀ المنتهی [وقایع ایام خلفا]، مهتاب، تهران، چاپ اول، 1377ش.

28. قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه حسن‏ بن محمد بن عبدالملک قمی، زائر، قم، 1385ش.

29. قمی، شیخ عباس، سفینۀ البحار و مدینۀ الحکم والآثار، تحقیق مجمع البحوث الاسلامیۀ، با مقدمه و نظارت علی‏اکبر الهی خراسانی، آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1420 ق/ 1378ش.

30. کچوئی، شیخ محمدعلی، انوارالمشعشعین، تحقیق محمد رضا انصاری، کتابخانه آیت الله مرعشی‌رحمه‌الله، قم، 1381ش.

31. کشمیری، میرزا محمد علی، اضواء علی الحیاۀ موسی المبرقع، قم، بی‏نا، بی‏تا.

32. کلانتری، الیاس، المعجم المفهرس لالفاظ اصول کافی، انتشارات کعبه، تهران، 1362ش.

33. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه محمد باقر کمره‏ای، اسوه، تهران، چاپ چهارم، 1379ش.

34. کمونه حسینی، سید عبد الرزاق، آرامگاههای خاندان پاک پیامبر و بزرگان صحابه و تابعین، ترجمه عبد العلی صاحبی، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1371ش.

35. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاء الترات العربی، بیروت، چاپ سوم، 1403 ق.

36. مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه‌علیهاالسلام، زائر، قم، 1384ش.

37. محدّث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، قم، هجرت، چاپ سیزدهم، 1378ش.

38. محدّث نوری، حسین، بدر مشعشع فی احوال موسی المبرقع، طبع سنگی، قم، بی‏نا، بی‏تا.

39. محلاتی، ذبیح الله، تاریخ سامرا، دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی‏تا.

40. ـــــــــــــــ، ریاحین الشریعه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی‌‏تا.

41. محمد حسین مظفر، ترجمه سید محمد باقر حجتی، تاریخ شیعه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ اول، 1368ش.

42. محیطی اردکانی، احمد، سبز پوشان، زائر، قم، چاپ اول، 1384ش.

43. مرعشی، سید محمود، نسخه شناسی، صحیفه خرد، قم، چاپ اول، 1389ش/ 1431ق.

44. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیۀ، نجف، 1374 ق.

45. ــــــــــــــــ، مروج الذهب، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ چهارم، 1370ش.

46. مقریزی، تقی الدین، النزاع و التخاصم فیما بین بنی امیه و بنی هاشم، مکتبۀ الاهرام، قاهره، بی‏تا.

47. ناصر الشریعه، محمد حسین، تاریخ قم، دارالفکر، قم، 1342ش.

48. نجفی، محمد جواد، ستارگان درخشان [امام محمد تقی‌علیه‌السلام]، تهران، اسلامیه، 1347ش.

49. یعقوبی، ابن واضح، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1343ش.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). تاریخ تشیع، محمد حسین مظفر، صص287-285؛ امامزادگان ری، محمد مهدی فقیه بحرالعلوم، صص113-112.

(2). انوارالمشعشعین، محمد علی کچولی اردستانی، ج1، ص96.

(3). سفینۀ البحار، محدث قمی، ج4، صص136-129؛ مجالس المؤمنین، قاضی نورالله شوشتری، ج1، ص83؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج60، ص218-215.

(4). تاریخ مذهبی قم، علی اصغر فقیهی، ص77.

(5). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج50، صص116-115.

(6). ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج3، ص23؛ دلایل الامامۀ، محمدبن جریر طبری، ص216؛ اثبات الوصیه، مسعودی، ص1193.

(7). الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص295؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج1، ص280؛ تحلیلی از زندگانی امام هادی، باقر شریف قرشی، صص21-20.

(8). دلایل الامامه، طبری آملی، ص216؛ اثبات الوصیه، مسعودی، ص194.

(9). اصول کافی، شیخ کلینی، ج3، صص459-460؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج50، صص147-146.

(10). اثبات‏الوصیه، مسعودی، ص186؛ تاریخ حرم کاظمین، شیخ محمد حسین آل یاسین، صص25-24.

(11). اضواء علی حیاۀ موسی المبرقع و ذریته، کشمیری، ص128؛ تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، محمد باقر کمره‏ای، ص503.

(12). اصول کافی، کلینی، ج2، صص113-112.

(13). تتمۀ المنتهی، محدث قمی، صص201-200.

(14). همان، صص210-209؛ مروج الذهب، مسعودی، ج2، صص480-479.

(15). مروج الذهب، مسعودی، ج2، صص50-527-531-538-542؛ تحلیلی از زندگی و دوران امام محمد تقی‌علیه‌السلام، فضل الله صلواتی، صص485-484.

(16). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ج2، صص133-158.

(17). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج60، ص214

(18). سرسلسلۀ العلویۀ، ابی نصر بخاری، ص39.

(19). تاریخ قم، حسن بن محمدبن‏حسن قمی، صص312-311؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج2، صص619-618.

(20). آرامگاههای خاندان پاک پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، سید عبدالرزاق کمونه حسینی، ص215.

(21). تاریخ قم، ناصرالشریعۀ، ص115؛ بدر مشعشع فی احوال موسی المبرقع، محدث نوری، ص16.

(22). تاریخ قم، حسن‏بن محمدبن حسن قمی، ص313؛ تاریخ قم، ناصرالشریعه، ص113؛ منتهی الامال، ج2، ص618؛ تحلیلی از زندگی امام محمد تقی، ص482؛ چهارده اختر تابناک، ص210.

(23). کشف الغمۀ فی معرفۀ الائمۀ، اربلی، ج3، ص215؛ عمدۀ الطالب، ابن عنبه، ص179.

(24). تاریخ سامرا، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج1، ص216 و ج3، ص303.

(25). تحلیلی از زندگی امام محمد تقی، باقر شریف قرشی، ص485.

(26). آرامگاههای خاندان پاک پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، سید عبدالرزاق کمونه، ص215؛ تاریخ قم، حسن‏ بن محمد بن حسن قمی، ص313.

(27). عمدة الطالب، ابن عنبه، ص182؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج2، صص622-618.

(28). سبز پوشان، احمد محیطی اردکانی، صص97-96.

436 دفعه
(0 رای‌ها)