امام حسین ‏علیه ‏السلام و پاسخ به پرسش‌ها و شبهات‏

حضرت ابا عبد اللّه الحسین‏علیه‏السلام از امامان هدایتگرى است كه لحظه‏اى از راهنمایى، نصیحت و هدایت مردم غافل نشده است. چه در دوران امامت پدرش على‏علیه‏السلام و برادرش امام حسن‏علیه‏السلام و چه در دوران امامت خویش این وظیفه را به صورت تام و تمام انجام داده است.

هدایتهاى حضرت گاه از طریق سخنرانى وخطبه‏ها بوده است و بعضى اوقات از طریق ملاقاتها و نامه‏ها، و گاهى از مسیر پاسخ دادن به پرسش‌ها و شبهات.

پرسش‌هایى كه از آن حضرت شده و پاسخ‌هایى كه از آن امام همام به یادگار مانده، مختلف وگوناگون است. در بعضى از موارد، پرسش‌ها و شبهات اعتقادى است و زمانى سؤالهاى تفسیرى و قرآنى، و بعضاً شبهات فقهى و یا تاریخى است و گاهى پرسش‌هاى شخصى و موردى.

آنچه پیش رو دارید جمع‏آورى اهم پرسش‌ها و پاسخ‌هایى است كه از آن حضرت به یادگار مانده است.

پرسش‌هاى اعتقادى

الف. قضا و قدر

حسن بن ابى الحسن بصرى (1) نامه‏اى به امام حسین‏علیه‏السلام نوشته و در آن از قضا و قدر الهى پرسید. حضرت در جواب فرمود: «فَاتَّبِعْ ما شَرَحْتُ لَكَ فِى الْقَدْرِ مِمَّا اُفْضِىَ اِلَینا اَهْلُ الْبَیتِ، فَاِنَّهُ مَنْ لَمْ یؤْمِنْ بِالْقَدْرِ خَیرِهِ وَشَرِّهِ فَقَدْ كَفَرَ وَمَنْ حَمَلَ الْمَعاصِىَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَقَدْ اِفْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ اِفْتِراءً عَظِیماً؛ آنچه از مفهوم «قدر» به ما اهل بیت رسیده است براى تو شرح مى‏دهم، از آن پیروى كن! به راستى كسى كه به قدر خوب یا بدش ایمان نیاورد، كافر شده است. و كسى كه گناهان را به حساب خداوند گذارد [و خود را تبرئه كند]، افترایى بزرگ به خداوند بسته است.‌»

و در ادامه چنین بیان داشتند: «اِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَتَعالى‏ لا یطاعُ بِاِكْراهٍ وَلا یعْصى‏ بِغَلَبَةٍ وَلا یهْمِلُ الْعِبادَ فِى الْحِكْمَةِ لكِنَّهُ الْمالِكُ لِما مَلَّكَهُمْ وَالْقادِرُ لِما عَلَیهِ اَقْدَرَهُمْ فَاِنْ اِئتَمَرُوا بِالطَّاعَةِ لَمْ یكُنْ لَهُمْ صادّاً عَنْها مُبْطِناً وَاِنْ ائْتَمَرُوا بِالْمَعْصِیةِ فَشاءَ اَنْ یمُنَّ عَلَیهِمْ فَیحُولَ بَینَهُمْ وَبَینَ ما ائْتَمَرُوا بِهِ فَعَلَ وَاِنْ لَمْ یفْعَلْ فَلَیسَ هُوَ حَمَلَهُمْ عَلَیها قَسْراً وَلا كَلَّفَهُمْ جَبْراً، بَلْ بِتَمْكِینِهِ اِیاهُمْ بَعْدَ اِعْذارِه وَاِنْذارِهِ لَهُمْ وَاحْتِجاجِهِ عَلَیهِمْ طَوَّقَهُمْ وَمَكَّنَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ السَّبِیلَ اِلى‏ اَخْذِ ما اِلَیهِ دَعاهُمْ وَتَرْكِ ما عَنْهُ نَهاهُمْ؛ خداوند متعال، به اجبار اطاعت نمى‏شود و به جبر هم معصیت نمى‏شود و بندگان را هم [در انتخاب راه زندگى‏] طبق حكمت به حال خود رها نكرده است؛ بلكه خداوند مالك آن چیزى است كه بندگان دارند و قادر بر آن چیزى است كه بندگانش قدرت دارند؛ پس اگر بندگان دنبال طاعت بروند، خداوند مانعشان نمى‏شود و اگر به دنبال معصیت بروند، اگر بخواهد بر آنها منت مى‏گذارد و بین آنها و گناه مانعى را ایجاد مى‏كند و اگر این كار را نكند، معنایش این نیست كه پس بندگانش را قهراً بر آن مجبور و وادار ساخته است؛ بلكه بعد از انذار و ارشاد و اتمام حجّت، آنان را بر اعمال مسلط كرده است.

خدا بر بندگان خود راهى نهاده است كه بتوانند اوامر و دستورات او را انجام دهند و منهیات او را ترك نمایند.‌»

سپس فرمودند: «جَعَلَهُمْ مُسْتَطیعینَ لِاَخْذِ ما اَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَى‏ءٍ غَیرَ آخِذِیهِ وَلِتَرْكِ ما نَهاهُمْ عَنْهُ مِنْ شَى‏ءٍ غَیرَ تارِكِیهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى جَعَلَ عِبادَهُ اَقْوِیاءَ لِما اَمَرَهُمْ بِهِ ینالُونَ بِتِلْكَ الْقُوَّةِ وَما نَهاهُمْ عَنْهُ وَجَعَلَ الْعُذْرَ لِمَنْ لَمْ یجْعَلْ لَهُ السَّبِیلَ [السَّبَبَ‏] حَمْداً مُقْبِلاً فَاَنَا عَلى‏ ذلِكَ اَذْهَبُ وَبِهِ اَقُولُ وَاللَّهِ اَنَا وَاَصْحابِى اَیضاً عَلَیهِ وَلَهُ الْحَمْدُ؛ (2) خداوند بر بندگانش توانایى و نیرومندى عطا فرمود تا فرامینش را اجرا كنند و از آنچه نهى فرموده روى گردانند. سپاس خدایى را كه بندگانش را بر انجام اوامر خود نیرومند و توانا كرده و با این توان و نیرو اوامر و نواهى او را بجا مى‏آورند و آنان را كه قدرت نداده، معذور دانسته و این سپاس مورد قبول درگاهش واقع شود. من هم رهرو این راهم و اعتقادم نیز همین است و سوگند به خدا! راه من و یارانم همین است و حمد مخصوص او مى‏باشد.‌»

در این جملات امام حسین‏علیه‏السلام به خوبى مسلك «لا جَبْرَ وَلا تَفْوِیضَ بَلْ اَمرٌ بَینَ الْاَمْرَین» را بیان نموده‏اند. ایشان هم اختیار انسان را به خوبى ثابت كرده‏اند و هم به توحید افعالى حضرت حق و ساحت قدس او خدشه وارد ننموده‏اند.

ب. خداشناسى

برخى از گروههاى اسلامى كه از معارف اهل بیت‏علیهم‏السلام دور افتادند، بر اثر پیروى از قیاس در مباحث خداشناسى دچار تشبیه و تجسیم و تجسید و... گشتند و براى خدا دست و پا و چشم و... قائل شدند و خدا را قابل رؤیت و دیدار دانستند. به راستى تنها مذهبى كه توحید و خداشناسى را به صورت صحیح و قابل استدلال ارائه داد، مذهب شیعه است و آن هم به بركت وجود و حضور اهل بیت‏علیهم‏السلام مى‏باشد. حدیث زیر نمونه‏اى از این بركات و افاضات الهى اهل بیت‏علیهم‏السلام است.

نافع بن ازرق سؤالاتى درباره خداشناسى از امام حسین‏علیه‏السلام پرسید. حضرت در جواب فرمود: «یا نافِعُ اِنَّ مَنْ وَضَعَ دِینَهُ عَلَى الْقِیاسِ لَمْ یزَلِ الدَّهْرُ فِى الْاِرْتِماسِ مائِلاً عَنِ الْمِنْهاجِ ظاعِناً فِى الْاِعْوِجاجِ ضالاًّ عَنِ السَّبِیلِ قائِلاً غَیرِ الْجَمِیلِ؛ اى نافع! آن كس كه دینش را بر پایه قیاس بنا نهد، همواره بر [منجلاب] خطا فرو رود و از جادّه مستقیم حق منحرف مى‏گردد. این چنین فردى راه را گم مى‏كند [و در كجى و نادرستى گام مى‏نهد] و سخنى ناپسند مى‏گوید.‌»

حضرت ادامه مى‏دهند: «یابْنَ الْاَزْرَقِ اَصِفُ اِلهِى بِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَاُعَرِّفُهُ بِما عَرَّفَ بِهِ نَفْسَهُ لا یدْرَكَ بِالْحَواسِّ وَلا یقاسُ بِالنَّاسِ فَهُوَ قَرِیبٌ غَیرُ مُلْتَصِقٍ وَبَعِیدٌ غَیرُ مُتَقَصٍّ یوَحَّدُ وَلا یبَعَّضُ مَعْرُوفٌ بِالْآیاتِ مَوْصُوفٌ بِالْعَلاماتِ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْكَبِیرُ الْمُتَعالُ؛ (3) اى پسر ازرق! معبودم را آن‏چنان توصیف مى‏كنم كه خود كرده است و آن چنان معرفى مى‏كنم كه خود را معرفى كرده است: با حواس درك نمى‏شود و با مخلوقات مقایسه نمى‏گردد. او [به موجودات‏] نزدیك است؛ ولى نه پیوسته و متّصل و از آنان دور است؛ ولى نه با فاصله. یكتا و بى‏همتا است و تجزیه‏پذیر نیست. او با نشانه‏ها [ى آفرینش‏] شناخته مى‏شود و با [قوانین هستى و] علامات توصیف مى‏شود. نیست معبودى جز او كه بزرگ و بلند مرتبه است.‌»

ج. امامت

1. آفرینش انوار اهل بیت‏علیهم‏السلام‏

انوار وجودى پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله و على و فاطمه و حسن و حسین‏علیهم‏السلام پیش از آنكه پدیده‏اى آفریده شود وجود داشت و حضرت آدم و دیگر پیامبران الهى با نام و یاد آنها راز و نیاز و طلب استغفار مى‏نمودند.

حبیب بن مظاهر اسدى روزى از حضرت امام حسین‏علیه‏السلام پرسید یا ابا عبد اللّه! پیش از آفرینش آدم شما چگونه بودید؟ حضرت فرمود: «كُنَّا اَشْباحَ نُورٍ تَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرَّحْمانِ فَنُعَلِّمُ الْمَلائِكَةَ التَّسْبِیحَ وَالتَّهْلِیلَ وَالتَّحْمِیدَ؛ (4) ما موجودات نورانى بودیم كه بر گرد عرش الهى دور مى‏زدیم و به فرشتگان تسبیح و تحلیل و تحمید را یاد مى‏دادیم.‌»

2. علم غیب امام‏

جُعَید همدانى از یاوران امام حسین‏علیه‏السلام بود كه همراه امام در كربلا به شهادت رسید. چون در طول سفر ده‏ها نمونه از علم غیب امام را دید، پرسید: جانم فداى تو یا ابا عبد اللّه! چگونه نسبت به افراد و آینده آنان این‏گونه دقیق اظهار نظر مى‏فرمایید؟ فرمود: «یا جُعَیدُ نَحْكُمُ بِحُكْمِ آلِ داوُودَ فَاِذا عُیینا عَنْ شَى‏ءٍ تَلَقَّانا بِهِ رَوْحُ الْقُدُسِ؛ (5) اى جعید! ما به روش خاندان داود حكم مى‏كنیم و هر گاه نسبت به مسئله‏اى درمانده شویم، روح القدس ما را كمك مى‏كند.‌»

3. صاحب الامر

شعیب بن ابى حمزه نقل مى‏كند: روزى بر امام حسین‏علیه‏السلام وارد شدم و پس از سلام و احترامات لازم پرسیدم: آیا «صاحب الامر» شما هستید؟ پاسخ داد: نه. پرسیدم آیا فرزند شما است؟ فرمود: نه. پرسیدم: آیا فرزند فرزند شما است؟ پاسخ داد: نه، گفتم: پس صاحب الامر كیست؟ فرمود: «اَلَّذِى یمْلأُها عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً، عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الْاَئِمَّةِ تَأْتِى كَما اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله بُعِثَ عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ؛ (6) كسى است كه زمین را پر از عدل و داد مى‏كند، چنان‏كه پر از ستم شده باشد. پس از آنكه دوران [طولانى‏] فاصله‏اى از حضور امامان بگذرد، او خواهد آمد، چنان‏كه رسول خدا پس از فاصله‏اى از حضور پیامبران گذشته مبعوث گشت.‌»

عیسى خشّاب مى‏گوید: از حضرت ابا عبد اللّه الحسین‏علیه‏السلام سؤال كردم: آیا صاحب الامر شما هستید؟ حضرت پاسخ داد: «لا وَلكِنْ صاحِبُ الْاَمْرِ الطَّرِیدُ الشَّرِیدُ الْمَوْتُورُ بِاَبِیهِ الْمُكَنّى‏ بِعَمِّهِ؛ (7) نه، صاحب الامر آن مخفى شده و در نهان است كه به خون خواهى پدرش برخواهد خواست و با لقب عمویش خوانده مى‏شود.‌»

4. قائم آل محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله‏

حضرت در جمعى فرمودند: «قائم ما قیام مى‏كند و از ستمگران انتقام مى‏گیرد.‌»

پرسیدند: اى فرزند رسول خدا! قائم شما كیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «السَّابِعُ مِنْ وُلْدِ اِبنِى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ وَهُوَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرَ بْنِ محمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ اِبْنِى وَهُوَ الَّذِى یغِیبُ مُدَّةً طَوِیلَةً ثُمَّ یظْهَرُ وَیمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً؛ (8) هفتمین امام از فرزندان پسرم محمّد بن على است. او حجّت خدا، فرزند حسن، فرزند على، فرزند محمّد، فرزند على، فرزند موسى، فرزند جعفر، فرزند محمّد، فرزند على پسر من است. او است كه مدّت طولانى از دیده‏ها پنهان مى‏شود؛ سپس آشكار شده، زمین را پر از عدل و داد مى‏كند؛ چنان‏كه پر از ستم و تجاوز شده است.‌»

پاسخ به چنین پرسش‌هایى در این دوران ساده جلوه مى‏كند، اما در دوران اختناقى كه امام حسین‏علیه‏السلام در آن به سر مى‏برده و مردم، كسانى چون معاویه و یزید را امیر المؤمنین مى‏خواندند و در شام تنها قرابت و خویشان پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله را معاویه و یزید مى‏دانستند، بسیار عمیق و كارگشا بوده است.

5. تولد مهدى‏علیه‏السلام‏

هر چند در این زمان تولد حضرت مهدى و غیبت او، از مهمّات و قطعیات در نزد شیعه و جمعى از محققان اهل سنت است، ولى در عصر امام حسین‏علیه‏السلام این امر هنوز تحقق نیافته بود.

نقل شده است كه جمعى در حضور امام حسین‏علیه‏السلام پیرامون امام مهدى‏علیه‏السلام بحث مى‏كردند. شخصى پرسید: یا ابا عبد اللّه! آیا حضرت مهدى هم اكنون متولد شده است؟

امام حسین‏علیه‏السلام فرمود: «لا وَلَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیامَ حَیاتى‏؛ (9) خیر، ولى اگر او را درك كنم، تا زنده‏ام او را خدمت مى‏كنم.‌»

6. پس از ظهور مهدى‏علیه‏السلام‏

از امام حسین‏علیه‏السلام پرسیدند: پس از ظهور حضرت مهدى‏علیه‏السلام نیكوكارى چگونه است؟

حضرت در جواب فرمود: «اَلْخَیرُ كُلُّهُ فِى ذَلِكَ الزَّمَان یقُومُ قَائِمُنَا وَیدْفَعُ ذَلِكَ كُلَّهُ؛ (10) همه خیرها در آن زمان است كه قائم ما قیام مى‏كند و همه این زشتیها را از میان برمى‏دارد.‌»

سؤالات و شبهات تفسیرى‏

در این بخش نیز حضرت پاسخ‌هاى نغز و زیبایى دارد كه به نمونه‏هایى اشاره مى‏شود:

1. معناى صمد چیست؟

مردم بصره طىّ نامه‏اى از امام حسین‏علیه‏السلام در رابطه با تفسیر كلمه صمد سؤال كردند. حضرت در پاسخ فرمود: «در قرآن خوض و مجادله نكنید و بدون علم و آگاهى از آن سخن نگویید كه از جدّم رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله شنیدم كه فرمود: كسى كه بدون علم از قرآن سخن بگوید، جایگاهش در آتش خواهد بود. «وَاِنَّ اللّهَ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ اللّهُ «اللّهُ اَحَدٌ اللّهُ صَمَدٌ» ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ؛ خداوند متعال صمد را تفسیر نموده به اینكه «خداوند یكتا است» و «خداوند بى‏نیاز است». آن‏گاه این را تفسیر كرده به اینكه نزاییده و زاده نشده و هیچ موجودى همتاى او نیست.‌»

«لم یلد» یعنى اجسام مادّى و حجم‏دار از او متولّد نشده، مانند فرزند كه از مخلوقها متولّد مى‏شود. همین‏طور اشیاى لطیف مثل «نفس» هم از او متولّد نشده است. و هیچ یك از عوارض مادّى مانند خواب، غم، غصّه، شادى، خنده، گریه، ترس، امید، گرسنگى و تشنگى در او نیست.

خداوند منزّه است از اینكه مانند مادّیات از چیزى متولّد شود، یا چیزى از او متولد شود. «ولم یولد» یعنى اینكه نه از چیزى زاییده شده و نه از عنصرى پدید آمده، مانند: اجسام مادّى كه از عناصر مادّى پدید مى‏آیند؛ بدان گونه كه حیوانات از یكدیگر، یا گیاه از زمین و آب از چشمه و میوه از درخت به وجود مى‏آیند؛ همین‏طور خداوند مانند اجسام لطیف و غیرمادّى نیست كه از محلّى سرچشمه مى‏گیرند، مثل بینایى از چشم و شنیدنى از گوش و بوییدنى از قوّه شامّه و طعم از دهان و كلام از زبان و معرفت و شناخت از دل و آتش از سنگ، ذات بارى تعالى مانند هیچ یك از اینها نیست. «بل هُوَ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذِى لاَ مِنْ شَىْ‏ءٍ وَلاَ فِى شَىْ‏ءٍ وَلاَ عَلَى شَى‏ءٍ مُبْدِعُ الْاَشْیاءِ وَخَالِقُهَا وَمُنْشِى‏ءُ الْاَشْیاءِ بِقُدْرَتِهِ یتَلاَشَى مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِیتِهِ وَیبْقَى مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ فَذَلِكُمُ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذِى لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَد؛ (11) او خداى صمد است كه نه از چیزى پدید آمده و نه در چیزى جا گرفته و نه بر چیزى قرار گرفته است. [بلكه‏] پدیدآورنده و خالق اشیا است و همه چیز را با دست قدرت خود به وجود آورده است. آنچه را براى فنا و نابودى خلق كرده است، با خواست او فنا مى‏پذیرد و آنچه را براى بقا خلق كرده، با علم او باقى مى‏ماند. این خداى صمد است كه نه زاییده شده و نه چیزى از او زاییده مى‏شود.‌»

امام حسین‏علیه‏السلام در جواب عده دیگرى كه از تفسیر واژه «صمد» پرسیدند، فرمود: «اَلصَّمَدُ الَّذِى لاَ جَوْفَ لَهُ وَالصَّمَدُ الَّذِى قَدْ اِنْتَهَى سُؤدَدُهُ وَالصَّمَدُ الَّذِى لاَ یأْكُل وَلاَ یشْرَبُ وَالصَّمَدُ الَّذِى لاَ ینَامُ وَالصَّمَدُ اَلدَّائِمُ الَّذِى لَمْ یزَلْ وَلاَ یزَالُ؛ (12) صمد آن موجودى است كه داراى خلأ نیست. صمد آن كسى است كه سیادت و بزرگیش به نهایت رسیده است. صمد آن وجودى است كه نمى‏خورد و نمى‏نوشد [و تغذیه ندارد.] صمد آن وجودى است كه خواب بر او راه ندارد و صمد آن ذات ابدى است كه همواره بوده و نابود نمى‏شود.‌»

2. تفسیر وَالشَّمْس وَضُحَیهَا

حارث بن عبد اللّه اعور مى‏گوید: خدمت حضرت ابا عبد اللّه الحسین‏علیه‏السلام رسیدم و از تفسیر سوره شمس پرسیدم و در ابتداى سخن گفتم: «وَالشَّمْسِ وَضُحها» یعنى چه؟ ایشان در جواب فرمود:‌».. یا حارِثُ ذلِكَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله، قالَ وَقُلْتُ «وَالْقَمَرِ اِذا تَلاها» قالَ ذلِكَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِىُّ بْنُ اَبِى طالِبٍ یتْلُو مُحَمَّداًصلى‏الله‏علیه‏وآله قالَ وَقُلْتُ «وَالنَّهارِ اِذا جَلّیها» قالَ ذلِكَ الْقائِمُ‏علیه‏السلام مِنْ آلِ مُحَمَّدٍصلى‏الله‏علیه‏وآله یمْلَاُ الْاَرْضَ عَدْلاً وَقِسْطاً قالَ قُلْتُ «وَاللَّیلِ اِذا یغْشیها» قالَ ذلِكَ بَنُو اُمَیة؛ (13)... اى حارث! مراد از شمس محمّد رسول خدا است. پرسیدم: معناى قسم به ماه كه پس از خورشید مى‏آید چیست؟ فرمود: این ماه على بن ابى طالب است كه پس از محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله مى‏آید. پرسیدم «سوگند به روز و روشنایى آن» به چه معنا است؟ فرمود: این روز روشن حضرت قائم‏علیه‏السلام از خاندان محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله است كه زمین را پر از عدل و داد خواهد كرد. گفتم این آیه چیست؟ «و قسم به شب زمانى كه سایه گستر شود.‌» فرمود: مراد بنى امیه است.‌»

توجّه داشته باشیم آنچه در روایت فوق آمده، در واقع بیان باطن قرآن است و از مصادیق آیات مى‏باشد.

خود امام حسین‏علیه‏السلام فرمود: «كتاب خدا چهار بخش است: عبارات، رمزها، اشاره‏ها، لطایف و حقایق. امّا عبارات، پس براى عوام مردم است و اشاره و رموزات از آن خواص است و لطایف آن براى اولیا است و حقایق آن براى پیامبران و انبیا.‌» (14)

3. آیه 19 سوره حج

نضر بن مالك مى‏گوید: خدمت امام حسین‏علیه‏السلام رسیدم و گفتم: اى ابا عبد اللّه! معناى آیه 19 سوره حج كه مى‏فرماید: «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا»؛ «اینان دو گروهند كه با هم به مخاصمه و مجادله پرداختند.‌» چیست؟ فرمود: «نَحْنُ وَبَنُوا اُمَیةَ اِخْتَصَمْنا فِى اللَّهِ قُلْنا صَدَقَ اللَّهُ وَقالُوا كَذِبَ اللَّهُ فَنَحْنُ وَاِیاهُمْ الْخَصْمانِ یوْمَ الْقِیامَةِ؛ ما و بنى امیه بر سر مسئله [حق پرستى و] خدا به دشمنى پرداختیم. ما گفتیم خدا راست مى‏گوید و آنان خدا را تكذیب كردند. ما و آنها در روز قیامت دشمن هم هستیم.‌»

در نقل سعید همدانى كه از همین آیه 19 سوره حج پرسید، در پاسخ فرمود: «ما بنى هاشم با بنى امیه دو گروهى هستیم كه بر سر خدا پرستى با یكدیگر خصومت و دشمنى داریم.‌» (15)

در اینكه مراد از آیه فوق چیست، تفاسیر مختلفى شده كه غالب آنها از باب انطباق است. به قرینه آیات قبلى، این دو دسته «الَّذِینَ آمَنُوا» و «الَّذِینَ اَشْرَكُوا» هستند.

ابوذر غفّارى قسم یاد كرد كه این آیه درباره شش نفر در جنگ بدر نازل شده است، حمزه، على‏علیه‏السلام و عبیدة بن حارث در دسته مؤمنان، و عتبه، شیبه و ولید بن عتبه در زمره كافران و مشركان و على‏علیه‏السلام هم فرمود: «من اوّل كسى هستم كه براى مخاصمه در پیشگاه الهى روز قیامت برمى‏خیزم.‌» (16)

بیان سید الشهداءعلیه‏السلام یكى از مصادیق آیه شریفه است كه مراد از آیه اهل بیت‏علیهم‏السلام و بنى امیه هستند؛ چون قرآن اختصاص به زمان و مكان معینى ندارد.

4. آیه مودّت‏

از حضرت ابا عبد اللّه در مورد آیه «قُل لَّآ أَسَْلُكُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى‏‌»؛ (17) «بگو از شما پاداشى نمى‏خواهم، جز آنكه خویشاوندان مرا دوست بدارید»، توضیح خواسته‏اند. حضرت در جواب فرمود: «وَاَنَّ الْقَرابَةَ النَّبِىُّ اَمَرَ اللَّهُ بِصِلَتِها وَعَظَّمَ حَقَّها وَجَعَلَ الْخَیرَ فِیها قَرابَتُنا اَهْلِ الْبَیتِ الَّذِینَ اَوْجَبَ حَقَّنا عَلى‏ كُلِّ مُسْلِمٍ؛ (18) خویشاوندى كه خداوند دستور رعایت آن را داد و حق آن را بزرگ شمرد و خیر و بركات را در آن قرار داد، دوستى و خویشاوندى ما اهل بیت پیامبر است كه رعایت حق ما را بر هر مسلمانى واجب كرد.‌»

5. آیه 41 سوره حج‏

از موسى بن جعفرعلیه‏السلام نقل شده كه از حضرت ابا عبد اللّه الحسین‏علیه‏السلام از معناى آیه «الَّذِینَ إِن مَّكَّنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُا الزَّكَوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ‌» (19) پرسیدند. حضرت فرمود: «هذِهِ فِینا اَهْلِ الْبَیتِ؛ (20) این آیه درباره ما اهل بیت نازل شده است».

6. آیه «امّا بنعمة ربّك»

عمرو ابى نصیر نقل مى‏كند كه در مراسم حج به هنگام طواف كعبه، شخصى از اهل بصره خدمت امام حسین‏علیه‏السلام رسید و پرسید: واژه «نعمة» در آیه «وَاَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»؛ (21) «پس نعمت پروردگارت را بازگو كن.‌» چه معنایى دارد؟ فرمود: «اَمَرَهُ اَنْ یحَدِّثَ بِما اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ مِنْ دِینِهِ؛ (22) خداوند پیامبرش را امر كرد كه همواره دینش [یعنى اسلام‏] را كه خداوند به او نعمت داد، یاد كند.‌»

7. ناس و نسناس‏

امام سجادعلیه‏السلام نقل نموده كه روزى شخصى خدمت امیر المؤمنین‏علیه‏السلام آمد و پرسید: «النَّاسُ وَاَشْباهُ النَّاسِ وَنَسْناس» در قرآن چه معنایى دارد؟ حضرت على‏علیه‏السلام به فرزندش حسین‏علیه‏السلام فرمود: اى حسین! جواب این مرد را بده. حضرت فرمود: «اَمَّا قَوْلُكَ اَخْبِرْنى‏ عَنِ النَّاسِ فَنَحْنُ النَّاسُ وَلِذلِكَ قالَ اللَّهُ تَعالى‏ ذِكْرُهُ فِى كِتابِهِ «ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ‌» (23) فَرَسُولُ اللَّهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله الَّذِى اَفاضَ بِالنَّاسِ؛ اینكه گفتى «ناس» چیست، پس ما ناس هستیم و به همین جهت خداوند بزرگ و برتر در قرآن آورده است «پس از همان راهى كه مردم [از مشعر به منى] باز مى‏گردند، باز گردید؛ پس رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله كسى است كه مردم را باز مى‏گرداند.‌» سپس ادامه داد: «وَاَمَّا اَشْباهُ النَّاسِ فَهُمْ شِیعَتُنا وَهُمْ مَوالِینا وَهُمْ مِنَّا وَلِذلِكَ قالَ اِبْراهِیمُ‏علیه‏السلام «فَمَنْ تَبِعَنِى فَاِنَّهُ مِنِّى»؛ امّا اینكه گفتى «اشباه الناس» پس آنان شیعیان و پیروان ما هستند و آنان از ما مى‏باشند، براى همین جهت ابراهیم [پیامبر] علیه‏السلام فرمود: پس كسى كه از من پیروى كند، از من است.‌»

و بعد فرمود: «وَاَمَّا قَوْلُكَ النَّسْناسُ فَهُمْ السَّوادُ الْاَعْظَمُ وَاَشارَ بِیدِهِ اِلى‏ جَماعَةِ النَّاسِ ثُمَّ قالَ «اِنْ هُمْ اِلَّا كَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبِیلاً»؛ (24) و امّا سخنت درباره [پرسش از] نسناس، پس آنان انبوه جمعیت موجود [و توده مردم‏] هستند و با دست به سوى جمعیت اشاره كرد و سپس گفت كه خدا فرمود: نیستند آنها جز همانند چهارپایان، بلكه از آنان گمراه‏ترند.‌»

خالى از لطف نیست در ذیل این پاسخ، پاسخى را مطرح كنیم كه حضرت امام حسین‏علیه‏السلام در جواب مروان فرمود.

مروان بن حكم از جایگاه معنوى دوستان و یاران امام سؤال كرد. حضرت در پاسخ فرمود: «وَاللَّهِ رُدِدْتُ اَنَا وَاَصْحابِى اِلَى الْجَنَّةِ وَرُدَّ هُوَ وَاَصْحابُهُ اِلَى النَّارِ؛ (25) سوگند به خدا من و یاران من را به سوى بهشت مى‏برند و مروان و دوستان او را به سوى آتش جهنّم مى‏برند.‌»

پاسخ‌هاى فقهى و فلسفه احكام‏

1. لبیك گفتن‏

عكرمه مى‏گوید: از مزدلفه همراه امام حسین‏علیه‏السلام بودم كه مرتّب «لَبَّیكَ اللَّهُمَّ لَبَّیكَ» مى‏گفت تا رسیدیم به جمره «جایگاه شیطان» كه دیگر نفرمود.

از آن حضرت پرسیدم: آیا جایز است از مزدلفه تا اینجا لبیك گفت؟ فرمود: «سَمِعْتُ اَبِى عَلِىَّ بْنَ اَبِى طالِبٍ یهِلُّ حَتّى‏ اِنْتَهى‏ اِلى‏ الْجَمَرَةِ وَحَدَّثَنِى اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله اَهَلَّ حَتّى‏ اِنْتَهى‏ اِلَیها؛ (26) از پدرم على بن ابى طالب شنیدم كه لبیك مى‏گفت تا رسید به جمره [و جایگاه شیطان‏] و پدرم على‏علیه‏السلام به من خبر داد كه همانا رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله لبیك گفت تا رسید به جمره.‌»

2. روزه‏

مسروق نقل مى‏كند كه روز عرفه خدمت امام حسن‏علیه‏السلام رفتم او را دیدم كه در جمع یاران و دوستان نشسته، از غذاهاى موجود تناول مى‏فرماید. كمى بعد برخواستم و خدمت امام حسین‏علیه‏السلام رسیدم. دیدم كه روزه دار است. پرسیدم برادرت امروز را افطار مى‏كند و شما روزه دارید؟ حضرت فرمود: «اِنَّ الْحَسَنَ كانَ اِماماً فَاَفْطَرَ لِئَلَّا یتَّخِذَ صَوْمُهُ سُنَّةً وَلِیتَاَسّى‏ بِهِ النَّاسُ فَلَمَّا اَنْ قُبِضَ كُنْتُ اَنَا الْاِمام فَارَدْتُ اَنْ لا یتَّخَذَ صَوْمِى سُنَّةً فَیتَاَسَّى النَّاسُ بِى؛ (27) برادرم امام مردم است. پس امروز را روزه نگرفت تا مردم روزه دارى او را سنّت [قطعى] نپندارند و از او پیروى كنند؛ پس هر گاه برادرم از دنیا برود، من امام و رهبر جامعه هستم. آنگاه من هم سعى مى‏كنم كه مردم روزه‏دارى مرا سنّت نپندارند كه از من پیروى كنند [بلكه بدانند كه مستحب است، خواستند روزه بگیرند و یا ترك كنند].‌»

در جایى دیگر از امام حسین‏علیه‏السلام پرسیدند: چرا خداوند بر بندگان خود روزه را واجب كرده است؟

فرمود: «لِیجِدَ الْغَنِىُّ مَسَّ الْجُوعِ فَیعُودَ بِالْفَضْلِ عَلَى الْمَساكِینِ؛ (28) تا ثروتمند مزه گرسنگى را بچشد و آنگاه بر بینوایان احسان و بخشش كند.‌»

3. ازدواج فرزندان آدم‏

از مسائلى كه جوانان، فراوان مى‏پرسند، مسئله ازدواج فرزندان آدم است. مى‏خواهند بدانند كه چگونه نسل آدم فزونى یافت؟ شخصى خدمت امام حسین‏علیه‏السلام آمد و گفت: آیا درست است كه مى‏گویند فرزندان پسر و دختر آدم با یكدیگر ازدواج كردند؟

حضرت فرمودند: «حاشا لِلَّهِ كانَ لِآدَمَ اِبنانِ وَهُما شَیثٌ وَعَبْدُ اللَّه، فَاَخْرَجَ اللَّهُ لِشَیثٍ حَوْراءَ مِنَ الْجَنَّةِ وَاَخْرَجَ لِعَبْدِ اللَّهِ اِمْرَأَةً مِنَ الْجِنِّ فَوُلِدَ لِهذا وَوُلِدَ لِذلِك؛ (29) نه به خدا سوگند! هرگز! حضرت آدم دو فرزند پسر به نام «شیث» و «عبد اللّه» داشت. [وقتى هنگام ازدواج آنها فرا رسید،] خداوند براى «شیث» زنى از جنس حوریان بهشتى و براى «عبد اللّه» زنى از جنس جنیان آماده ساخت [كه با آن دو ازدواج كردند] و فرزندان آن دو از این طریق به دنیا آمدند.‌»

سؤالات اخلاقى و مشاوره‏اى

در این بخش نیز حضرت پاسخ‌هاى كارساز و كارگشایى دادند كه به نمونه‏هایى اشاره مى‏شود:

1. روش ترك گناه‏

جوانى خدمت امام حسین‏علیه‏السلام رسید و گفت من مردى گناهكارم و نمى‏توانم خود را از انجام گناهان باز دارم. مرا نصیحتى بفرما. حضرت در جواب فرمود: «اِفْعَلْ خَمْسَةَ اَشْیاءَ وَاَذْنِبْ ما شِئْتَ فَاَوَّلُ ذلِكَ لا تَأْكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَاَذْنِبْ ما شِئْتَ وَالثَّانِى اُخْرُجْ مِنْ وِلایةِ اللَّهِ وَاَذْنِبْ ما شِئْتَ وَالثالِثُ اُطْلُبْ مَوْضِعاً لا یراكَ اللَّهُ وَاَذْنِبْ ما شِئْتَ وَالرَّابِعُ اِذا جاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِیقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَاَذْنِبْ ما شِئْتَ وَالْخامِسُ اِذا اَدْخَلَكَ مالِكٌ فِى النَّارِ فَلا تَدْخُلْ فِى النَّارِ وَاَذْنِبْ ما شِئْتَ؛ (30) پنج كار را انجام بده و آنگاه هر چه مى‏خواهى گناه كن. اوّل: روزى خدا را نخور و هر چه مى‏خواهى گناه كن. دوم: از حكومت خدا خارج شو و هر چه مى‏خواهى گناه كن. سوم: جایى را انتخاب كن كه خداوند ترا نبیند و هر چه مى‏خواهى گناه كن. چهارم: وقتى عزرائیل براى گرفتن جانت آمد، او را از خود دور كن و هر چه مى‏خواهى گناه كن. پنجم: زمانى كه مالك دوزخ ترا به سوى آتش مى‏برد، در آتش وارد مشو و هر چه مى‏خواهى گناه كن.‌»

حضرت خواست غیر مستقیم بفرماید كه توجه به اینكه انسان سر سفره الهى است و همیشه در محضر او است و قیامت و مرگى نیز براى محاسبه اعمال در كار است و از حكومت و عذاب الهى نمى‏توان فرار كرد، انسان را از گناه باز مى‏دارد.

2. درخواست موعظه‏

امام صادق‏علیه‏السلام مى‏فرماید: «شخصى به امام حسین‏علیه‏السلام نامه نوشت و از حضرت تقاضا كرد كه «عِظْنِى بِحَرْفَینِ؛ مرا با دو جمله موعظه كنید.‌» امام حسین‏علیه‏السلام در جواب نوشت: «مَنْ حاوَلَ اَمْراً بِمَعْصِیةِ اللَّهِ كانَ اَفْوَتَ لِما یرْجُوا وَ اَسْرَعَ لِمَجى‏ءِ ما یحْذَرُ؛ (31) آنكه از راه معصیت خداوند بخواهد به كارى برسد، آنچه را از دست مى‏دهد بیشتر است از آنچه كه امید دارد. و اگر از راه معصیت بخواهد چیزى را از خود دفع كند، آن چیز زودتر به سراغ او مى‏آید كه خود را از آن برحذر داشت.‌»

3. خیر دنیا و آخرت‏

شخصى از اهالى كوفه به محضر امام حسین‏علیه‏السلام چنین نوشت: «یا سَیدِى اَخْبِرْنِى بِخَیرِ الدُّنْیا وَ الْآخِرةِ؛ اى آقاى من! خیر دنیا و آخرت را به من معرّفى كن.‌» حضرت در پاسخ او چنین نوشت: «بسم اللّه الرحمن الرحیم أَمَّا بَعْدُ مَنْ طَلَبَ رِضَى اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ كَفاهُ اللَّهُ اُمُورَ النَّاسِ وَمَنْ طَلَبَ رِضَى النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَّلَهُ اللَّهُ اِلَى النَّاسِ؛ (32) بنام خداى بخشنده مهربان، بعد از ستایش پروردگار، هر كسى در پى خشنودى خدا باشد و مردم از او برنجند، خداوند او را در امور مردم كفایت خواهد كرد. و هر كسى براى جلب رضایت مردم بكوشد كه به غضب الهى بیانجامد، خداوند او را به مردم واگذارد.‌»

4. راهنمایى در امر ازدواج

شخصى از اهل مدینه در امر ازدواج خود با امام حسین‏علیه‏السلام مشورت كرد و گفت: به نظر شما با فلان زن كه سرمایه فراوانى دارد ازدواج بكنم؟ حضرت فرمود: نه، من خوش ندارم با آن زن ازدواج كنى؟ مشورت كننده به راهنمایى امام حسین‏علیه‏السلام توجّه نكرد. بعد از ازدواج با آن زن همه چیز خود را از دست داد و تمام سرمایه‏هاى او از بین رفت، دوباره نزد امام حسین‏علیه‏السلام آمد و با او مشورت كرد، حضرت فرمود: «قَدْ اَشَرْتُ اِلَیكَ فَخَلَّ سَبِیلَها فَاِنَّ اللَّهَ یعَوِّضُكَ خَیراً مِنْها؛ من به تو تذكر دادم كه با آن ازدواج نكن، از او بگذر [و به سراغ همسرى دیگر باش‏] كه خداوند بهتر از آن را به تو خواهد بخشید.‌» سپس فرمود: «وَعَلَیكَ بِفُلانَةَ؛ [اى مرد!] با فلان زن ازدواج كن.‌» آن شخص این بار به رهنمود امام عمل نمود. به زودى زندگى او تغییر كرد و صاحب اموال و فرزندانى شد. (33)

سؤالات سیاسى و تاریخى‏

در این بخش حضرت پاسخ‌هاى فراوانى دارد كه نمونه‏هایى را منعكس مى‏كنیم:

1. جواب جابر

جابر بن عبد اللّه انصارى وقتى شنید كه امام حسین‏علیه‏السلام آماده خارج شدن از مدینه است، خدمت ایشان رسید و گفت: وقتى امكانات مقابله با ستمكاران نباشد، تو هم مانند برادرت امام حسن‏علیه‏السلام با اینها صلح كن. به تحقیق برادرت در این سیاست موفّق بود و شجاعت داشت. حضرت پاسخ داد: «یا جابِرُ قَدْ فَعَلَ اَخِى ذلِكَ بِاَمْرِ اللَّهِ تَعالى‏ وَ اَمْرِ رَسُولِهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله وَاِنِّى اَیضاً اَفْعَلُ بِاَمْرِ اللَّهِ تَعالى‏ وَاَمْرِ رَسُولِهِ؛ اى جابر! برادرم به فرمان خداى بزرگ و پیامبر اوصلى‏الله‏علیه‏وآله عمل كرد [و با آنها صلح كرد] و من نیز به فرمان خدا و پیامبرش عمل مى‏كنم [و قیام مى‏كنم‏].‌»

یعنى شرایط حاكم بر جامعه و زمان فرق مى‏كند. گاهى با صلح و زمانى با قیام خونین مى‏شود اسلام را حفظ كرد. (34)

2. پاسخ قاطع به فرماندار مكّه

«عمرو بن سعید» بعد از اطلاع از تبلیغات گسترده امام حسین‏علیه‏السلام و اطلاع مردم از اینكه حضرت دست به قیام مى‏زند، به آن حضرت اعتراض كرد و گفت: اى حسین! از خدا نمى‏ترسى كه وحدت امّت اسلامى را به تفرقه و جدایى تبدیل مى‏كنى؟ حضرت در پاسخ فرمود: «لِى عَمَلِى وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُم بَرِیئُونَ مِمَّآ أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِى‏ءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ‌»؛ (35) «عمل من به من اختصاص دارد و عمل شما به شما اختصاص دارد. شما از آنچه من انجام مى‏دهم بیزارید و من نیز از آنچه شما انجام مى‏دهید بیزارم.‌»

3. انفاق سیاسى

وقتى مروان بن حكم فرماندار مدینه، فرزدق شاعر (36) را بیرون كرد، پناه به امام حسین‏علیه‏السلام آورد. حضرت چهارصد دینار به او بخشید و او را مورد محبّت قرار داد. برخى به امام حسین‏علیه‏السلام اعتراض كردند كه فرزدق شاعر خوش‏نامى نیست، چرا به او كمك كردید؟ فرمود: «اِنَّ خَیرَ مالِكَ ما وَقَیتَ بِهِ عِرْضَكَ وَقَدْ اَصابَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله كَعْبَ بْنَ زُهَیرٍ وَقالَ فِى عَبَّاسِ بْنِ مَرْداسٍ اِقْطَعُوا لِسانَهُ عَنِّى؛ (37) بهترین اموال تو آن است كه با آن آبروى خود را حفظ كنى. رسول خدا به كعب بن زهیر پاداش داد، و در مورد عباس بن مرداس فرمود: با پاداش دادن، زبان او را نسبت به من ببندید.‌»

پاسخ‌هاى متفرقه

1. چگونه صبح كردى؟

شخصى از امام حسین‏علیه‏السلام پرسید: اى پسر رسول خدا! چگونه صبح كردى؟ امام حسین‏علیه‏السلام فرمود: «اَصْبَحْتُ وَلِى رَبٌّ فَوْقِى وَالنَّارُ اَمامِى وَالْمَوْتُ یطْلُبُنِى وَالْحِسابُ مُحْدِقٌ بِى وَاَنَا مُرْتَهِنٌ بِعَمَلِى لا اَجِدُ ما اُحِبُّ وَلا اَدْفَعُ ما اَكْرَهُ وَالْاُمُورُ بِیدِ غَیرِى فَاِنْ شاءَ عَذَّبَنِى وَاِنْ شاءَ عَفى‏ عَنِّى فَاَىُّ فَقِیرٍ اَفْقَرُ مِنِّى؛ (38) صبح كردم در حالى كه پروردگار بالاى سرم و آتشى در پیش روى من، مرگ مرا مى‏طلبد و حساب تماشایم مى‏كند و من در گرو عملم هستم. آنچه دوست دارم نمى‏یابم و آنچه بد مى‏دارم نمى‏توانم از خود دور كنم و زمام امور دردست دیگرى است. اگر او خواست عذابم مى‏كند و اگر خواست عفوم مى‏كند؛ پس چه نیازمندى از من نیازمندتر است.‌»

2. چه رنگى را دوست دارى

جبرئیل نزد پیامبر آمد و عرض كرد: از حسنین بپرس چه رنگى را دوست مى‏دارند تا با اذن الهى لباس در همان رنگ تهیه شود. امام حسن‏علیه‏السلام گفت: «اُرِیدُها خَضْراء؛ من رنگ سبز را دوست دارم.‌» امام حسین در جواب پیامبر كه فرمود چه رنگى را دوست دارى پاسخ داد: «یا جَدَّاهُ اُرِیدُها حَمْراء؛ (39) من رنگ سرخ را دوست مى‏دارم.‌»

 

پی‌نوشـــــــــــت‌ها:

 

1) وى «حسن بن یسار» مادرش «خیره» كنیز «امّ سلمه» همسر رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله است. او از طرفداران مسلك «قدرى» بوده و در این زمینه مكاتباتى با امام حسن‏علیه‏السلام و امام حسین‏علیه‏السلام داشته است. شاگردش «ابن ابى العوجا» مادّى مسلك معروف است.

حسن از منحرفین و معترضین به امیر المؤمنین‏علیه‏السلام بود و بر اثر نفرین آن حضرت همیشه محزون بود. مانند كسى كه از دفن رفیقش برگشته و یا گمشده‏اى دارد. خود مى‏گفت: «نفرین مرد صالحى دامن مرا گرفته است.‌» حضرت لقب «سامرى امّت» را به او داد. (ر. ك: توحید صدوق، جامعه مدرسین قم، ص 253؛ بحار الانوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج 41، ص 302.)

2) بحار الانوار، ج 5، ص 123، ح 71؛ بلاغة الحسین، محسن موسوى حائرى، تهران، 1369، ص 57؛ فقه الرضا، ص 408، حدیث 118؛ تحف العقول، ص 162؛ فرهنگ سخنان امام حسین، محمّد دشتى، انتشارات مشهور، چاپ سوم، 1381، ص 521.

3) توحید شیخ صدوق، جامعه مدرسین قم، ص 79، ح 35؛ بحار الانوار، ج 4، ص 297، ح 24، ج 2، ص 302؛ مستدرك الوسائل، ج 17، ص 261، ح 260.

4) بحار الانوار، ج 60، ص 311؛ علل الشرایع، ج 1، ص 23، فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 148.

5) بحار الانوار، ج 25، ص 57، ح 22؛ بصائر الدرجات، ص 452، ح 7.

6) عقد الدرر، ابن عبد العزیز مقدس شافعى (متوفاى 700 ه)، بى‏تا، ص 158؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 122.

7) بحار الانوار، ج 51، ص 133، ح 6؛ كمال الدین، شیخ صدوق، ج 1، ص 318؛ معجم احادیث المهدى، ج 3، ص 180، ح 702.

8) معجم احادیث الامام المهدى‏علیه‏السلام، ج 3، ص 181، ح 704؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 126.

9) عقد الدرر، ص 160، فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 123.

10) عقد الدرر، ص 63؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص‏128؛ غیبت نعمانى، ص 205، ح‏9.

11) توحید صدوق، ص 90؛ مجمع البیان، طبرسى، ج 10، ص 565.

12) توحید صدوق، ص 90، ح 3؛ بحار الانوار، ج‏3، ص 223، ح 12؛ نور الثقلین حویزى، ج 5، ص‏711، ح 68؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 525.

13) بحار الانوار، ج 24، ص 79، ح 20؛ تفسیر فرات كوفى، فرات بن كوفى (متوفاى 300 هجرى)، ص 563، ح 721، و ر. ك: تفسیر صافى، فیض كاشانى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ج 5، ص 333، نور الثقلین، ج 5، ص 585؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 466.

14) ر. ك: بحار الانوار، ج 92، ص 20، ح 18؛ جامع الاخبار، ص 116.

15) خصال شیخ صدوق، ترجمه مدرّس گیلانى، سازمان انتشارات جاویدان، ص 33، ح 136؛ المیزان، علّامه طباطبائى، دار الكتب الاسلامیة، ج 14، ص 364؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 80، ح 2.

16) تفسیر كبیر، فخر رازى، دار الكتب العلمیة، تهران، ج 23، ص 21.

17) شورى/23.

18) بحار الانوار، ج 23، ص 251، ح 27.

19) كسانى كه هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیم، نماز را برپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و امر به معروف‏و نهى از منكر مى‏كنند.‌»

20) فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 211؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 80، ح 2.

21) الضحى/11.

22) بحار الانوار، ج 24، ص 53، ح 9، وج 78، ص 118، ح 11؛ نور الثقلین، ج 5، ص 602، ح 44؛ تحف العقول، بخش سخنان امام حسین، ص 176.

23) بقره/199.

24) بحار الانوار، ج 24، ص 95، ح 2، تفسیر برهان، ج 1، ص 201، ح 2؛ نور الثقلین، ج 4، ص 21، ح 68؛ كافى، ج 8، ص 244، ح 339.

25) بحار الانوار، ج 44، ص 206، ح 3؛ تفسیر عیاشى، ج 1، ص 362، ح 30؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 529، ح 1.

26) كنز العمال، متقى هندى، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج‏5، ص 148؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 238.

27) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، دار الاضواء، بیروت، ج 2، ص 67؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 341؛ علل الشرایع، ج 2، ص 386، ح 1؛ بحار الانوار، ج 97، ص 123، ح 3.

28) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 56، ح 193؛ مكارم الاخلاق، ص 175.

29) مستدرك الوسائل، میرزا حسین نورى، ج‏14، ص 363، ح 16963؛ فرهنگ سخنان اهل بیت‏علیهم‏السلام، ص 87.

30) بحار الانوار، ج 78، ص 126، ح 7؛ جامع الاخبار، ص 359، ح 1001.

31) وسائل الشیعه، حرّ عاملى، دار احیاء التراث العربى، بیروت (20 جلدى)، ابواب امر به معروف، ج 11، ص 421.

32) بحار الانوار، ج 71، ص 371، ح 3، وج 78، ص 26، ح 8؛ امالى شیخ صدوق، ص 167؛ اختصاص شیخ مفید، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، چاپ هفتم، ص 225؛ معادن الحكمة، ج 2، ص‏45، ح 102.

33) بحار الانوار، ج 44، ص 182، ح 6؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 32، ح 10؛ اثبات الهداة، حر عاملى، ج 5، ص 191، ح 29، وص 205، ح 63.

34) فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 388.

35) یونس/41.

36) همام بن غالب بن صعصعه» مشهور به «فرزدق» حق بزرگى در ادبیات عرب دارد. غالب قصیده‏ها و اشعار او در مدح خلفاى غاصب اموى است.

37) بحار الانوار، ج 44، ص 189؛ عوالم بحرانى‏ج 17، ص 62؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 42.

38) امالى شیخ صدوق، ص 487، مجلس 89، ح 3، بحار الانوار، ج 78، ص 116، ح 1.

39) فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 182.

434 دفعه
(0 رای‌ها)