با توجّه به جناحبندىهاى سیاسى در جامعه، عملكرد تبلیغى یك مبلّغ باید چگونه باشد تا مورد پذیرش و تأیید مخاطبین خود از هر جناج و گروهى واقع شود؟
مبلّغ گرامى!
گاهى صحبت به مسائل روز و مناقشات سیاسى و جناحها و گروهها كشیده مىشود و مردم از مبلّغ انتظار دارند حرف بزند و روشنگرى كند. گاهى نیز مىپرسند: «پس چه كنیم؟ تكلیف و وظیفه چیست؟»
روحانى بى آن كه وارد جناح بندىهاى سیاسى شود، هرچه «بصیرت سیاسى» بیشترى داشته باشد بهتر مىتواند روشنگر و پاسخگو باشد، تكلیف تابع بینش و بصیرت است. تكلیف بعضى هم دادن بصیرت و بینش و آگاهى است. انسان وقتى جلو و اطراف خود را خوب ببیند، بهتر مىتواند تصمیم بگیرد و عمل كند ولى در فضاى مه گرفته و غبار آلود، كه «دید كافى» نیست، حركت كردن خطرناك است.
از قدیم مىگفتند: «جاى دشنام به تاریكى، در تاریكى شمع روشن بكنید..»
و این؛ یعنى، همان دادن معیار و ملاك و بینایى كه مردم اگر «معیار»ها را بشناسند، خود به قضاوتى درست خواهند رسید.
به جاى دشمن سازى، مىتوان دشمن شناسى كرد. به جاى كوبیدن، مىتوان آگاهى داد و مرزهاى حق و باطل و درست و نادرست را مشخص كرد تا افراد بدانند پاى خود را كجا مىگذارند. حركتها از كجا آغاز شده است و راهها به كجا منتهى مىشود. در نتیجه، چهرهها را با «حق» بشناسند، نه حق را در «چهره»ها!
با این وصف و شیوه، اگر شما هم نباشید، با چراغى كه به دستشان دادهاید، مىتوانند مسیر را ببینند و حوادث را تحلیل كنند و از جریانات، جمعبندى صحیحى داشته باشند.
جلب اعتماد مردم، گام مهمّى است. اگر در جایى اشكالى هم هست، با اعتراف و پذیرفتن آن نشان دهید كه اهل «انصاف» هستید و چشم بر واقعیتها نمىبندید. این، سبب پیدایش «اعتماد» مىشود و حرفها مؤثرتر و دلنشینتر مىگردد.
روحانى اگر حالت پدرانه و دلسوزانه خود را حفظ كند و در منبرها و خطابهها وارد مناقشات جناحى نشود، در «تبلیغ دین» كه رسالت اوست، موفقتر خواهد بود.
البته باید مرز حق و باطل را چنان تبیین و روشن سازد كه مردم از افتادن در دام شبهه و دامن شبهه سازان مصون بمانند.