معاد جسمانى (1)

آنچه پیش رو دارید مقاله‏اى است درباره معاد جسمانى كه پس از بیان دلایل اثبات این موضوع، اشاره كوتاهى به نظریات مختلف درباره معاد خواهیم داشت.

مقصود از معاد جسمانى، آن است كه انسان در جهان اخروى با كالبدش حضور یابد و نعمت یا عذاب اخروى نیز جسمانى باشد؛ ولى معاد روحانى آن است كه انسان با وجودى روحانى حیات اخروى خویش را ادامه دهد و در جهان بازپسین از لذتهاى معنوى و روحانى بهره‏مند یا به عذابهاى معنوى و روحانى دچار شود.

معاد جسمانى یا روحانى؟

در اینكه آیا معاد جسمانى است یا روحانى؟ سه نظر وجود دارد:

1. گروهى مى‏گویند كه معاد فقط روحانى است. (1) این، عقیده جمهور فلاسفه مشاء است كه به تجرد روح اعتقاد دارند. از نظر این گروه، روح انسان به آن دلیل در دنیا با بدن مادى همراه است كه با تدبیر آن به پاره‏اى از اهداف خود دست یابد و به برخى كمالات نایل شود كه تنها از این راه دست یافتنى است.

2. گروهى مى‏گویند كه معاد، فقط جسمانى است. (2) این، نظرِ بیش‏تر متكلمان اهل سنت از اشاعره و معتزله است. طرفداران این نظریه، انسان را موجودى جسمانى به شمار مى‏آورند و به تجرد روح اعتقاد ندارند. از نظر این گروه، معاد بر امكان اعاده معدوم استوار نیست؛ زیرا با مرگ، اجزاى اصلى بدن نابود نمى‏شود تا به ایجاد دوباره نیازمند باشند؛ بلكه فقط از هم جدا مى‏شوند.

3. عده‏اى دیگر معتقدند كه معاد، هم روحانى و هم جسمانى است. (3) این، دیدگاه گروهى از محققان از متكلمان و فیلسوفان اسلامى اعم از شیعه و اهل سنت است؛ از شیعیان مانند: شیخ مفید، شیخ طوسى، سید مرتضى، محقق طوسى، علامه حلى و... (رضوان اللّه تعالى علیهم) و از اهل سنّت مانند: غزالى، كعبى، حلیمى، راغب اصفهانى، بیش‏تر صوفیه، كرامیه و دیگران.

منظور ما از معاد جسمانى، همین نظریه است. این دیدگاه، جامع دو نظر پیشین است و ا ین مقاله در صدد اثبات جسمانى بودن معاد از راه كتاب، سنت، اجماع و عقل است.

اثبات معاد جسمانى

ادله اثبات معاد جسمانى را به‏طور كلى مى‏توان به دو بخش نقلى و عقلى تقسیم نمود.

1. دلایل نقلى

مستندات دلایل نقلى، بر قرآن كریم، روایات معصومین‏علیهم‏السلام و اجماع علما استوار است. در این بخش، آیات قرآن را مورد بررسى قرار مى‏دهیم.

الف. قرآن‏

از آنجا كه آیات قرآن در این‏باره فراوان است؛ از اینرو آنها را به هشت گروه دسته‏بندى مى‏كنیم (4) و از هر گروه، نمونه‏هایى را بیان مى‏كنیم:

گروه اوّل: قدرت خداوند

این گروه، شامل آیاتى است كه به منكران معاد پاسخ مى‏گوید. پیوسته از پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله سؤال مى‏كردند كه چگونه وقتى خاك شدیم، یا به صورت استخوانهاى پوسیده درآمدیم، به زندگى مجدّد باز مى‏گردیم؟ این آیات با صراحت، این مطلب را بازگو مى‏كند كه خدا به این كار قادر است؛ یعنى مى‏تواند به همین استخوانهاى پوسیده از نو، حیات و زندگى ببخشد؛ مانند:

1. «وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِىَ خَلْقَهُ‏و قَالَ مَن یحْىِ الْعِظَمَ وَ هِىَ رَمِیمٌ * قُلْ یحْییهَا الَّذِى أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِ‏ّ خَلْقٍ عَلِیمٌ‌»؛ (5) «و براى ما مثالى زد و آفرینش خود را فراموش كرد و گفت: چه كسى این استخوانها را زنده مى‏كند؛ در حالى كه پوسیده است. بگو: همان كسى آن را زنده مى‏كند كه نخستین بار آفرید و او بر هر مخلوقى آگاه است.‌»

2. «أَیحْسَبُ الْإِنسَنُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ‏و * بَلَى‏ قَدِرِینَ عَلَى‏ أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَهُ‏و‌»؛ (6) «آیا انسان مى‏پندارد كه استخوانهاى او را جمع نخواهیم كرد؟! آرى قادریم كه [حتى خطوط سر] انگشتان او را موزون و مرتب كنیم.‌»

3. «وَ كَانُوا یقُولُونَ أَلِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَابًا وَ عِظَمًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * أَوَ ءَابَآؤُنَا الْأَوَّلُونَ * قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالْأَخِرِینَ * لَمَجْمُوعُونَ إِلَى‏ مِیقَتِ یوْمٍ مَّعْلُومٍ‌»؛ (7) «و مى‏گفتند وقتى ما مردیم و خاك و استخوان شدیم آیا برانگیخته خواهیم شد؟ - آیا نیاكان نخستین ما [نیز چنین مى‏شوند] ؟ - بگو: اوّلین و آخرین - همگى در روز معینى جمع مى‏شوند.‌» 4. «ذَ لِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بَِایتِنَا وَ قَالُوا أَءِذَا كُنَّا عِظَمًا وَ رُفَتًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا‌»؛ (8) «این كیفر آنها است براى اینكه به آیات ما كافر شدند و گفتند: آیا وقتى ما استخوانهاى پوسیده و خاكهاى پراكنده مى‏شویم، آیا بار دیگر، آفرینش تازه‏اى خواهیم یافت؟»

تفسیر و توضیح آیات فوق‏

آیه اوّل با صراحت مى‏گوید: «همان خدایى كه نخستین بار آن را آفرید، بعد از آنكه به صورت استخوان پوسیده‏اى در آمد، بار دیگر او را زنده مى‏كند.‌» جمله «یحْییها» (آن استخوان پوسیده را زنده مى‏كند) در معاد جسمانى صراحت دارد.

دومین آیه، پندار كسانى را مردود مى‏شمرد كه گمان مى‏كنند خداوند استخوانهاى انسان را جمع نخواهد كرد. این آیه با صراحت مى‏گوید كه نه تنها این كار را مى‏كنیم؛ بلكه قادریم ظریف‏ترین خصوصیات آن مانند خطوط سر انگشتان را بازگردانیم و تنظیم كنیم.

صراحت این آیه نیز در معاد جسمانى به تمام معنا قابل توجه است.

سومین آیه، سخنى از زبان قوم ثمود (قوم صالح) یا قوم عاد (قوم هود) در برابر پیامبرانشان، نقل مى‏كند كه آنها یكدیگر را مخاطب ساخته، در مذمّت این پیامبر بزرگ چنین مى‏گفتند: «آیا او به شما وعده مى‏دهد كه وقتى از دنیا رفتید و خاك و استخوان شدید بار دیگر از قبرها خارج مى‏شوید؛ هیات! چه دور است این وعده‏هاى (دروغین) كه به شما داده مى‏شود.‌»

این تعبیرها به وضوح مى‏رساند كه پیامبرانشان قدرت خداوند را درباره معاد جسمانى به آنان گوشزد مى‏كردند، و آنها با شدّت با آنان به مخالفت برخاستند، و سرانجام به سبب این تكذیبها به عذاب دردناكى گرفتار، و نابود شدند.

در چهارمین آیه، سخن از اصحاب شمال است؛ آنها كه نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى‏شود. قرآن در مذمّت آنها همین معنا را تكرار كرده، مى‏گوید: آنها بر گناهان عظیم اصرار داشتند و در مقام انكار معاد مى‏گفتند: «مگر ممكن است وقتى ما مردیم و خاك شدیم، بار دیگر بازگردیم.‌»

در واقع، این مذمّت شدید، دفاعى از این حقیقت است كه بار دیگر، استخوانهاى خاك شده، لباس حیات بر تن مى‏كنند و زنده مى‏شوند.

آیه پنجم نیز با صراحت درباره گروهى از كفّار مى‏گوید: «این آتش دوزخ، جزاى آنها است؛ زیرا كافر شدند و مى‏گفتند: آیا وقتى ما استخوان و خاكهاى پراكنده شدیم، بار دیگر، آفرینش جدیدى خواهیم یافت؟»

خلاصه از مجموع آیات فوق به خوبى نتیجه گرفته مى‏شود كه خداوند متعال قادر است همین جسم مادى را پس از متلاشى شدن، بار دیگر به حیات باز گرداند.

گروه دوم: برانگیخته‏شدن از قبر

دسته‏اى از آیات مى‏گوید كه انسانها در قیامت از قبرها برمى‏خیزند، ناگفته پیداست كه قبرها جایگاه جسم انسانهاست و این تعبیر، دلیل روشن دیگرى بر معاد جسمانى است.

این آیات نیز در قرآن، فراوان است كه نمونه‏هایى از آن را در ذیل ملاحظه مى‏كنید:

1. «وَ أَنَّ السَّاعَةَ ءَاتِیةٌ لَّا رَیبَ فِیهَا وَ أَنَّ اللَّهَ یبْعَثُ مَن فِى الْقُبُورِ‌»؛ (9) «و اینكه شكّى در رستاخیز نیست و خداوند، تمام كسانى را كه در قبرها آرمیده‏اند، برمى‏انگیزد.‌»

2. «وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى‏ رَبِّهِمْ ینسِلُونَ‌»؛ (10) « [بار دیگر] در صور دمیده مى‏شود. ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوى [دادگاه] پروردگارشان مى‏روند.‌»

3. «قَالُوا یوَیلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ‌»؛ (11) «مى‏گویند اى واى بر ما! چه كسى ما را ز خوابگاهمان برانگیخت؟ [آرى‏] این همان است كه خداوند رحمان وعده داده و فرستادگان [او] راست گفتند.‌»

توضیح و تفسیر آیات فوق

در نخستین آیه مى‏فرماید: «این براى آن است كه قیامت مى‏آید و در آن شكّى نیست و خداوند، تمام كسانى را كه در قبرها آرمیده‏اند زنده مى‏كند.‌» واضح است، آنچه در قبرها آرمیده، جسم انسانها است و این تعبیر نشان مى‏دهد كه همان جسم مادى، زندگى را از سر مى‏گیرد.

در دوّمین آیه به جاى قبور، تعبیر به «اجداث» دیده مى‏شود. «اجداث» جمع «جَدَثْ» (بر وزن قفس) به معناى قبر است. این تعبیر، مفهومى جز معاد جسمانى ندارد؛ چون در قبرها، جسدها یا استخوانهاى پوسیده و خاكهاى آنها قرار دارد و خروج انسانها در قیامت از این قبر، دلیل بر زنده شدن این بدنهاى عنصرى است.

در سوّمین آیه، با تعبیر سوّمى مواجه مى‏شویم، و آن مسئله قیام مردگان از «مرقد»هاى آنهاست؛ به این ترتیب كه گروهى از كافران وقتى خود را در سراى دیگر و حیات جدید مى‏بینند، فریادشان بلند مى‏شود و مى‏گویند: «اى واى بر ما! چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟»

«مرقد» از ماده «رُقُود» و «رُقاد» به معناى خواب در شب یا روز است. گفته‏اند كه معناى اصلى آن، استقرار و خواب به هنگام گرفتار شدن در مشكلات است.

بنابراین مرقد به معنى قرارگاه، استراحتگاه و خوابگاه است. علت اینكه مرقد درباره «قبر» به كار رفته، آن است كه میت از مشكلات وگرفتاریهاى دنیا رهایى مى‏یابد و گویى در آنجا به خواب آرامبخشى فرو مى‏رود.

به هر حال این تعبیر، دلیل دیگرى بر معاد جسمانى است؛ زیرا اگر فقط روحانى بود مسئله «مرقد» مفهومى نداشت.

گروه سوم: بازگشت از خاك‏

آیاتى كه مى‏گوید: انسان از خاك آفریده شده است و باز هم به خاك برمى‏گردد، و سپس از آن محشور مى‏شود؛ مانند:

1. «مِنْهَا خَلَقْنَكُمْ وَ فِیهَا نُعِیدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى‏‌»؛ (12) «ما شما را از آن (خاك) آفریدیم و در آن باز مى‏گردانیم و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون مى‏آوریم.‌»

2. «وَ اللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا * ثُمَّ یعِیدُكُمْ فِیهَا وَ یخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا‌»؛ (13) «و خداوند شما را همچون گیاهى از زمین رویانید! سپس شما را به همان زمین باز مى‏گرداند و بار دیگر شما را خارج مى‏سازد.‌»

3. «قَالَ فِیهَا تَحْیوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ‌»؛ (14) «فرمود: در آن (زمین) زنده مى‏شوید، ودر آن مى‏میرید و از آن بیرون خواهید آمد.‌»

تفسیر و توضیح آیات‏

نخستین آیه در لابه‏لاى داستان موسى‏علیه‏السلام و فرعون آمده است؛ ولى سخن از سوى خداوند متعال است كه مى‏فرماید: «ما شما را از آن آفریدیم و در آن باز مى‏گردانیم و بار دیگر نیز شما را از زمین خارج مى‏سازیم.‌» این آیه بر این دلالت دارد كه آغاز وجود همه ما از خاك بوده و بازگشت همه مانیز به خاك خواهد بود و رستاخیز ما نیز از خاك صورت مى‏گیرد و این دلیل روشنى بر معاد جسمانى است.

دومین آیه از زبان نوح‏علیه‏السلام پیامبر بزرگ خدا است كه انسانها را به گیاهانى تشبیه كرده است كه از زمین مى‏رویند. این آیه نیز به روشنى به معاد جسمانى دلالت دارد؛ زیرا مى‏گوید به زمین باز مى‏گردید و بار دیگر از زمین خارج مى‏شوید؛ در آغاز خاك بودید و باز هم از خاك برمى‏خیزید.

سومین آیه - كه سخن از آدم و همسرش حوّا و نسل آنها است - مى‏فرماید: «خداوند به آنها گفت شما در زمین زنده مى‏شوید و در آن مى‏میرید و از آن (در قیامت) خارج خواهید شد.‌»

جمله «وَفِیها تُخْرَجُونَ» دلیل روشنى بر معاد جسمانى از دیدگاه قرآن مجید است، و با هیچ توجیهى، آن را بر معاد روحانى یا نیمه جسمانى نمى‏توان منطبق ساخت.

گروه چهارم: سرگذشت گذشتگان‏

این آیات، نمونه‏هاى معاد در این جهان در طول تاریخ انبیا و غیر آنان را مشخّص مى‏كند؛ مانند داستان حضرت ابراهیم و پرندگان چهارگانه، سرگذشت عزیر یا ارمیاى پیامبر، و همچنین داستان اصحاب كهف و ماجراى كشته بنى اسرائیل.

در اینجا به ذكر آیات و ترجمه آن اكتفا مى‏كنیم.

1. داستان عزیرعلیه‏السلام‏

«أَوْ كَالَّذِى مَرَّ عَلَى‏ قَرْیةٍ وَهِىَ خَاوِیةٌ عَلَى‏ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى‏ یحْىِ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یوْمًا أَوْ بَعْضَ یوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى‏ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ یتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى‏ حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ ءَایةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَیفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَینَ لَهُ‏و قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى‏ كُلِ‏ّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ‌»؛ (15) «یا مانند آن كه از كنار یك آبادى مى‏گذشت؛ در حالى كه دیوارهایش به روى سقفهاى آن فرو ریخته بود؟ [و اجساد واستخوانهاى آن در هر سو پراكنده بود، او با خود] گفت: چگونه خدا اینها را پس از مرگ زنده مى‏كند؟

خداوند یكصد سال او را میراند و سپس زنده كرد. به او فرمود: چقدر درنگ كردى؟ عرض كرد: یك روز یا قسمتى از یك روز؟ فرمود: [نه‏]؛ بلكه توقف تو یكصد سال بود. به غذا و نوشیدنى‏ات نگاه كن؛ ببین هیچ‏گونه تغییر نیافته است؟ [و بدان خدایى كه چنین مواد سریع الفسادى را در طول این مدت حفظ كرده، بر همه چیز قادر است‏]؛ ولى به الاغ خود نگاه كن [كه چگونه از هم متلاشى شده‏] این براى آن است كه تو را نشانه‏اى [در امر معاد] براى مردم قرار دهیم. اكنون به استخوانهاى (مَركَب خود) نگاه كن كه چگونه آنها را بلند كرده، به هم پیوند مى‏دهیم. سپس گوشت بر آن مى‏پوشانیم؟! هنگامى كه [این حقایق] بر او آشكار شد، گفت: مى‏دانم كه خداوند بر هر چیزى قادر است.‌»

2. حضرت ابراهیم‏علیه‏السلام و مسئله معاد

«وَإِذْ قَالَ إِبْرَ هِیمُ رَبِ‏ّ أَرِنِى كَیفَ تُحْىِ الْمَوْتَى‏ قَالَ أَوَ لَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى‏ وَلَكِن لِّیطْمَل-ِنَّ قَلْبِى قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى‏ كُلِ‏ّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یأْتِینَكَ سَعْیا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ‌» (16) «به خاطر بیاور، هنگامى را كه ابراهیم گفت: خدایا! به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مى‏كنى؟ فرمود: مگر [به معاد] ایمان نیاورده‏اى؟ عرض كرد: آرى آورده‏ام، ولى مى‏خواهم قلبم آرام یابد [آرامشى كه از احساس و شهود برخیزد].

فرمود: پس چهار نوع از مرغان را انتخاب كن و آنها را [پس از ذبح كردن] قطعه قطعه كن [و در هم بیامیز]. سپس بر هر كوهى [كه در اطراف تو است] قسمتى از آن را قرار ده. بعد آنها را بخوان [به فرمان خدا زنده مى‏شوند و] به سرعت به سوى تو مى‏آیند، و بدان خداوند، توانا و حكیم است.‌»

3. داستان اصحاب كهف‏

در سوره كهف، داستانى طى چهارده آیه بیان شده و در ضمن آن، چنین آمده است:

«وَ كَذَ لِكَ أَعْثَرْنَا عَلَیهِمْ لِیعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لَا رَیبَ فِیهَآ‌»؛ (17) «و این‏گونه ما مردم را از حال آنها (اصحاب كهف) آگاه ساختیم تا بدانند وعده خدا حق است و در قیامت و رستاخیز شكى نیست.‌»

از جمله «اِذْ یتَنازَعُونَ بَینَهُمْ اَمْرَهُمْ» چنین استفاده كرده‏اند كه اقوام آن زمان در مسئله معاد (معاد جسمانى) با هم نزاع داشتند. مخالفان سعى داشتند مسئله خواب و بیدارى اصحاب كهف به زودى فراموش شود و این برهانِ روشن را از دست موافقان بگیرند.

4. ماجراى فرار بنى اسرائیل‏

نمونه دیگر، ماجراى قرآنى است درباره گروهى كه هزاران نفر بودند واز ترس مرگ، خانه و دیار خود را ترك كرده، فرار كردند؛ ولى این فرار، باعث نجات آنها نشد و به فرمان خدا، همه در چنگال مرگ گرفتار شدند و سپس خداوند، آنها را زنده كرد:

«أَلَمْ‌تر إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیرِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیهُمْ‌»؛ (18) «آیا ندیدى (آگاهى نیافتى) نسبت به كسانى كه از ترس مرگ از خانه‏هایشان خارج شدند در حالیكه هزاران نفر بودند، و خداوند به آنها فرمود: بمیرید [و آنها مردند] سپس آنها را زنده كرد.‌»

آنها، به گفته مفسران، گروهى از بنى اسرائیل بودند كه براى فرار از وبا و یا طاعون از دیار خود گریختند؛ ولى چیزى نگذشت كه به همان بیمارى از جهان رفتند. یكى از پیامبران بنى اسرائیل به نام «حزقیل» از آنجا عبور كرد و از خدا خواست آنها را زنده كند و خداوند آنها را به عنوان نمونه‏اى از احیاى مردگان در برابر منكران زنده كرد.

تمام این نمونه‏ها به وضوح روشن مى‏سازد كه معاد، تنها جنبه روحانى ندارد؛ بلكه جنبه جسمانى نیز دارد، و سؤال و جوابهاى انبیا با مردم بر محور آن دور مى‏زده است، و ارائه این نمونه‏ها براى اثبات معاد جسمانى بوده است.

گروه پنجم: تشبیه حیات مجدد انسان به حیات دوباره زمین‏

این آیات، بازگشت انسان را به حیات مجدّد، به حیات زمین بعد از مرگ تشبیه مى‏كند؛ مانند:

1. «وَ اللَّهُ الَّذِى أَرْسَلَ الرِّیحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَهُ إِلَى‏ بَلَدٍ مَّیتٍ فَأَحْیینَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَ لِكَ النُّشُورُ‌»؛ (19) «خداوند، آن كس است كه بادها را فرستاد تا ابرهایى را به حركت در آورند. ما این ابرها را به سوى سرزمین مرده‏اى مى‏رانیم و به وسیله آن، زمین را بعد از مردنش زنده مى‏كنیم. رستاخیز نیز همین‏گونه است.‌»

2. «وَ أَحْیینَا بِهِ‏ى بَلْدَةً مَّیتًا كَذَ لِكَ الْخُرُوجُ‌»؛ (20) «و به وسیله باران، زمین مرده را زنده كردیم. آرى، زنده شدن مردگان نیز همین‏گونه است.‌»

تعبیرات «كذلك الخروج» و «كذلك النشور» و تعبیرات مشابه آن به خوبى از معاد جسمانى حكایت دارد؛ چرا كه اگر این جسم عنصرى بار دیگر، لباس حیات نمى‏پوشید، تشبیه آن به حیات زمین بعد از مرگش كاملاً بى‏تناسب بود؛ زیرا معاد روحانى چیزى جز بقاى روح بعد از مرگ تن نیست، بقاى روح چه شباهتى به حیات زمین بعد از مرگ دارد؟!

همان‏گونه كه اشاره كردیم، در قرآن، آیات دیگرى نیز به همین مضمون با عبارات مختلف دیده مى‏شود كه همه، دلایل معاد جسمانى است.

گروه ششم: نعمتهاى مادى بهشت‏

آیاتى است كه از انواع نعمتهاى مادّى بهشت، میوه‏ها، نهرها، ارائك (تختها)، انواع شرابهاى طهور (نوشابه‏هاى حلال)، انواع لباسها، سایه‏ها، درختان مختلف و انواع لذایذ جسمانى دیگر كه آیات آن، از شماره بیرون است، سخن مى‏گوید.

مسلّماً همه این آیات را نمى‏توانیم بر معانى مجازى حمل كنیم. این نعمتها، نعمتهایى مادى است كه فقط با معاد جسمانى، تناسب دارد، تعداد این آیات بسیار است. نمونه آن را در ذیل بیان مى‏كنیم.

1. «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ‏ى جَنَّتَانِ‌»؛

2. «ذَوَاتَآ أَفْنَانٍ‌»؛

3. «فِیهِمَا عَینَانِ تَجْرِیانِ‌»؛

4. «فِیهِمَا مِن كُلِ‏ّ فَكِهَةٍ زَوْجَانِ‌»؛

5. «مُتَّكِِینَ عَلَى‏ فُرُشٍ بَطَآلِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ»؛

6. «وَ جَنَى الْجَنَّتَینِ دَانٍ‌»؛

7. «وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ‌»؛

8. «فِیهِمَا عَینَانِ نَضَّاخَتَانِ‌»؛

9. «فِیهِمَا فَكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ‌»؛

10. «فِیهِنَّ خَیرَ تٌ حِسَانٌ‌»؛

11. «حُورٌ مَّقْصُورَ تٌ فِى الْخِیامِ‌»؛

12. «لَمْ یطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَآنٌّ‌»؛

13. «مُتَّكِِینَ عَلَى‏ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِىٍّ حِسَانٍ‌»؛ (21)

1. و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است؛ 2. آن دو باغ بهشت داراى انواع نعمتها و درختان پرطراوت است؛ 3. در آنها دو چشمه دائماً در جریان است؛ 4. در آن دو از هر میوه‏اى دو نوع وجود دارد؛ 5. این در حالى است كه آنها بر فرشهایى تكیه كرده‏اند كه آستر آنها از پارچه‏هاى ابریشمین است؛ 6. و میوه‏هاى رسیده آن دو باغ بهشتى در دسترس است؛ 7. و پایین‏تر از آنها دو بهشت دیگر است؛ 8. در آنها دو چشمه در حال فوران است؛ 9. در آنها میوه‏هاى فراوان و درخت و نخل و انار است؛ 10. و در آن باغهاى بهشتى، زنان نیكو خلق و زیبا هستند؛ 11. حوریانى كه در خیمه‏هاى بهشتى مستورند؛ 12. زنانى كه هیچ انس و جن قبلاً با آنها تماس نگرفته است؛ 13. این در حالى است كه این بهشتیان بر تختهایى تكیه زده‏اند كه با بهترین و زیباترین پارچه‏هاى سبز رنگ پوشانده شده است.

گروه هفتم: مجازات جسمى مجرمان‏

برخى آیات از كیفرها و مجازاتهاى مختلف مجرمان در قیامت سخن مى‏گوید. بسیارى از این مجازاتها جنبه جسمانى دارد. اگر معاد، تنها جنبه روحانى داشته باشد باید تمام این تعبیرات را بر معانى مجازى حمل كرد؛ در حالى كه هیچ مجوّزى براى این كار وجود ندارد.

این‏گونه آیات، فراوان است؛ به عنوان نمونه به آیات ذیل توجه مى‏كنیم:

1. «وَ أَصْحَبُ الشِّمَالِ مَآ أَصْحَبُ الشِّمَالِ * فِى سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ * وَ ظِلٍ‏ّ مِّن یحْمُومٍ * لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِیمٍ‌»؛ (22) «و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى؟ [كه نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى‏شود.] آنها در میان بادهاى كشنده و آب سوزان قرار دارند و در سایه دودهاى متراكم و آتش‏زا! كه نه خنك است و نه مفید.‌»

2. «یوْمَ یحْمَى‏ عَلَیهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى‏ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ‌»؛ (23) «در آن روز آن طلا و نقره‏ها را در آتش جهنّم گرم و سوزان كرده و با آنها صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ مى‏كنند.‌»

3‌. «... وَقَالُوا لَا تَنفِرُوا فِى الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ كَانُوا یفْقَهُونَ‌»؛ (24) «و گفتند در این گرما حركت [به سوى میدان] نكنید، به آنها بگو آتش دوزخ از این هم گرم‏تر است اگر بفهمند.‌»

4‌. «... كَمَنْ هُوَ خَلِدٌ فِى النَّارِ وَ سُقُوا مَآءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَآءَهُمْ‌»؛ (25) «همانند كسانى هستند كه همیشه در آتش دوزخ‏اند و از آب جوشان نوشانده مى‏شوند كه امعاء آنها را از هم متلاشى مى‏كند.‌»

همه این آیات و موارد دیگر شبیه اینها نشانه روشنى براى معاد جسمانى است؛ چرا كه اگر معاد، تنها جنبه روحانى داشت این نوع عذابهاى جسمانى بى‏معنا به نظر مى‏رسید.

گروه هشتم: سخن گفتن اعضاى بدن انسان در قیامت‏

این آیات درباره سخن‏گفتن اعضاى بدن انسان در قیامت است. سخن گفتن پا، چشم، گوش، زبان، دهان، صورت و پوست تن، همگى بر معاد جسمانى دلالت دارد.

این آیات نیز در قرآن مجید فراوان است كه نمونه‏هاى آن از نظر مى‏گذرد:

1. «الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلَى‏ أَفْوَ هِهِمْ وَ تُكَلِّمُنَآ أَیدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا یكْسِبُونَ‌»؛ (26) «امروز بر دهان آنها مهر مى‏نهیم، و دستهایشان با ما سخن مى‏گویند و پاهایشان كارهایى را كه انجام مى‏دادند، شهادت مى‏دهند.‌»

2. «حَتَّى‏ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَیهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَرُهُمْ وَ جُلُودُهُم بِمَا كَانُوا یعْمَلُونَ‌»؛ (27) «وقتى به آن مى‏رسند گوشها و چشمها و پوستهاى تنشان به اعمال آنها گواهى مى‏دهند.‌»

3. «وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَینَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى أَنطَقَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ‌»؛ (28) «آنها به پوستهاى تن خود مى‏گویند: چرا بر ضد ما گواهى مى‏دادید؟ آنها جواب مى‏دهند همان خدایى كه هر موجودى را به نطق درآورده، ما را گویا ساخته است.‌»

4. «فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَبَهُ‏و بِیمِینِهِ‏ى فَیقُولُ هَآؤُمُ اقْرَءُوا كِتَبِیهْ *... * وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَبَهُ ‏و بِشِمَالِهِ‏ى فَیقُولُ یلَیتَنِى لَمْ أُوتَ كِتَبِیهْ‌»؛ (29) «اما كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده مى‏شود [از فرط خوشحالى و مباهات‏] فریاد مى‏زند كه [اى اهل محشر!] نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید...؛ امّا كسى كه نامه اعمال او به دست چپش داده شود، مى‏گوید: اى كاش هرگز نامه اعمالم به من داده نمى‏شد.‌»

5. «وُجُوهٌ یوْمَئذٍ مُّسْفِرَةٌ * ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ * وَ وُجُوهٌ یوْمَئذٍ عَلَیهَا غَبَرَةٌ * تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ‌»؛ (30) «صورتهایى در آن روز گشاده و نورانى است، خندان و مسرور است، و صورتهایى در آن روز، غبارآلود است، و دود تاریكى آنها را پوشانده است.‌»

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

1) ر. ك: الهیات شفاء، حسین بن عبد اللّه بن سینا، تحقیق: ابو العلاء عفیفى، مكتبة المرعشیة، 1404 ق، ص 423 و 433؛ الأسفار الأربعة، صدر الدین محمّد شیرازى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، چهارم، 1410 ق، ج 9، ص 165 و التحصیل، بهمنیار بن مرزبان، تصحیح: مرتضى مطهرى، تهران، دانشكده الهیات و معارف اسلامى، 1349 ش، ص 837 - 829.

2) ر. ك: نقد المحصل، محقق طوسى، دار الاضواء، بیروت، 1405 ق، ص 378؛ الأسفار الأربعة، ج 9، ص 165؛ شرح تحقیق: عبد الرحمن عمیرة، بیروت، عالم الكتب، اوّل، 1409 ق، ج 5، ص 88 - 90.

3) الأسفار الأربعة، ج 9، ص 165؛ ارشاد الطالب، فاضل مقداد، ص 406 - 409؛ الأربعین فى أصول الدین، فخر رازى، ج 2، ص 52 - 71؛ قواعد المرام، ابن میثم بحرانى، ص 138؛ شرح المقاصد، ج 5، ص 90؛ كشف المراد، ص 405 و شرح موافق، ج 8، ص 297.

4) تفسیر موضوعى پیام قرآن جمع‏بندى خوبى را در این‏باره انجام داده است. بخشى از استدلالات آیات قرآنى و دسته‏بندى آن از این كتاب است. ر. ك: پیام قرآن: جمعى از نویسندگان، ج 5، ص 308 - 331.

5) یس/78 و 79.

6) قیامت/3 و 4.

7) واقعة/47 - 50.

8) إسراء/98.

9) حج/7.

10) یس/51.

11) یس/52.

12) طه/55.

13) نوح/17 و 18.

14) اعراف/25.

15) بقره/259.

16) بقره/260.

17) كهف/21.

18) بقره/243.

19) فاطر/9.

20) ق/11.

21) الرحمن/46 - 76.

22) واقعة/41 - 44.

23) توبه/35.

24) توبه/81.

25) محمّد/15.

26) یس/65.

27) فصّلت/20.

28) فصّلت/21.

29) حاقّة/19 و 25.

30) عبس/38 - 41.

394 دفعه
(0 رای‌ها)