كیفیت اداره جامعه در عصر غیبت

ضرورت و لزوم حكومت در جامعه

حكومت برای بشر یك امر ضروری عقلی است، زیرا اجتماع بدون حكومت، موجب هرج و مرج می‌شود. حكومت تنظیم كننده امور فرد و اجتماع، اجرا كننده حدود، تامین كننده عزت و استقلال جامعه انسانی و موجب توسعه و تكامل علوم و فنون بشری است.

در تمام جوامع بشری تا آنجا كه تاریخ نشان می‌دهد، نوعی حكومت وجود داشته است. این بدان معنی است كه بشر در هر مرحله‌ای از علم و دانش و فرهنگ باشد، ضرورت وجود حكومت را درك می‌كند و می‌داند كه زندگی اجتماعی بدون وجود حكومت و نظم و قانون، حتی یك روز هم امكان پذیر نیست.

مساله ضرورت حكومت و نظم و قانون در روایات اسلامی نیز بازتاب گسترده‌ای دارد.

امام علی علیه السلام در جواب خوارج كه حكومت و داوری را فقط برای خدا می‌دانستند، ضمن بیان مطالبی فرمود: «مردم به هر حال نیازمند به امیر و زمامدار هستند، خواه نیكوكار باشد یا بدكار! تا مؤمنان در سایه حكومتش به كار خویش مشغول باشند و كافران نیز بهره مند شوند و مردم در دوران حكومت او، زندگی راحت داشته باشند، به وسیله او اموال بیت المال گردآوری شود، و به كمك او با دشمنان مبارزه كنند..» (1)

و نیز در روایت فضل بن شاذان، امام رضا علیه السلام در مورد ضرورت وجود حكومت و مخصوصا حكومت اسلامی با حضور اولوالامر به سه نكته مهم اشاره كرده است:

1 - وقتی برای مردم حدودی تعیین شود و دستور یابند كه از آن حدود تجاوز نكنند، چون باعث فساد آن‌ها می‌شود، این كار سامان نمی‌گیرد مگر به وسیله حاكم امینی كه ایشان را از تعدی و داخل شدن در امور ممنوعه باز دارد، در غیر این صورت كسی لذت و منافع خود را به خاطر فساد دیگران ترك نمی‌كند. لذا سرپرستی برای آن‌ها قرار داده شده كه آنان را از فساد منع و حدود و احكام الهی را در میان آن‌ها برپا دارد.

2 - هیچ فرقه‌ای از فرقه‌های دنیا و هیچ ملتی از ملل را نمی‌یابیم كه بدون رئیس و سرپرستی باقی مانده باشد، همان سرپرستی كه امر دین و دنیای آن‌ها را سامان بخشد، پس در حكمت خداوند حكیم جایز نیست كه خلق را در آن چه می‌داند برای آنان ضروری است رها سازد و سرپرستی كه به كمك او با دشمنان بجنگند و اموال بیت المال را به وسیله او تقسیم نمایند، جمعه و جماعت آن‌ها را برپا دارد و ظالم را از تعدی به مظلوم باز دارد، برای آنان تعیین نكند.

3 - اگرمردم پیشوا و سرپرست امین و درستكاری نداشته باشند، دین و آئین خدا بر باد می‌رود و سنت و احكام الهی تغییر می‌یابد، و بدعت گذاران چیزهایی از پیش خود بر آن می‌افزایند، مخالفان از آن كاسته و امور را بر مسلمانان مشتبه می‌سازند. (2)

ظاهرا فقط خوارج در صدر اسلام و نیز آنارشیست‌ها در قرون اخیر، منكر ضرورت وجود حكومت شده اند. خوارج در باب حكومت و امامت عقیده داشتند كه اقامه حكومت و تعیین خلیفه یا امام، واجب نیست؛ بنابراین به طور مطلق جایز است كه جامعه اسلامی روزگاری بدون حكومت و امام به سر برد، بدین سان با نفی وجوب وجود حكومت این حكم را تجویز می‌كردند كه هر فرد مسلمان بنا به تشخیص خود، اقدام به امر به معروف و نهی از منكر نماید. (3)

آنارشیست‌ها نیز معتقدند كه بشر می‌تواند با اصول اخلاقی، زندگی اجتماعی خویش را اداره كند و نیازی به حكومت نیست. به موجب این نظریه، انسان ذاتا دارای غریزه اجتماعی است و اگر به حال خود واگذاشته شود، راه زندگی جمعی را در پیش می‌گیرد. آنارشیسم به اصالت فرد و حفظ آزادی‌های فردی اهمیت می‌دهد و هر نوع حكومت و قدرت سازمان یافته را به عنوان این كه وسیله استثمار و خفقان مردم است رد می‌كند و با مالكیت خصوصی نیز مخالف است.

به نظر آنارشیست‌ها، جامعه (به جای هر نوع حكومت) باید براساس یك سلسله پیمان‌ها و قراردادهای اجتماعی اداره شود و امور مربوط به تولید و توزیع در دست خود تولیدكنندگان و مصرف كنندگان قرار داشته باشد. (4)

لزوم حكومت دینی

براساس آیه شریفه «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله.» (5) مساله حكومت، مساله اساسی همه پیامبران الهی بوده است.

با كمی دقت در اهداف اصلی پیامبران الهی روشن می‌شود كه رسیدن به اهداف بزرگی چون رهانیدن آدمی از سلطه و اسارت بیگانگان و اعطای آزادی به وی، تعلیم و تربیت فراگیر بشر، احیای ارزش‌های انسانی، اقامه قسط و عدل، رساندن آدمیان به تعالی و رشد و... مستلزم تشكیل حكومت است و اجرای این برنامه‌ها و وصول به این آرمان‌ها بدون ابزار حكومت امكان پذیر نیست. از این جهت می‌بینیم كه هر كدام از آن بزرگواران نظیر داود، سلیمان و نبی اكرم صلی الله علیه و آله كه موفق به تشكیل كومت شدند، تا چه اندازه در تعقیب و وصول به اهداف الهی خود موفق بوده اند، و هر كدام كه چنین ابزاری را به دست نیاوردند، تا چه اندازه راه حركت آن‌ها ناهموار، و در رسیدن به اهداف خود تا چه حد در تنگنا بوده اند.

دلایل لزوم حكومت در عصر غیبت

1 - سنت و رویه رسول اكرم صلی الله علیه و آله

سنت و رویه پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله دلیل بر لزوم تشكیل حكومت اسلامی حتی در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام است.

پیامبر اكرم اولا: خود تشكیل حكومت داد، به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام پرداخت، به اداره جامعه برخاسته، والی به اطراف می‌فرستاد. به قضاوت می‌نشست، قاضی نصب می‌كرد، سفرائی به خارج نزد روسای قبایل و پادشاهان روانه می‌كرد، معاهده و پیمان می‌بست، جنگ را سرپرستی می‌كرد و خلاصه احكام حكومتی را به جریان می‌انداخت.

ثانیا: برای پس از خود به فرمان خدا حاكم تعیین كرد. وقتی خداوند متعال برای جامعه پس از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله حاكم تعیین می‌كند، به این معناست كه حكومت پس از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه و آله نیز لازم است. (6)

2 - ضرورت استمرار اجرای احكام

اجرای احكام الهی، كه تشكیل حكومت رسول اكرم صلی الله علیه و آله را ضروری نمود منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست. طبق آیات قرآن، (7) احكام اسلام محدود به زمان و مكانی خاص نیست و تا ابد باقی و لازم الاجرا می‌باشد.

آیا برای مدت طولانی از زمان غیبت صغرا تا كنون و تا زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام باید احكام اسلام بر زمین بماند و اجرا نشود و هر كه هر كاری خواست انجام دهد؟ آیا قوانینی كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن 23 سال زحمت طاقت فرسا كشید، فقط برای مدت محدودی بود؟

آیا خداوند متعال احكامش را محدود به زمان معصوم علیه السلام كرده و پس از آن همه احكامش را رها كرده است؟ اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آن‌ها بدتر از اعتقاد و اظهار به منسوخ شدن اسلام است. (8)

3 - رویه مسلمانان صدر اسلام

پس از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه و آله، هیچ یك از مسلمانان در این معنا كه حكومت لازم است، تردید نداشت. هیچ كس نگفت: حكومت لازم نداریم، بلكه در ضرورت تشكیل حكومت همه اتفاق نظر داشتند، اختلاف فقط در كسی بود كه عهده دار این امر شود.

4 - رویه امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام

پس از رحلت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و بعد از وقایعی كه پیرامون جانشینی آن حضرت به وقوع پیوست و علی علیه السلام 25 سال از مقام و منصب خود كنار رفت، می‌بینیم با روی آوردن مردم به ولایت، علی علیه السلام حكومت تشكیل داد و خود در راس آن حكومت قرار گرفت و جامعه اسلامی را سرپرستی كرد. (9)

5 - ماهیت و كیفیت قوانین اسلام

دلیل دیگر بر لزوم تشكیل حكومت اسلامی در عصر غیبت، ماهیت و كیفیت قوانین اسلام است. ماهیت و كیفیت این قوانین به گونه‌ای است كه اجرای آن‌ها جز با تشكیل حكومت اسلامی امكان پذیر نیست.

چون اسلام چنین قوانین و برنامه‌هایی را جعل و تشریع نموده به ناچار درباره مجری آن هم تصمیم گرفته است.

حاكم اسلامی یعنی شخصی كه در راس یك تشكیلات وسیع اداری قرار می‌گیرد و با اجرای كامل قوانین الهی، مردم را اداره می‌كند.

گزینه ولایت فقیه برترین گزینه‌ها، برای حكومت دینی

«ولایت» چیست؟

ولایت واژه‌ای عربی است كه از كلمه «ولی.» گرفته شده است. «ولی.» در لغت عرب به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر، بدون آنكه فاصله‌ای در میان آن دو باشد، كه لازمه چنین توالی و ترتبی، قرب و نزدیكی آن دو به یكدیگر است. از این رو این واژه با هیئت‌های مختلف (به فتح و كسر) در معانی «حب و دوستی.» ، «نصرت و یاری.» ، «متابعت و پیروی.» و «سرپرستی.» استعمال شده كه وجه مشترك همه این معانی همان قرب معنوی است. مقصود از واژه «ولایت.» در بحث ولایت فقیه، آخرین معنای مذكور یعنی «سرپرستی.» است.

«فقیه» كیست؟

مقصود از «فقیه.» در بحث ولایت فقیه، مجتهد جامع الشرایط است، نه هر كسی كه فقه خوانده باشد. فقیه جامع الشرایط باید سه ویژگی داشته باشد تا شایستگی رهبری جامعه اسلامی را احراز كند:

«اجتهاد مطلق.» ، «عدالت مطلق.» و «قدرت مدیریت و استعداد رهبری.» یعنی از سویی باید صدر و ساقه اسلام را به طور عمیق و با استدلال و استنباط بشناسد و از سوی دیگر، در تمام زمینه‌ها، حدود و ضوابط الهی را رعایت كند و از هیچ یك تخطی و تخلف ننماید و از سوی سوم، استعداد و توانایی مدیریت و كشورداری و لوازم آن را واجد باشد. (10)

در روایات اسلامی نیز اشاراتی به این صفات شده است. امام حسین علیه السلام در نامه‌ای كه به مردم كوفه نوشتند فرمودند:

«به جان خودم سوگند؛ پیشوا و امام نیست مگر آن كسی كه حكومتش بر پایه قرآن باشد، قسط را برپای دارد، به دین حق پای بند باشد، و خود را وقف راه خدا كند. (11) .»

و امام علی علیه السلام می‌فرماید: «ای مردم! شایسته‌ترین فرد به حكومت و ولایت كسی است كه بر آن تواناتر باشد و نسبت به فرمان خداوند متعال در امور حكومت داناتر باشد. (12) .»

امام حسن عسكری علیه السلام می‌فرماید: «هر یك از فقیهان كه بر نفس و امیال نفسانی خود چیره باشد، دین خدا را پاس بدارد، با هوا و هوس خویش مخالفت نماید و مطیع احكام و اوامر خدا و مولای خود باشد، پس بر مردم لازم است از او اطاعت و تقلید كنند. (13) .»

دلایل ولایت فقیه

الف: دلایل نقلی

دلایل نقلی، عبارت است از روایاتی كه دلالت بر ارجاع مردم به فقها برای رفع نیازهای حكومتی دارد، یا فقهاء را به عنوان «امنا»، «خلفا» و «وارثان پیامبران و امامان.» معرفی كرده است.

یكی از روایاتی كه برای اثبات ولایت برای فقیه واجد شرایط به آن استناد می‌شود مقبوله عمربن حنظله است كه می‌گوید: «از امام صادق علیه السلام سؤال كردم كه اگر دو نفر از شیعیان شما در مورد مساله‌ای چون قرض یا ارث با یكدیگر نزاع كنند و برای رفع نزاع و داوری میان خود به پادشاه وقت و یا قضات رسمی مراجعه كنند، چطور است؟

حضرت بعد از رد داوری نزد پادشاه فرمود: بنگرید كه كدام یك از شما راوی حدیث ماست، و در حلال و حرام، صاحب نظر است و احكام ما را به خوبی می‌شناسد، پس حكم خود را به او واگذار كنند و به نتیجه داوری او خشنود باشند؛ زیرا من چنین شخصی را بر شما حاكم قرار داده‌ام. هرگاه چنان حاكمی میان شما حكم كرد و سخن او پذیرفته نشد، به یقین، حكم خدا كوچك شمرده شده و فرمان ما رد شده است و كسی كه ما را رد كند، گویی خدا را رد كرده است و چنین كسی در حد شرك به خداست..» (14)

ب: دلیل عقلی

محكم‌ترین دلیل بر ولایت فقیه این است كه قانون الهی و شریعت اسلام، بدون گرداننده و مجری و ولی امر بی اثر و لغو می‌باشد. در یك نظام دینی و اسلامی، هرگز نمی‌توان زمام حكومت را به دست كسی داد كه در فقه و فقاهت كه دستورالعمل حیات فردی و جمعی جامعه اسلامی است، متخصص نباشد و یا بی اعتنا باشد. در نظام‌های سیاسی دنیا هم، همین طور است. زمامدار حكومت ماركسیستی متخصص و معتقد به ماركسیسم است، رهبر حكومت لیبرال و سكولار و... باید آشناترین و معتقدترین فرد به آن نظام حكومتی باشد؛ لذا نمی‌شود زمام یك حكومت دینی را به دست كسی داد كه به تمام یا به عمده احكام مربوط به ساختار آن حكومت آگاه و یا معتقد نباشد. (15)

امام خمینی رحمه الله می‌فرماید: « همان دلایلی كه لزوم امامت پس از نبوت را اثبات می‌كند، عینا لزوم حكومت در دوران یبت حضرت ولی عصر علیه السلام را در بردارد. به ویژه، پس از این همه مدت كه از غیبت آن بزرگوار می‌گذرد و شاید این دوران هزارها سال دیگر نیز ادامه یابد..» (16)

وظایف و شؤون ولی فقیه (حاكم اسلامی)

فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت، حاكم اسلامی است و دارای چهار شان دینی می‌باشد كه دو شانش علمی است و دو شان دیگر آن، عملی می‌باشد. این چهار وظیفه، عبارتند از: 1. حفاظت 2. افتاء 3. قضاء 4. ولاء

1 - حفاظت

از آن جا كه مهم‌ترین وظیفه امام معصوم علیه السلام، تنزیه قرآن كریم از تحریف یا سوء برداشت و نیز تقدیس سنت معصومین علیهم السلام از گزند اخذ به متشابهات و اعمال سلیقه شخصی و حمل آن بر پیش فرض‌ها و پیش ساخته‌های ذهنی دیگران است، همین رسالت بزرگ در عصر غیبت، بر عهده فقیه جامع الشرایط خواهد بود، زیرا سرپرست نظام اسلامی، جامعه مسلمین را براساس معارف اعتقادی و احكام عملی كتاب و سنت معصومین اداره می‌كند و از این رو، باید پیش از هر چیز، به حفاظت و صیانت و دفاع از این دو وزنه وزین بپردازد.

2 - افتاء

وظیفه فقیه در ساحت قدس مسائل علمی و احكام اسلامی، اجتهاد مستمر با استمداد از منابع معتبر و اعتماد بر مبانی استوار و پذیرفته شده در اسلام و پرهیز از التقاط آن‌ها با مبانی حقوقی مكتب‌های غیر الهی می‌باشد، وظیفه فقیه جامع الشرایط در زمینه افتاء، فقط كشف و به دست آوردن احكام اسلامی است، بدون آنكه هیچ گونه دخل و تصرفی در آن نماید.

3 - قضاء

حاكم اسلامی، عهده دار شان قضاء رسول اكرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نیز هست، به این معنا كه خست با تلاش و كوشش متمادی و اجتهاد علمی، مبانی و احكام قضاء اسلامی را از منابع اصیل آن به دست می‌آورد و سپس براساس همان علوم و احكام و بدون آنكه تصرفی از خود در آن‌ها داشته باشد، به رفع تخاصمات و اجرای احكام قضایی و صادر نمودن فرامین لازم می‌پردازد.

4 - ولاء

حاكم اسلامی پس از اجتهاد عمیق در متون و منابع دین و به دست آوردن احكام اسلام در همه ابعاد زندگی مسلمین، موظف به اجرای دقیق آن هاست. فقیه جامع الشرایط، در زمینه‌های مختلف اجتماعی، چه در امور فرهنگی نظیر تعلیم و تربیت و تنظیم نظام آموزشی، چه در امور اقتصادی مانند منابع طبیعی، جنگل‌ها، معادن، دریاها و... ، چه در امور سیاسی داخلی و خارجی مانند روابط بین الملل و چه در زمینه‌های نظامی همانند دفاع در برابر مهاجمان و تجهیز نیروهای رزمی، به تطبیق قوانین اسلامی و اجرای احكام ثابت الهی مبادرت می‌ورزد. (17)

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

 

1) نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 40، ص 82.

2) بحار الانوار، ج 6، ص 59.

3) تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمه عبدالحمید آیتی، ص 111.

4) فرهنگ علوم سیاسی، علی بخشی، ص 22.

5) نساء/ 64.

6) ولایت فقیه، امام خمینی (رحمه الله) ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دهم، ص 26.

7) ابراهیم / 52،یونس / 2 و 49، احزاب / 40 و یس / 70.

8) ولایت فقیه (حكومت اسلامی) ، امام خمینی (رحمه الله) ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،ص 27.

9) ولایت فقیه، امام خمینی، ص 28.

10) ولایت فقیه، جوادی آملی، ص 136.

11) بحار الانوار، ج 44، ص 334.

12) نهج البلاغه، ترجمه دكتر شهیدی، خ 173، ص 179.

13) احتجاج، ج 2، ص 511، ح 337.

14) ولایت فقیه در عصر غیبت، رجالی تهرانی، ص 128.

15) همان.

16) ولایت فقیه (حكومت اسلامی) ، امام خمینی رحمه الله، چاپ دهم، ص 30.

17) ولایت فقیه، آیت الله جوادی آملی، مؤسسه تحقیقاتی اسراء، ص 242.

300 دفعه
(0 رای‌ها)