پیدایش زمینه احیای علوم اسلامی در زمان امام محمد باقر علیه‌ السلام

دوازده امام معصوم در طول زندگانی خود دانشگاه اسلامی را پایه ریزی نموده و به حد اعلای امكان خود رساندند. چهار امام معصوم اول این دانشگاه را افتتاح نمودند كه متاسفانه با جهالت و ضلالت و جنگ‌ها و ماجراجوئی‌ها و كارشكنی‌ها و جعل احادیث و خصومت‌ها مواجه بودند و موفق به تدریس گسترده نشدند. مولای متقیان علی علیه السلام كه به تعبیر پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله باب مدینه علم بود (1) می‌فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی.» (2) و هر كسی سؤال می‌كرد با اقیانوس علم و فضیلت آن حضرت مواجه می‌شد. اما دشمنی‌ها مانع نشر علوم آن حضرت شد.

حضرات امام حسن، امام حسین و امام زین العابدین علیهم السلام هم با نیروهای قوی، مكار و حیله گر مواجه بودند و در این مدت فقط توانستند مقام عظیم خود و غصب بودن خلافت اموی را اثبات كنند. با نهضت سرخ حسینی، نهضت و جنبش فكری ایجاد شد و امام زین العابدین علیه السلام در قالب راز و نیاز و تعلیم آن به دیگران، این جنبش را فعال نمود.

چهار امام بعدی زمینه را برای تدریس و تعلیم علوم اسلامی حاضر دیدند، از این رو با شكافتن مسائل علمی و بحث از فنون مختلف اصول دین، فقه اسلام، طب، ریاضیات، اخلاق و فضیلت و... تشنگان حقیقت را سیراب كردند. امام باقرعلیه السلام اولین این چهار امام بود.

از تبار نور

امام محمد باقرعلیه السلام فرزند امام زین العابدین و مارش فاطمه «ام عبدالله.» دختر امام حسن علیه السلام است. آن حضرت اولین هاشمی بود كه از دو طرف (پدر و مادر) فاطمی و علوی بود. «ان الباقرعلیه السلام هاشمی من هاشمیین، و علوی من علو یین و فاطمی من فاطمیین لانه اول من اجتمعت له ولادة الحسن و الحسین علیهما السلام و كانت امه‌ام عبدالله بنت الحسن بن علی..» (3)

آن امام بزرگوار در اول ماه رجب یا سوم ماه صفر سال 57 ه. ق در مدینه متولد شد و در روز دوشنبه هفتم ذیحجه سال 114 ه. ق در سن 57 سالگی در مدینه از دنیا رفت. مرقد شریفش در قبرستان بقیع كنار قبر پدرش امام سجادعلیه السلام است.

او نوزده سال و ده ماه و دوازده روز (از سال 95 تا 114 ه. ق) امامت كرد و سرانجام به دستور هشام بن عبدالملك (دهمین خلیفه اموی) مسموم گردید.

خلفای معاصر امام باقر (علیه السلام)

خلفای هم عصر آن حضرت عبارتند از 1 - ولید بن عبدالملك 2 - سلیمان بن عبدالملك 3 - عمر بن عبدالعزیز 4 - یزید بن عبدالملك 5 - هشام بن عبدالملك

به استثنای عمر بن عبدالعزیز كه نسبتا دادگر بود و به خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله علاقه داشت، همگی در ستمگری و استبداد و خودكامگی دست كمی از نیاكان خود نداشتند و مخصوصا نسبت به پیشوای پنجم معصوم سختگیری می‌كردند.

1 - ولید بن عبدالملك

دوران خلافت ولید بن عبدالملك، دوره فتح و پیروزی مسلمانان در نبرد با كفار، وسعت حكومت اسلامی به شرق و غرب و پیوستن بخش‌هایی از هند، كابل، كاشغر، طوس و مناطق مختلف و امتداد آن به اندلس بود. (4) او سركش، خدانشناس، ستمگر، فاسد، عیاش و هرزه بود. (5) روزی شراب می‌خورد و روز دیگر آن را ترك می‌كرد. (6)

2 - سلیمان بن عبدالملك

دوره خلافت سلیمان بن عبدالملك، دوره‌ای كوتاه و بیشتر از سه سال نبود. (7) در آغاز حكومت از خود نرمش نشان داد و زندانیان حجاج بن یوسف را آزاد و ماموران مالیات او را بركنار و برنامه‌های ظالمانه او را لغو كرد. او با استفاده از این ترفند تقریبا چهره خود را در بین مردم مثبت جلوه داد، اما در كوتاه مدت دست به ظلم و خیانت زد. و این همواره راهی برای سوء استفاده كنندگان از افكار عمومی بوده كه اول با دادن شعارها و وعده حل مشكلات روز جامعه، افكار عمومی را منحرف می‌كنند. او با انگیزه تعصبات قومی و قبیلگی، افراد قبایل مضری را زیر فشار و از رقبای آنان یعنی قبایل یمنی (قحطانی) پشتیبانی كرد. (8) او فوق العاده حریص، پرخوار و شكم پرست (به طوری كه به اندازه دو نفر عادی غذا می‌خورد) ، خوشگذران و تجمل پرست بود. (سفره او همیشه رنگین و اشرافی و لباس‌های پر زرق و برق می‌پوشید و حتی خدمتگذاران او نیز موظف بودند كه با لباس گلدوزی شده شرفیاب شوند و این رسم در دیگر شهرها معمول شد.) (9)

3 - عمر بن عبدالعزیز

دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز دورانی بود كه كمتر در حق اهل بیت علیهم السلام ظلم شد. او نسبتا دادگرد بود و پس از رسیدن به حكومت طی بخشنامه‌ای به استانداران و نمایندگان حكومت دستور داد كه جبران ظلم‌های گذشته را بنمایند چرا كه آن‌ها در صدد اجری حق و رفتار ملایم و عمل نیك با مردم نبوده و جان مردم را بر لب رسانده بودند. وی فرمان داد كه هیچ كس حق ندارد كسی را پیش از مشاوره با من كیفر كند. (10) او به مبارزه با فساد پرداخت؛ اسب‌ها و مركب‌های دربار خلافت را به مزایده علنی گذاشت، اموال و دارائی‌ها و مستغلات و لباس‌های سلیمان بن عبدالملك را به مبلغ بالغ بر بیست و چهار هزار دینار فروخت و به همسرش دستور داد تمام جواهرات و اموال و هدایای گرانبهائی كه پدر و برادرش از بیت المال به او بخشیده بودند را بفروشد و همه آن‌ها را به بیت المال برگرداند و اگر این كار را نكند خانه او را ترك كند. (11) و اموال عمومی كه بنی امیه و عموزادگانش از بیت المال تصاحب كرده بودند به بیت المال برگرداند و اموالی كه از مردم به زور گرفتند با قاطعیت از آن‌ها گرفت و به صاحبان آن‌ها تحویل داد ودست آن‌ها را تا حد زیادی از مال و جان مردم كوتاه كرد. (12)

بنی امیه او را تهدید كردند كه بر ضد تو شورش می‌كنیم و حكومت تو را واژگون می‌كنیم، او می‌گفت: غیر از حساب قیامت از چیز دیگری نمی‌ترسم. (13) او در مبارزه با فساد بهترین راه را انتخاب كرد؛ كار را از خانه خود آغاز كرد و بعد از دستگاه خلیفه قبلی و بعد شعاع مبارزه را افزایش داد.

خدمات عمر بن عبدالعزیز

1 - ممنوعیت سب علی (علیه السلام)

این بدعت میراث شوم معاویه بود. او در سال 40 هجری زمانی كه بر اوضاع مسلط شد برای آنكه چهره درخشان مولا علی علیه السلام را وارونه جلوه دهد، الف) دوستداران علی علیه السلام را با زور شمشیر مجبور كرد كه از بیان فضائل علی علیه السلام خودداری كنند. ب) احادیثی بر ضد علی علیه السلام جعل كنند. ج) در سراسر كشور اسلامی در روزهای جمعه بر فراز منابر لعن و دشنام علی علیه السلام را ضمیمه خطبه كنند.

عمر بن عبدالعزیز این بدعت را ممنوع كرد. (14)

2 - بازگرداندن فدك به فرزندان فاطمه زهرا (علیها السلام)

او در ملاقاتی كه درمدینه با امام باقرعلیه السلام داشت (15) فدك را بازگرداند ولی در زمان خلافت یزید بن عبدالملك مجددا فدك را از آن‌ها پس گرفتند.

3 - جلوگیری از بعضی از انحراف‌ها

یكی از اقدامات عمر بن عبدالعزیز برداشتن منع حدیث بود. منع حدیث از بزرگترین انحراف‌هایی بود كه بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله در جامعه اسلامی رخ داد. خلیفه اول و دوم با مقاصد سیاسی از هرگونه نوشتن و كتابت حدیث جلوگیری كردند. ابوبكر گفت: از رسول خداصلی الله علیه وآله چیزی نقل نكنید و اگر كسی از شما درباره مساله‌ای پرسید، بگوئید كتاب خدا قرآن در میان ما و شماست؛ حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید. (16) عمر نیز بخشنامه كرد كه هر كس حدیثی از پیامبر نوشته، باید آن را از بین ببرد. (17)

او یاران پیامبر را كه به اطراف می‌رفتند از گفتن حدیث منع كرد و حتی ابن مسعود، ابو درداء و ابوذر را زندانی كرد و تا پایان عمر او نیز زندانی بودند. عبدالله بن عمر كه به دستور پیامبر احادیث را ضبط كرده بود از ترس، كتاب خود را پنهان كرد و تا به امروز اسمی از آن در میان كتاب‌های حدیثی نیست. (18)

ابوبكر عمل خود را چنین توجیه نمود: به خاطر اینكه احادیث با آیات قرآن مجید آمیخته نشود باید احادیث را از بین برد. (19)

به دو دلیل این مطلب مردود است:

1 - زمانی كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله رحلت فرمودند، آیات و سوره‌های قرآن مضبوط و معین شده بود و نویسندگان و حافظان، آن‌ها را حفظ كرده و به گونه‌ای مشخص نموده بودند كه هرگز با غیر آن آمیخته نمی‌شد.

2 - قرآن معجزه است و از نظر فصاحت و بلاغت، روانی و سلامت و جذابیت و تركیبت جمله بندی، طوری است كه هیچ كلام و نوشته‌ای به آن شباهت ندارد، گر چه از نظر فصاحت به عالیترین درجه برسد. از این رو آیات قرآن در میان خطبه‌های فصیح نهج البلاغه مانند گوهری می‌درخشد و هیچ وقت اشتباه نمی‌شود.

بعضی از محدثان این روایت را به پیامبر نسبت داده اند كه: «چیزی از طرف من جز قرآن ننویسید و هر كس چیزی جز قرآن نوشته، باید آن را از بین ببرد..» (20)

آیا آن حضرت كتابت حدیث را ممنوع كردند؟ باید گفت این مطلب به دو دلیل بی اساس است:

1 - حضرت علی علیه السلام احادیث فراوانی را ضبط كرده و دست به دست در میان ائمه بود و اگر پیامبر اكرم نوشتن حدیث را منع می‌كردند، هرگز علی علیه السلام چنین نمی‌كرد.

2 - در زمان پیامبر و به دستور او قریب به 300 نامه در باب احكام و فرائض و مرافعات و سیاسات نوشته شد و ضبط گردید.

عده‌ای مزدور و دروغ پرداز از فرصت منع حدیث و حوادث بعد از آن استفاده نموده و مطالب دروغ و بی اساس را به نفع حكومت‌ها و زمامداران وقت به صورت حدیث جعل كردند، به خاطر اینكه به حافظه‌ها تمسك شده بود و هر كس می‌توانست هر گونه ادعایی بكند. راستی این‌ها چرا چنین عمل نمودند؟ مگر گفتار پیامبرصلی الله علیه وآله مانند قرآن حجت نبود؟ مگر پیروی از آن بر همه مسلمانان واجب نبود؟ مگر این كلام الهی در قرآن نیست كه هرگز پیامبر در گفتار خود از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید و هر چه بگوید طبق وحی الهی است؟ (21)

و در آیه دیگر صراحتا می‌فرماید: «آنچه را پیامبر برای شما آورده بگیرید و اجرا كنید و از آنچه نهی كرده خودداری كنید..» (22) به نظر می‌رسد هدف این بخشنامه‌ها انگیزه سیاسی بوده است تا حق را از بین ببرند.

4 - یزید بن عبدالملك

دوران خلافت یزید بن عبدالملك از تاریكترین ادوار حكومت بنی امیه بود. او در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز ولیعهد بود و در مقام خود با ظاهری فریبنده و با قیافه مقبولی ظاهر گشت. بعد از مرگ عمر بن عبدالعزیز مردم از او استقبال كردند، اما طولی نكشید كه شروع به خشونت و سختگیری كرد. او عیاش و خوشگذران و لاابالی بود و مجالس شبانه دربار را به مجالس ساز و آواز تبدیل كرد. (23)

5 - هشام بن عبدالملك

هشام بن عبدالملك در جمع آوری ثروت و عمران و آبادانی تلاش می‌كرد. (24) زمانی كه حكومت او استقرار یافت، با آشوب‌ها و نهضت‌های داخلی مواجه شد. او آن‌ها را سركوب كرد و آتش جنگ‌های خارجی را نیز خاموش ساخت. در این دوران قبائل تركمن و خزر به دولت مركزی فشار می‌آوردند و توطئه مخفیانه رهبران عباسی بر علیه حكومت اموی شروع شده بود. با این وضع جوانان بسیاری از عرب قربانی سیاست بدبینی و حسادت دربار فاسد او شد و موج اعتراضات مردمی بر علیه حكومت شروع شد. علاوه بر این افرادی خودخواه و ناشایست كه توانایی اداره حكومت را نداشتند در راس حكومت بودند و عده كمی كه توانایی داشتند نیز به خاطر منافع مادی خود فعالیت می‌كردند نه به خاطر دین و آئین.

هشام مردی بخیل، خشن، جسور، ستمگر، بی رحم و سخنور بود. (25) و این صفات باعث شد كه كمبودهای اخلاقی و اجتماعی در جامعه نمایان شود.

شرایط ایجاد دانشگاه دینی به دست امام باقر (علیه السلام)

در دوره امامت پیشوای پنجم با توجه به مطالبی كه توضیح داده شد زمزمه‌های نارضایتی از خلفاء آغاز گردید و قیام‌هایی در گوشه و كنار سرزمین پهناور اسلامی صورت گرفت. هر چند بسیاری از این قیام‌ها ناكام ماند اما خلفاء اموی را به خود مشغول ساخت و شرائط مساعدتری برای ائمه علیهم السلام فراهم آمد تا به احیای سنت فراموش شده نبوی بپردازند.

امام باقرعلیه السلام با فراغت كامل دانشگاه دین را گشود و زندگی را كاملا به تعلیم و تربیت آمیخته و در تمام شؤون زندگی در مدت بیست سال، لحظه‌ای فراغت نداشت و شب و روز در حضر و سفر، در هر حال كه بود، علم و دانش را آموزش می‌داد. او مردم را بیدار وهوشیار كرد و حقایق یك قرن گذشته دین را به آن‌ها آموخت. آن حضرت اسلام را دور از غبار تحریفات بنی امیه و خرافات یهود ترویج كرد. مكتب او مكتب فضیلت و احسان بود و هزارها دانشمند، فریفته ملكات اخلاقی و احسان و اكرام او بودند.

شاگردان مكتب امام باقر (علیه السلام)

شاگردان آن حضرت شخصیت‌های بزرگی همچون محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابوبصیر، برید بن معاویه عجلی، جابر بن یزید، حمران بن اعین و هشام بن سالم بودند كه از دریای علم آن حضرت بهره مند شدند. پیشوای ششم می‌فرماید: زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی مكتب ما و احادیث پدرم را زنده كردند و اگر این چهار نفر نبودند، كسی از تعالیم دین و مكتب پیامبر بهره‌ای نمی‌یافت. (26)

حقارت دانشمندان در مقابل امام باقر (علیه السلام)

در بیان فضائل علمی پیشوای پنجم، عبدالله بن عطاء كه یكی از شخصیت‌های برجسته و از دانشمندان بزرگ عصر امام بود می‌گوید: «من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعی به اندازه محفل محمد بن علی علیه السلام از نظر علمی حقیر ندیدم. من «حكم بن عتبه.» را كه در علم و فقه مشهور آفاق بود دیدم كه در خدمت محمد باقرعلیه السلام مانند كودكی در برابر استاد عالی مقام زانوی ادب بر زمین زده، شیفته و مجذوب كلام و شخصیت او گردیده بود..» (27)

امام باقرعلیه السلام در سخنان خود اغلب به آیات قرآن استناد می‌كرد و می‌فرمود: هر مطلبی كه گفتم، از من بپرسید كه در كجای قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرفی كنم. (28)

باقر العلوم (علیه السلام)

آثار درخشان علمی پیشوای پنجم و شاگردان برجسته‌ای كه مكتب بزرگ وی تحویل جامعه اسلامی داد، پیشگویی پیامبر اسلام را عینیت بخشید. جابر بن عبدالله انصاری از شخصیت‌های صدر اسلام می‌گوید: روزی پیامبرصلی الله علیه وآله به من فرمود: «بعد از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید كه اسمش اسم من و قیافه‌اش شبیه قیافه من خواهد بود. او درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود..»

این سخن زمانی گفته شد كه امام باقرعلیه السلام چشم به جهان نگشوده بود. بعد از سال‌ها حضرت را در كوچه‌های مدینه دید، متوجه نشانه‌های پیامبر شد، پرسید اسم تو چیست؟

فرمود: اسم من محمد بن علی بن الحسین است. جابر بوسه بر پیشانی او زد و گفت: جدت به وسیله من به تو سلام رساند. او به احترام آن حضرت هر روز دوبار به دیدارش می‌رفت و در مسجد پیامبر در میان انبوه جمعیت می‌نشست و در پاسخ مغرضین كه از كار او خرده گیری می‌كردند، پیشگویی پیامبر اسلام را نقل می‌كرد. (29)

مؤلف كتاب لسان العرب درباره لقب باقرالعلوم برای امام پنجم می‌نویسد: محمد بن علی را باقر لقب دادند؛ چون او علم را شكافت و اصل آن را معرفی و فروع آن را استنباط كرد و آن را توسعه داد. (30)

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

 

1) مناقب علی بن ابی طالب، ص 83.

2) بحارالانوار، ج 10، ص 128، روایت 7.

3) همان، ج 46، ص 215، روایت 13.

4) اندلس یا تاریخ حكومت مسلمین در اروپا، دكتر محمد ابراهیم آیتی، ص 18 - 17.

5) مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 96.

6) التاج فی اخلاق الملوك، ص 151.

7) الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 5، ص 11 و 37.

8) تاریخ صدر الاسلام والدولة الامویة، ص 197.

9) مروج الذهب، ج 3، ص 175.

10) تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج 3، ص 50.

11) الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج 2، ص 116.

12) تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص 232.

13) الاخبار الطوال، ابوحنیفه دینوری، تحقیق عبدالمنعم عامر، ص 331.

14) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص 57.

15) خصال، شیخ صدوق، باب الثلاثة.

16) تذكرة الحفاظ، شمس الدین ذهبی، ج 1، ص 3.

17) اضواء علی السنة المحمدیه، محمود ابو رریه، ص 43.

18) سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، صص 325 - 324.

19) اضواء علی السنة المحمدیه، محمود ابو رریه، ص 43.

20) مسند احمد حنبل، ج 3، ص 12.

21) نحل / 3 و 4.

22) حشر / 7.

23) سیره پیشوایان، صص 334 - 336.

24) مروج الذهب، ج 3، ص 205.

25) تاریخ یعقوبی، ج 3، ص 70.

26) اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، تصحیح حسن مصطفوی، ص 136، حدیث 219.

27) علم الحدیث و درایة الحدیث، كاظم مدیر شانه چی، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، ص 67.

28) احتجاج، طبرسی، ص 176.

29) بحارالانوار، ج 46، ص 225، روایت 5.

30) لسان العرب، ذیل كلمه باقر.

594 دفعه
(0 رای‌ها)