نگاهی به مهم‌ترین رویدادهای سال 1387

سال 1387 شمسی كه با سال 2008 م مصادف بود، از نظر سیاسی و اقتصادی،‌ سالی پرنشیب و فرازی به شمار می‌آمد. در این دورة زمانی،‌ اتفاقات شیرین و تلخی رخ داد كه باعث تحولات عظیمی در سطح كشور و بین‌الملل شد. از مهم‌ترین این دگرگونیها، به موارد ذیل‌ می‌توان اشاره كرد:

1. پیشرفتهای هسته‌ای ایران؛

2. انفجار شیراز و دستگیری عوامل آن و برملا شدن نقش آمریكا و انگلیس؛ (23/1)

3. چهارمین سفر دكتر احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری كشورمان به نیویورك؛ برای شركت در شصت و سومین دورة مجمع عمومی سازمان ملل متحد و اظهارات اصولی وی در نقد صهیونیسم و اعلام دفاع ایران در برابر تهدیدها و پایداری از حق خود در موضوع هسته‌ای صلح‌آمیز؛ (31/6)

4. بحران مالی دنیا بر اثر سیاستهای غلط سردمداران دولتهای بزرگ و مواجهة اقتصاد كل دنیا با این چالش بزرگ؛

5. كاهش قیمت جهانی نفت و تبعات آن بر اقتصاد ایران؛

6. دستگیری و تحویل «رادوان كارادزیچ» رهبر سابق صربهای بوسنی به دادگاه بین‌المللی لاهه؛ (9/7)

وی به جنایت علیه بشریت متهم بود و در دوران جنگ بوسنی دستور قتل هزاران مسلمان، تجاوز به زنان و غیر انسانی‌ترین شكنجه‌ها را در دهة 1990 م صادر كرده بود.

7. انتخاب باراك اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا؛ (14/8)

8. پیشرفتهای نظامی كشور، همچون پرتاب موفقیت‌آمیز موشك زمین به زمین با نام «سجیل»؛ (22/8)

9. توافقنامة امنیتی عراق با آمریكا؛ (26/8)

اعتراضهای سیاسی و تظاهرات مردمی و پیش‌نویسهایی كه آمریكا مطرح و عراق با آن مخالفت می‌كرد، از موضوعات بارز سال 2008 م بود كه سرانجام، هفتمین پیش‌نویس این توافقنانه به تصویب هیئت دولت عراق رسید.

توافقنامة مذكور در میان جار و جنجال سیاسی و زد و بند بین گروههای عمدة سیاسی در مجلس نمایندگان عراق در 16 نوامبر تصویب شد؛ اما گروههای مخالف، همچنان به این توافقنامه اعتراض می‌كنند و مقرر شده است كه در جولای 2009 م دربارة آن، همه‌پرسی شود.

10. حملة تروریستی بمبئی و كشته شدن بیش از 200 نفر؛ (7/9)

11. پرتاب كفش منتظر الزیدی،‌ خبرنگار عراقی به بوش در واپسین سفر رسمی وی و نامیده شدن این حركت به انتفاضة كفش؛ (24/9)

12. انهدام شبكه‌های جاسوسی اسرائیل در كشورمان و اعدام جاسوس اسرائیلی؛ (27/9)

13. حملات ناجوانمردانة‌ رژیم صهیونیستی به نوار غزه و كشتار هزاران بی‌گناه و پیروزی ملت فلسطین؛ (7/10)

14. ابلاغ سیاستهای كلی برنامة پنجم توسعه از سوی مقام معظم رهبری (مدظله العالی) ؛ (21/10)

15. گسترش فقر و گرسنگی در جهان به ویژه در كشورهای آمریكای لاتین و آفریقا و كشته شدن افراد بسیاری بر اثر آن؛

16. حملات دزدان دریایی سواحل سومالی و ربودن كشتیهای فراوان از كشورهای مختلف؛

در ادامه به بررسی برخی از مهم‌ترین این اخبار می‌پردازیم:

پیشرفتهای هسته‌ای ایران

از سال 1381 ش كه برنامة هسته‌ای كشورمان اعلام شد، این موضوع به مهم‌ترین مسئله در روابط بین‌المللی كشورمان بدل شده است. در این مدت، توسعة فناوری هسته‌ای ایران، سیر صعودی داشته است؛ به گونه‌ای كه جمهوری اسلامی ایران در جمعِ چند كشور معدود باشگاه هسته‌ای جهان قرار گرفت.

آنچه امروز برای مردم و مسئولان كشور مسلم است،‌ این است كه با وجود فشارهای بین‌المللی و صدور سه قطعنامة تحریمی شورای امنیت، ایران نباید لحظه‌ای از تحقق اهداف ملی در مسیر اتمی‌شدن عقب بماند.

در ادامه به برخی موفقیتها و پیشرفتهای كشورمان در زمینة فناوری هسته‌ای در چند ماه اخیر اشاره می‌شود. (1)

1. قرار گرفتن ایران در دستیابی به تولید UF6 به لحاظ زمان‌بندی در رتبة هشتم كشورهای جهان كه دارندة این فناوری هستند، ‌در حالی كه از نظر میزان تولید آن در دنیا،‌ هفتمین كشور است.

2. جمهوری اسلامی در دانش غنی‌سازی اورانیوم در بعد صنعتی، پنجمین كشور دنیا به شمار می‌رود.

3. نیروگاه اتمی بوشهر با حضور و مدیریت فنی و علمی دانشمندان ایرانی، پیشرفت قابل توجهی داشته است.

4. بهره‌برداری موفقیت‌آمیز از نخستین راكتور مولد پلاسمای كانونی در دانشكدة مهندسی هسته‌ای و فیزیك دانشگاه امیركبیر كه قابلیتهای عملكردی ویژه‌ای را در اختیار صنایع هسته‌ای كشورمان می‌گذارد.

5. استفاده از فناوری هسته‌ای در پزشكی،‌ سبب شكوفایی این رشته شده است؛ به گونه‌ای كه امروزه از طریق استفاده از محصولات هسته‌ای در پزشكی، مثل: پرتو درمانی، رادیو داروها و رادیو ایزوتوپها، بسیاری از بیماریهای سخت یا علاج‌ناپذیر به راحتی درمان می‌شود.

6. تولید رادیو داروی تكنسیوم 99 كه یكی از مهم‌ترین رادیو داروهایی است كه در سراسر دنیا كاربرد دارد و حدود 85 درصد از بیماریهای سرطانی، پوكی استخوان و امراض قلبی با آن شناخته می‌شود.

در حال حاضر، روزانه 40 ـ 50 هزار بیمار در دنیا از آن استفاده می‌كند. در ایران نیز هفته‌ای ده هزار نفر به مراكز پزشكی هسته‌ای مراجعه می‌كنند. این دارو در پژوهشگاه علوم و فنون هسته‌ای وابسته به سازمان انرژی اتمی ایران به تولید انبوه رسیده و از خروج میلیونها دلار ارز كشور جلوگیری كرده است.

7. اكنون، تولید ید 131 كه برای درمان تیرویید به كار می‌آید نیز به صورت انبوه، تولید می‌شود. رادیو داروهای دیگری، مانند: گالیم 67 و تالیم 201 نیز در كشورمان در حال تولید است و تحقیقات بیش‌تری هم بر روی آنها انجام می‌شود.

8. دستیابی ایران به نسل جدیدی از سانتریفیوژهای هسته‌ای در نطنز كه رئیس جمهور، ‌این خبر را در روز جشن ملی فناوری هسته‌ای اعلام كرد.

كاهش قیمت نفت و تبعات آن بر اقتصاد ایران

طی چند ماه اخیر، قیمت نفت كه تا پیش از تیرماه، روندی صعودی داشته، یك روند نزولی را شروع كرده است. این كاهش، همچنان ادامه دارد. بدون شك، كاهش قیمت نفت، معلول عوامل و دلایل مختلفی است و از سوی دیگر، خود،‌به عنوان عاملی تأثیرگذار در فعل و انفعالات اقتصادی كشورهای صادركننده تلقی می‌شود. از آنجا كه كشور ما دومین تولیدكنندة اوپك است و بیش از 50% از بودجة كشور به این ماده وابسته است و بی‌شك، هرگونه كاهش قیمت، تبعاتی بر اقتصاد ما دارد. در این نوشتار، ضمن تبیین دلایل كاهش قیمت نفت به بررسی اثرات آن بر اقتصاد كشورمان می‌پردازیم.

عوامل كاهش قیمت نفت

كاهش جهانی قیمت نفت، عوامل و علل زیادی دارد؛ امّا برخی از مهم‌ترین علل آن را می‌توان به صورت ذیل بیان كرد.

1. وقوع بحران مالی در اقتصاد آمریكا و تأثیر در اقتصاد دنیا؛

این دلیل، عمده‌ترین دلیلی است كه برای كاهش قیمت نفت می‌توان برشمرد.

2. خروج پول از بورس بازی نفت؛

به سبب بحران مالی و افت شدید بورس كه باعث شد بسیاری از سرمایه‌گذاران، پولشان را از بخش بورس نفت خارج سازند. این درحالی بود كه افزایش ناگهانی قیمت نفت باعث شده بود كه حجم عظیمی از پول،‌ به بورس نفت، وارد شود.

3. عرضة زیاد و تقاضای كم؛

در حال حاضر، تولید كل نفت در سطح جهان، حدود 85 میلیون بشكه در روز و در اوج خود است. افزایش تولید از یك سو و از سوی دیگر، كاهش تقاضا به سبب بحران ایالات متحده و اروپا و بقیة جهان، باعث سقوط قیمتها می‌شود.

4. كاهش مناقشات سیاسی در مناطق نفت‌خیز؛

وضعیت داخلی عراق، تركیه و پاكستان و تعدیل لحن صحبت طرفین،‌ مناقشة هسته‌ای ایران و اعلام ارادة طرفین برای پایان‌دادن به بن‌بست ایجاد شده در روند حل پروندة هسته‌ای، از دیگر عوامل كاهش التهاب بازار نفت، طی روزهای اخیر بوده است.

5. استفاده از ذخیره‌های استراتژیك توسط كشورهای مصرف‌كننده؛

شركتهایی كه به ذخیره‌سازی نفت اقدام كرده بودند، به دلیل كاهش میزان مالیاتی كه باید پرداخت می‌كردند، ذخیره‌های خود را روانة بازار كردند. این مورد نیز بر كاهش قیمت نفت تأثیر گذاشت.

6. فشارهای سیاسی؛

كشورهای غربی و در رأس آنها آمریكا فشار مضاعفی را به اعضای اوپك وارد كردند تا سطح تولید خود را افزایش دهند و این اتفاق،‌ معمولاً با حمایت عربستان سعودی پیگیری می‌شود.

7. ناهماهنگی بین اعضای اوپك و خارج از اوپك؛

اعضای اوپك باید با تولیدكنندگان غیر عضو اوپك هماهنگی بیش‌تری داشته باشند تا تولیدشان را كاهش دهند؛ چون تنها 40 درصدتولید نفت در دست اعضای اوپك است. روسیه كه بزرگ‌ترین تولیدكننده غیرعضو است، حاضر نمی‌شود به راحتی بازارهایش را از دست بدهد. آمریكا، انگلیس و مكزیك هم فرصت را برای تاختن به بازارهای اوپك هموار می‌بینند؛ از اینرو همراهیهای خوبی را با اوپك ندارند.

تبعات كاهش قیمت نفت، بر اقتصاد ایران

دربارة تأثیرات كاهش قیمت نفت در اقتصاد ایران، باید گفت بخش عمده‌ای از درآمد دولت از درآمدهای نفتی تأمین می‌شود. بنابراین كاهش قیمت نفت، درآمدهای دولت را به شدت كاهش می‌دهد و از این طریق، پروژه‌های عمرانی به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد. در این صورت، بودجة دولت،‌ سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و به تبع آن، سرمایه‌گذاری در سایر صنایع كاهش می‌یابد و بقیة صنایع نیز دچار آسیب می‌شود. كسری بودجه، ناپایداری نرخ ارز، كاهش ارزش پول ملی، گسترش پدیدة تورم و افت ذخایر ارزی خارجی از دیگر تبعات كاهش جهانی قیمت نفت بر اقتصاد كشورمان است.

راهكارهای مقابله

به نظر می‌رسد برای مقابله با تبعات منفی افت قیمت نفت،‌ اجرای راهكارهای ذیل می‌تواند تا حد زیادی پیامدهای منفی این سیر نزولی را كاهش دهد:

1. كاهش وابستگی بودجه به نفت؛ همان‌گونه كه در برنامة چهارم و چشم‌انداز 20 ساله پیش‌بینی شده است و طبق آن، هر سال باید حدود 10 ـ 12 درصد از وابستگی بودجه به نفت كاهش پیدا كند.

2. پیش‌بینی قیمت واقعی نفت در بودجه؛

3. اجرای سیاستهای پولی برای كنترل نقدینگی و تورم؛

4. تسریع در اجرای سیاستهای اصل 44؛

5. توجه ویژه به تولیدات بخش كشاورزی؛

6. مدیریت مصرف انرژی، به ویژه بخش وارداتی، مثل بنزین؛

7. اجرای سیاستهای انقباضی، مثل چاپ و توزیع اوراق مشاركت در بین مردم؛

8. كاهش سقف تسهیلات دولت به بخش دولتی.

باراك اوباما، چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریكا

«باراك حسین اوباما» عضو حزب دموكرات و سناتور جوان ایالت ایلینویز، در انتخابات سراسری به ریاست جمهوری برگزیده شد.

او در 4 اوت 1961 م در ایالت هاوایی، از پدری كنیایی و سیاه‌پوست و مادری سفیدپوست، اهل ویچیتای كانزاس متولد شد. این ازدواج در نهایت،‌ به جدایی انجامید.

زمانی كه او شش ساله بود، مادرش با مردی اندونزیایی ازدواج كرد و سپس همگی، راهی جاكارتا شدند. بعدها باراك اوباما برای تحصیل بیش‌تر و زندگی با پدربزرگ و مادربزرگش به هاوایی بازگشت. وی در 1983 م لیسانس علوم سیاسی را با گرایش روابط بین‌الملل دانشگاه كلمبیای نیویورك به دست آورد و پس از آن به شیكاگو نقل مكان كرد. او در سال 1988 م پس از چند سال كار در شیكاگو با گرفتن وام تحصیلی، وارد دانشكدة حقوق در دانشگاه هاروارد شد. سرعت پیشرفت وی در آنجا چنان شتاب پیدا كرد كه در سال دوم تحصیل خود، به ریاست نشریة مشهور «قانون هاروارد» انتخاب شد و نخستین رئیس سیاه‌پوست این نشریة حقوقی شد. اوباما خیلی زود، دكترای حقوق خود را از دانشگاه هاروارد با كسب درجة ممتاز دریافت كرد و به شیكاگو بازگشت و به عنوان یك وكیل حقوق مدنی، مشغول فعالیت شد. همچنین وی در دانشكدة حقوق دانشگاه شیكاگو به عنوان هیئت علمی استخدام شد.

سرانجام در كشوری كه تا 60 سال پیش، سیاهان به صورت قانونی به بردگی و اسارت واداشته می‌شدند و تا چهل سال پیش، از حداقل حقوق شهروندی محروم بودند و حتی در حال حاضر، شهروند درجة دو و سه محسوب می‌شوند؛ یك سیاه به ریاست جمهوری می‌رسد.

انتخاب اوباما دلایل متعددی داشته است كه می‌توان به شكست سیاستهای بوش در عراق، انتقاد شدید مردم آمریكا از سیاستهای خارجی دولتمردان و همچنین بحران اقتصادی اخیر، اشاره كرد. وی در انتخابات سراسری 4 نوامبر (14 آبان) در آمریكا بر رقیب خود، جان مك‌كین، نامزد حزب جمهوری‌خواه، پیروز و سرانجام در روز سه شنبه 20 ژانویه (اول بهمن 1387 ش) به طور رسمی، پس از ادای سوگند در ساختمان كنگره به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آن كشور، كار خویش را آغاز كرد.

اوباما و ایران

اوباما در جریان مبارزة انتخاباتی، گفتگوی بدون پیش‌شرط را با ایران مطرح كرد. این رویكرد، موجی از خوش‌بینی را در محافل سیاسی فراهم كرد. این خوش‌بینی، هنگامی بیش‌تر شد كه سیاست تغییر، در سخنان هیلاری كلینتون پدید آمد و سیاست تهدید به سیاست تشویق تبدیل شد.

برخی گروههای سیاسی كشورمان بر این عقیده‌اند كه با این تغییرات، ‌قرار است كه دشمنی آمریكا به دوستی تبدیل شود؛ اما به نظر بسیاری از كارشناسان سیاسی كشور، این تفكر، اندیشه‌ای بیهوده است؛ چرا كه ماهیت دولت اوباما با ماهیت دولت بوش و دولتهای پیشین آمریكا یكی است. آنها در قبال ایران از یكسری سیاستهای كلی تبعیت می‌كنند. آنان، خلق و خوی استكباری دارند و این نظام سلطه‌گر، هرگز وجود یك ایران مستقل، توسعه‌یافته و كانون الهام‌بخش برای عدالتخواهان و آزادیخواهان جهان را برنمی‌تابد.

تمامی شواهد و قراین نشان می‌دهد كه دولت اوباما نیز در قبال كشور ما با همین خلق و خوی استكباری و روحیة زیاده‌طلبی می‌خواهد رفتار كند. شعار تغییر هم یك حركت تاكتیكی است؛ اما استراتژی آنها یكی است. برای نمونه به این مطلب اشاره می‌شود كه وی در نخستین مصاحبه مطبوعاتی خود پس از انتخابات، با صراحت اعلام كرد: «ایران هسته‌ای برای ما غیر قابل قبول و ایران، بزرگ‌ترین تهدید حقیقی و واقعی منافع ملی آمریكا است.‌»وی در چند نوبت از ملت فلسطین، گروههای مقاومت و حزب الله لبنان با عنوان گروههای تروریستی یاد كرده است. تأمل در این جملات نشان می‌دهد كه نوع نگاه اوباما با بوش در این مسائل، هیچ تفاوتی ندارد.

با مروری بر حوادث سه دهة اخیر و بررسی موضوعات و روندهای مناقشه، آشكار می‌شود كه ماهیت و اهداف خصومت سردمداران كاخ سفید، فراتر از موضوعات مورد ادعایی است. عملكرد ایران در تعامل با آژانس انرژی اتمی برای راستی‌آزمایی، اعتمادسازی و رفع ابهام، باب هرگونه بهانه‌ای را بست؛ اما رفتارهای خصمانه و تحریمها علیه ایران، بیش‌تر شد.

مسلم است تا وقتی كه انقلاب اسلامی بر اصول و آرمانهای دینی و انقلابی خود اصرار كند و لایه‌های اصلی سیاستگذاری آمریكا تغییری نكند، منازعة نظام سلطه با ایران، پایان نخواهد یافت و حتی اگر اوباما در گفتة خود صادق هم باشد، كاری از دست بازیگر روی صحنة سیاست و قدرت آمریكا برنمی‌آید.

به همین سبب است كه رهبر فرزانة انقلاب می‌فرمایند: «این اختلاف، فراتر از اختلاف نظر بر سر چند مسئلة سیاسی است... . انقلاب اسلامی، پایگاه اصلی آمریكا را در قلب خاورمیانه كه منطقة نفت‌خیز دنیاست از سیطرة آن خارج كرد و ایران با شعار مبارزه با ظلم و استكبار و دفاع از حقوق ملتها به مهم‌ترین پایگاه مقابله با سلطه‌گری آمریكا تبدیل شد... . هدف آمریكاییها از انواع فشارها این است كه ملت ایران با دست‌كشیدن از استقلال و عزت خود و با اظهار خستگی و پشیمانی از انقلاب اسلامی، بار دیگر به ملتی وابسته تبدیل، و تسلیم آمریكا شود.» (2)

در موضوع هسته‌ای هم كه اشاره شد، اكنون مهم‌ترین عامل، فشار آمریكا بر جمهوری اسلامی در صحنة بین‌المللی به شمار می‌آید و اساساً سیاست اوباما با سیاست بوش تفاوتی ندارد. سیاست دولت بوش، این بود كه ایران نباید هسته‌ای شود و باید چرخة سوخت را جمع كرده و به غنی‌سازی پایان دهد. دولت ایالات متحده برای تحقق این خواسته، ایران را تهدید و تحت فشار قرار می‌داد و در قالب كشورهای 1+5 مشوقهایی را نیز در صورت عقب‌نشینی ایران، پیشنهاد كرده بود. در واقع، آمریكاییها با سیاست تهدید مستقیم و تشویق غیرمستقیم از طریق 1+5 در پی توقف غنی‌سازی و فعالیتهای هسته‌ای ایران بودند.

اگر سیاست غرب و آمریكا در موضوع هسته‌ای ایران تاكنون، استفاده از سیاست چماق و هویج بوده است، در دولت جدید آمریكا نیز همین سیاست دنبال خواهد شد. می‌توان تفاوت این سیاست را فقط در نحوة اجرای این سیاستها دانست و احتمال دارد حتّی سیاستهای تهدید و فشار آمریكا بیش‌تر هم بشود.

برنده و بازنده در تهاجم به غزه

در تهاجم نظامی صهونیسم به منطقة غزه كه 22 روز به طول انجامید، سؤال مهم این است كه این فاجعه، به سود كدام طرف جنگ پایان پذیرفت؟ در ادامه به بررسی موقعیت طرفهای منازعه می‌پردازیم:

•        برندة مبارزه

در این نبرد نابرابر، پیروز واقعی، ملت مقاوم غزه و رزمندگان حماس و جنبش مقاومت مردمی بودند كه با تلاش و استقامت، توانستند پیروز نهایی باشند.

وقتی یك جنگ نامتقارن شكل می‌گیرد و در آن، نسبت امكانات طرفین، حتی یك در مقابل میلیون هم نیست، صِرف مقاومت و پایداری، یك پیروزی بزرگ است. جمعیت بیش از یك میلیونی غزه در آن شرایط وحشتناك، حتی لب به اعتراض نگشودند؛ در حالی كه اهالی اسرائیل، دائم به خیابانها می‌ریختند و به فرود موشكهای حماس، اعتراض می‌كردند. این امر، نشانگر آن است كه مردم غزه با هدف و آرمانی والا به مقاومت، اعتقاد دارند و می‌دانند سازش و محافظه‌كاری در قاموس مقاومت و عزت جایی نداشته و جز عقب‌نشینی هر روزه نتیجه‌ای ندارد. این جنگ، وعدة راستین خداوند را به خوبی اثبات كرد كه فرمود: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِین»؛ «چه بسا گروهی اندك به اذن پروردگار بر گروهی كثیر چیره شوند و خداوند با صابران است.» (3)

دولت حماس با مقاومت پایدار خویش در این دفاع جانانه، به پیروزیهایی دست یافت كه مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

الف. حملات موشكی به اسرائیل

متجاوزان، در ابتدای این جنگ، اهداف خود را تغییر معادله در نوار غزه، جلوگیری از پرتاب موشكهای مبارزان فلسطینی و نیز نابودی گروههای مقاومت اعلام كرده بودند؛ اما نه تنها قدرت موشكی حماس از بین نرفت؛ بلكه بعد از آتش‌بس نیز موشكهایی به سوی اسرائیل شلیك می‌شد تا جایی كه در زمان سخنرانی اولمرت، گردانهای شهید عزالدین القسام، شاخة نظامی جنبش حماس، پایگاه هوایی حتساریم را با موشك گراد هدف قرار دادند تا همه بدانند این رژیم به دروغ ادعا می‌كند كه مقاومت را نابود كرده است.

ب. به رسمیت شناخته شدن حماس

اگر تاكنون، هیچ‌كس حماس را به عنوان دولتی رسمی قبول نداشت؛ اما هم‌اكنون برخلاف تلاشهای محمود عباس، مصر و عربستان، این گروه قانونی به عنوان یكی از طرفین دعوا بر سر میزهای مذاكره می‌نشیند و این، یعنی به رسمیت شناخته‌شدن حماس.

ج. محبوبیت حماس و كسب آرای آتی مردمی

تلاش اسرائیل و همة رسانه‌های همسو با آنها نتوانست حماس را یك گروه افراطی و رادیكال نشان دهد و برعكس، تاكنون رهبران این حزب، چه در غزه و چه در كرانة باختری و حتی در سایر كشورهای دنیا به عنوان قهرمانانی پیروز شناخته می‌شوند.

اگر انتخاباتی عادلانه در فلسطین برگزار شود، دوباره حماس كرسیهای پارلمانی را از آن خود خواهد كرد و این، یعنی چالش جدید و بزرگ اسرائیل.

د. افزایش اعتماد به نفس و قدرت حماس

حمله به نوار غزه به جای آنكه حماس را سرنگون كند، قدرت منطقه‌ای مهم و بزرگ‌تری به این جنبش مردمی بخشید. اولمرت، خوب می‌دانست كه اگر این جریان را به طور كامل نابود نكند، این جنگ سبب قدرتمندتر شدن آن می‌شود. وی به همین سبب، دائم از اربابان خود مهلت می‌گرفت و قطعنامه‌ها را به تأخیر می‌انداخت تا كار را یكسره كند؛ اما تجربه حزب الله، دقیقاً تكرار شد و حماس مثل حزب الله به عنوان پیروز این معركه، فرصت یافت تا قدرتمندتر به حیات خود ادامه دهد. جنگ 22 روزه، شباهتهای بسیاری با جنگ 33 روزة لبنان پیدا كرد تا همه بدانند مقاومت در هر شرایطی پیروز است.

در كنار مردم غزه، برندة دیگر این مقاومت، همة ملتهای آزاده دنیا بودند كه در سراسر دنیا به فریاد استغاثة ملت مظلوم غزه لبیك گفتند و با راهپیماییهای خودجوش، حمایتشان را اعلام كرده،‌ نفرت خویش را از جنایات متجاوزان ابراز داشتند. البته از پیروزی رسانه‌ای مردمی؛ به ویژه رسانة ملی كشورمان نیز نباید غافل باشیم كه با پوشش مناسب توانستند این جنایت را به خوبی به سراسر دنیا مخابره كنند و چهرة واقعی اسرائیل و حامیانش را نشان دهند.

•        بازندگان سرافكنده

الف. اسرائیل

بیش از 1500 نفر از مردم فلسطین در این فاجعه به شهادت رسیدند كه بیش از نیمی از آنها كودك، زن و سالخورده بودند. همچنین بیش از 6000 نفر، زخمی شدند. خسارتهای مادی گسترده‌ای به فلسطینیان وارد شد؛ اما اسرائیل با دارا بودن توان گستردة نظامی و تجربة جنگ سی‌و سه روزه نتوانست به هیچ‌یك از اهداف خود برسد و با قبول شكست و اعلام آتش‌بس از سوی رژیم صهیونیستی، جنگ غزه پایان گرفت.

شاید بزرگ‌ترین دستاوردی كه این نبرد برای نیروهای غاصب داشت، شمار تلفاتی بود كه در نوار غزه بر جای ماند و این هم چیزی جز آبرو‌ریزی برای رژیم صهیونیسم در پی نداشت؛ زیرا با قتل عام زنان و كودكان فلسطینی آن هم با بمبهای فسفری كه جزء سلاحهای ممنوعه بین‌المللی است، نزد افكار عمومی جهان رسوا شد.

آمار بالای شهیدان زن و كودك، نشان داد كه ادعاهای آنان در آغاز جنگ، بهانه‌هایی بیش نبوده است. امروزه، اولمرت، لیونی و باراك از منفورترین جنایتكاران جنگی قرن بیست و یكم به شمار می‌آیند و خواست سراسری مردم دنیا محاكمه و مجازات آنان است.

سران اسرائیل در ابتدای این تجاوز، اهداف خود را تغییر معادله در نوار غزه، جلوگیری از پرتاب موشكهای مبارزان فلسطینی و نیز نابودی گروههای مقاومت اعلام كرده بودند. نظامیان آنان با وجود حملات گستردة هوایی و یورشهای پیاپی زمینی، در پی رسیدن به اهداف خود بودند؛ ولی هر چه گذشت، مقاومت گستردة نیروهای مقاومت فلسطین باعث شد جنگ برای اسرائیل، حالت فرسایشی پیدا كند و سرانجام مجبور شد، آتش‌بس یكجانبه را اعلام كند.

اسرائیل در این جنگ، حتی به حداقل هدف خود، یعنی جلوگیری از پرتاب موشكهای مقاومت دست نیافت؛ اما نه تنها برد موشكها كاهش نیافت؛ بلكه روز به روز بر برد موشكی حماس افزوه شد و مبارزان فلسطینی، تا عمق 50 كیلومتری از سرزمینهای اشغالی را هدف قرار دادند.

از سوی دیگر ارتش اشغالگر نتوانست سرباز خود، «گلعاد شالیط» را آزاد كند. این در حالی است كه دو سال از اسارت این سرباز می‌گذرد و ناتوانی اسرائیل در به دست آوردن كوچك‌ترین اطلاعی از وی، ضربة سختی به دولت، دستگاههای امنیتی و ارتش این رژیم وارد كرده است.

از سوی دیگر، اساس تشكیل رژیم صهیونیستی، بر مهاجرت و جذب صهیونیستها با تبلیغات و صرف هزینه‌های هنگفت، از گوشه و كنار دنیا استوار است. این جنگ و تبعات امنیتی و روانی آن، افزون بر اختلاف در این روند، به مهاجرت معكوس نیز منجر شده است. این موضوع از نظر راهبردی، ضربه‌ای جبران‌ناپذیر بر پیكرة رژیم اشغالگر قدس است.

ب. آمریكا

ایالات متحده، با حمایتهای بی‌دریغ خود از این رژیم جنایتكار در روزهای اول تهاجم و با سكوت خود، ‌مهر تأییدی بر این عمل وحشیانه زد. سپس در ادامة تجاوزها، با حمایتهای مالی، ارسال سلاح، تحركات دیپلماتیك و كارشكنی در صدور قطعنامه‌های شورای امنیت، به حمایتهای خود ادامه داد.

از جمله خیانتهای آمریكا، سانسور خبری وقایع غزه بود كه حتی اعتراض مردم آمریكایی را هم در پی داشت و سبب شد گروههایی از شهروندان آمریكایی با تجمع در مقابل دفتر روزنامه واشنگتن پست، به سانسور اخبار غزه در رسانه‌های این كشور اعتراض كنند. (4)

به درستی، این حمایتهای بی‌دریغ و بی‌چون و چرای شیطان بزرگ از رژیم كودك‌كش صهیونیسم، وجهة آمریكا را در بین مردم دنیا خراب‌تر خواهد كرد و این نبرد، جز بی‌آبرویی، ارمغانی برای آنها نخواهد داشت.

ج. مثلث شوم عربستان، ‌مصر و اردن

این مثلث شوم نه تنها جنایتكاران را محكوم نكردند؛ بلكه با سكوت و حتی كمك به متجاوزان، خواستار محو حماس شدند. روزنامة صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» با اشاره به همدستی برخی كشورهای عربی با جنایات اسرائیل، نوشت كه سران برخی از این كشورها گفته‌اند كه نگذارید اسماعیل هنیه به سید حسن نصرالله دوم تبدیل شود.

این روزنامه نوشت: «عملیات نظامی رژیم صهیونیستی در نوار غزه، همسو با منافع برخی كشورهای عربی است.‌»این روزنامه فاش كرد كه برخی كشورهای عربی نظیر: مصر، اردن و عربستان در پیامهایی از رژیم اشغالگر درخواست كرده‌اند كه حماس را از بین ببرند و اجازه ندهند كه هنیه به نصرالله دیگری بدیل شود. این نشریه در ادامه می‌افزاید: «این كشورها از رژیم صهیونیستی خواسته‌اند به گونه‌ای به حماس ضربه بزند كه تا مدتها نتواند روی پای خود بایستد.» (5)

فاش شدن این مسائل، باعث شد اعتبار این كشورها در بین افكار عمومی امت اسلامی خدشه‌دار شود.

در ضمن، بستن گذرگاه رفح از سوی دولت مصر، ایجاد اختلاف بین دولتهای عربی برای شركت در اجلاس دوحه و نیز اختلاف ملتهای عربی با دولتهای خویش، از جمله زیانهای این مثلث شوم به حساب می‌آید.

د. تشكیلات خودگردان

محمود عباس، رئیس سابق تشكیلات خودگردان فلسطین را می‌توان در كنار متجاوزان، بازندة بزرگ این جنگ قلمداد كرد. همراهی وی با رژیم صهیونیستی در این ماجرا، نشان داد، وی به هیچ عنوان، صلاحیت رهبری فلسطینیها را ندارد و اندك آبروی وی در كرانة غربی نیز از میان رفت.

با این جنگ، مردم فلسطین،‌ سقوط این دولت غیرقانونی را انتظار می‌كشند؛ كه متحد با رژیم صهیونیستی، از یك سو دنبال طرح صلح بوده و از سوی دیگر در صف مشوقان اسرائیل در قبال فجایع غزه، سكوت اختیار كرده و حماس را مقصر خون كودكان فلسطینی خوانده است. اسرائیل با سرنگونی محمود عباس، اصلی‌ترین مهرة فلسطینی خود را در مقابله با جنبشهای مردمی و انتفاضه از دست خواهد داد.

همان‌گونه كه بشار اسد، رئیس جمهور سوریه تأكید كرد، پس از این جنگ، دیگر چیزی به عنوان طرح صلح عربی وجود ندارد و این طرح، مرده است.

در واقع این فاجعه،‌ افزون بر شكست رژیم صهیونیستی، شكست طرحهای سازش و روند عادی‌سازی روابط با این رژیم نیز بود.

هـ. بی‌اعتباری سازمانهای بین‌المللی

بسیاری از آزاداندیشان دنیا و رهبران سیاسی و معنوی جهان بر این عقیده‌اند كه این جنگ، نشانگر ضعف سازمانهای بین‌المللی و در رأس آنها سازمان ملل و شورای امنیت است. برخورد سازمانهای جهانی با تهاجم اسرائیل، بار دیگر بی‌طرف نبودن این مجامع و ناكارآمدی آنان را ثابت، و لزوم تغییر در ساختار آنها را آشكار كرد. تهاجم وحشیانة اسرائیل به باریكه غزه به اعتبار سازمان ملل متحد، به عنوان نهاد حافظ امنیت جهانی آسیب وارد كرده است؛ زیرا در اساسنامة سازمان ملل گفته می‌شود كه این سازمان،‌ ارادة جهانی برای داشتن جهانی امن و باثبات و برخوردار از صلح را نمایندگی می‌كند. سازمان ملل برای تحقق این هدف، مكانیسمهایی را در منشور ملل متحد و اساسنامة شورای امنیت این سازمان در نظر گرفته است و ابزارهای لازم را نیز می‌تواند در اختیار بگیرد. همچنین طبق تعهدات، اعضا موظف و مكلف به تأمین آن هدف هستند. با این همه، سازمان مذكور، هرگز نتوانست در حد و اندازة تأمین‌كنندة امنیت، ظاهر شود؛ بلكه زمانی به مسئله پرداخت كه از ارتش مهاجم، زمین‌گیر شد و روند حوادث، مطابق میل قدرتهای حامی صهیونیسم، پیش نرفت.

ابلاغ سیاستهای كلی برنامة پنجم توسعه

حضرت آیت الله خامنه‌ای (مدظله العالی) در دی ماه سال 1387 ش، در نامه‌ای به رئیس جمهوری كشورمان،‌ سیاستهای كلی برنامة پنجم توسعه را ابلاغ كردند.

این سیاستها در چارچوب سند چشم‌انداز بیست ساله و با رویكرد مبنایی پیشرفت و عدالت، ابلاغ شده است.

رهبر فرزانة انقلاب در بخشی از این ابلاغیه می‌فرماید: «انتظار می‌رود این سیاستها كه با رویكرد مبنایی پیشرفت و عدالت تنظیم شده، بتواند در جای جای كلیه فعالیتهای كشور، چه در بُعد تقنین و چه در بُعد اجرا ظاهر گردد. بی‌گمان، اهتمام و دقت نظر جناب‌عالی و هیئت محترم دولت و مجلس محترم شورای اسلامی و سایر دستگاههای رئیسی نظام می‌تواند در این باره نقش تعیین‌كننده ایفا كند. انتظار دارم در دورة پنج ساله آینده، اقداماتی اساسی برای تدوین الگوی توسعة ایرانی ـ اسلامی، كه رشد و بالندگی انسانها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه‌ای متكی بر ارزشهای اسلامی و انقلابی و تحقق شاخصهای عدالت اجتماعی و اقتصادی در گرو آن است، توسط قوای سه‌گانه كشور صورت گیرد.»

ایشان در این نامه اعلام داشتند: «مشاركت جدی اندیشه‌وران حوزه و دانشگاه در تبیین مقولة عدالت و اقتضائات آن، نقشی تعیین‌كننده در این امر دارد.»

سیاستهای كلی برنامة پنجم توسعه، دارای 45 بند و شامل سرفصلهای امور فرهنگی، امور عملی و فناوری، امور اجتماعی، امور اقتصادی و امور سیاسی، دفاعی و امنیتی است.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1) خبرگزاري فارس، 11/10/87.

(2) فرازي از بيانات مقام معظم رهبري‌در تاريخ 8/8/87.

(3) بقره/249.

(4) شبكه خبر، 28 دي 1387.

(5) روزنامه كيهان، 21/10/87، ص 16.

521 دفعه
(0 رای‌ها)