نقش تمثیل در تبلیغ

رسالت عظیم مبلغان علوم الهی، نشر مفاهیم بلند دینی در عرصة جوامع بشری است تا در پرتو آن انسانها به كمال و سعادت واقعی دست یابند.

در آشفته بازار تبلیغات امروزی، تنها حقانیت یك مكتب و كیفیت یك كالا نمی‌تواند به جذب مخاطبان منتهی شود، بلكه علاوه بر آن، استفاده از روشهای درست تبلیغی از عوامل قطعی توفیق در این مهم است. روح آدمی طالب تنوع و جذابیت است. امام علی علیه السلام در این زمینه می‌فرمایند: «إنَّ هذِهِ القُلُوبَ تَمَلُّ كَما تَمَلُّ الابْدانُ فَابتَغُوا لَها طرائِفَ الحِكَمِ؛ [1] همانا این دلها خسته می‌شوند، چنانكه بدنها خسته می‌شوند، پس برای آنها تازه‌های حكمت را بجویید.‌»

در این میان، جوانان و نوجوانان بیشتر بر مسئله تنوع طلبی و جاذبه خواهی حساسند، از این رو سردمداران تهاجم فرهنگی توجه خود را به جذابیتها معطوف نموده اند كه خنثی سازی این هجمة عظیم نیز جز با استفاده از ابزارهای پرجاذبه میسّر نیست.

نگاهی به روشهای تبلیغی پیامبران و امامان و بزرگان دین نیز بیانگر این حقیقت است كه آنها تنها به وعظ و خطابة خشك و بی روح بسنده نمی‌كردند، بلكه با استفاده از داستانها، مثلها، اشعار و... به تسخیر قلوب مخاطبان خود می‌پرداختند.

در قرآن كریم این مسئله به نحو بارزی رخ می‌نماید. مثلها و داستانهای فراوان، جملات موزون و آهنگین، سوره‌های كوتاه و بلند به مقتضای زمان و مكان، تفاوت در لحن و بیان در كنار مفاهیم بلند و متعالی، چهره‌ای جذاب و ماندگار و بهاری بی خزان از قرآن ارائه داده است.

یكی از عوامل پرجاذبه كه نقش بسیار مهمی در انتقال تعالیم و مفاهیم دارد، «تمثیلات و تشبیهات» است كه در هر زبان و كشوری بخشی از فرهنگ و ادبیات آن را تشكیل می‌دهد. [2]

آنچه این مقاله كوتاه به آن پرداخته، بحث از اهمیت، كاركردها و روشهای استفاده از این ابزار كارآمد در تبلیغ است تا به مدد آن، تبلیغی جذّاب و تأثیرگذار و پرمخاطب حاصل آید.

مفهوم مثل

«مبرّد» از علمای بزرگ ادبیات عرب در تعریف «مثل» گوید: «ألْمَثَلُ مَأخُوذٌ مِنْ الْمِثالِ وَهُوَ قَولٌ سائِرٌ یشَبَّهُ بِهِ حالُ الثّانی بِالْاَوَّلِ وَالاَصْلُ فیهِ التَّشْبیهُ؛ [3] مثل از مثال گرفته شده و كلامی است كه به وسیلة آن حال دوّمی را به اوّلی تشبیه می‌كنند و اصل در آن، «تشبیه» است.‌»

بنابر آنچه از مبرّد نقل شد، در مَثَل عنصری به نام تشبیه وجود دارد كه از همین بیان می‌توان به نزدیكی بین مثل و تشبیه پی برد، علاوه بر اینكه «امثال» دامنة وسیع تری دارند و شامل ضرب المثل، كنایه و استعاره نیز می‌شوند. [4]

«ضرب المثل» عبارتست از «هر گفتار و قولی كه دارای تشبیه مجازی (نه حقیقی مانند تمثیلات) باشد و با نهایت ایجاز، معنایی عام از آن استفاده گردد و به صورت كوتاه و در مواقع خاص به خود، به آن استشهاد نمایند.‌» [5] از این مثلها به «امثال كامنه» نیز نام برده اند. [6]

نمونه‌ای از این ضرب المثلهای قرآنی و معادل فارسی آنها به شرح زیر است:

‌«قالَ أوَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلكِن لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی‌» [7] ؛ «گفت: آیا ایمان نیاوردی؟ گفت: چرا، ولی برای اینكه قلبم مطمئن شود.‌» (شنیدن كی بود مانند دیدن)

‌«وَمَنْ یهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللهِ یجِدْ فِی الارْضِ مُراغَماً كَثِیرا‌» [8] ؛ «هر كس در راه خدا هجرت كند، در زمین جاهای امن فراوانی می‌یابد». (از تو حركت از خدا بركت.)

در مقابل «ضرب المثلها»، «امثال واضحه» هستند كه دارای لفظ مِثل بوده، در آنها چیزی به چیز دیگر تشبیه شده است. گاه نیز لفظ مثل در آنها نیامده و با ادوات دیگر مانند «كاف تشبیه» و یا حذف ادوات ولیكن با حفظ معنای تشبیهی به كار می‌روند.

آنچه این مقاله به آن پرداخته است «امثال واضحه و تشبیهات» است كه نظر به كاركردهای مهم تبلیغی آن، انتظار می‌رود مورد توجه قرار گیرد.

اهمیت تمثیل

قرآن كریم، مخاطب مثالها را متفكران و عاقلان شمرده و همواره آوردن مثل را وسیله‌ای برای تفكر و تعقل دانسته است:

«وَتِلْكَ الاَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَه [9] ؛ و آن مثلها را برای مردم می‌زنیم، شاید كه تفكر كنند.‌»

امام علی علیه السلام نیز در تأكید بر این مسئله چنین می‌فرمایند: «أوصیكُمْ عِبادَ اللهِ بِتَقوَی اللهِ الَّذی ضَرَب الامْثالَ؛ [10] شما را به تقوای پروردگاری كه [برای بیداری شما‍ [مثلها آورده است، سفارش می‌كنم‌»

علمای ادبیات عرب نیز به طور وسیع در این باب سخن گفته اند و فواید و اهمیت مثلها را بیان داشته اند.

ابن مقفّع (متوفی 1413 ه‍ق) در اهمیت مَثَلها گوید: «إذا جُعِلَ الكلامُ مَثلاً كان أوضَحَ لِلنُّطقِ وآنَقَ للسَّمعِ وَ أوسَعَ لِشُعُوبِ الْحَدیثِ؛ [11] هنگامی كه سخن به شیوة مثل بیان شود، گفتار را واضح تر، برای شنونده جذابتر و شاخه‌های سخن را وسیع‌تر می‌كند.‌»

ابراهیم نظام نیز گوید: «تَجْتَمِعُ فی المَثَلِ أربَعَةٌ لاتَجْتَمِعُ فی غَیرهِ مِنَ الكَلامِ: ایجازُ اللفْظِ وَإصابَةُ الْمَعْنی وَحُسْنُ التَّشبیهِ وَجودَةُ الكِنایةِ فَهُوَ نهایةُ الْبَلاغَةِ؛ [12] در مثل چهار چیز است كه در سخنان غیر آن نیست؛ كوتاهی لفظ، استحكام معنی، زیبایی تشبیه و لطافت كنایه. بنابراین آن نهایت بلاغت است.‌»

با توجه به اهمیت و فواید تمثیل است كه در متون دینی و سخنان بزرگان علم و دین، همواره از آن استفاده شده است. در بیش از چهل آیه از قرآن كریم لفظ مثل آمده است و در آیات بسیاری، از عنصر تشبیه استفاده شده است. با سیری در روایات معصومین علیهم السلام می‌توان انبوهی از تمثیلات و تشبیهات را مشاهده كرد [13] كه این، علاوه بر حكمتها و ضرب المثلهایی است كه بعضی از بزرگان به گردآوری آن پرداخته اند. بر اساس كتاب «عهد قدیم» گاه پیامبری از سوی مردم مورد سرزنش قرار گرفته، به خاطر آنكه چرا مثل نمی‌زند. [14]

در كتاب «عهد عتیق» سِفْری به «امثال» اختصاص یافته و در آن مَثَلها و حكمتهای رایج گردآوری شده است. [15] در عهد جدید نیز بكارگیری مثلها بسیار آشكار است تا آنجا كه ادر انجیل مَرْقُس نقل شده كه حضرت عیسی علیه السلام بدون مثل سخن نمی‌گفت. [16]

در آثار بزرگان دینی و نویسندگانی كه بیشتر به امر پرورش جوانان همّت گماشته اند نیز این مسئله كم و بیش دیده می‌شود؛ به عنوان مثال، در جای جای آثار شهید مطهری؛ چه بحثهای اخلاقی و چه عقیدتی، كلامی و حتی مباحث فلسفی، آن بزرگوار برای تبیین موضوع از این روش استفاده كرده و اساساً شهید مطهری استادی زبر دست در ارائه معارف به زبان تمثیل به شمار می‌رود. كثرت تمثیلات این شهید به حدّی است كه كتابی مستقل از تمثیلات بكار رفته در آثار ایشان، به چاپ رسیده است. [17]

از دیگر بزرگانی كه به این مهم رویكرد درخور توجهی داشته اند، استاد حائری شیرازی است كه مباحث مختلف اخلاقی و عقیدتی را در قالب تمثیلات و تشبیهات ارائه داده و با عنوان «تمثیلات» به چاپ رسانده اند.

جذابیت سخنان استاد قرائتی و تأثیرگذاری تربیتی آن بزرگوار نیز بر همگان روشن است. یكی از مهم‌ترین رموز موفقیت استاد، استفاده به موقع و مؤثر از تمثیلات است، به گونه‌ای كه شاید هیچ سخنرانی را از ایشان سراغ نداشته باشیم كه حداقل چند تشبیه زیبا در آن بكار نرفته باشد.

كاركردهای تمثیل

اگر چه با ذكر كلام علمای ادبیات عرب تا حدی فواید مَثَلها روشن شد، لیكن در این بخش به جهت اهمیت تمثیل برآنیم تا كاركردهای آن را به طور مفصل‌تر و مصداقی دنبال كنیم.

1. محسوس كردن مسائل

انس آدمی بیشتر با محسوسات است و حقایق پیچیدة عقلی از دسترس او نسبتاً به دور می‌باشد. مثالها می‌توانند حقایق عقل را در آستانة حس قرار دهند. قرآن كریم وقتی می‌خواهد زشتی غیبت را به تجسم درآورد به گونه‌ای كه شنونده چهرة كریه آن را به طور ملموس دریابد، چنین می‌فرماید: هوَلایغْتَب بَعْضُكُم بَعْضاً أیحِبُّ أحَدُكُمْ أنْ یأكُلَ لَحْمَ أخیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُموهُه [18] ؛ «بعضی از شما غیبت بعضی دیگر را نكند، آیا كسی از شما دوست دارد كه گوشت برادر مردة خود را بخورد؟ [نه چنین است، بلكه] آن را بد می‌دارید.‌»

چه تمثیل زیبایی و چه صحنة زشتی، آبروی برادر مسلمان همچون گوشت تن اوست و ریختن این آبرو به وسیلة غیبت از جهت زشتی، همانند خوردن گوشت بدن اوست. تعبیر به «مَیتاً» (مرده) به خاطر آن است كه «غیبت» در غیاب افراد صورت می‌گیرد كه همچون مردگان قادر به دفاع از خویشتن نیستند و این ناجوان مردانه‌ترین ستمی است كه انسان ممكن است دربارة برادر خود روا دارد. [19]

2. نزدیك ساختن مسائل

گاه می‌شود كه برای اثبات یك مسئله عمیق منطقی و عقلانی، انسان باید به استدلالات مختلفی متوسل گردد كه باز هم ابهام آن برطرف نمی‌شود، ولی ذكر یك مثال روشن و كاملاً هماهنگ با مقصود، چنان راه را نزدیك می‌كند كه تأثیر استدلالات را افزایش می‌دهد و از ضرورت استدلالهای متعدد می‌كاهد.

در كتاب «احتجاج طبرسی» آمده است كه «ابن ابی العوجاء» كه از منكران معاد و معاصر امام صادق علیه السلام بود، از آن حضرت پس از تلاوت آیة 56 نساء: «إنّ الذینَ كَفَروا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْناهُم جُلُوداً غَیرَها لِیذوقوا الْعَذابَ إنَّ الله كانَ عَزیزاً حَكیماً»؛ «همانا كسانی كه به آیاتمان كافر شدند، به زودی در دوزخ واردشان می‌كنیم، هر گاه كه پوستشان بریان شد پوستی دیگر به جای آن می‌نشانیم تا طعم عذاب را بچشند كه همانا خداوند نفوذناپذیر و حكیم است».

پرسید: «ما ذَنبُ الغَیر؟؛ گناه آن پوستهای دیگر چیست؟»

امام پاسخی كوتاه و پرمعنی به او داد و فرمود: «هِی هِی وهِی غَیرها؛ پوست نو همان پوست سابق است و در عین حال غیر آن است.‌»

ابن ابی العوجاء كه می‌دانست در این عبارت كوتاه سرّی نهفته است، گفت: «مَثِّلْ لی فی ذلِكَ شَیئاً مِنْ أمْرِ الدُّنْیا؛ در این زمینه از امور دنیا مثالی بزن.‌» امام صادق علیه السلام فرمود: «أرَأیتَ لَو أنَّ رجلاً أخَذَ لبنةً فكسَّرها ثمّ رَدَّها فی مَلبَنِها فَهِی هِی وَهِی غَیرها؛ این همانند آن است كه كسی خشتی را بشكند و خرد كند و دوباره در قالب بریزد و به صورت خشت تازه‌ای درآورد، این خشت دوم همان خشت اول است و در عین حال خشت جدیدی می‌باشد (مادة اصلی محفوظ است وتنها صورت آن تغییر كرده است.‌»

3. همگانی ساختن مسائل

بسیاری از مباحث علمی وجود دارد كه در شكل اصلی‌اش تنها برای خواص قابل فهم است و تودة مردم استفادة چندانی از آن نمی‌برند، ولی هنگامی كه با مثال آمیخته و به این وسیله قابل فهم گردد، مردم در هر پایه‌ای از علم و دانش كه باشند از آن بهره می‌گیرند.

در تاریخ نقل شده است كه عربی بیابانی وارد مدینه شد و یكسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سیم و زری بگیرد. پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی به او داد، ولی او قانع نشد و سخن درشت و ناهمواری بر زبان آورد و جسارت كرد. اصحاب در خشم شدند و چیزی نمانده بود كه آزاری به او برسانند، ولی رسول خدا مانع شد. رسول اكرم صلی الله علیه و آله اعرابی را به خانه برد و مقداری دیگر به او كمك كرد، ضمناً اعرابی از نزدیك مشاهده كرد كه وضع رسول اكرم صلی الله علیه وآله به وضع رؤسا و حكامی كه تا كنون دیده شباهت ندارد و زر و خواسته‌ای در آنجا جمع نشده.

اعرابی اظهار رضایت كرد و كلمه‌ای تشكرآمیز بر زبان راند. در این وقت رسول اكرم به او فرمود: تو دیروز سخن درشت و ناهمواری بر زبان راندی كه موجب خشم اصحاب من شد، من می‌ترسم از ناحیة آنها به تو گزندی رسد. آیا ممكن است همین جمله را در حضور جمع بگویی؟ او پذیرفت و چنین كرد. اصحاب و یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله خندیدند. در این هنگام رسول خدا رو به جمعیت كرد و (در توضیح علت چنین برخوردی با اعرابی در عین سخنان درشت او) فرمود: «مثل من و اینگونه افراد مَثَل همان مردی است كه شترش رمیده بود و فرار می‌كرد، مردم به خیال اینكه به صاحب شتر كمك دهند فریاد كردند و به دنبال شتر دویدند. آن شتر بیشتر رم كرد و فراری‌تر شد، صاحب شتر بانگ زد و گفت: خواهش می‌كنم كسی به شتر من كاری نداشته باشد، من خودم بهتر می‌دانم كه از چه راهی شتر خویش را رام كنم.

پس از اینكه مردم را از تعقیب بازداشت، رفت و یك مشت علف برداشت و آرام آرام از جلوی شتر بیرون آمد و او را با سهولت رام كرد. اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم حتماً این اعرابی بدبخت به دست شما كشته شده بود ـ و در چه حال بدی كشته شده بود، در حال كفر و بت پرستی ـ ولی مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمی و ملایمت او را رام كردم.‌» [20]

4. بالا بردن درجة اطمینان به مسائل

كلیات عقلی هر قدر مسلم و منطقی باشند، مادام كه در ذهن هستند اطمینان كافی نمی‌آفرینند؛ چرا كه انسان همواره اطمینان را در عینیت جستجو می‌كند. تمثیل به مسائل ذهنی عینیت می‌بخشد و كاربرد آن را در عالم خارج روشن می‌سازد و به همین دلیل در میزان باور و پذیرش و اطمینان نسبت به مسئله اثر می‌گذارد.

5. خاموش سازی لجوجان

بسیار می‌شود كه ذكر كلیات مسائل به صورت مستدل و منطقی برای خاموش كردن یك فرد لجوج كافی نیست، اما هنگامی كه یك مسئله در قالب مثال ریخته می‌شود، راه را چنان بر او می‌بندد كه دیگر مجال بهانه گیری برای او باقی نمی‌ماند.

قرآن مجید در برابر كسانی كه در مورد آفرینش حضرت مسیح ایراد می‌گرفتند كه مگر ممكن است انسان بدون پدر متولد شود، می‌فرماید: «إنّ مَثَلَ عیسی عِندَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرابٍ» [21] ؛ « مثل عیسی علیه السلام نزد خدا همانند آدم است كه او را از خاك آفریده است.‌» این در حالی است كه هر قدر بخواهیم در برابر افراد لجوج بگوییم كه این كار در برابر قدرت بی پایان خدا كار ساده‌ای است، باز هم مجال بهانه گیری وجود دارد. [22]

6. جذابیت بخشیدن به سخن

علاوه بر همة آنچه گفته شد، مَثَلها موجب لطافت و جذابیت سخن می‌شوند و طبیعتاً سخن جذاب بر دل می‌نشیند و مخاطب خود را جذب می‌كند.

امام باقر علیه السلام چه زیبا مَثَل حریص بر دنیا را بیان می‌كند: «مَثَلُ الْحَریصِ عَلَی الدُّنْیا كَمَثَلِ دودَةِ القَزِّ كُلَّما ازْدادَتْ مِنَ القَزِّ عَلی نَفْسِها لَفّاً كانَ أبْعَدَ لَها مِنَ الخُروجِ حتّی تَموتَ غَمّاً؛ مثل حریص بر دنیا همانند كرم ابریشم است كه هر چه بیشتر دور خود تار بتند، راه خروجش بسته‌تر می‌شود تا آنكه از غم بمیرد.‌» [23]

روش‌های ارائه تمثیلات

1. خطابه‌ای: در این روش معلم یا مبلغ می‌تواند در ضمن بیان مطلب و متناسب با موضوع مورد نظر تمثیلی را انتخاب و آن را توضیح دهد، ابعاد آن را روشن سازد و وجه شباهت موضوع مورد نظر را بیان كند. در این صورت مخاطب می‌تواند ارتباط مناسبی با موضوع برقرار كند، آن را خوب بفهمد و در ذهن خود ترسیم و تثبیت كند.

به عنوان مثال اگر معلم و خطیب دربارة گناه صحبت می‌كند، با استفاده از حدیث مولا علی علیه السلام می‌تواند آن را غنی‌تر سازد. آن حضرت در ترسیم وضعیت انسان گناهكار و انسان متقی و عاقبت آن دو می‌فرماید: «اَلا وَإنَّ الخَطایا خیلٌ شُمُس حُمِلَ عَلَیها أهْلُها وَخُلِعَتْ لُجُمُها فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النّارِ. اَلا وَإنَّ التَّقْوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلیها أهْلُها واُعطوا أزِمَّتَها فَاَوْرَدَتْهُمُ الجَنَّةَ؛ آگاه باشید همانا گناهان همانند مركبهای چموشند كه اهل آنها بر آنها سوار شده و افسارشان رها گردیده، و آنان را در آتش دوزخ می‌اندازند، اما تقوا همانند مركبهای رام و فرمانبرداری است كه سوارانش بر آنها سوار شده و افسارشان به دست سواران داده شده و آنها را وارد بهشت می‌كنند.‌» [24]

با دقت در كلام امام علی علیه السلام روشن می‌گردد كه هر چند سوار بر اسب چموش چند لحظه‌ای ممكن است سواری بگیرد و لذتی برد، اما در نهایت، اسب چموشِ بی افسار او را بر زمین می‌زند و به مقصد نمی‌رساند. آری كوچه پس كوچه‌های گناه بن بست است.

نكته‌ای دیگر كه می‌توان از این حدیث به دست آورد این است كه سواره بر اسب چموش هرچه دیرتر از اسب پایین پرد، خطر آن بیشتر است، چون كه ممكن است او را از دشت هموار به سوی كوه و دره كشاند و در آنجا بر زمین زند. گناهكار نیز اگر زود ریشه‌های گناه را نخشكاند، جهنم برای او قطعی است.

نكتة دیگر اینكه، همانطوری كه پریدن از اسب چموش سخت است و ممكن است به جراحاتی منجر شود اما نهایتاً نجات بخش است، كنار گذاشتن گناه نیز سخت است و آدمی كه مدتی با گناهكاران یا گناهی مثل اعتیاد مأنوس بوده رها كردن آنها موجب از دست دادن دوستان قبلی و طرد شدن از سوی آنها و یا رنجهای جسمی ناشی از ترك اعتیاد می‌شود، اما نهایتاً آسایش و آرامش به همراه دارد.

چنانكه ملاحظه می‌شود، چنانچه معلم و خطیب به ذكر تمثیل و ترجمة آن اكتفا كند، نكته چندانی نصیب دانش آموز و مخاطب نمی‌گردد، ولی اگر بیشتر توضیح دهد و خود نیز دقت بیشتری روا دارد، می‌تواند لطایف فراوانی را از آن به دست آورد كه شاید در نگاه اول مورد غفلت باشد.

2. فعال سازی: یكی از روشهای ارائه تمثیلات در كلاس درس و یا محفلهای جمعی علمی، فعال سازی ذهن مخاطبین در موضوع مورد تمثیل است. این روش باعث می‌شود مخاطبین در فهم مطالب مشاركت داشته، جوّ درس از حالت خشكی درآمده و درك مطالب آسان‌تر شود.

در این روش معلم می‌تواند دربارة موضوع مورد نظر تمثیلی را مطرح كند و از مخاطبین بخواهد وجه شبه‌های موجود در تمثیل را بیان كنند. به تجربه ثابت شده كه با استفاده از عقل جمعی می‌توان از تمثیلات نكات لطیف فراوانی را به دست آورد كه شاید ذهن یك فرد قادر به كشف همة آنها نباشد.

به عنوان مثال به منظور ایجاد انگیزه و شوق جهت انس با قرآن و حفظ آن و اهمیت درس قرآن، می‌توانید این حدیث را مطرح كنید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: « إنَّ الَّذی لَیسَ فی جَوْفِهِ شَیءٌ مِنَ الْقُرآنِ كَالْبَیتِ الْخَرِبِ؛ [25] كسی كه در درونش چیزی از قرآن نیست، همانند خانة ویران است.‌» آنگاه با استفاده از این حدیث می‌توان به وسیلة این سؤال نظرخواهی كرد كه خانة خراب چه ویژگیهایی دارد كه اگر قلبی با قرآن مأنوس نباشد، این گونه ویران خواهد بود.

پاره‌ای از پاسخهای احتمالی را از نظر می‌گذرانیم:

1. خرابه‌ها امنیت ندارند، قلب بدون قرآن نیز مضطرب است و آرامش ندارد.

2. خرابه‌ها محل تردد خلافكاران است، قلب بدون قرآن هم محل تردد شیاطین جن و انس و وسوسه‌های آنهاست.

3. خرابه‌ها متعفّن و بدبویند، قلب بی قرآن نیز از عطرمعنویت محروم است.

4. خرابه‌ها با اندك تكانی خرابتر می‌شوند، قلب بدون قرآن نیز متزلزل و هر روز رو به سویی است و با اندك وسوسه‌ای خراب‌تر می‌شود.

5. به پناه گرفتن در خرابه‌ها نمی‌شود اطمینان كرد، به انسانهای دور از قرآن نیز نمی‌توان اطمینان كرد و از شرّ و خیانتشان در امان بود.

6. خرابه‌ها در شب، تاریك و ظلمانی و بدون نورند، قلبهای بدون قرآن نیز در ظلمت به سر می‌برند؛ چون قرآن نور است.

ظریفی می‌گفت به خرابه مجوّز كنتور برق نمی‌دهند و نور در آن راه نمی‌یابد، قلب بدون قرآن نیز از نور حقیقی محروم و بی بهره است.

آری با اندك تأملی می‌توان وجوه مختلفی از شباهت را به دست آورد و به ایجاد نشاط معنوی در كلاس كمك كرد. شما هم اندكی بیندیشید شاید بتوانید علاوه بر آنچه گفته شد موارد دیگری را بیابید.

3. تصویر سازی: یكی از روشهای ارائه تمثیلات كه در كلاس درس مورد استفادة معلم و مبلغ قرار می‌گیرد، استفاده از تصاویر است. این تصاویر می‌تواند از قبل آماده شده و یا در كلاس تصویر شود. تجربه نشان داده كه دانش آموزان به آنچه در پای تخته حكّ می‌شود توجه بیشتری می‌كنند، بنابراین اصل نوشتن بر روی تخته جلب توجه می‌كند. علاوه بر این، اگر نوشته‌ها به صورت تصویر ارائه شود، در ذهن مخاطب تأثیر فوق العاده‌ای دارد. این شیوه از قدیم و به طور سنتی در میان تعزیه گردانها ـ که با نصب پارچه‌ای از تصاویر حادثه عاشورا یا كرامتی از كرامات معصومین علیهم السلام و توضیح بر روی آن، به جذب مخاطب می‌پرداختند ـ معمول بوده است و همگی شاهد بوده ایم كه چگونه علاقه مندان بسیاری از بزرگ و كوچك را به خود جلب می‌كرده و ساعتها سر پا نگه می‌داشته است.

در حدیثی به نقل از ابن مسعود آمده است كه پیامبر صلی الله علیه وآله مربعی را رسم كرد و یك خط در وسط آن و خطی بیرون آن كشید و خطوط كوچكی در كنار خط میانی رسم كرد و فرمود: این (خط وسط) انسان است و این (مربع) اجل اوست كه دورش را گرفته و بر او احاطه دارد و این كه خارج قرار دارد آرزوی اوست و این خطهای كوچك پیشامدها و بیماریهایند. اگر این یكی خطا رود این یكی او را نیش می‌زند و اگر این هم خطا رود آن دیگری او را می‌گزد [26]

4. عملی: یكی دیگر از روشهای به كارگیری تمثیل، استفاده از شیوة عملی برای تأیید گفتار است. در این روش از موارد موجود در طبیعت كه همسان با موضوع مورد نظر است، استفاده می‌گردد. این موارد ممكن است به كلاس درس آورده شود یا در اردوها و تفریحات مورد اجرا قرار گیرد.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمینی خشك و بی گیاه فرود آمده و به اصحابش فرمود: مقداری هیزم بیاورید. عرض كردند:‌ای رسول خدا! ما در سرزمین خشك و بی گیاهی هستیم كه در آن هیزمی یافت نمی‌شود. فرمود: هر كسی هر چه یافت بیاورد. آنها هیزم را جمع كردند و در برابر حضرت انباشتند. پس فرمود: گناهان نیز این گونه جمع می‌شود. [27]

همچنین دربارة آیه 67 سوره فرقان: «وَالَّذینَ إذا أنْفَقوا لَمْ یسْرِفوا وَلَمْ یقْتُروا وَكانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً»؛ «آنان هنگامی كه انفاق می‌كنند نه اسراف می‌كنند و نه سخت گیری می‌نمایند؛ بلكه در میان این دو حد اعتدالی را رعایت می‌كنند.‌» ، ازامام صادق نقل شده است كه این آیه را تلاوت فرمود، آنگاه مشتی سنگ ریزه از زمین برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود: این همان «اقتار» و سخت گیری است، پس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را باز كرد كه همه آن بر زمین ریخت و فرمود: این «اسراف» است. بار سوم مشت دیگری برداشت و كمی دست خود را گشود؛ به گونه‌ای كه مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش بازماند و فرمود: این همان «قوام» است. [28]

نكاتی دربارة فهم مَثَلها

1. قرآن كریم فهم مثلها را ساده ندانسته، بلكه فهم آنها را ویژه كسانی می‌داند كه اهل علم اند. «وَتِلْكَ الْاَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَمَا یعْقِلُها إلاَّ الْعالِمونَ» [29] ؛ «و آن مثَلها را برای مرد می‌زنیم، لیكن جز دانایان آنها را درك نمی‌كنند.‌»

در جای دیگر، قرآن به عده‌ای اشاره می‌كند كه مثل زدنِ خداوند به پشه‌ای را تمسخر می‌كنند، ولی خداوند توجه آنها را به حكمتی كه در آن وجود دارد جلب می‌كند. [30] بنابراین فهم مثلها نیاز به دقت و تدبر دارد.

2. گاه بعضی از تمثیلات شبهه بردارند و در نگاه اول شنونده را با این سؤال مواجه می‌كنند كه منظور از ارائه این تمثیل چیست؟ لیكن محدود شدن به محدودة مَثَل و دور ماندن از هدف و وجهی كه این مثل برای آن ذكر شده، گمراه كننده است.

به عنوان نمونه امام علی علیه السلام در آغاز خطبه ششم نهج البلاغه می‌فرماید: «وَاللهِ لاأكُونُ كَالضَّبُعِ تَنامُ عَلی طولِ اللَّدِم؛ به خدا سوگند من همچون كفتار نیستم كه با ضربات آرام و ملایم] در برابر لانه اش] به خواب می‌رود [تا صیاد به او می‌رسد‍‍ [.‌»

معروف است كه كفتار حیوان ابلهی است و صیاد برای شكار آن با سنگ یا چوب به آرامی بر در لانة كفتار می‌زند و او را به خواب برده و شكار می‌كند. [31] ندانستن این ویژگی این شبهه را پیش می‌آورد كه چرا امام فرمود من كفتار نیستم؟ ولی با شناخت این ویژگی كفتار باید گفت در حقیقت حضرت با این تمثیل می‌خواهند بیداری خود را نسبت به مسایل سیاسی زمان بیان كنند.‌» [32]

3. از آنجا كه فهم مَثَلها نیازمند تأمل و تعقل است، از این رو كسانی كه اهل دقت بیشتری هستند از مثلها استفادة بیشتری می‌برند و ظرایف بیشتری را كشف می‌كنند. از یك مَثَل می‌توان نكات مختلفی را به دست آورد كه یكی از دیگری عمیق‌تر و در عین حال همگی درست باشد.

حال با توجه به اهمیت مثلها انتظار می‌رود كلاسهای درس، منابر و سخنرانیها، كتابهای درسی و سایر وسایل ارتباط جمعی، رویكرد در خور توجهی به این مسئله نشان دهند.

متأسفانه شاهدیم كه برخی از معلمان و مبلغان و كتب درسی دینی و قرآنی، از این ابزار كارآمد به دور افتاده اند و در موارد زیادی كلاسهای درس بی روح و خطابه‌های خشك و بی جاذبه نه تنها مخاطب را به خود جذب نمی‌كند، كه مایة بی حوصلگی او نیز شده و از اصل بحث گریزان می‌گرداند.

بكوشیم با شناخت بیشتر جاذبه‌های دینی و به كار بستن آنها، بر غنای تعلیم و تربیت خویش و بر ماندگاری آنها در ذهن كودكان، نوجوانان و جوانان بیفزاییم.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

[1] . غرر الحكم و درر الكلم، حدیث 354.

[2] . مثلهای آسمانی، علی اسعدی، انتشارات دار الحدیث، چاپ اول، 1383، ص9 و 10.

[3] . امثال القرآن، علی اصغر حكمت، چاپ دوم، بنیاد قرآن، 1361، ص1، به نقل از مقدمه مجمع الامثال میدانی.

[4] . منبع پیشین، ص 3 و 4.

[5] . منبع پیشین، ص3.

[6] . الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، تحقیق مصطفی دیب البغا، 2 جلد، الطبعه الثالثه، دار ابن كثیر، 1416 ه‍ق، ج2، ص42.

[7] . بقره / 260.

[8] . نساء / 110.

[9] . حشر / 21.

[10] . نهج البلاغه، خطبة 83، ترجمة محمد دشتی.

[11] . امثال القرآن، ص 2، به نقل از مجمع الامثال میدانی.

[12] . منبع پیشین.

[13] . در كتاب مثلهای آسمانی 40 آیه تمثیلی و 960 روایت تمثیلی و تشبیهی با دسته بندی موضوعی آمده است (مثلهای آسمانی، علی اسعدی، انتشارات دار الحدیث) .

[14] . عهد قدیم، حزقیال، باب 20، آیه 49، انتشارات اساطیر، ترجمة فاضل خان همدانی و دیگران، چاپ اول، 1380.

[15] . منبع پیشین، امثال.

[16] . منبع پیشین، عهد جدید، انجیل مرقس، باب4، آیه34.

[17] . تمثیلات و تشبیهات در آثار شهید مطهری، علیرضا رجالی تهرانی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم.

[18] . حجرات / 12.

[19] . تفسیر نمونه، آیت الله مكارم شیرازی و همكاران، انتشارات دارالكتب الاسلامیة، ج22، ص185.

[20] . داستان راستان، شهید مطهری، چاپ 23، بهار 75، انتشارات صدرا، با تلخیص، ج1، ص 43 ـ 44.

[21] . آل عمران / 59.

[22] . بحث كاركرد مثلها با اضافات فراوان تا به اینجا اقتباس از تفسیر نمونه، ج10، ص173 ـ 176 صورت گرفته است.

[23] . اصول كافی، محمد بن یعقوب كلینی، تصحیح علی اكبر غفاری، دار الاضواء، 1405، 8 جلد، ج2، ص316، ح 7.

[24] . نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 57.

[25] . كنز العمال، علاء الدین المتقی بن حسام الدین الهندی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409، 8 جلد، ج1، ص512، ح2276.

[26] . الترغیب والترهیب، زكی الدین عبد العظیم بن عبد القوی المنذر، الطبعة الثانیة، دار ابن كثیر، دار الكلم الطیب، 1417 ه‍ق، ج4، ص141.

[27] . اصول كافی، ج2، ص288، ح4.

[28] . تفسیر نمونه، ج15، ص152، به نقل از نور الثقلین، ج4، ص29.

[29] . عنكبوت / 43.

[30] . بقره / 26.

[31] . پیام امام، آیت الله مكارم شیرازی و همكاران، انتشارات دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص453.

[32] . نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی، مقدمه، ص18

383 دفعه
(0 رای‌ها)