نامه ‏اى از حجة الاسلام والمسلمین قرائتى به بزرگان حوزه

اشاره

آنچه پیش رو دارید گزیده‌ای از نامه حضرت حجة الاسلام والمسلمین قرائتی است كه خطاب به حضرت آیت اللَّه العظمی فاضل لنكرانی و علما و مدرسین حوزه نوشته شده است. امید است مورد پذیرش خوانندگان گرامی قرار گیرد.

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

محضر مبارك آیت اللَّه العظمی فاضل لنكرانی و مدرسین بزرگوار (دامت بركاتهم)

سلام علیكم

با حذف مقدمات

همان گونه كه حضرت سلیمان ناله هدهدی را شنید و ترتیب اثر داد و بلقیس و منطقه بزرگی هدایت شدند، امید است شما هم ناله مرا بشنوید و ترتیب اثر دهید و بركاتش اگر خداوند متعال قبول كند، ذخیره قیامت باشد.

از آیات قرآن، مبارك بودن، نور بودن، برهان بودن، تبیان، ذكر، موعظه، احسن الحدیث بودن را می‌دانیم. از آیه فذكّر بالقرآن فهمیدیم كه بهترین راهِ موعظه قرآن است، و از آیه احسن القصص فهمیدیم كه بهترین داستانها، داستانهای قرآن است، و از اینكه هم قرآن و هم ذات خداوند متعال كارآیی واحدی دارند، می‌فهمیم كه قرآن تجلی خداوند است و همان گونه كه تجلی خدا كوه را متلاشی كرد: «جَعَلَهُ دَكّاً وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً»، قرآن نیز كوه را قطعه قطعه می‌كند: «لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ...»، و از اینكه فرموده اند روایات را بر قرآن عرضه كنیم و در صورت تباین قطعی «فَاضْرِبُوهُ عَلَی الْجِدارِ»، دانستیم كه محوریت با قرآن است، و از اینكه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در هنگامه جنگ به دلیل آنكه نفر دوم بیشتر قرآن می‌داند، پرچم را از دست یك نفر گرفته و به دیگری دادند و یا در جنگ احد ابتدا بر جنازه شهدایی كه بیشتر قرآن می‌دانستند نماز خواندند، فهمیدیم كه سیره نبوی بر اساس «قرآن محوری» است و امسال كه سال پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله است و همه دستگاههای فرهنگی در برابر جسارت به پیامبر عزیز دست به كاری زده اند، نباید مهم‌ترین تشكیلات فرهنگی، یعنی حوزه‌های علمیه از سایرین عقب بماند و كاری برای پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله نكند.

رسول عزیزی كه خداوند حدود 250 مرتبه در قرآن او را با كلمه «ربّك» به خود نسبت داده در حالی كه هر یك از آسمانها و زمین و انبیاء و مردم و مشارق و مغارب را چند باری به خود نسبت داده است، رسولی كه حتی نام اعضاء و متعلقاتش در قرآن مطرح شده است، و قریتك، ثیابك، نساءك، بناتك، وجهك، صدرك، ظهرك، لسانك، عنقك، یدك، عینیك را همه می‌دانیم، رسولی كه نه تنها از عصت او، بلكه از اعضاء او نیز سخن به میان آمده است. زبانش معصوم: «ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی»، قلبش معصوم: «ما كَذِبَ الْفُؤادُ ما رَأی» و چشمش معصوم است: «ما زاغَ الْبَصَرُ»

رسولی كه آسمانها به خاطر اهل بیت او برپاست «وَ بِكُمْ یمْسِكُ السَّماءُ اَنْ تَقَعَ عَلَی الاَْرْضِ»، در حالی كه ما به هنگام خواب آلودگی حتی گردن و پلك چشم خود را نمی‌توانیم نگه داریم، ولی آنان آسمان را نگه داشته اند.

به هر حال هر چه داریم از او و اهل بیتش داریم و باید بیش از هر گروه دیگری حقش را با دعای «وَ اَعِنَّا عَلی تَأْدیةِ حُقُوقِهِ اِلَیهِ» ادا نماییم. اما كارها چه می‌تواند باشد:

كاری كه در شأن حوزه علمیه و مراجع عظام است، آن است كه حداقل یكی از غمهای پیامبر را برطرف كنیم. با اینكه حضرتش خبر از مظلومیت اهل بیتش داشت و حتی خبر شهادت آنان را بعد از خود می‌داد، ولی در قیامت شكایتش از مهجوریت قرآن است: «یا رَبِّ اِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرآنَ مَهْجُوراً.»

این شكایت قطعی است؛ چون با اینكه زمان شكایت قیامت و آینده است، با كلمه ماضی محقق الوقوع بكار رفته است «وَ قالَ الرَّسُولُ»، این شكایت با كلمه «اتخاذ» عنوان شده، یعنی با توجه و از روی عمد قرآن را مهجور كردند، و نفرمود «كانَ الْقُرْآنُ عِنْدَهُمْ مَهْجُوراً» بنده خدمت بعضی از مراجع عظام كه مطلب را عرض كردم، فرمودند: من نیز مهجوریت قرآن را تا حدود زیادی قبول دارم.

علمای عزیز و حضرت آیت اللَّه العظمی فاضل:

شما می‌دانید كه راضی كردن پیامبر و مهجوریت زدایی، هر دو كار خداوند است. قبله عوض شد تا پیامبر راضی شود: «فَلَنُوَلِّینَّكَ قِبْلَةً تَرْضیها»، اعطاء مقام شفاعت به خاطر راضی كردن اوست: «وَ لَسَوْف یعْطیكَ رَبُّكَ فَتَرْضی»، و به گفته امام رضاعلیه السلام در ذیل آیه در تفسیر نور الثقلین، نماز واجب شد تا قرآن از مهجوریت بیرون بیاید و تكرار حدیث ثقلین در چندین مورد به خاطر محوریت قرآن و اهل بیت است.

حضرات علماء:

در قرآن دو رشته تحصیلی با نوعی توبیخ مطرح شده است، یكی تفقّه و دیگری تدبّر، لكن آیه تفقّه با یك توبیخ «لَوْ لا نَفَر... لِیتَفَقَّهُوا» و آیه تدبّر با دو توبیخ؛ یكی جمله «اَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» و دیگری جمله «اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها» آمده است، و‌ای كاش تفقّه در غیر آیات الاحكام نیز رسمی می‌شد. نمی‌دانم چرا تدبّری كه در قرآن با دو توبیخ همراه است، جدی گرفته نشده است؟!

اگر در قیامت بگویند: آنان كه مقدمات علمی بیشتری را در دست داشتند چرا سهم تدبّر را ادا نكردند، چه پاسخی داریم؟

یكی از مراجع بزرگ قم فرمود: اگر در قیامت سؤال كنند كه آیا در تأملهای «كفایه» بیشتر وقت صرف كردید یا در آیات بیشتر تدبّر كردید، پاسخ چیست؟!

اگر سؤال كنند محور تشویقها و شرحها و حاشیه‌ها و عناوین، قرآن بود یا نه؟ جواب چیست؟!

قرآن نور است و روحانی كم نور یا بی نور چگونه «یخْرِجُ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ» خواهد بود؟

شاید دلیل آنكه بعضی از افراد در سخنرانی از تاریخ و شعر و رؤیا و الفاظ مترادف بیشتر استفاده می‌كنند، آن است كه دستشان از قرآن و اهل بیت پر نیست!

حتماً باید از دروس دیگر حوزوی كم نگذاریم، ولی باید بدانیم كه حدود ده درصد از بهره گیران از دروس عالیه به درجه اجتهاد می‌رسند؛ ولی بهره گیران از دروس تفسیر، نود درصد هستند. این طور نیست كه همه نكات تفسیری را در مجمع البیان و المیزان و فخر بیابیم. اگر چنین بود خداوند به همه مردم دستور تدبّر نمی‌داد. البته هر كس عالم‌تر است، لطائف بیشتری از آیات الهی در می‌یابد؛ همان گونه كه غواصان لؤلؤ و مرجان از دریا استخراج می‌كنند ولی معنای آن این نیست كه هر كس به درجه غواصی نرسیده است، از این دریایی كه به فرموده حضرت علی علیه السلام لا یدرك قعره بهره نگیرد. صدها میلیون نفر از نگاه به دریا، شنا در دریا، حمل ونقل دریایی و فضای دریا و ماهیان دریا بهره می‌گیرند و غواص هم نیستند. نباید به طلاب بگوییم كه اول ملا شوید و بعد به سراغ قرآن بروید، همان گونه كه نباید بگوییم اول غواص شوید و بعد به سراغ دریا بروید.

حضرت آیت اللَّه العظمی فاضل و علمای حوزه:

هرگز سخن از كم یا حذف كردن دروس حوزوی نیست كه هركس كار برجسته‌ای انجام داده، به نحوی شاگرد حوزه و الهام گرفته از آن است؛ بلكه سخن آن است كه آیا حق وحی را ادا كرده ایم یا نه؟ مگر نه آن است كه اشتغال یقینی برائت یقینی می‌خواهد؟ مگر ما نسبت به قرآن اشتغال ذمّه نداریم؟ و آیا با این بحثها برائت پیدا می‌كنیم؟

شما را به خدا آیا ما به آیه «خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ» عمل كرده ایم؟

شما را به خدا آیا یك دهم تلاشی كه برای فقیه پروری می‌شود، برای مفسّرپروری می‌شود؟

شما را به خدا آیا در این نیم قرن شرح كفایه بیشتر نوشته شده یا تفسیر قرآن؟

شما را به خدا آیا قرآن در شأن خود قرار دارد و طلاب ما قرآن را علم می‌دانند یا سایر كتابها را؟

علماء عزیز! من شاگرد شما هستم، چرا باید تفسیر شاگرد شما ده میلیون جلد چاپ شود ولی كتاب دیگران چند هزار؟

چرا باید شاگرد شما از تهران بیاید و از تابستانِ طلاب كه درس ندارند برای تفسیر استفاده كند و از تعطیلات و گرما و وقتهای مرده برای قرآن استفاده كند؟ آیا حق قرآن این است؟

ای اساتید:

همه ما قطعاً از دنیا می‌رویم «اِنَّكَ مَیتٌ وَ اِنَّهُمْ مَیتُونَ»، آیا شفیع لازم داریم یا نه؟ و مگر شفیع ما قرآن نیست؟ «شافعٌ مشفّع» بیایید یك نهضت قرآنی در تمام سطوح انجام دهیم. ما اگر به گرد پای پیامبر و اهل بیتش نمی‌رسیم، حداقل به دختر كنیزی مثل فضّه می‌رسیم كه بیست سال با قرآن حرف می‌زند.

چرا باید بیست بار قاریان بین المللی به ایران بیایند، ولی یك بار مفسران دنیا به ایران نیایند؟

چرا در دانشگاهها و مدارس ما قرآن جلوه لازم را ندارد؟

ای علمای بزرگ:

مدتی قبل به نجف رفتم و سراغ افراد قرآنی را گرفتم. در روزهای آخر پیرمردی حدود هفتاد ساله را آوردند كه در نجف تفسیر می‌گوید. او لباس روحانی نداشت. با خودم گفتم شاید عالم بی لباس است؛ اما بعد فهمیدم ایشان درس حوزه نخوانده و تاجر حبوبات است، ولی به خاطر آنكه در شهر نجف تفسیر نبود، به گفتن تفسیر قرآن روی آورده است. آیا اگر حضرت علی علیه السلام امروز بود، سر به چاه برده و ناله می‌كرد یا نه؟

البته رشته تخصصی تفسیر بحمد اللَّه راه افتاده، اما علوم قرآن از قبیل شناخت تاریخ قرآن، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، تحدی و كتابت و آشنایی با انواع تفسیر و مفسران و شیوه آنان غیر از تدبّر در قرآن است. این افراد به جای شنا، دور استخر می‌دوند. باید اگر غفلتی بوده، در سال پیامبر اكرم از حضرتش عذرخواهی كنیم و هركس به هر مقدار كه می‌تواند و در هر سطحی كه هست، قرآن را از مهجوریت بیرون آورد.

من شاگرد شما هستم، نه علم شما را دارم و نه ایمان شما را، بلكه من خورده كاغذی هستم، ولی می‌دانم كه اگر كاغذ كوچكی آتش بگیرد، جنگلهای انبوه را می‌سوزاند.

اگر ناله من صادقانه و خالصانه و مورد قبول خداوند باشد، كارساز خواهد بود؛ همان گونه كه «اوهن البیوت» در غار، «اشرف المخلوق» را حفظ كرد و كلاغ سیاهی معلم بشر شد: «فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً» و همان گونه كه شنهای ناقابل طبس هلی كوپترهای آمریكا را از كار انداخت. پس من به كوچكی و كم سوادی خودم نمی‌نگرم و به امداد الهی چشم می‌دوزم.

علمای عزیز:

رمز فقر ما كم اعتنایی به قرآن است، به دلیل آنكه قرآن می‌فرماید: «وَ لَوْ اَنَّهُمْ اَقامُوا التَّوْراتَ لاََكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِهِمْ»؛ پس اگر قرآن اقامه شود به طریق اولی «لاََكلوا» صورت خواهد گرفت. به هر حال قرآن ذكر است: «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» و مردم جاهل به اهل ذكر ارجاع داده شده اند: «فَاسْئَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ»، مبادا ما از ذكر اعراض كنیم كه گرفتار نكبت خواهیم شد: «وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْكاً»

در خاتمه ناله و فریاد مرا ببخشید، از تقصیر و قصورهای فراوانم معذرت می‌خواهم و از خداوند می‌خواهم كه توفیق جبران آنها را مرحمت فرماید تا بعد از مرگ به ما خطاب نشود پوچ هستید، كه قرآن می‌فرماید: «یا اَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیی ءٍ حَتَّی تُقیمُوا التَّوْراةَ وَالاِْنْجیلَ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیكُمْ مِنْ رَبَّكُمْ»

مبادا خدای ناخواسته با گرفتن لقب پوچی از طرف خداوند و دریافت ناله از طرف پیامبر اكرم كه «یا رَبِّ اِنَّ قَوْمی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» دست خالی به جهان باقی وارد شویم و قرآن شافع مشفَّع ما، خود از ما شاكی باشد.

311 دفعه
(0 رای‌ها)