صلح امام حسن علیه السلام نرمش قهرمانانه تاريخ

ديباچه

مدينه!؟

سال سوم هجري!؟

نيمه رمضان!؟

شور و شوق عجيبی در ميان مسلمين حاكم بود، مدينه با حضور پيامبر صلی الله عليه و آله و اهل بيتش فضای غريبی داشت، به راستی مدينه نه قبل از آن روزگار و نه بعد از آن، هيچ گاه چنان عظمتی نداشت.

عبور از كوچه‌های مدينه لذت بخش بود، چرا كه شميم عطر محمدی صلی الله عليه و آله وسلم از كوچه هايی كه پيامبر گذشته بود، صفای خاصی را به عمق وجود انسان می‌بخشيد، در يكی از همان روزهای باصفا، خبر بسيار مسرت بخشی در ميان مسلمين، دهن به دهن گذشت، و هر يك به ديگری با احساسی لبريز از شادی خبر را بيان می‌كرد، نقل مجالس اهل مدينه همين خبر بود كه; سبط پيامبر صلی الله عليه و آله وسلم و فرزند حيدر عليه السلام از فاطمه اطهر سلام الله عليها متولد شد.

به راستی مدينه هيچ گاه به اندازه آن روزها زيبا نبوده است.

اما آن روزهای زيبا و قشنگ به زودی گذشت، يعنی تا به آن هنگام كه پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم وفات نيافته بود.

با وفات پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم دوران تلخی آغاز شد، كه تاريخ هيچ گاه در ذائقه خود چنين ياد ندارد.

امام حسن عليه السلام در اين دوران پرعظمت بيش از چند سالی نداشت و تقريبا هفت ساله بود كه پيامبر صلی الله عليه و آله وفات يافت و به فاصله كوتاهی مادر گرامی اش حضرت زهرا عليها السلام با شهادت مظلومانه اش، از دست رفت.

امام حسن عليه السلام از آن سالها تا سال چهلم هجری كه امام علی عليه السلام به دست شقي‌ترین مردم به شهادت رسيد در كنار پدر بزرگوار خويش حضور داشت.

پس از آن حادثه هولناك و شكننده و در ميان طوفانی از غم و اندوه، امام حسن عليه السلام سكان حكومت اسلامی را به دست گرفت.

حكومت چند ماهه و امامت ده ساله امام حسن عليه السلام در برهه‌ای از زمان واقع شده بود كه حاكميت معاويه بر سرزمين اسلام كه با خفقان بسيار همراه بود، عرصه را برای نشر معارف اسلامی بسيار سخت كرده بود.

در اين عصر امام حسن عليه السلام با تدبير و دورانديشی و سياست حكيمانه، اسلام را از خطر نابودی كه معاويه با تمام قوا در سدد آن بود، حفظ كرد.

امام حسن عليه السلام پس از يك مدت كوتاه حكومت بر امت اسلامي، در يك اقدام قهرمانانه، برای حفظ اسلام از نابودی و برای دفع اين خطر بزرگ، از خلافت بر مسلمين كناره گرفت و ناچار به پذيرش صلح شد.

صلح امام حسن عليه السلام كه می‌توان آن را «نرمش قهرمانانه‌ی تاريخ‌» توصيف كرد در نتيجه وجود عواملی بود كه آن‌ها را با توجه به كتاب سيره پيشوايان نوشته فاضل ارجمند مهدی پيشوايی برمی شماريم.

از نظر سياست خارجي:

از نظر سياست خارجی روز، جنگ داخلی مسلمانان به سود جهان اسلام نبود; زيرا امپراتوری روم شرقی كه ضربت‌های سختی از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبی بود تا ضربت مؤثر و تلافی جويانه‌ای بر پيكر اسلام وارد كند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد.

از نظر سياست داخلي:

الف- خستگی از جنگ

جنگ جمل و صفين و نهروان و همچنين جنگهای تؤام با تلفاتی كه بعد از جريان حكميت، ميان واحدهای ارتش معاويه و نيروهای امير مؤمنان عليه السلام در عراق و حجاز و يمن درگرفت، بسياری از ياران علی عليه السلام را كه از ايمان نيرومندی برخوردار نبودند، از جنگ خسته ساخته به صلح علاقمند كرده بود، زيرا طی پنج سال خلافت امير مؤمنان عليه السلام ياران آن حضرت هيچ وقت اسلحه به زمين ننهادند مگر به قصد آن كه فردا در جنگ ديگری شركت كنند.

ب- جامعه با عناصر متضاد

جامعه عراق آن روز يك جامعه متشكل و فشرده و متحد نبود، بلكه از قشرها و گروههای مختلف و متضادی تشكيل يافته بود كه بعضا هيچ گونه هماهنگی و تناسبی با يكديگر نداشتند.

ج- سپاهی ناهماهنگ

چند دستگی و اختلاف عقيده و تشتت و پراكندگي، در صفوف سپاه امام مجتبی عليه السلام آثار نامطلوبی به جای گذاشته و سپاهيان آن حضرت را به صورت ارتشی ناهماهنگ درآورده بود، در نتيجه برای مقابله با دشمن به هيچ وجه نمی‌شد به چنين سپاهی اعتماد كرد. مرحوم شيخ مفيد افراد سپاه امام حسن عليه السلام را به پنج گروه تقسيم می‌كند:

1- شيعيان و طرفداران امير مؤمنان عليه السلام.

2- خوارج.

3- افراد سودجو و دنيا پرست.

4- افراد دودل و شكاك.

5- گروهی كه نه به خاطر دين بلكه از روی تعصب و عشيره گی و صرفا به پيروی از رئيس قبيله خود، برای جنگ حاضر شده بودند.

د- مردم پيمان شكن

مردم عراق و كوفه يك دل و يك جهت نبودند، بلكه مردمی متلون و بی‌وفا و غير قابل اعتماد بودند و هر روز زير پرچمی گرد می‌آمدند و همواره تابع وضع موجود و قدرت روز بودند.

ه- فرمانده خائن

عبيدالله بن عباس فرمانده سپاه دوازده هزار نفری امام حسن عليه السلام با دريافت يك ميليون درهم از معاويه، شبانه همراه هشت هزار نفر به معاويه پيوست.

و- توطئه‌های خائنانه

معاويه به منظور ايجاد شكاف و اختلاف و شايعه سازی در ميان ارتش امام مجتبی عليه السلام به وسيله جاسوسان خود در ميان لشكر امام حسن عليه السلام شكاف ايجاد كرد به گونه‌ای كه در اثر همان شايعات، مردم بر ضد امام شورش كردند و به خيمه آن حضرت حمله ور شده و آنچه در خيمه بود به يغما بردند و در صدد قتل امام برآمدند و آنگاه از چهار طرف متفرق شدند.

ز- خيانت خوارج

امام مجتبی عليه السلام از مدائن روانه ساباط شد در بين راه يكی از خوارج كه قبلا كمين كرده بود، ضربت سختی بر آن حضرت وارد كرد، امام بر اثر جراحت، دچار خون ريزی و ضعف شديد شد و به وسيله‌ی عده‌ای از دوستان و پيروان خاص خود، به مدائن منتقل گرديد. در مدائن وضع جسمی حضرت بر اثر جراحت به وخامت گراييد. معاويه با استفاده از اين فرصت بر اوضاع تسلط يافت.

پيشوای دوم كه نيروی نظامی لازم را از دست داده و تنها مانده بود، ناگزير پيشنهاد صلح را پذيرفت.

اينها عواملی بود كه امام حسن مجتبی عليه السلام را به صلح با ويژگيهای خاص خود ناچار ساخت كه بررسی مسائل مربوط به صلح و شرائط بحث جداگانه‌ای می‌طلبد.

420 دفعه
(0 رای‌ها)