شیوه های افزایش اثربخشی در تبلیغ (1)

هر مکتب و مذهبی برای بقا و دوام خود، حفظ پیروان و جذب دیگران، نیاز مبرم به شناساندن اصول، مبانی و آموزه‏های خود دارد و بدون عنصر تبلیغ و بیان، نمی‏تواند از آنها پاسداری کرده و حراست نماید و با تبیین و تبلیغِ جهان‏بینی و ایدئولوژی هر دین و مذهبی، می‏توان از مشتبه‏شدن حق و باطل و ارزشها و ضد ارزشها به یکدیگر، در عرصه‏های مختلف جلوگیری کرده و زمینه را برای گسترش آموزه‏های آن دین فراهم کرد.

مفهوم تبلیغ، در لغت و شرع

«ابلاغ» و «تبلیغ» در لغت به معنای «رساندن» است؛ راغب در مفردات می‏نویسد: «البلوغ و البلاغ الانتها إلی أقصی المقصد والمنتهی مکاناً کان أو زماناً او امراً من امور المقدرة و رب ما یعبر به عن المشارفة علیه وإن لم ینته إلیه؛ (1) بلوغ و تبلیغ، رسیدن به پایان مقصد از حیث مکان یا زمان و یا هر امر دیگر است و گاهی از مشرف بودن به مقصد مورد نظر نیز به کار می‏رود، اگر چه منتهی به آن مقصد نباشد.»

سپس در ارتباط با معنی اول به آیه «فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلَا تَعَضُلُوهُنَّ»؛ (2) «هنگامی که عدّة خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید.» و در ارتباط با معنی دوم به آیه: «فَاِذَا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَاَمسِکُوهُنَّ بِمَعرُوفِ»؛ (3) «و چون عدّة آنها سر آمد، آنها را به طرز شایسته‏ای نگه دارید.» استناد می‏کند و سپس می‏گوید: «بلاغ، به معنای تبلیغ و رساندن است؛ مانند: «هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ»؛ (4) «این [قرآن] پیام [و ابلاغی] برای مردم است.» و «وَ مَا عَلَینَا اِلَّا البَلَاغُ المُبِین»؛ (5) «و بر عهده ما چیزی جز ابلاغ آشکار نیست.» و «عَلَیکَ البَلَاغُ وَ عَلَینَا الحِسَاب»؛ (6) «تو فقط مأمور ابلاغ هستی و حساب [آنها] بر ما است.» و «فَاِن تَوَلَّوا فَاِنَّمَا عَلَیکَ البَلَاغُ المُبِین»؛ (7) «اگر روی برتابند، [نگران مباش] تو فقط وظیفه ابلاغ آشکار داری.»

اهمیّت تبلیغ آموزههای دین

تبلیغ و دعوت به سوی ارزشهای اسلامی و الهی، در فرهنگ قرآن و سیرۀ پیامبران و ائمه معصومین‌علیهم‌السلام یک وظیفۀ همگانی و همیشگی برای مسلمانان بوده و دارای اهمیت بسیار زیادی است و به دو صورت فردی و گروهی، قابل انجام است که برای هر دو قسم آن، آیات و روایاتی دلالت دارد؛ به عنوان نمونه به مواردی از آنها می‏پردازیم:

قرآن مجید، بهترین گفتار را دعوت الی الله دانسته است و می‏فرماید: «وَ مَنْ أَحْسنُ قَوْلاً مِّمَّن دَعَا إِلى اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ قَالَ إِنَّنى مِنَ الْمُسلِمِینَ»؛ (8) «و چه کسی خوش گفتارتر است از آن کس که دعوت به سوی خدا می‏کند و عمل صالح انجام می‏دهد و می‏گوید: من از مسلمانانم.»

و نیز قرآن کریم برترین امّت را امّتی می‏داند که امر به معروف و نهی از منکر می‏کنند و می‏فرماید: «وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلى الخَْیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالمَْعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ (9) «باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آنها همان رستگاران‏اند.»

و در آیه «نفر» می‏خوانیم: «وَ مَا كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا كافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِن كلّ‏ِ فِرْقَةٍ مِّنهُمْ طائفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فى الدِّینِ وَ لِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛ (10) «شایسته نیست مؤمنان همگی [به سوی میدان جهاد] کوچ کنند، چرا از هر گروهی طایفه‏ای از آنان کوچ نمی‏کند. تا در دین [و معارف احکام اسلام] آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را انذار نمایند تا [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خودداری کنند؟!»

از امیرمؤمنان علی‌علیه‌السلام می‏فرماید: «بَعَثَنِی رَسُولُ اللهِ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله اِلَی الیَمَنِ وَ قَالَ لِی یَا عَلِیٌّ لَا تُقَاتِلَنَّ اَحَداً حَتَّی تَدعُوهُ وَ اَیمُ اللهِ لَاَن یَهدِی اللهُ عَلَی یَدَیکَ رَجُلاً خَیرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ وَغَرَبَت وَلَکَ وَلَاؤُهُ یَا عَلِِی؛ (11) پیامبر مرا به سوی یمن اعزام کرد و به من فرمود:‌ای علی! مبارزه را با کسی آغاز نکن، مگر آنکه پیش از آن، او را به اسلام دعوت نمایی. به خدا سوگند! اگر خداوند یک انسان را به دست تو هدایت کند، برای تو بهتر است از تمام آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب می‏‏کند.»

امام صادق‌علیه‌السلام نیز در ارتباط با رسالت و نقش اصلی علمای دین می‏فرماید: «عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغرِ الَّذِی یَلِی اِبلِیسُ وَعَفَارِیَتُهُ یَمنَعُونَهُم عَنِ الخُرُوجِ عَلَی ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَن اَن یَتَسَلَّطَ عَلَیهِم اِبلِیسُ وَ شِیعَتُهُ النَّوَاصِبُ اَلَا فَمَنِ انتَصَبَ لِذَلِکَ مَن شِیعَتِنَا کَانَ اَفضَلَ مِمَّن جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرکَ وَ الخَزَرَ اَلفَ اَلفِ مَرَّةِ لِاَنَّهُ یَدفَعُ عَن اَدیَانِ مُحِبِّینَا وَ ذَلِکَ یَدفَعُ عَن اَبدَانِهِم؛ (12) دانشمندان پیروان ما، همانند مرزدارانی هستند که در برابر لشکر ابلیس صف کشیده اند و از حمله آنها به افرادی که قدرت دفاع از خود را ندارند جلوگیری می‏کنند. آگاه باشید هر کس از شیعیان ما، خود را به این مرزداری برگمارد، مقامش از کسانی که با رومیان جهاد کرده اند هزار هزار بار بالاتر است؛ بدان جهت که این مرزدار، از دین دوستان ما دفاع می‏کند، در صورتی که آنان از بدن ایشان دفاع می‏کند.»

امام هشتم‌علیه‌السلام فرمود: «رَحِمَ اللهُ عَبداً اَحیَا اَمرَنَا؛ خدا بیامرزد کسی را که امر ما را زنده کند.» راوی حدیث گوید: چگونه امر شما زنده می‏شود؟ امام فرمود: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَاِنَّ النَّاسَ لَو عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا؛ (13) به آموختن علوم تو تعلیم دادن آن به مردمان؛ چه اگر مردمان از آن تعالیم والا که در سخنان ما است آگاه گردند، پیرو ما خواهند شد.»

مبارزۀ با نادانی، وظیفۀ سنگین دانشمندان

یکی از مسئولیتهای بزرگ علما و مبلّغان اسلامی، مبارزه با جهل، نادانی، خرافات و بدعتها و بیدار کردن اندیشه‏ها و گسترش هوشیاری اجتماعی در زمینه‏های مختلف است که گاهی فرد و یا جمعی گرفتار آن می‏شوند و زمینه را برای سوء استفاده قدرتهای استکباری و سلطه بر افکار، اعتقادات و فرهنگ جامعه فراهم می‏کنند؛ چنانچه در قرآن راجع به فرعون می‏خوانیم: «فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطَاعُوهُ اِنَّهُم کَانُوا قَوماً فَاسِقِین»؛ (14) «فرعون قوم خود را سبک شمرد؛ در نتیجه از او اطاعت کردند. آنان قومی فاسق بودند.»

پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «اِذَا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِی اُمَّتِی فَلیُظهِرِ العَالِمُ عِلمَهُ فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیهِ لَعنَةُ اللهِ؛ (15) چون بدعتها در امت من پدید آید بر عالم است که علم خود را آشکار کند، پی هر کس چنین نکند، لعنت خدا بر او باد.»

و نیز امام صادق‌علیه‌السلام از رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل می‏کند که فرمود: «یَحمِلُ هَذَا الدِّینَ فِی کُلِّ قَرنٍ عُدُولٌ یَنفُونَ عَنهُ تَأوِیلَ المُبطِلِینَ وَتَحرِیفَ الغَالِینَ وَانتِحَالَ الجَاهِلِینَ؛ (16) بار حفظ دین را در هر قرن، مردمان عادلی بر دوش دارند که تأویلهای باطل اندیشان و تحریفهای گزافه‏کاران و ساخته‏های نادانان را از آن دور و نابود می‏کند.»

مبلّغان راستین چه کسانی هستند؟

مبلّغ و عالم دین، باید از لحاظ علمی، اخلاقی، فنّ خطابه و بیان و... دارای شرایط و ویژگیهایی باشد تا در این رشتۀ مهم موفّق گردد و ما از منظر قرآن و حدیث به برخی از این ویژگیها اشاره می‏کنیم:

1. فهم و دریافت دین

یک عالم و مبلّغ دین، در درجه اول باید تلاش کند اگر می‏خواهد در امر تبلیغ دین و آموزه‏های ارزشمند آن موفّق باشد، فهم عمیق و جامعی را از آنها کسب نماید و به عبارت دیگر، اصول و فروع دین را خوب و دقیق بفهمد و نیک‏‏فهمی را (فهم عمیق و جامع) خود را بالا ببرد.

قرآن کریم در این زمینه می‏فرماید: «وَ مَا كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا كافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِن كلّ‏ِ فِرْقَةٍ مِّنهُمْ طائفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فى الدِّینِ وَ لِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛ (17) «شایسته نیست مؤمنان همگی [به سوی میدان جهاد] کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی طایفه‌ای از آنها کوچ نمی‏کند [و طایفه‌ای بماند] تا در دین [و معارف احکام اسلام] آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را انذار نمایند تا [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خودداری کنند.»

امام علی‌علیه‌السلام می‏‏فرماید: «لَا خَیرَ فِی دِینٍ لَا تَفَقُّهَ فِیهِ؛ (18) خیری در آن دین [و دینداری] نیست که با تفقه و نیک‏‏فهمی همراه نباشد.»

و نیز فرمود: «المُتَعَبِّدُ عَلَی غَیرِ فِقهٍ کَحِمَارِ الطَّاحُونَةِ یَدُورُ وَ لَا یَبرَحَ؛ (19) عبادت‏‏ کننده ناآگاه از دین، همچون خر آسیاب است، که دور خود می‏‏چرخد، ولی از جایی که هست بیشتر نمی‏‏رود.»

امام صادق‌علیه‌السلام می‏‏فرماید: «لَوَدَدتُ اَنَّ اَصحَابِی ضُرِبَت رُءُوسُهُم بِالسِّیَاطِ حَتَّی یَتَفَقَّهُوا؛ (20) دوست دارم تازیانه‏‏ها بر سر اصحاب من افراخته بود تا اینکه در حلال و حرام تفقه کنند.»

و از امام هفتم‌علیه‌السلام نیز نقل شده که فرمودند: «تَفَقَّهُوا فِی دِینِ اللهِ فَاِنَّ الفِقهَ مِفتَاحُ البَصِیرَةِ وَ تَمَامُ العِبَادَةِ وَ السَّبَبُ اِلَی المَنَازِلِ الرَّفِیعَةِ وَ الرَّتَبِ الجَلِیلَةِ فِی الدِّینَ وَ الدُّنیَا وَ فَضلُ الفَقِیهِ عَلَی العَابِدِ کَفَضلِ الشَّمسِ عَلَی الکَوَاکِبِ وَ مَن یَتَفَقَّه فِی دِینِهِ لَم یَرضَ اللهُ لَهُ عَمَلاً؛ (21) در دین خدا تحقیق و تفقه کنید که فهم و فقه، کلید بینایی و کامل کننده عبادت و سبب رسیدن به جایگاه‏‏های بلند و پایگاه‏‏های بزرگ در دین و دنیا است. برتری فقیه دین شناس بر عابد، همچون برتری خورشید بر ستارگان است و هر کس در دین تفقه نکند، خدا از هیچ عمل او خرسند نمی‏‏شود.»

در تفسیر نمونه آمده است که: «فقیه» در کاربرد احادیث و اخبار، به معنایی که در سده‏‏های بعد اصطلاح شده و تا کنون نیز متداول است نیست. فقیه در این اصطلاح، یعنی کسی که علم فقه اصطلاحی را به صورت اجتهادی بداند؛ لیکن فقیه، در منطق احادیث و تعالیم، یعنی عالم به ابعاد گوناگون دین و شناختهای دینی و عامل به موازین اخلاق و اعمال اسلامی [است]؛ یعنی کسی که دین را در بعد توحید و خدا شناسی و حاکمیت سیاسی و اجتماعی و تربیت و اخلاق و خودسازی و مدیریت قضا و حقوق و احکام و اقدام و اعمال، به خوبی بشناسد و خود، نمونه عملی آن باشد. و چون اکنون روزگاری است که جهان بشری دگرگون شده و حیات انسانی متحول گشته است و مسائل بی شماری در مفاهیمی نو برای انسان و انسانیت پیش آمده است، فهم همه معانی و مسائل اسلامی، در ارتباط با انسان و جهان و بشریت و حیات، کار فرد نیست. این است که باید از این پس، این مسائل به وسیله هیئتها و گروه‏‏های عالم و شایسته و تخصص دیده و انسانگرا و زندگی شناس، شناخته و تبیین و عرضه گردد. (22)

2. عدم وحشت از هیچ کسی جز خدا (شجاعت)

در قرآن می‏خوانیم: «الَّذِینَ یبَلِّغُونَ رِسلَتِ اللَّهِ وَ یخْشوْنَهُ وَ لا یخْشوْنَ أَحَداً إِلا اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً»؛ (23) «[پیامبران پیشین] کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی را می‏کردند و تنها از او می‏ترسیدند و از هیچ‏کس جز خدا بیم نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر و پاداش‏‏دهنده اعمال آنها است.»

از این آیۀ شریفه، دو ویژگی اساسی برای مبلّغان راستین استفاده می‏‏شود: الف. شجاعت و قاطعیت؛ ب. اخلاص.

در تفسیر نمونه می‏‏خوانیم: منظور از تبلیغ در اینجا، همان ابلاغ و رسانیدن است و هنگامی که ارتباط با [رسالات الله] پیدا کند، مفهومش این می‏‏شود که آنچه را خدا به عنوان وحی به پیامبران‌علیهم‌السلام تعلیم کرده، به مردم تعلیم کنند و آن را از طریق استدلال، انظار، بشارت، موعظه و اندرز، در دلها نفوز دهند. (24)

3. اخلاص و چشم‏‏داشت از خدا

یک مبلّغ الهی به مقتضای: «وَ کَفَی بِاللهِ حَسِیباً» تنها به این می‏‏اندیشد که حسابگر اعمال او خدا است و پاداشش به دست او است و همین آگاهی و عرفان، به او در این راه پر نشیب و فراز مدد می‏دهد. (25)

یک مبلّغ راستین باید نه بیمی از مردم داشته باشد و نه ترسی از هیچ مقامی که آن نیاز و این ترس بر افکار و اراده آنها خواه‏ناخواه اثر می‏گذارد.

و با وجود این دو شرط، پیروزی و موفّقیّت در امر تبلیغ، قطعی و حتمی است؛ زیرا جهاد همیشه در اسلام، جهاد مسلحانه نیست، بلکه بالاتر از آن، جهاد فکری و فرهنگی و تبلیغاتی است؛ چنانچه پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در زمان رسالتش در مکه و قبل از هجرت به مدینه، چنین جهادی را شیوه خود در امر رسالت الهی قرار داده بود.

با توجه به آیه 125 سوره نحل و روایاتی که در ذیل به آنها اشاره می‏کنیم، استفاده از این روشها در تبلیغ، باید مورد اهتمام مبلغ جهت اثربخشی بیشتر قرار گیرد:

1. خودداری کردن از تحریک حس لجاجت

از هر چیزی که حس لجاجت طرف مقابل را بر می‏انگیزد، باید خودداری نمود؛ در قرآن می‏خوانیم: «وَ لا تَسبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیسبُّوا اللَّهَ عَدْوَا بِغَیرِ عِلْمٍ»؛ (26) «معبودهایی را که غیر از خدا می‏خوانند، ناسزا و دشنام نگویید. مبادا آنها روی دنده لجاجت بیفتند و به خداوند بزرگ اهانت کنند.»

علی‌علیه‌السلام فرمود: «اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْیَ؛ (27) لجاجت، فکر و رأی انسان را سست می‏کند.»

2. رعایت کامل انصاف

در تبلیغ باید در مقابل هر کس نهایت انصاف را رعایت کرد تا طرف حس کند گوینده به‏راستی در صدد روشن کردن واقعیات است؛ فی المثل، هنگامی که قرآن سخن از زیانهای شراب و قمار می‏گوید، منافع جزئی مادی و اقتصادی آن را که برای گروهی حاصل می‏شود، نادیده نمی‏گیرد و می‏فرماید: «قُلْ فِیهِمَا اِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ اِثْمُهُمَا اَکبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا»؛ (28) «بگو در شراب و قمار گناه عظیمی است و منافع جزئی برای مردم؛ اما گناه آنها از سودشان بیشتر است.» این طرز سخن گفتن، مسلماً در شنونده تأثیر عمیق‏‏تری می‏‏بخشد.

3. گذشت در برابر بدیهای دیگران

یکی از روشهایی که تبلیغ را جذاب و فوق العاده مؤثر می‏کند، گذشت در برابر بدیها و کینه‏توزیها است. مبلغ باید طریق محبت و رأفت و گذشت را پیش گیرد تا بتواند قلب دشمنان لجوج و کینه‏توز را نرم کرده و آنها را جذب دین نماید.

چنانکه قرآن مجید می‏فرماید: «وَ لا تَسْتَوِى الْحََْسَنَةُ وَ لا السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتى هِىَ أَحْسنُ فَإِذَا الَّذِى بَینَك وَ بَینَهُ عَدَوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ»؛ «هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه [خواهی دید] همان‏کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوست گرم و صمیمی است.»

در تفسیر نمونه می‏خوانیم: این روش از مهم‏ترین و ظریف‏ترین و پربارترین روشهای تبلیغ، مخصوصاً در برابر دشمنان نادان و لجوج است و آخرین تحقیقات روانشناسان نیز به آن منتهی شده است. (29)

پیامبر گرامی اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و پیشوایان معصوم‌علیهم‌السلام نیز از این روش عالی قرآنی، بهره می‏گرفتند؛ به عنوان نمونه می‏بینیم پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله هنگام فتح مکه با همه ظلم و ستمی که آنها روا داشته بودند، مانع انتقام‏جویی مسلمانان شد و شعار انتقام‏جویی بعضی از پرچم‏داران سپاه اسلام را به شعار محبت‏آمیزی تبدیل کرد که: «الیوم یوم الرحمة» (30)

بدیهی است این یک قانون غالب است، نه دائمی؛ زیرا همیشه اقلیتهایی هستند که از این روش سواستفاده می‏کنند و تا زیر ضربات خردکننده شلاق مجازات قرار نگیرند، دست از اعمال زشت خود بر نمی‏دارند. البته حساب این گروه جدا است و باید در برابر آنها از شدت عمل استفاده کرد، ولی نباید فراموش کرد که این دسته همیشه در اقلیت هستند؛ قانونی که حاکم بر اکثریت است، همان قانون «دفع سیئه با حسنه» است.

4. آشنایی با فنون بحث و استدلال

یکی از بهترین روشهای مناظره و بحث، جهت تسخیر دلها و نفوذ در افکار دیگران، این است که مبلغ مخاطب را به اندیشه و خودجوشی وا دارد که این روش از آیات قرآن (31) و سیره معصومین‌علیهم‌السلام در مناظراتشان با ملحدین و زنادقه زمانشان مثل ابن ابی العوجاء (مرد مادی معروف) به وضوح استفاده می‏شود. (32)

قرآن مجید ما را به مجادله به احسن دعوت می‏کند و در جدال حق، هدف، تحقیر طرف و اثبات تفوّق و پیروزی بر او نیست، بلکه هدف، نفوذ در افکار و اعمال روح او است؛ به همین دلیل روش «مجادله به احسن» با «جدال باطل» در همه چیز متفاوت است.

مبلّغ نباید اصرار داشته باشد که مخاطب مطلب حق را به عنوان گفته او بپذیرد، بلکه اگر بتواند، کاری کند که طرف مقابل، آن مطلب را نتیجه فکر خود بیندیشد، بسیار مؤثّرتر بوده و به تعبیر دیگر، طرف مقابل فکر کند، این اندیشه از درون وجود خودش جوشیده و فرزند روح او است.

سؤال از عقل و فطرت بهترین شیوه تبلیغ و ارشاد است. (33)

5. صبر و شکیبایی در مقابل ناملایمات

خداوند در قرآن خطاب به پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‏فرماید: «وَ اصبِر عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اهجُرهُم هَجراً جَمِیلاً»؛ (34) «در برابر آنچه آنها می‏گویند، شکیبا باش و به طرزی زیبا از آنها دوری نما.»

در مسیر دعوت به سوی حق، بدگویی دشمنان و آزار از آنان فراوان است و اگر باغبان بخواهد گلی را بچیند، باید در برابر زبان خار، صبر و تحمل داشته باشد.

مرحوم طبرسی در مجمع البیان در ذیل این آیه می‏گوید: «و فی هذا دلالة علی وجوب الصبر علی الاذی، لمن یدعوا الی الدین والمعاشرة باحسن الاخلاق و استعمال الرفق لیکونوا اقرب الی الاجابة؛ (35) این آیه دلالت می‏کند که مبلغین اسلام و د عوت‏کنندگان به سوی قرآن، باید در مقابل ناملایمات، شکیبایی پیشه کنند و با حسن خلق و مدار، با مردم معاشرت نمایند تا سخنان آنها زودتر پذیرفته شود.»

و نیز در قرآن می‏خوانیم: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِض عَنِ الجَْهِلِینَ»؛ (36) «به هر حال با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر و به نیکیها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان [و با آنها ستیزه مکن].»

در این آیه، شرایط تبلیغ و رهبری و پیشوایی مردم، به طرز بسیار جالب و فشرده بیان شده و به سه قسمت از وظایف رهبران و مبلّغان، به صورت خطاب به پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله اشاره شده است:

الف. عفو، گذشت و آسان گرفتن؛

ب. دعوت به حق و نیکیها؛

ج. تحمل و بردباری در برابر جاهلان.

6. عامل بودن مبلّغ و دعوت عملی آن

یکی از شیوه‏های بسیار مؤثّر در جذابیت و تأثیرگذاری تبلیغ بر مخاطب، عامل بودن خود مبلّغ است به آنچه را که می‏گوید و این یک برنامه اساسی، به ویژه برای علما و مبلغین و داعیان راه حق است که بیش از سخن، مردم را با عمل خود تبلیغ کنند؛ همان‏گونه که خداوند، علما و دانشمندان یهود را ـ که قبل از بعثت پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله مردم را به ایمان به وی دعوت می‏کردند و بشارت ظهورش را می‏دادند، ولی خود هنگام ظهور آن حضرت، از ایمان آوردن خودداری کردند ـ سرزنش می‏کند و می‏فرماید: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاس بِالْبرِّ وَ تَنسوْنَ أَنفُسكُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَب أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛ (37) «آیا مردم را به نیکی دعوت می‏کنید، امّا خودتان را فراموش می‏نمایید؟ با اینکه شما خودتان کتاب [آسمانی] را می‏خوانید، آیا هیچ فکری نمی‏کنید؟»

گرچه روی سخن در این آیه، قوم بنی‏اسرائیل و علما و دانشمندان یهود است، ولی مسلماً مفهوم آن گسترده است و دیگران را نیز شامل می‏شود. (38)

و نیز در حدیث معروف از امام صادق‌علیه‌السلام می‏خوانیم: «کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِاَعمَالِکُم وَ لَا تَکُونُوا دُعَاةً بِألسِنَتِکُم؛ (39) مردم را با عمل خود به نیکیها دعوت کنید نه با زبان خود.»

تأثیر عمیق «دعوت عملی» از اینجا سرچشمه می‏گیرد که هرگاه شنونده بداند که گوینده از دل سخن می‏گوید و به گفته خویش صد در صد ایمان دارد، گوش و جان خود را به روی سخنانش می‏گشاید. به عبارت دیگر: سخن که از دل برخیزد، بر دل می‏نشیند و در جان اثر می‏گذارد و بهترین نشانه ایمان گوینده به سخنش این است که خود، قبل از دیگران عمل کند؛ همان‏گونه که علی‌علیه‌السلام می‏فرماید: «اَیُّهَا النَّاسُ اِنِّی وَ اللهِ مَا اَحُتُّکُم عَلَی طَاعَةٍ اِلَّا وَ اَسبِقُکُم اِلَیهَا وَ لَا اَنهَاکُم عَن مَعصِیَةٍ اِلَّا وَ أتَنَاهَی قَبلَکُم عَنهَا؛ (40) ای مردم! به خدا سوگند! شما را به هیچ طاعتی تشویق نمی‏کنم، مگر قبلاً خودم آن را انجام دهم و از هیچ کار خلافی باز نمی‏دارم، مگر اینکه پیش از شما از آن دوری جسته‏ام.»

و نیز فرمود: «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنَّاسِ اِمَاماً فَعَلَیهِ اَن یَبدَأ بِتَعلِیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلِیمِ غَیرِهِ وَ لیَکُن تَأدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبلَ تَأدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا اَحَقُّ بِالاِجلَالِ مِن مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم؛ (41) کسی که خود را در مقام پیشوایی و امام مردم قرار می‏دهد، باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد، به تعلیم خویش بپردازد و باید تأدیب کردن او به عملش، پیش از تأدیب کردن به زبانش باشد.»

کسی که معلم و ادب‏کننده خویش است، به احترام، سزاوارتر است از کسی که معلم و مربی مردم است.

در حدیثی از امام صادق‌علیه‌السلام می‏خوانیم: «مِن اَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً یَومَ القِیَامَةِ مَن وَصَفَ عَدلاً وَعَمِلَ بِغَیرِهِ؛ (42) از کسانی که در روز قیامت عذابشان از همه شدیدتر است، کسی است که سخن حقی بگوید و خود به غیر آن عمل کند.»

خطر عالمان فاسد و بی‏عمل

بدعت، دین‏سازی، دین‏فروشی و استحمار مردم، از جمله خطراتی است که از ناحیه دانشمندان فاسد، متوجه مردم می‏شود و شدیدترین عذابها، متوجه چنین کسانی است که به تفکر و اعتقاد مردم خیانت می‏کنند. (43) مردم نیز وظیفه دارند با بالا بردن بصیرت دینی خود، فریب چنین عالمان دنیاپرستی را نخورند.

امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام می‏فرماید: «المُستَأکِلُ بِدِینِهِ حَظُّهُ مِن دِینِهِ مَا یَأکُلُهُ؛ آنکه دینش را وسیله خوردن سازد، نصیبش از دین، همان باشد که می‏خورد.

و نیز فرمود: «اَنَّ اَشَدَّ النَّاسِ حَسرَةً یَومَ القِیَامَةِ مَن وَصَفَ عَدلاً ثُمَّ خَالَفَهُ اِلَی غَیرِهِ؛ (44) به راستی، افسوس‏خورنده‏ترین مردم در رستاخیز، بنده‏ای است که عدالت را توصیف کند و آن‏گاه خود در حق دیگری بر خلاف عدالت عمل نماید.»

کتمان علم، بزرگ‏ترین گناه است. قرآن درباره کتمان کنندگان می‏فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَتِ وَ الْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَینَّهُ لِلنَّاسِ فى الْكِتَبِ أُولَئك یلْعَنهُمُ اللَّهُ وَ یلْعَنهُمُ اللَّعِنُونَ»؛ (45) «کسانی که دلایل روشن و وسیلة هدایتی را که نازل کرده‏ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می‏کند و همه لعن کنندگان نیز، آنها را لعن می‏کنند.»

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). المفردات فی غریب القرآن، ص 60.

(2). بقره/ 232.

(3). طلاق / 2.

(4). ابراهیم / 52.

(5). یس / 17.

(6). الرعد / 40.

(7). نحل / 82.

(8). فصلت / 33.

(9). آل عمران / 104.

(10). توبه / 122.

(11). الاصول من الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیه آخوندی، 1381 ق، چاپ چهارم، ج 5، ب 28.

(12). بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، 1303 ق، چاپ دوم، ج 2، ص 5؛ الاحتجاج، طبرسی، مطبعة النعمانی، النجف الاشرف، 1386 ق، ج 2، ص 155.

(13). بحار الانوار، ج 2، ص 30؛ معانی الاخبار، ج1، ص 174.

(14). زخرف / 54.

(15). اصول کافی، ج 1، ص 54.

(16). بحار الانوار، ج 2، ص 92.

(17). توبه / 122.

(18). بحار الانوار، ج 70، ص 307.

(19). الاختصاص، شیخ مفید، چاپ کنگره، 1413 ق، ص 238.

(20). بحار الانوار، ج 1، ص 213.

(21). تحف العقول، حسن بن علی حرّانی، منشورات المکتبه بصیرتی، قم، 1394 ق، چاپ پنجم، ص 303 ـ 302.

(22). ترجمه فارسی الحیات، احمد آرام، انتشارات دلیل ما، تهران، چاپ ششم، بهار 1384 ش، ج1، ص 102.

(23). احزاب / 39.

(24). تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1382 ش، ج 17، ص 355.

(25). همان، ص 360.

(26). انعام / 108.

(27). نهج البلاغه، ص 501.

(28). تفسیر نمونه، ج 20، ص 38.

(29). تفسیر نمونه، ج 20، ص 300.

(30). بحار الانوار، ج 21، ص 109.

(31). مثل آیات 22 تا 27 سوره سباء، آیه 72 سوره نحل و آیه 28 سوره بقره.

(32). ذکر داستان در کتاب: توحید مفضل، (سخنان امام صادق‌علیه‌السلام اوائل کتاب.

(33). تفسیر نور، محسن قرائتی، مؤسسه در راه حق، قم، چاپ دوم، 1376 ش، ج 1، ص 90.

(34). طه / 10.

(35). مجمع البیان، طبرسی، چاپ افست رشدیه، لبنان، بیروت، 1379 ق، ج 10، ص 379.

(36). اعراف / 199.

(37). بقره / 44.

(38). تفسیر نمونه، ج 1، ص 215.

(39). سفینة البحار، ماده «عمل»

(40). نهج البلاغه، خطبه 170.

(41). نهج البلاغه، حکمت 73.

(42). نور الثقلین، ج 1، ص 75.

(43). تفسیر نور، ج 1، ص 79.

(44). همان، ص 530.

(45). بقره / 159.

363 دفعه
(0 رای‌ها)