شخصیت پیامبر اکرم‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله در قرآن کریم (1)

باور به پیامبران و اعتقاد به حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله دومین اصل اعتقادی دین ما است. بی‌شك، شناخت ابعاد شخصیت پیامبری كه برترین پیامبران، والاترین انسانها و دگرگون‌سازترین چهرة تاریخ بشر است، از ضروری‌ترین شناختهای انسانی و اسلامی است. پیامبری كه شگرف‌ترین تحوّل تاریخی را پدید آورد و مكتب او كارآمدترین كیش و آیین خدایی است. كسی كه توانمندترین فرهنگ راه آموز و تاریكی سوز تاریخ را ارائه كرد.

او در وحشت خیزترین محیطها و در بین مردمی نادان، كینه‌توز، جنگ پیشه، بیابان‌نشینِ دور از تمدّن، بت‌پرست، آدم‌كش و... به پیامبری برانگیخته شد و از همان مردم، قهرمانانی خداباور، فرهنگ‌گستر، نرم‌خو، انسان‌دوست، پارسا، كفر ستیز و عدالت‌خواه ساخت و جامع‌ترین و حیات‌بخش‌ترین مكتبهای الهی را بنیان نهاد. پیروان او مرزهای زمین و زمان را با پیروزی پیمودند و قرنها است كه بر مغزها و مرزها حاكمیت سیاسی، فكری و فرهنگی دارند.

قطعاً شناخت عظمت وجودی آن اسوة شایسته (1) كه رحمت فراگیر (2) خدا برای تمام مردم است و مكتب او كه بسنده برای همة نیازهای حیاتی بشر می‌باشد، ضرورت دینی، فكری و فرهنگی دارد. در میان راه‌هایی كه برای شناسایی شخصیت شكوهمند آن حضرت وجود دارد، بازشناسی ایشان در قرآن كریم، از بنیادی‌ترین راه‌ها است؛ برای اینكه:

الف. در این قلمرو، معرِّف اجلای از معرّف است؛ یعنی معرّفی كننده (خداوند متعال) بر تمام زمینه‌های وجودی و عظمت پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله احاطه دارد و باارزش‌ترین شناخت هنگامی است كه عالِم به معلوم خود محیط باشد.

ب. قرآن، كانون فرهنگی و اعتقادی تمام مسلمانان جهان است. ما با بررسی شخصیت پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در قرآن مجید، به عمومی‌ترین رهیافتهای علمی، دینی و اعتقادی بین مسلمانان جهان، دست پیدا می‌كنیم و دور از گرایشهای فرقه‌ای، به شناخت مشتركی، می‌رسیم؛ شناختی كه با باور بیش از یك میلیارد مسلمان جهان هم‌ساز است و انكارپذیر نیست.

ج. ره‌آوردهای قرآنی در مورد حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله از تحریفها و كج‌اندیشیهای تاریخ‌نگاران كینه‌ورز، دگرگون شدن نسخه‌ها، تقیه‌ها، اجبارها، دستبردهای مهاجمان دینی، نظر‌یه‌پردازیهای شخصی محققان، بلندپروازی نابخردانة دوستان، روشنفكرمآبی بیگانه‌زده‌ها و افسانه‌سازی بنی‌اسرائیل، به دور است.

د. قرآن، معیار ارزیابی و نقد همة نگرشها و بینشهایی است كه در مورد پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله وجود داشته و دارد. ما باید با دستمایه‌های غنی و اصول كلّی قرآنی، همة اندیشه‌های تاریخی در قلمرو حضرت را ارزش سنجی كنیم. این همه كتاب در زمینة آن حضرت، با باورهای ویژه و گرایشهای گوناگون، نگاشته شده است. چه آنها كه بستری جامعه شناسانه دارند و چه آنها كه كاوشی روان‌شناختی هستند و چه آنها كه به نقل رویدادها پرداخته‌اند، همه و همه طبق بینش اعتقادی و مكتبی ما باید بر قرآن مجید عرضه شوند و با معیارهای اساسی آن، دربارة حضرت، بازیابی و صحّت‌سنجی گردند.

همان‏گونه كه ما روایات مذهبی را بر قرآن كریم ارائه می‌كنیم و با قرآن می‌سنجیم و آنچه هم‌ساز با قرآن است می‌پذیریم و ناهم‌سازها را بر دیوار می‌زنیم. آنچه پیش‌رو دارید تلاشی است در معرّفی پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله از طریق قرآن كه در چند بخش ارائه می‌شود:

بخش اوّل: پیشینة تاریخی

الف. پیشینیان حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله

«وَتَوَكَّلْ عَلَی الْعَزِِیزِ الرَّحِیمِ * اَلَّذِی یرَیكَ حِینَ تَقُومُ * وَتَقَلُّبَكَ فِی السَّاجِدِین»؛ (3) «(ای محمد!) بر خدای نستوه مهربان توكّل كن؛ خدایی كه تو را هنگامی كه برای نیایش برمی‌خیزی، می‌نگرد و به سیر پشت به پشت تو در نیاكان سجده‌گزارت آگاه است.» (4)

براساس برخی از تفسیرها، مقصود از «وَ تَقَلُّبَكَ فِی السَّاجِدِین» این است كه پیشینیان حضرت رسول‌صلی‌الله‌علیه‌وآله پی در پی و پشت در پشت، سجده‌گزار، نیایش‌كننده و موحّد بوده‌اند. (5)

این تفسیر، پیراستگی نیاكان حضرت را از آلودگی به شرك و كفر می‌رساند. (6)

در معارف اعتقادی و كتب احادیث ما به پاك‌زادگی و پاكی نیاكان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، تصریح شده است. در علم كلام آورده‌اند: پیامبر، باید از پستی پدران و تباه پیشگی مادران و از ناهنجاریهای طبیعی و اخلاقی پیراسته باشد؛ چون این كاستیها او را از دلها می‌افكند. (7)

پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «خَرَجْتُ مِنْ لَدُنْ آدَمَ مِنْ نِكَاحٍ غَیرَ سِفَاحٍ؛ (8) نیاكانم از آدم تا من، همه پدیدة پیوند زناشویی هستند و از پیوند ناروا نیستند.»

و امام علی‌علیه‌السلام فرمود: «اِخْتَارُهُ مِنْ شَجَرَةِ الْاَنْبِیاءِ وَمِشْكَاةِ الضِیاءِ وَذُؤَابَةِ الْعَلْیاءِ وَسُرَّةِ الْبَطْحَاءِ وَمَصَابِیحِ الظُّلْمَةِ وَینَابِیعِ الْحِكْمَةِ؛ (9) خداوند، محمد را از دودمان پیامبران و چراغدان نورگستر و خاندان سرآمد و از سرزمین بطحا و از میان چراغهای ظلمت و چشمه‌های حكمت برگزید.»

و باز فرمود: «فَاَخْرَجَهُ مِنْ اَفْضَلِ الْمَعَادِنِ مَنْبِتاً وَاَعَزَّ الْاُرُومَاتِ مَغْرِساً مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِی صَدَعَ مِنْهَا اَنْبِیاءَهُ وَانْتَخَبَ مِنْهَا اُمَنَاءَهُ عِتْرَتُهُ خَیرُ الْعِتَرِ وَاُسْرَتُهُ خَیرُ الْاُسَرِ وَشَجَرَتُهُ خَیرُ الشَّجَرَ نَبتَتْ فِی حَرَمٍ وَ بَسَقَتْ فِی كَرَم؛ (10) خداوند، محمد را از بهترین خاندان و گرامی‌ترین دودمان برآورد. از درختی كه پیامبران خویش را از آن جدا ساخت و امینان خود را از آن برگزید. نسل او والاترین نسلها، خانواده‌اش والاترین خانواده‌ها و خاندانش برترین خاندانهایند. او در حرم رویید و در كرم رشد یافت.»

و نیر فرمود: «وَمَنْبَتُهُ اَشْرَفُ مَنْبِتٍ فِی مَعَادِنِ الْكَرَامَةِ وَمَمَاهِدِ السَّلَامَةِ؛ (11) خاستگاه او عالی‌ترین خاستگاه‌ها بود. او در كانونهای ارجمند و مهدهای پیراستگی و سلامت پرورش یافت.»

و باز فرمود: «وَ شَجَرَتُهُ خَیرُ شَجَرَةٍ اَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَةٌ وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ؛ (12) تبار او بهترین تبارها است، شاخه‌هایش بدون كژی و میوه‌هایش فروهشته و در دسترس است.» یعنی فرزندان این تبار، انحراف ندارند و خیر آنان فراگیر است.

تاریخ نگاران، نیاكان پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله را تا «عدنان» بدین‌سان نگاشته‌اند: محمد پسر عبدالله پسر عبدالمطلب پسر هاشم پسر عبد مناف پسر قُصی پسر كِلاب (حكیم) پسر مُرّه پسر كعب پسر لؤی پسر غالب پسر فَهر (قریش) پسر مالك پسر نضر پسر كنانه پسر خُزیمه پسر مُدركه پسر الیاس پسر نزار پسر معدّ پسر عدنان، بر همة آنان درود باد. (13)

گفتنی است: عدنان جدّ بیستم رسول اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله است. (14)

در شمارش اجداد پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله غالباً از او تجاوز نمی‌كنند؛ چون روایت شده است كه حضرت فرمود: «اِذَا بَلَغَ نَسَبِی اِلَی عَدْنَانِ فَامْسِكُوا؛ (15) یعنی هرگاه نسب من به عدنان رسید، به او بسنده كنید.»

این را نیز باید گفت كه نیاكان مادری و پدری حضرت رسول اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله مشترك بودند؛ بدین ترتیب كه آمنه دختر وهب است و او پسر «عبد مناف» پسر زهره و او پسر حكیم جدّ پنجم پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله است و این سلسله به حضرت اسماعیل‌علیه‌السلام منتهی می‌شود.

ب. پیشینة حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در قرآن كریم

1. «اَلَمْ یجِدْكَ یتِیماً فَآوَی»؛ (16) «آیا خداوند تو را یتیم نیافت پس پناه بخشید؟»

در این آیة شریفه، خردسالی پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و پناه‌یابی او گوشزد شده است. یتیمان تاریخ، در ناگواریها همسان نیستند. زندگی برخی از برخی دیگر، اندوه‌بارتر است. حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله سوگمند پا به دنیا نهاد. (17)

او در شكم مادر می‌زیست كه پدرش بدرود حیات گفت. دو ساله بود كه مادرش نیز از دنیا رفت، از آن هنگام، پدر بزرگش (عبد المطلّب) سرپرست او گردید؛ لیكن دست غم‌افشان اجل، جان عبد المطلّب را گرفت و حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در هشت سالگی به ماتم نشست.

پس از این رُخداد، عموی موحدش (18) حضرت ابو طالب، سرپرستی او را به عهده گرفت، تا اینكه او در اجتماع قامت برافراشت.

این دستِ پرورشگرِ خداوند بود كه یتیمی چنین بی‌پناه را چنان پناه داد، و در چنبرة مردان و زنان خداباور پرورید و به دست مشركان تبار قریش نسپرد، و به پلیدی كانونهای شرك‌آلود آلوده نساخت و از گزندهای بی‌سامانی رهایی بخشید و در دامان پاك‌ترین انسانها پروراند. امام علی‌علیه‌السلام در تصویر روزهای نخستین زندگی پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و پیشینة او می‌فرماید: «كَرِیماً مِیلَاده؛ (19) میلادش كریمانه و كرم خیز بود.» و فرمود: «خَیرَ الْبَرِیةِ طِفْلاً وَاَنْجَبَهَا كَهْلاً؛ (20) در خردسالی بهترینِ آفریدگان و در میان‌سالی گرامی‌ترین آنان بود.»

2. «وَوَجدَكَ ضَالّاً فَهَدَی»؛ (21) «آیا خداوند، تو را ره‌گم كرده نیافت، آن‌گاه راه آموخت و هدایت كرد؟»

مفسّران و تاریخ نگاران گفته‌اند: وقتی حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله با «حلیمة سعدیه» نزد عبد المطلّب می‌آمدند، در راه گم شدند. برخی گفته‌اند: ایشان در راه شام از راه دور افتادند. و بعضی گفته‌اند: ایشان در درّه‌های مكّه راه را گم كردند و خداوند هدایتشان كرد و به راه بازگرداند.

لیكن علامه طباطبایی‌رحمه‌الله این سخن را فراتر از راه گم كردنهای جغرافیایی گرفته‌اند و فرموده‌اند: مقصود آیه این است كه حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بدون هدایت و راه آموزی خداوند، خودشان به تنهایی راه به سویی نمی‌بردند و این هدایت خداوند متعال بود كه حضرت را ره‌یافته كرد. (22)

به هر ترتیب، این آیه نمودی از دستگیریها و هدایت بخشیهای خداوند متعال، در مورد پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله است.

3. «وَوَجَدَكَ عَائِلاً فَاَغْنَی»؛ (23) «آیا خداوند تو را نیازمند نیافت، پس بی‌نیازت ساخت؟»

حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فقیرانه می‌زیست و با كار كردن برای دیگران، روزگار می‌گذراند تا آنكه با عنایت خداوند، حضرت خدیجه‌علیهاالسلام را به همسری برگزید. (24)

وی ثروت انبوه خویش را به حضرت بخشید. ایشان نیز در جوانی دارایی فراوانی یافت و توانمند گشت. این آیة كریمه، خاطرة این پیوند مقدّس و فاصلة این دو فصل را به یاد می‌آورد.

در جاهلیت به حضرت خدیجه‌علیهاالسلام «طاهره» می‌گفتند. وی نخستین زنی است كه به ازدواج رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله درآمد و اولین زنی كه به آیین پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله گروید. او تقریباً بیست و پنج سال با رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله زیست. (25) زندگی مشترك او سرشار از ایمان، فداكاری، ایثار، عاطفه، مجد و بزرگواری بود. پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله دربارة او فرمود: «اَینَ مِثْل خَدِیجَة صَدَّقَتْنِی حِینَ كَذَّبَنِی النَّاسُ؛ (26) كجا مانند خدیجه‌علیهاالسلام یافت می‌شود؟ روزگاری كه همگان مرا تكذیب می‌كردند، او مرا تصدیق كرد.» روایتهای گوناگون، دارایی انبوه حضرت خدیجه‌علیهاالسلام را حكایت می‌كند.

در نقلی آمده است: «وَكَانَتْ لِخَدِیجَةَ دَارٌ وَاسِعَةٌ تَسَعُ اَهْلَ مَكَّة جَمِیعاً؛ (27) حضرت خدیجه‌علیهاالسلام، خانة گسترده‌ای داشت كه می‌توانست تمام اهل مكّه را در خود جای دهد.» او ایثارگرانه، ثروت انبوهش را به حضرت محمّد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بخشید. (28)

نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت                     به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد (29)

نخواندن و ننوشتن

آموزش ندیدن، نخواندن و ننوشتن از مسائل درس آموزی است كه قرآن مجید دربارة پیشینة پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله یادآوری كرده است. این نخواندن، ننوشتن و آموزش بشری ندیدن، آشكار می‌سازد كه فرهنگ غنی و انسان‌ساز وحی حاصل آموزشهای بشری نیست؛ بلكه در فراسوی این تعلیمات ریشه دارد. با اینكه از بارزترین ویژگیهای زندگی رسول اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله آموزش ندیدن آن حضرت بود، باز هم كفرپیشگان، او را متهم به آموزشهای بشری كردند و كتاب او را آموخته‌های اعجمی شمردند. خدای متعال می‌فرماید:

«وَلَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّهُمْ یقُولُونَ اِنَّمَا یعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانٌ الَّذِی یلْحِدُونَ اِلَیهِ اَعْجَمِی وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِی مُبِینٌ»؛ (30) «محققاً ما می‌دانیم كه آنان می‌گویند: انسانی او را آموزش می‌دهد. با اینكه زبان متهمان به آموزش، غیر عربی است؛ (31) ولی قرآن به زبان عربی روشن و واضح است.»

اگر پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله پیش از بعثت، در مكتبی درس خوانده بود یا چیزی می‌نگاشت و می‌خواند، غرض‌پیشگان، دشمنان و جاهلان، قطعاً تعالیم او را مولود همان انسانها می‌دانستند. اكنون به آیاتی كه این بُعْد از زندگی پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله را گزارش می‌دهد، اشاره می‌كنیم:

«وَمَا كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیمِینِكَ اِذَاً لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ»؛ (32) «تو هرگز پیش از این كتابی نمی‌خواندی و با دست راستت چیزی ننگاشتی، مبادا ابطال كنندگان در تردید افتند.» اگر می‌خواندی و می‌نوشتی، كسانی كه ادعای بطلان داشتند، شك می‌كردند. (33)

«وَكَذَلِكَ اَوْحَینَا اِلَیكَ رُوحاً مِنْ اَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِی مَا الْكِتاَبُ وَلَا الْاِیمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَآءُ مِنْ عِبَادِنَا وَاِنَّكَ لَتَهْدِی اِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیم»؛ (34) «همان‌گونه كه بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم، بر تو نیز روحی از جانب خویش وحی كردیم. تو پیش از این نمی‌دانستی كتاب و ایمان چیست (از محتوای گستردة معارف و اعتقادات آن به‌طور كامل آگاهی نداشتی)؛ لیكن ما آن را نوری قرار دادیم تا هر یك از بندگان را كه بخواهیم با آن هدایت كنیم. بی‌شك، تو به راه راست هدایت می‌كنی.»

خلاصة سخن علّامة طباطبایی در تفسیر آیه، این است كه آشنایی پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله با معارف گستردة قرآن و التزام به برنامه‌های عملی و اعتقادی آن، پس از بعثت، چونان پیش از بعثت نبود. و این سخن، با علم و التزام اجمالی به معارف حقّه منافات ندارد و با كمال علمی، عملی و اعتقادی ایشان پیش از بعثت مخالف نیست. (35)

«قُلْ لَوْ شَآءَ اللهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَیكُمْ وَلَا اَدْرَیكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِیكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلَا تَعْقِلُون»؛ (36) «ای پیامبر! بگو: اگر خدا می‌خواست من قرآن برای شما تلاوت نمی‌كردم و خداوند، شما را از آن آگاه نمی‌ساخت. بی‌شك من سالهایی (پیش از بعثت) در میان شما زیست كردم (و آیه‌ای نیاوردم) آیا نمی‌اندیشید؟» (37)

در برخی از آیات، كلمة «اُمّی» كه نمودی از پیشینة رسول اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله است، تكرار شده:

«الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْاُمِّی»؛ (38) «كسانی كه تبعیت كردند رسولی را كه درس نخوانده بود.»

و در آیة دیگر آمده است: «فَآمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ النَّبِی الْاُمِّی»؛ (39) «پس ایمان آورید به خدا و رسولش؛ نبی درس نخوانده.»

ادامه دارد... .

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). «َقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُول اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ احزاب / 21.

(2). «وَ مَا اَرْسَلْنَاكَ اِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ»؛ انبیاء/107.

(3). شعراء/ 219 ـ 217.

(4). آقای الهی قمشه‌ای آیة آخر را این‌گونه ترجمه كرده‌اند: «و به انتقال تو در اهل سجود (و به دوران تحوّلت از اصلاب شامخه به ارحام مطهّره) به همه آگاه است.»

(5). «وَقِیلَ مَعْنَاهُ وَتَقَلُّبَكَ فِی اَصْلَابِ الْمُوَحِّدِین مِنْ نَبِی اِلَی نَبِی حَتَّی اَخْرَجَكَ نَبِیاً» بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث، بیروت، 1404 ق، ج 16، ص 203.

(6). ر. ك: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1417 ق، پنجم، ج 15، ص 336.

(7). باب حادی‌عشر، علامه حلّی، انتشارات علامه، قم، 1372ش، ص43.

(8). كنز العمال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرسالة، ج 11، ص 402.

(9). نهج البلاغه، فیض، خطبه 107، و در خطبه 205 نهج البلاغه، آمده است: «لَمْ یسْهِمْ فِیهِ عَاهِرٌ وَلَا ضَرَبَ فِیهِ فَاجِرٌ؛ در دودمان آن حضرت، زناكار سهیم نبوده و تباه كار راه نیافته است.»

(10). نهج البلاغه، فیض، خ 94.

(11). همان، خ 95.

(12). همان، خ 161.

(13). اسد الغابه، ابن اثیر، ج 1، ص 20، و تاریخ پیامبر اسلام، دكتر محمد ابراهیم آیتی، با تحقیق دكتر ابو القاسم گرجی، ص 53.

(14). این عقیده عمومی شیعه است كه تمام نیاكان پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله پیوسته از ارحام و اصلاب پاك منتقل شده‌اند و در این سیر طبیعی هیچگاه به شرك یا پیوند ناروایی آلوده نشده‌اند. (البته امامان‌علیهم‌السلام نیز این‌گونه بوده‌اند) در روایت آمده است: «ثُمَّ اَخْرَجْنَا اِلَی اَصْلَابِ الْآبَاءِ وَاَرْحَامِ الْاُمَّهَاتِ وَلَا یصِیبُهَا نَجِسُ الشِّرْكِ وَلَا سِفَاحُ الْكُفْرِ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 15، ص7، ح 7.

(15). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 15، ص 105.

(16). ضحی / 6.

(17). المیزان، همان، ج 10، ص 310.

(18). ایمان ابوطالب، از مسلّم‌ترین و تردیدناپذیرترین مسائل تاریخی است. برای كاوش در این موضوع نگاه كنید به: بُغیة الطالب فی ایمان ابی طالب، طبسی؛ و ابوطالب مؤمن القریش، عبدالله خنیزی با مقدمه بولس سلامه؛ و انوار الهدایه فی الامامۀ والولایۀ، غلامرضا باقری نجفی.

(19). نهج البلاغه، فیض، خ 1.

(20). همان، خ 104.

(21). ضحی / 7.

(22). المیزان، علامه طباطبایی، ج 20، ص 310.

(23). ضحی/ 8.

(24). المیزان، ج 2، ص 311.

(25). اسد الغابه، ج 1، ص 40؛ و تاریخ پیامبر اسلام، دكتر محمّد ابراهیم آیتی، تجدید نظر دكتر ابو القاسم گرجی، ص 72.

(26). سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 31.

(27). بحار الانوار، ج 16، ص 22، ح 19، باب 5.

(28). اِنَّ مَالِی وَعَبِیدِی وَجَمِیعَ مَا اَمْلِكُ وَمَا هُوَ تَحْتَ یدِی فَقَدْ وهَبْتُهُ لِمُحَمَّدٍ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله اِجْلَالاً وَاِعْظَاماً له؛ بحار الانوار، ج 16، ص 71.

(29). حافظ.

(30). نحل/ 103.

(31). كسانی را كه متهم به آموزشگری می‌ساختند، عبارت بودند از: بلعام ترسا، عایش، نفیس، غلام رومی، سلمان فارسی. ر. ك: المیزان، علامه طباطبایی، ج 12، ص 351 و 352.

(32). عنكبوت / 48.

(33). علامه طباطبایی در تفسیر این آیه گفتنه‌اند: «این آیه نفی عادت می‌كند، نه نفی قدرت؛ یعنی عادت تو این‌گونه نبود كه بنویسی و بخوانی، نه اینكه توان نداشته باشی.» ر. ك: المیزان، علامه طباطبایی، ج 16، ص 138 و 139.

(34). شوری/ 52.

(35). تفسیر المیزان، ج 18، ص 77.

(36). یونس / 16.

(37). برای تفسیر این آیه ر. ك: المیزان، علامه طباطبایی، ج 10، ص26 و 27.

(38). اعراف / 157.

(39). همان / 158.

421 دفعه
(0 رای‌ها)