قرآن به عنوان معجزه جاویدان پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله برترین كتاب شناخت و معرفت است، كتاب انسان سازی و تربیت كه تمامی راههای رستگاری در آن یادآوری شده است.
قرآن كتاب نور، روشنایی و حكمت است كه سعادت و نیك بختی انسانها را در پرتو عمل به مضامین بلند و نورانی خود تضمین نموده است ؛ پاداش پیروان خود را بهشت برین و كیفر مخالفین خود را آتش قهر و غضب پروردگار معرفی كرده است.
اهداف قرآن والاترین اهداف و ویژگیهای آن، برجستهترین ویژگیهاست.
در یك كلام آنچه كه انسان در راستای رسیدن به قرب الهی نیاز دارد، در این كتاب هدایت وجود دارد.
از آنجایی كه ماه مبارك رمضان را بهار قرآن نامیده اند، بسیار مناسب است مبلغان محترم با استفاده از این كوثر بی پایان و با بهره مندی از سخنان معصومین علیهم السلام، تشنگان زلال معرفت را بیش از پیش سیراب نمایند. به همین جهت مناسب دیده شد تا موضوعاتی چند از كلام الهی بررسی و ارائه گردد.
مبلغان محترم میتوانند موضوعات ارائه شده را محور بحث خود قرار داده و با اضافه كردن توضیحات و مطالب مورد نیاز، با توجه به كمبودها و خلاهای معنوی محل تبلیغ، در نشر معارف دینی موفق باشند.
(1) روزه داری
روزه یكی از واجباتی است كه در آیات قرآن به آن اشاره شده است. این عمل عبادی علاوه بر اطاعت فرمان خداوند متعال و رضایت او، دارای آثار و بركات ارزندهای است كه در زندگی انسان به خوبی قابل مشاهده میباشد.
آنچه خداوند متعال درباره روزه داری فرموده است، عمدتا در آیات 183 - 187 سوره بقره بیان شده است، كه در اینجا چند آیه مورد بحث قرار میگیرد:
«یا ایها الذین آمنوا كتب علیكم الصیام كما كتب علی الذین من قبلكم لعلكم تتقون» ؛ «ای كسانی كه ایمان آورده اید، روزه بر شما مقرر شده، همانگونه كه بر كسانی كه پیش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد كه پرهیزكاری كنید.»
از این آیه نورانی سه مطلب استفاده میشود:
1. روزه یكی از واجبات است.
2. روزه در امتهای گذشته نیز واجب بوده است.
3. روزه زمینه ساز پرهیزكاری است.
در آیه بعد میفرماید: «ایاما معدودات فمن كان منكم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر وعلی الذین یطیقونه فدیة طعام مسكین فمن تطوع خیرا فهو خیر له وان تصوموا خیر لكم ان كنتم تعلمون» ؛
[روزه در] روزهای معدودی [بر شما مقرر شده است] . هر كس از شما بیمار یا در سفر باشد، [به همان شماره] تعدادی از روزهای دیگر [را روزه بدارد] و بر كسانی كه [روزه] طاقت فرساست، كفارهای است كه خوراك دادن به بینوایی است و هر كس به میل خود، بیشتر نیكی كند، پس آن برای او بهتر است و اگر بدانید، روزه گرفتن برای شما بهتر است.»
نكات قابل استفاده از این آیه عبارتند از:
1. كسانی كه از روزه گرفتن معاف هستند عبارتند از:
الف: مریضها.
ب: مسافران ؛ كه این دو دسته باید در زمان دیگری روزه بگیرند.
ج: ناتوانان از روزه.
2. روزه گرفتن برای همگان بهتر است.
بنابراین خداوند در حكم روزه نهایت فضل و رحمت خودش را روشن ساخته است. چون اولا فرمود: امتهای گذشته نیز مشمول حكم روزه بوده اند و هنگامی كه عبادت سختی مانند روزه همگانی شد، تحمل آن آسان میشود. ثانیا: حكمت وجوب روزه را كه تقوا است بیان كرده است. ثالثا فرمود: این حكم وجوب روزه منحصر به ایام محدودی است كه اگر برای همیشه یا در اكثر روزها و وقتها آن را واجب میكرد مشقت بزرگی پدید میآمد. رابعا: حكم وجوب روزه را در ماه پر فضیلت رمضان قرار داد كه ماه نزول قرآن كریم است. خامسا: مشقت و زحمت لزوم روزه را از مسافر و مریض برطرف كرد كه در حال مرض و سفر روزه واجب نیست.
علت وجوب روزه
امام صادق علیه السلام در این باره میفرماید: «انما فرض الله عز وجل الصیام لیستوی به الغنی والفقیر ؛ وذلك لان الغنی لم یكن لیجد مس الجوع، فیرحم الفقیر ؛ لان الغنی كلما اراد شیئا قدر علیه، فاراد الله عزوجل ان یستوی بین خلقه وان یذیق الغنی مس الجوع والالم لیرق علی الضعیف ویرحم الجائع (1) ؛
همانا خداوند روزه را واجب ساخت تا به سبب آن توانگر و تهیدست برابر شوند ؛ زیرا توانگر رنج گرسنگی را در نمییابد تا به تهیدست رحم كند. چرا كه توانگر هرگاه چیزی بخواهد میتواند آن را فراهم آورد. لذا خدای عزوجل خواسته است تا میان آفریدگانش برابری ایجاد كند و رنج گرسنگی و سختی را به توانگر بچشاند تا بر ناتوان دل بسوزاند و به گرسنه رحم كند.»
نتایج روزه داری
1. تقوا و پرهیزكاری:
چنانكه گذشت قرآن كریم یكی و شاید مهمترین نتیجه روزه داری را تقوا و پرهیزكاری ذكر كرده است و در پرتو این تقوا است كه انسان حقیقت بین میشود.
چون كه تقوا بست دودست هوا حق گشاید هر دو دست عقل را
2. تقویت اخلاص:
حضرت زهرا علیها السلام در این باره میفرمایند: «فرض الله الصیام تثبیتا للاخلاص (2) ؛
خداوند روزه را واجب گردانید تا اخلاص را [در زندگی انسانها] تثبیت نماید.»
3. رهایی از عذاب الهی:
علی علیه السلام در این زمینه میفرمایند:
«... وصوم شهر رمضان فانه جنة من العذاب ؛ روزه ماه رمضان سپر نجات از عذاب الهی است.»
4. حكمت و یقین:
رسول گرامی صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج گفتم: «یا رب وما میراث الصوم؟ قال: الصوم یورث الحكمة والحكمة تورث المعرفة، والمعرفة تورث الیقین فاذا استیقن العبد لا یبالی كیف اصبح، بعسرام بیسر (3) ؛
در معراج عرض كردم: پروردگارا! میراث روزه داری چیست؟ ندا رسید: روزه باعث پیدایش «حكمت» [در انسان] است و حكمت نیز مایه پیدایش معرفت است و «معرفت» عامل حصول «یقین» [در جان آدمی] است و آن گاه كه بندهای به یقین برسد، باكی ندارد كه چگونه زندگی وی میگذرد ؛ در سختی یا راحتی؟»
5. پاداش الهی:
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند تبارك و تعالی فرمود: «الصوم لی وانا اجزی به (4) ؛ روزه از آن من است و من به آن پاداش میدهم.»
6. تندرستی:
تندرستی از دیگر آثار روزه است كه در روایات معصومین نیز به آن اشاره شده است. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «... صوموا تصحوا (5) ؛ روزه بگیرید تا سلامتی یابید.»
7. آمرزش گناهان:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «ما من صائم یحضر قوما یطعمون الا سبحت اعضاؤه، وكانت صلاة الملائكة علیه، وكانت صلاتهم استغفارا (6) ؛
هیچ روزه داری نیست كه بر عدهای در حال غذا خوردن وارد شود، مگر اینكه اندامهایش تسبیح گویند و فرشتگان بر او درود فرستند و درود فرشتگان آمرزش خواهی است.»
8. استجابت دعا:
امام صادق علیه السلام فرمود: «نوم الصائم عبادة وصمته تسبیح، وعمله متقبل ودعاؤه مستجاب (7) ؛
خواب روزه دار عبادت و سكوتش تسبیح و عملش پذیرفته و دعایش مستجاب است.»
9. تضعیف شهوت:
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «علیكم بالصوم ؛ فانه محمسة للعروق ومذهبة للاشر (8) ؛
بر شما باد به روزه گرفتن كه آن رگها را میبرد (شهوت را كم میكند) و سرمستی را میبرد.»
حسن ختام
این موضوع را با كلامی نورانی از رسول گرامی اسلام به پایان میبریم كه فرمودند:
«من صام ثلاثة ایام من كل شهر كان كمن صام الدهر كله ؛ لان الله عزوجل یقول: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها (9) ؛
هر كس در هر ماه سه روز روزه بگیرد، مانند كسی است كه همه عمر روزه گرفته باشد ؛ زیرا خدای عزوجل میفرماید: هر كس یك كار نیك كند، ده برابر آن برایش منظور میشود.»
(2) قرآن مجید (ویژگیها - اهداف)
ویژگیهای قرآن
قرآن به عنوان برترین كتاب هدایت، دارای ویژگیهای خاصی است كه در كتابهای دیگر كمتر رخ مینماید. با بهره مندی از آیات نورانی این كتاب، برخی از این خصوصیات را بر میشمریم:
1. هیچ گونه شك و ریبی در هدایتگری آن برای متقین راه ندارد:
«ذلك الكتاب لا ریب فیه» (10) ؛ «این است كتابی كه در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست.»
2. هدایتگر پرهیزكاران است:
«هدی للمتقین» (11) ؛ «مایه هدایت تقوا پیشگان است.»
3. بشارت دهنده مؤمنان است:
«و یبشر المؤمنین» (12) ؛ «و به مؤمنین بشارت میدهد.»
4. هدایتگر به استوارترین راه است:
«یهدی للتی هی اقوم» (13) « [قطعا این قرآن] به چیزی (آیینی) كه پایدارتر است، راه مینماید.»
5. یاد آور خائفان است:
«فذكر بالقرآن من یخاف وعید» ؛ (14) «پس با قرآن هر كه را از تهدید میترسد، پند ده.»
6. درمان و رحمت برای مؤمنان است:
«وننزل من القرآن ماهو شفاء ورحمة للمؤمنین» (15) ؛ «و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است، از قرآن نازل میكنیم.»
7. معجزهای است كه هرگز كسی مانند آن نمیتواند بیاورد:
«قل لان اجتمعت الانس والجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله» (16) ؛ «بگو اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد.»
8. بیان كننده موارد اختلاف جهت روشن شدن حقایق است:
«وما انزلنا علیك الكتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه» (17) ؛ «و ما این كتاب را بر تو نازل نكردیم، مگر برای اینكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند، برای آنان توضیح دهی.»
9. هدایتگر تمامی مردم است:
«هدی للناس» (18) ؛ «هدایتگر مردمان است.»
با این ویژگیها و دهها ویژگی دیگر - كه همگی در زندگی مورد نیاز است - استفاده از این كتاب مقدس بر همگان لازم و واجب است.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله همواره در كلام نورانی خود مردم را به بهره مندی از این چراغ هدایت توصیه میفرمودند. یكی از این سخنان ارزشمند، حدیثی است طولانی كه بخشی از آن را ذكر میكنیم:
«... فاذا التبست علیكم الفتن كقطع اللیل المظلم فعلیكم بالقرآن فانه شافع مشفع وما حل مصدق ومن جعله امامه قاده الی الجنة ومن جعله خلفه ساقه الی النار وهو الدلیل یدل الی خیر سبیل وهو الفضل لیس بالهزل (19)؛
پس، هرگاه فتنهها همچون پارههای شب تار بر شما مشتبه [و مبهم] گشت، به قرآن روی آورید كه آن شفیعی است كه شفاعتش پذیرفته است و شاكی [و خصمی] است كه شكایتش قبول میشود. هر كس آن را فراروی خود قرار دهد، او را به بهشت راهنمائی كند و هر كه آن را پشت سر خود قرار دهد، او را به دوزخ كشاند. قرآن راهنما به سوی بهترین راه است ؛ جدا كننده [میان حق و باطل] است و شوخی نیست.»
هست قرآن چو طعامی كز سما گشته نازل از برای اغتذا
اغتذای آدم از لوح و قلم اغتذا یابد دواب از راه فم
«فی السماء رزقكم» گفته خدا رزق انسان گشته نازل از سما (20)
اهداف قرآن
قرآن با خصوصیات یاد شده، بدون شك، اهداف بلندی را دنبال مینماید. این مهم را نیز با بهره مندی از كلام خداوند این گونه میتوان برشمرد:
1. تبیین مسائل مورد اختلاف:
«وما انزلنا علیك الكتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه» (21) ؛ «و ما این كتاب را بر تو نازل نكردیم مگر برای اینكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند، برای آنان توضیح دهی.»
2. تعقل ورزیدن:
«انما انزلناه قرانا عربیا لعلكم تعقلون» (22) ؛ «ما آن را قرآنی عربی نازل كردیم، باشد كه بیندیشید.»
3. درمان بیماریهای روحی مردم:
«یا ایها الناس قد جائكم موعظة من ربكم وشفاء لما فی الصدور» (23) ؛ «ای مردم، به یقین، برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینه هاست، آمده است.»
4. خروج از تاریكیها به سوی نور:
«كتاب انزلناه الیك لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم» (24) ؛ «كتابی است كه آن را به سوی تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریكیها به سوی روشنایی بیرون آوری.»
5. هدایت به راههای امن و صراط مستقیم:
«قد جائكم من الله نور وكتاب مبین یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام... ویهدیهم الی صراط مستقیم» (25) ؛ «قطعا برای شما از جانب خدا روشنایی و كتابی روشنگر آمده است. خدا هر كه را از خشنودی او پیروی كند، با آن كتاب به راههای سلامت رهنمون میشود... و به راهی راست هدایتشان میكند.»
6. حاكمیت قوانین الهی در بین مردم:
«انا انزلنا الیك الكتاب بالحق لتحكم بین الناس بما اراك الله» (26) ؛ «ما این كتاب را به حق بر تو نازل كردیم، تا میان مردم به [موجب] آنچه به تو آموخته، داوری كنی.»
7. ایجاد تقوا و پرهیزكاری:
«قرانا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون» (27) ؛ «قرآنی عربی، بی هیچ كژی، باشد كه آنان راه تقوا پویند.»
البته شرط اساسی تحقق این اهداف، آمادگی روحی و قلبی انسانها است. اگر این آمادگی نباشد، جز زیان چیزی به دست نخواهد آمد:
«ولا یزید الظالمین الا خسارا» (28) ؛ «ستمگران را جز زیان نمیافزاید.»
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد كه دارالملك ایمان را مجرد بینی از غوغا
عجب نبود اگر قرآن نصیبت نیست جز حرفی كه از خورشید جز گرمی نفهمد چشم نابینا
و به راستی كه حقیقت قرآن سعادت دنیا و آخرت است. و اگر كسی از این كتاب سعادت با ایجاد صلاحیتهای شخصی خود خوب بهره برداری كند، به سعادت دنیا و آخرت خواهد رسید.
حكایت است شخصی به نزد ابن سیرین آمد و گفت: «در خواب دیدم دنیا و آخرت از دستم رفت.
گفت: قدری بنشین. بعد از دقایقی شخصی دیگر آمد و گفت: در خواب دیدم، دنیا و آخرت نصیبم شد.
ابن سیرین به آن مرد اول گفت: تو قرآن گم كردهای و او یافته است. پس رفت و قرآن خود را گرفت.»
بیا به دامن «قرآن» زنیم دست امید كه روح را بجز این نسخه هیچ درمان نیست
بود چراغ هدایت به تیرگی «قرآن» ز انحراف و ضلالت، جز او نگهبان نیست
به بحر ژرف حوادث بود چو كشتی نوح كسی كه دست در او زد، دچار توفان نیست
(3) تقوا و پرهیزكاری
حقیقت تقوی
ششمین پیشوای راستگویان در سخنی بسیار نغز و شیوا حقیقت تقوا را این گونه تفسیر میفرماید: «التقوی ان لا یفقدك الله حیث امرك ولا یراك حیث نهاك (29) ؛
پرهیزكاری آن است كه خدا تو را در موردی كه امر كرده است، غائب نیابد و در موردی كه تو را نسبت بدان باز داشته است، حاضر نبیند.»
به راستی تعریفی از این زیباتر و جامعتر امكان ندارد.
امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز در بیانی جذاب درباره تقوا میفرمود: «ان تقوی الله دواء داء قلوبكم وبصر عمی افئدتكم، وشفاء مرض اجسادكم (30) ؛
همانا تقوای الهی داروی درد قلبهای شما و موجب بینایی درونهای [كور] شما و درمان بیماری كالبدهایتان است.»
زخورشید و از آب و از باد و خاك نگردد تبه نام و گفتار پاك
بدین سان بود گردش روزگار خنك مرد با شرم و پرهیزكار (31)
سیمای پرهیزكاران در قرآن
خداوند متعال در آیات 133 - 136 سوره آل عمران برخی از صفات پرهیزكاران را این گونه بیان فرموده است:
- «الذین ینفقون فی السراء والضراء» ؛ «آنان كه در فراخی و تنگی انفاق میكنند.»
- «والكاظمین الغیظ» ؛ «و خشم خود را فرو میبرند.»
- «والعافین عن الناس» ؛ «و از مردم در میگذرند.»
- «والذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم» ؛ «و كسانی كه چون كار زشتی كنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد آورند و برای گناهانشان آمرزش خواهند.»
آثار و نتایج پرهیزكاری از نظر قرآن:
1. انسان را از مكر دشمنان نگه میدارد:
«وان تصبروا وتتقوا لا یضركم كیدهم شیئا» (32) ؛ «و اگر صبر كنید و پرهیزكاری نمایید، نیرنگشان هیچ زیانی به شما نمیرساند.»
2. مایه تایید خداوند است:
«ان الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون» (33) ؛ «در حقیقت، خدا با كسانی است كه پروا داشته اند و با كسانی است كه آنها نیكوكارند.»
3. انسان را از آتش دوزخ نجات میدهد:
«ثم ننجی الذین اتقوا ونذرا الظالمین فیها جثیا» (34) ؛ «آن گاه كسانی را كه پرهیزكار بوده اند میرهانیم، و ستمگران را به زانو در افتاده در دوزخ رها میكنیم.»
4. انسان را در بهشت الهی وارد میسازد:
«وسارعوا الی مغفرة من ربكم وجنة عرضها السموات والارض اعدت للمتقین» (35) ؛ «و برای نیل به آمرزش از پروردگار خود، و بهشتی كه پهنایش به قدر آسمانها و زمین است و برای پرهیزكاران آماده شده است، بشتابید.»
5. مایه نجات از سختیها است:
«ومن یتق الله یجعل له مخرجا» (36) ؛ «و هر كس از خدا پروا كند، خدا برای او راه بیرون شدنی قرار میدهد.»
حضرت علی علیه السلام بعد از تلاوت این آیه شریفه، قسمتی از آثار تقوا را چنین بیان میكند:
«واعلموا» انه من یتق الله یجعل له مخرجا» من الفتن، ونورا من الظلم ویخلده فیما اشتهت نفسه وینزله منزل الكرامة عنده (37) ؛
آگاه باشید: آن كس كه تقوا پیشه كند [و از خدا بترسد، خداوند] راهی برای رهایی از فتنهها به رویش میگشاید و نوری در دل تاریكی به او عطا مینماید و او را در آنچه دوست دارد [و به آن علاقه مند است] برای همیشه جاودانه میسازد و او را در منزل كرامت [و بزرگی] فرود میآورد [و از او پذیرایی میكند] .»
6. اصلاح كارهای زندگی:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وقولوا قولا سدیدا * یصلح لكم اعمالكم...» (38) ؛
«ای كسانی كه ایمان آورده اید، از خدا پروا دارید و سخنی استوار گویید تا اعمال شما را به صلاح آورد.»
7. بخشوده شدن گناهان:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله... یغفر لكم ذنوبكم» (39) ؛
«ای كسانی كه ایمان آورده اید، از خدا پروا دارید تا... گناهانتان را بر شما ببخشاید.»
8. باعث محبت الهی:
«... ان الله یحب المتقین» (40) ؛
«... به درستی كه خداوند پرهیزكاران را دوست میدارد.»
9. عزت و كرامت نزد پروردگار:
«ان اكرمكم عند الله اتقیكم» (41) ؛
«همانا گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.»
10. پذیرفته شدن اعمال:
«انما یتقبل الله من المتقین» (42) ؛
«همانا خداوند از تقوا پیشگان قبول مینماید.»
11. بشارت در دنیا و آخرت:
«لهم البشری فی الحیوة الدنیا وفی الآخرة» (43) ؛
«برای ایشان (تقوا پیشگان) در دنیا و آخرت بشارت است.»
برخی از موانع پرهیزكاری
1. دنیاپرستی:
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «حرام علی كل قلب متوله بالدنیا ان تسكنه التقوی (44) ؛ جای گرفتن تقوا در دلی كه شیفته دنیا باشد، حرام است.»
2. خصومت با دیگران:
علی علیه السلام فرمود: «لا یستطیع ان یتقی الله من خاصم (45) ؛
كسی كه مخاصمه كند، نمیتواند از خدا پروا داشته باشد.»
3. شهوت پرستی:
همچنین آن حضرت فرمود: «ما من معصیة الله شی ء الا یاتی فی شهوة (46) ؛
هیچ كدام از گناهان [و معاصی] یافت نمیشود جز اینكه با شهوتی سازگار است.»
گر از پی شهوت و هوی خواهی رفت از من خبرت كه بینوا خواهی رفت
بنگر كه كهای و از كجا آمدهای میدان كه چه میكنی، كجا خواهی رفت (47)
(4) تجارت
تجارت در فرهنگ قرآن به دو معنای معنوی و مادی آمده است:
الف) معنوی:
«ان الذین یتلون كتاب الله واقاموا الصلاة وانفقوا مما رزقناهم سرا وعلانیة یرجون تجارة لن تبور» (48) ؛
«در حقیقت، كسانی كه كتاب خدا را میخوانند و نماز بر پا میدارند و از آنچه بدیشان روزی داده ایم، نهان و آشكارا انفاق میكنند، امید به تجارتی بسته اند كه هرگز زوال نمیپذیرد.»
در این آیه خداوند متعال تلاوت آیات الهی، اقامه نماز، و انفاق را تجارت زوال ناپذیر دانسته است.
در آیات 10 و 11 سوره صف نیز برخی دیگر از تجارتهای معنوی را این گونه بیان فرموده است:
«یا ایها الذین آمنوا هل ادلكم علی تجارة تنجیكم من عذاب الیم * تؤمنون بالله ورسوله وتجاهدون فی سبیل الله باموالكم وانفسكم ذلكم خیر لكم ان كنتم تعلمون» ؛
«ای كسانی كه ایمان آورده اید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم كه شما را از عذابی دردناك میرهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با اموال و جانهایتان جهاد كنید. این [گذشت و فداكاری] اگر بدانید، برای شما بهتر است.»
در این آیه ایمان به خدا و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و جهاد در راه خدا با مال و جان به عنوان تجارت معنوی معرفی شده است.
خداوند متعال یكی دیگر از مصادیق این تجارت معنوی را چنین بیان فرموده است:
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراة والانجیل والقرآن» (49) ؛
«در حقیقت، خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] اینكه بهشت برای آنان باشد، خریده است ؛ [همان كسانی كه] در راه خدا میجنگند و میكشند و كشته میشوند. [این] به عنوان وعده حقی در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست.»
خداوند خود را در این تجارت بزرگ معنوی خریدار و مؤمنان را فروشنده معرفی كرده است و هر معاملهای در حقیقت پنج ركن اساسی دارد: خریدار، فروشنده، متاع، قیمت و بها، سند معامله.
خداوند متعال نیز در این آیه به تمام این اركان اشاره كرده است: خودش خریدار، مؤمنان فروشنده، جانها و اموال آنان متاع، بهشت را ثمن و كتب آسمانی را سند این معامله قرار داده است.
ب) مادی:
در مورد تجارت مادی آیاتی در قرآن كریم وجود دارد كه به برخی از آنها اشاره میشود:
1. تجارت، مردان خدا را از ذكر خدا باز نمیدارد:
«رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذكر الله» (50) ؛
«مردانی كه تجارت و داد و ستد آنان را از یاد خدا غافل نمیسازد.»
2. معاملات بازرگانی باید با رضایت انجام گیرد:
«الا ان تكون تجارة عن تراض منكم» (51) ؛
«مگر آنكه داد و ستدی با تراضی یكدیگر از شما انجام گرفته باشد.»
لقمه كامد از طریق مشتبه خون خور و خاك و بر آن دندان منه
كان تو را در راه دین مفتون كند نور عرفان از دلت بیرون كند (52)
3. در تجارت غیر نقد نیاز به سند و شهود است.
خداوند متعال میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاكتبوه ولیكتب بینكم كاتب بالعدل» ؛ (53)
«ای كسانی كه ایمان آورده اید، هرگاه بدهی مدت داری به یكدیگر پیدا كنید، آن را بنویسید. و باید نویسندهای [صورت معامله را] براساس عدالت، میان شما بنویسد.»
4. معامله نقدی نیازی به سند ندارد:
«الا ان تكون تجارة حاضرة تدیرونها بینكم فلیس علیكم جناح الا تكتبوها» (54) ؛
«مگر آنكه داد و ستدی نقدی باشد كه آن را در میان خود دست به دست برگزار میكنید ؛ در این صورت، بر شما گناهی نیست كه آن را ننویسید.»
5. هنگام نماز جمعه، دست از تجارت بردارید:
«واذا راو تجارة او لهوا انفضوا الیها وتركوك قائما قل ما عند الله خیر من اللهو ومن التجارة» (55) ؛
«و چون داد و ستد یا سرگرمی ببینند، به سوی آن روی میآورند و تو را در حالی كه ایستادهای، ترك میكنند. بگو آنچه نزد خداست، از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است.»
شرایط تجارت
این بحث را با كلام نورانی رسول اكرم صلی الله علیه و آله به پایان میبریم كه از تجارت به عنوان پاكیزهترین شغل یاد فرموده اند، اگر دارای شرایط لازم باشد:
«ان اطیب الكسب كسب التجار الذین اذا حدثوا لم یكذبوا واذا ائتمنوا لم یخونوا واذا وعدوا لم یخلفوا واذا اشتروا لم یذموا واذا باعوا لم یطروا واذا كان علیهم لم یمطلوا واذا كان لهم لم یعسروا (56) ؛
همانا پاكیزهترین شغل، شغل بازرگانانی است كه چون سخنی گویند، دروغ نگویند و هرگاه امانتی به آنها سپرده شود، خیانت نكنند و هرگاه وعده دهند، خلف وعده نكنند و وقتی چیزی میخرند، [از آن] نكوهش نكنند و وقتی چیزی میفروشند، تعریف و تبلیغ نكنند و هرگاه بدهكارند [در پرداخت بدهی خود] تعلل نورزند و هرگاه طلبكار باشند [برای گرفتن حق خود] فشار نیاورند.»
(5) اسراف
از كارهای ناشایستی كه قرآن همواره انسانها را از آن پرهیز داده، اسراف است. چه اینكه اسراف تعادل زندگی اجتماعی را در هم میریزد و مفاسد فراوانی به دنبال دارد.
اسراف به معنای خارج شدن از حد اعتدال است، بی آنكه فرد چیزی را ظاهرا ضایع كرده باشد ؛ مثل پوشیدن لباس گران قیمتی كه بهایش صد برابر لباس مورد نیاز باشد، یا تهیه غذای گران قیمتی كه با پول آن بتوان عده زیادی را تغذیه كرد.
وای بسا اسراف در منطقهای از زمین باعث محرومیت منطقهای دیگر شود، و یا اسراف انسانهای امروز باعث محرومیت نسلهای آینده گردد.
قرآن مجید اسراف را مایه هلاكت و مسرفین را از جمله هلاك شوندگان برمی شمرد.
«واهلكنا المسرفین» (57) ؛
«و ما مسرفین را نابود ساختیم.»
حضرت علی علیه السلام درباره اسراف میفرماید: «السرف مثواة والقصد مثراة ؛ (58)
اسراف موجب هلاكت و میانه روی مایه زیاد شدن ثروت است.»
- خداوند میفرماید:
«ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین» ؛ (59) «اسراف نكنید كه خداوند اسرافكاران را دوست ندارد.»
- «و ان المسرفین هم اصحاب النار» ؛ (60) «و به راستی كه اسرافكاران اهل آتش اند.»
- «و لا تطیعوا امر المسرفین» (61) ؛ «امر اسرافكاران را اطاعت نكنید.»
«و ان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین» ؛ (62) «و فرعون برتری جویی در زمین داشت واز اسرافكاران بود.»
«ان الله لایهدی من هو مسرف كذاب» ؛ (63) (64) «خداوند كسی را كه اسرافكار و دروغگو است، هدایت نمیكند.»
بعضی از موارد نهی اسراف:
1. در خوردن و آشامیدن:
«كلوا واشربوا ولا تسرفوا» (65) ؛
«بخورید و بیاشامید ولی اسراف نكنید.»
2. اسراف در انتقام گیری:
«فلا یسرف فی القتل» (66) ؛
«پس نباید در قتل اسراف كند.»
3. حتی در انفاق هم نباید اسراف كرد:
«والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا» (67) ؛
«و [بندگان خدا] كسانی اند كه چون انفاق كنند، نه ولخرجی میكنند و نه تنگ میگیرند.»
عبدالملك بن عمرو احول گوید: امام صادق علیه السلام پس از تلاوت آیه فوق مشتی سنگریزه برداشت و آن را در مشتش نگه داشت و فرمود: این همان سختگیری و خستی است كه خدای عزوجل دركتاب خود فرموده است. آن گاه مشتی دیگر برداشت و همه آنها را ریخت و فرمود: این اسراف است. سپس مشتی دیگر برداشت و قسمتی از آن را ریخت و مقداری را نگه داشت و فرمود: این حد وسط است. (68)
نشانههای اسرافكار:
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «اما علامة المسرف فاربعة: الفخر بالباطل ویاكل ما لیس عنده ویزهد فی اصطناع المعروف وینكر من لا ینتفع بشی ء منه (69) ؛
نشانههای اسرافكار چهار چیز است: به كارهای باطل مینازد ؛ آنچه را فراخور حالش نیست، میخورد ؛ در انجام كارهای خیر بی رغبت است و هر كس را كه از او سودی نمیبرد انكار میكند.»
حكایت:
روزی بهلول نزد هارون الرشید رفت. اتفاقا هارون در عمارت تازه ساز خود نشسته بود، همین كه چشمش به بهلول افتاد، از او خواست چیزی بر دیوار عمارت بنویسد. بهول نوشت:
«رفعت الطین ووضعت الدین، رفعت الجص ووضعت النص فان كان من مالك فقد اسرفت والله لا یحب المسرفین وان كان من مال غیرك فقد ظلمت والله لا یحب الظالمین ؛ گل را برافراشتی و دین را فرو گذاشتی ؛ گچ را بلند ساختی و نص را فرو گذاشتی. اگر این عمارت از مال خود توست، همانا اسراف كردهای و خداوند اسراف كنندگان را دوست نمیدارد و اگر از مال دیگران است ظلم كردهای و خداوند ستمگران را دوست نمیدارد.»
(6) دانش اندوزی
ارزش علم و عالم
بدون تردید كمال انسان به دانش و بینش او وابسته است. از آیات قرآن استفاده میشود كه خداوند متعال علم و دانش را علت كلی و اساسی آفرینش همه پدیدههای هستی - اعم از آسمان و زمین - معرفی كرده است. همین نكته برای نشان دادن عظمت و ارزش علم، بهترین دلیل و قاطعترین گواه است.
وقتی خداوند متعال میخواهد چشم بصیرت انسان را در برابر این نكته و حقیقت باز كند و دلهای خردمندان را در مقابل این واقعیت، آگاه و بیدار سازد، میفرماید:
«الله الذی خلق سبع سموات ومن الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله علی كل شی ء قدیر وان الله قد احاط بكل شی ء علما» (70) ؛
«خداوند همان كسی است كه هفت آسمان را آفرید و زمین را همسان با آنها خلق كرد، فرمانش را میان این دو [پدیده شگرف] فرود میآورد تا بدانید كه خداوند بر هر چیزی قدرت دارد و خداوند بر هر چیزی احاطه علمی دارد.»
از جمله آیات دیگری كه اهمیت علم را بیان نموده است، نخستین آیههایی است كه بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نازل شده و با امر به خواندن (اقرا) آغاز میشود. این دلیل دیگری است بر اینكه سوادآموزی و دانش پژوهی و علم خواهی از نظر پروردگار متعال اهمیت فراوانی دارد. در آیاتی از قرآن این موضوع به شكلهای مختلفی بیان شده است. برخی از آنها عبارتند از:
1. درجات والای دانشمندان:
«یرفع الله الذین آمنوا منكم والذین اوتوا العلم درجات والله بما تعملون خبیر» (71) ؛
«خدا درجههای آنهایی از شما را كه ایمان آورده اند و كسانی را كه دانش داده شده اند بالا میبرد و خدا به آنچه میكنید، آگاه است.»
2. تنها دانشمندان از خدا هراس دارند:
«انما یخشی الله من عباده العلماء» (72) ؛
«از بندگان خدا، تنها دانایانند كه از او میترسند.»
3. پروردگار، اولین معلم هستی:
«اقرا وربك الاكرم * الذی علم بالقلم * علم الانسان ما لم یعلم» (73) ؛
«بخوان و پروردگار تو كریمترین است * همان كس كه با قلم آموخت * آنچه را كه انسان نمیدانست، به او آموخت.»
4. علم و دانش ملاك برتری:
چیست علم از هوا رهاننده صاحبش را به حق رساننده
حكمت آموز تا حكیم شوی همره و همدم كلیم شوی
عمر ضایع مكن به بی خردی دور شو دور از صفات بدی
«سنایی»
قرآن كریم میفرماید: «ولقد آتینا داود وسلیمان علما وقالاالحمد لله الذی فضلنا علی كثیر من عباده المؤمنین» (74) ؛
«و به راستی به داوود و سلیمان دانش عطا كردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را كه ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش برتری داده است.»
علاوه بر آیات قرآن، در روایات معصومین علیهم السلام نیز آن قدر كه برای طلب علم، تشویق و تحریض شده، برای چیزهای دیگر نشده است. چند روایت در این مورد در ذیل نقل میشود:
1. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرموده اند: «طلب العلم فریضة علی كل مسلم ومسلمة الا وان الله یحب بغاة العلم (75) ؛
تحصیل دانش، برای همه مردان و زنان مسلمان واجب است. و آگاه باشید كه خداوند متعال جویندگان علم را دوست میدارد.»
2 - «ذكر عند النبی صلی الله علیه و آله رجلان من بنی اسرائیل كان احدهما یصلی المكتوبة ثم یجلس فیعلم الناس الخیر، وكان الآخر یصوم النهار ویقوم اللیل، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله فضل الاول علی الثانی كفضلی علی ادناكم (76) ؛
در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله از دو مرد بنی اسرائیل سخن به میان آمد [و چنین گفته شد] كه یكی از آنها نماز فریضه را میگذارد و سپس مینشیند و به مردم خوبیها را آموزش میدهد، اما دیگری روز را روزه میگیرد و شب را به عبادت میگذراند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برتری اولی بر دومی همچون برتری من است بر كمترین شما!»
بهترین دانشها
شكی نیست كه هر علمی مورد پسند نیست، بلكه در روایات فوق علومی منظور است كه مایه هدایت و رستگاری انسان شود.
امام علی علیه السلام فرمود: «خیر العلم ما اصلحت به رشادك وشره ما افسدت به معادك (77) ؛ بهترین دانش آن است كه هدایت و رستگاری خود را با آن اصلاح كنی و بدترین دانش آن است كه آخرت خویش را با آن تباه گردانی.»
و هم ایشان فرمود:
«خیر العلم ما قارنه العمل ؛ (78)
بهترین دانش، آن است كه با عمل همراه باشد.»
امام كاظم علیه السلام را نیز در این باره سخنی نغز و شنیدنی است كه فرمود:
«اولی العلم بك ما لایصلح لك العمل الا به، و اوجب العمل علیك ما انت مسئول عن العمل به، و الزم العلم لك ما دلك علی صلاح قلبك و اظهر لك فساده، و احمد العلم عاقبة مازاد فی عملك العاجل فلاتشتغلن بعلم ما لایضرك جهله و لاتغفلن عن علم مایزید فی جهلك تركه ؛ (79)
سزاوارترین دانش برای تو، آن دانشی است كه عملت جز با آن درست نشود و ضروریترین عمل برای تو، عملی است كه در برابر آن بازخواست میشوی و لازمترین دانش برای تو، دانشی است كه صلاح و فساد دلت را به تو نشان دهد و نیك فرجامترین دانش، آن دانشی است كه بر عمل تو در این دنیا بیفزاید ؛ بنابراین، به دانستن چیزی كه ندانستن آن زیانی به تو نمیرساند، مشغول نشو و از دانستن چیزی كه فروگذاردنش بر نادانی تو میافزاید، غافل مباش.»
اگر انسان دقت كند، میفهمد كه بعضی از علوم متداول ارزش صرف وقت ندارد.
نقل است كودكی نحو میخواند. استادش گفت: بخوان «ضرب زید عمرا» شاگرد پرسید: چرا زید عمرو را زد؟ استاد گفت: این مثال است ؛ میخواهم تو بفهمی. شاگرد برخاست. استادش گفت: به كجا میروی؟ گفت: نمیخواهم علمی را بخوانم كه از همین اول با زد و خورد شروع میشود!
ای كاش آن استاد به شاگردش میگفت: ضرب الله مثلا...
دو حكایت
الف) وارثان انبیا:
دانشمندان راستین، وارثان انبیای الهی هستند. نقل است دو امیرزاده در مصر بودند، یكی علم آموخت و دیگری مال اندوخت. عاقبت الامر آن یكی علامه عصر گشت و این یكی عزیز مصر شد. پس این توانگر به چشم حقارت در دانشمند نظر كردی و گفتی: من به سلطنت رسیدم و این همچنان در مسكنت باقی بمانده است.
گفتای برادر! شكر نعمت باری - عز اسمه - هم چنان افزونتر است بر من كه میراث پیغمبران یافتم ؛ یعنی، علم و تو میراث فرعون و هامان یافتی ؛ یعنی، ملك مصر (80) .
ب) خلاصه علمها:
روزی دانشمندی به شبانی رسید و گفت: «چرا علم نیاموزی؟»
شبان گفت: «آنچه خلاصه علمهاست آموختهام.»
دانشمند گفت: «چه آموخته ای؟ باز گوی.»
گفت: «خلاصه علمها پنج چیز است:
یكی آنكه تا راست سپری نشود، دروغ نگویم.
دوم، تا حلال سپری نشود، حرام نخورم.
سوم، تا از عیب خود فارغ نیایم، عیب دیگران نجویم.
چهارم، تا روزی خدای - عزوجل - سپری نشود، به هیچ در مخلوق نروم.
پنجم، تا پای در بهشت ننهم، از مكر نفس و شیطان غافل نباشم.»
دانشمند گفت: «تمامت علوم تو را حاصل است، هر كه این پنج خصلت بدانست از كتب علم و حكمت مستغنی گشت. (81)»
حسن ختام
كلام را با این حدیث نورانی از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به پایان میبریم كه فرمودند: «اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه (82) ؛
داناترین مردم، كسی است كه دانش مردم را با دانش خود جمع كند.»
كودكی گفت: من چه كار كنم تا به آن كار افتخار كنم
گفتمش علم و معرفت آموز تا شب محنت تو گردد روز
گفت: چون علم اختیار كنم بعد از آن گو مرا چه كار كنم
گفتم ار علم اختیار كنی علم گوید تو را چه كار كنی
«عباس شهری»
(7) انفاق
تیره روزان جهان را به چراغی دریاب كه پس از مرگ تو را شمع مزاری باشند
انفاق یكی از كارهای پسندیده است كه خداوند در قرآن كریم بسیار به آن سفارش كرده است. خداوند حقیقت انفاق را گذر از گردنهای سخت ذكر كرده، شرط قبولی آن را تقوا دانسته و آن را از جمله تجارتهای پرسود معنوی ذكر فرموده است.
موانع انفاق:
برخی از موانع انفاق عبارتند از:
الف) شیطان:
«الشیطان یعدكم الفقر» (83) ؛
«شیطان شما را از تهیدستی بیم میدهد.»
گاهی شیطان انسانها را از آینده بیمناك كرده، مانع انفاق كردن آنها میشود تا حدی كه مال دنیا برای آنها از جان با ارزشتر مینماید.
به هنگام انفاق كردن، شیطان وعده فقر به انسان میدهد، اما خداوند وعده آمرزش میدهد و پذیرش وعده خداوند از چند جهت مزیت دارد و سزاوار قبول است:
1. اینكه در آینده زنده باشیم و بتوانیم از مال بهره ببریم، مورد شك است، اما مسئله قیامت و نیاز ما در آن روز قطعی است.
2. ممكن است مالی كه برای فردا نگه میداریم باقی نماند، اما انفاق امروز حتما برای قیامت باقی است.
3. بر فرض مال برای انسان باقی بماند، اما معلوم نیست كه انسان بتواند از این مال استفاده كند. چه بسا مریض شود و نتواند از اموال بهره ببرد، اما بهره انفاق امروز در قیامت حتما به انسان میرسد.
4. بهره مندی انسان از مال اندوختهاش در دنیا، موقت و مقطعی است، ولی بهره گیری او از انفاق خود، در قیامت ابدی است.
5. استفاده كردن از اموال در دنیا و لذت بردن از آنها با هزار رنج و درد آمیخته است، اما استفاده از انفاق در قیامت خالی از این ضررهاست (84) .
حكایت:
«جمعی از ظرفا به در خانه بخیلی رفتند تا از او چیزی اخذ كنند. خواجه از آمدن ایشان خبر یافت. غلام را گفت: بیرون رو و این جماعت را بگوی كه خواجه من دوش وفات یافته است، معذور دارید. غلام بیرون آمد و پیغام رسانید. ظرفا گفتند: خواجه ولی نعمت ما بود و در ذمت ما حقوق بسیار دارد، انتظار جنازه از او میبریم تا بیرون آرند و بر او نماز گزاریم و به خاك سپاریم. (85)»
ب) منافقان:
«هم الذین یقولون لاتنفقوا علی من عند رسول الله حتی ینفضوا» (86) ؛
«آنان (منافقان) كسانی اند كه میگویند: به كسانی كه نزد پیامبر خدایند انفاق مكنید تا پراكنده شوند.»
برخی از آثار اجتماعی و فردی انفاق:
1. انفاق، مایه فزونی اموال انفاق كننده:
«ما انفقتم من شی ء فهو یخلفه» (87) ؛
«هر چه را انفاق كردید، عوضش را او (خدا) میدهد.»
2. انفاق، مایه تثبیت موقعیت انفاق كننده:
«مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله وتثبیتا من انفسهم» (88) ؛
«مثل كسانی كه اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق میكنند...»
3. انفاق، راه رسیدن به رستگاری:
«ومن یوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون.» (89) ؛
«و آنكه از بخل نفس خویش نگه داشته شود، پس آنها از رستگارانند.»
انفاق از چه چیزهایی؟
1. انفاق از بهترینها:
«یا ایها الذین آمنوا انفقوا من طیبات ما كسبتم» (90) ؛
«ای كسانی كه ایمان آورده اید، از چیزهای پاكیزهای كه به دست آورده اید، انفاق كنید.»
2. انفاق از آنچه مورد نیاز است:
«ویؤثرون علی انفسهم ولو كان بهم خصاصة» (91) ؛
«و هر چند در خودشان احتیاجی [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدم میدارند.»
از گلوی خود ربودن وقت حاجت همت است
ورنه هر كس وقت سیری پیش سگ نان افكند (92)
3. از آنچه به آن دلبستگی دارید:
«لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» (93) ؛
«هرگز به نیكوكاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید، انفاق كنید.»
حكایت:
معمر بن خلاد میگوید: «هرگاه ابوالحسن الرضا علیه السلام غذا میخورد، قدحی برایش میآوردند و كنار سفرهاش میگذاشتند و حضرت از بهترین غذاهایی كه برایش میآوردند، مقداری برمی داشت و در آن قدح میگذاشت و پس دستور میداد آن را به مستمندان بدهند و آن گاه این آیه را تلاوت میفرمود: «فلا اقتحم العقبة» سپس میفرمود: «علم الله عزوجل انه لیس كل انسان یقدر علی عتق رقبة فجعل لهم السبیل الی الجنة (94) ؛
خداوند میدانست كه هر انسانی توانایی آزاد كردن بندهای را ندارد، از این رو این راه را برای رسیدن به بهشت برای آنان قرار داد.»
به چه كسانی باید انفاق كرد؟
1. پدر و مادر ؛
2. خویشاوندان ؛
3. ایتام ؛
4. مساكین ؛
5. در راه ماندگان.
قرآن كریم میفرماید: «قل ما انفقتم من خیر فللوالدین والاقربین والیتامی والمساكین وابن السبیل» (95) ؛
«بگو هر خیر و نیكی كه انفاق میكنید، باید برای پدر و مادر و نزدیكان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.»
همچنین خداوند متعال میفرماید: «للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضربا فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لایسئلون الناس الحافا» (96) ؛
با استفاده از این آیه برخی از افرادی كه میتوان به آنها انفاق كرد عبارتند از:
1. كسانی كه موانعی آنها را از تحصیل هزینه زندگی باز داشته است:
«الذین احصروا فی سبیل الله» ؛ «كسانی كه در راه خدا بازداشته شده اند.»
2. كسانی كه توان مسافرت و كسب و معاش ندارند:
«لا یستطیعون ضربا فی الارض» ؛ «برای سیر در زمین توانایی ندارند.»
3. كسانی كه به خاطر خویشتن داری گمان فقر درباره آنها نمیرود:
«ویحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف» ؛ «نادان به حال ایشان، بخاطر عفت ورزی شان آنها را توانگر میپندارد.»
4. آثار ضعف و ناتوانی در آنها هویداست:
«تعرفهم بسیماهم» ؛ «ایشان را به علامتشان میشناسی.»
5. كسانی كه هرگز به خاطر فقر از مردم چیزی نمیخواهند:
«لا یسئلون الناس الحافا» ؛ «از مردم با اصرار سؤال نمیكنند.»
روز سیه مرگ شود شمع مزارت هر خار كه از پای فقیری به در آری
حسن ختام:
در آخر، بحث را با كلامی نورانی از پیامبر صلی الله علیه و آله به پایان میبریم كه فرمودند:
«من منع ماله من الاخیار اختیارا صرف الله ماله الی الاشرار اضطرارا (97) ؛
هر كه مال خود را به اختیار از نیكان دریغ كند، خداوند مالش را به اجبار نصیب بدان میكند.»
(8) نفاق و منافق
نفاق و دورویی درد بزرگی است كه از كمبود شخصیت و ضعف اراده، سرچشمه میگیرد. افرادی كه سعی دارند، خود را غیر از آنكه هستند، نشان دهند و زبان و دل، ظاهر و باطن و گفتار و كردارشان از هم جداست، مردم ناتوانی هستند كه نه شجاعت اظهار شخصیت واقعی خود را دارند و نه اراده و تصمیم لازم برای اصلاح خود.
این گروه همواره در آیات قرآن به عذاب الهی وعده داده شده اند تا جایی كه در ردیف كفار و مورد توبیخ فراوان قرار گرفته اند. خداوند در این باره میفرماید:
1. منافقین همگام با كفار در جهنم اند:
«وعد الله المنافقین والمنافقات والكفار نار جهنم خالدین فیها» (98) ؛
«خدا به مردان و زنان دوچهره و كافران، آتش جهنم را وعده داده است كه در آن جاودانه اند.»
2. منافقین در پستترین جایگاه دوزخند:
«ان المنافقین فی الدرك الاسفل من النار» (99) ؛
«بدرستی كه منافقین در فروترین دركات دوزخند.»
برخی از صفات منافقین
الف) صفات منافقین در قرآن:
1. همواره دروغگویند:
«والله یشهد ان المنافقین لكاذبون» (100) ؛
«و خدا گواهی میدهد كه منافقین سخت دروغگویند.»
2. نفاق از سخنانشان مشخص است:
«ولتعرفنهم فی لحن القول» (101) ؛ «و از آهنگ سخن به [حال] آنان پی خواهی برد.»
3. دوستی با كفار را ترجیح میدهند:
«الذین یتخذون الكافرین اولیاء من دون المؤمنین» (102) ؛
«همانان كه غیر از مؤمنان، كافران را دوستان [خود] میگیرند.»
4. بدون هدف زندگی میكنند:
«مذبذبین بین ذلك لا الی هؤلاء ولا الی هؤلاء» (103) ؛
«میان آن [دو گروه مؤمنین و كفار] دودلند ؛ نه با اینانند و نه با آنان.»
5. با شعار اصلاح طلبی فساد میكنند:
«واذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون» (104) ؛
«و چون به آنان گفته میشود: در زمین فساد مكنید میگویند: ما خود اصلاح گریم.»
6. اگر كار خیری انجام دهند، از روی كراهت است:
«ولا یاتون الصلاة الا وهم كسالی ولا ینفقون الا وهم كارهون» (105) ؛
«و جز با [حال] كسالت نماز به جا نمیآورند، و جز با كراهت انفاق نمیكنند.»
ب) صفات منافقین در روایات:
امام صادق علیه السلام علاوه بر آنچه در قرآن آمده است، برخی از دیگر صفات منافقین را این گونه ذكر فرموده اند:
«اربع من علامات النفاق: قساوة القلب، وجمود العین، والاصرار علی الذنب والحرص علی الدنیا (106) ؛
چهار چیز از نشانههای نفاق است: سختدلی، خشكیدگی چشم، مداومت بر گناه، و آزمندی نسبت به دنیا.»
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز برخی از نشانههای منافق را این گونه بیان فرموده است:
«آیة المنافق ثلاث: اذا حدث كذب و اذا وعد خلف واذا ائتمن خان (107) ؛
نشانه منافق سه چیز است: هرگاه سخن گوید دروغ گوید، هرگاه وعده دهد، وفا نكند و هرگاه به او اعتماد شود، خیانت كند.»
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
«ولقد قال لی رسول الله صلی الله علیه و آله: انی لا اخاف علی امتی مؤمنا ولا مشركا. اما المؤمن فیمنعه الله بایمانه واما المشرك فیقمعه الله بشركه ولكنی اخاف علیكم كل منافق الجنان عالم اللسان، یقول ما تعرفون ویفعل ما تنكرون (108) ؛
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به من فرمود: من بر امتم، نه از مؤمن میترسم و نه از مشرك ؛ چرا كه خداوند مؤمن را با ایمانش باز میدارد و مشرك را به وسیله شركش نابود میكند، بلكه تنها از [شر] كسی میترسم كه در دل منافق است و در زبان دانا، چیزی را میگوید كه آن را نیكو میشمارید و كاری میكند كه آن را ناپسند میدارید.»
حكایت منافق در نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله:
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مثل المؤمن والمنافق والكافر كمثل رهط ثلاثة وقعوا الی نهر، فوقع المؤمن فقطع، ثم وقع المنافق حتی اذا كاد ان یصل الی المؤمن ناداه الكافر ان هلم الی فانی اخشی علیك، وناداه المؤمن ان هلم الی فان عندی وعندی یحظی له ما عنده. فما زال المنافق یتردد بینهما حتی اتی علیه اذی فغرقه، وان المنافق لم یزل فی شك وشبهة حتی اتی علیه الموت وهو كذلك (109) ؛
حكایت مؤمن و منافق و كافر، حكایت یك گروه سه نفری است كه به سوی رودخانهای میروند. ابتدا مؤمن وارد رودخانه میشود و از آن میگذرد. سپس منافق وارد میشود و چیزی نمانده كه خودش را به مؤمن برساند [اما] كافر صدایش میزند: به سوی من بیا ؛ زیرا برای تو نگرانم. و مؤمن صدا میزند كه: به سوی من بیا ؛ زیرا نزد من بهره مند خواهی بود. منافق پیوسته میان آن دو تردد میكند تا آنكه بالاخره گزندی به او میرسد و غرقش میكند. آری منافق پیوسته در شك و شبهه به سر میبرد تا آنكه مرگش فرا میرسد. او چنین حالتی دارد.»
(9) دعا و نیایش
از جمله مواردی كه در قرآن مجید به آن اهمیت فراوانی داده شده است ؛ دعا و نیایش و ارتباط با خداوند متعال است. برخی از مواردی كه در آیات قرآن درباره دعا و نیایش آمده است، عبارتند از:
1. قرآن به دعا و نیایش دستور داده، از بندگان میخواهد تا از این بركت عظیم كه منشا رسیدن به تمامی فیوضات الهی و خیر دنیا و آخرت است غفلت نكنند.
خداوند متعال در قرآن كریم چنین میفرماید:
«وقال ربكم ادعونی استجب لكم» (110) ؛
«پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم.»
2. قرآن، دعا را از نشانههای صالحان ذكر فرموده است:
«انهم كانوا یسارعون فی الخیرات ویدعوننا رغبا ورهبا» (111) ؛
«آنان در كارهای نیك شتاب مینمودند و ما را از روی رغبت و بیم میخواندند.»
3. قرآن، دعا و نیایش را امری فطری و ضروری دانسته و تنها راه نجات از گرفتاریها و مشكلات را نیایش پروردگار معرفی میكند:
«واذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما فلما كشفنا عنه ضره مر كان لم یدعنا الی ضر مسه» (112) ؛
«و چون انسان را آسیبی رسد، ما را به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده میخواند و چون گرفتاریش را برطرف كنیم، چنان میرود كه گویی ما را برای گرفتاری كه به او رسیده، نخوانده است.»
علاوه بر آیات قرآن، روایات فراوانی نیز درباره اهمیت دعا و نیایش در كتابهای روایی به چشم میخورد.
به عنوان نمونه، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله دعا را همان عبادت دانسته میفرماید:
«الدعاء هو العبادة (113) ؛ دعا همان عبادت است.»
همچنین آن حضرت میفرماید: «الدعاء مخ العبادة ولایهلك مع الدعاء احد (114) ؛ دعا مغز عبادت است و با دعا احدی هلاك نخواهد شد.»
از علی علیه السلام نقل شده كه فرمود: «الدعاء مفاتیح النجاح ومقالید الفلاح (115) ؛ دعا كلیدهای نجات [و كامیابی] و گنجینههای رستگاری است.»
«بیا تا برآریم دستی زدل كه نتوان درآورد فردا زگل
بر آرد تهی دستهای نیاز ز رحمت نگردد تهیدست باز
قضا خلعتی نامدارش دهد قدر، میوهای در كنارش نهد
مپندار از آن در كه هرگز ببست كه نومید گردد برآورده دست
همه طاعت آرند و مسكین نیاز بیا تا به درگاه مسكین نواز
چو شاخ برهنه برآریم دست كه بی برگ از این بیش نتوان نشست (116)»
شرایط اجابت دعا
1. شناخت پروردگار:
گروهی به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدند و سؤال كردند: «ما دعا میكنیم ولی اثری از اجابت نمیبینیم. حضرتش فرمودند: «لانكم تدعون من لا تعرفونه (117) ؛ زیرا شما كسی را میخوانید كه نمیشناسید.»
2. كسب حلال:
در این باره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
«من احب ان یستجاب دعاؤه فلیطیب مطعمه ومكسبه (118) ؛
هر كس دوست دارد دعایش مستجاب شود، آنچه را میخورد و كسب میكند، پاكیزه نماید.»
3. حضور قلب:
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «لا یقبل الله عزوجل دعاء قلب ساه (119) ؛
خدای عزوجل دعای برخاسته از قلب غافل را مستجاب نكند.»
4. واقعی بودن نیاز:
در بسیاری از مواقع، انسان چیزی را با پافشاری و با تمام وجودش از خداوند میخواهد در حالی كه به سود و نیاز واقعی او نیست.
در این زمینه امیرمؤمنان علی علیه السلام فرموده است:
«رب امر حرص الانسان علیه، فلما ادركه ود ان لم یكن ادركه (120) ؛
بسیار است كه انسان بر كاری حریص است و همین كه آن را یافت، دوست دارد كه [ای كاش] آن را نمییافت.»
5. همراه بودن دعا با عمل:
از دیگر شرایط استجابت دعا، همراه بودن آن با كار و تلاش است.
علی علیه السلام در این باره میفرماید: «الداعی بلا عمل كالرامی بلا وتر (121) ؛
دعا كننده بدون عمل [و تلاش] ، مانند تیرانداز بدون «زه» است.»
زمانهای دعا
در روایات اسلامی علاوه بر اینكه توصیه شده، هرگاه نسیم رحمت الهی وزیدن گرفت و انسان احساس كرد میل به سخن گفتن با خدا پیدا كرده، دعا كند، زمانهایی نیز به عنوان وقتهای مناسبتر برای دعا سفارش شده است ؛ از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
1. بعد از اقامه فریضه نماز:
امام صادق علیه السلام فرمودند: «ان الله فرض علیكم الصلاة فی احب الاوقات الیه فاسالوا الیه حوائجكم عقیب فرائضكم (122) ؛
همانا پروردگار، نماز را در محبوبترین وقتها نزد خود واجب كرد ؛ پس، حاجتهای خود را پس از [اقامه] نمازهایتان طلب كنید.»
2. شب و روز جمعه:
از امام صادق علیه السلام روایت است كه وقتی فرزندان یعقوب از پدر خواستند تا برای آنها استغفار كند، فرمود: «سوف استغفر لكم ربی» حضرت فرمود: این طلب استغفار را تا سحرگاه شب جمعه به تاخیر انداخت (123) .
3. از سحر تا طلوع آفتاب:
امام باقر علیه السلام درباره اهمیت دعا در این فاصله چنین میفرماید:
«ان الله عزوجل یحب من عباده المؤمنین كل [عبد] دعاء فعلیكم بالدعاء فی السحر الی طلوع الشمس ؛ فانها ساعة تفتح فیها ابواب السماء وتقسم فیها الارزاق وتقضی فیها الحوائج العظام (124) ؛
خداوند متعال از بین بندگان مؤمنش آنان را كه بسیار دعا كنند، دوست میدارد ؛ پس بر شما باد به دعا در سحر تا طلوع آفتاب ؛ زیرا در این ساعات درهای آسمان باز میشود، رزق و روزی میان بندگان تقسیم میگردد و حاجتهای بزرگ برآورده میشود.»
4. ماه رمضان:
از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده است كه فرمودند:
«علیكم - فی شهر رمضان - بكثرة الاستغفار والدعاء ؛ فاما الدعاء فیدفع البلاء عنكم واما الاستغفار فتمحی به ذنوبكم (125) ؛
در ماه رمضان بسیار از خداوند آمرزش بخواهید و بسیار دعا كنید، زیرا دعا بلا را از شما دفع میكند و آمرزش خواهی [از خداوند] مایه نابودی گناهان است.»
دعاهای مستجاب
از روایات استفاده میشود كه برخی از دعاها از بقیه به اجابت نزدیكتر است.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«ثلاث دعوات لا یحجبن عن الله تعالی: دعاء الوالد لولده اذا بره ودعوته علیه اذا عقه، ودعاء المظلوم علی ظالمه، ودعاؤه لمن انتصر له منه، ورجل مؤمن دعا لاخ له مؤمن واساه فینا، و دعاؤه علیه اذا لم یواسه مع القدرة علیه واضطرار اخیه الیه (126) ؛
سه دعاست كه از خدای تعالی پوشیده نمیماند، [و مستجاب میشود] : دعای پدر در حق فرزندش هرگاه نسبت به او نیكوكار [و فرمانبردار] باشد و نفرین پدر در حق او هرگاه وی را بیازارد [و نافرمانی كند] ؛ نفرین ستمدیده در حق ستمگر و دعای ستمدیده در حق كسی كه انتقام او را از ستمگر گرفته باشد ؛ دعای مرد مؤمن در حق برادر مؤمن خود كه به خاطر ما او را كمك مالی كرده باشد و نفرین او در حق برادرش كه به وی محتاج شده و او میتوانسته است نیازش را برطرف سازد و نكرده است.»
از جمله دعاهای مستجاب، دعای كودكانی است كه به گناه آلوده نشده باشند.
رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «دعاء اطفال امتی مستجاب مالم یقارفوا الذنوب (127) ؛
دعای كودكان امت من مستجاب است، مادامی كه به گناه آلوده نشوند.»
(10) امر به معروف و نهی از منكر
قرآن مجید یكی از صفات برجسته مؤمنان را امر به معروف و نهی از منكر دانسته، میفرماید: «والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف وینهون عن المنكر» (128) ؛
«مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان یكدیگرند، به نیكی فرمان میدهند و از ناشایست باز میدارند.»
علاوه بر این خداوند امر به معروف و نهی از منكر را نشانه بهترین امت ذكر فرموده است:
«كنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنكر» (129) ؛
«شما بهترین امتی هستید كه برای مردم پدیدار شده اید: به كار پسندیده فرمان میدهید، و از كارهای ناپسند باز میدارید.»
علی علیه السلام در كلامی بسیار ارزشمند و شگفت انگیز درباره ارزش امر به معروف و نهی از منكر چنین فرموده است:
«وما اعمال البر كلها والجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهی عن المنكر، الا كنفثة فی بحر لجی (130) ؛
«همه كارهای خوب و جهاد در راه خدا، در مقایسه با امر به معروف و نهی از منكر چیزی جز آب دهانی كه در دریایی ژرف انداخته شود نیست.»
آثار و بركات امر به معروف و نهی از منكر
1. فلاح و رستگاری:
«ویامرون بالمعروف وینهون عن المنكر واولئك هم المفلحون» (131) ؛
«و به خوبی فرمان دهند و از بدی باز دارند، اینان رستگارانند.»
2. تقویت مؤمنین:
علی علیه السلام فرمود: «فمن امر بالمعروف شد ظهور المؤمنین (132) ؛
كسی كه امر به معروف كند، مسلمانان را تقویت كرده است.»
3. اهل معروف شدن:
علی علیه السلام فرمود: «وامر بالمعروف تكن اهله (133) ؛
امر به معروف كن تا اهل معروف باشی.»
آثار ترك امر به معروف و نهی از منكر
1. محروم شدن از بركت وحی:
رسول گرامی اسلام فرمود: «اذا عظمت امتی الدنیا نزعت منها هیبة الاسلام واذا تركت الامر بالمعروف والنهی عن المنكر رمت بركة الوحی (134) ؛
هرگاه امت من به دنیا بها دهد، شكوه اسلام از آنان گرفته میشود و هرگاه امر به معروف و نهی از منكر را واگذارد، از بركت وحی محروم گردد.»
2. نزول انواع عذابهای الهی:
هم چنین آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: «لتامرن بالمعروف ولتنهن عن المنكر او لیعمنكم عذاب الله (135) ؛
یا امر به معروف و نهی از منكر كنید یا عذاب خدا همه شما را فرا میگیرد.»
3. گرفته شدن بركتهای الهی:
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یزال الناس بخیر ما امروا بالمعروف ونهوا عن المنكر وتعاونوا علی البر فاذا لم یفعلوا ذلك نزعت منهم البركات (136) ؛
مردم تا زمانی كه به خوبی فرمان دهند و از زشتكاری باز دارند و در كارهای نیك همیاری كنند، در خیر و خوبی خواهند بود، اما هرگاه چنین نكنند، بركتها از آنان گرفته شود.»
امام صادق علیه السلام فرمود: خدای عزوجل دو فرشته را فرستاد تا شهری را بر سر مردمش واژگون كنند. چون به آن شهر رسیدند، مردی را در حال دعا و تضرع دیدند... پس یكی از آن دو نزد خدای تبارك و تعالی برگشت و گفت: پروردگارا! من به آن شهر رسیدم اما دیدم فلان بنده ات تو را میخواند و به درگاه تو زاری میكند. خداوند فرمود: دستوری كه به تو دادم انجام ده. او مردی است كه هرگز به خاطر من چهرهاش از خشم تغییر نكرده است. (137)»
شرایط آمر و ناهی:
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یامر بالمعروف ولا ینهی عن المنكر الا من كان فیه ثلاث خصال: رفیق بما یامر به رفیق فیما ینهی عنه، عدل فیما یامر به عدل فیما ینهی عنه، عالم بما یامر به عالم بما ینهی عنه (138) ؛
امر به معروف و نهی از منكر نكند مگر كسی كه سه خصلت در او باشد: در آنچه به آن امر و یا از آن نهی میكند، طریق مدارا پیش گیرد، در امر و نهی خود به عدالت رفتار كند و به آنچه امر و نهی میكند، دانا باشد.»
مردهای در میان زندگان
علی علیه السلام فرمود: «من ترك انكار المنكر بقلبه ویده ولسانه فهو میت بین الاحیاء (139) ؛
كسی كه در برابر منكر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نكند، او مردهای است در میان زندگان.»
عذر نامقبول
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یحقرن احدكم نفسه ان یری امرا لله تعالی فیه مقال، فلا یقول: یا رب خشیة الناس! فیقول: فایای كنت احق ان تخشی (140) ؛
مبادا كسی از شما در جایی كه پای امری از خدا در میان است و باید سخن بگوید [با سكوت كردن] خود را كوچك كند، زیرا [فردای قیامت] نمیتواند بگوید: خدایا! از ترس مردم بود. چون خداوند جواب میدهد: سزاوارتر آن بود كه از من بترسی.»
نوشته را با كلامی بیدار كننده از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به پایان میبریم كه امروزه مصادیق بارز آن در جامعه عینیت یافته است و هشداری است برای كسانی كه آرزوی نیل به سعادت دارند.
آن حضرت فرمودند:
«كیف بكم اذا فسدت نساؤكم وفسق شبابكم، ولم تامروا بالمعروف ولم تنهوا عن المنكر؟!... كیف بكم اذا امرتم بالمنكر ونهیتم عن المعروف؟!... كیف بكم اذا رایتم المعروف منكرا والمنكر معروفا (141) ؛
چه حالی خواهید داشت آن گاه كه زنانتان فاسد و جوانانتان نابكار شوند و شما به خوبیها فرمان ندهید و از زشتكاری منع نكنید؟... چه حالی خواهید داشت آن گاه كه به زشتكاری فرا خوانید و از خوبیها باز دارید؟... چه حالی خواهید داشت آن گاه كه خوب را زشت دانید و زشت را نیكو؟»
پی نوشــــــــــــــــــــت:
1) من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 2، ص 73.
2) علل الشرایع، ج 1، ص 246.
3) میزان الحكمة، ج 5، ص 475.
4) كافی، كتاب صوم، ج 4، ص 63.
5) میزان الحكمة، حرف صاد، ح 10927.
6) ثواب الاعمال، ص 77.
7) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 76، ح 1783.
8) میزان الحكمة، 10918.
9) دعائم الاسلام، ج 1، ص 283.
10) بقره/2.
11) بقره/2.
12) اسراء/9.
13) اسراء/9.
14) ق/45.
15) اسراء/82.
16) اسراء/88.
17) نحل/64.
18) بقره/185.
19) كافی، شیخ كلینی، ج 2، ص 598، ح 2.
20) ملا صدرای شیرازی، لوامع العارفین، ص 113.
21) نحل/64.
22) یوسف/2.
23) یونس/57.
24) ابراهیم/1.
25) مائده/15 و 16.
26) نساء/105.
27) زمر/28.
28) اسراء/82.
29) بحار الانوار، ج 70، ص 285.
30) نهج البلاغه، خطبه 198.
31) شاهنامه فردوسی.
32) آل عمران/120.
33) نحل/128.
34) مریم/72.
35) آل عمران/133.
36) طلاق/2.
37) نهج البلاغه، خطبه 183.
38) احزاب/71 - 70.
39) احزاب/71.
40) توبه/4.
41) حجرات/13.
42) مائده/27.
43) یونس/64.
44) غرر الحكم، 4904.
45) نهج البلاغه، حكمت 298.
46) نهج البلاغه، خطبه 176.
47) خواجه عبدالله انصاری.
48) فاطر/29.
49) توبه/111.
50) نور/37.
51) نساء/29.
52) شیخ بهایی.
53) بقره/282.
54) بقره/282.
55) جمعه/11.
56) میزان الحكمة، ح 17622.
57) انبیاء/9.
58) بحار الانوار، ج 68، ص 347.
59) انعام/141 و اعراف/31.
60) غافر/43.
61) شعراء/151.
62) غافر/28.
63) غافر/28.
64) ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 12، ص 96.
65) اعراف/31.
66) اسراء/33.
67) فرقان/67.
68) میزان الحكمه، ح 8485
69) تحف العقول، انتشارات علمیه، ص 25.
70) طلاق/12.
71) مجادله/11.
72) فاطر/28.
73) علق/5 - 3.
74) نمل/15.
75) امالی، شیخ طوسی، ص 488، ح 1069.
76) میزان الحكمة، ح 13824.
77) غرر الحكم، 5023.
78) همان، 4968.
79) میزان الحكمه، ح 14139.
80) گلستان سعدی.
81) جوامع الحكایات.
82) میزان الحكمة، 14164.
83) بقره/268.
84) هزار و یك نكته از قرآن كریم، اكبر دهقان، ص 501، به نقل از تفسیر كبیر، ج 7، ص 70.
85) لطائف الطوائف.
86) منافقون/7.
87) سباء/39.
88) بقره/265.
89) حشر/9.
90) بقره/267.
91) حشر/9.
92) صائب.
93) آل عمران/92.
94) وسائل الشیعه، ج 6، ص 329، ح 1.
95) بقره/215.
96) بقره/273.
97) میزان الحكمة، حرف نون، 20656.
98) توبه/68.
99) نساء/145.
100) منافقون/1.
101) محمد/30.
102) نساء/139.
103) نساء/143.
104) بقره/11.
105) توبه/54.
106) الاختصاص، 228.
107) میزان الحكمة، حرف نون، ح 20574.
108) نهج البلاغه، نامه 27.
109) میزان الحكمه، 18473.
110) مؤمن/60.
111) انبیاء/90.
112) یونس/12.
113) بحار الانوار، ج 93، ص 300، روایت 37.
114) همان، روایت 37.
115) بحار، ج 93، ص 341.
116) بوستان سعدی.
117) بحار الانوار، ج 93، ص 368.
118) همان، 93، ص 373.
119) من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 367.
120) ترجمه عدة الداعی، ص 8.
121) بحار الانوار، ج 78، ص 60.
122) همان، ج 85، ص 324.
123) ترجمه عدة الداعی، ص 30.
124) اصول كافی، ج 2، ص 478.
125) وسائل الشیعه، ج 7، ص 320.
126) امالی طوسی، ص 280، ح 541.
127) بحار الانوار، ج 90، ص 357.
128) توبه/71.
129) آل عمران/110.
130) نهج البلاغه، حكمت 374.
131) آل عمران/110.
132) نهج البلاغه، حكمت 31.
133) نهج البلاغه، نامه 31.
134) میزان الحكمة، 12731.
135) همان، 12734.
136) همان، 12736.
137) كافی، ج 5، ص 58، ح 8.
138) میزان الحكمة، 12758.
139) التهذیب، ج 6، ص 181، ح 374.
1340) میزان الحكمة، 12796.
141) التهذیب، ج 6، ص 177، ح 359.