سنّت پسندیده
سوگواری برای شخصیتهای مقدّسی كه در راه تحقق ارزشهای الهی و خاموش نمودن آتش شرارت، مصایب زیادی را تحمّل كردهاند، دارای ارزش و اهمیت فراوان است. بدیهی است آدمی به دلیل برخی تمایلات و نیز جلوههای دنیایی، دچار فراموشی میگردد و غبار غفلت، برای فطرت او حجابی خواهد شد؛ در این مواقع، تكریم حماسههای شكوهمندی كه در اصلاح جوامع و احیای امر به معروف و نهی از منكر، فداكاریهای ارزشمندی را به نمایش گذاشتهاند بسیار مفید و آموزنده خواهد بود.
این نكته، بُعدی از حكمت عزاداری را ترسیم مینماید و این سنّت با بركت، اگرچه در میان جوامع شیعی رواج و گسترش افزونتری دارد؛ امّا مختص مذهب یا مرام خاصی نمیباشد. سوگواری گرچه جزء اصول دین و فروع دین نیست ولی بیارتباط با اعتقادات و موازین شرعی نمیباشد. تعظیم مرام و منش اهل بیت رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله جز از راه تولّا و تبرّی امكانپذیر نخواهد بود و عزاداری، بارزترین تجسّم عینی این اصل میباشد و قادر است در ژرف بخشیدن باورهای مردم در عرصه امامت و ولایت، نقش مهمی را ایفا كند.
قرآن پیروان خویش را به بزرگ شمردن شعائر الهی فرا میخواند. طبیعی است عزاداری برای امامی كه واسطه فیض خداوند و مدافع ارزشهای قرآنی بوده، میتواند در این مقوله قرار گیرد. رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله نیز اجر رسالت را دوستی با خاندان خود معرفی میكند و این علاقه و محبّت با شادی در مواقع سرور آن بزرگان و گریستن در زمان مصائبشان نمایان میگردد.
حجّت استوار دیگری كه شیعیان را برای عزاداریهای باشكوه در هنگام مصائب ائمه تشویق مینماید و سوگواریهای محرم و صفر، و حزن و اندوه نشان دادن در ماجرای كربلا و به شهادت رسیدن امام حسینعلیهالسلام و یاران باوفایش را سنتی مستمر و مفید و پربار معرفی میكند، سخن و سیره معصومینعلیهالسلام در اینباره است. آن بزرگان علاوه بر اینكه اقامه مجالس عزا برای سید الشهداءعلیهالسلام را مورد تأكید و توجه قرار دادهاند، خود نیز عملاً با منعقد نمودن محافل سوگواری، اهمیت این امر را نشان داده و آن را به عنوان سنّتی شایسته در جامعه اسلامی تثبیت نمودهاند. پیامبرصلیاللهعلیهوآله و ائمهعلیهمالسلام گاهی قبل از آنكه حادثه كربلا روی دهد، با ذكر زمان و مكان و كیفیت این رخداد، بر چنین مصیبتی گریسته و دیگران را نیز به جاری ساختن اشك تشویق كردهاند. ائمهعلیهمالسلام پس از امام حسینعلیهالسلام از طریق برپایی مجالس سوگواری و هزینه كردن برای چنین برنامههایی و تشویق شاعران به مرثیه سرایی و بیان ثواب و فضیلت گریه نمودن بر امام حسینعلیهالسلام به ترویج سنّت مذكور پرداختند.
مسیر عاطفی حق و حقیقت
امامان شیعهعلیهمالسلام با برپایی مجالس عزاداری امام حسینعلیهالسلام میكوشیدند تا حقّانیت آن امام همامعلیهالسلام و باطل بودن روش امویان را به اثبات برسانند. برخی اخبار حاكی از آن است كه اوضاع حاكم بر جامعة آن زمان چنان آشفته بوده كه حتی برخی از اصحاب و یاران ائمهعلیهمالسلام از این موضوع غافل بوده و یا نسبت به آن آگاهی اندكی داشتهاند. «عبد الله بن سنان» از یاوران امام صادقعلیهالسلام بود كه وقتی مشاهده كرد امامعلیهالسلام در روز عاشورا محزون است دلیل این وضع را جویا گردید. حضرتعلیهالسلام فرمود: «آیا تو در غفلت به سر میبری؟ مگر نمیدانی در چنین روزی امام حسینعلیهالسلام به شهادت رسید؟» (1)
همچنین آن وجودهای مبارك، تلاش میكردند با برپایی این عزاداریها و منسوب كردن خود به امام حسینعلیهالسلام حقانیت خویش و ستمگری و بطلان دشمنان را ثابت كنند و این سنّتها را بهترین و مؤثرترین شیوة مبارزه در عصر خویش تلقّی میكردند؛ چنانكه امام رضاعلیهالسلام وقتی مصایب امام سومعلیهالسلام و یارانش را بیان میفرمایند بهجای ایشان كلمه «ما» را به كار میبرند: «این جفاكاران، خون ما را حلال و احترام ما را ضایع و اهلبیت ما را اسیر كردند و خیمههای حرم ما را آتش زدند و اموال ما را به غارت بردند و هیچ حرمتی برای رسول خداصلیاللهعلیهوآله در حق ما لحاظ نكردند.» (2)
در این زمینه ائمهعلیهمالسلام به آیات قرآن كه مورد وثوق فِرَق اسلامی است، استناد میكردند. دربارة كیفیت و مدت برگزاری مراسم سوگواری، در حضور آن ستارگان درخشان آسمان امامت نیز از متون روایی و تاریخی، برمیآید كه بر خلاف ادعای پنهانی بودن این مجالس، امامانعلیهمالسلام برای نیل به اهداف مقدّس خود سعی میكردند آیینهای مذكور را به صورت دستهجمعی و حتی در صورت امكان با حضور خانوادة خویش، بهطور آشكار و در ملأ عام و در هر فرصت ممكن برپا دارند؛ البته عوامل مختلفی موجب میشد كه برنامههای مورد اشاره، از نظر عموم مردم پنهان بماند؛ زیرا خلفای اموی و سپس عباسیان، از تأثیر عزاداریها برانگیزههای مردم، و گسترش خیزشها و قیامهای عمومی با تأسی بر حماسه عاشورا، هراس داشتند.
بهطور كلّی و براساس آنچه از روایات استفاده میشود، آن بزرگواران سوگواری برای امام حسینعلیهالسلام را به اَشكال ذیل برگزار میكردند و یا این موارد را مورد تشویق قرار میدادند:
1. به صورت گریه و زاری در مناسبتهای گوناگون و مواقع مقتضی؛ چنانچه امام سجّادعلیهالسلام حدود چهل سال بر پدرش اشك ریخت.
2. گریاندن دیگران؛ ائمهعلیهمالسلام با ذكر مصائب و نقل وقایع حزنانگیز كربلا، مردم را متأثر ساخته و آنان سیل اشك را از دیدگان خویش جاری میساختند.
3. حالت محزون و مغموم بهخود گرفتن؛ وقتی ماه محرم فرا میرسید، ائمهعلیهمالسلام چنان متأثر میگردیدند كه اطرافیان، اصحاب و یاران آن بزرگان با دیدن این وضع، روانهای خود را به عاشورا پیوند میزدند.
4. مرثیه سرایی؛ با تشویق ائمهعلیهمالسلام آنانكه از ذوق ادبی و هنر شعری برخوردار بودند، قیام عظیم كربلا را از رهگذر سرودههایی مهیج و به نظم كشیدن مصائب دلخراش آن حضرتعلیهالسلام، زنده نگه داشتند كه ماجرای «دعبل» شاهد این مدّعاست.
5. بر زبان جاری ساختن اشعار رثا، هر چند كه گوینده آنها فرد دیگری بود.
6. زنان خاندان عترتعلیهمالسلام هنگام عزاداری به سر و سینه میزدند.
7. برای مشخص ساختن اهمیت رخداد عاشورا، شخصاً مجالس عزا و ماتم در منزل خود ترتیب میدادند.
8. شركت در مجالس عزای امام حسینعلیهالسلام (3)؛ سید محسن امین جبل عاملی، مینویسد: «امّا ائمهعلیهمالسلام بر حسینعلیهالسلام گریه میكردند و مصیبت او را بزرگترین مصائب میشمردند و پیروان خود را به این امر دستور میدادند و تشویق مینمودند و از شاعران میخواستند در عزای امام حسینعلیهالسلام شعر بسرایند و چون اشعار آنان را میشنیدند گریه میكردند و روز عاشورا را، یوم حزن و اندوه قرار میدادند و كسی كه آن روز را عید میگرفت سرزنش مینمودند و توصیه میكردند در این روز برای برآوردن حوائج دنیوی، تلاش نگردد و چیزی ذخیره نكنند كه اخبار در اینباره از ائمهعلیهالسلام رسیده و به حد تواتر بوده و ثقات شیعه و دوستانشان با سندهای متّصل از آن بزرگواران روایت كردهاند.» (4)
ماتمداری خاتم پیامبرانصلیاللهعلیهوآله
رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله به مناسبتهای مختلف از قبیل تولد امام حسینعلیهالسلام و غیره، مصائب آن امامعلیهالسلام را تذكر میداد و برای دیگران نقل میفرمود و خود میگریست و دیگران را میگریاند. گاهی آن وجود گرامی با ذكر زمان، مكان و كیفیت شهادت سبط خویش، اطرافیان و مسلمانان را نسبت به اهمیت این حادثه و وظایفشان را در قبال این رویداد، آگاه میساختند.
«علّامه عبد الحسین امینی» یادآور شده است: «یكی از موضوعات مسلّم در نزد امّت اسلام، از نظر نبوت خاصّه و شئون مخصوص آن، این است كه نبی اقدسصلیاللهعلیهوآله به تمام بلایای ناگواری كه برای عترتش پیش میآید آگاه است و این معرفت، از شئون ولایت كبرای مطلقة اوست. گویا آن حضرتعلیهالسلام به چشم خود، از پس پردهای لطیف، بلاهایی كه بر سر نور دیده پاره تنش، حضرت فاطمه زهراسلاماللهعلیها وارد میگردید، تماشا مینمود؛ لذا در طول زندگی وقتی دیدگانش، یكی از ایشان را مینگریست، آنچه در دل داشت، در برابرش مجسّم میگردید و حزن و اندوه در اعماق وجودش پدیدار میگشت.
آن حضرتعلیهالسلام سبط خود، امام حسینعلیهالسلام را در آغوش میگرفت، میبوئید و جای شمشیرها و نیزهها را میبوسید و از همهجا بیشتر، از دو لب نازنینش بوسه برمیداشت؛ چون میدانست كه ستمگران، بر آن چوب خواهند زد.
در اوقاتی معین، فرشتگان نازل میگردیدند و خبر شهادت امام حسینعلیهالسلام را میآوردند و ماتم او را لحظه به لحظه گزارش میدادند و مجلس سوگواری در خانه پیامبرصلیاللهعلیهوآله منعقد میگردید و آن حضرتصلیاللهعلیهوآله، زنان و اصحابش، بر این ماجرا میگریستند؛ حتی تربت امام حسینعلیهالسلام درون شیشهای، در خانة رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله نگاهداری میشد و همه آن را میدیدند و آن رمز گویایی بود از سرنوشت حسین شهید.» (5)
رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله خطاب به دختر گرامی خود، حضرت زهراسلاماللهعلیها فرمودند: «یا فَاطِمَةُ كُلُّ عَینٍ بَاكِیةٌ یوْمَ الْقِیامَةِ إِلَّا عَینٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَینِ؛ (6) فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است مگر دیدگانی كه در مصائب امام حسینعلیهالسلام گریسته باشد.»
«سمّاك» از «ابی فحارق» از «امّ سلمه» نقل كرده كه گفته است: «روزی با پیامبرصلیاللهعلیهوآله نشسته بودم و امام حسینعلیهالسلام در آغوش آن حضرتصلیاللهعلیهوآله بود و چشمان رسول خداصلیاللهعلیهوآله گریان بود، عرض كردم، دلیل گریه شما چه میباشد؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد و دربارة فرزندم حسینعلیهالسلام به من دلداری داد و خبر داد که، گروهی از امّتم، او را به قتل میرسانند؛ خداوند شفاعتم را به آنان نرساند.» (7)
سرود سوزناك حضرت فاطمه زهراسلاماللهعلیها
تاریخ از زمان آدمعلیهالسلام تا خاتمصلیاللهعلیهوآله، نشان نداده كه فرزندی به دنیا بیاید؛ اما به جای تهنیت، در همان ساعات اوّل ولادتش، خبر شهادتش را بدهند. گویی سوگ و ماتم با تولدش همزاد است و لذا وقتی چشم به جهان میگشاید، اندوه بر اهل خانه حاكم میگردد. حال، فاطمه زهراسلاماللهعلیها با چه زبان و بیانی برای نوزادش لالایی بگوید؟ شاید اینگونه سرود میخواند: «وا حسینا، وا حسینا وا حسینا» و یا كنار گهوارة فرزندش میایستد و چنین نجوا میكند:
كربلا یا كربلا یا كربلا ربلا لا زلت كرباً و البلاء (8)
«ابن قولویه» از «داود بن كثیر» نقل كرده است: «حضرت صادقعلیهالسلام فرمود: بهدرستی كه فاطمه زهراسلاماللهعلیها بر زائران مرقد فرزندش امام حسینعلیهالسلام حضور مییابد و برای گناهان آنان استغفار میكند، این گواه آن است كه حتی محبّان سیدالشهداءعلیهالسلام محبوب حضرت زهراسلاماللهعلیها هستند و از این روی ایشان دعا كرده و آمرزش آنان را از خداوند درخواست میكند.» (9)
شیخ صدوق روایت كرده است كه رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله فرمود: «چون روز قیامت شود، حضرت فاطمه زهراسلاماللهعلیها در میان گروهی از زنان خاندان خود به صحرای محشر میآید؛ پس به او میگویند: داخل بهشت شو، میگوید: در آنجا نمیروم مگر آنكه بدانم با فرزندم چه كردهاند! به او گفته میشود: در قلب قیامت نظر افكن و چون به آنجا نظر میكند، امام حسینعلیهالسلام ایستاده و سر در بدن ندارد. از دیدن این منظره ناله میكند و بهخاطر این ضجّه و زاری من هم ناله میكنم و فرشتگان نیز سوگوار میشوند.» (10)
حزن و اندوه امیرمؤمنانعلیهالسلام
«احمد حنبل» در مسند خود، در روایاتی نقل میكند: «آن روز كه علیعلیهالسلام از صفّین به نینوا رسید، فریاد زد: «اصْبِرْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ؛ یا ابا عبدالله! در كنار نهر فرات شكیبایی پیشه كن.»
«عبدالله بن نجی» كه این موضوع را از پدرش روایت كرده میگوید: والدم [از علیعلیهالسلام] پرسید: مطلب چیست؟ [حضرتعلیهالسلام] فرمود: رسول خداصلیاللهعلیهوآله [به نقل از جبرئیل] این گزارش را به من دادند كه حسینعلیهالسلام در كنار شط فرات كشته میشود. و در روایت دیگر آمده است حضرت علیعلیهالسلام چنان به سوگواری پرداخت و گریست كه آن زمین از اشك چشم ایشان مرطوب گردید.» (11)
«نصر بن مزاحم» نیز در اثر معروف خود روایت نموده است: «علیعلیهالسلام به كربلا آمد و آنجا ایستاد. یاران عرض كردند: یا امیر مؤمنان! اینجا كربلا میباشد؟ فرمود: «ذَاتُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ ثُمَّ أَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَى مَكَانٍ فَقَالَ هَاهُنَا مَوْضِعُ رِحَالِهِمْ وَ مُنَاخُ رِكَابِهِمْ ثُمَّ أَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَى مَكَانٍ آخَرَ فَقَالَ هَاهُنَا مُرَاقُ دِمَائِهِم؛ (12) دارای اندوه و بلاست، آنگاه با دستش به مكانی اشاره کرد و فرمود اینجا خیمهگاه و محل توقف آنان است و سپس به مكان دیگری اشاره كرد و فرمود: اینجا محل ریختن خونشان است.»
«حافظ ابو نعیم» ضمن آوردن این گزارش اضافه میكند: «حضرت علیعلیهالسلام فرمود: جوانانی از آل محمدصلیاللهعلیهوآله در این عرصه كشته میشوند و آسمان و زمین بر آنان میگرید و «حسین بن كثیر» روایت كرده آنگاه گریه حضرتعلیهالسلام شدّت گرفت و به سوگواری خود ادامه داد.» (13)
«خطیب خوارزمی» میگوید: عبدالله بن عباس كه همراه حضرت علیعلیهالسلام در نبرد صفین بود، با حضرتعلیهالسلام در كربلا پیاده شد. وی میگوید امامعلیهالسلام از من پرسید: «یا ابْنَ عَبَّاسٍ أَ تَعْرِفُ هَذَا الْمَوْضِعَ قُلْتُ لَهُ مَا أَعْرِفُهُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَعلیهالسلام لَوْ عَرَفْتَهُ كَمَعْرِفَتِی لَمْ تَكُنْ تَجُوزُهُ حَتَّى تَبْكِی كَبُكَائِی قَالَ فَبَكَى طَوِیلًا حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیتُهُ وَ سَالَتِ الدُّمُوعُ عَلَى صَدْرِهِ وَ بَكَینَا مَعاً وَ هُوَ یقُولُ أَوِّهْ أَوِّهْ مَا لِی وَ لِآلِ أَبِی سُفْیانَ؛ای ابن عباس! آیا این مكان را میشناسی؟ گفتم: آن را نمیشناسمای امیرالمؤمنین! پس حضرتعلیهالسلام گفت: اگر مانند من آن را میشناختی، از آنجا عبور نمیکردی مگر همچون من میگریستی. آنگاه حضرتعلیهالسلام زمانی طولانی گریست تا اینکه ریش مبارکش خیس شد و اشکها بر سینهاش جاری گشت و با هم گریه کردیم. و او میفرمود: مرا با آل ابو سفیان چكار؟»
سپس متوجه فرزندش حسینعلیهالسلام گردید و خطاب به وی فرمود: «صَبْراً یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ لَقِی أَبُوكَ مِثْلَ الَّذِی تَلْقَى مِنْهُم؛ (14) ای ابا عبدالله! صبر داشته باش؛ زیرا پدرت از این دودمان، آن را كه تو [بعد از وی] از آنان ببینی، خود دیده است.»
از «حارث اعور» نقل گردیده كه علیعلیهالسلام فرمود: «بِأَبِی وَ أُمِّی [الْحُسَینَ] الْمَقْتُولَ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ؛ پدر و مادرم فدای حسین كه در پشت كوفه كشته خواهد شد.» به خدا سوگند! گویا مینگرم انواع وحوش را كه گردنها بر قبر او كشیده، شبانه بر او گریسته و ماتمداری مینمایند تا صبح فرا رسد؛ اكنون كه چنین است، پس از جفا كردن در حق او اجتناب كنید. (15)
ناله و نوحه بانوان هاشمی
منابع روایی و تاریخی تأكید نمودهاند كه اهل بیت پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله و بانوان هاشمی، از هنگامی كه امام حسینعلیهالسلام میخواست از مدینة النبی به سوی مكّه حركت كند، اجتماع نمودند و به گریه و زاری مشغول شدند. حضرت سید الشهداءعلیهالسلام وقتی این وضع سوزناك را دید، پرسید: چرا میگریید و دیگران را از این سفر آگاه میكنید؟ بانوان گفتند: چرا در گریه پیشی نگیریم در حالیكه در آن روزی كه شما به شهادت میرسید نزد ما همچون زمان رحلت جدتان رسول خداصلیاللهعلیهوآله و شهادت علی مرتضیعلیهالسلام، فاطمه زهراسلاماللهعلیها و امام حسن مجتبیعلیهالسلام است؛ [پس] مانع گریة ما نشوید. یكی از عمّههای حضرتعلیهالسلام در حالیكه سوگوار بود گفت: گواهی میدهمای حسین! كه شنیدم جنّیان بر تو نوحهگری میكردند. (16)
رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله در خانةام سلمه بود كه جبرئیل بر آن حضرتصلیاللهعلیهوآله نازل گردید و گفت: بعد از تو این فرزند را [و اشاره به امام حسینعلیهالسلام كرد] در كربلا میكشند. یا محمد! میخواهی تربت او را نشانت دهم؟ آنگاه از خاك پاك آن زمین مقدّس، مشتی برگرفت و به حضرتشصلیاللهعلیهوآله تسلیم نمود.ام سلمه كه راوی این ماجرا است میافزاید: آن تربت را گرفتم و در شیشهای ریختم و آن را تا عصر روز عاشورا در خانه نگاهداری كردم؛ در آن موقع وقتی به شیشه محتوی تربت امامعلیهالسلام نگریستم، دیدم به صورت خون درآمده است. (17)
در روایت دیگری كه مؤید این مطالب بالا میباشد آمده است كه عصر عاشورا حضرت محمدصلیاللهعلیهوآله از طریق رؤیایی شهادت سبط گرامی خود را به آگاهیام سلمه رسانید؛ در آن حال صدای ناله بلندی از خانةام سلمه به گوش رسید. اهالی جمع شدند و علت عزاداری او را پرسیدند. او به سوی بانوان هاشمی رفت و گفت: سوگند به خداوند! آقای شما و سرور جوانان بهشت كشته خواهد شد، سبط و ریحانة رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله به شهادت خواهد رسید. گفتند: از كجا میدانی؟ ماجرای خواب و آن شیشه را نقل كرد و از آن خون، گرفت و بر صورتش مالید. آن روز زنان هاشمی كه در مدینه بودند به همراه عدّهای از مردم به ماتمداری و نوحهسرایی پرداختند. (18)
نالههای نینوا
مدارك موثقی بر این واقعیت اصرار دارند كه نوحهسرایی بر حادثه كربلا و شهیدان نینوا، از همان زمان درگیریهای جنگی و نبرد سپاهیان اموی با امام حسینعلیهالسلام و یاران و اصحابش، توسط اهل بیت امامعلیهالسلام صورت گرفت؛ چنانچه وقتی حضرت علی اكبرعلیهالسلام به شهادت رسید، زینب كبریسلاماللهعلیها بر سر جنازه خونین فرزند برادرش به سوگواری پرداخت كه امام حسینعلیهالسلام آمد و دست او را گرفت و به سوی خیمهها بُرد. (19) حضرت عباسعلیهالسلام نیز هنگامی كه زخمهای سنگینی برداشت و توان حركت نداشت و بر اثر ضربات نیزه و شمشیر و تیرهای دشمنان به شهادت رسید، امام حسینعلیهالسلام از این بابت سخت گریست و متأثر گردید و چون تمام یاران امامعلیهالسلام كشته شدند، آن حضرتعلیهالسلام خطاب به لشكر مخالف فرمود: «آیا خداپرستی است كه دربارة ما از خدا بترسد و در پناه دادن ما به خدا امیدوار باشد. با شنیدن این كلام زنها به زاری پرداختند.» (20)
شب عاشورا نیز سالار شهیدانعلیهالسلام هنگامی كه از بیوفایی دنیا سخن میگفت، زینب كبریسلاماللهعلیها چنان نالید و خروشید كه بیهوش بر زمین افتاد و امامعلیهالسلام آن بانوی قهرمان را بههوش آورد. چون امامعلیهالسلام به شهادت رسید، اولین كسی كه بر آن بزرگوار گریست و نوحه خواند، حضرت زینبسلاماللهعلیها بود.
«فروة بن قیس حنظلی» نقل میكند: به خدا سوگند! فراموش نمیكنم [زمانی را كه] دختر علیعلیهالسلام برای برادرش سوگواری میكرد و با صوتی حزین و قلبی داغدار روضه میخواند؛ [آنگونه كه] مرثیهسرایی این بانو، دوست و دشمن را متأثر ساخته بود.
«مصقله طحان» میگوید: از امام صادقعلیهالسلام شنیدم كه چون امام حسینعلیهالسلام به شهادت رسید، همسرش برای حضرتعلیهالسلام ماتم برپا كرد و گریست، زنان دیگر نیز به سوگواری پرداختند و چنان اشك ریختند كه چشمان آنان خشك گردید. (21)
در هنگام دفن بدنهای شهیدان توسط عشایر بنیاسد كه در دهكدة غاضریه و نینوا سكونت داشتند، اهل بیت امام حسینعلیهالسلام و بازماندگان جوان بنیهاشم به نوحهسرایی و ماتمداری اقدام كردند. بر اساس روایتهای متواتر، اولین عزادار و نوحهسرای مرقد امام حسینعلیهالسلام از اصحاب این خاندان، «عبید الله بن حرّ جعفی» بود؛ زیرا محل زندگی وی به قتلگاه شهیدان نزدیكتر بوده است. او از سلحشوران و شاعران و مجاهدان ركاب حضرت علیعلیهالسلام بود. (22)
«سبط بن جوزی»، «شیخ مفید» و برخی دیگر از مورخان متقدم و متأخر، نقل كردهاند كه «عقبة بن عمر العبسی» یا «السهمی» كه از قبیله «بنی سهم بن عون بن غالبه» میباشد، اوّل كسی است كه بر حسینعلیهالسلام نوحهسرایی كرد و قصیدهای در رثای امام سرود. (23)
«سلیمان بن قته» از افراد بنی تمیم كه پس از عمری اعتقادات معارض با علویان، به تشیع گروید، پس از حادثه عاشورا سه بار به كربلا آمد و با مشاهده اوضاع این دیار بعد از به شهادت رسیدن امام حسینعلیهالسلام و یارانش و دیدن جنایات امویان و فداكاری یاران ابا عبد الله، اشعاری را در مرثیه حضرت سید الشهداءعلیهالسلام سرود و این قضیه، سه روز بعد از شهادت امام حسینعلیهالسلام روی داد. (24)
«ابو الرجح خزاعی» خدمت فاطمه بنت الحسینعلیهالسلام وارد شد و مرثیهای برای امام حسینعلیهالسلام سرود كه ترجمه بخشهایی از آن چنین است: «ابرهای اشك در چشمان من گردش میكنند، بر انسانهایی میگریم كه اگرچه كشته شدند؛ ولی گردنهایی را با خاك ذلّت آشنا كردند.» (25)
نخستین بازتاب قیام شكوهمند كربلا در میان شیعه، قیام توابین به رهبری «سلیمان بن صرد خذاعی» است كه از یاران حضرت علیعلیهالسلام و اصحاب پیامبرصلیاللهعلیهوآله به شمار میآمد. وفاداران با شعار «لثارات الحسین» نخست برای شست و شوی خطای گذشته و جبران یاری نرساندن به امام حسینعلیهالسلام بر سر مرقد آن حضرتعلیهالسلام شتافتند تا یكبار دیگر، با آن اسوة فداكاری و فضیلت، عهد و میثاق ببندند. در آن مكان مقدّس، توابین به گریه و زاری و سوگواری پرداختند و عزاداری آنان یك شبانه روز طول كشید. «وهب بن زمعه جعفی» از میان جمعیت آنان برخاست و قصیدهای كه جنبه رثا و سوگ و ماتم داشت خواند و حاضرین را بیش از گذشته متأثر ساخت. (26)
«مختار بن ابو عبید ثقفی» بعد از آنكه از حج برگشت، بر سر مزار امامعلیهالسلام در كربلا آمد و سلام كرد و قبر را بوسید و گریست و گفت: «ای آقایم! سوگند میخورم كه من غذای خوب ابداً نخواهم خورد تا از قاتلان تو انتقام گیرم.» (27)
اولین كسی كه مجاورت مرقد شریف حضرت سید الشهداءعلیهالسلام را اختیار كرد، «سید ابراهیم مجاب ضریر كوفی» فرزند «سید محمد عابد» فرزند موسی بن جعفرعلیهالسلام بود. او از بنی اسد، همسری اختیار كرد و در آنجا ساكن گردید و سنگ بنای مجالس عزاداری و نوحهسرایی مداوم بر امام حسینعلیهالسلام را در اطراف قبر مطهر آن حضرتعلیهالسلام با اسلوب منظم و مرتب بنا نهاد. (28)
خروشها و خیزشها
در جهان اسلام آن روز، سه منطقه بسیار حسّاس وجود داشت كه عبارت بودند از: كوفه، دمشق و مدینه. كوفه مركز فرمانروایی حضرت علیعلیهالسلام شهری بود در دل عراق كه سرزمینهایی از ایران مثل خراسان، طبرستان و ری نیز زیر نظر این قلمرو اداره میگردید؛ در واقع مركز ایالت وسیعی بود كه عراق و ایران را در بر میگرفت. دمشق هم موقعیت استراتژیكی خاصی داشت؛ چراكه مركز خلافت امویان بهشمار میآمد و از سویی سراسر شامات، سوریه و تا حدودی مصر را اداره میكرد. مدینه نیز مركزی برای حجاز، شبه جزیره عربستان و یمامه محسوب میشد، مخصوصاً با سابقه تاریخی كه این شهر داشت و در آنجا نهضت اسلامی گسترش یافته و رشد و توسعه آیین محمدی صورت گرفته بود؛ بهعلاوه اصحاب، تابعین و اهل بیت پیامبرصلیاللهعلیهوآله اغلب در این شهر سكونت داشتند؛ بنابراین با منقلب شدن شهرهای كوفه، دمشق و مدینه، پایههای انقلاب حسینی و حماسه عاشورا در سراسر قلمرو عظیم و گسترده دنیای اسلام، استوار میگردید. با این وصف حضرت امام سجادعلیهالسلام و دیگر بازماندگان حضرت ابا عبدالله الحسینعلیهالسلام درست دقت كردند تا حركت خویش را در این سه شهر آغاز كنند. سخنرانی زینبسلاماللهعلیها، علی بن الحسینعلیهالسلام و دیگران نخست در كوفه، بعد در دمشق و سپس در مدینه بود و نیز سوگواری اهلبیت امامعلیهالسلام در این نقاط و همگامی مردم با آنان، سیمای كریه ستم اموی را افشا كرد و اعتراضات گستردهای را علیه آنان بهوجود آورد و میتوان گفت بر افتادن این سلسله و انتقال خلافت از دودمان آلودة مذكور به حاكمانی دیگر، به دنبال ماجرای كربلا صورت گرفت. (29)
در اواخر حكومت امویان و در آستانة روی كار آمدن عباسیان، عاشورا رسماً روز ماتم عمومی و سالروز شهادت امام حسینعلیهالسلام اعلام گردید؛ امّا بنیعباس وقتی این هیجانهای مذهبی و مقدّس را مشاهده كردند، نهتنها برای برپایی مجالس سوگواری تنگناهایی بهوجود آوردند بلكه در اینباره به اختناق سیاسی روی آوردند. متوكّل عباسی این فشارها را چنان شدّت بخشید كه مرقد امام حسینعلیهالسلام و اطراف آن را مورد تخریب قرار داد و مردم را از زیارت مزار آن حضرتعلیهالسلام باز داشت و زائرین را دستگیر و روانة زندانهای مخوف میساخت. (30)
كوفه در التهاب
جانیان اموی، اسیران دشت نینوا و بازماندگان حادثه عاشورا را همراه سرهای بریده شهیدان كربلا، به سوی كوفه حركت دادند. وقتی به شهر كوفه وارد شدند، مردم برای مشاهده آنان در اطرافشان اجتماع كردند و پرسیدند: «شما از كدام اسیران هستید؟» جواب دادند: «از آل محمّد هستیم.» اهل كوفه در آن حال، به گریه و ضجه پرداختند. امام سجّادعلیهالسلام فرمود: «آیا برای ما نوحهسرایی میكنید؟
پس جوانان ما را چه كسی كشته است؟» در این اثنا آن حضرتعلیهالسلام، زینب كبریسلاماللهعلیها،ام كلثومسلاماللهعلیها و دختر امام حسینعلیهالسلام در بیاناتی، حقایقی را باز گفتند و به افشای نیرنگهای كمرنگ فرمانروایان اموی پرداختند و بعد از خطبهای كه میخواندند میگریستند. كوفیان با شنیدن این سخنان و تأثّر اهل بیت امام حسینعلیهالسلام، چنان به سوگواری پرداختند كه كمتر روزی كسی آنان را اینگونه گریان دیده بود؛ تحت تأثیر این برنامه، عدّهای از بانوان كوفه در همان سال 61 هجری، در كربلا به مزار امام حسینعلیهالسلام جمع شدند و مدت یك هفته نوحهسرایی و عزاداری كردند. (31)
شیخ مفید روایت كرده است كه وقتی رأس مقدّس امام سوم شیعیانعلیهالسلام از كربلا به كوفه رسید و اهل بیت ایشان به عنوان اسیران رخداد عاشورا، به كاخ ابن زیاد آمدند، او با چوبی به دندانهای حضرتعلیهالسلام میزد و میخندید؛ در این حال زینب، دلش بهدرد آمد و گریست و گفت: «ای ابن زیاد! به جان خویش قسم! كه تو بزرگان مرا كشتی... . با مشاهدة این وضع و اعتراض برخی حاضران در مجلس همچون «انس بن مالك» و «زید بن ارقم»، صدای گریه و ناله از میان جمعیت برخاست. (32)
منابع دیگری افزودهاند كه وقتی فاطمه، دختر امام حسینعلیهالسلام خطبهای برای كوفیان ایراد كرد، كوفیان صدای خویش را به گریه و زاری بلند كردند و گفتند: «دیگر بس استای دختر پاكان! قلب ما را آتش زدی، گلوهای ما را خشك كردی و اندرون ما را شعلهور ساختی؛ آنگاه آن بانو ساكت گردید. بعد از خطبه امام سجّادعلیهالسلام نیز صدای مردم از هر سو به گریه بلند شد و آنان به یكدیگر میگفتند: «هلاك شدید و نمیدانید.» (33) زینب كبریسلاماللهعلیها كه زبان علیعلیهالسلام در كامش بود، به مردم اشاره كرد تا ساكت شوند، پس نَفَسها برگشت و خاموشی بر آن جمع حاكم گردید؛ آنگاه بیاناتی مهیج بر زبان آورد و خطاب به كوفیان گفت: «ای بیوفایان! به حال ما گریه میكنید؟ اشکتان خشك مباد و نالة شما فرو ننشیند، برای آخرت خویش كردار زشتی فرستادهاید؛ آری، به خدا سوگند كه باید زیاد گریه كنید و كمتر بخندید؛ چرا كه دامن خویش را به ننگی آلوده نمودهاید.
«سید بن طاووس» بعد از نقل این خطبه از «بشر بن خزیم اسدی» كه در آن مجلس حضور داشته است میگوید: «قسم به خداوند! آن روز مردم را حیرت فرا گرفته بود، در حالیكه دستها را بر دهان گذارده و میگریستند.» (34)عبد الله فرزند «عفیف ازدی» با قصیدهای پرشور و طولانی كه در رثای سالار شهیدانعلیهالسلام در حضور ابن زیاد سرود، مجلس وی را تحت تأثیر قرار داد و به همین دلیل به دستور عبید الله، فرزند زیاد، حاكم كوفه، كشته شد. او در اشعاری حزنانگیز گفت: «خورشید درخشان دچار كسوف و تیرگی گردید؛ زیرا مصائب سختی در كربلا بهوقوع پیوست و تمامی آفاق، آشكارا از این بابت گریان گشتند.» (35)
«طبری» از سوگواری در منزل یكی از جنایتكاران كربلا، گزارشی ارائه داده است. آن فرد، «خولی بن یزید ازدی» میباشد كه سر امامعلیهالسلام را از عمر سعد تحویل گرفت و برای دادن بشارت به عبید الله و گرفتن پاداش، قبل از دیگران به كوفه حركت كرد و چون با بسته بودن دارالاماره مواجه شد، به خانه برگشت و آن سر مبارك را در تنور منزلش پنهان نمود؛ همسرش بعد از آگاهی، شروع به ناله و فریاد نمود و برای مظلومیت امام حسینعلیهالسلام سخت گریست و منزل این خائن را ترك گفت. (36)
پینوشـــــــــــــتها:
(1). سنت عزاداری و منقبتخوانی در تاریخ شیعه امامیه، مؤسسه شیعهشناسی، قم، 1384 ش، ص41.
(2). عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، تهران، علمیه اسلامی، ج 1، ص 374.
(3). سیره ائمه در عزاداری امام حسینعلیهالسلام، مقاله آیة الله كریمی جهرمی، مندرج در كتاب بر شطی از حماسه و حضور، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1375 ش، ص 208 ـ 207.
(4). اقناع اللائم علی اقامة الماتم، سید محسن امین حسینی عاملی، صیدا (لبنان)، مطبعة العرفان، 1344 ق، ص 93.
(5). علامه امینی در كتاب سیرتنا و سنتنا سیرة نبینا و سنته، اخبار مربوط به سوگواری پیامبر و روش آن حضرت را در اینباره با اسناد معتبر كه غالباً از منابع اهل تسنن است آورده است.
(6). بحار الانوار، ج 44، ص 293.
(7). الارشاد، شیخ مفید، قم، مؤسسه آل البیت، 1413 ق، ج 2، ص 130.
(8). سیرتنا و سنّتنا، ص 67.
(9). كامل الزیارات، ص 128.
(10). ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 258.
(11). مسند، احمد حنبل، بیروت، دار الفكر، ج 2، ص 61 ـ 60.
(12). الصفین، نصر بن مزاحم منقری، چاپ مصر، ص 58، و نیز شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 287، و اقناع اللائم، سید محسن امین، ص 66.
(13). نك: دلایل النبوة، حافظ ابو نعیم، ج 3، ص211؛ الخصائص الكبری، سیوطی، ج 2، ص126؛ الصواعق المحرقة، ابن حجر عسقلانی، ص 115.
(14). مقتل الحسین، خوارزمی، ص 162، و سیرتنا و سنّتنا، ص 197 ـ 196، و بحار الانوار، ج 44، ص 252، و اقناع اللائم علی اقامة الماتم، سید محسن امین، صیدا (بیروت)، مطبعة العرفان، 1384، ص 65.
(15). كامل الزیارات، ص 82.
(16). بحار الانوار، ج 45، ص 89، كامل الزیارات، ص 195.
(17). مجمع الزواید، علی بن ابی بكر هیثمی، دارالكتاب العربی، بیروت، ج 9، ص 189 ـ 188؛ كنز العمال، حسام الدین هندی، ج 6، ص223.
(18). امالی شیخ طوسی، ص 315؛ بحار الانوار، ج45، ص 230؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید آیت الله مطهری، ص 447.
(19). مقاتل الطالبیین، ابو الفرج اصفهانی، طبع قاهره، مصر، ص 121 ـ 120.
(20). اعیان الشیعه، سید محسن امین، چاپ بیروت، ج 4، ص 130.
(21). نك: انوار پریشان، مجله پیام زن، ش 168، اسفند 1384، ص 25 و 26.
(22). تاریخچه عزاداری حسینی، سید صالح شهرستانی، ص 140 ـ 139.
(23). مأخذ قبل و نیز بنگرید به: تذكرة الخواص و اعیان الشیعه.
(24). الكامل فی اللّغة و الادب،ابو العباس مبرّد، چاپ بیروت، دار الكتب العلمیة، ج 1، ص 86، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دار التعارف، ص 22 ـ 21.
(25). اقناع اللائم علی اقامة الماتم، ص 153.
(26). اعیان الشیعه، ج چهارم قسم چهارم، ص169؛ تاریخچه عزاداری حسینی، ص 153 ـ 152؛ قیام توابین، دكتر ابراهیم بیضون، ترجمه حمید شریفی، ص 50.
(27). تاریخچه عزاداری حسینی، ص 146، به نقل از مجالس المؤمنین شوشتری.
(28). مرآت البلدان، محمد حسن خان اعتماد السلطنه، تهران، دانشگاه تهران، ج 1، ص 200، مأخذ قبل، ص 219؛ احرام محرم، عبد الحسین نیشابوری، قم، دلیل ما، ص 32.
(29). گسترش نهضت حسینی، شهید دكتر محمد جواد باهنر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1377، ص 22ـ 21.
(30). شیعه و زمامداران خودسر، محمد جواد مغنیه، ترجمه مصطفی زمانی، ص 195.
(31). بحار الانوار، ج 45، ص 200؛ تاریخچه عزاداری حسینی، ص 81 ـ80.
(32). الارشاد، ج 2، ص 118 ـ 117.
(33). مجالس انسیه، سید محسن امین جبل عاملی، ترجمه محمدرضا جباران، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1380، ص 234 ـ 233.
(34). اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 151 ـ 150.
(35). آبشارهای عاشورایی، از نگارنده، قم، موج علم، 1385، ص 48؛ به نقل از بحار الانوار، ج101، ص322.
(36). تاریخ الامم و الملوك، ابو جعفر محمد بن جریر طبری، تحقیق: ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ج 5، ص 455.