دنیا، دانشگاهى است كه مردم دانشجویان آن هستند و خداوند و انبیا، معلّمان و استادان آن. گرفتاریها و سختیها، آسانیها و راحتیها، مصائب و شادیها، داراییها و نداریها، فراوانیها و قحطیها، آزادیها و اسارتها، سلامتها و بیماریها مواد امتحانى آن هستند.
و قطعاً مردم در امتحان به چند گروه تقسیم مىشوند: گروهى كه در تمام موارد و مواد امتحانى با نمره عالى قبول مىشوند و براى همیشه سعادتمند و سرفراز شدهاند. گروهى با نمره متوسط در این امتحان قبول شدهاند و خود را از خوارى و ذلّت شكست نجات دادهاند. و گروهى نیز مردود شده و براى ابد دچار ذلّت و بیچارگى گشتهاند.
زینب كبرىعلیهاالسلام در این بین، جزء گروهى است كه در تمام موارد امتحانات و ابتلائات، به خوبى و با نمره عالى به پیروزى رسیده و به بالاترین قلّه سعادت و موفقیت راه یافته و به قهرمان بزرگ كربلا لقب یافته است.
آنچه پیش رو دارید، تبیین مواد امتحانى با استفاده از آیات قرآن و پیروزى و موفقیت حضرت زینبعلیهاالسلام در تك تك آن موارد است.
مواد امتحانى و ابتلائات
در قرآن كریم، این كتاب تعلیم و تربیت و انسانسازى، گاه مواد امتحانى به صورت كلّى و فراگیر بیان شده و گاه به صورت مشخص و خاص، شماره شده است.
الف. موارد عام
1. خیر و شر: «وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیرِ فِتْنَةً وَ إِلَینَا تُرْجَعُونَ»؛ (1) «و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش مىكنیم و [سرانجام] به سوى ما بازگردانده مىشوید.»
بدى و خوبى مصداقهاى فراوانى مىتواند داشته باشد كه در این آیه مشخص نشده است.
2. حسنات و سیئات: «وَ بَلَوْنَهُم بِالْحَسَنَتِ وَالسَّیاتِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»؛ (2) «و آنها را با نیكیها و بدیها آزمودیم، شاید برگردند.»
3. آنچه در زمین است: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ (3) «ما آنچه را روى زمین است، زینت آن قرار دادیم تا آنها را [به وسیله آنچه در زمین است] بیازماییم كه كدامینشان بهتر عمل مىكنند.»
ب. موارد خاص
موارد جزئى و خاص كه به عنوان مواد امتحانى در قرآن نام برده شده، متعدد و فراوان است كه در زیر به مهمترین آنها اشاره مىشود:
1. پنج مورد مهم
در بین مواد امتحانى، پنج مورد است كه هم ابتلا و امتحان مردم نسبت به آنها عمومى و فراگیر است و هم پیروزى و موفقیت در آنها دشوار و طاقتفرسا است.
قرآن كریم اینگونه با تأكید از آن پنج مورد نام مىبرد، آنجا كه مىفرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَىْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَ لِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّبِرِینَ * الَّذِینَ إِذَآ أَصَبَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَیهِ رَ جِعُونَ * أُوْلَلِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَ تٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَلِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ (4) «قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى و كمبود میوهها آزمایش مىكنیم و بشارت ده به بردباران، آنهایى كه هرگاه مصیبتى به آنها رسد، مىگویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او باز مىگردیم. اینها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هدایتیافتگاناند.»
2. سخنان آزاردهنده
در آیه دیگر علاوه بر دو مورد از موارد آیه پیشگفته به مورد دیگرى اشاره مىكند كه عبارت است از سخنان طعنآمیز دشمنان كه سخت آزاردهنده و زجرآور است:
«لَتُبْلَوُنَّ فِى أَمْوَ لِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَبَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَكُواْ أَذىً كَثِیرًا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَ لِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ (5) «به یقین [همه شما] در اموال و جانهاى خود آزمایش مىشوید. و از كسانى كه پیش از شما به آنها كتاب [آسمانى] داده شد، و [همچنین] از مشركان سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید و اگر بردبار باشید و تقوا پیشه سازید، [شایستهتر است؛ زیرا] این از كارهاى مهم [و زیربنایى] و قابل اطمینان است.»
و همچنین از جهاد و جنگ، (6) فضل و نعمتهاى الهى، (7) تفاوت مقامها و درجهها (8)، منع از برخى فعالیتهاى اقتصادى (9) و... به عنوان مواد امتحانى و آزمایشهاى الهى نام برده شده است.
زینب و امتحانات الهى
بدون هیچ اغراقى مىتوان گفت زینبعلیهاالسلام، هم با بزرگترین و مهمترین موارد امتحانات و آزمایشات الهى مورد ابتلا و امتحان قرار گرفت و هم از اسباب و عوامل یارىكننده در موفقیت در آزمایشات، همچون صبر و تقوا برخوردار بود و هم با نمره عالى در امتحانات الهى موفق و پیروز گشت و بالطبع به نتایج گرانسنگ و گرانبهاى موفقیت در امتحانات الهى دست یافت و صلوات و رحمت و هدایت الهى همه با هم همچون باران بهارى بر او بارید.
ما طبق ترتیب آیه كه پنج مورد مهم از موارد امتحانات الهى را مورد گوشزد قرار داده، رفتار و سیره زینب كبراعلیهاالسلام را مورد كنكاش و بررسى قرار مىدهیم.
زینب و عوامل خوف
اوّلین موردى كه در آیه 155 سوره بقره به عنوان مواد امتحانى نامبرده شده خوف و ترس است؛ خوف و ترسى كه بسیارى از انسانها به خاطر آن همه چیز را باختهاند و گرفتار ذلّت شدهاند، از جمله همین كوفیانى كه در جنگ علیه حسین بن علىعلیهماالسلام شركت كردند، یكى از عوامل آن ترس از یزید مخصوصاً خشونت و سختگیرى ابن زیاد بود. زینبعلیهاالسلام با خوفهاى متعددى امتحان شد؛ ولى در همه آنها پیروز و موفق گشت.
1. خروج از مدینه با حالت خوف
امام حسینعلیهالسلام در روز یكشنبه 28 رجب، دو روز قبل از ماه مبارك شعبان از مدینه همراه فرزندان و برادران و برادرزادگان و اهل و عیالش و نیز خواهرش زینبعلیهاالسلام به سوى مكّه حركت كردند. امام در حال حركت این آیه را تلاوت مىكرد: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَآئِفًا یتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّلِمِینَ»؛ (10) «موسى از شهر خارج شد، در حالى كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار [حادثهاى]. عرض كرد: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایى بخش.»
امام حسینعلیهالسلام براى رفتن به مكّه راه اصلى و عمومى را اختیار كرده بود و در پاسخ كسانى كه به او مىگفتند: اگر ما نیز از راهى كه ابن زبیر انتخاب كرده بود (بىراهه) مىرفتیم، شاید از تعقیب دشمنان در امان بودیم، فرمود: نه! به خدا سوگند از راهى جز این نخواهیم رفت تا مشیت الهى به وقوع پیوندد. (11)
و زینبعلیهاالسلام بعد از امام حسینعلیهالسلام در بالاترین سطح، این خوف را احساس مىكرد. با این حال، هرگز بر خود نلرزید؛ بلكه با راضىكردن شوهرش عبد اللّه بن جعفر، ثابتقدم همراه پسرانش به سوى مكّه و از آنجا به سمت كربلا حركت نمود.
2. خروج از مكّه در جوّ رعب و وحشت
كاروان حسینى، زمانى روانه مكّه شد كه یزید، لشكرى به فرماندهى عمرو بن سعید بن عاص به مكّه گسیل داشته، او را امیر الحاج قرار داد و به او تأكید كرد كه هرجا حسین را بیابد، بىدرنگ او را به شهادت برساند. از طرف دیگر، امامعلیهالسلام نیز مطّلع شده بود كه سى نفر از مزدوران یزید جهت ترور ایشان به مكّه اعزام شدهاند. (12)
روزى كه كاروان حضرت وارد مكّه شد، این آیه را تلاوت كرد: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَآءَ مَدْینَ قَالَ عَسَى رَبِّى أَن یهْدِینِى سَوَآءَ السَّبِیلِ»؛ (13) «و هنگامى كه متوجه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت كند.»
این آیه از زبان حضرت موسىعلیهالسلام است كه هنوز حالت خوف را دارد. حضرت امام حسینعلیهالسلام با خواندن این آیه فهماند كه در مكّه دچار خوف بوده است؛ لذا حضرت پس از چهار ماه و پنج روز اقامت و انجام عمره مفرده به سوى كربلا حركت نمود؛ امّا خوف بیشترى این قافله را یارى مىكرد.
هنگامى كه كاروان از مكّه خارج شد، عمرو بن سعید بن العاص فرمان داد تا او را تعقیب و دستگیر نمایند. مأموران حكومتى پس از ساعتها هنگامى كه از دستیافتن به امام ناامید شدند، به مكّه بازگشتند.» (14)
عقبة بن سمعان مىگوید: «چون امام حسینعلیهالسلام از مكّه خارج گردید، عمرو بن سعید، جماعتى را به فرماندهى برادرش یحیى بن سعید فرستاد تا امامعلیهالسلام را از رفتن به عراق باز دارد. آن گروه با یاران امام درگیر شده، با تازیانه بر آنها حملهور شدند و امام و یارانش در برابر آنها شجاعانه مقاومت كرده، به طرف كوفه ادامه مسیر دادند.» (15)
به یقین زنان در این صحنهها در معرض خوف بیشترى قرار داشتند؛ امّا هرگز از آنها و از جمله زینبعلیهاالسلام چیزى شنیده نشد كه نشان دهد این خوف در آنها اثر منفى گذاشته است.
3. عوامل وحشت طى بیست منزل
هنگامى كه عبید اللّه بن زیاد از عزیمت كاروان امام حسینعلیهالسلام به جانب كوفه آگاه شد، شخصى به نام حصین بن اسامه تمیمى را كه مسئولیت افراد سپاه را به عهده داشت، فرستاد و او در «قادسیه» فرود آمد و لشكر را از قادسیه تا «خفان» و از «قطقطانه» تا «لملع» (16) مستقر نمود. (17) سپس فرمان داد مابین «واقصه» (18) تا راه شام و از آنجا تا راه بصره محاصره نمودند و به كسى اجازه ورود و یا خروج از این محدوده را نمىدادند. و هنگامى كه امام حسینعلیهالسلام در اثناى راه با اعراب ملاقات نمود، از آنها در باره محاصره پرسش كرد. آنها گفتند: به خدا سوگند! ما نمىتوانیم این حلقه محاصره را بشكنیم و قدرت این كار را نداریم؛ با این حال، حضرت به راه خود ادامه داد. (19)
سفیان بن عیینه از على بن یزید و او از على بن الحسینعلیهماالسلام نقل مىكند كه آن حضرت فرمود: «پس از خروج از مكّه در هیچ منزلى فرود نیامدیم و از آنجا كوچ نكردیم، مگر اینكه پدرم ماجراى یحیى بن زكریا و كشتهشدن او را یادآور مىشد و روزى فرمود: از پستیهاى دنیا نزد خدا این است كه سر یحیى بن زكریا را به رسم هدیه نزد بدكارهاى از بنى اسرائیل بردند.» (20)
معلوم مىشود خوف در تمام منازل بیستگانه از ابطح تا نینوا بر قافله و خصوصاً حضرت زینبعلیهاالسلام و بانوان حاكم بوده است؛ امّا هرگز این خوفها باعث نشد كه دست از اهداف خود بردارند و یا عقبنشینى نمایند.
4. لشكر حرّ
خوف دیگرى كه اهل بیت خصوصاً بانوان با آن امتحان شدند، آمدن حرّ با هزار نفر در منزل «شراف» در محل «ذوحَسم» بود. آنها مأمور بودند كاروان را به سوى كوفه و نزد ابن زیاد ببرند؛ (21) امّا امام حسینعلیهالسلام با تدابیرى كه اندیشید، حرّ را متقاعد كرد كه با حركت حضرت به سوى كربلا موافقت نماید.
5. ورود به كربلا
یكى از لحظههایى كه اهل بیتعلیهمالسلام خصوصاً حضرت زینبعلیهاالسلام احساس خوف و دلهرگى كرد، لحظه ورود به كربلا بود كه در روز پنجشنبه، دوم محرّم سال شصت بوده است. آن بانو به برادرش امام حسینعلیهالسلام گفت: اى برادر! احساس عجیبى در این وادى دارم و اندوه هولناكى بر دل من سایه افكنده است. حضرت خواهرش را تسلّى داد. (22)
6. ترس و دلهره در شب عاشورا
كربلا را وحشت و غربت گرفته امشب از دشمن، حسین مهلت گرفته
دلهره و خوف زینب در شب عاشورا تشدید شده بود. خصوصاً در آن لحظه كه امام حسینعلیهالسلام این اشعار را مىخواند:
یا دَهْرُ اُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِیلٍ كَمْ لَكَ بِالْاِشْرَاقِ وَالْاَصِیلٍ
«اى روزگار! اف بر تو باد كه دوست بدى هستى، چه بسیار صبح و شام كه صاحب و طالب حق كشته گشته.»
زینبعلیهاالسلام وقتى این اشعار را شنید نالهاش بلند شد، نزد برادر رفت و گفت: واى از این مصیبت!... امروز مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن در كنارم نیستند، اى جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان. كه با تسلّى امام حسینعلیهالسلام آرام گرفت. (23)
7. روز عاشورا (تا زمان شهادت امام حسینعلیهالسلام)
بیشترین خوف و دلهره و سختترین امتحانات در این زمینه را زینبعلیهاالسلام در روز عاشورا پشت سر گذاشت. البته تمام لحظات آن روز دلهرهآور و ترسزا بود، مخصوصاً چند صحنه كه در زیر به آنها اشاره مىشود:
1. لحظه وداع امام حسینعلیهالسلام كه سخت دلهرهآور بود، خصوصاً آن لحظه كه صداى حضرت بلند شد: «یا سُكینةُ یا فاطمةُ یا زینبُ یاام كلثومٍ عَلیكُنَّ مِنِّى السَّلاَمُ؛ (24) اى سكینه، اى فاطمه، اى زینب، اىام كلثوم! سلام و بدرود من بر شما باد.»
2. لحظه هجوم اوّل به خیمهگاه. در آن لحظه كه حضرت مجروح افتاده بود، شمر و لشكریان به خیمه هجوم آوردند كه با فریاد امام حسینعلیهالسلام كنار رفتند.
3. لحظه آمدن ذوالجناح و شهادت حضرت.
در زیارت ناحیه مىخوانیم: «هنگامى كه بانوان حرم اسب تو را بدون سوار و با زین واژگون و یال پر از خون مشاهده كردند، از خیمهها بیرون آمدند در حالى كه... بر صورت خود سیلى مىزدند و نقاب از چهرهها مىافكندند و به صداى بلند شیون مىكردند و به سوى قتلگاه مىشتافتند. در همان حال، شمر ملعون بر سینه مباركت نشسته بود و محاسن شریفت را در یك دست گرفته و با دست دیگر با خنجر سر از بدنت جدا مىكرد.» (25)
پس از شهادت آن بزرگوار، بر تمام هستى وحشت و ترس حاكم شد، تا آنجا كه زمین به سختى لرزید و شرق و غرب تاریك شد و مردم را زلزله و برق فرو گرفت و آسمان خون بارید و هاتفى از آسمان ندا كرد كه: به خدا سوگند! امام، فرزند امام و برادر امام و پدر امامان، حسین بن علىعلیهماالسلام كشته شد.» (26)
در آن هنگام، غبار شدید توأم با تاریكى و طوفان سرخى كه امكان دیدن نمىگذاشت، آسمان را فرا گرفت كه آن گروه گمان كردند عذاب بر آنها نازل گردیده است و ساعتها ادامه داشت. (27)
و سیر این ترس و وحشتها پس از لحظه شهادت امام حسینعلیهالسلام به سوى زینبعلیهاالسلام روانه شد و آن بانو در عین حالى كه گریههاى سوزناكى داشت، امتحان خوف و ترس را به خوبى پشت سر گذاشت.
8. اوج ترس و وحشت
اوج امتحان اهل بیتعلیهمالسلام خصوصاً حضرت زینبعلیهاالسلام، با خوف و وحشت در عصر عاشورا و شام غریبان اتفاق افتاد كه سخت شكننده و طاقتفرسا بود؛ ولى حضرت زینبعلیهاالسلام با طلب استمداد از عنایات الهى در آن پیروز شد. مهمترین لحظههاى ترس و خوف از این قرار بود:
الف. غارت خیمهها
دشمنان در غارت خیمههاى حسینى بر یكدیگر سبقت مىگرفتند؛ بهگونهاى كه چادر از سر زنان مىكشیدند. دختران آل رسول از سراپرده خود بیرون آمده، مىگریستند و از فراق عزیزان و بزرگان خویش شیون مىكردند. (28)
حمید بن مسلم مىگوید: «زنى را دیدم از قبیله بنى بكر بن وائل با شوهرش در سپاه عمر بن سعد بود و هنگامى كه دید آن گروه بر زنان حسین و خیام آنها یورش برده، غارت مىكنند، شمشیرى به دست گرفت و به سوى خیام آمده، قبیله خود را صدا زد و گفت: اى آل بكر بن وائل! آیا دختران رسول خدا را تاراج مىكنند؟ [و شما به خونخواهى برنمىخیزید؟] » (29)
ب. آتشزدن خیمهها
پس از غارت خیمهها، شعلههایى از آتش آوردند و یكى از آنها فریاد مىزد: «اَحْرِقُوا بُیوتَ الظَّالِمِینَ؛ (30) سراپرده ظالمین را بسوزانید.» و زنان با اجازه حضرت سجادعلیهالسلام و دستور حضرت زینبعلیهاالسلام راه بیابانها را پیش گرفتند.
سرگشته بانوان، وسطِ آتش خیام ` چون در میان آب، نقوش ستارهها
اطفال خردسال، ز اطراف خیمهها هر سو دوان، چو از دلِ آتش شرارهها
غیر از جگر كه دسترس اشقیا نبود چیزى نماند در برِ ایشان ز پارهها
امام سجادعلیهالسلام مىفرماید: «به خدا سوگند! هیچگاه به عمّهها و خواهرانم نظر نمىكنم، جز اینكه گریه گلویم را مىگیرد و یاد مىكنم آن لحظات را كه آنها از خیمهاى به خیمه دیگر مىگریختند و منادى سپاه كوفه فریاد مىزد كه خیمههاى این ستمگران را بسوزانید.» (31)
ج. شام غریبان
نقطه اوج ترس و وحشت در شام غریبان بود. از یك طرف، خیمه آتش گرفته بود. بانوان و كودكان آواره بیابانها بودند؛ در حالى كه دشمن به دنبال آنان بود. تاریكى شب، بوى خون و دود و فریادهاى زنان بر این ترس و وحشت افزوده بود.
مؤلّف كتاب «معالى السبطین» چنین نقل كرده است: «شامگاه روز عاشورا دو طفل در اثر دهشت و تشنگى جان سپردند و چون زینب كبراعلیهاالسلام براى جمع عیال و اطفال جستجو مىكرد، آن دو طفل را نیافت. [بعد از جستجوى زیاد] آنها را در حالى كه دست در گردن یكدیگر داشتند و جان سپرده بودند، پیدا كرد.» (32)
و زینب است كه باید این همه ترس و وحشت و اضطراب را تحمل كند و راستى هم كه با عنایت الهى این ترس و وحشت را معجزهآسا تحمل كرد. نشانه این تحمّل این است كه حضرت در آن وحشت و ترس بر خاكسترهاى خیمه، نماز شب گذارد. آرى، در شب یازدهم زینبعلیهاالسلام بود و غلبه بر خوف و باز هم زینبعلیهاالسلام بود و استقامتش.
در این شب، زینبعلیهاالسلام قافلهسالار اسیران بود و نقطه اتّكاى یتیمان. مصیبت هرچند بسیار سنگین بود و گران، ولى زینبعلیهاالسلام همچون كوهى استوار در برابر آن ایستاد و خم به ابرو نیاورد. به نگهبانى اسیران پرداخت؛ به گردآوردن زنان و كودكان همّت گماشت؛ به جمعآورى گمشدگان در بیابان مشغول شد؛ بیمار ناتوان را پرستارى كرد؛ نواى بینوایان بود و رمقِ بىرمقان؛ از این سو به آن سو مىدوید و گمشدگان را مىجست و از ضربِ تازیانه پیكرش مىسوخت.
خارهاى بیابان به پایش فرو مىرفت؛ ولى زینبعلیهاالسلام یتیمان را مىجست. همه بچهها را جمع كرد. یكى یكى آنها را از جاهاى مختلف؛ از جمله زیر خارها پیدا كرد و نگذاشت آتش به آنها زیان برساند. (33)
پس از آنكه از كارها فراغت یافت، به عبادت پرداخت و نماز شب به جاى آورد. آنقدر ناتوان و كوفته شده بود كه نتوانست ایستاده بخواند. نماز شب را نشسته به جا آورد و با خداىِ خود به راز و نیاز پرداخت. زینبعلیهاالسلام بود و دو ركعت نماز عشق در سرزمین كربلا.
9. زندان كوفه و مجلس ابن زیاد
اسارت زنان و كودكان به سرپرستى حضرت زینبعلیهاالسلام، وحشت و ترس بسیارى را بر آنها حاكم نموده بود؛ چون نمىدانستند سرانجام و عاقبت آنها چه مىشود. این ترس و خوف با ورود به زندان كوفه و مجلس ابن زیاد در دار الاماره تشدید شد. مخصوصاً در آن لحظه كه ابن زیاد دستور قتل على بن الحسینعلیهماالسلام را صادر نمود.
زینبعلیهاالسلام سر از پا نشناخته، امام سجادعلیهالسلام را به آغوش كشید و گفت: «اى پسر زیاد! هرچه از ما خون ریختى، تو را بس است. به خدا از او جدا نخواهم شد. اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نیز با او بكش.»
ابن زیاد، لحظهاى به زینبعلیهاالسلام و على بن الحسینعلیهماالسلام نگریست و از شجاعت و دلیرى حضرت زینبعلیهاالسلام تعجب كرد و گفت: چه شگفتانگیز؟! به خدا سوگند كه این زن دوست دارد با برادرزادهاش كشته شود. گمان مىكنم كه این جوان به همین بیمارى از دنیا خواهد رفت. (34) زینبعلیهاالسلام این خوف و ترس را نیز با شجاعت پشت سر گذاشت. ابن زیاد دستور داد اهل بیت را به زندان برگردانند.
طبرى مىگوید: «اهل بیتعلیهمالسلام در زندان به سر مىبردند كه ناگهان سنگى در زندان افتاد و به آن نامهاى بسته شده بود. در آن نامه آمده بود كه: پیكى تندرو به سوى شام نزد یزید رفته است و جریان شما را براى او گزارش كردهاند. با برگشت قاصد، اگر صداى تكبیر شنیدید، بدانید فرمان كشتن شما را آورده است و اگر صداى تكبیر نشنیدید، امان و سلامتى است.
هنوز دو یا سه روز به برگشت پیك مانده بود كه نامه دیگرى همراه سنگ و تیغى به زندان انداخته شد. در نامه آمده بود كه: اگر وصیتى دارید، بكنید كه در فلان روز در انتظار بازگشت پیك خواهیم بود.
بهراستى، این نامهها ترس و وحشت شدیدى را براى اسیران به وجود آورده بود و زینبعلیهاالسلام این خطر را احساس مىكرد؛ ولى اسیران را تسلّى مىداد.
روز موعود فرا رسید؛ ولى صداى تكبیر شنیده نشد و یزید نوشته بود كه اسیران را به دمشق روانه كنند.» (35)
10. شام
عبید اللّه بن زیاد، شمر، خولى، شبث بن ربعى و عمرو بن حجاج را فرا خواند و هزار سوار همراه آنان كرد و توشه راهشان را فراهم ساخت و دستور داد تا اسیران اهل بیت را به شام برند و به هر شهر و دیارى كه رسیدند، آنان را بگردانند.» (36) نامعلومبودن سرنوشت اسرا، همراه بودن نظامیان و اذیت و آزارهاى آنان بر ترس و وحشت اسرا مىافزود.
امام باقرعلیهالسلام فرموده است: «از پدرم على بن الحسینعلیهماالسلام پرسیدم كه چگونه او را از كوفه به شام حركت دادند؟ فرمود: مرا بر شترى كه عریان بود و جهاز نداشت، سوار كردند و سر مقدّس پدرم، حسینعلیهالسلام را بر نیزهاى نصب كرده بودند و زنان ما را پشت سر من بر قاطرهایى كه زیراندازى نداشت، سوار كردند و اطراف و پشتِ سر ما را گروهى با نیزه احاطه كرده بودند. و چون یكى از ما گریه مىكرد، با نیزه به سر او مىزدند، تا آنكه وارد دمشق شدیم.» (37)
اینهمه، جز ترس و وحشت براى بانوان در پى نداشت. بعد از طى بیست منزل، اسرا وارد دمشق شدند. در مجلس یزید، زینبعلیهاالسلام خطبه مفصّلى ایراد نمود و تمام ترسها و تهدیدها را به بند كشید. آنجا كه بر سر یزید فریاد كشید و چنین فرمود: «وَلَئِنْ جَرَّتْ عَلَىَّ الدَّوَاهِى مُخَاطَبَتَكَ اِنِّى لَاَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ وَاَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَكَ وَاَسْتَكْثِرُ تَوْبِیخَكَ؛ (38) اگر مصائب روزگار با من چنین كرد كه با تو سخن گویم، امّا من ارزش تو را ناچیز و سرزنش تو را بزرگ مىدانم و تو را بسیار نكوهش مىكنم.»
زینبعلیهاالسلام و گرسنگیها
زینبعلیهاالسلام از همان كودكى و در طول زندگى با گرسنگیها نیز امتحان شد و در این امتحان نیز با نمره عالى قبول شد و به تمام آثار و بركات امتحان الهى دست یافت.
1. دوران كودكى و تحمّل گرسنگى
مرد گرسنهاى در مسجد مدینه بپاخاست و گفت: «اى مسلمانان! از گرسنگى به تنگ آمدهام، مرا مهمان كنید. پیامبر اسلامصلىاللهعلیهوآله فرمود: چه كسى این مرد را امشب مهمان مىكند؟ حضرت علىعلیهالسلام فرمود: من یا رسول اللّه! وقتى وارد منزل شد، از فاطمه زهراعلیهاالسلام پرسید: آیا غذایى در منزل داریم؟ مهمان گرسنه آوردهام.
حضرت زهراعلیهاالسلام با توجه به كنار گذاشتن سهمیه دخترش زینبعلیهاالسلام فرمود: «مَا عِنْدَنَا اِلاَّ قُوتُ الصَّبِیةِ وَلَكِنَّا نُؤثِرُ بِهِ ضَیفَنَا؛ (39) در خانه ما غذایى جز غذاى دختربچه [ام، زینب] نیست؛ ولى ما ایثار مىكنیم و این غذا را به مهمان مىدهیم.»
2. كربلا و تحمّل گرسنگى و تشنگى
از شب هفتم آب بر روى اهل بیتعلیهمالسلام بسته شد و اوج تشنگى به اضافه گرسنگى در شب عاشورا و شام غریبان بود كه با وضعیت غارت خیمهها چیزى براى خوردن باقى نمانده بود و اگر هم باقى مىماند، كودكان اولویت داشتند. آن دشمنان پست هم در آن شرایط سخت، بعید است به آنها غذا داده باشند؛ پس زینبعلیهاالسلام بیش از دیگران باید گرسنگى را تحمل كرده باشد.
3. راه شام و تحمّل گرسنگى
اسرا در مسیر راه كوفه به شام قدرت خرید غذا را نداشتند؛ زیرا تمام اموال و زیورآلات آنان به غارت رفته بود كه البته چنین اجازهاى هم نداشتند. امام سجادعلیهالسلام فرمود: «عمهام زینب در مسیر كوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مىنمود و در بعضى منازل به خاطر شدّت گرسنگى و ضعف، نشسته اداى تكلیف مىكرد.» (40)
نقص اموال
حضرت زینب با نقص اموال نیز امتحان شد؛ چرا كه با مسافرت ششماهه، اوّلاً از خانه و زندگىاش به راحتى جدا شد و ثانیاً، در طول این ششماه با كمترین لباس و غذا و وسایل راحتى زندگى كرد. و ثالثاً در جریان غارت خیمهها، تمام زیورآلات و اموال آن بانو و تمام بانوان به غارت رفت. حمید بن مسلم مىگوید: «به خدا سوگند! من دیدم كه سپاهیان ابن سعد كه به خیمهها یورش برده بودند، بر سر تصاحب جامههاى زنان با آنها نزاع مىكردند تا اینكه مغلوبشان كرده، جامه آنها را مىبردند.» (41) و آنچه از اموال مانده بود، در جریان آتشزدن خیمهها و هجوم به آنها نابود شد و یا غارت گردید.
راوى مىگوید: «سپاهیان عمر بن سعد زنان را از خیمهها بیرون نموده، آتش در آن افكندند كه زنان بیرون دویدند، در حالى كه جامههایشان ربوده سر و پاى آنها برهنه بود.» (42) آنگاه مرد پستى از سپاه دشمن بهام كلثوم یورش برد و گوشواره او را از گوشش بیرون آورد و آن خبیث در حالى كه مىگریست متوجه فاطمه بنت الحسین گردید و خلخال از پایش كشید! دختر امام حسینعلیهالسلام با تعجب به او گفت: «چرا گریه مىكنى؟» او در پاسخ گفت: «چگونه نگریم در حالى كه اموال دختر رسول خدا را غارت مىكنم.» فاطمه بنت الحسین به او گفت: «پس چنین مكن!» آن مرد گفت: «هراس دارم دیگرى آن را بردارد.» (43)
رنجهاى جسمانى
حضرت زینبعلیهاالسلام آزارهاى جسمانى زیادى را از كربلا تا شام تحمل نمود كه در زیر بدانها اشاره مىكنیم:
1. تازیانهخوردن در كربلا
حضرت زینبعلیهاالسلام در قتلگاه فرمود: «یابْنَ اُمِّى لَقَدْ كَلَلْتُ عَنِ الْمُدَافِعَةِ لِهَؤُلاَءِ النِّسَاءِ وَالْاَطْفَالِ وَهَذَا مَتْنِى قَدْ اُسْوِدَ مِنَ الضَّرْبِ؛ (44) اى پسر مادرم! از دفاع [و نگهدارى] این كودكان و بانوان [در برابر دشمن] درمانده شدهام و این كمر و بازو [و یا چهره] من است كه بر اثر ضربه [دشمن] سیاه شده است.»
2. در مسیر كوفه و شام
وَالَهْفَتَا لِزِینَبَ مَسْبِیةً بَینَ الْعِدَى تَبْكِى بِدَمْعٍ سَاجِمٍ
«وا اسفا بر حال زینبعلیهاالسلام در حال اسارت كه در میان دشمنان با اشكى ریزان مىگریست.»
وَتَرَى الْیتَامى وَالْمُتُونُ تَسَوَّدَتْ بِسِیاطِهِمْ اَلَماً وَلاَ مِنْ رَاحِمٍ
«و نظاره مىكرد یتیمان [آل محمد] را كه پهلوهایشان براثر تازیانه، كبود و دردمند گشته و رحمكنندهاى وجود ندارد.»
فَاِذَا بَكَتْ ضُرِبَتْ وَتُشْتَمُ اِنْ شَكَتْ مِنْ ضَارِبٍ تَشْكُوا لَهْوَانَ وَشَاتِمٍ (45)
«آنگاه كه مىگریستند، تازیانه مىخوردند و هنگام شكایت از ضارب دشنام مىشنیدند.»
در مجلس ابن زیاد آزار و اذیت آن بانو به آنجا رسید كه ابن زیاد تصمیم به قتل او گرفت. عمرو بن حریث به عبید اللّه گفت: او زن است و زن را بر سخنش ملامت نكنند.» (46)
آنگاه كه كاروان اسیران وارد مدینه شدند، متوجه قبر مادرشان حضرت زهراى اطهرعلیهاالسلام گردیدند و زبان حالشان این بود:
«اى فاطمه! كاش به اسیران مىنگریستى كه آنها را شهر به شهر پراكنده بیابانها و دربهدر كردند.
اى فاطمه! اگر در دنیا زنده مىماندى، همواره تا قیامت براى ما صدا به گریه بلند مىكردى.» (47)
به احتمال زیاد مراد از نقص جانى همان مرگ و میرها و كشتهشدنها است. در این صورت باید گفت: زینبعلیهاالسلام سختترین امتحانات را در این زمینه پس داد؛ چرا كه او در سنّ كودكى جدّش پیامبر را از دست داد و مصائب دردناك مادر را مشاهده كرد. او در هجوم دشمنان به خانه وحى، با چشمان خود دید كه چگونه پهلوى مادرش را شكستند و سینه او را مجروح كردند. و سپس دفن شبانه و غریبانه او را نظاره كرد و جز اشك كارى از دستش برنیامد. و در كوفه شاهد مجروحشدن پدر و شكافتهشدن فرق او و تشییع جنازه و دفن غریبانه او بود. شهادت مظلومانه برادرش حسنعلیهالسلام را با چشمان خویش تماشا كرد و سرانجام در كربلا او بیش از شش برادر را از دست داد؛ برادرانى چون حسینعلیهالسلام، عباس، عبد اللّه، عثمان، جعفر، ابوبكر و محمد. (48)
زینبعلیهاالسلام با اینكه در شهادت هریك از آنها به شدّت گریه كرد، مخصوصاً در شهادت حسین بن علىعلیهماالسلام و على الخصوص آن لحظهاى كه وارد گودال قتلگاه شد، بهگونهاى گریه كرد كه دوست و دشمن را به گریه انداخت؛ ولى جملاتى به زبان جارى كرد كه نشان مىداد به خوبى در این امتحان پیروز شده است. او دستهاى خود را زیر پیكر مقدس برادرش حسین برد و رو به آسمان كرد و گفت: «اِلَهِى تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقُرْبَانَ؛ (49) خدایا! این قربانى را از ما قبول كن.»
در مجلس ابن زیاد، ماندگارترین جمله را فرمود، آنجا كه ابن زیاد روى به جانب زینبعلیهاالسلام نمود و گفت: «خداى را سپاس كه شما را رسوا كرد و كشت و گفتههاى شما نادرست از كار درآمد!»
زینبعلیهاالسلام در پاسخ فرمود: «خداى را سپاس كه ما را به پیامبر خود، محمدصلىاللهعلیهوآله گرامى داشت و ما را از پلیدیها پاك گردانید. فاسق است كه رسوا مىشود و نابكار است كه دروغ مىگوید و او ما نیستیم، بلكه دیگرى است.» (50)
ابن زیاد گفت: «كار خدا را با برادرت و اهل بیت خود چگونه دیدى؟»
زینبعلیهاالسلام فرمود: «مَا رَأَیتُ اِلاَّ جَمِیلاً؛ (51) من جز نیكى و زیبایى از خدا ندیدم.» «اینان گروهى بودند كه خداوند شهادت را برایشان تقدیر كرده بود و به سوى جایگاه ابدى خود شتافته، در آن آرمیدند.»
چنانكه امام سجادعلیهالسلام به ابن زیاد فرمود: «اَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِى یابْنَ زِیادٍ اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةً وَكَرَامَتُنَا الشَّهَادَةُ؛ (52) مرا از مرگ مىترسانى؟! مگر نمىدانى كه كشتهشدن عادت ما است و شهادت [در راه خدا] براى ما كرامت است؟»
نقص ثمرات
نقص ثمرات را برخى به معناى كمشدن میوههاى درختان گرفتهاند و بعضى به معناى كمشدن میوه درخت خرما؛ ولى مرحوم علامه طباطبایى مىگوید: «امّا كلمه «ثمرات» ظاهراً مراد به آن اولاد باشد؛ چون نقص فرزندان و كمشدن مردان و جوانان، با جنگ مناسبتر است تا نقص میوههاى درختان.» (53)
در این صورت، باید گفت: زینبعلیهاالسلام با نقص ثمرات نیز امتحان شد و به خوبى امتحان پس داد؛ چراكه جوانان خویش را با تسلیم تمام، تقدیم راه خدا نمود.
عبد اللّه بن جعفر، همسر زینب، دو فرزند خود را نزد امام حسینعلیهالسلام براى یارى آن حضرت فرستاد و آن دو در وادى عقیق به امامعلیهالسلام ملحق شدند.
یكى عون بود كه فرزند زینب كبرا عقیله بنى هاشم بود. او در روز عاشورا با این رجز وارد جنگ شد:
اِنْ تَنْكُرُونِى فَاَنَابْنُ جَعْفَر شَهِیدُ صِدْقٍ فِى الْجَنَانِ اَزْهَرَ
یطِیرُ فِیهَا بِجَنَاحٍ اَخْضَرَ كَفَى بِهَذَا شَرَفاً فِى الْمَحْشَرِ (54)
«اگر مرا نمىشناسید، پس من پسر جعفر [طیار] م. شهید صدق در بهشت كه با بالهاى سبزرنگش در بهشت پرواز مىكند و این شرف در روز قیامت كفایت مىكند.»
او عدهاى را كشت و سرانجام توسط عبد اللّه بن قطنه به شهادت رسید. زینبعلیهاالسلام براى احترام به برادر و براى جلوگیرى از شرمسارى او، به كنار جنازه فرزندش نیامد؛ در حالى كه خویش را زودتر از امام حسینعلیهالسلام به كنار جنازه على اكبر رساند.
دیگرى محمد بن عبد اللّه جعفر است كه او نیز در روز عاشورا توسط عامر بن نهثل تمیمى به شهادت رسید. علاوه بر آن دو، عبید اللّه بن عبد اللّه بن جعفر، كه مادرش خوصاء دختر حفصه بود و فرزندخوانده زینبعلیهاالسلام شمرده مىشد، و قاسم بن محمد بن جعفر كه داماد حضرت زینبعلیهاالسلام، شوهرام كلثوم دختر آن بانو، نیز به شهادت رسید (55) و زینبعلیهاالسلام چون كوه در مرگ آنان صبر و بردبارى نمود.
راز پیروزى زینبعلیهاالسلام
قرآن كریم در ذیل آیه سوره بقره كه پنج مورد از امتحانات سخت الهى در آن نام برده شده، مىفرماید: «وَبَشِّرِ الصَّبِرِینَ»؛ (56) یعنى بشارت پیروزى در امتحانات الهى مخصوص كسانى است كه صبر داشته باشند.
زینبعلیهاالسلام در صبر و بردبارى یكهتاز میدان بود و زبانزد خاصّ و عام. در زیارتنامه آن بانو مىخوانیم: «لَقَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِكِ مَلاَئِكَةُ السَّمَاءِ؛ ملائكه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.» مخصوصاً در ماجراى كربلا آنچنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد كه صبر از روى او خجل گشت:
خدا در مكتب صبر على پرداخت زینب را براى كربلا با شیر زهرا ساخت زینب را
بسان لیلة القدرى كه مخفى ماند قدر او كسى غیر از حسین بن على نشناخت زینب را
آرى، تاریخ به صوت اعلا باید بگوید:
سلام بر تو اى كسى كه صبر شد حقیر تو ندیده بعد فاطمه جهان زنى نظیر تو
در مجلس ابن زیاد، آنگاه كه آن ملعون با نیش زبانش نمك به زخم زینبعلیهاالسلام مىپاشد و براى آزردن او مىگوید: «كَیفَ رَأَیتِ صُنْعَ اللّهِ بِاَخِیكِ وَاَهْلِ بَیتِكِ؛ (57) كار خدا را با بردار و خانوادهات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مىخواهد بگوید كه دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینبعلیهاالسلام در پاسخ درنگ نمىكند. گویى از قبل براى این شماتتها اندیشه نموده و پاسخى آماده كرده است. او با آرامشى كه از صبر و رضاى قلبى حكایت داشت، فرمود: «مَا رَأَیتُ اِلاَّ جَمِیلاً؛ (58) جز زیبایى چیزى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یك زن اسیر در شگفت مىماند و از اینهمه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبتها متعجب مىشود و قدرت محاجّه را از دست مىدهد.
ابن اثیر از مورّخین بزرگ اهل سنّت مىگوید: «وَكَانَتْ زَینَبُ اِمْرَأَةً عَاقِلَةً لَبِیبَةً جَزْلَةً... وَهُوَ یدُلُّ عَلَى عَقْلٍ وَقُوَّةِ جَنَانٍ؛ (59) زینب زنى بود عاقل و خردمند و با زكاوت... و این [یعنى كلام حضرت در مجلس یزید] بر عقل و قوّت قلب [و پایدارى او] دلالت دارد.»
جلال الدین سیوطى از مفسّرین اهل سنّت مىگوید: «وَكَانَتْ لبیبَةً جَذْلَةً عَاقِلَةً لَهَا قُوَّةُ جَنَانٍ؛ (60) زینب بانویى خردمند و عاقل بود و از قوّت قلب [و مقاومت] برخوردار بود.»
و نیز علاّمه مامقانى از علماى شیعه مىگوید: «وَهِىَ فِى الصَّبْرِ وَالثُّبَاتِ وَحِیدَةٌ؛ (61) او در صبر و پایدارى یكتا و بىهمتا بود.»
پینوشـــــــــــــتها:
1) انبیاء/ 35.
2) اعراف/ 168.
3) كهف/ 7.
4) بقره/ 155 - 157.
5) آل عمران/ 186.
6) ر. ك: محمد/31.
7) ر. ك: نمل/40.
8) ر. ك: انعام/ 165.
9) ر. ك: مائده/ 94.
10) قصص/ 21.
11) ارشاد، شیخ مفید، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، ج 2، ص 35؛ قصّه كربلا، على نظرى منفرد، انتشارات سرور، ص 79.
12) قصّه كربلا، ص 77 و 78؛ مقتل الحسین، مقرّم، بیروت، دار الكتاب، ص 165؛ تظلّم الزهراء، رضى القزوینى، منشورات الرضى، ص 153.
13) قصص/ 22.
14) العقد الفرید، ابن عبد ربه الاندلسى، بیروت، مكتبة الهلال، ج 4، ص 166.
15) ر. ك: مثیر الاحزان، ابن فهد الحلّى، مؤسسة الامام المهدى، قم، ص 39.
16) اسم كوه یا منزلى است بین كوفه و بصره.
17) انساب الاشراف، بلاذرى، دار التعارف، بیروت، ج 3، ص 166؛ قصّه كربلا، ص 164.
18) واقصه» موضعى است در راه مكّه به عراق.
19) ر. ك: ارشاد مفید، ج 2، ص 72.
20) تفسیر مجمع البیان، علمیه اسلامیه، تهران، ج 3، ص 502.
21) مقتل الحسین، ص 182؛ قصّه كربلا، ص 191.
22) ر. ك: وقایع الایام، ملاّ على تبریزى خیابانى، المطبعة المرتضویة، نجف، ص 171.
23) ر. ك: ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 93؛ قصّه كربلا، ص 250 و 251.
24) نفس المهموم، شیخ عباس قمى، بصیرتى، قم، ص 346؛ قصّه كربلا، ص 360.
25) ر. ك: زیارت ناحیه، بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، مؤسسة الوفاء، بیروت، ج 98، ص 317.
26) ذریعة النجاة، گرمرودى، انتشارات بنى هاشمى، تبریز، ص 147.
27) اللهوف، سید بن طاووس، انتشارات داورى، قم، ص 53.
28) قصّههاى هجرت، ص 382.
29) همان.
30) همان.
31) حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 298.
32) وسیلة الدارین، ص 297؛ قصّه هجرت، ص 386.
33) ر. ك: پیشواى شهیدان، ص 129 - 228، به نقل از: یك كهكشان اشك، حسن جلالى عزیزیان، مؤسسه چاپ و انتشارات حدیث، ص 74.
34) ر. ك: ارشاد مفید، ج 2، ص 116.
35) ر. ك: تاریخ الطبرى، محمد بن جریر طبرى، دار سویدان، بیروت، ج 5، ص 234، با تلخیص، قصّه هجرت، ص 447 و 448.
36) منتخب طریحى، ج 2، ص 480.
37) بحار الانوار، ج 45، ص 145.
38) بحار الانوار، ج 45، ص 133؛ الاحتجاج، طبرسى، ج 2، ص 122.
39) بحار الانوار، ج 36، ص 59؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 317؛ امالى طوسى، ج 1، ص 190.
40) ریاحین الشریعة، شیخ ذبیح اللّه محلاّتى، دار الكتب الاسلامیة، ج 3، ص 62.
41) ر. ك: ارشاد مفید، ج 2، ص 112.
42) الملهوف، ص 55.
43) امالى، شیخ صدوق، انتشارات اسلامیة، تهران، مجلس 31، ح 2.
44) معالى السبطین، ج 2، ص 55، به نقل از: سوگنامه آل محمد، محمد محمدىاشتهاردى، انتشارات ناصر، قم، نهم، 1375، ص 398.
45) ر. ك: زیارتنامه حضرت زینبعلیهاالسلام، ص 6.
46) الملهوف، ص 67.
47) سوگنامه آل محمدصلىاللهعلیهوآله، ص 522.
48) قصّه هجرت، ص 343 - 346.
49) مقتل الحسین، مقرّم، ص 307.
50) ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 115.
51) همان.
52) الملهوف، ص 68؛ قصّه هجرت، ص 446.
53) تفسیر المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایى، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، انتشارات اسلامى، قم، یازدهم، ج 1، ص 531.
54) ابصار العین، شیخ محمد سماوى، انتشارات بصیرتى، قم، ص 39.
55) ر. ك: ابصار العین، ص 40؛ قصّه هجرت، ص 338 و 339.
56) بقره/ 155.
57) بحار الانوار، ج 45، ص 115 و 116.
58) همان.
59) اسد الغابه، ابن اثیر، دار المعرفة، ج 5، ص 300؛ الاصابة، ابن حجر عسقلانى، دار الجبل، ج 7، ص 684.
60) فاطمة الزهراء، بهجة المصطفى، احمد الرحمانى الهمدانى، نشر مرضیه، ص 640.
61) علاّمه مامقانى، به نقل از: ماهنامه مبلّغان، ش 45، ص 55.