زینب ‏علیها السلام پیروز تمام امتحانات‏

دنیا، دانشگاهى است كه مردم دانشجویان آن هستند و خداوند و انبیا، معلّمان و استادان آن. گرفتاریها و سختیها، آسانیها و راحتیها، مصائب و شادیها، داراییها و نداریها، فراوانیها و قحطیها، آزادیها و اسارتها، سلامتها و بیماریها مواد امتحانى آن هستند.

و قطعاً مردم در امتحان به چند گروه تقسیم مى‏شوند: گروهى كه در تمام موارد و مواد امتحانى با نمره عالى قبول مى‏شوند و براى همیشه سعادتمند و سرفراز شده‏اند. گروهى با نمره متوسط در این امتحان قبول شده‏اند و خود را از خوارى و ذلّت شكست نجات داده‏اند. و گروهى نیز مردود شده و براى ابد دچار ذلّت و بیچارگى گشته‏اند.

زینب كبرى‏علیهاالسلام در این بین، جزء گروهى است كه در تمام موارد امتحانات و ابتلائات، به خوبى و با نمره عالى به پیروزى رسیده و به بالاترین قلّه سعادت و موفقیت راه یافته و به قهرمان بزرگ كربلا لقب یافته است.

آنچه پیش رو دارید، تبیین مواد امتحانى با استفاده از آیات قرآن و پیروزى و موفقیت حضرت زینب‏علیهاالسلام در تك تك آن موارد است.

مواد امتحانى و ابتلائات‏

در قرآن كریم، این كتاب تعلیم و تربیت و انسان‏سازى، گاه مواد امتحانى به صورت كلّى و فراگیر بیان شده و گاه به صورت مشخص و خاص، شماره شده است.

الف. موارد عام‏

1. خیر و شر: «وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیرِ فِتْنَةً وَ إِلَینَا تُرْجَعُونَ»؛ (1) «و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش مى‏كنیم و [سرانجام‏] به سوى ما بازگردانده مى‏شوید.‌»

بدى و خوبى مصداقهاى فراوانى مى‏تواند داشته باشد كه در این آیه مشخص نشده است.

2. حسنات و سیئات: «وَ بَلَوْنَهُم بِالْحَسَنَتِ وَالسَّیاتِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»؛ (2) «و آنها را با نیكیها و بدیها آزمودیم، شاید برگردند.‌»

3. آنچه در زمین است: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ (3) «ما آنچه را روى زمین است، زینت آن قرار دادیم تا آنها را [به وسیله آنچه در زمین است‏] بیازماییم كه كدامینشان بهتر عمل مى‏كنند.‌»

ب. موارد خاص‏

موارد جزئى و خاص كه به عنوان مواد امتحانى در قرآن نام برده شده، متعدد و فراوان است كه در زیر به مهم‏ترین آنها اشاره مى‏شود:

1. پنج مورد مهم‏

در بین مواد امتحانى، پنج مورد است كه هم ابتلا و امتحان مردم نسبت به آنها عمومى و فراگیر است و هم پیروزى و موفقیت در آنها دشوار و طاقت‏فرسا است.

قرآن كریم این‏گونه با تأكید از آن پنج مورد نام مى‏برد، آنجا كه مى‏فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَىْ‏ءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَ لِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّبِرِینَ * الَّذِینَ إِذَآ أَصَبَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَیهِ رَ جِعُونَ * أُوْلَلِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَ تٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَلِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ (4) «قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى و كمبود میوه‏ها آزمایش مى‏كنیم و بشارت ده به بردباران، آنهایى كه هرگاه مصیبتى به آنها رسد، مى‏گویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او باز مى‏گردیم. اینها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هدایت‏یافتگان‏اند.‌»

2. سخنان آزاردهنده‏

در آیه دیگر علاوه بر دو مورد از موارد آیه پیش‏گفته به مورد دیگرى اشاره مى‏كند كه عبارت است از سخنان طعن‏آمیز دشمنان كه سخت آزاردهنده و زجرآور است:

«لَتُبْلَوُنَّ فِى أَمْوَ لِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَبَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَكُواْ أَذىً كَثِیرًا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَ لِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ (5) «به یقین [همه شما] در اموال و جانهاى خود آزمایش مى‏شوید. و از كسانى كه پیش از شما به آنها كتاب [آسمانى‏] داده شد، و [همچنین‏] از مشركان سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید و اگر بردبار باشید و تقوا پیشه سازید، [شایسته‏تر است؛ زیرا] این از كارهاى مهم [و زیربنایى‏] و قابل اطمینان است.‌»

و همچنین از جهاد و جنگ، (6) فضل و نعمتهاى الهى، (7) تفاوت مقامها و درجه‏ها (8)، منع از برخى فعالیتهاى اقتصادى (9) و... به عنوان مواد امتحانى و آزمایشهاى الهى نام برده شده است.

زینب و امتحانات الهى‏

بدون هیچ اغراقى مى‏توان گفت زینب‏علیهاالسلام، هم با بزرگ‏ترین و مهم‏ترین موارد امتحانات و آزمایشات الهى مورد ابتلا و امتحان قرار گرفت و هم از اسباب و عوامل یارى‏كننده در موفقیت در آزمایشات، همچون صبر و تقوا برخوردار بود و هم با نمره عالى در امتحانات الهى موفق و پیروز گشت و بالطبع به نتایج گرانسنگ و گرانبهاى موفقیت در امتحانات الهى دست یافت و صلوات و رحمت و هدایت الهى همه با هم همچون باران بهارى بر او بارید.

ما طبق ترتیب آیه كه پنج مورد مهم از موارد امتحانات الهى را مورد گوشزد قرار داده، رفتار و سیره زینب كبراعلیهاالسلام را مورد كنكاش و بررسى قرار مى‏دهیم.

زینب و عوامل خوف‏

اوّلین موردى كه در آیه 155 سوره بقره به عنوان مواد امتحانى نامبرده شده خوف و ترس است؛ خوف و ترسى كه بسیارى از انسانها به خاطر آن همه چیز را باخته‏اند و گرفتار ذلّت شده‏اند، از جمله همین كوفیانى كه در جنگ علیه حسین بن على‏علیهماالسلام شركت كردند، یكى از عوامل آن ترس از یزید مخصوصاً خشونت و سختگیرى ابن زیاد بود. زینب‏علیهاالسلام با خوفهاى متعددى امتحان شد؛ ولى در همه آنها پیروز و موفق گشت.

1. خروج از مدینه با حالت خوف‏

امام حسین‏علیه‏السلام در روز یكشنبه 28 رجب، دو روز قبل از ماه مبارك شعبان از مدینه همراه فرزندان و برادران و برادرزادگان و اهل و عیالش و نیز خواهرش زینب‏علیهاالسلام به سوى مكّه حركت كردند. امام در حال حركت این آیه را تلاوت مى‏كرد: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَآئِفًا یتَرَقَّبُ قَالَ رَبِ‏ّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّلِمِینَ»؛ (10) «موسى از شهر خارج شد، در حالى كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار [حادثه‏اى‏]. عرض كرد: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایى بخش.‌»

امام حسین‏علیه‏السلام براى رفتن به مكّه راه اصلى و عمومى را اختیار كرده بود و در پاسخ كسانى كه به او مى‏گفتند: اگر ما نیز از راهى كه ابن زبیر انتخاب كرده بود (بى‏راهه) مى‏رفتیم، شاید از تعقیب دشمنان در امان بودیم، فرمود: نه! به خدا سوگند از راهى جز این نخواهیم رفت تا مشیت الهى به وقوع پیوندد. (11)

و زینب‏علیهاالسلام بعد از امام حسین‏علیه‏السلام در بالاترین سطح، این خوف را احساس مى‏كرد. با این حال، هرگز بر خود نلرزید؛ بلكه با راضى‏كردن شوهرش عبد اللّه بن جعفر، ثابت‏قدم همراه پسرانش به سوى مكّه و از آنجا به سمت كربلا حركت نمود.

2. خروج از مكّه در جوّ رعب و وحشت‏

كاروان حسینى، زمانى روانه مكّه شد كه یزید، لشكرى به فرماندهى عمرو بن سعید بن عاص به مكّه گسیل داشته، او را امیر الحاج قرار داد و به او تأكید كرد كه هرجا حسین را بیابد، بى‏درنگ او را به شهادت برساند. از طرف دیگر، امام‏علیه‏السلام نیز مطّلع شده بود كه سى نفر از مزدوران یزید جهت ترور ایشان به مكّه اعزام شده‏اند. (12)

روزى كه كاروان حضرت وارد مكّه شد، این آیه را تلاوت كرد: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَآءَ مَدْینَ قَالَ عَسَى‏ رَبِّى أَن یهْدِینِى سَوَآءَ السَّبِیلِ»؛ (13) «و هنگامى كه متوجه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت كند.‌»

این آیه از زبان حضرت موسى‏علیه‏السلام است كه هنوز حالت خوف را دارد. حضرت امام حسین‏علیه‏السلام با خواندن این آیه فهماند كه در مكّه دچار خوف بوده است؛ لذا حضرت پس از چهار ماه و پنج روز اقامت و انجام عمره مفرده به سوى كربلا حركت نمود؛ امّا خوف بیشترى این قافله را یارى مى‏كرد.

هنگامى كه كاروان از مكّه خارج شد، عمرو بن سعید بن العاص فرمان داد تا او را تعقیب و دستگیر نمایند. مأموران حكومتى پس از ساعتها هنگامى كه از دست‏یافتن به امام ناامید شدند، به مكّه بازگشتند.‌» (14)

عقبة بن سمعان مى‏گوید: «چون امام حسین‏علیه‏السلام از مكّه خارج گردید، عمرو بن سعید، جماعتى را به فرماندهى برادرش یحیى بن سعید فرستاد تا امام‏علیه‏السلام را از رفتن به عراق باز دارد. آن گروه با یاران امام درگیر شده، با تازیانه بر آنها حمله‏ور شدند و امام و یارانش در برابر آنها شجاعانه مقاومت كرده، به طرف كوفه ادامه مسیر دادند.‌» (15)

به یقین زنان در این صحنه‏ها در معرض خوف بیشترى قرار داشتند؛ امّا هرگز از آنها و از جمله زینب‏علیهاالسلام چیزى شنیده نشد كه نشان دهد این خوف در آنها اثر منفى گذاشته است.

3. عوامل وحشت طى بیست منزل‏

هنگامى كه عبید اللّه بن زیاد از عزیمت كاروان امام حسین‏علیه‏السلام به جانب كوفه آگاه شد، شخصى به نام حصین بن اسامه تمیمى را كه مسئولیت افراد سپاه را به عهده داشت، فرستاد و او در «قادسیه» فرود آمد و لشكر را از قادسیه تا «خفان» و از «قطقطانه» تا «لملع» (16) مستقر نمود. (17) سپس فرمان داد مابین «واقصه» (18) تا راه شام و از آنجا تا راه بصره محاصره نمودند و به كسى اجازه ورود و یا خروج از این محدوده را نمى‏دادند. و هنگامى كه امام حسین‏علیه‏السلام در اثناى راه با اعراب ملاقات نمود، از آنها در باره محاصره پرسش كرد. آنها گفتند: به خدا سوگند! ما نمى‏توانیم این حلقه محاصره را بشكنیم و قدرت این كار را نداریم؛ با این حال، حضرت به راه خود ادامه داد. (19)

سفیان بن عیینه از على بن یزید و او از على بن الحسین‏علیهماالسلام نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود: «پس از خروج از مكّه در هیچ منزلى فرود نیامدیم و از آنجا كوچ نكردیم، مگر اینكه پدرم ماجراى یحیى بن زكریا و كشته‏شدن او را یادآور مى‏شد و روزى فرمود: از پستیهاى دنیا نزد خدا این است كه سر یحیى بن زكریا را به رسم هدیه نزد بدكاره‏اى از بنى اسرائیل بردند.‌» (20)

معلوم مى‏شود خوف در تمام منازل بیست‏گانه از ابطح تا نینوا بر قافله و خصوصاً حضرت زینب‏علیهاالسلام و بانوان حاكم بوده است؛ امّا هرگز این خوفها باعث نشد كه دست از اهداف خود بردارند و یا عقب‏نشینى نمایند.

4. لشكر حرّ

خوف دیگرى كه اهل بیت خصوصاً بانوان با آن امتحان شدند، آمدن حرّ با هزار نفر در منزل «شراف» در محل «ذوحَسم» بود. آنها مأمور بودند كاروان را به سوى كوفه و نزد ابن زیاد ببرند؛ (21) امّا امام حسین‏علیه‏السلام با تدابیرى كه اندیشید، حرّ را متقاعد كرد كه با حركت حضرت به سوى كربلا موافقت نماید.

5. ورود به كربلا

یكى از لحظه‏هایى كه اهل بیت‏علیهم‏السلام خصوصاً حضرت زینب‏علیهاالسلام احساس خوف و دلهرگى كرد، لحظه ورود به كربلا بود كه در روز پنج‏شنبه، دوم محرّم سال شصت بوده است. آن بانو به برادرش امام حسین‏علیه‏السلام گفت: اى برادر! احساس عجیبى در این وادى دارم و اندوه هولناكى بر دل من سایه افكنده است. حضرت خواهرش را تسلّى داد. (22)

6. ترس و دلهره در شب عاشورا

كربلا را وحشت و غربت گرفته‏                                  امشب از دشمن، حسین مهلت گرفته‏

دلهره و خوف زینب در شب عاشورا تشدید شده بود. خصوصاً در آن لحظه كه امام حسین‏علیه‏السلام این اشعار را مى‏خواند:

یا دَهْرُ اُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِیلٍ‏                                           كَمْ لَكَ بِالْاِشْرَاقِ وَالْاَصِیلٍ‏

«اى روزگار! اف بر تو باد كه دوست بدى هستى، چه بسیار صبح و شام كه صاحب و طالب حق كشته گشته.‌»

زینب‏علیهاالسلام وقتى این اشعار را شنید ناله‏اش بلند شد، نزد برادر رفت و گفت: واى از این مصیبت!... امروز مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن در كنارم نیستند، اى جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان. كه با تسلّى امام حسین‏علیه‏السلام آرام گرفت. (23)

7. روز عاشورا (تا زمان شهادت امام حسین‏علیه‏السلام)

بیش‏ترین خوف و دلهره و سخت‏ترین امتحانات در این زمینه را زینب‏علیهاالسلام در روز عاشورا پشت سر گذاشت. البته تمام لحظات آن روز دلهره‏آور و ترس‏زا بود، مخصوصاً چند صحنه كه در زیر به آنها اشاره مى‏شود:

1. لحظه وداع امام حسین‏علیه‏السلام كه سخت دلهره‏آور بود، خصوصاً آن لحظه كه صداى حضرت بلند شد: «یا سُكینةُ یا فاطمةُ یا زینبُ یا‌ام كلثومٍ عَلیكُنَّ مِنِّى السَّلاَمُ؛ (24) اى سكینه، اى فاطمه، اى زینب، اى‌ام كلثوم! سلام و بدرود من بر شما باد.‌»

2. لحظه هجوم اوّل به خیمه‏گاه. در آن لحظه كه حضرت مجروح افتاده بود، شمر و لشكریان به خیمه هجوم آوردند كه با فریاد امام حسین‏علیه‏السلام كنار رفتند.

3. لحظه آمدن ذوالجناح و شهادت حضرت.

در زیارت ناحیه مى‏خوانیم: «هنگامى كه بانوان حرم اسب تو را بدون سوار و با زین واژگون و یال پر از خون مشاهده كردند، از خیمه‏ها بیرون آمدند در حالى كه... بر صورت خود سیلى مى‏زدند و نقاب از چهره‏ها مى‏افكندند و به صداى بلند شیون مى‏كردند و به سوى قتلگاه مى‏شتافتند. در همان حال، شمر ملعون بر سینه مباركت نشسته بود و محاسن شریفت را در یك دست گرفته و با دست دیگر با خنجر سر از بدنت جدا مى‏كرد.‌» (25)

پس از شهادت آن بزرگوار، بر تمام هستى وحشت و ترس حاكم شد، تا آنجا كه زمین به سختى لرزید و شرق و غرب تاریك شد و مردم را زلزله و برق فرو گرفت و آسمان خون بارید و هاتفى از آسمان ندا كرد كه: به خدا سوگند! امام، فرزند امام و برادر امام و پدر امامان، حسین بن على‏علیهماالسلام كشته شد.‌» (26)

در آن هنگام، غبار شدید توأم با تاریكى و طوفان سرخى كه امكان دیدن نمى‏گذاشت، آسمان را فرا گرفت كه آن گروه گمان كردند عذاب بر آنها نازل گردیده است و ساعتها ادامه داشت. (27)

و سیر این ترس و وحشتها پس از لحظه شهادت امام حسین‏علیه‏السلام به سوى زینب‏علیهاالسلام روانه شد و آن بانو در عین حالى كه گریه‏هاى سوزناكى داشت، امتحان خوف و ترس را به خوبى پشت سر گذاشت.

8. اوج ترس و وحشت‏

اوج امتحان اهل بیت‏علیهم‏السلام خصوصاً حضرت زینب‏علیهاالسلام، با خوف و وحشت در عصر عاشورا و شام غریبان اتفاق افتاد كه سخت شكننده و طاقت‏فرسا بود؛ ولى حضرت زینب‏علیهاالسلام با طلب استمداد از عنایات الهى در آن پیروز شد. مهم‏ترین لحظه‏هاى ترس و خوف از این قرار بود:

الف. غارت خیمه‏ها

دشمنان در غارت خیمه‏هاى حسینى بر یكدیگر سبقت مى‏گرفتند؛ به‏گونه‏اى كه چادر از سر زنان مى‏كشیدند. دختران آل رسول از سراپرده خود بیرون آمده، مى‏گریستند و از فراق عزیزان و بزرگان خویش شیون مى‏كردند. (28)

حمید بن مسلم مى‏گوید: «زنى را دیدم از قبیله بنى بكر بن وائل با شوهرش در سپاه عمر بن سعد بود و هنگامى كه دید آن گروه بر زنان حسین و خیام آنها یورش برده، غارت مى‏كنند، شمشیرى به دست گرفت و به سوى خیام آمده، قبیله خود را صدا زد و گفت: اى آل بكر بن وائل! آیا دختران رسول خدا را تاراج مى‏كنند؟ [و شما به خونخواهى برنمى‏خیزید؟] » (29)

ب. آتش‏زدن خیمه‏ها

پس از غارت خیمه‏ها، شعله‏هایى از آتش آوردند و یكى از آنها فریاد مى‏زد: «اَحْرِقُوا بُیوتَ الظَّالِمِینَ؛ (30) سراپرده ظالمین را بسوزانید.‌» و زنان با اجازه حضرت سجادعلیه‏السلام و دستور حضرت زینب‏علیهاالسلام راه بیابانها را پیش گرفتند.

سرگشته بانوان، وسطِ آتش خیام‏                        `        چون در میان آب، نقوش ستاره‏ها

اطفال خردسال، ز اطراف خیمه‏ها                                هر سو دوان، چو از دلِ آتش شراره‏ها

غیر از جگر كه دسترس اشقیا نبود                               چیزى نماند در برِ ایشان ز پاره‏ها

امام سجادعلیه‏السلام مى‏فرماید: «به خدا سوگند! هیچ‏گاه به عمّه‏ها و خواهرانم نظر نمى‏كنم، جز اینكه گریه گلویم را مى‏گیرد و یاد مى‏كنم آن لحظات را كه آنها از خیمه‏اى به خیمه دیگر مى‏گریختند و منادى سپاه كوفه فریاد مى‏زد كه خیمه‏هاى این ستمگران را بسوزانید.‌» (31)

ج. شام غریبان‏

نقطه اوج ترس و وحشت در شام غریبان بود. از یك طرف، خیمه آتش گرفته بود. بانوان و كودكان آواره بیابانها بودند؛ در حالى كه دشمن به دنبال آنان بود. تاریكى شب، بوى خون و دود و فریادهاى زنان بر این ترس و وحشت افزوده بود.

مؤلّف كتاب «معالى السبطین» چنین نقل كرده است: «شامگاه روز عاشورا دو طفل در اثر دهشت و تشنگى جان سپردند و چون زینب كبراعلیهاالسلام براى جمع عیال و اطفال جستجو مى‏كرد، آن دو طفل را نیافت. [بعد از جستجوى زیاد] آنها را در حالى كه دست در گردن یكدیگر داشتند و جان سپرده بودند، پیدا كرد.‌» (32)

و زینب است كه باید این همه ترس و وحشت و اضطراب را تحمل كند و راستى هم كه با عنایت الهى این ترس و وحشت را معجزه‏آسا تحمل كرد. نشانه این تحمّل این است كه حضرت در آن وحشت و ترس بر خاكسترهاى خیمه، نماز شب گذارد. آرى، در شب یازدهم زینب‏علیهاالسلام بود و غلبه بر خوف و باز هم زینب‏علیهاالسلام بود و استقامتش.

در این شب، زینب‏علیهاالسلام قافله‏سالار اسیران بود و نقطه اتّكاى یتیمان. مصیبت هرچند بسیار سنگین بود و گران، ولى زینب‏علیهاالسلام همچون كوهى استوار در برابر آن ایستاد و خم به ابرو نیاورد. به نگهبانى اسیران پرداخت؛ به گردآوردن زنان و كودكان همّت گماشت؛ به جمع‏آورى گمشدگان در بیابان مشغول شد؛ بیمار ناتوان را پرستارى كرد؛ نواى بینوایان بود و رمقِ بى‏رمقان؛ از این سو به آن سو مى‏دوید و گمشدگان را مى‏جست و از ضربِ تازیانه پیكرش مى‏سوخت.

خارهاى بیابان به پایش فرو مى‏رفت؛ ولى زینب‏علیهاالسلام یتیمان را مى‏جست. همه بچه‏ها را جمع كرد. یكى یكى آنها را از جاهاى مختلف؛ از جمله زیر خارها پیدا كرد و نگذاشت آتش به آنها زیان برساند. (33)

پس از آنكه از كارها فراغت یافت، به عبادت پرداخت و نماز شب به جاى آورد. آن‏قدر ناتوان و كوفته شده بود كه نتوانست ایستاده بخواند. نماز شب را نشسته به جا آورد و با خداىِ خود به راز و نیاز پرداخت. زینب‏علیهاالسلام بود و دو ركعت نماز عشق در سرزمین كربلا.

9. زندان كوفه و مجلس ابن زیاد

اسارت زنان و كودكان به سرپرستى حضرت زینب‏علیهاالسلام، وحشت و ترس بسیارى را بر آنها حاكم نموده بود؛ چون نمى‏دانستند سرانجام و عاقبت آنها چه مى‏شود. این ترس و خوف با ورود به زندان كوفه و مجلس ابن زیاد در دار الاماره تشدید شد. مخصوصاً در آن لحظه كه ابن زیاد دستور قتل على بن الحسین‏علیهماالسلام را صادر نمود.

زینب‏علیهاالسلام سر از پا نشناخته، امام سجادعلیه‏السلام را به آغوش كشید و گفت: «اى پسر زیاد! هرچه از ما خون ریختى، تو را بس است. به خدا از او جدا نخواهم شد. اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نیز با او بكش.‌»

ابن زیاد، لحظه‏اى به زینب‏علیهاالسلام و على بن الحسین‏علیهماالسلام نگریست و از شجاعت و دلیرى حضرت زینب‏علیهاالسلام تعجب كرد و گفت: چه شگفت‏انگیز؟! به خدا سوگند كه این زن دوست دارد با برادرزاده‏اش كشته شود. گمان مى‏كنم كه این جوان به همین بیمارى از دنیا خواهد رفت. (34) زینب‏علیهاالسلام این خوف و ترس را نیز با شجاعت پشت سر گذاشت. ابن زیاد دستور داد اهل بیت را به زندان برگردانند.

طبرى مى‏گوید: «اهل بیت‏علیهم‏السلام در زندان به سر مى‏بردند كه ناگهان سنگى در زندان افتاد و به آن نامه‏اى بسته شده بود. در آن نامه آمده بود كه: پیكى تندرو به سوى شام نزد یزید رفته است و جریان شما را براى او گزارش كرده‏اند. با برگشت قاصد، اگر صداى تكبیر شنیدید، بدانید فرمان كشتن شما را آورده است و اگر صداى تكبیر نشنیدید، امان و سلامتى است.

هنوز دو یا سه روز به برگشت پیك مانده بود كه نامه دیگرى همراه سنگ و تیغى به زندان انداخته شد. در نامه آمده بود كه: اگر وصیتى دارید، بكنید كه در فلان روز در انتظار بازگشت پیك خواهیم بود.

به‏راستى، این نامه‏ها ترس و وحشت شدیدى را براى اسیران به وجود آورده بود و زینب‏علیهاالسلام این خطر را احساس مى‏كرد؛ ولى اسیران را تسلّى مى‏داد.

روز موعود فرا رسید؛ ولى صداى تكبیر شنیده نشد و یزید نوشته بود كه اسیران را به دمشق روانه كنند.‌» (35)

10. شام‏

عبید اللّه بن زیاد، شمر، خولى، شبث بن ربعى و عمرو بن حجاج را فرا خواند و هزار سوار همراه آنان كرد و توشه راهشان را فراهم ساخت و دستور داد تا اسیران اهل بیت را به شام برند و به هر شهر و دیارى كه رسیدند، آنان را بگردانند.‌» (36) نامعلوم‏بودن سرنوشت اسرا، همراه بودن نظامیان و اذیت و آزارهاى آنان بر ترس و وحشت اسرا مى‏افزود.

امام باقرعلیه‏السلام فرموده است: «از پدرم على بن الحسین‏علیهماالسلام پرسیدم كه چگونه او را از كوفه به شام حركت دادند؟ فرمود: مرا بر شترى كه عریان بود و جهاز نداشت، سوار كردند و سر مقدّس پدرم، حسین‏علیه‏السلام را بر نیزه‏اى نصب كرده بودند و زنان ما را پشت سر من بر قاطرهایى كه زیراندازى نداشت، سوار كردند و اطراف و پشتِ سر ما را گروهى با نیزه احاطه كرده بودند. و چون یكى از ما گریه مى‏كرد، با نیزه به سر او مى‏زدند، تا آنكه وارد دمشق شدیم.‌» (37)

این‏همه، جز ترس و وحشت براى بانوان در پى نداشت. بعد از طى بیست منزل، اسرا وارد دمشق شدند. در مجلس یزید، زینب‏علیهاالسلام خطبه مفصّلى ایراد نمود و تمام ترسها و تهدیدها را به بند كشید. آنجا كه بر سر یزید فریاد كشید و چنین فرمود: «وَلَئِنْ جَرَّتْ عَلَىَّ الدَّوَاهِى مُخَاطَبَتَكَ اِنِّى لَاَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ وَاَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَكَ وَاَسْتَكْثِرُ تَوْبِیخَكَ؛ (38) اگر مصائب روزگار با من چنین كرد كه با تو سخن گویم، امّا من ارزش تو را ناچیز و سرزنش تو را بزرگ مى‏دانم و تو را بسیار نكوهش مى‏كنم.‌»

زینب‏علیهاالسلام و گرسنگیها

زینب‏علیهاالسلام از همان كودكى و در طول زندگى با گرسنگیها نیز امتحان شد و در این امتحان نیز با نمره عالى قبول شد و به تمام آثار و بركات امتحان الهى دست یافت.

1. دوران كودكى و تحمّل گرسنگى‏

مرد گرسنه‏اى در مسجد مدینه بپاخاست و گفت: «اى مسلمانان! از گرسنگى به تنگ آمده‏ام، مرا مهمان كنید. پیامبر اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله فرمود: چه كسى این مرد را امشب مهمان مى‏كند؟ حضرت على‏علیه‏السلام فرمود: من یا رسول اللّه! وقتى وارد منزل شد، از فاطمه زهراعلیهاالسلام پرسید: آیا غذایى در منزل داریم؟ مهمان گرسنه آورده‏ام.

حضرت زهراعلیهاالسلام با توجه به كنار گذاشتن سهمیه دخترش زینب‏علیهاالسلام فرمود: «مَا عِنْدَنَا اِلاَّ قُوتُ الصَّبِیةِ وَلَكِنَّا نُؤثِرُ بِهِ ضَیفَنَا؛ (39) در خانه ما غذایى جز غذاى دختربچه‏ [‌ام، زینب‏] نیست؛ ولى ما ایثار مى‏كنیم و این غذا را به مهمان مى‏دهیم.‌»

2. كربلا و تحمّل گرسنگى و تشنگى‏

از شب هفتم آب بر روى اهل بیت‏علیهم‏السلام بسته شد و اوج تشنگى به اضافه گرسنگى در شب عاشورا و شام غریبان بود كه با وضعیت غارت خیمه‏ها چیزى براى خوردن باقى نمانده بود و اگر هم باقى مى‏ماند، كودكان اولویت داشتند. آن دشمنان پست هم در آن شرایط سخت، بعید است به آنها غذا داده باشند؛ پس زینب‏علیهاالسلام بیش از دیگران باید گرسنگى را تحمل كرده باشد.

3. راه شام و تحمّل گرسنگى‏

اسرا در مسیر راه كوفه به شام قدرت خرید غذا را نداشتند؛ زیرا تمام اموال و زیورآلات آنان به غارت رفته بود كه البته چنین اجازه‏اى هم نداشتند. امام سجادعلیه‏السلام فرمود: «عمه‏ام زینب در مسیر كوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏نمود و در بعضى منازل به خاطر شدّت گرسنگى و ضعف، نشسته اداى تكلیف مى‏كرد.‌» (40)

نقص اموال‏

حضرت زینب با نقص اموال نیز امتحان شد؛ چرا كه با مسافرت شش‏ماهه، اوّلاً از خانه و زندگى‏اش به راحتى جدا شد و ثانیاً، در طول این شش‏ماه با كم‏ترین لباس و غذا و وسایل راحتى زندگى كرد. و ثالثاً در جریان غارت خیمه‏ها، تمام زیورآلات و اموال آن بانو و تمام بانوان به غارت رفت. حمید بن مسلم مى‏گوید: «به خدا سوگند! من دیدم كه سپاهیان ابن سعد كه به خیمه‏ها یورش برده بودند، بر سر تصاحب جامه‏هاى زنان با آنها نزاع مى‏كردند تا اینكه مغلوبشان كرده، جامه آنها را مى‏بردند.‌» (41) و آنچه از اموال مانده بود، در جریان آتش‏زدن خیمه‏ها و هجوم به آنها نابود شد و یا غارت گردید.

راوى مى‏گوید: «سپاهیان عمر بن سعد زنان را از خیمه‏ها بیرون نموده، آتش در آن افكندند كه زنان بیرون دویدند، در حالى كه جامه‏هایشان ربوده سر و پاى آنها برهنه بود.‌» (42) آن‏گاه مرد پستى از سپاه دشمن به‌ام كلثوم یورش برد و گوشواره او را از گوشش بیرون آورد و آن خبیث در حالى كه مى‏گریست متوجه فاطمه بنت الحسین گردید و خلخال از پایش كشید! دختر امام حسین‏علیه‏السلام با تعجب به او گفت: «چرا گریه مى‏كنى؟» او در پاسخ گفت: «چگونه نگریم در حالى كه اموال دختر رسول خدا را غارت مى‏كنم.‌» فاطمه بنت الحسین به او گفت: «پس چنین مكن!» آن مرد گفت: «هراس دارم دیگرى آن را بردارد.‌» (43)

رنجهاى جسمانى‏

حضرت زینب‏علیهاالسلام آزارهاى جسمانى زیادى را از كربلا تا شام تحمل نمود كه در زیر بدانها اشاره مى‏كنیم:

1. تازیانه‏خوردن در كربلا

حضرت زینب‏علیهاالسلام در قتلگاه فرمود: «یابْنَ اُمِّى لَقَدْ كَلَلْتُ عَنِ الْمُدَافِعَةِ لِهَؤُلاَءِ النِّسَاءِ وَالْاَطْفَالِ وَهَذَا مَتْنِى قَدْ اُسْوِدَ مِنَ الضَّرْبِ؛ (44) اى پسر مادرم! از دفاع [و نگهدارى‏] این كودكان و بانوان [در برابر دشمن‏] درمانده شده‏ام و این كمر و بازو [و یا چهره‏] من است كه بر اثر ضربه [دشمن‏] سیاه شده است.‌»

2. در مسیر كوفه و شام‏

وَالَهْفَتَا لِزِینَبَ مَسْبِیةً                                                 بَینَ الْعِدَى تَبْكِى بِدَمْعٍ سَاجِمٍ‏

«وا اسفا بر حال زینب‏علیهاالسلام در حال اسارت كه در میان دشمنان با اشكى ریزان مى‏گریست.‌»

وَتَرَى الْیتَامى‏ وَالْمُتُونُ تَسَوَّدَتْ‏                                    بِسِیاطِهِمْ اَلَماً وَلاَ مِنْ رَاحِمٍ‏

«و نظاره مى‏كرد یتیمان [آل محمد] را كه پهلوهایشان براثر تازیانه، كبود و دردمند گشته و رحم‏كننده‏اى وجود ندارد.‌»

فَاِذَا بَكَتْ ضُرِبَتْ وَتُشْتَمُ اِنْ شَكَتْ‏                               مِنْ ضَارِبٍ تَشْكُوا لَهْوَانَ وَشَاتِمٍ (45)

«آن‏گاه كه مى‏گریستند، تازیانه مى‏خوردند و هنگام شكایت از ضارب دشنام مى‏شنیدند.‌»

در مجلس ابن زیاد آزار و اذیت آن بانو به آنجا رسید كه ابن زیاد تصمیم به قتل او گرفت. عمرو بن حریث به عبید اللّه گفت: او زن است و زن را بر سخنش ملامت نكنند.‌» (46)

آن‏گاه كه كاروان اسیران وارد مدینه شدند، متوجه قبر مادرشان حضرت زهراى اطهرعلیهاالسلام گردیدند و زبان حالشان این بود:

«اى فاطمه! كاش به اسیران مى‏نگریستى كه آنها را شهر به شهر پراكنده بیابانها و دربه‏در كردند.

اى فاطمه! اگر در دنیا زنده مى‏ماندى، همواره تا قیامت براى ما صدا به گریه بلند مى‏كردى.‌» (47)

به احتمال زیاد مراد از نقص جانى همان مرگ و میرها و كشته‏شدنها است. در این صورت باید گفت: زینب‏علیهاالسلام سخت‏ترین امتحانات را در این زمینه پس داد؛ چرا كه او در سنّ كودكى جدّش پیامبر را از دست داد و مصائب دردناك مادر را مشاهده كرد. او در هجوم دشمنان به خانه وحى، با چشمان خود دید كه چگونه پهلوى مادرش را شكستند و سینه او را مجروح كردند. و سپس دفن شبانه و غریبانه او را نظاره كرد و جز اشك كارى از دستش برنیامد. و در كوفه شاهد مجروح‏شدن پدر و شكافته‏شدن فرق او و تشییع جنازه و دفن غریبانه او بود. شهادت مظلومانه برادرش حسن‏علیه‏السلام را با چشمان خویش تماشا كرد و سرانجام در كربلا او بیش از شش برادر را از دست داد؛ برادرانى چون حسین‏علیه‏السلام، عباس، عبد اللّه، عثمان، جعفر، ابوبكر و محمد. (48)

زینب‏علیهاالسلام با اینكه در شهادت هریك از آنها به شدّت گریه كرد، مخصوصاً در شهادت حسین بن على‏علیهماالسلام و على الخصوص آن لحظه‏اى كه وارد گودال قتلگاه شد، به‏گونه‏اى گریه كرد كه دوست و دشمن را به گریه انداخت؛ ولى جملاتى به زبان جارى كرد كه نشان مى‏داد به خوبى در این امتحان پیروز شده است. او دستهاى خود را زیر پیكر مقدس برادرش حسین برد و رو به آسمان كرد و گفت: «اِلَهِى تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقُرْبَانَ؛ (49) خدایا! این قربانى را از ما قبول كن.‌»

در مجلس ابن زیاد، ماندگارترین جمله را فرمود، آنجا كه ابن زیاد روى به جانب زینب‏علیهاالسلام نمود و گفت: «خداى را سپاس كه شما را رسوا كرد و كشت و گفته‏هاى شما نادرست از كار درآمد!»

زینب‏علیهاالسلام در پاسخ فرمود: «خداى را سپاس كه ما را به پیامبر خود، محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله گرامى داشت و ما را از پلیدیها پاك گردانید. فاسق است كه رسوا مى‏شود و نابكار است كه دروغ مى‏گوید و او ما نیستیم، بلكه دیگرى است.‌» (50)

ابن زیاد گفت: «كار خدا را با برادرت و اهل بیت خود چگونه دیدى؟»

زینب‏علیهاالسلام فرمود: «مَا رَأَیتُ اِلاَّ جَمِیلاً؛ (51) من جز نیكى و زیبایى از خدا ندیدم.‌» «اینان گروهى بودند كه خداوند شهادت را برایشان تقدیر كرده بود و به سوى جایگاه ابدى خود شتافته، در آن آرمیدند.‌»

چنان‏كه امام سجادعلیه‏السلام به ابن زیاد فرمود: «اَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِى یابْنَ زِیادٍ اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةً وَكَرَامَتُنَا الشَّهَادَةُ؛ (52) مرا از مرگ مى‏ترسانى؟! مگر نمى‏دانى كه كشته‏شدن عادت ما است و شهادت [در راه خدا] براى ما كرامت است؟»

نقص ثمرات‏

نقص ثمرات را برخى به معناى كم‏شدن میوه‏هاى درختان گرفته‏اند و بعضى به معناى كم‏شدن میوه درخت خرما؛ ولى مرحوم علامه طباطبایى مى‏گوید: «امّا كلمه «ثمرات» ظاهراً مراد به آن اولاد باشد؛ چون نقص فرزندان و كم‏شدن مردان و جوانان، با جنگ مناسب‏تر است تا نقص میوه‏هاى درختان.‌» (53)

در این صورت، باید گفت: زینب‏علیهاالسلام با نقص ثمرات نیز امتحان شد و به خوبى امتحان پس داد؛ چراكه جوانان خویش را با تسلیم تمام، تقدیم راه خدا نمود.

عبد اللّه بن جعفر، همسر زینب، دو فرزند خود را نزد امام حسین‏علیه‏السلام براى یارى آن حضرت فرستاد و آن دو در وادى عقیق به امام‏علیه‏السلام ملحق شدند.

یكى عون بود كه فرزند زینب كبرا عقیله بنى هاشم بود. او در روز عاشورا با این رجز وارد جنگ شد:

اِنْ تَنْكُرُونِى فَاَنَابْنُ جَعْفَر                                           شَهِیدُ صِدْقٍ فِى الْجَنَانِ اَزْهَرَ

یطِیرُ فِیهَا بِجَنَاحٍ اَخْضَرَ                                             كَفَى بِهَذَا شَرَفاً فِى الْمَحْشَرِ (54)

«اگر مرا نمى‏شناسید، پس من پسر جعفر [طیار] م. شهید صدق در بهشت كه با بالهاى سبزرنگش در بهشت پرواز مى‏كند و این شرف در روز قیامت كفایت مى‏كند.‌»

او عده‏اى را كشت و سرانجام توسط عبد اللّه بن قطنه به شهادت رسید. زینب‏علیهاالسلام براى احترام به برادر و براى جلوگیرى از شرمسارى او، به كنار جنازه فرزندش نیامد؛ در حالى كه خویش را زودتر از امام حسین‏علیه‏السلام به كنار جنازه على اكبر رساند.

دیگرى محمد بن عبد اللّه جعفر است كه او نیز در روز عاشورا توسط عامر بن نهثل تمیمى به شهادت رسید. علاوه بر آن دو، عبید اللّه بن عبد اللّه بن جعفر، كه مادرش خوصاء دختر حفصه بود و فرزندخوانده زینب‏علیهاالسلام شمرده مى‏شد، و قاسم بن محمد بن جعفر كه داماد حضرت زینب‏علیهاالسلام، شوهر‌ام كلثوم دختر آن بانو، نیز به شهادت رسید (55) و زینب‏علیهاالسلام چون كوه در مرگ آنان صبر و بردبارى نمود.

راز پیروزى زینب‏علیهاالسلام

قرآن كریم در ذیل آیه سوره بقره كه پنج مورد از امتحانات سخت الهى در آن نام برده شده، مى‏فرماید: «وَبَشِّرِ الصَّبِرِینَ»؛ (56) یعنى بشارت پیروزى در امتحانات الهى مخصوص كسانى است كه صبر داشته باشند.

زینب‏علیهاالسلام در صبر و بردبارى یكه‏تاز میدان بود و زبانزد خاصّ و عام. در زیارت‏نامه آن بانو مى‏خوانیم: «لَقَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِكِ مَلاَئِكَةُ السَّمَاءِ؛ ملائكه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.‌» مخصوصاً در ماجراى كربلا آن‏چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد كه صبر از روى او خجل گشت:

خدا در مكتب صبر على پرداخت زینب را                                 براى كربلا با شیر زهرا ساخت زینب را

بسان لیلة القدرى كه مخفى ماند قدر او                                                كسى غیر از حسین بن على نشناخت زینب را

آرى، تاریخ به صوت اعلا باید بگوید:

سلام بر تو اى كسى كه صبر شد حقیر تو                      ندیده بعد فاطمه جهان زنى نظیر تو

در مجلس ابن زیاد، آن‏گاه كه آن ملعون با نیش زبانش نمك به زخم زینب‏علیهاالسلام مى‏پاشد و براى آزردن او مى‏گوید: «كَیفَ رَأَیتِ صُنْعَ اللّهِ بِاَخِیكِ وَاَهْلِ بَیتِكِ؛ (57) كار خدا را با بردار و خانواده‏ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مى‏خواهد بگوید كه دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب‏علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمى‏كند. گویى از قبل براى این شماتتها اندیشه نموده و پاسخى آماده كرده است. او با آرامشى كه از صبر و رضاى قلبى حكایت داشت، فرمود: «مَا رَأَیتُ اِلاَّ جَمِیلاً؛ (58) جز زیبایى چیزى ندیدم.‌» ابن زیاد از پاسخ یك زن اسیر در شگفت مى‏ماند و از این‏همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبتها متعجب مى‏شود و قدرت محاجّه را از دست مى‏دهد.

ابن اثیر از مورّخین بزرگ اهل سنّت مى‏گوید: «وَكَانَتْ زَینَبُ اِمْرَأَةً عَاقِلَةً لَبِیبَةً جَزْلَةً... وَهُوَ یدُلُّ عَلَى عَقْلٍ وَقُوَّةِ جَنَانٍ؛ (59) زینب زنى بود عاقل و خردمند و با زكاوت... و این [یعنى كلام حضرت در مجلس یزید] بر عقل و قوّت قلب [و پایدارى او] دلالت دارد.‌»

جلال الدین سیوطى از مفسّرین اهل سنّت مى‏گوید: «وَكَانَتْ لبیبَةً جَذْلَةً عَاقِلَةً لَهَا قُوَّةُ جَنَانٍ؛ (60) زینب بانویى خردمند و عاقل بود و از قوّت قلب [و مقاومت‏] برخوردار بود.‌»

و نیز علاّمه مامقانى از علماى شیعه مى‏گوید: «وَهِىَ فِى الصَّبْرِ وَالثُّبَاتِ وَحِیدَةٌ؛ (61) او در صبر و پایدارى یكتا و بى‏همتا بود.‌»

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

1) انبیاء/ 35.

2) اعراف/ 168.

3) كهف/ 7.

4) بقره/ 155 - 157.

5) آل عمران/ 186.

6) ر. ك: محمد/31.

7) ر. ك: نمل/40.

8) ر. ك: انعام/ 165.

9) ر. ك: مائده/ 94.

10) قصص/ 21.

11) ارشاد، شیخ مفید، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، ج 2، ص 35؛ قصّه كربلا، على نظرى منفرد، انتشارات سرور، ص 79.

12) قصّه كربلا، ص 77 و 78؛ مقتل الحسین، مقرّم، بیروت، دار الكتاب، ص 165؛ تظلّم الزهراء، رضى القزوینى، منشورات الرضى، ص 153.

13) قصص/ 22.

14) العقد الفرید، ابن عبد ربه الاندلسى، بیروت، مكتبة الهلال، ج 4، ص 166.

15) ر. ك: مثیر الاحزان، ابن فهد الحلّى، مؤسسة الامام المهدى، قم، ص 39.

16) اسم كوه یا منزلى است بین كوفه و بصره.

17) انساب الاشراف، بلاذرى، دار التعارف، بیروت، ج 3، ص 166؛ قصّه كربلا، ص 164.

18) واقصه» موضعى است در راه مكّه به عراق.

19) ر. ك: ارشاد مفید، ج 2، ص 72.

20) تفسیر مجمع البیان، علمیه اسلامیه، تهران، ج 3، ص 502.

21) مقتل الحسین، ص 182؛ قصّه كربلا، ص 191.

22) ر. ك: وقایع الایام، ملاّ على تبریزى خیابانى، المطبعة المرتضویة، نجف، ص 171.

23) ر. ك: ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 93؛ قصّه كربلا، ص 250 و 251.

24) نفس المهموم، شیخ عباس قمى، بصیرتى، قم، ص 346؛ قصّه كربلا، ص 360.

25) ر. ك: زیارت ناحیه، بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، مؤسسة الوفاء، بیروت، ج 98، ص 317.

26) ذریعة النجاة، گرمرودى، انتشارات بنى هاشمى، تبریز، ص 147.

27) اللهوف، سید بن طاووس، انتشارات داورى، قم، ص 53.

28) قصّه‏هاى هجرت، ص 382.

29) همان.

30) همان.

31) حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 298.

32) وسیلة الدارین، ص 297؛ قصّه هجرت، ص 386.

33) ر. ك: پیشواى شهیدان، ص 129 - 228، به نقل از: یك كهكشان اشك، حسن جلالى عزیزیان، مؤسسه چاپ و انتشارات حدیث، ص 74.

34) ر. ك: ارشاد مفید، ج 2، ص 116.

35) ر. ك: تاریخ الطبرى، محمد بن جریر طبرى، دار سویدان، بیروت، ج 5، ص 234، با تلخیص، قصّه هجرت، ص 447 و 448.

36) منتخب طریحى، ج 2، ص 480.

37) بحار الانوار، ج 45، ص 145.

38) بحار الانوار، ج 45، ص 133؛ الاحتجاج، طبرسى، ج 2، ص 122.

39) بحار الانوار، ج 36، ص 59؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 317؛ امالى طوسى، ج 1، ص 190.

40) ریاحین الشریعة، شیخ ذبیح اللّه محلاّتى، دار الكتب الاسلامیة، ج 3، ص 62.

41) ر. ك: ارشاد مفید، ج 2، ص 112.

42) الملهوف، ص 55.

43) امالى، شیخ صدوق، انتشارات اسلامیة، تهران، مجلس 31، ح 2.

44) معالى السبطین، ج 2، ص 55، به نقل از: سوگنامه آل محمد، محمد محمدى‏اشتهاردى، انتشارات ناصر، قم، نهم، 1375، ص 398.

45) ر. ك: زیارت‏نامه حضرت زینب‏علیهاالسلام، ص 6.

46) الملهوف، ص 67.

47) سوگنامه آل محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله، ص 522.

48) قصّه هجرت، ص 343 - 346.

49) مقتل الحسین، مقرّم، ص 307.

50) ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 115.

51) همان.

52) الملهوف، ص 68؛ قصّه هجرت، ص 446.

53) تفسیر المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایى، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، انتشارات اسلامى، قم، یازدهم، ج 1، ص 531.

54) ابصار العین، شیخ محمد سماوى، انتشارات بصیرتى، قم، ص 39.

55) ر. ك: ابصار العین، ص 40؛ قصّه هجرت، ص 338 و 339.

56) بقره/ 155.

57) بحار الانوار، ج 45، ص 115 و 116.

58) همان.

59) اسد الغابه، ابن اثیر، دار المعرفة، ج 5، ص 300؛ الاصابة، ابن حجر عسقلانى، دار الجبل، ج 7، ص 684.

60) فاطمة الزهراء، بهجة المصطفى، احمد الرحمانى الهمدانى، نشر مرضیه، ص 640.

61) علاّمه مامقانى، به نقل از: ماهنامه مبلّغان، ش 45، ص 55.

450 دفعه
(0 رای‌ها)