روش خطابه و سخنوری (2)

(بخش دوم)

اشاره

در قسمـت اوّل از این مقــاله بحث‌هایی چون ماهیت خطابه، ابعاد فنّ خطابه و عناصر خطابه مطرح گردید.

در این بخش از مقاله در ابتدا به طرح بعضی از مشكلات منبر اشاره شده و سپس به بحث‌هایی چون روش‌های عملی سخنوری و تذكّرات مهّم در خطابه پرداخته شده است.

اعتماد به نفس (1)

از مهمترین عوامل توفیق در سخنرانی، داشتن «اعتماد به نفس» است.

هم به معنای شناختِ توان و استعداد خود برای سخنرانی، هم به كارگیری این استعداد. این‌ها زمینۀ خجالت نكشیدن می‌شود. به نكاتی در این زمینه توجّه كنید:

1 ـ مخاطبان را، باید چنان فرض كرد كه نسبت به موضوع، چیزی نمی‌دانند و مشتاق شنیدنند و جمع شده اند تا از زبان شما بشنوند.

2 ـ اگر دربارۀ موضوعی مطالعه كرده، مطالب كافی داشته باشیم، هنگام سخن به ما قوّت قلب می‌دهد.

3 ـ اگر رو به روی آینه به تمرین خطابه بپردازیم، برای پیدایش اعتماد به نفس، مؤثر است.

4 ـ به خودمان تلقین كنیم كه توانایی خطابه را داریم و دشواری‌های كار را جزئی و قابل حل و غلبه بشماریم.

5 ـ به خود بقبولانیم كه سخنوران معروف هم ابتدا بی تجربه بوده اند و مهارت را با تمرین و ممارست به دست آورده اند.

6 ـ جلسۀ سخنرانی را همچون یك میدان نبرد تصور كنیم، كه هر چه با روحیه‌تر باشیم، موفقتر خواهیم بود. با نداشتن روحیه، كار خراب می‌شود.

7 ـ گاهی شروع در سخن، مطالب بعدی را به یاد می‌آورد و نكاتی كه فكر هم نكرده بودیم، هنگام خطابه بر ذهن و زبان

جاری می‌شود. این نیز مایۀ قوت روح و اعتماد به نفس سخنران است.

اندوخته‌های ذهنی و محفوظات، گاهی با شروع به سخن، به یاد می‌آید و ناطق را امداد می‌رساند.

8 ـ برای تقویت اعتماد به نفس، باید از پیشنهادهایی كه به انسان برای گفتن یك حرف یا اجرای برنامه یا سخنرانی می‌شود، استقبال كرد. این مسؤولیت پذیری، نیروهای نهفتۀ انسان را بیدار و فعّال می‌سازد.

9 ـ كسی كه خود را كاملاً برای ایراد سخن آماده كرده باشد، اعتماد به نفس بیشتری خواهد داشت. پس باید برای كسب این آمادگی كوشید.

مشكل خجالت كشیدن

اغلب افراد، با مشكلی به نام «خجالت كشیدن» از ایراد سخن در حضور جمع، مواجهند و گرفتار دلهره و اضطراب می‌شوند.

خجالت و منشأ آن چیست؟ چگونه می‌توان با آن مقابله كرد؟

آن كه خجالت می‌كشد؛ یعنی، از نشان دادن و مطرح ساختن خود، ابا دارد، در خود آن شخصیت و استعداد را نمی‌بیند كه به ایراد سخن بپردازد.

فكر می‌كند خراب خواهد كرد یا آبرویش خواهد رفت یا ناتوانی‌اش برای دیگران آشكار خواهد شد یا ممكن است به او بخندند یا مسخره‌اش كنند. یا برای خودش، وجهه و شخصیت كاذبی پنداشته، كه می‌ترسد، اگر اقدام كند، آن وضعیت و شخصیت فرو خواهد ریخت. این‌ها همه پندارهایی است كه انسان را از رشد، باز می‌دارد.

علی علیه السلام فرموده است:

«قُرِنَتِ الهیبةُ بالخیبةِ والحیاءُ بِالحِرمان؛ (2) مهابت و بیم داشتن، همراه ناكامی است، و خجالت كشیدن، مقرون به محرومیت است.‌»

عوامل و ریشه‌های خجالت، معمولاً این هاست:

1 ـ فرهنگ و تربیت خانوادگی

2 ـ عدم اعتماد به نفس

3 ـ ترس از مجهولات آینده

4 ـ احساس حقارت و خود كم بینی

5 ـ انزوا و گوشه گیری

6 ـ احساس یك شخصیت موهوم و پنداری و ترس از زوال آن

7 ـ عدم تمرین و تكرار

وقتی پدر و مادر، كودكان را از آغاز، از حرف زدن جلوی دیگران منع كنند و میدان عرض اندام و ابراز شخصیت به آن‌ها ندهند، كم كم عقدۀ حقارت در فرزندان پدید می‌آید و از حرف زدن در مقابل دیگران خجالت خواهند كشید و برای سخنرانی و خطابه هم ناتوان خواهند بود.

در اثر تكرار، ترس‌ها از بین می‌رود و خجالت نابود می‌شود و كار برای انسان حالت عادی پیدا می‌كند. هر چیز غیر عادی، مایۀ خجالت می‌شود، ولی اگر عادی و طبیعی شد، خجالت هم زایل می‌گردد.

از هر چه خجالت و ترس داشتیم، باید خود را در كام آن بیندازیم، تا ترس و خجالت، از بین برود و آن هراس موهوم و وحشتِ بی جا و بی دلیل، زایل گردد. این تعلیم، از امیرمؤمنان علی علیه السلام است كه فرمود:

«اِذا هِبْتَ اَمْرا فَقَعْ فیهِ فاِنّ شِدَّةَ تَوَقّیهِ اَعْظَمُ ممّا تَخافُ منه؛ (3) هرگاه از چیزی مهابت و بیم داشتی، در آن قرار بگیر. چرا كه سختی پرهیز و پروا، بزرگتر از خود آن چیزی است كه از آن ترس داری.‌»

خودِ هول و هراس، شدیدتر از آن موضوعِ بیمناك است و اگر انسان با آن درگیر شد، در می‌یابد كه آن اندازه هم وحشتناك نبوده است. گاهی مانع اقدام انسان، بی خبری از استعداد خویش یا عدم اطلاع از جوانب و پیامدهای یك عمل است. وقتی اقدام كرد، هم میزان توانایی خود را به دست می‌آورد، هم از جوانب قضیه آگاهی تجربی پیدا می‌كند.

مثل كسی كه برای پریدن از یك جا یا پریدن در یك استخر، واهمه دارد. مشكل، همان نوبت اوّل است. تا نپریده، دلهره دارد. همین كه یك بار پرید، هم ترسش می‌ریزد، هم نوبت‌های بعدی برایش كاملاً عادی و راحت می‌شود.

ایراد سخن و اجرای برنامه در حضور دیگران نیز همین گونه است. باید اقدام كرد، تا كمرویی و بیمناكی از بین برود و حالت عادی پیدا كند.

به قول «اِمِرسون»: «كسی كه بر ترس غلبه نكند، هنوز اوّلین درس زندگی را نیاموخته است.‌»

كسانی هستند كه با ورود افراد مهمّ به جلسه، دست و پای خود را گم كرده، خود را باخته، سخنرانی را خراب می‌كنند. باید با اعتماد كامل به نفس، سخن را ادامه داد و مرعوب شخصیت این و آن نشد.

كسانی هم هستند كه مطالب را می‌دانند، امّا با ورود به جلسه یا آغاز سخنرانی، آن‌ها را فراموش می‌كنند. برای حلّ این كار، علاوه بر تكرار و ممارست در سخنرانی كه فرد را با اعتماد به نفس بار می‌آورد، همراه داشتن یادداشتی حاوی رؤوس مطالب مورد نظر مفید است، تا در هنگام سخن با یك نگاه اجمالی به آن‌ها، مطالب را به یاد آورد.

ارتباط گوینده و شنونده

در یك جلسۀ سخنرانی، میان ناطق و مستمعین، نوعی ارتباط متقابل و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری وجود دارد و این بستگی به شرایط جلسه، نوع سخن و محتوا، كیفیت سخنرانی، شرایط ظاهری و... دارد.

هر چه سخنران، قدرت تفهیم بیشتری داشته باشد، در جذب، موفّقتر است.

هر چه مستمع، شیفتۀ كلام گوینده و شخصیت او باشد، بهتر گوش می‌دهد

هر چه بهتر گوش دهد و شیفتگی و علاقه نشان دهد، ناطق، بیشتر سر حال و شور می‌آید. گفته اند: «نشاطُ القائل عَلی قَدْرِ فَهم السّامِع؛ (4) نشاط و شور گوینده به اندازۀ فهم شنونده است.‌»

هر چه سخنران، شور و حال بیشتری داشته باشد، هنرمندانه‌تر سخن می‌گوید و شور می‌آفریند.

بر عكس... سستی و بی حالی ناطق، به مستمعین هم سرایت می‌كند و گوش نكردن یا كم بودن یا كم فهم بودنِ شنوندگان، خطیب را هم بی حوصله می‌كند و از شور می‌اندازد. از این رو، گوینده باید موقعیت و زمینه را بسنجد و به اقتضا سخن بگوید. به فرمودۀ علی علیه السلام :

«لاتَتَكَلَّمَنَّ اِذا لَم تَجِدْ لِلْكَلامِ مَوقِعا؛ (5) اگر زمینه و جایگاه برای سخن نیافتی سخن مگوی.‌»

فــهم سخن گر نكند مستمع                                                        قوّت طبــع از متكلّم مجوی

فُسحت میــدان ارادت بیـار                                                        تا كه زند مرد سخنگوی، گوی

این ارتباط متقابل در این میدان‌ها قابل دقّت است:

1 ـ موضوع سخن گوینده و علاقۀ شنونده به مطلب

2 ـ شور و حال گوینده، نشاط و شیفتگی شنونده

3 ـ آهنگ متنوع در صدای گوینده

4 ـ حركات دست و اندام سخنران

5 ـ نگاه متقابل گوینده و شنونده به یكدیگر

6 ـ میزان شناخت آن دو از یكدیگر و احترام قائل شدن برای هم

با توجّه به نكات یاد شده، رعایت چند اصل، برای سخنران مفید است:

1 ـ توجّه و نگاه به همۀ شنوندگان، نه به سمت خاصّی یا گروه خاصّی

2 ـ چرخش نگاه، ملایم و نرم باشد، نه سریع و ناگهانی

3 ـ نگاه گوینده، دقیق و هوشیارانه باشد

4 ـ گاهی روی بعضی چهره‌ها دقیق شدن، جهت جلب توجّه

5 ـ صدا، یكنواخت نباشد، بلكه فراز و نشیب داشته باشد.

6 ـ كلمات گوینده، تحقیرآمیز و توهین آمیز نباشد.

7 ـ ادب و احترام قائل شدن برای شنوندگان

8 ـ پرهیز از خودستایی و غرور

9 ـ پرهیز از بیان عجز و ناتوانی خویش

10 ـ مراعات سطح فكر حضّار و تنظیم مطلب با آن (كَلِّمِ النّاسَ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِم)

هم سخنران باید بكوشد تا مباحث خود را در حدّ فهم مخاطبین و نیازهای فكری و روحی آنان تنظیم كند، هم شنوندگان باید بكوشند تا سطح فكر خود را بالا ببرند و به مطالب عمیق‌تر و اساسی تری علاقه نشان دهند.

آنچه سخن گوینده را بر دل‌ها می‌نشاند، شخصیت معنوی و رفتار انسانی اوست. تنها اهل «حرف» نبودن، بلكه جلوۀ حرف‌ها را در «عمل» داشتن وگرنه، تیر سخن از كمان دهان فراتر نمی‌رود و به هدف نمی‌رسد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به ابوذر فرمود:

«مَثَلُ الَّذی یدعُو بِغَیرِ عَمَلٍ كَمثلِ الَّذی یرمی بِغیرٍ وَتَرٍ.‌» (6)

تیر سخنت به آب، شلیك مكن بیهوده و بی حساب، شلیك مكن

حرف و عمل تو چون سلاح است و خشاب هشدار كه بی خشاب، شلیك مكن (7)

عمل، زبان بین المللی است و آن كه رفتار و زندگیش آیینۀ افكار و اعتقاداتش باشد، سخنش از دل بر می‌خیزد و بر دل‌ها می‌نشیند.

این مهم‌ترین عاملی است كه میان گوینده و شنونده «ارتباط» ایجاد می‌كند. البته هم كیفیت زیستن و حرف زدن و هم محتوای سخن، در ایجاد این رابطه مؤثر است.

«ما با چهار چیز با مردم در تماس هستیم و ارزش و موقعیت ما از روی این چهار چیز معلوم می‌شود، و عبارتند از:

1 ـ آنچه می‌كنیم.

2 ـ آنچه جلوه می‌كنیم.

3 ـ آنچه می‌گوییم.

4 ـ آن طور كه می‌گوییم... .‌» (8)

روشهای عملی

در این قسمت، به برخی از تمرینهای عملی اشاره می‌شود كه به كار بستن آن‌ها، توانایی نطق و خطابه و مهارت بر سخنوری را افزایش می‌دهد، یا برای آغازگران و مبتدیان، می‌تواند به صورت شیوه‌های عملی مفید باشد:

1 ـ متنی، مقاله‌ای یا بخشی از یك كتاب را مطالعه كنید، سپس آن را كنار گذاشته به بازگو كردن آن‌ها بپردازید.

2 ـ درسی را كه آموخته اید، مثل یك معلم برای دیگری (یا برای خودتان) بازگو كنید.

3 ـ در تنهایی به تمرین بپردازید و سخنرانی كنید و جلوی آینه ایستاده، نحوۀ حركات و چهره و بیان خود را به دقّت كنترل كنید.

4 ـ سخنرانی‌های تمرینی یا اصلی خود را در نوار ضبط كنید، بعدا گوش كنید تا ضعف‌ها و نارسایی‌های آن را شناخته، اصلاح كنید.

5 ـ نسبت به رسایی صدای خود و خوش آهنگی آن و فراز و فرود لحن و آهنگ صدا، تمرین كنید.

6 ـ كلمات را فصیح، محكم، واضح و روشن ادا كنید؛ نه جویده جویده، یا ناقص.

7 ـ از حركات دست و اندام و تغییر در چهره و شیوۀ نگاه، بهره گیری كنید.

8 ـ متن سخنرانی‌های مهمّ خطبای نامدار را از نوار بدقّت گوش كنید یا اگر نوشته است، بخوانید و از جهات مختلف دقّت كنید تا عوامل جاذبه و گیرایی آن‌ها را شناخته، شما هم به كار بندید.

9 ـ برای رسایی صدا، گاهی در صحرا و جنگل و فضای آزاد، با صدای بلند سخن بگویید یا متنی و شعری بخوانید تا صدایتان صاف و شفّاف گردد.

10 ـ گاهی پیش نویس نطق خود را روی كاغذ بیاورید و تدوین كنید، سپس طبق آن به تمرین بپردازید، البته مانعی ندارد كه سرفصل مطالب را یادداشت كنید تا هنگام سخنرانی از یادتان نرود.

11 ـ خود را برای نطق‌های كوتاه و سخنرانی‌های پنج دقیقه‌ای هم آماده سازید تا دور از حواشی و مطالب غیر لازم، در حدّاقلّ زمان، حدّاكثر مطالب را بتوانید به اطلاع شنوندگان برسانید. این در پیام رسانی یا ارائۀ گزارش بسیار مهمّ است.

12 ـ برای تقویت نطق و بیان، گاهی موضوعات معمولی را؛ مثلاً: باغچه، كوه، قلم، آب، معلم، اسراف، شهید و... . در نظر بگیرید و بدون مقدّمه شروع كنید به سخنوری پیرامون آن و هرچه به فكرتان رسید، در همان لحظه بگویید این تمرین ذهن را خلاّق و بیان را گویا می‌سازد.

چند تذكّر مهمّ

1 ـ قبل از آغاز سخنرانی، فرصتی مناسب، برای تمركز فكری و آرامش روحی داشته باشید و در ذهن خود یا در جایی تنها و در حال قدم زدن، مروری بر آنچه می‌خواهید بگویید، داشته باشید. علی علیه السلام فرمود: «فَكِّرْ ثُمَّ انْطِقْ؛ اول اندیشه و آنگهی گفتار.‌»

2 ـ پیش از ایراد سخن، مروری سریع به آنچه خواهید گفت، داشته باشید.

3 ـ به صورت متعادل سخنرانی كنید؛ نه خیلی تند، نه خیلی كند و خسته كننده.

4 ـ با شیوه‌های مختلف مربوط به صدا، نگاه، حركات و... سعی كنید شنوندگان را همواره متوجّه سخنان خود قرار دهید و اگر شنوندگان را خسته یا خواب آلوده یافتید، با بیان حكایت یا طرح سؤال یا شیوه‌ای دیگر، نشاط را به جلسه و افراد، بازگردانید.

5 ـ بیش از وقت و مقدار مقرّر، صحبت نكنید تا حاضرین خسته نشوند.

6 ـ تا می‌توانید، از حفظ و خارج از نوشته سخنرانی كنید.

7 ـ خلاصۀ مطالب را در پایان به صورت نتیجه گیری بیان كنید.

8 ـ از پراكنده گویی، پرچانگی و تفصیل‌های ملال آور بپرهیزید. (9)

9 ـ هنگام سخن، به شنوندگان نگاه كنید و همه را زیر نظر داشته باشید.

10 ـ از شوخی‌های سبك و مطالب مبتذل و تعبیرات ركیك و زننده اجتناب كنید. رعایت عفت كلام، موجب جلب احترام مستمعین است و كلمات دور از نزاكت اخلاقی و سبك، در شأن خطیب نیست و او را در نظرها پایین می‌آورد.

11 ـ وقار و متانت را حفظ كرده، بی جهت عصبانی نشوید.

12 ـ اگر مناسب باشد، در جلسۀ سخنرانی، سؤال و جواب داشته باشید.

13 ـ رعایت حال شنوندگان را داشته، از نظر جسمی و روحی آمادگی هایشان را در نظر بگیرید.

14 ـ از تقلید و سبك بیان دیگران بپرهیزید. استفاده از تجربه و شیوه، با تقلید فرق دارد.

15 ـ از تكیه دادن به میز و تریبون یا لم دادن روی منبر و صندلی بپرهیزید.

16 ـ از بازی كردن با تسبیح، دكمۀ لباس، موی سر و صورت و هر چیز دیگری كه عامل حواس پرتی شنوندگان از موضوع بحث شماست، پرهیز كنید.

17 ـ در محیط پیرامون یا پشت سر سخنران، نباید صحنه‌ها، رفت و آمدها، تابلوها، لوازم تزیینی یا هر چیزی كه توجّه افراد را از سخنران به آن‌ها معطوف سازد وجود داشته باشد. همچنین طرز نشستن افراد به نحوی باشد كه ورود تازه واردین به جلسه، حواس‌ها را پرت نكند.

18 ـ اگر محیط سخنرانی كوچك است و حاضران اندكند، نیازی به بلندگو نیست.

19 ـ حاضران را از پراكنده نشستن جلوگیری كنید. سعی كنید همه یك جا و متمركز و نزدیك سخنران بنشینند.

20 ـ پیش از حضور در محل سخنرانی، تا می‌توانید از وضعیت جلسه و مكان آن و تعداد حاضرین و سطح فكر و نیاز شنوندگان و زمینه‌های فكری و اجتماعی و روحی آنان اطلاعات لازم را كسب كنید.

21 ـ قبل از شروع سخنرانی، كمی مكث كنید تا توجّه شنوندگان جلب شود. همچنین قبل و بعد از نكات مهمّ سخنرانی، اندكی مكث كنید.

22 ـ با حالت خستگی یا بلافاصله پس از غذای زیاد خوردن، سخنرانی نكنید. قبل از خطابه، خستگی خود را برطرف سازید. چند نوبت تنفس عمیق قبل از سخنرانی و پس از آن آرامش می‌آورد و خستگی‌ها را می‌برد.

23 ـ لباس و سر و وضعتان هنگام سخنرانی منظم، تمیز و مرتب باشد.

24 ـ با حالت شتاب و عجله سخنرانی نكنید. آرامش را در طول سخن داشته باشید.

25 ـ برای شنوندگان كم، مكان كوچكی قرار دهید تا در فضای وسیع، پراكنده ننشینند و شوق و شور سخنران از بین نرود.

26 ـ وضع نور، حرارت، هوا و... مطلوب باشد.

27 ـ گاهی سرعت بیان را به تناسب مطلب، تغییر دهید و كم یا زیاد كنید.

28 ـ بكوشید در سخنرانی، با مخاطبان تماس و رابطه برقرار كنید و صمیمی شوید.

29 ـ انرژی خود را هنگام سخنرانی، بجا و باندازه مصرف كنید و خود را بیش از حدّ نیاز، خسته نسازید.

30 ـ از دوستان صمیمی به طور جدی بخواهید تا اشكالات سخنرانی شما را به شما تذكر دهند و شما نیز مجدّانه بكوشید تا آن‌ها را برطرف كنید.

31 ـ سخنرانی را شغل و حرفۀ خود ندانید، بلكه از سر سوز و تعهّد و وظیفه به خطابه روی آورید، تا تأثیر آن كاسته نشود.

32 ـ از تكرار مطلب برای مستمعان بپرهیزید، كه از حلاوت و جاذبۀ آن می‌كاهد.

به قول سعدی:

سخن گرچه دلبند و شیرین بود                                            سزاوار تصدیق و تحسین بود

چو یك بار گفتی مگو باز پس                                             كه حلوا چو یك بار خوردند بس

          پایان

پاورقــــــــــــــــــــی

 

1 ـ متن حاضر از كتاب روش‌ها،نوشته‌ی استاد جواد محدّثی، نقل شده است.

2 ـ میزان الحكمه، ج 2، ص 565.

3 ـ نهج البلاغه (صبحی صالح) ، حكمت 175.

4 ـ محاضرات الأدباء، راغب اصفهانی، ج 1، ص 71.

5 ـ غرر الحكم.

6 ـ مكارم الاخلاق، ص 465 (چاپ جامعه مدرسین).

7 ـ از مؤلف.

8 ـ ناطقین زبردست، ص 206 (چاپ سوم).

9 ـ علی علیه السلام : « الكلام كالدّواء، قلیله نافعٌ و كثیره قاتلٌ.‌» ، (غرر الحكم).

446 دفعه
(0 رای‌ها)