خطبه فدکیه حضرت زهرا علیهاالسلام
خطبه فدکیه دارای مضامینی بلند در معارف اسلامی است و مشتمل بر مباحثی هم چون معرفه الله، شناخت مبدأ و معاد، مقامات و خدمات بر جسته پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، فلسفه احکام اسلامی، تبیین جایگاه ولایت علی علیهالسلام و خدمات برجسته ایشان میباشد.
هر خواننده منصفی با مطالعه آن اعتراف میکند که این کلمات نمیتواند جز از مشکات وحی یا کسی که در خانه وحی پرورش یافته، صادر شده باشد. علاوه بر این، فصاحت و بلاغت عجیبی که همچون امواج دریا بر سراسر این خطبه حاکم و جاری است، انسان را بی اختیار به یاد خطبههای آتشین، غرّا، پر محتوا و اعجاز آمیز امیر مؤمنان علی علیهالسلام میاندازد و نشانهای از مقام منیع علمی آن بزرگوار است. دانشمند و حدیث شناس معروف اسلام، علامه مجلسی رحمه الله ) در باب فصاحت و بلاغت این خطبه میفرماید: «الَّتِی تَحَیرَ مِن العُجْبِ مِنْهَا وَ الاَعْجَابِ بِهَا اَحْلامُ الفُصَحَاءِ وَ البُلَغَاءِ؛ [1] خطبهای است که اهل فصاحت و بلاغت از شگفتی و تعجب نسبت به آن در تحیر فرو رفته اند.»
بسیاری از بزرگان شیعه و سنّی، از جمله: احمد بن ابی طاهر [2] ، ابن ابی الحدید [3] ، ابن اثیر [4] ، طبری [5] ، سید مرتضی [6] ، شیخ صدوق [7] ، قاضی نعمان [8] ، طبرسی [9] ، و علامه مجلسی [10] ، این خطبه را نقل کرده و بسیاری از علما و دانشمندان، از قبیل: خلیل بن احمد [11] ، ابن درید [12] ، مسعودی [13] ، ازهری [14] ، زمخشری [15] ، ابن منظور [16] ، کلینی [17] و ابن عبدربّه [18] ، به آن اشاره کرده اند.
هیبت حضور
وقتی خبر توطئه عمر و ابوبکر در مورد فدک به فاطمه علیهاالسلام رسید، با هیبت خاصّی به سوی مسجد - جایی که ابوبکر در آن بود - حرکت کرد. مورّخین نحوه حرکت ایشان را این گونه ترسیم کرده اند: «مقنعه بر سر پیچیده و چادر برسر کرد و در میان گروهی از خدمتکاران و یاران و زنان قوم [به سوی مسجد] روانه شد. در اثر شتاب بر پایین لباس خود پای میگذاشت. راه رفتن ایشان همانند راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله، بود تا اینکه بر ابوبکر که در میان مهاجرین و انصار و دیگران نشسته بود، وارد شد.
بین فاطمه علیهاالسلام و حاضران پردهای آویخته شد. ایشان نشستند و نالهای جان سوز سر دادند. این ناله همگان را به خروش آورد و صدای حاضران به گریه بلند شد؛ به گونهای که مجلس به لرزه در آمد. حضرت زهرا علیهاالسلام سکوت کردند تا صدای حاضران آرام گشت و التهابشان فرو نشست. آن گاه سخن را با حمد و ثنای الهی و مدح پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آغاز کردند. دو باره حاضران شروع به گریستن کردند. [پس از مدتی] حاضران که سکوت کردند، آن حضرت سخن را ادامه دادند.» [19]
در این حرکت و حضور انقلابی سرور زنان عالم، سه نکته مهم نهفته است:
الف. موقعیت شناسی
آنچه در این حرکت توجه انسان را جلب میکند، فرصت شناسی و استفاده به جا از موقعیتهای سیاسی و اجتماعی زمان است. وقتی خلفا تصمیم میگیرند فدک را که حدود سه سال در ملکیت فاطمه بود [20] و همگان بر این امر آگاهی داشتند، از ایشان بگیرند، بانوی بزرگ اسلام از این موقعیت پیش آمده که توجه همگان را به خود جلب کرده بود، استفاده کرد و برای دفاع از امر مهمی به نام ولایت و امامت به میدان آمد و سبب رسوایی دستگاه خلافت گردید.
ب. الگوی نمونه
این حرکت تاریخی فاطمه علیهاالسلام همان طور که الگوی مناسبی برای تمام انسانهای آزاده جهان است که در مقابل ظلم و بی عدالتی سکوت نکنند و از حقّ دفاع کنند، الگوی ویژهای برای زنان جامعه اسلامی میباشد تا ضمن رعایت شئونات اسلامی و حفظ حجاب و عفّت، در مسائل اجتماعی حضور پیدا کرده، از عدالت و عدالت خواهی و حقوق مشروعه خود و جامعه دفاع کنند.
آری، زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام و دیگر زنان بزرگ اسلامی پاسخ محکمی به توطئه کسانی است که احکام و آداب اسلامی را مانع فعالیتهای اجتماعی زنان میشمارند تا با این بهانه احکام اسلامی را کنار زده، با برچیدن عفّت عمومی جامعه به اهداف شوم خود که نابودی فرهنگ و معنویت جامعه است، نائل آیند.
ج. محبّت حقیقی
نکته دیگر، گریههای طولانی حضّار است. این حادثه علاوه بر اینکه از نفوذ کلمه فاطمه علیهاالسلام حکایت دارد، ما را به این نکته مهمّ و اساسی رهنمون میسازد که ابراز علاقه و گریه برای اهل بیت علیهالسلام تنها شرط سعادت و نجات نیست؛ چرا که مخاطبین سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام نیز بر درد و رنج آن حضرت گریستند و ناله سر دادند، امّا دریغا که به همین اکتفا کردند و از پیروی ایشان سر باز زدند و موجب شدند جامعه اسلامی از مسیر الهی ولایت خارج شود و به بی راهه خلافت و پادشاهی سقوط کند.
دفاع از ولایت
یکی از موضوعات مهمی که دشمنان اسلام بر آن میتازند و تهاجم وسیعی بر آن وارد میکنند، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهالسلام است. امروزه وظیفه دفاع از حریم ولایت بیش از گذشته احساس میشود. از این روی، در نوشتار حاضر با مدد جستن از خطبه فدکیه حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی در موضوع ولایت بیان میکنیم.
نور چشم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از حمد خدا و بیان توحید خداوند، به اهمیت قرآن و ویژگیهای آن اشاره میکند و سپس به بیان اسرار احکام الهی میپردازد و میفرماید: «فَجَعَلَ اللهُ الاِیمَانَ تَطْهِیراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلاةَ تَنْزِیهاً لَكُمْ عَنِ الكِبْر... وَطَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ اِمَامَتَنَا اَمَاناً مِن الفُرْقَةِ؛ [21] خداوند ایمان را سبب تطهیر شما از شرک قرار داده و نماز را وسیله پاکی از کبر و غرور... و اطاعت ما (اهل بیت) را باعث نظام ملّت [اسلام] و امامت ما را امان از تفرقه و پراکندگی قرار داده است.»
فاطمه علیهاالسلام در این فرازها مسلمانها را به امری فرا میخواند که پدر بزرگوارش در طول رسالت خود، در موقعیتهای مختلف و با بیانهای متعدد مردم را به آن دعوت کرد که نمونه بارز آن سخنان، «حدیث ثقلین» است.
تاریخ نیز گواه صادقی بر گفتار حضرت فاطمه علیهاالسلام است؛ چرا که جامعه اسلامی با فاصله گرفتن از اهل بیت علیهالسلام و پیروی نکردن از ایشان تاوان سنگینی پرداخت کرد و کار به جایی رسید که پس از گذشت چند سال از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شخص فاجر و فاسقی چون یزید که از اسلام فقط نام آن را همراه داشت، در رأس حکومت اسلامی قرار گرفت و با پدید آوردن فجایعی چون عاشورا و حرّة [22] ، ننگ ابدی را بر پیشانی جامعه اسلامی علامت زد.
برادری با رسول خدا صلی الله علیه و آله،
فاطمه زهرا علیهاالسلام در فراز دیگری از سخنان خود فرمود:
«ای مردم! بدانید که من فاطمه هستم و پدرم محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. آنچه میگویم، آغاز و انجامش یکی است و آنچه را میگویم، غلط نیست و در افعالم خطا نمیپویم. از میان شما پیامبری برایتان آمد که از سختیهای شما رنج میبرد و به [هدایت] شما علاقه وافر داشت و نسبت به مؤمنین مهربان بود.» [23]
«فَاِنْ تَعُزُّوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبِی دُونَ نِسَائِكُمْ وَ اَخَا اِبْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِكُمْ وَ لَنِعْمَ المُعَزی الَیهِ صلی الله علیه و آله، ؛ [24] هر گاه نسبت او را بجویید واو را بشناسید،می بینید که اوپدر من است، نه پدر زنهای شما وبرادر پسر عموی من است، نه مردان شما وچه افتخاری است این نسبت! درود خدا بر او وخاندانش باد!»
در این فراز، جگر گوشه پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نسبت خود با پدر را متذکر میشود تا همگان بفهمند که دستگاه خلافت با بضعة المصطفی صلی الله علیه و آله، و پاره تن او چگونه بد رفتاری میکنند؛ پیامبری که رحمه للعالمین وغمخوار ودلسوز مؤمنین بود. آن گاه به مقام عصمت خویش اشاره میکند ومی فرماید که حرف ب اطل وعمل خلاف از من صادر نمیشود. آری، کسی که خدا او را ازآلودگی پاک گردانده ومقام عصمت را به او هدیه کرده وآیه (اِنَّمَا یرِیدُ اللهَ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البَیت وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً) [25] را در شأن او وپدر وشوهر وفرزندانش نازل کرده است،چگونه خطا کند و بر خلاف دستور خداوند چیزی را ادعا کند. این خود برهان قاطعی بر دروغ گویی ومکر وفریب دستگاه خلافت بود.
آن حضرت در ادامه نسبت امام علی علیهالسلام با پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم را بیان میکند؛ نسبتی که اگر از میان فضائل بی شمار علی علیهالسلام جز این فضیلت نبود، بر حقانیت او وباطل بودن مخالفین او کافی بود وآن نسبت برادری علی علیهالسلام وپیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در میان امت اسلامی فقط علی علیهالسلام را لایق این نسبت میداند و علی علیهالسلام رابرادرخویش معرفی میکند که این جز به خاطر هم سخنی وقرب رتبه ومنزلت علی علیهالسلام با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمیباشد.
مورخین بزرگ شیعه وسنی نقل میکنند:پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابش از مهاجرین وانصار عقد اخوّت وبرادری ایجاد کرد. پس از اینکه هر کدام از اصحاب، برادری اختیار کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست علی علیهالسلام را گرفت وفرمود: «اَمَا تَرْضَی اَنْ اَكُونَ اَخَاكَ فَقَالَ عَلِی بَلَی یا رَسُولَ اللهِ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله، اَنْتَ اَخِی فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ؛ [26] آیا راضی نمیشوی من برادرت شوم؟ علی علیهالسلام عرض کرد: آریای فرستاده خدا! آنگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.»
سربازی فداکار
از آنجا که این حرکت تاریخی فاطمه علیهاالسلام برای دفاع از ولایت علی علیهالسلام انجام شد، ایشان پس از بیان خدمات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و برچیدن بت پرستی و عزت دادن به مسلمانان و... به جنگهای پیامبروعلی علیهالسلام اشاره میکند و میفرماید: «بَعْدَ الَّلتَیا وَ الَّتِی [27] وَ بَعْدَ اَنْ مُنِی بِبُهَمِ الرِّجَالِ وَ ذُوْبَانِ العَرَبِ وَ مَرَدَهِ اَهْلِ الكِتَابِ كُلَّمَا اُوقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ اَطْفَاهَا اللهُ؛ [28] پس از سختیهای کوچک و بزرگ و بعد از اینکه گرفتار شجاعان نادان و گرگان عرب وکسانی از اهل کتاب که راه سرپیچی طی کردند، گردید، هرگاه جنگی میافروختند، خداوند آن را خاموش میساخت.»
گفتنی است که «بهم الرجال» شجاعان نادان عرب بودند که جز جنگ به هیچ چیز نمیاندیشیدند، از قبیل: عمروبن عبدود، مرحب خیبری، ولید و... و«ذُوْبَانُ العَرَب» غارت گران و گرگان عرب بودند که در کمین کاروانها مینشستند و آنان را غارت میکردند، از قبیل: ابوسفیان، ابوجهل، عمروعاص و... و«مَرَدَه اهْلَ الكِتاب» یهودیان و نصرانیهایی بودند که بر خلاف دستورات دینی خود، به مخالفت با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر خاستند. یهودیان قلعه خیبر از جمله آنان بودند.
فاطمه علیهاالسلام پس از اینکه امدادهای غیبی در یاری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در فراز قبل بیان فرمود، به دلاوریهای بی نظیر همسرش اشاره میکند و با عباراتی بسیار بلیغ و فصیح میفرماید: «اَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیطَانِ وَ فَغَرَتْ فَاغِرَهٌ مِنَ المُشْرِكِینِ قَذَفَ اَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا فَلا ینْكَفِئُ حَتَّی یطَاُ صِمَاخَهَا بِاَخْمَصِهِ وَ غَمَدَ لَهَبَهَا بِسَیفِهِ؛ [29] [هر گاه] شاخ شیطان نمایان میگشت و فتنههای مشرکان دهان میگشود، [پدرم] برادرش علی علیهالسلام را در کام آنان میافکند [و آنها را به وسیله او سرکوب میکرد] و او از این مأموریتهای خطرناک باز نمیگشت، مگر زمانی که سرهای دشمنان را پای مال میکرد [و بینیهای آنان را به خاک میمالید] و آتش جنگ را با آب شمشیرش خاموش میکرد.»
مصادیق جهاد و شجاعت علی علیهالسلام آن قدر زیاد است و روشن که هیچ کس را توان انکار آن نیست. ابن ابی الحدید یکی از دانشمندان اهل سنت، در این باره میگوید: «وَ اَمَّا الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ فَمَعْلُومٌ عِندَ صَدِیقِهِ وَ عَدُوِّهُ اِنَّهُ سَیدُ الْمُجَاهِدِینَ؛ [30] و اما جهاد [علی علیهالسلام ] در راه خدا [نیاز به توضیح ندارد؛ چرا که] نزد دوست و دشمن ایشان روشن است که او سرور جهادگران است.»
و نیز میگوید:« آیا جهاد برای احدی از مردم غیر علی علیهالسلام است. دانستی که بزرگترین غزوه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدر کبری بود که بیشترین ضربه را بر دشمن وارد کرد. [در این غزوه] هفتاد نفر از مشرکین به قتل رسیدند. علی علیهالسلام نیمی از آنها را کشت و دیگر مسلمانان و فرشتگان نیمی دیگر را. [31] »
پس در ادامه میافزاید:« طول دادن توضیح این فضیلت علی علیهالسلام معنایی ندارد؛ چرا که معلومات بدیهی همانند علم به وجود شهر مکه، مصر، و امثال آن دو میباشد [32] .»
اگر خواسته باشیم شرح جنگهای علی علیهالسلام را به رشته تحریر در آوریم، خود کتابی خواهد شد پرحجم و قطور که در این مقام گنجایش آن نیست.
برگی از فضائل
حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام پس از ذکر فدا کاریهای علی علیهالسلام در بیان شخصیت وجودی او به چند ویژگی آن حضرت اشاره میکند که عبارت اند از:
محو در ذات خدا
صفت بسیار مهم امیرمؤمنان علیهالسلام که راز و رمز علی بودن اوست، خدایی و محو در جمال ربوبی بودن است که فاطمه علیهاالسلام بیان میکند و میفرماید: «مَكْدُوداً فِی ذَاتِ اللهِ وَ مُجْتَهِداً فِی اَمْرِ اللهِ؛ [33] علی محو در ذات پروردگار و کوشای در امر خداوند است.»
او با تمام وجود خدا را میدید و همه چیز خود را فدای او میساخت. ذعلب یمانی از ایشان پرسید: «هَلْ رَاَیتَ رَبَّكَ یا اَمِیرَالمُومنِین؟فَقَالَ علیهالسلام اَفَاَعْبُدُ مَا لَا اَرَی؟ فَقَالَ وَ كَیفَ تَرَاهُ؟ فَقَالَ: لَا تُدْرِكُهُ العُیون بِمُشَاهِدَهِ العِیان وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ القُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِیمَان [34] ؛ای امیرمؤمنان! آیا پروردگار خود را دیده ای؟ پاسخ فرمودند: آیا چیزی را که نبینم، میپرستم؟عرض کرد: چگونه او را میبینی؟ فرمود: دیدهها هرگز او را آشکارا نمیبیند، ولی دلها با حقیقتهای ایمان او را درک میکنند.» آری، این ایمان کامل علی ( علیهالسلام بود که موجب میشد پردهای مقابل او و حقیقت حائل نگردد و حقیقت را با تمام وجود ببیند [35] . ایمان او را به درجهای از کمال رسانده بود که هیچ امری حتی بهشت و جهنم او را از خداوند غافل نمیکرد و میفرمود: «لَمْ اَعْبُدْهُ خَوْفاً وَ لَا طَمَعاً لكِنِّی وَجَدْتُهُ اَهْلاً لِلْعِبَادَهِ فَعَبَدْتُهُ [36] ؛ خدا را به خاطر ترس [از جهنم] و طمع [به بهشت] عبادت نمیکنم، بلکه او را اهل پرستش دیدم، پس او را عبادت میکنم.»
قرابت با نبی صلی الله علیه و آله و سلم
فراز دیگر این خطبه «قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللهِ» است که نزدیکی علی علیهالسلام با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بیان میکند و فاطمه علیهاالسلام این ویژگی را پس از صفت الهی بودن علی علیهالسلام ذکر کرد تا این حقیقت را آشکار سازد که علّت قرب علی علیهالسلام به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همان معنویت خاص علی علیهالسلام و هم سنخی او با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که او را نزدیکترین فرد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرار داده بود. این قرب و نزدیکی در دو جهت بود:
الف. قرب معنوی
نزدیکی معنوی و شخصیتی پیامبر و علی علیهالسلام در بسیاری از کلمات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مشهود است و ایشان در مناسبتهای گوناگون به این منزلت علی علیهالسلام اشاره کرده است که مواردی از آن را بیان میکنیم:
1. برادری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیهالسلام که برخی از روایات در این زمینه در صفحات گذشته بیان گردید.
2. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بارها نسبت به ایشان میفرمود: «عَلِی مِنِّی بِمَنْزِلهِ رَأْسِی مِنْ جَسَدِی [37] ؛ علی نسبت به من همانند سرم نسبت به بدنم میباشد.»
3. در جنگ احد وقتی علی علیهالسلام پرچم داران دشمن اسلام را به هلاکت رساند، جبرئیل امین علیهالسلام به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: «یا رَسُولَ اللهِ اِنَّ هَذِهِ لَهِی المُوَاسَاهُ؛ای فرستاده خدا! همانا ایثار واقعی همین [رشادتهای علی] است.» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به جبرئیل علیهالسلام فرمود: «اَنَّهُ مِنِّی وَ اَنَا مِنْهُ [38] ؛ علی از من و من از علیام.»
4. بالاترین حدّ نزدیکی علی علیهالسلام با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را خداوند بیان میکند؛ وقتی مسیحیان نجران عناد میورزند و سخن خدا را درباره مسیح علیهالسلام نمیپذیرند، به پیامبر دستور میدهد آنها را به مباهله دعوت کند. در این آیه که معروف به آیه مباهله است، خداوند میفرماید: (فَقُلْ تَعَالوا نَدْعُ اَبْناءَنَا وَ اَبْنَاءَكُم وَ نِساءَنا و نِسَاءكُم وَ اَنْفُسنا وَ اَنْفُسَكُم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَی كاذِبِینَ) [39] ؛ به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت میکنیم و شما فرزندان خود را وما زنان خود را دعوت میکنیم، شما نیز زنان خویش را دعوت کنید و ما نفوس خویش را دعوت میکنیم، شما هم نفوس خود را دعوت کنید. آن گاه مباهله میکنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار میدهیم.»
این آیه به اتفاق مفسرین در باره اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میباشد [40] و بی شک علی علیهالسلام داخل در «أنفسنا» است و آیه، بر نفس پیامبر بودن علی علیهالسلام دلالت میکند.
امام فخر رازی از علماء بزرگ اهل سنت مینویسد:« به اجماع مسلمانان مراد از« أنفسنا» پیامبر و علی علیهالسلام است و این آیه بر برتری علی علیهالسلام بر تمام انسانها به جز پیامبر گرامی اسلام و دیگر انبیاء علیهالسلام دلالت میکند.» [41]
ب. همنشین پیامبر صلی الله علیه و آله،
این همنشینی رابطه تنگاتنگ با قرابت معنوی پیامبر و علی علیهالسلام دارد؛
چرا که هم این همنشینی باعث رشد قرب معنوی علی علیهالسلام میگشت و هم قرابت معنوی علی علیهالسلام سبب جذب او به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میگردید. علی علیهالسلام از دوران کودکی پیوسته همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود.
در نوجوانی هم اول کسی بود که به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد و با او نماز خواند [42] ، در دوران مکّه همیشه همراه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود.
پس از هجرت نیز همواره به همراه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود و در کنار ایشان از حریم جان وی و اسلام دفاع میکرد و همیشه مورد لطف و محبت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم قرار داشت. در این میان، به خواسته قلبی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امر خدا، با نور چشم و پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ازدواج کرد و بیش از گذشته به ایشان نزدیک شد. [43]
این قرابت و نزدیکی امیرمؤمنان علیهالسلام و خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله، تا هنگام رحلت ایشان ادامه داشت و در این زمان نیز علی علیهالسلام نزدیکترین شخص به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود.
آری، در آن زمان که دیگران در سقیفه جمع شده بودند و برای رسیدن به خلافت ظاهری دست و پا میزدند و نقشه میکشیدند، علی علیهالسلام در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و بر فراق او اشک میریخت و از فیوضاتش بهره معنوی میجست. این لحظه را علی علیهالسلام چنین ترسیم میکند: «وَ لَقَد قُبِض رَسُول اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ اِنَّ رَاْسَهُ لَعَلَی صَدْرِی وَ لَقَدْ سَاَلَتْ نَفْسُهُ فِی كَفِّی فَاَمَررْتُهَا عَلَی وَجْهِی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ صلی الله علیه و آله و سلم وَ المَلَائِكَهُ اَعوَانِی [44] ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله، در حالی که سرش بر سینهام بود، قبض روح گردید و جانش در دستم جریان پیدا کرد، آن را بر چهرهام کشیدم. من متصدی غسل آن حضرت بودم و فرشتگان مرا یاری میکردند.»
سرور اولیاء الهی
این قرابت با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در شخصیت وجودی علی علیهالسلام آن چنان تأثیر گذاشت که او را برترین انسانها قرار داد. فاطمه علیهاالسلام که در خانه وحی بزرگ شده بود و گفتار پدر بزرگوارش را به خوبی در سینه جای داده بود،این مطلب را چنین بیان میکند: «سَیداً فِی اَوْلِیاءِ اللهِ؛ [45] [همسرم علی] آقای اولیاء خداست.»
این فضیلت امیرمؤمنان علیهالسلام نیز بر احدی پوشیده نیست و دوست و دشمن بر آن اعتراف دارند و روایات زیادی در این باب نقل میکنند. از باب نمونه به یکی از آن موارد بسنده میکنیم:
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به دختر خود فاطمه علیهاالسلام فرمود:.».. اَنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی اَطَّلَعَ اطلاعَهً اِلَی اَهْلِ الاَرْضِ فَاخْتَارَ مِنْهَا رَجُلَینِ اَحَدُهُمَا اَبُوكِ وَ الآخَرُ بَعْلُك؛ [46] همانا خداوند متعال به اهل زمین توجه کرد. آن گاه دو انسان: یکی پدرت و دیگری علی همسرت را برگزید.»
سرزنش حاضرین
سرور زنان عالم در ادامه، با شجاعتی کم نظیر، به مقایسه علی علیهالسلام با دیگر مسلمانان و توبیخ آنان میپردازد و آسوده طلبی و دنیا زدگی آنها را محکوم میکند و میفرماید: «مُشَمِّراً نَاصحاً مُجِدّاً كَادِحاً وَ اَنْتُم فِی رَفاهِیهٍ مِنَ العِیش؛ [47] [علی] انسان کوشا،دلسوز، تلاشگر و اهل عمل بود،در حالی که شما [مدعیان حکومت در آن هنگام] در آسایش زندگی میکردید.» وادامه میدهد که : [شما در آن هنگام] در مهد امن، متنعم بودید و منتظر بودید گردش چرخ علیه ما آغاز شود وگوش به زنگ اخبار بودید و هنگام کارزار عقبگرد وبه هنگام نبرد فرار کردید.» [48]
پاورقـــــــــــــــــــــی
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بحار الانوار، مجلسی، دار احیاء التراث العربی، ج29، ص246.
[2] . بلاغات النساء، احمد بن ابی طاهر، ص 23.
[3] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، کتابخانه آیه الله نجفی، ج6، ص 211.
[4] . منال الطالب، ابن اثیر، صص 501- 507.
[5] . دلائل الامامه، ابن جریر طبری امامی، مؤسسه البعثه، قم، ص 109.
[6] . الشافی، سید مرتضی، مؤسسه الصادق علیهالسلام ، تهران، ج4، ص 69.
[7] . علل الشرائع، شیخ صدوق، مکتبه الدواری، قم، ص 248.
[8] . شرح الاخبار، قاضی نعمان، جامعه مدرسین، ج 3، صص 34-40.
[9] . الاحتجاج، طبرسی، انتشارات أسوه، ج 1، ص 256.
[10] . بحار الانوار، مجلسی، همان، ج 29، ص220.
[11] . العین، خلیل بن احمد، مادّه «لمم».
[12] . جمهره اللغه، ابن درید، ج 1، ص 604، ماده «خلص.»
[13] . مروج الذهب، مسعودی، دار الثقافه، ج 2، ص 304.
[14] . تذهیب اللّغه، ج 15، ص 401، ماده «لمی.»
[15] . الفائق زمخشری، ج 3، ص 331، ماده «لمه.»
[16] . لسان العرب، ابن منظور، ج 15، ص 257، ماده «لمه.»
[17] . الکافی، کلینی، دارالاضواء، ج 8، ص 376.
[18] . العقد الفرید، ابن عبدربّه، دارالکتب العلمیه، ج 3، ص 236.
[19] . بحار الانوار، مجلسی، ج 29، ص 220.
[20] . کشف الغمه، اربلی، دارالکتاب الاسلامی، ج 1، ص 102؛ مسند ابی یعلی، دار المأمون للتراث، ج 2، ص 334؛ مقتل الحسین، خوارزمی، مکتبه المفید، ج 1، ص 71؛ مجمع الزوائد، هیثمی، دارالکتاب العبری، ج 7، ص 49؛ شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ج 1، ص 438.
[21] . بحارالانوار، مجلسی، ج 29، ص 223.
[22] . واقعه حرّة از تلخترین و فجیعترین جریاناتی بود که در سال 62 هجری قمری، زمان حکومت یزید به وقوع پیوست و این حادثه این گونه اتفاق افتاد که گروهی از مردم مدینه به شام رفتند تا خلیفه وقت را ببینند. هنگامی که برگشتند، به بدگویی یزید پرداختند که: «لَیسَ لَهُ دِینٌ، یشْرِبُ الخَمْرَ، یعْزِفُ بِالطَنَابِیرِ وَ یضْرِبُ عِنْدَهُ القِیانُ وَ یلْعَبُ بِالكَلَاب؛ او دین ندارد، مشروب میخورد و بر طنبورمی کوبد و بردگان نزد او مینوازند و با سگان بازی میکند.»
لذا حاضر به پذیرفتن حکومت او نشدند و شورش کردند. یزید «مسلم بن عقبه.» را که از فرط آدم کشی به «مسرف» معروف گشت، به مدینه اعزام کرد. وقتی به مدینه حمله و آن را فتح کرد، به فرمان یزید سه روز اموال اهل مدینه برای سپاهیان شام، مباح شد و از هیچ جنایتی فرو گذاری نکردند و علاوه بر کشتن عده زیادی از مسلمانان به بسیاری از زنان نیز تعدّی کردند. (تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 250؛ انساب الاشراف، بلاذری، مکتبة المثنی،ج 4، ص 37) .
[23] . بحارالانوار، مجلسی، ج 29، ص 223.
[24] . همان.
[25] . احزاب/33:«خداوند اراده کرده است که از شما اهل بیت پلیدی را ببرد وشما را پاک سازد.» و ر. ک: الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ناصرخسرو، ج7،ص183؛ الدرالمنثور، سیوطی، دارالفکر، ج6، ص603؛ التفسیر الکبیر، فخررازی، داراحیاء التراث العربی، ج25، ص209؛ مجمع البیان، طبرسی، ج8، ص559.
[26] . مستدرک حاکم، دارالمعرفه، ج 3، ص 14؛ الاستیعاب، یوسف بن عبدالله، مکتبه نهضه مصر، ج 3، ص 1098؛ ریاض النضره، محب الدین طبری، دارالفکر، ج 2، ص 107؛ السیره النبویه، ابن هشام، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 150؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، دار صادر، ج 3، ص 22.
[27] . گویند: شخصی زنی کوتاه قد داشت. آن قدر آن زن او را آزار داد که به طلاق دادنش مجبور شد.
پس از مدتی زن دیگری اختیار کرد که بر خلاف زن اول، قدی بلند داشت. او نیز همچون همسر اولش آن قدر این مرد را اذیت کرد که او را نیز طلاق داد. مدتی بدون همسر بود. روزی از او پرسیدند: چرا همسری اختیار نمیکنی؟ آن مرد در پاسخ گفت: «بَعْدَ التیا وَ الَّتِی!»
یعنی پس از آن زن کوتاه قد و آن زن بلند قد! کنایه از این که وقتی آن دو مرا این قدر آزار دادند، برای چه ازدواج کنم! این داستان ضرب المثل شد که هر گاه از قضایای درد ناک خبری دهند، از آن استفاده میکنند. (مجمع الامثال، نیشابوری، تحقیق محمد محیی الدین، ج 1، ص 92.)
[28] . بحار الانوار، مجلسی، ج 29، ص 223.
[29] . همان.
[30] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، کتابخانه آیه الله نجفی، ج 1، ص 24.
[31] . همان. فاضل قوشچی از علماء اهل سنت میگوید: «وَ مَعَ ذَلِكَ كَانَتْ الرَّایهُ فِی یدِ عَلِی علیهالسلام ؛ با این حال [که نیمی از مشرکین را به هلاکت رساند] ، پرچم اسلام نیز به دست ایشان بود.» (شرح تجرید، فاضل قوشچی، ص 376.)
[32] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 24.
[33] . بحار الانوار، مجلسی، ج 29، ص 223.
[34] . نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 179.
[35] . بارها میفرمود:«لَوْ كُشِفَ الغِطاءُ مَا اَزْدَدْتُ یقِیناً؛ اگر پردهها به کنار روند، بر یقین من افزوده نمیگردد.» (بحار الانوار، ج 40، ص 52.)
[36] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، همان، ج 10، ص 157.
[37] . کنز العمال، فاضل هندی، مؤسسه الرساله، ج 11، ص 603؛ ریاض النضره، محبّ الدین طبری، دارالفکر، ج 2، ص 109؛ تاریخ البغداد، خطیب بغدادی، دارالکتب العلمیه، ج 7، ص 13.
[38] . تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، ج 42، ص 76؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 636؛ الامالی، طوسی، دارالثقافه، ص 371.
[39] . آل عمران/ 61.
[40] . تفسیر قرطبی، ضمن آیه آل عمران؛ تفسیر طبری، ضمن همان آیه؛ مسند احمد، ج 1، ص185؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 150؛ شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، معجم احیاء الثقافه الاسلامیه، ج 1، ص124.
[41] . التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 8، ص 95، ضمن آیه مباهله.
[42] . کنز العمال، فاضل هندی، ج 11، ص 617؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، دار المعرفه، ج 3،ص 136؛ کشف المراد، علامه حلّی، مکتبه المصطفوی، ص 306؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 192.
[43] . کشف الیقین، علامه حلی، ص 236؛ کفایه الطالب، گنجی شافعی، ص 304؛ مجمع الزواید، هیثمی، ج 9،ص 207 (ایشان از جمله خواستگارها، ابو بکر و عمر را ذکر میکند) .
[44] . نهج البلاغه، خطبه 197.
[45] . بحارالانوار،مجلسی، ج29، ص235.
[46] . همان، ج18، ص397؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج3، ص138؛ مجمع الزوائد،هیثمی،ج9، ص121؛ اسدالغابه، ابن اثیر،ج1، ص69.
[47] . بحارالانوار، مجلسی، ج29، ص223.
[48] . همان.