خاطره‌ای از زلزله بم

اینجانب مدت هفت ماه بود که به عنوان روحانی طرح هجرت در شهرستان بم بودم و در مسجد صاحب الزمان علیه السلام محله باغخان واقع در خیابان شهید بهشتی اقامه نماز داشتم.

ساعت 15/5 صبح جمعه 5/10/82، طبق معمول هر روز برای انجام فریضه صبح به مسجد رفتم. هر هفته بعد از نماز صبح جمعه، دعای ندبه هم در مسجد خوانده می‌شد.

نمازگزارانی که در نماز صبح حاضر می‌شدند، حدود بیست نفر بودند. آن روز هم تقریباً همین تعداد آمده بودند.

من به مردم پیشنهاد کردم که قبل از نماز صبح، نماز آیات را به جماعت بخوانیم. چون یک زلزله قبل از نماز صبح رخ داده بود و ما نمازش را نخوانده بودیم. نماز آیات را شروع کردیم، در رکعت اول رکوع پنجم را به جا آورده بودیم که زلزله شروع شد.

همان لحظه برق قطع شد و صدای شکستن شیشه و فرو ریختن دیوار و سقف و... به گوش رسید. چنان گرد و غباری فضا را گرفته بود که چشم جایی را نمی‌دید.

نماز خود به خود به هم خورد؛ چون شدت لرزش زمین به قدری بود که کسی روی زمین استقرار نداشت.

همه مشغول ذکر بودند و با اینکه همه متوجه زلزله بودیم، هیچ کس از مسجد خارج نشد.

دیوارهای مسجد از سه طرف خراب شد، بخشهای زیادی از سقف مسجد هم فرو ریخت، و همه ما مرگ را در یک قدمی خود می‌دیدیم.

همه در جای خودشان ماندند تا زلزله به پایان رسید. خواستیم از مسجد خارج شویم، ولی خروجیهای مسجد همه خراب شده و حتی کفشها زیر آوار مانده بود.

از روی آوارها با پای برهنه خارج شدیم، در صحن مسجد جای خیلی کمی خالی بود و از سه طرف دیوارهای همسایه‌ها و دیوار مسجد فرو ریخته بود. حیاط مسجد پر از خاک و آجر شده بود.

خواستیم از صحن مسجد خارج شویم، ولی راهروی مسجد پر از خاک و آوار شده بود؛ از این رو از روی آجرها به کوچه رفتیم و در انتهای کوچه که به صورت سه راهی است، جایی نسبتاً خالی پیدا کردیم و نماز صبح را بجا آوردیم و سپس نماز آیات را مجدداً به جماعت برپا کردیم.

در این واقعه دو نکته برای اینجانب جالب بود:

1. محراب و دیوارها و بخشهایی از سقف مسجد خراب شد، ولی سقف آن قسمتی که مردم در آنجا بودند خراب نشد و به نمازگزاران هیچ آسیبی نرسید و همه سالم ماندند، با اینکه هیچ کس از مسجد بیرون نرفت و اگر کسی رفته بود، زیر آوار می‌ماند.

2. مردم با اینکه وحشت زده شده بودند و نگران خانواده هایشان بودند، اما قبل از هر کاری به فکر نماز بودند و تا نماز صبح را نخواندند به خانه هایشان نرفتند و در آن موقعیت استثنایی، در کوچه نماز جماعت صبح و آیات اقامه گردید و چه خوب خداوند آنان را حفظ نمود.

524 دفعه
(0 رای‌ها)