تلاشی نو در تدوین مبانی منابع قواعد و علوم مورد نیاز در تفسیر قرآن (4)

سخن در مبانی تفسیر قرآن بود كه بخش اول و دوم آن یعنی اعجاز قرآن و مصونیت قرآن از تحریف با اختصار ارائه شد و اینك به بخش سوم آن یعنی فهم پذیری قرآن می‌پردازیم:

فهم پذیری:

هدف اساسی از نزول قرآن صعود انسان است. قرآن آدرس است كه انسانها آن را بخوانند و بفهمند و به آن عمل نمایند و به مقام قرب الهی نایل شوند و لازمه تحقق این هدف آن است كه همگان با ذهنی جستجوگر، به منظور استفاده از سفره گسترده الهی و رفع نیازهای فكری، معنوی و عملی خویش در محضر وحی حاضر شوند و از قرآن كه سند نبوت پیامبر و قانون اساسی اسلام است راه و رسم زندگی توحیدی و سعادت آفرین را بیاموزند. «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاكم لما یحییكم‌» ؛ (1) «ای كسانی كه ایمان آورده اید دعوت خدا و رسول را اجابت كنید، هنگامی كه شما را به سوی چیزی فرا می‌خواند كه شما را زنده می‌گرداند.‌»

قرآن تجلی اسمای حسنای الهی و هدیه مبارك آسمانی است و همه اندیشمندان حقیقت جو و خردورز را به دل سپاری فرا می‌خواند.

«كتاب انزلناه الیك مبارك لیدبروا آیاته ولیتذكر اولوا الالباب‌» ؛ (2) «این كتاب مباركی است كه به سوی تو نازل كرده ایم تا در آیاتش تدبر كنند و صاحبان عقل متذكر گردند.‌»

قرآن رسنی است كه یوسف جان انسانها را از چاه ماده پرستی، حس گرایی، دنیاطلبی، زراندوزی، شهوت پرستی و قدرت طلبی كور نجات می‌دهد و او را به بام سعادت دنیا و آخرت می‌رساند.

همره جانت نگردد ملك و زر                                              زر بده سرمه ستان بهر نظر

تا ببینی كاین جهان چاهی است تنگ                                      یوسفانه آن رسن آری به چنگ

تا بگوید چون ز چاه آیی به بام جان                                      كه یا بشری لنا هذا غلام

و هر گونه سهل انگاری و بی توجهی در راستای فهم این متن مقدس، در خور سخت‌ترین نكوهش است. «افلا یتدبرون القرآن‌ام علی قلوب اقفالها» (3) ؛ «آیا در قرآن تدبر نمی‌كنند یا بر دلها قفلها نهاده شده است؟»

زیرا اگر انسان سراغ فهم قرآن و سپس عمل به آن نرود، گوهر قدسی وجود خویش را در تاریكیهای هزار لایه و صفحات زنگارآلود عالم مادی و زندگی تكراری و پست حیوانی به بهایی ناچیز به رهزنان فریبكار خواهد فروخت. بنابراین وظیفه خطیر مسلمانان در مواجهه با كتاب خدا آن است كه در جهت دریافت حقایق والای آن اهتمام ورزند، به ویژه كه بلندای فصاحت و بلاغت، سبك ویژه، تبیین اصول كلی، محتوای فراطبیعی قرآن و نیز تفاوتهای فكری مخاطبان و مراتب حقایق قرآن ضرورت پرداختن به این مهم را صد چندان می‌كند.

یكی از مبانی برداشت از قرآن كریم قابل فهم بودن (4) این متن مقدس است. تردیدی نیست كه حجیت قرآن برای انسانها در صورتی محقق می‌شود كه عبارات قرآن برای انسانها قابل فهم باشد و نیز آنچه فهمیده می‌شود مورد اطمینان و اعتماد باشد.

تصریح قرآن به نزول آن برای تعمق، تدبر و تفكر (محمد/24) و لزوم چنگ زدن و اعتصام به آن (نساء/174 و 175) ، بلاغ و فایت بودن قرآن (ابراهیم/52) ، هادی بودن آن (اسراء/9) ، تحدی و مبارزه طلبی قرآن و نیز روایاتی از جمله روایت ثقلین و عقل به عنوان «ام الحجج‌» و نیز سنت و منش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام و همچنین سیره مسلمین اثبات این حقیقت را بر عهده می‌گیرند كه قرآن كریم متنی قابل فهم است. البته درباره قابل فهم بودن قرآن، و قابل اعتماد بودن آن فهم دو پرسش اساسی مطرح است:

1. آیا همه گزاره‌ها و عبارات قرآن قابل فهم است یا برخی قابل فهم و برخی دیگر غیرقابل درك و فهم می‌باشند؟ و آیا فهم گزاره‌های قرآن در گرو توضیح و تبیین روایات است یا این وابستگی وجود ندارد و فهم قرآن كریم مستقل است؟

2. آیا آنچه از عبارات فهمیده می‌شود همان مراد واقعی حق تعالی است یا صرفا آنچه بازگو می‌شود انعكاسی از برداشت مخاطب است و از نظر بازگو كردن حقیقت بدان اعتماد و اطمینانی نیست؟

اقوال سه گانه

در اینجا سه گروه در مقابل هم صف آرایی كرده اند:

گروه اول: اعتقاد به عدم امكان فهم قرآن بدون روایات، توسط انسانهای معمولی

این گروه اعتقاد دارند كلام الهی رابه تنهایی نمی‌توان فهمید بلكه به كمك روایات و كلمات معصومین علیهم السلام می‌توان به مراد و مقصود خداوند پی برد. آنان برای اثبات اندیشه خود ادله‌ای ذكر كرده اند كه همه قابل تامل و بررسی است و اینك ما به ارزیابی و نقد و بررسی آنها می‌پردازیم:

دلیل اول: خدای متعال حق تبیین و برداشت و تفصیل كتاب خویش را تنها بر عهده پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داده است و ایشان را مبین و معلم كتاب خویش معرفی كرده است. «وانزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم‌» ؛ (5) «ما ذكر (قرآن) را بر تو نازل كردیم تا برای مردم آنچه را كه بر آنان نازل شده است بیان كنی.‌»

پس قرآن برای ما قابل فهم نیست و فهم آن مخصوص پیامبر است و پیامبر صلی الله علیه و آله باید برای ما حقایق راتبیین نماید. ما خود نمی‌توانیم به تنهایی قرآن را بفهمیم و از آن برداشت نمائیم.

در پاسخ باید گفت: درست است كه پیامبر صلی الله علیه و آله مبین و معلم قرآن و برخوردار از دانش بی كران است، بلكه مخزن اسرار حق است، لیكن این بدان معنا نیست كه قرآن صامت محض و در افاده مقاصد خویش نارسا و نامفهوم باشد. قرآن در عین حال كه پیامبر صلی الله علیه و آله را مبین و معلم كتاب می‌نامد، اوصافی همانند نور بودن و گویا بودن را به خود قرآن نسبت می‌دهد (6) .

جمع بین این دو گونه آیات این حقیقت را می‌رساند كه برداشت از قرآن امری ممكن است و فهم پذیری ویژگی اساسی آن می‌باشد، اگر چه اجمال و ژرفایی معنا و برخورداری از لایه‌های روئین و زیرین، ویژگی كلام خداست و نیاز انسانها را در فهم آن حقایق به معلم و مربی و مبین آسمانی اثبات می‌نماید.

دلیل دوم: روایات زیادی وجود دارد كه مضمون مشترك همه آنها حاكی از آن است كه مردم به خودی خود و تنها با تكیه بر دانش بشری و توان فكری خویش نمی‌توانند به مقاصد قرآن راه یابند و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را ترجمان قرآن معرفی می‌نمایند (7) .

در برخی از این روایات اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان جانشین آن حضرت و مفسر كتاب خدا معرفی شده اند (8) و در پاره‌ای دیگر قرآن ملازم با اهل بیت دانسته شده است (9) و در برخی از این روایات معرفت قرآن مخصوص مخاطبان آن دانسته شده است. پس ما راهی به فهم قرآن نداریم.

در پاسخ این استدلال می‌گوئیم: این روایات می‌رساند كه شان آموزگاری و تبیین شیوه بهره گیری و راه جویی به مقاصد واقعی، ژرفای حقایق قرآن و كنه آن، تنها برازنده عترت پیامبر صلی الله علیه و آله است و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله تنها میراث داران علم نبی اند و فهم كامل، استوار و خلل گریز كتاب خدا در نزد آنان مكنون است، اما این سخن مستلزم آن نیست كه كتاب خدا را در هاله‌هایی از غبار و پرده‌هایی نامكشوف پنداریم، آن سان كه هیچگونه خودنمایی و ظهوری برای انسانها نداشته باشد. متن پویا و اسلوب گویای قرآن چنان است كه هر شنونده و خواننده‌ای را بی اختیار در كمند عشق خویش قرار می‌دهد و در آنجا خودنمایی می‌كند كه می‌بینیم هر كس به منظور حق یابی و به دور از حجابهای نفسانی در محضر قرآن حاضر شود، این گرامی نامه بی دریغ به قدر وسع و طاقت او خود را بر او عیان می‌سازد و به قدر ظرفیت وجودی، افق معرفتی و زمینه‌های نفسانی وی، آب زلال و جاری خویش را بر او فرو می‌ریزد.

دلیل سوم: روایات نهی از تفسیر قرآن: در برخی روایات، از مطلق برداشت از قرآن (10) ، در برخی از سخن گفتن بدون علم در مورد قرآن (11) و در تعدادی از تفسیر به رای نهی شده (12) است و در پاره‌ای از روایات هم تفسیر قرآن دور از دسترس عقل و دل انسانها قلمداد شده است. در قسمتی از روایات از (ضرب قرآن به قرآن) نهی بعمل آمده است و این هم بهترین دلیل و شاهد بر غیرقابل فهم بودن قرآن می‌باشد.

در جواب باید گفت: از این روایات در مجموع این نكته استفاده می‌شود كه برداشت از قرآن اگر مبتنی بر ضوابط علمی و قواعد عقلایی نباشد نادرست و مصداق تفسیر به رای و افترای بر خداوند خواهد بود و انجام آن گناهی نابخشودنی است و این عمل كه از آن به تفسیر به رای تعبیر می‌شود نمودهای گوناگونی دارد كه به برخی از آنها اشاره می‌شود.

نمودهای تفسیر به رای:

الف: برداشت از قرآن بدون داشتن شرایط مفسر و صلاحیتهای لازم و آشنایی با ضوابط صحیح تفسیر قرآن كه قطعا عملی نادرست است، زیرا مفسر قرآن باید دارای شرایطی خاص باشد.

راغب اصفهانی شروطی دهگانه را برای مفسر كتاب خدا برمی شمارد و سپس می‌گوید: «كسی كه واجد این شرایط بوده، آنها را رعایت كند، سخن او در شان كلام خدا تفسیر به رای نمی‌شود. بنابراین برای برداشت از قرآن و تفسیر آن شرایطی لازم است، هرچند در تعداد آنها اختلاف نظرهایی وجود دارد.

ب: تحمیل پیش فرضها: پیش داوری و تطبیق قرآن بر اندیشه‌های خویش بی آنكه شاهد و دلیل روشنی بر آن داشته باشد، یكی از مصادیق تفسیر به رای است؛ زیرا می‌دانیم كه در عرصه فكر و اندیشه پیش داوری مانع از نیل به حقیقت است. این نوع تفسیر می‌تواند مبتنی بر عوامل و انگیزه‌های گوناگونی همچون اغراض شیطانی و هواپرستانه، جمود و دگم اندیشی، گرایشهای فرقه‌ای یا سیاسی، تعجیل در استنتاج و استنباط بدون جستجوی كافی از قرائن پیوسته و ناپیوسته كلام و جز اینها باشد. این همان چیزی است كه عالمان بزرگ اسلامی از روایات نهی از تفسیر به رای برداشت كرده اند، اما اخذ به ظواهر قرآن به استناد قواعد و اصول متعارف عقلایی و پس از جستجو از قراین و شواهد و بدور از هرگونه پیروی از هوای نفس مشمول این روایات نمی‌باشد (13) .

پس این گونه روایات در مقام نفی امكان فهم و برداشت از قرآن نیستند، بلكه گویای این معنا هستند كه عروج به قله‌های رفیع و مقدس قرآن كار هر كسی نیست بلكه مردانی هوشمند، پاك روان و كارآزموده را طلب می‌كند كه در پرتو تربیت مربیان راستین الهی شیوه‌های صعود این راه پرخوف و خطر را هوشیارانه آموخته باشند.

چنین اندیشه‌ای می‌باید از هرج و مرج و در هم آمیختن محكمات و متشابهات و پیدایش تنافی و آشفتگی در مفاهیم آیات كه مصداق ضرب مطرود است (14) در امان بماند و از غرضهای آلوده و افتادن در پرتگاههای هلاكت و گمراه سازی خود و دیگران در امان باشد و در آن صورت دیگر از شائبه تفسیر به رای نباید هراس داشته باشد.

تفسیر به رای از روایات نهی از تفسیر به رای:

برخی، روایات نهی از تفسیر به رای را بدون توجه به نص قرآن و نیز روایات دیگر به رای خود تفسیر كرده اند و از آنها حربه‌ای برای بی اعتبار ساختن هر نوع تلاشی در راستای فهم و برداشت از قرآن ساخته اند. به همان اندازه‌ای كه تفسیر بدون در نظر گرفتن شرایط مفسر، ناپسند و خطرناك است این اندیشه هم خطرناك و ناپسند است.

امام خمینی رحمه الله در این زمینه می‌فرمایند: «یكی از حجب كه مانع استفاده از این صحیفه نورانیه است، اعتقاد به آن است كه جز آنكه مفسرین نوشته یا فهمیده اند كسی را حق استفاده از قرآن نیست و تفكر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به رای كه ممنوع است اشتباه نموده اند و بواسطه این رای فاسد و عقیده باطله، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به كلی مهجور نموده اند.‌»

دلیل چهارم: برداشتهای متضاد: یكی دیگر از ادله فهم ناپذیری قرآن - كه برخی آن را ارائه نموده اند - اختلاف تفاسیر و برداشتها از قرآن است. نگاهی به تفاسیر و كتابهای گوناگون فرق مختلف كلامی، فلسفی، عرفانی و فقهی در جامعه اسلامی، ما را به این واقعیت می‌رساند كه یك اختلاف وسیعی پیرامون فهم قرآن و برداشت از آن وجود دارد. هر یك قرآن را از منظر تفكر فرقه‌ای خویش نگاه كرده اند و از آن برداشتهایی كرده اند كه همان برداشت مطرود گروهی دیگر است.

در پاسخ این شبهه می‌گوئیم: اختلافات و تفاوت برداشتها نمی‌تواند قابل فهم بودن قرآن و امكان برداشت صحیح از آن را زیر سؤال ببرد؛ زیرا اختلاف برداشتها در اثر اسباب و عوامل مختلفی پدید آمده اند كه برخی از آنها عبارتند از:

1. برخی از اختلاف برداشتها از تفاوتهای فكری خود مردم ناشی شده است؛ زیرا قرآن برای همه اندیشه‌ها و استعدادهای گوناگون است و همگان باید از این سفره گسترده الهی استفاده نمایند.

2. خود قرآن برخی از آیاتش محكم و برخی متشابهند. ظاهری دارد و باطنی، ناسخی و منسوخی، و این خود منشا برخی از اختلافات گشته است.

3. برخی از اختلافات به خاطر ناآگاهی از معیارها و روشهای درست فهم كتاب خداست. مسلمانان پس از محروم شدن از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله، هر گروه به استناد دانش محدود خویش روش خاص خود را در فهم دین برگزیدند. این سلیقه‌های شخصی و استحسانات عقلی و دگراندیشیها در نهایت به افراط و تفریطهای بسیار در دریافت دین فطری و خردمندانه اسلام انجامید و این نتیجه طبیعی شعار «حسبنا كتاب الله‌» بود، تا آنجا كه اساس توحید و كمال ذات باری و نیز اصل انسان شناسی ویژه اسلام در لایه‌های كژاندیشی واژگونه تفسیر شد.

4. برخی از اختلافات ناشی از هواپرستی و اغراض پست دنیوی است، چنانچه در خود قرآن این امر گوشزد شده است. «فبما نقضهم میثاقهم لعناهم وجعلنا قلوبهم قاسیة یحرفون الكلم عن مواضعه ونسوا حظا مما ذكروا به‌» (15) ؛ «بخاطر پیمان شكنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان [خدا] را از مواردش تحریف می‌كنند و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش كردند.‌»

5. نوع دیگر اختلاف می‌تواند محصول نفوذ فرهنگ و افكار بیگانگان در حوزه فرهنگ و اندیشه اسلامی باشد. با اوج گیری اسلام، ماده پرستان، ملحدان، مشركان، عالمان یهود و نصاری و... كه بساط عقیده باطل خویش را بر باد رفته می‌دیدند، خود را در زیر نقاب اسلام جای دادند و در دربار خلفا و جاهای دیگر خود را مفسر قرآن قلمداد كردند و افكار منحط و تحریف شده یهودیت و نصرانیت و زرتشتی گری و جز آن را در قلمرو فكر پیروان قرآن نفوذ دادند. با این همه هیچ یك از این اسباب پنج گانه نمی‌تواند مانع برداشت از قرآن و دلیل فهم ناپذیری آن باشد، بلكه وظیفه مفسران راستین را دشوار می‌سازد كه با نگرش واقع بینانه و با استناد به منابع و ابزارهای معتبر و با روش صحیح به سراغ درك معارف قرآن مجید بیایند و مراقب آسیبها و آفات باشند.

گروه دوم: عدم اعتقاد به فهم پایدار و ثابت از قرآن

گروه دوم كسانی هستند كه اندیشه آنان جلوه‌ای دیگر از غیرقابل فهم بودن قرآن است. آنان معتقدند كه مطلق علم و آگاهیهای انسان در زمینه‌های مختلف، تنها گزارش و حكایت از واقعیات است. ولی بر این كه این گزارش انطباق قطعی با واقع داشته باشد هرگز اطمینانی وجود ندارد. در درك و فهم ما از قرآن كریم نیز این حكم پابرجاست و ما در وضعیت خاص زمانی و مكانی و در شرایط غیراختیاری و تحمیل شده با ذهنیتهای خاص، مطلبی را از متون دین درمی یابیم، و با تغییر شرایط، فهم ما هم دگرگون می‌شود، پس بر انطباق فهم خود با واقع یقین نداریم. به عبارت دیگر فهم متون دینی، تجزیه، تحلیل و برداشتی است كه از اندیشه مفسر برخاسته است و این برداشتها متاثر از مجموعه علوم، ویژگیهای فكری، فرهنگی، اعتقادی هر عصر است و با توجه به آنكه علوم و معارف بشری همواره سیال و در حال تغییر است، بنابراین هرگز یك فهم پایدار و ثابتی از قرآن نخواهیم داشت.

این مطلب امری است كه هر دینداری با دقت نظر در زندگی شخصی خویش می‌تواند بیابد و تطورات اندیشه‌های دینی را می‌تواند در خود تجزیه كند و با توجه به متغیر بودن فهم دینی برگرفته از متون، دریافتهای ما از متون دینی نمی‌تواند یقین آور باشد، از این رو دیگر مقدس نخواهند بود.

در پاسخ می‌گوئیم: اولا، دگرگونی معرفت بشری به نحو قضیه موجبه كلیه - كه همه معارف بدون استثناء در تغییر و تحول باشند - پذیرفته نیست؛ زیرا اعتبار و ارزش معرفت انسان در پرتو ثبات و پایداری یك سلسله قضایای بدیهی و اساسی است، مانند قضیه‌ای كه از بدیهی‌ترین بدیهیات است و هر استدلالی سرانجام باید به آن ختم شود («استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین با شرایط هشتگانه وحدت» و «وابستگی معلول به علت» و...) . و با فرض دگرگونی این نوع قضایای بنیادی، اعتبار علمی خود این فرضیه نیز از بین می‌رود، چون می‌تواند هم درست باشد و هم نادرست و معیارهای ثابتی برای ارزیابی آن وجود نخواهد داشت.

ثانیا، تحول در معارف اكتسابی بشری اعم از تجارب درونی و بیرونی و تاملات عقلانی، امری تازه و سخنی جدید نیست، لكن باید توجه داشت كه مفهوم تحول در معارف مكتسب بشری، ملازم با معنای ویران شدن یافته‌های پیشین و جایگزینی معارف نو و بی ارتباط نمی‌باشد. فرهنگ و علوم انسانی همانند حلقات بهم پیوسته‌ای است كه ارتباطی وثیق میان آنها برقرار است و همواره معرفتهای پیشین انسانها زمینه ساز دانش نوین و موجب بالندگی فرهنگ عمومی انسان است. در ارتباط با برداشت از قرآن كریم همواره این نكته مورد نظر بوده است كه این متن پایدار رهنمود همه نسلها و عصرها و پاسخگوی نیازهای متغیر اندیشه و رفتار آنهاست. «ونزلنا علیك الكتاب تبیانا لكل شی ء» (16) ؛ «این كتاب را كه بیان كننده هرچیزی است بر تو نازل كردیم.‌»

امام صادق علیه السلام در باره جامعیت و جهان شمولی و اختصاص نداشتن فهم معارف قرآن به زمانی خاص فرمودند: «لان الله تبارك وتعالی لم یجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس، فهو فی كل زمان جدید وعند كل قوم غض الی یوم القیامة (17) ؛ [دلیل این جهان شمولی این است كه] خداوند متعال قرآن را برای زمانی خاص یا مردمی خاص قرار نداده است. پس آن در هر زمانی جدید است و تا روز قیامت نزد هر قومی تازه است.‌»

بنابراین فهم پذیری قرآن و قابل اعتماد بودن آنچه از آن فهمیده می‌شود - در صورت عدم مخالفت با بدیهیات عقلی - امری است كه عقل آنرا تایید می‌نماید (18) .

گروه سوم: اعتقاد به امكان فهم قرآن برای همه

گروه سوم كسانی هستند كه معتقدند در عین حال كه قرآن كریم ظهوری دارد و باطنی و دارای حقایق هزار لایه می‌باشد، اما همگان می‌توانند به قدر توان خویش قرآن را بفهمند و از ظاهر آن استفاده نمایند و فهم آنان هم قابل اعتماد و اطمینان است. اینك ما ضمن اعلام صائب بودن این نظریه، به تبیین دلایل قابل فهم بودن قرآن می‌پردازیم.

دلایل فهم پذیری قرآن:

1. عقل:

عقل كارآمدترین ابزار تمیز میان حقیقت ناب از سراب و مادر حجتها است و همین نیروست كه حوزه ویژه حیات انسان را از سایر موجودات جدا می‌نماید و انسان را ملزم به كسب و جذب كمالات و دفع زیان و ضرر می‌كند و هموست كه پذیرش وحی را لازم و ضرورت آن را تثبیت می‌كند. عقل همچنان كه در اصل پذیرش وحی داور است، در ساحت فهم نیز حاكم است. ارسال وحی مفید و قابل استفاده برای انسانها را بر خدا به اقتضای كمالاتی كه دارد لازم می‌شمارد، پذیرش معنایابی و فهم وحی را نیز بر آدمی لازم می‌شمارد و وحی نامفهوم و بی تاثیر را فاقد حكمت الهی تلقی می‌كند.

2. قرآن:

قرآن كریم به شیوه‌ها و دلالتهای گوناگونی این حقیقت را می‌رساند كه نوشته‌ای قابل فهمیدن است. در این رابطه می‌توان به نكات ذیل توجه نمود:

2 - 1: خطابهای قرآن:

قرآن كریم مشتمل بر خطابهای مختلفی است و انتظار از خطاب این است كه مخاطب به كلام متكلم گوش فرا داده و مقصود آن را باز یابد و مضامین آن را به كار بندد و به محتوای آن عمل نماید. حال چگونه می‌توان پذیرفت كه كلام خدا برای مخاطبان او قابل فهم و درك نباشد و یا آنچه درك می‌شود قابل اعتماد نباشد.

قرآن كریم بیش از صد مورد انسانها را با عناوین یا ایها الناس، یا بنی آدم، یا ایها الانسان، یا ایها الذین امنوا، یا اهل الكتاب، یا ایها الذین اوتوا الكتاب، یا بنی اسرائیل مورد خطاب قرار داده است و در روایات وارد شده است كه وقتی به آیاتی كه با خطاب "یا ایها الذین آمنوا" می‌رسید در پاسخ بگویید "لبیك"، چگونه می‌توان پذیرفت كه این خطابها را یا مخاطب نمی‌فهمد و یا اگر فهمید فهم او قابل اعتماد نیست.

2 - 2: مبارزه طلبی قرآن:

قرآن كریم به عنوان سند آسمانی رسالت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله انسانها را به پذیرش خویش دعوت می‌كند و با قاطعیت تمام اعلام می‌نماید، در صورت تردید در آسمانی بودن آن و اینكه از جانب خدا نازل شده است، همانندی برای آن ارائه نمایند و آنان را كه با دیدی تردیدآمیز بدان می‌نگرند به آوردن نظیری برای حتی یك سوره قرآن فرا می‌خواند:

«ان كنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسورة من مثله وادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقین‌» (19) ؛ «اگر در [صحت این كتاب آسمانی كه بر بنده خود نازل كرده ایم تردید دارید، یك سوره مانند قرآن ارائه دهید. شما می‌توانید [برای این كار] از همه افراد و صاحب نظران خود دعوت كنید. [تا در این همانندآوری بر كار شما نظارت كنند و با كمك آنها به بهترین نوشتارتان دست یابید] . فقط از خدا كمك نگیرید، اگر راست می‌گویید.‌»

از تحدی و مبارزه طلبی قرآن استفاده می‌شود كه عبارات قرآن و معجزه بودن آن، برای عموم انسانها حتی برای منكران قابل فهم و درك می‌باشد؛ زیرا از مردم خواسته شده كه دست نوشته‌های بشر را با آیات قرآن مقایسه كنند تا برتری خارق العاده كتاب خدا را بیابند.

2 - 3: دستور به تعقل و تدبر:

قرآن كریم به زبان عربی آشكار نازل شده است و خود، علت این نزول را تعقل نمودن مردم اعلام می‌نماید.

«انا انزلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون‌» (20) ؛

«ما قرآن را به زبان عربی فرو فرستادیم، باشد كه شما تعقل كنید.‌»

و یا در سوره ص آیه 29 می‌فرماید:

«كتاب انزلناه الیك مبارك لیدبروا آیاته ولیتذكر اولوا الالباب‌» ؛

«ما این كتاب مبارك را بر تو نازل ساختیم تا در آیات آن تدبر كنند و خردمندان [بر اثر تدبر مطلب را دریابند و] متذكر شوند.‌»

از این آیات و نظایر آنها استفاده می‌شود كه عبارات قرآنی قابل فهم و تعقل و تدبر می‌باشد و انسانها توان درك آنها را دارا هستند، البته مقدماتی برای فهم هر متنی ضروری است و فهم قرآن نیز مقدماتی دارد كه باید فراهم گردد.

2 - 4: تصریح قرآن:

قرآن خود را بعنوان یك متن پویا، زنده، روشنگر و جهت بخش در راهبرد زندگی متحول انسان و یك متن تاریخی معرفی می‌كند. خود را كتاب آسان شده معرفی می‌نماید و می‌فرماید: «ولقد یسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر» (21) ؛ «ما قرآن را برای یادآوری آسان كرده ایم. پس آیا كسی هست كه متذكر شود؟»

صاحب تفسیر المیزان در رابطه با قابل فهم بودن قرآن در ذیل آیه مذكور می‌نویسد:

«آسان سازی قرآن كریم القاء آن است به گونه‌ای كه فهم مقصود آن برای عموم و برای خواص آسان و میسر گردد و به نحو آسان در اختیار فهمهای ابتدایی و بسیط و ادراكهای عمیق قرار گیرد؛ به گونه‌ای كه هر كدام به میزان فهم خود بهره برند. (22) ‌»

همچنین علامه رحمه الله در رابطه با قابل فهم بودن قرآن به صورت مستقل می‌نویسد:

«خداوند قرآن را كتاب هدایت مردم، نور و تبیان كل شیئ قرار داده است. مگر نور، از چیز دیگری روشنی می‌گیرد؟ و یا آنچه كه خود اساس هدایت است نیاز به هدایت غیر دارد؟ چگونه ممكن است كتابی كه خود تبیانا لكل شیئ است محتاج بیان غیر باشد؟ (23) ‌»

بنابراین قرآن كریم نه تنها قابل فهم است، بلكه منبعی است مستقل، كه امت اسلامی با تدبر و تمسك بدان از نورش بهره می‌گیرند.

البته در كنار فهم قرآن باید به تفهیم عترت توجه نمود تا در پرتو نور آنان به صراط مستقیم الهی راه یابیم.

3. سنت و سیره عملی پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام:

آنان مردم را به پیوند مستقیم با قرآن دعوت می‌كردند و تمسك به حبل الله را منشا سعادت می‌دانستند. در روایات زیادی معیار پذیرش روایات منسوب به آنان مطابقت با قرآن مجید برشمرده شده است؛ یعنی اگر روایتی به ایشان نسبت داده شد كه مخالف كتاب الهی است، آن روایت باطل است و باید آن را بر دیوار كوبید (24) . این بیان می‌رساند كه متن قرآن به فراخور اندیشه‌ها و خصایص معنوی انسانها بر جان آنان می‌بارد و این دریافت تا جایی اعتبار دارد كه می‌تواند مبنای اثبات و نفی روایات باشد.

4. سیره مسلمین:

مسلمانان در هر سطح از بینش و دانش از همان عهد نخست تا به امروز بر اساس این واقعیت به كتاب الهی خویش باور داشته اند كه باید آن را تلاوت كرد و فهمید و عمل كرد و این نه تنها سیره مسلمین بلكه یك امر عقلایی است كه مورد تایید شرع نیز واقع شده است.

شرایط برداشت صحیح از قرآن:

این نكته مسلم است كه قرآن كریم حداقل بطور اجمال برای همگان قابل فهم می‌باشد و آنچه الفاظ قرآن بدان دلالت دارند به فهم درمی آید و درك پذیر است، هر چند لایه‌های ژرف و معانی عمیق دیگری در پس پرده عبارات لحاظ شده باشد و در ورای ادراك ظاهر، حقیقتی نهفته باشد. از سوی دیگر محتوای فرا طبیعی، مراتب حقایق، تبیین اصول و كلیات و بلندای فصاحت و بلاغت، سبك ویژه قرآن و نیز تفاوتهای فكری مخاطبان ایجاب می‌كند كه در مواجهه با كتاب خدا برای درك بهتر و جامع‌تر این متن مقدس و فهم روشمند و مضبوط آن شرایط ذیل را مد نظر داشته باشیم.

الف: فراهم ساختن مقدمات و شرایط لازم:

بدیهی است كه حتی متون ادبی و علمی را بدون فراهم آوردن مقدمات نمی‌توان فهمید تا چه رسد به قرآن كه كلام الهی است و دارای بطون و لایه‌های زیرین است و ضروری‌ترین و ابتدایی‌ترین مقدمات آن آشنایی با زبان و ادبیات عرب است. قرآن كریم چون كلام الهی است، این فهم و درك در ارتباط با عموم در محدوده دلالت الفاظ می‌باشد نه فراتر از آن و همین فهم حجت خواهد بود، ولی فهم یك عبارت قرآنی با معنایی خارج از استعمال عرب پشتوانه دیگری می‌خواهد كه در اختیار عموم قرار ندارد و تنها در اختیار اولیای خاص الهی است، بنابراین اگر كسی بدون بهره گیری از منبع وحی معنایی خارج از عرف زبان عرب و قواعد آن به قرآن نسبت دهد مردود خواهد بود.

ب: استفاده از معلمان معصوم:

بیان معلمان قرآن در فهم عبارات قرآن ضروری است. به دیگر سخن، قرآن برای درك و فهم مردم نازل شده و كتاب درس آنان است ولی به تمامه كتابی خودآموز نیست یعنی هر چند انسانها می‌توانند با مطالعه آن حقایق و مطالب بسیاری از آن دریابند وبهره مند شوند، اما در بسیاری از موارد نیز نیازمند به معلم خواهند بود.

ج: صفای باطن:

باید توجه داشت در فهم لطائف قرآن علاوه بر تفكر و تدبر و استفاده از محضر معلمان قرآن، فرزانگی و پاكی روح و صفای باطنی نیز شرط است:

«افلا یتدبرون القرآن‌ام علی قلوب اقفالها»؛ «آیا در قرآن تدبر نمی‌كنند یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است.‌»

عجب نبود گر ازقرآن نصیبت نیست جزحرفی كه از خورشید جز گرمی نبیند چشم نابینا

عروس حضرت قرآن حجاب آنگه براندازد كه دارالملك ایمان را مجرد بیند از غوغا

بنابراین آنچه صائب بنظر می‌رسد این است كه فهم معنای گزاره‌های قرآنی، خود مستقل از هر چیزی، بر طبق قواعد و ادبیات زبان عرب ممكن است و فهم متن نیاز به عامل دیگری ندارد ولی تبیین و تفسیر آن در موارد بسیاری نیازمند كلام مبینان خاص و صفای باطن مخاطبان آن می‌باشد.

 

پی‌نوشـــــــــــــــــــت‌ها:

 

1) انفال/24.

2) ص/29.

3) محمد/24.

4. (comprensible) .

5) نحل/44.

6) نساء/174.

7) وسائل الشیعه، ج 18، باب 13.

8) همان.

9) همان.

10) همان.

11) همان، حدیث 35.

12) همان، حدیث 37.

13) البیان، ص 287 و التفسیر والمفسرون، ص 43.

14) المیزان، ج 3، ص 80.

15) مائده/13.

16) نحل/89.

17) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 15.

18) در این بخش از كتاب «علوم قرآن‌» به خامه دكتر محمد باقر سعیدی روشن استفاده نمودیم.

19) بقره/23.

20) یوسف/2.

21) قمر/32.

22) المیزان، ج 19، ص 77.

23) المیزان، ج 1، ص 4.

24) البیان، ص 265.

404 دفعه
(0 رای‌ها)