تلاش تبلیغاتی اهل بیت امام حسین علیه‌ السلام

بعد از حادثه عاشورا، كاروان اسیران كربلا در كوفه، شام و سپس مدینه، با خواندن خطبه، سرودن شعر، پاسخگویی به مخالفان و سوگواری، پیام حماسه حسینی را به مردمان این نواحی انتقال دادند و بزرگترین تاثیر را برجای نهادند. اثری كه سخنان فرزندان و خواهران امام حسین علیه السلام در اجتماع كوفه و شام برجای گذاشت، از اثر كشته شدن شهیدان كربلا كمتر نبود.

محور تبلیغات كاروان اسیران، معرفی ارزشهای دینی، وصف رسول اكرم صلی الله علیه و آله و انتساب اهل بیت او، نكوهش مردمی كه عكس العملی درباره جنایات و ستمهای امویان از خود بروز ندادند، افشای جنایات بنی امیه، حمایت از قیام حسینی و جلوگیری از تحریف حادثه عاشورا بود. در واقع بازماندگان این قیام از فرصت تماس گرفتن با مردم در بلاد گوناگون به بهترین وجه بهره برداری كردند و این دشمنان نادان آنان بودند كه با اسارت این عزیزان و انتقال آنان به شام، زمینه تبلیغاتی خوبی برای روشن شدن حقایق و افشای مفاسد امویان فراهم آوردند.

ندبه و سوگواری در كربلا

در خود كربلا زینب كبری علیها السلام از راه گریه، تبلیغات خود را آغاز نمود. چون حضرت زینب علیها السلام بر بالین پیكر پاك حضرت امام حسین علیه السلام رسید، سخنی بر زبان جاری نمود كه با شنیدن آن دوست و دشمن به گریه و زاری پرداخت و چنان ماتم سرایی در صحرای كربلا برای شهیدان نینوا صورت گرفت كه چشمه اشك را در آن كویر غم جاری ساخت. «قروة بن قیس حنظلی.» نقل می‌كند: به خدا سوگند زینب را هرگز فراموش نمی‌كنم كه برای برادرش ندبه می‌كرد و با صوت حزین و قلب داغدار می‌گفت: «وا محمداه! صلی علیك ملیك السماء هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء وبناتك سبایا الی الله المشتكی والی محمد المصطفی والی علی المرتضی؛ (1) ‌ای محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند، این حسین علیه السلام است كه به خون آغشته و اعضایش قطع شده است. و دخترانت اسیرند. به خدا و محمد مصطفی و علی مرتضی شكایت می‌برم..»

این نوحه و ماتم داری، خود حركتی تبلیغی بود.

همچنین وقتی امام سجاد علیه السلام بدن مطهر امام حسین علیه السلام را در میان قبر نهاد، خطاب به پدرش گفت: «طوبی لارض تضمنت جسدك الشریف اما الدنیا فبعد مظلمة والاخرة فبنورك مشرقة. اما الحزن فسرمد واللیل فمسهد حتی یختار الله الی دارك التی انت مقیم بها فعلیك منی السلام یابن رسول الله ورحمة الله.» (2) ؛ خوشا به حال زمینی كه بدن شریف تو را در برگیرد. دنیا بعد از این تاریك و آخرت به نور تو روشن است. اما اندوه، همیشگی و شب [من] ، بی خواب است، تا خداوند به سوی خانه تو كه در آن جای گرفته‌ای اختیار كند [و مرا به آنجا بیاورد] . پس‌ای فرزند رسول خدا! سلام من و رحمت خداوند بر توباد..»

این عبارات نیز كاملا بار تبلیغی دارند.

در كوچه‌های كوفه

كوفه به منزله قلب عراق بود و در مدت پنج سال مركز حكومت علی علیه السلام به شمار می‌رفت و همواره كانون شیعیان و پایگاه دوستان آن بزرگوار به حساب می‌آمده است. اهل بیت نیز چند سال قبل در این شهر با احترام فراوان زندگی می‌كردند، اما اكنون زینب كبری علیها السلام و فرزندان علی وارد این دیار می‌شوند، در حالی كه اسیرند.

ابن زیاد با آنكه با ایجاد اختناق و فشار سیاسی بر اوضاع كوفه مسلط شده است اما از این واقعیت هراس دارد كه مبادا مردم از خواب مرگبار خویش بیدار شوند و حركتی عمومی ریشه‌های حیات ننگین او را قطع كند؛ به همین دلیل دستور حكومت نظامی داد. آنگاه به فرمان وی خاندان فضیلت در حالی كه سرهای شهیدان بر بالای نیزه در پیشاپیش آنان بود وارد كوفه شدند.

زینب كبری گرچه در شرایط نگران كننده‌ای قرار داشت، ولی از فرصت پیش آمده استفاده و شروع به سخنرانی كرد. در آغاز نسب خویش را معرفی كرد تا نگاههای تحقیرآمیز كوفیان را به دیده احترام مبدل سازد. سپس تماشاگران را كه در حال گریستن بودند مذمت نمود و گفت: «یا اهل الكوفة یا اهل الختل والغدر اتبكون فلا رقات الدمعة ولا هدات الرنة؛‌ای مردم كوفه!‌ای اهل فریب و خدعه! آیا می‌گریید؟ هنوز اشك [های ما] خشك نشده و ناله‌ها [یمان] خاموش نگردیده است..» و بعد جنایات و اعمال زشت آنان را در خصوص حوادث كربلا افشانمود. (3)

دختر بزرگوار علی علیه السلام این خطبه آتشین را چنان عالی و كوبنده بیان كرد كه راوی می‌گوید: به خدا سوگند من زنی را در نهایت عفت ندیدم كه بهتر از زینب سخن بگوید، آن گونه خطابه خواند كه گویا این كلمات از زبان علی بن ابی طالب شنیده می‌شود. (4)

عكس العمل این خطبه در میان مردم چنان بود كه راوی می‌گوید: سوگند به خداوند در آن روز مردم كوفه را دیدم كه بهت زده اشك می‌ریزند و از شدت غم دستها را بر دهان گرفته و انگشتهای خود را گاز می‌گیرند. (5) سخنان زینب كبری چون صیحه‌ای آسمانی بود كه محیط كوفه را فرا گرفت و در آن اثر عمیق و جانسوزی گذارد.

حزیم بن شریك اسدی می‌گوید: امام سجاد علیه السلام به سوی مردم بیرون آمد و اشاره كرد كه سكوت كنند، چون همه خاموش شدند، حضرت خطبه‌ای برای آنان خواند. در این خطبه محورهای ذیل بیان گردید:

1. معرفی خود و خاندان عصمت و طهارت و جد و پدرش؛

2. گزارش جنایات كربلا و فجایع عاشورا؛

3. تذكر به مردم كوفه در مورد نامه نگاری و دعوت از امام حسین علیه السلام و بی وفایی آنان نسبت به امام.

پس از خاتمه خطبه امام سجاد علیه السلام صدای گریه از هر سو بلند شد و مردم به یكدیگر می‌گفتند: هلاك شدید در حالی كه نمی‌دانید. و چون امام علیه السلام فرمود: «رحم الله امرا قبل نصیحتی وحفظ وصیتی فی الله وفی رسوله وفی اهل بیته فان لنا فی رسول الله اسوة حسنة؛ خدا رحمت كند كسی را كه پند مرا بپذیرد و سفارشم را در راه خدا و رسولش و اهل بیت او مراعات كند؛ زیرا برای ما در [پیروی] از رسول خدا سرمشقی نیكوست.» ، جمعیت یكپارچه گفتند:‌ای فرزند رسول خدا! همه گوش به فرمانت هستیم. حرمت و حقتان را پاس می‌داریم و از تو روی نمی‌گردانیم، ما را به فرمان خود مامور كن... آماده ایم كه خونخواهی و انتقام شما و خود را از آنان كه به ما و شما ستم كردند بگیریم. اما امام علیه السلام به حیله گری آنان و رفتارشان با امام حسین علیه السلام اشاره نمودند و از كوفیان خواستند: «لاتكونوا لنا ولا علینا؛ نه با ما باشید و نه بر ضد ما..» (6)

خطبه‌ها و سخنان اهل بیت علیهم السلام و گفتار آن گویندگان شجاع، فصیح و بلیغ در سینه‌های مردم جای گرفت و دلهایشان را تكان داد و پرده‌های گمراه كننده را بالا زد و تشخیص مردم را به كلی تغییر داد و آنان را به ارزش این قیام مقدس متوجه ساخت و مجال تحریف و تفسیر چهره این واقعه تاریخی را از دشمن گرفت (7) و این نتایج را در برداشت:

1. اعتراض و نارضایتی مردم كوفه آن چنان اوج گرفت كه مرجانه مادر عبیدالله به فرزندش گفت:‌ای خبیث! پسر پیامبر را كشتی، به خدا سوگند هرگز بهشت را نخواهی دید. (8)

خولی جنایتكار كه سر امام حسین علیه السلام را به خانه آورد، خواست در زیر یكی از وسایل نان پزی پنهان كند. همسرش به وی گفت: از سفر چه آورده ای؟ گفت: سر حسین علیه السلام را، زنش او را مذمت كرد و گفت: وای بر تو، مردم با طلا و نقره به خانه باز می‌گردند و تو سر پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به منزل آورده ای. به خدا قسم هیچ گاه در كنارت نخواهم بود، پس برخاست و از او دور شد. (9)

همچنین عبیدالله ابن زیاد از سوی عبدالله عفیف و زید بن ارقم مورد مؤاخذه‌ای تند و خشن قرار گرفت.

2. در اولین سال شهادت امام حسین علیه السلام، گروهی از كوفیان به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی، عبدالله ازدی، عبدالله تمیمی، و رفاعة بن شداد، هسته مركزی قیام توابین را به عنوان خونخواهی امام حسین علیه السلام تشكیل دادند. در بصره نیز چنان آشوبی بر علیه ابن زیاد صورت گرفت كه با لباس مبدل از آنجا به سوی شام گریخت. (10)

3. دومین حركت تند مسلحانه علیه امویان توسط مختار ابن ابو عبید ثقفی صورت گرفت كه در ظرف هیجده ماه حدود 18000 نفر از دشمنان اهل بیت علیهم السلام را به هلاكت رسانید. (11)

در مركز قدرت (شام)

شام در سال 14 هجری جزو قلمرو مسلمانان به شمار آمد. مردم این سامان به دلیل حكومت طولانی امیرانی چون خالد بن ولید و معاویه در آن منطقه، شناخت چندانی از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و خاندان او نداشتند و از اسلام راستین چیزی نمی‌دانستند. (12) معاویه آن چنان علیه حضرت علی علیه السلام در شام تبلیغ كرده بود كه مردم سب و لعن آن امام را به عنوان سنت و ارزشی اجتماعی تلقی می‌كردند و كودكان بر این اساس تربیت می‌شدند. (13)

تبلیغات گسترده بنی امیه آن چنان بر افكار شامیان تاثیر منفی نهاده بود كه به هنگام ورود كاروان اسیران كربلا به این سرزمین، لباس نو پوشیدند و شهر را به بهترین صورت آذین نمودند و به آوازخوانی و شادی پرداختند. (14) با چنین وضعی تبلیغات اهل بیت در شام با عراق تفاوت دارد؛ زیرا خاندان امام حسین علیه السلام، زنان و كودكان داغ دیده، به سوی مركز ثقل قدرت آل امیه قدم می‌گذارند؛ شهری كه بغض و عداوت خاندان علی علیه السلام چون ابری تیره بر آن سایه افكنده است و قدرت امویان در آن ریشه دار و عمیق است.

ارتشی با ساز و برگ نظامی كافی نمی‌توانست بر آن دیار استیلا یابد، اما اهل بیت امام حسین علیه السلام می‌روند تا با سلاحی معنوی و زبان گویایی كه دارند بساط این شهر را متزلزل سازند.

در مجلسی كه با حضور یزید، سران حكومت، مردم و اهل بیت علیهم السلام در مسجد شام برقرار شد، فرزند معاویه در حالی كه نسبت به سر مقدس امام حسین علیه السلام اسائه ادب می‌نمود، به خطیبی دستور داد بر منبر پانهد و خاندان عصمت و طهارت را مورد ناسزا قرار دهد. او چنین كرد و در این حال امام سجاد علیه السلام فریاد زد: «ویلك ایها الخاطب، اشتریت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبوا مقعدك من النار؛ وای بر تو‌ای سخنگو! خشنودی مخلوق را با سخط و خشم خداوند به دست آوردی؛ پس جایگاهت از آتش پر باد..»

سپس رو به یزید كرد و فرمود: «یا یزید! ائذن لی حتی اصعد هذه الاعواد فاتكلم بكلمات لله فیهن رضی ولهؤلاء الجلساء فیهن اجر وثواب؛‌ای یزید! به من اجازه بده بالای این چوبها بروم و سخنانی بگویم كه رضایت خدا در آن باشد و برای حاضران، در آن اجر و ثوابی باشد..»

یزید كه بر حالات معنوی و مقام علمی امام واقف بود امتناع كرد، ولی با اصرار مردم قبول كرد كه امام بر منبر رود. امام در سخنان خویش محورهای ذیل را مطرح فرمود:

1. فضایل و ویژگیهای خاندان عترت؛

2. ایثار و فداكاری این خاندان در راه خدا، عزت اسلام و تثبیت ارزشهای الهی؛

3. معرفی خویش و پیوستگی آن امام با خوبان و نیكان و حامیان مسلمین و قاتلان منافقین و ناكثین؛

4. چگونگی كشته شدن امام حسین علیه السلام و جنایات دشمنان در كربلا؛

5. ماجرای اسارت زنان و كودكان امام سوم از عراق تا شام. (15)

این خطبه تاثیر فراوانی بر مردم گذاشت. امام چهارم پا بر منبر گذاشت و چنان سخن گفت كه دلها از جا كنده شد و اشكها فرو ریخت و شیون از میان مردم برخاست. فرزند امام حسین علیه السلام ضمن خطابه خویش، مقام اهل بیت را در حوزه اسلامی نشان داد و پرده از روی چهره تابناك و فضایل آنان برداشت. (16)

زینب كبری علیها السلام نیز كه تعقیب كننده راه امام حسین علیه السلام و فرمانده جنگ تبلیغاتی علیه امویان بود، باوجود گرفتاریهای فرساینده، نهضت عاشورا را با تمامی ابعادش برای همگان به صورت مهیج و انقلاب آفرین بیان كرد و با سخنان مستدل و كوبنده، سلطه یزید را به تمسخر گرفت و او را مذمت كرد. (17)

اثرات تبلیغ در شام

1. نفرت و انزجار عمومی در شام به نحوی بود كه در بین مردم كسی نبود مگر آنكه به خاطر كشتن امام حسین علیه السلام، به یزید ناسزا می‌گفت، او را توبیخ می‌كرد و از دستگاه اموی فاصله می‌گرفت. (18)

سفیر دولت روم - كه در بارگاه یزید حاضر بود - از رفتار یزید نسبت به امام حسین علیه السلام و سر مقدس او، برافروخت به حدی كه خشم وی یزید را در هاله‌ای از ناراحتی فرو برد و برای اینكه فریاد اعتراض او را خاموش كند، به جلاد دستور داد او را بكشد. (19)

یزید نتوانست موج اعتراضات مردم شام را علیه سیاست شیطانی خویش مهار كند، از این جهت در حضور همگان در دمشق خطبه‌ای خواند و گفت: به خدا سوگند! من حسین علیه السلام را نكشته‌ام، قاتل او ابن زیاد است، من كشنده او را مجازات می‌كنم. (20)

2. حتی خیانتكاران اموی در شام تحت تاثیر تبلیغات اهل بیت علیهم السلام قرار گرفتند و به طور روز افزونی با حكومت اموی از در مخالفت در آمدند:

الف) یحیی بن حكم اموی كه در دستگاه یزید پست مهمی داشت، وقتی كاروان اسیران و سر شهیدان را مشاهده كرد، با لحن تندی امویان را سرزنش نمود و گفت: میان شما و رسول اكرم صلی الله علیه و آله جدایی افتاد و از این پس در هیچ كاری با شما موافقت نمی‌كنم. او حتی شخص یزید را نكوهش نمود، كه یزید دستور داد با تهدید وی را ساكت نمایند. (21)

ب) حتی معاویه دوم، فرزند یزید، از پدرش به خاطر جنایتهایش تبری جست تا حدی كه بعدا از مقام خلافت استعفا نمود. (22)

ج) هنگامی كه زنان اسیر پس از سخنرانی امام سجاد علیه السلام وارد منزل شدند، زنان آل ابی سفیان با چشمانی پر از اشك از آنان استقبال كردند، دستهای آنان را بوسیدند و سه روز همراه با آنان به سوگواری پرداختند. (23) طبری می‌نویسد: هیچ زنی از آل ابوسفیان باقی نماند مگر اینكه نزد اسیران آمد و با آنان به ماتم سرایی مبادرت نمود. (24) این عزاداری در خانه یزید و دارالاماره آن چنان اثر كرد كه مردم تصمیم گرفتند به خانه یزید بریزند و او را به هلاكت برسانند. (25)

3. تغییر روش یزید و روی آوردن به حركت انفعالی و قیافه تزویر گونه به خود گرفتن، یكی دیگر از آثار تبلیغات اهل بیت علیهم السلام بود. به نمونه‌های زیر توجه كنید:

الف) یزید، ابن زیاد را مورد لعن و نفرین قرار داد و در پاسخ به سخن عبدالرحمن بن حكم گفت: خدا ابن مرجانه را لعنت كند. اگر من در كربلا بودم تا آنجا كه در توانم بود خواسته‌های حسین علیه السلام را برآورده می‌كردم؛ گر چه به كشته شدن فرزندانم منتهی می‌گردید؟! (26) عبیدالله مرا با این حركت مورد خشم و غضب مردم قرار داد و نزد آنان منفور ساخت.

ب) یزید برای تثبیت موقعیت متزلزل خویش و نجات از آن وضع انفجارآمیز، به اهل بیت امام حسین علیه السلام متوسل شد و امام سجاد علیه السلام را مورد نوازش قرار داد و همواره می‌كوشید در برابر مردم با آن حضرت ظاهر شود و كنار ایشان باشد. ابن اثیر می‌نویسد: هیچ شب و روزی بر یزید نمی‌گذشت جز آنكه علی بن حسین علیه السلام را نزد خود می‌خواند و مایل بود با آن حضرت بسر ببرد. (27)

ج) یزید از امام سجاد علیه السلام خواست هر حاجتی دارد مشخص كند، امام سه حاجت را مطرح فرمود:

نخست: مشاهده سر پدرش، دوم: بازگردانیدن اموال غارت شده آنان، سوم: در صورتی كه یزید می‌خواهد او را به قتل برساند، شخص امینی را برگزیند تا اهل بیت را به مدینه برگرداند. یزید با تقاضای اول موافقت نكرد و در مورد دومین حاجت گفت: عوض آن را پرداخت می‌كنم و در خصوص سومین حاجت، گفت: تو را نخواهم كشت. (28)

د) بعد از شهادت حسین بن علی علیه السلام یزید برای رجال دیگر نواحی اسلامی و نیز برخی خواص مسلمانان نامه نوشت و در مكتوبات خود خطاب به این افراد خود را در موضوع فاجعه كربلا بی گناه دانست. از محمد حنفیه خواست به مقر خلافت او بیاید. در هنگام ملاقات با وی كشته شدن برادرش را تسلیت گفت و افزود: دلم همچون تو می‌سوزد! عبیدالله از نظر من آگاه نبود و اقدام به این جنایت نمود.

ه) یزید در صدد آن گردید تا برای برآوردن خواسته امام سجاد علیه السلام، قاتلان شهیدان كربلا را معرفی كند؛ اما هر كدام را حاضر نمودند، قتل امام و یارانش را به دوش دیگری انداخت. چون شمر را حاضر كردند، گفت: قاتل حسین علیه السلام كسی است كه در خزینه‌ها را به روی سپاهیان گشود و آنان را به كربلا فرستاد. یزید با شرمندگی گفت: برخیزید و بروید، خدا شما را لعنت كند، شما قبلا افتخار می‌كردید كه حسین علیه السلام را كشته اید ولی اكنون همه انكار می‌كنید. (29)

و) یزید برای اینكه از هیجانات عمومی بكاهد، به اموری به ظاهر دینی روی آورد و دستور داد قرآنها را به سی بخش تقسیم كنند تا مردم در مساجد قرآن بخوانند. همچنین دستور داد در شهرهای گوناگون عبادتگاههایی ساخته شود. بر این اساس بود كه ابن زیاد چهار مسجد در كوفه بنا كرد و سایر كارگزاران یزید نیز به این امور روی آوردند. (30)

به سوی مدینه

خاندان پیامبر پس از سه روز مجلس سوگواری در شام، این شهر را ترك نمودند و به سوی مدینه حركت كردند. مدینه مشخصاتی غیر از كوفه و شام داشت:

1. مركز وحی و حكومت رسول اكرم صلی الله علیه و آله، محل تبلیغ رسالت و كانون نشو و نمای اهل بیت علیهم السلام و تلاشهای فرهنگی و اجتماعی آنان بود.

2. این شهر در میان مسلمین جایگاه ویژه‌ای داشت و مسلمانان پس از برگزاری مراسم حج به منظور زیارت مرقد مطهر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و بزرگانی از خاندان او از تمامی شهرهای جهان به این دیار می‌آمدند و بدین جهت بهترین مكان برای پیام رسانی اهل بیت علیهم السلام بود.

3. مسلمانهای مدینه غالبا از صحابه پیامبر و فرزندان آنان بودند، از این جهت به ذریه پیامبر به خصوص امام حسین علیه السلام علاقه عمیقی داشتند.

زنان و كودكان اسیر - كه اكنون با پیروزی معنوی و افتخاری بزرگ به وطن خود بازمی گردند - می‌توانند از موقعیت خاص مدینه در راه رسیدن به هدف عالی امام حسین علیه السلام بهره برداری كنند. امام سجاد علیه السلام در ورودی شهر مدینه برای آنكه شهر را برای یك تحرك عمومی و جنبش فراگیر مهیا سازد، بشیر بن جذلم را - كه در ركاب آن حضرت بود - به حضور طلبید و فرمود:‌ای بشیر! به مدینه برو و مردم را از شهادت امام حسین علیه السلام آگاه ساز. او متابعت كرد و با چشم گریان اشعاری خواند كه دو بیت آن چنین است:

یا اهل یثرب لا مقام لكم بها                                       قتل الحسین فادمعی مدرارا

الجسم منه بكربلا مضرج                                          والراس منه علی القناة یدارا (31)

«ای مردم یثرب (مدینه) دیگر در شهر نمانید، زیرا حسین علیه السلام كشته شد و به دلیل شهادتش من چنین می‌گریم. بدن مقدسش در كربلا به خون آغشته شد و سر او بر بالای نیزه در شهرها گردانده شد..»

در این هنگام زنان و مردان مدینه گریه كنان از شهر بیرون آمدند و پیرامون خیمه امام سجاد علیه السلام اجتماع كردند. حضرت با استفاده از فرصت پیش آمده، حقایق و فجایع قیام عاشورا و جنایات امویان را برای مردم مدینه بازگفت و ماجرای اسارت خود و عده‌ای از بازماندگان شهیدان كربلا را برایشان شرح داد. پس از آن مدینه به طور جدی چهره‌ای ماتم زده به خود گرفت و سوگواری و اشك و ناله مردم، به عنوان تبلیغات وسیع و موثری علیه امویان و تثبیت موقعیت اهل بیت علیهم السلام قلمداد گردید و نفرت و انزجار شدیدی در دلهای آحاد جامعه نسبت به آل ابی سفیان ایجاد نمود.

نتایج تبلیغ در مدینه

1. برانگیخته شدن موجی از خشم علیه رژیم اموی كه در قیام حره تبلور یافت و طی آن، مردم مدینه در سال 63 هجری یزید را از خلافت خلع كردند و امور شهر خود را به عبدالله انصاری سپردند و همه امویان و بنی مروان را از شهر بیرون كردند. (32)

2. خواص مدینه با یزید مكاتبه كردند و برخورد با اهل بیت علیهم السلام را مصیبتی بزرگ و حادثه‌ای دردناك در جهان اسلام تلقی كردند.

گروهی نیز علیه دستگاه جور بسیج شدند و به عنوان اعتراض راهی شام شدند. یزید پس از احساس خطر انقلاب مردم مدینه برای جلب توجه، پذیرایی گرمی از آنان به عمل آورد و مبالغی هنگفت به میهمانان عطا نمود؛ ولی این ملاطفتها نه تنها از خشم مقدس آنان نكاست بلكه پس از آنكه خباثت و جنایت یزید را از نزدیك دیدند، به مدینه برگشتند و بر حجم تبلیغات ضداموی خود افزودند و مردم را برای مبارزه تشجیع نمودند و با صراحت به مسلمانان مدینه گفتند: ما از پیش مردی می‌آییم كه هیچ دینی ندارد، می‌گساری و سگ بازی می‌كند، مجالس رقص و قمار تشكیل می‌دهد، حتی با محارم زنا می‌كند، شبها را با مستان و روزها را با هرزگان به سر می‌برد. (33)

پی نوشــــــــــــــــــــــــــــت:

1) بحارالانوار، ج 45، ص 59 - 58.

2) ذریة النجاة، گرمرودی، ص 169.

3) ناسخ التواریخ، مرحوم سپهر، حالات سیدالشهداء، ج 32، ص 35.

4) نك: لهوف، ص 69.

5) همان، ص 71.

6) اللهوف، ص 68؛ الاحتجاج، طبرسی، ص 305؛ بحارالانوار، ج 45، صص 112 و 113.

7) بررسی تاریخ عاشورا، دكتر آیتی، ص 161.

8) تذكرة الخواص، سبط ابن جوزی، ص 295.

9) الكامل، ابن اثیر، ج 4، صص 81 - 80.

10) تتمة المنتهی، محدث قمی، ص 50.

11) مقتل الحسین، ص 330.

12) قیام امام حسین، دكتر شهیدی، صص 186 - 185.

13) نك: مروج الذهب، ج 2، ص 72؛ شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 17.

14) ناسخ التواریخ، حالات سیدالشهداء، ج 3، ص 119.

15) مقتل خوارزمی، ص 78 - 76، مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 168؛ بحارالانوار، ج 45، ص 174.

16) بررسی تاریخ عاشورا، ص 232.

17) نك: لهوف، ص 79.

18) تذكرة الخواص، صص 149 - 148.

19) مقتل عوالم، ص 443.

20) معالی السبطین، ج 2، ص 110.

21) تاریخ طبری، ج 4، ص 356؛ تاریخ الكامل، ابن اثیر، ج 3، ص 301.

22) الغدیر، ج 10، ص 174؛ النجوم الزاهره، ج اول، ص 164.

23) نفس المهموم، ص 218.

24) تاریخ طبری، ج 6، ص 265.

25) كامل شیخ بهایی، ج 2، ص 302.

26) مقتل عوالم، ص 431.

27) الكامل، ج 4، ص 45؛ مقتل عوالم، ص 444؛ مقتل خوارزمی، ج 2، ص 73.

28) نفس المهموم، ص 265.

29) ناسخ التواریخ، حالات سیدالشهداء، ج 3، ص 175.

30) سفینة البحار، ج 1، ص 602.

31) اللهوف، ص 119.

32) الصواعق المحرقه، ص 132؛ مروج الذهب، ج 2، ص 71؛ الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج 1، ص 247 و نیز ص 222 تا 239.

33) الكامل، ج 3، ص 307؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 368.

415 دفعه
(0 رای‌ها)