تدریس و تربیت شاگردان در سیره امام خمینی (ره) (1)

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت                           روی مه پیكر او سیر ندیدیم و برفت

گویی از صحبت ما نیك به تنگ آمده بود                      بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

هرچه ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم                           وز پی‌اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت

* * *

من نمی‌دانم كه اسلام از كجاست                               من نمی‌دانم كه ایمان از كی است

هر كسی دنبال چیزی می‌رود                                      كز نخستین روز دنبال وی است

من «خمینی‌» را ستایم زانكه او                                                      هم «خم‌» است و هم «می‌» است و هم «نی‌» است

اكنون كه در چهاردهمین سالگرد آن مرد وحیانی - ولایی، حضرت امام خمینی رحمه الله، قرار گرفته ایم، شایسته دیدیم به گستره‌ای از گستره‌های وجودی ایشان كه كمتر به آن پرداخته شده است، یعنی «روش تدریس‌» آن استاد الهی، بپردازیم.

گفتنی است كه در این پردازش، به معنای عام روش تدریس، و نه معنای خاص آن، نظر داشته ایم. نیز شایسته و بایسته است كه همه ما بدانیم: «برخورداری از روش تدریس خوب و جذاب، از ویژگیهای ارثی و ژنتیكی و مادرزادی انسان نیست‌» ، بلكه باید با آموختن روشهای مناسب تدریس، هم شیوه پرورش مناسب نیرو را بیاموزیم و هم منبرها را كه فضای گسترده آموزشی است تقویت كنیم.

برخی تصور می‌كنند كه به محض تشكیل جلسه درسی و گرد آمدن شاگردانی، كار تمام است و نیاز به فراگیری شیوه تدریس ندارند. در اینجا باید با «خواجه شیراز» همساز و دمساز شویم و با خود زمزمه كنیم:

نه هر كه چهره برافروخت دلبری داند                                                   نه هر كه آینه سازد سكندری داند

نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست                                            كلاه داری و آیین و سروری داند

«هزار نكته باریكتر ز مو» اینجاست                                                      نه هر كه سر بتراشد قلندری داند

اینك نكته‌هایی در زمینه «روش تدریس امام خمینی رحمه الله‌» كه همه آنها از سوی شاگردان و یاران و نزدیكان ایشان نقل و از ذكر و تكرار نام آنان خودداری شده و اندكی با ویرایش صوری و نه محتوایی نگارنده همراه بوده است، عبارتند از:

1. تربیت و تعلیم، هم‌سنگ یكدیگرند

امام بزرگوار در درسهای خود، مطالب علمی و اخلاقی را از یكدیگر جدا نمی‌دانستند. درس ایشان فقط یك سلسله مباحث علمی خشك نبود. حضرت امام به روشی تدریس می‌نمودند كه در لابلای درس، طلبه واقعی نیز تربیت می‌كردند. هدف ایشان این نبود كه تنها یك سلسله مطالب از استاد به شاگرد انتقال یابد؛ بلكه نظر ایشان این بود كه شاگردانی تربیت شوند كه برای آینده اسلام مفید باشند (1).

2. پرورش شاگرد، هدف تدریس است

سعی حضرت امام رحمه الله این بود كه همه را پرورش علمی دهند و استعدادهای آنان را شكوفا كنند (2).

3. دوست داشتن شاگردان

ایشان علما را تجلیل می‌فرمودند و طلبه‌ها را دوست داشتند، بویژه وقتی در طلبه‌ای استعداد می‌دیدند، او را گرامی می‌داشتند (3).

4. این هدفی مهم است

امام، تربیت شاگردانشان را بر این اصل استوار كرده بودند كه به آنان اتكاء به نفس بدهند (4).

5. آموزش و پژوهش، دو بال پروازند

از خصوصیات درسی حضرت امام رحمه الله ایجاد روحیه «تحقیق‌» در طلاب بود. امام بر این نكته بسیار اصرار داشتند كه طلاب در درس ایشان طوری باشند كه حالت ضبط صوت را نداشته باشند و فقط مطالب را بگیرند و یا حتی بفهمند. بدین جهت، سعی داشتند كسانی كه در درسشان حاضر می‌شوند، غیر از فهم درس، خودشان هم صاحب نظر گردند و آنچه را از استاد می‌شنوند، تحلیل و بررسی نیز كنند (5).

6. تدریستان روش هم دارد؟

استادانی در حوزه بودند كه از نظر علمی، در مرحله بالاتری از حضرت امام قرار داشتند، اما آنان به كیفیت تدریس خود فكر نمی‌كردند و تمام توجهشان به موضوع و مطالب درس بود و به كیفیت القای مطالب و ذكر مثال برای آنها فكر نمی‌نمودند و امام به این نكات نیز توجه می‌كردند. برای ایشان، هم موضوع درس و هم كیفیت تدریس آن مهم بود. به همین دلیل، هم درس اخلاقی ایشان گیرایی داشت و هم درس فقه و اصولشان (6).

7. تدریس یكسویه، چقدر ثمر دارد؟

بارها و بارها، حضرت امام از اینكه درس، حالت یكنواخت و یك جانبه داشته باشد و فقط استاد حرف بزند، اظهار نگرانی می‌كردند (7).

روزی در اثنای درس امام كسی اشكال نكرد. ایشان فرمودند: «مجلس درس و بحث است، مجلس وعظ و خطابه كه نیست؛ چرا ساكت هستید و حرف نمی‌زنید؟ (8) ‌»

یكی از شاگردان حضرت امام می‌گوید:

من بیش از دیگران در درس امام به اشكال و سؤال می‌پرداختم. برخی از شاگردان كه از این وضع ناراضی بودند، از محضرشان درخواست كردند كه تذكر بدهند شاگردان كمتر اشكال كنند و طبعا بنده نیز كمتر سخن بگویم. حضرت امام در پاسخ فرمودند: «به نظر من، در درس، كمتر از حد نصاب اشكال می‌شود و باید پایه اعتراض و ان قلت (9) بالا برود» (10).

8. جواب هر سؤالی، حد و حدودی دارد

مرحوم امام معتقد بودند شاگرد باید سر درس اشكال كند و اگر سر درس اشكال نمی‌شد، می‌فرمودند: «مگر مجلس ختم است كه همه ساكت هستید؟»؛ ولی در عین حال، چنانچه اشكال و جوابی بیش از دو یا سه بار تكرار می‌شد، از آن جلوگیری می‌كردند و می‌فرمودند: «مگر تعزیه خوانی است كه تو بگویی و من هم جواب بدهم.‌» در این باره نیز می‌فرمودند: «درس مرحوم حاج شیخ [عبدالكریم حائری] این اشكال را داشت كه حاج شیخ گاه مطلبی را مطرح می‌نمودند و شاگردان به آن اشكال می‌كردند، و این اشكال و جواب، آن قدر طول می‌كشید كه تمام وقت درس را می‌گرفت و مطلب حاج شیخ ناتمام می‌ماند» (11).

روزی در نجف اشرف حاج آقا مصطفی رحمه الله، فرزند امام، در درس به حضرت امام اشكال گرفتند. امام پاسخ ایشان را دادند. حاج آقا مصطفی قانع نشدند و دوباره اشكال را مطرح نمودند. دو مرتبه جواب ایشان را دادند. باز مرحوم حاج آقا مصطفی قانع نشدند و با توضیح بیشتری اشكال را سه باره بیان كردند. حضرت امام به ایشان و به شوخی فرمودند: «آقا! از این حرفها نزنید، مردم می‌خندند به این حرفها و می‌گویند آقا بی سواد است‌» حاج آقا مصطفی نیز با صدای بلند گفتند: «مردم می‌گویند: پسر آقا بی سواد است‌» (12).

9. پیش از جواب گوش می‌دهی؟

یكی از خصوصیات حضرت امام خمینی رحمه الله در تدریس این بود كه اگر شاگردی سؤالی می‌كرد و یا اشكالی می‌گرفت، حضرت امام سكوت می‌نمودند و گوش می‌دادند و سپس به پاسخ آن می‌پرداختند (13).

10. مشوق الطلبه

عظمت حضرت امام به حدی بود كه اشخاص عادی كمتر جرات می‌كردند با ایشان زیاد صحبت نمایند یا برخلاف ادب چیزی بگویند، ولی هنگامی كه یكی از شاگردان امام اشكالی داشت و می‌خواست از ایشان بپرسد، حضرت امام چنان با آغوش باز و قیافه بشاش و لبخندی - كه سؤال كننده را تشویق می‌نمود - او را می‌پذیرفتند و سؤال او را گوش می‌كردند و جواب می‌دادند كه شاگرد نه تنها به جواب سؤال خود دست پیدا می‌كرد، بلكه در كمال خوشحالی و افتخار از خدمت ایشان مرخص می‌شد. واقعا اخلاق و برخورد امام نسبت به طلاب را باید «مشوق الطلبه‌» (14) نامید (15).

11. اگر كه می‌توانی، كم ی درنگی بكن

حضرت امام، همیشه و بعد از تمام شدن درس، مدت كوتاهی می‌نشستند تا شاگردان سؤالات خود را بپرسند و توضیح و پاسخ آن را بشنوند (16).

12. بیان روشن و رسا بیانی دلپذیر است

حضرت امام قدرت فراوانی در بیان روشن و مستدل مطالب داشتند. وقتی ایشان نظرشان را در مسائل علمی مطرح می‌كردند، چنان روشن و رسا و مستدل بحث می‌نمودند كه شاگرد، دیگر فكر نمی‌كرد واقعیتی غیر از آنچه حضرت امام فرموده اند، وجود داشته باشد. به این ترتیب، ایشان در خطی مستقیم، انسان را به واقعیت مسئله هدایت می‌كردند. بیان امام به قدری شیرین و رسا بود كه هیچ كس نیاز نداشت نظر امام را از دیگری بپرسد. برای طلبه‌ای كه از محضر درس ایشان بیرون می‌رفت، مطالب گفته شده كاملا روشن بود؛ البته امكان داشت كه طلبه در اصل مطالب، اشكالی به ذهنش بیاید، اما هیچ ابهامی در نظریات و مطالبی كه حضرت امام مطرح كرده بودند، برای او وجود نداشت (17).

درس آن بزرگوار انصافا جالب و جاذب بود.... درس را با بیانی زیبا و عباراتی ساده، روان، منظم و مرتب ارائه می‌كردند... . (18)

13. تنظیم هر مطلبی چقدر مؤثر بود

امام مطالب درسی را خیلی عالی مرتب و تنظیم می‌كردند و همین تنظیم مطالب، كمك بسیار مؤثری به شاگردان در بهتر فهمیدن و زودتر فهمیدن مطالب درسی، می‌نمود (19).

14. آموزش جذاب، در قالب «مثال‌» است

شیوه عمومی تدریس امام این گونه بود كه از پیچیده گویی احتراز می‌نمودند و كوشش می‌كردند مسائل نظری و فكری را كه غالبا دور از درك اذهان عمومی بود، با روشنترین عبارات و واضحترین مثالها بیان كنند؛ حتی گاهی مسائل عقلی و فكری را كه دور از حس و ماده بود، نیز در قالب مثال ذكر می‌نمودند (20).

ادامه دارد... .

پی‌نوشــــــــــــــــــت‌ها:

 

1) امیر رضا ستوده (گردآورنده) ، پا به پای آفتاب، ج 4، ص 69.

2) سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، ج 5، ص 165.

3) اقتباس از: امیررضا ستوده، پا به پای آفتاب، ج 2، ص 107.

4) همان، ج 2، ص 210 تا 211.

5) همان، ج 4، ص 27.

6) همان، ج 3، ص 215.

7) همان، ج 4، ص 28.

8) سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی ج 2، ص 25.

9) اگر بگویی می‌گویم (یعنی اگر به من اشكال كنی، جواب تو را می‌دهم).

10) اقتباس از: امیررضا ستوده (گردآورنده) ، پا به پای آفتاب، ج 3، ص 215.

11) همان، ج 4، ص 137 - 138.

12) سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، ج 5، ص 19.

13) همان، ص 139.

14) تشویق كننده طلاب.

15) اقتباس از: امیررضا ستوده (گردآورنده) ، پا به پای آفتاب، ج 4، ص 95.

16) همان، ص 314.

17) همان، ص 76.

18) همان، ص 136.

19) مجله حوزه، ش 32، ص 89.

20) اقتباس از: امیررضا ستوده (گردآورنده) ، پا به پای آفتاب، ج 3، ص 215.

301 دفعه
(0 رای‌ها)