بیست سخنرانی پنج دقیقه ای

واحد احیای سنت‌های حسنه معاونت تبلیغ و آموزش‌های کاربردی

مقدمه

از آنجا كه بسیاری از مشكلات و معضلات موجود در جامعه به عدم شناخت عامه مردم از حقایق و دستورات دینی و یا غفلت از آنها باز می‌گردد، بر آن شدیم تا باگردآوری آیات، روایات، داستانها، نكات تاریخی، اشعار، خاطرات، لطیفه‌ها، ضرب المثلها و... در رابطه با سنتهای حسنه، مجموعه‌ای را در قالب سخنرانیهای پنج دقیقه‌ای تنظیم كرده، و در اختیار مبلغین محترم قرار دهیم.

این شیوه از چند جهت می‌تواند مفید باشد:

1. در فرصتی كوتاه بخشی از یك سنت حسنه به مردم معرفی می‌شود.

2. مبلغان محترم، سخنان و مطالب متنوع را تحت یك عنوان كلّی (سنتهای حسنه) و جهت دار بیان می‌كنند.

3. از پراكنده گویی و اتلاف وقت مخاطبین و در نتیجه زدگی و رویگردانی آنها و كم شدن جمعیت در محافل مذهبی و مجالس جلوگیری می‌شود.

4. به لحاظ اینكه فهم و بكارگیری سنتهای حسنه نیاز ضروری مردم و اموری عملی است، جذابیت زیادی خواهد داشت.

جهت تحقق این امر و برای هر روز، آیه یا حدیث مربوط به موضوعی را همراه یك داستان یا خاطره یا نكته تاریخی و یا... ، به اندازه‌ای كه از یك جلسه پنج دقیقه‌ای فراتر نرود، تنظیم می‌كنیم و این رویه را ادامه می‌دهیم تا چند موضوع از سنتهای حسنه را مطرح سازیم. سپس چند موضوع دیگر از سنتها را به همین روش در نظر گرفته و ارائه می‌دهیم.

در مرحله اول، شش سنت حسنه امر به معروف و نهی از منكر، شركت فعال در مسجد، رعایت حقوق دیگران، ازدواج آسان، آئین همسرداری و ساده زیستی و دوری از تجمل را انتخاب كرده ایم. و برای هر كدام چند سخنرانی در نظر گرفته شده است.

تذكر: از آنجا كه بسیاری از مردم سخنرانی بین دو نماز را ـ هر چند كوتاه باشد ـ نوعی برنامه تحمیلی می‌دانند، از اینرو تقاضا می‌شود جلسات پنج دقیقه‌ای، پس از ادای دو نماز اجراء شود تا عده‌ای كه در این برنامه شركت می‌كنند ـ هر چند كم باشند ـ با رغبت مطالب را پی گیری كنند و اثر گزاری مطلوب بر مخاطبان صورت پذیرد.

سنت امر به معروف و نهی از منكر

جلسه اول: امر به معروف و نهی از منكر مهم‌ترین ویژگی جامعه اسلامی

قال اللّه تعالی: «كُنْتُمْ خَیرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وتُؤْمِنُونَ بِاللّه ِ»؛ (1) «شما بهترین امتی بودید كه برای مردم پدید آمدید؛ امر به معروف و نهی از منكر می‌كنید و به خدا ایمان دارید.»

در این آیه شریفه «امت اسلامی» به عنوان بهترین امت معرفی شده است و دلیل آن دو چیز ذكر شده است: «امر به معروف و نهی از منكر» و «ایمان به خدا». نكته جالب توجه این است كه در این آیه امر به معروف و نهی از منكر بر ایمان به خدا مقدم داشته شده كه نشانه اهمیت و عظمت آن است. به تبع این ویژگی برای بهترین امت اسلامی، باید گفت كه مهم‌ترین ویژگی جامعه اسلامی هم همین مسئله است كه امر به معروف و نهی از منكر شناخته شود و وجدانهای بیداری در جامعه پیوسته از آن پاسداری كنند.

داستان هجوم رضاخان به قم به بهانه بی احترامی به خانواده‌اش، نمونه‌ای از این بیداری آگاهانه در جامعه را نشان می‌دهد:

از قدیم الایام تا به امروز مرسوم بوده و هست كه غالبا مردم هنگام تحویل سال نو در اماكن متبركه به سر می‌برند و آن را به فال نیك می‌گیرند. عید نوروز سال 1306 شمسی با 27 رمضان 1346 مطابق بود و زوّار بسیاری از نقاط مختلف به سوی شهر قم روی آوردند تا هنگام تحویل سال در حرم حضرت معصومه باشند. حرم مملوّ از جمعیت بود. اعضای خانواده پهلوی ـ كه همسر رضاشاه هم جزو آنها بود ـ در غرفه بالای ایوان آیینه بدون حجاب كامل نشسته بودند، و این به طوری جلب نظر می‌كرد كه صدای اعتراض مردم از هر سو بلند بود؛ ولی هیچ كس جرأت نمی‌كرد قدم پیش گذارد و به آنها تذكر دهد. در همین موقع، سید ناظم واعظ كه در مسجد جنب حرم مشغول وعظ بود، مردم را تهییج نمود تا امر به معروف و نهی از منكر كنند. خبر به مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی رسید. او ابتدا به خانواده دربار پیغام فرستاد كه: اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مكان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید، باز هم حق ندارید در این مكان حضور یابید. پیام موثر واقع نشد. حاج شیخ محمد تقی شخصا به حرم آمد و سخت به آنان اعتراض نمود و از آنها خواست كه سر و صورت خود را بپوشانند یا از آنجا خارج شوند. در این وقت غوغایی به پا شد. خانواده پهلوی فورا به منزل تولیت حرم رفته و از آنجا با تلفن به رضاشاه خبر دادند. او فورا به سوی قم حركت كرد و دستور داد یك عده سرباز پشت سرش حركت كنند.

بعد از چند ساعت به شهر قم رسید و مستقیما وارد صحن حرم شد. چند نفر طلبه را كه در آن اطراف بودند، شلاق زد و چند نفری را هم در جوار قبر حضرت معصومه با عصا و لگد مضروب كرد. سپس دستور داد مرحوم بافقی را دستگیر كرده به تهران فرستند و تحویل زندان شهربانی دهند. او را همچنان در حبس نگه داشتند تا بعد از پنج ماه كه آیت اللّه حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی خواستار آزادی وی گردید. (2)

اگر این روحیه در جامعه ما زنده بماند، پیوسته جامعه اسلامی از بسیاری از ناهمواریها و گردابهای مهلك در امان خواهد بود.

جلسه دوم: ملایمت و محبت در امر به معروف و نهی از منكر

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله «لا یأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَلا ینْهی عَنِ الْمُنْكَرِ اِلاّ مَنْ كانَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: رَفیقٌ بِما یأْمُرُ بِهِ وَرَفیقٌ فیما ینْهی عَنْهُ...؛ (3) امر به معروف و نهی از منكر نكند مگر كسی كه سه خصلت در او باشد: [اول اینكه:] در آنچه به آن امر و نهی می‌كند، طریق مدارا پیش گیرد....»

در راه انجام دو فریضه بزرگ امر به معروف و نهی از منكر، پیوسته باید دلسوزی و حسن نیت و پاكی را سرلوحه كار خویش قرار داد و جز در موارد ضرورت، باید از راههای مسالمت آمیز وارد شد. متأسفانه بعضی، هنگام امر به معروف و نهی از منكر، از راه خشونت آمیز وارد می‌شوند و به الفاظ زشت و زننده متوسل می‌گردند، لذا می‌بینیم این نوع امر به معروفها نه تنها اثر خوبی ندارد، بلكه گاهی نتیجه معكوس می‌دهد.

در تفسیر المنار آمده است: جوانی به خدمت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض كرد:‌ای پیامبر خدا! آیا به من اجازه می‌دهی زنا كنم؟! با گفتن این سخن فریاد مردم بلند شد و از گوشه و كنار به او اعتراض كردند، ولی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با خونسردی و ملایمت فرمودند: نزدیك بیا. جوان نزدیك آمد و در برابر پیامبر نشست. حضرت با محبت از او پرسید: آیا دوست داری با محارم تو (مثل مادر، خواهر و دختر) چنین كنند؟ جوان ناراحت شد و گفت: نه فدایت شوم. حضرت فرمود: همینطور مردم راضی نیستند بامحارم آنها چنین شود.

جوان از سؤال خود پشیمان شد. سپس پیامبر خدا دست بر سینه او گذاشت و در حق او دعا كرد و فرمود: «خدایا قلب او را پاك گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگی به بی عفتی نگاه دار» از آن به بعد منفورترین كار نزد این جوان، زنابود. (4)

در سیره بزرگان و اولیاء الهی وارد شده است كه گاهی در قالب طنز و شوخی امر به معروف می‌كردند. به عنوان نمونه، روزی بهلول، كارگرانی را دید كه به مسجد سازی مشغولند، از آنان پرسید: بانی مسجد كیست؟ گفتند: هارون الرشید. بهلول به سنگ تراش دستور داد كه روی سنگی این جمله را حكاكی كند:«بانی مسجد بهلول»!

سنگ تراش، سنگ را تراشید و به بهلول تحویل داد. او شبانه از نردبانی بالا رفت و این سنگ ر ا بر سر در مسجد نصب كرد. روز بعد وقتی كارگران تابلو را دیدند، به هارون خبر دادند. هارون بهلول را احضار كرد و پرسید: بانی مسجد من هستم، تو چرا خودت را بانی معرفی كردی؟! بهلول گفت: تو اگر برای خدا مسجد می‌سازی بگذار نام من باشد. خدا كه می‌داند بانی كیست. او با این طنز به هارون فهماند كه تو اخلاص نداری.

روزی دیگر بهلول وارد مجلس هارون شد؛ چون هارون در مجلس حضور نداشت، بهلول جای هارون نشست. خادمان او را از آنجا بلند كردند و كتك زدند. همین كه هارون وارد مجلس شد، به هارون گفت: من چند دقیقه‌ای جای تو نشستم و كتك خوردم، وای به حال تو كه عمری در جای اهل بیت پیامبر نشسته ای. آری او با این طنزها و با همین ملایمتها، هارون را متوجه خطاها و اشتباهات خود می‌كرد.

جلسه سوم: امر به معروف و نهی از منكر با عمل و رفتار

قال الصادق علیه السلام : «كُونُوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیرِ اَلْسِنَتِكُمْ لِیرَوا مِنْكُمُ الاِْجْتِهادَ وَالصِّدْقَ وَالْوَرَع؛ (5) مردم را با غیر زبان دعوت كنید تا از شما اجتهاد، راستگویی و پارسایی ببینند.»

قوانین اسلام مبتنی بر حكمت و كیفیتی نظام یافته است كه خود بتواند نگهبان و حافظ خویش باشد. امر به معروف و نهی از منكر دو قانون نگهبان است كه از دیگر قوانین الهی پاسداری می‌كند. برای تأثیر بهتر این دو قانون در افراد و جامعه بهتر است كه از روش غیر مستقیم و توأم با عمل، آن دو را به دیگران آموخت و اجرا كرد.

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی                                                   به عمل كار برآید، به سخندانی نیست

در این رابطه داستان جالبی از عالم الهی مرحوم آخوند ملاعباس تربتی نقل شده است:

یكی از محافظان فرزند آخوند ملاكاظم خراسانی نقل می‌كند: «در ایام زمستان برای سركشی به املاك آقا به نیشابور رفته بودیم، در مراجعه به مشهد در راه برفگیر شدیم و در قهوه خانه‌ای وسط راه ماندیم. غیر از ما جمعی دیگر نیز به قهوه خانه پناه آورده بودند. شب فرا رسید و چهار نفر از جوانان پولدار و خوشگذران مشهد ـ كه چهار خانم هم همراه خود داشتند ـ با ماشینی آمدند و چون گرفتار برف و تاریكی شده بودند، به قهوه خانه پناه آوردند. آمدن آنها در آن شب تاریك برفی در میان كوهستان بزم عیشی مجانی برای مسافران به وجود آورد، جوانان بطریهای مشروب و خوراكیها را چیدند و زنان، بعضی به خوانندگی و بعضی به رقص پرداختند. در گرما گرم این بساط، در قهوه خانه باز شد و مرحوم ملاعباس تربتی با سه چهار نفر كه از تربت به مشهد می‌رفتند و مركبشان الاغ بود، از ناچاری برف و تاریكی شب، آنها هم به این قهوه خانه پناه آوردند و از صاحب قهوه خانه اجازه خواستند كه به آنها جایی بدهد. او گفت: سكّوی آن طرف خالی است.

حاج علی اكبر می‌گفت: من با مشاهده این وضع هراسان شدم و گفتم كه نكند از جانب حاج آخوند نسبت به اینها تعرضی بشود و از جانب آنها نسبت به این مرد الهی اهانت شود. آماده دفاع از حاج آخوند شدم، ولی دیدم ایشان وارد شد و گویا نه كسی را می‌بیند و نه چیزی می‌شنود، به سوی آن سكّو رفت و چون نماز مغرب و عشاء را نخوانده بود، از قهوه چی قبله را پرسید و به نماز ایستاد و آن چهار نفر هم به وی اقتدا كردند. یكی اذان گفت و حاج آخوند اقامه گفت و وارد نماز شدند. من هم فرصت را غنیمت دانستم و اقتدا كردم، چند نفر دیگر از مسافران هم از آن بزم عیش و نوش فاصله گرفتند و به نماز جماعت پیوستند، بعد از آن قهوه چی هم آمد و به نماز ایستاد، وقتی از نماز فارغ شدیم از جوانها و خانمها اثری نبود، بساط خود را جمع كردند و نفهمیدیم كه در آن شب برفی به كجا رفتند. (6)

پس گاهی با رفتار و برخورد می‌توان به صورت غیر مستقیم امر به معروف و نهی از منكر كرد، بدون آنكه هیچ گفتگو یا برخورد نامناسبی پیش آید.

جلسه چهارم: تلاش فوق العاده برای امر به معروف و نهی از منكر

قال الحسین علیه السلام : «لا تَحِلُّ لِعَینٍ مُؤْمِنَةٍ تَری اللّه َ یعْصی فَتَطْرِفَ حتّی تُغَیرَهُ؛ (7) بر هیچ چشم مؤمنی روا نیست كه ببیند خدا نافرمانی می‌شود، پس خود را فرو بندد تا آنگاه كه وضع را تغییر دهد.»

خداوند پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام را برای هدایت بشر، زنده كردن معروفها و از بین بردن منكرات برانگیخت و آنان در ادای این رسالت الهی از هیچ تلاشی فروگذار نكردند. تلاش و اصرار آنان به سبب اهمیتی بود كه برای این فریضه الهی قائل بودند. آنها به دلیل قلب سرشار از رأفت و رحمت، حاضر نبودند هیچ كس به منكرات آلوده شده و به خشم خدا گرفتار آید.

ابن شهر آشوب می‌نویسد: امیر مؤمنان علی علیه السلام وارد خانه شد، لحظه‌ای بعد بانویی آمد و از شوهرش شكایت داشت، حضرت فرمود: اندكی صبر كن تا از گرمای هوا كاسته شود، آن زن گفت: در این صورت خشم شوهرم بیشتر می‌شود، حضرت سرخود را پایین انداخت و لحظه‌ای بعد فرمود: به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را به تأخیر انداخت، حق مظلوم را باید از ظالم گرفت و رعب او را از دل مظلوم بیرون كرد، تا با كمال شهامت در مقابل ستمگر بایستد و حق خود را بخواهد. آن گاه به آن زن گفت: برویم.

حضرت با آن زن همراه شد تا به در خانه زن رسید، آن گاه صدا زد: درود بر شما! جوانی از خانه بیرون آمد. حضرت بعد از احوالپرسی فرمود: «یا عَبْدَ اللّه ِ اِتَّقِ اللّه َ فَاِنَّكَ قَدْ اَخَفْتَها وَأَخْرَجْتَها؛‌ای بنده خدا! از خدا پروا كن؛ چرا كه همسرت را ترسانده و از خانه بیرون رانده ای.»

جوان از این سخن سخت برآشفت و گفت: به تو چه ربطی دارد! به خدا سوگند! به خاطر همین حرف تو، او را آتش خواهم زد. امیرمؤمنان هم فرمود: من تو را امر به معروف و نهی از منكر می‌كنم، تو در برابر من منكر دیگری مرتكب می‌شوی و معروف را رها می‌كنی.

در همین لحظات مرد جوان متوجه شد افرادی كه از كوچه عبور می‌كنند به آن مرد با عنوان امیرالمؤمنین سلام می‌دهند. به همین خاطر امام را شناخت و هراسان گفت:‌ای امیرمؤمنان من اشتباه كردم. به خدا سوگند در مقابل همسرم مانند زمینی آرام خواهم بود تا پا بر روی من بگذارد. حضرت نیز رو به آن زن كرد و فرمود: به منزل برو و همسرت را به این كارها مجبور نكن. (8)

زندگی سراسر بركت پیامبر اسلام و دوران نبوت آن حضرت، پر است از سختیها و تلاشهای طاقت فرسایی كه آن حضرت برای دو فریضه الهی امر به معروف و نهی از منكر انجام دادند، تا آنجا كه گاهی خداوند ایشان را از این همه تلاش و دلسوزی باز می‌داشت و می‌فرمود شاید جان خود را در این راه تباه كنی، كه چرا مردم ایمان نمی‌آورند. (9)

سنت احیاء مساجد

جلسه اول: ارزش رفتن به مساجد

احیا و تقویت اجتماعات مذهبی در مساجد، یكی از سنتهای حسنه است كه از صدر اسلام مورد توجه رهبران مذهبی، بویژه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بوده است. آن حضرت در این زمینه می‌فرماید: «مَنْ مَشی اِلی مَسْجِدٍ مِنْ مَساجِدِ اللّه ِ فَلَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ خَطاها حَتّی یرْجِعَ اِلی مَنْزِلِهِ عَشْرُ حَسَناتٍ وَمُحِی عَنْهُ عَشْرُ سَیئاتٍ وَرُفِعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجاتٍ؛ (10) هر كس به سوی یكی از مساجد خدا حركت كند، برای هر قدمی كه برمی دارد ـ تا زمانی كه به منزلش برگردد ـ ده حسنه نوشته می‌شود و ده گناه از او پاك می‌شود و ده درجه به وی داده می‌شود.»

امام خمینی رحمه الله و اهمیت حضور در مسجد

یكی از یاران امام خمینی رحمه الله می‌گوید: بعد از شهادت حاج آقا مصطفی رحمه الله، همان روز تا صدای اذان بلند شد، امام نیز بلند شده و برای وضو آماده شد و به اطرافیان گفت: من به مسجد می‌روم.

من به یكی از خادمها گفتم: زود برو و به خادم مسجد بگو: سجاده را پهن كند. او به مسجد رفت اما خادم را پیدا نكرده بود، اصلاً كسی احتمال نمی‌داد كه امام خمینی رحمه الله در آن روز با آن حال بحرانی ـ كه در شهادت فرزندش عزادار بود ـ به مسجد برود؛ امّا امام خمینی رحمه الله با آن مصیبت عظیمی كه برایش رخ داده بود، برای اقامه نماز جماعت به مسجد رفت. وقتی مردم فهمیدند كه امام خمینی رحمه الله به مسجد می‌آید، جمعیت یك دفعه از همه طرف به مسجد هجوم آوردند. ما وقتی به مسجد رسیدیم، مردم همه گریه می‌كردند؛ چه گریه ای! امام وارد مسجد شد، نماز را به جماعت اقامه كرد و بعد از نماز روضه خوانده شد و امام و همه حاضرین گریستند. (11)

خاطره‌ای از استادِ امام خمینی رحمه الله

حضور در مساجد حتی در سخت‌ترین زمانها، سیره و سنت بزرگان دینی بوده است. آنان با تأسّی از قرآن كریم كه فرموده «در مساجد، خدا را مخلصانه بخوانید»، (12) در شدیدترین دورانهای خفقان و استبداد، در مساجد برای عبادت مخلصانه حضور یافته و این كانونهای مذهبی را فعّال می‌كردند. زمانی كه رضاخان قصد داشت مساجد را تعطیل كند، بر هر مسجدی عده‌ای قزاق گذاشته و آن را به صورت تعطیل در آورده بود؛ امّا استاد امام خمینی رحمه الله، مرحوم میرزا محمد علی شاه آبادی رحمه الله در یكی از آن روزها عازم مسجد شد. فرمانده قزاقان مستقر در مسجد جامع طهران جلو آمده و گفت: آقا! نماز و مسجد تعطیل است! آقا در حالی كه حتی سرشان را بلند نكرده بود، از آن مأمور دولتی پرسید: اینجا كجاست؟ او گفت: مسجد. آقا فرمود: من كی هستم؟ گفت: پیشنماز مسجد. فرمود: مملكت چه مملكتی است؟ او گفت: ایران. آقا فرمود: ایران، دینش چیست؟ افسر دولتی گفت: اسلام. فرمود: شاه كشور چه دینی دارد؟ گفت: شاه مسلمان است. آقا فرمود: هر وقت شاه گبر شد و اعلام كرد كه من كافرم و در این مسجد ناقوس زدند، من هم می‌روم در مسجد مسلمانان نماز می‌خوانم. پس از این گفتگو در مسجد را باز كرده و داخل مسجد شد و نمازگزاران نیز آمدند و نماز جماعت را تشكیل دادند. (13)

جلسه دوم: بركات حضور در مسجد

رفت و آمد كردن به مساجد، آثار و بركات فراوانی دارد. امام حسن مجتبی علیه السلام در گفتاری حیاتبخش 8 فائده از فوائد مسجد را می‌شمارد و می‌فرماید: «مَنْ اَدامَ الاِْخْتِلافَ اِلَی الْمَسْجِدِ اَصابَ اِحدی ثَمانٍ: آیةً مُحْكَمَةً وَاَخا مُسْتَفادا وَعِلْما مُسْتَطْرَفا وَرَحْمَةً مُنْتَظِرَةً وَكَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدی اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدی وَترْكَ الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیةً؛ (14) كسی كه پیوسته به مسجد رفت و آمد داشته باشد، یكی از هشت بهره نصیبش خواهد شد:

نشانه و دلیل محكم [و قاطع در راه هدف] ، دوستی فایده دار، دانشی نو، رحمتی مورد انتظار [از طرف خداوند] ، آموختن سخنانی كه او را هدایت كند یا از لغزشها باز دارد؛ ترك گناهان از روی حیا و شرم و یا ترس.»

ابوعلی سینا در مسجد

ابن سینا دانشمند نابغه قرن چهارم هجری، به علم و دانش علاقه بسیار داشت. او مدتی بود كه به دنبال یك كتاب ـ در مورد فلسفه و حكمت از علمای یونان قدیم ـ می‌گشت. وی در این مدت مسافرتها كرده و به جستجوی وسیع پرداخت؛ امّا هر چه تلاش نمود آن را پیدا نكرد. تا اینكه روزی روانه مسجد شد، دو ركعت نماز خواند و پس از نماز از درگاه خدای بزرگ خواست تا آن كتاب را به وی برساند. از مسجد بیرون آمده و به سوی منزل حركت كرد، ناگهان سر راه خود چشمش به پیرزنی افتاد كه مقداری اشیاء كهنه و پوسیده قدیمی را در زمین گسترده و در معرض فروش قرار داده بود، از جمله چند كتاب كهنه نیز در كنار بساط او دیده می‌شد.

بوعلی كه عاشق بی قرار كتاب بود، بی اختیار به سوی آنها كشیده شد، از قضا همان كتابی را كه سالها به دنبالش بود در میان آن اشیاء قدیمی مشاهده كرد، آن را برداشته و به پیرزن گفت: این كتاب را چند می‌فروشی؟ او نیز مبلغ ناچیزی را درخواست كرد. بوعلی با خوشحالی وصف ناپذیری وجه را پرداخت كرد و به گمشده دیرین خود رسید. آری او با نماز و حضور در خانه خدا توانست به مقصودش نائل شود. (15)

این دستور قرآنی است كه می‌فرماید: «اَقیمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ»؛ (16) «در هر مسجدی توجه خویش را به سوی خدا كنید و در حالی كه دین خود را برای خدا خالص گردانیده اید، او را بخوانید.»

اخلاص

مردی وارد مسجد شد و دید تكبیر می‌گویند. از یكی پرسید: نماز چندم است؟ جواب دادند: تمام شد. گفت: آه! شخصی از میان جمعیت برخواسته و گفت: حاضرم تمام نمازهایم را با آن آه تو عوض كنم و چنین كردند. شب هنگام آنكه آه را خریده بود در عالم خواب دید كه پاداش بزرگی به او داده اند.

آن یكی از جمع گفت این آه را                                             تو به من ده و آن نماز من تو را

شب به خواب اندر بگفتش هاتفی                                           كه خریدی آب حیوان و شفی (17)

سنّت رعایت حقوق دیگران

جلسه اول: جویا شدن از حال همسایه

عن الامام علی علیه السلام : «مِنْ حُسْنِ الْجَوارِ تَفَقُّدُ الْجارِ؛ (18) از نشانه‌های حسن همسایگی، جویا شدن از احوال همسایه است.»

در روایات و سیره بزرگان دینی توجه زیادی به همسایه و اطلاع از اوضاع و احوال او شده است. درباره اینكه مسلمان شب سیر بخوابد ولی از حال همسایه‌اش باخبر نباشد، مذمتهای زیادی وارد شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «كسی كه شب سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است.» (19)

مرحوم استاد شهید مطهری نقل می‌كند: سید جواد آملی (فقیه بزرگ و صاحب مفتاح الكرامة) شبی مشغول صرف شام بود كه در خانه‌اش به صدا درآمد، در را باز كرد، دید خادم استادش، سید مهدی بحرالعلوم است. خادم گفت: استاد بر سر سفره شام نشسته اند، اما دست به غذا نخواهند برد تا شما را ببینند. سید جواد با عجله به طرف خانه استاد رفت. تا چشم استاد به سید جواد افتاد، با خشم بی سابقه‌ای گفت: از خدا نمی‌ترسی؟ از خدا شرم نداری؟!

سید جواد غرق در حیرت شد كه چه واقعه‌ای اتفاق افتاده كه اینقدر استاد را به خشم آورده است. از استاد سؤال كرد كه علت چیست؟ بحرالعلوم فرمود: هفت شبانه روز است كه فلان همسایه ات با آن عائله زیاد گندم و برنج ندارد و در این مدت از مغازه محلشان خرمای زاهدی ارزان نسیه كرده، امروز نیز برای نسیه گرفتن رفته ولی قبل از آنكه نیاز خود را اظهار كند، مغازه دار گفته كه حساب شما زیاد شده، او هم خجالت كشیده و دست خالی به خانه برگشته و امشب خودش و عائله‌اش بی شام مانده اند.

سید جواد گفت: به خدا قسم! من از این جریان خبر نداشتم و اگر می‌دانستم، حتماً به احوالش رسیدگی می‌كردم. استاد گفت: همه عصبانیت من برای این است كه چرا از احوال همسایه ات بی خبر و غافلی؟ چرا باید آنها هفت شبانه روز به این وضع بگذرانند و تو متوجه نباشی؟ اگر باخبر بودی و اقدام نمی‌كردی كه اصلاً مسلمان نبودی.

سید بحرالعلوم یك سینی غذا و مقداری پول به او داد تا به خانه همسایه‌اش ببرد و از او معذرت خواهی كند. بعد هم فرمود: من همینجا می‌مانم و شام نمی‌خورم تا برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برایم بیاوری.

وقتی سید جواد آمد و دقایقی در خانه همسایه محتاجش ماند، همسایه اصرار كرد تا علت این كار او را بداند. وقتی ماجرا را شنید، گفت: من راز خود را به هیچ كس نگفتم و تعجب می‌كنم كه سید بحرالعلوم چگونه از این مطلب مطلع شده است. (20)

آری این گونه باید به امور همسایگان رسیدگی كرد و از احوال آنان جویا شد.

جلسه دوم: احترام به حقوق دیگران

قال الصادق علیه السلام :«اَلْمُؤْمِنُ اَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ؛ (21) احترام مؤمن از احترام كعبه هم بالاتر است.»

انسان اشرف مخلوقات خداست و این ویژگی او موجب می‌شود كه شخصیت هر انسانی را محترم بشماریم. یكی از ابعاد حقوق مؤمنین بر همدیگر اینست كه نسبت به یكدیگر احترام بگذارند و حقوق هر یك را در مورد او رعایت كنند و محترم بشمارند. در حدیث فوق، امام صادق علیه السلام می‌فرماید: احترام مؤمن از احترام كعبه بالاتر است.

حضرت آیة اللّه العظمی بروجردی رحمه الله گاهی هنگام تدریس و بحث با شاگردان، عصبانی می‌شدند (البته نه آن عصبانیتی كه او را در خلاف رضای خدا وارد كند) ولی پس از درس سخت از آن عصبانیت پشیمان می‌شدند و به دنبال طرف می‌فرستادند و از او عذرخواهی می‌كردند، و گاهی برای جلب محبت او، كمكهای مالی نیز می‌نمودند، از اینرو در میان دوستان، این مزاح معروف شده بود كه «عصبانیت آیة اللّه بروجردی مایه بركت است.»

گاهی به این هم قناعت نمی‌كردند، روز بعد هنگامی كه بر منبر تدریس می‌نشستند، در حضور جمع شاگردان، از آن فرد عذرخواهی می‌كردند.

آیة اللّه سید مصطفی خوانساری از نزدیكان آیة اللّه بروجردی بود. او می‌گوید: روزی آقا در كلاس درس نسبت به یكی از شاگردان به نام شیخ علی چاپلقی عصبانی شد تا حدی كه آن شاگرد می‌خواست گریه كند، آن درس تمام شد، همان روز، بعد از نماز مغرب آقا مرا طلبید، با عجله به حضورشان رسیدم، تا مرا دید فرمود: «این چه حالتی بود كه از من صادر شد؟ یك نفر عالم ربانی را رنجاندم، الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم و بعد بیایم نماز بخوانم. عرض كردم ایشان در مسجد «شاه زید» امام جماعت است و تا دو سه ساعت از شب گذشته به منزل خود نمی‌آید. من به ایشان اطلاع می‌دهم كه آقا فردا صبح به منزل شما می‌آیند. صبح شد، من حرم رفتم و برگشتم، دیدم آقا سوار بر درشكه در كنار منزل ما منتظر من هستند، همراه ایشان به منزل شیخ علی رفتیم. آقا به ایشان فرمود: «از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش كردم و..» شیخ علی عرض كرد: «شما سرور مسلمین هستید و برخورد شما باعث افتخار من است..» باز آقا تكرار كردند «از من بگذرید، مرا عفو كنید.» (22)

آن بزرگمرد تا این اندازه به حقوق دیگران احترام می‌گذاشت و به حفظ آبروی آنها توجه عمیق داشت و این مسئله را عملاً به دیگران هم یاد می‌داد.

با توجه به حرمت مؤمن نزد خداوند، انسان تا حد امكان باید از عصبانی شدن و پرخاش كردن دوری كند و اگر هم اتفاق افتاد و عصبانی شد، در اسرع وقت جبران كند و عذرخواهی نماید و نگذارد عصبانیتش ادامه یابد.

جلسه سوم: رسیدگی به امور دیگران

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «خَیرُ النّاسِ مَنْ انْتَفَعَ بِهِ النّاسُ؛ (23) بهترین مردم كسی است كه مردم از او سود و بهره برند.»

در قرآن كریم خداوند در یك مورد به پیامبر می‌فرماید: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ اَلاّ یكُونُوا مُؤْمِنینَ»؛ (24) «مبادا خودت را در اندوه اینكه مردم ایمان نمی‌آورند هلاك كنی» این مسئله نشان می‌دهد كه رسول خدا صلی الله علیه و آله همه زندگی‌اش را برای حل مشكل مردم و تعالی آنها وقف كرده بود و شب و روز به فكر هدایت و ارشاد آنان بود.

خود حضرت فرمودند: «هر كس حاجت مؤمنی را برآورده كند، خدا حاجتهای او را برآورده می‌كند، كه كمترین آنها بهشت است.» (25)

یكی از طلاب نقل می‌كند: به مغازه سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم حاج میرزا علی قاضی (استاد عرفان علامه طباطبایی) خم شده و مشغول جمع كردن كاهوهای پلاسیده و خشن است. بعد از آنكه آنها را خرید به دنبال او رفتم و علت این كار را سؤال كردم. فرمود: این فروشنده انسان شریف و محتاجی است و من چون نمی‌خواهم چیزی بلاعوض به او بدهم تا عزت و شرف او پایمال شود و نیز برای اینكه به كمك بلاعوض عادت نكند، از این كاهوهایی كه خریداری ندارد و در نهایت برای فروشنده ضرر است برمی دارم، تا هم از ضرر او جلوگیری كنم و هم به این وسیله كمكش كنم. ضمن اینكه برای من هم فرقی نمی‌كند كه كاهوهای لطیف و نازك بخورم یا كاهوهای پلاسیده و كلفت (26) .

ابان بن تغلب گفت: با امام صادق علیه السلام در حال طواف بودیم، یكی از دوستانم با اشاره از من خواست كه نزد او بروم، ولی من در میان طواف نرفتم، بار دیگر به من اشاره كرد، این بار حضرت به من فرمود: چرا نمی‌روی؟ گفتم: آیا طواف را به خاطر كار او قطع كنم؟ فرمود: آری، مگر نمی‌دانی انجام كار دیگران از خیلی طوافها برتر و ثوابش بیشتر است.

سود دنیا و دین اگر خواهی                                                 مایه هر دوشان نكوكاری است

راحت بندگان حق جستن                                                   عین تقوا و زهد و دینداری است

(ابن یمین)

نكته جالب اینكه از نظر روانشناسی هم ثابت شده كه انسانها تشنه محبت اند و از دشمنی و بدخواهی گریزان اند. در معاشرتها هیچ عاملی به اندازه خدمت و یاری رساندن به دیگران جلب كننده دلها و محبتها نیست، لذا وقتی محبت به میان آمد، كدورتها و دشمنیها از میان انسانها رخت برمی بندد و آنان به سمت صلاح كشیده می‌شوند.

سنّت ازدواج آسان

جلسه اوّل: ازدواج در جوانی

همچنانكه فصلی از طبیعت بهار نام گرفته است كه در آن سرسبزی و شادابی و نشاط مشاهده می‌شود، دوران عمر انسان نیز دارای بهاری است كه همان دوران جوانی باشد. در این دوران، انسان سرشار از قدرت و نیرو و نشاط و شادابی است.

ازدواج نیز بهاری دارد و آن زمانی است كه انسان در اوج بلوغ جسمانی قرار دارد، اگر ازدواج در این دوران انجام گیرد آثار گرانبها و مفیدی را در پی خواهد داشت و محصول چنین ازدواجی فرزندان شاداب و بانشاط خواهد بود.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ما مِنْ شابٍّ تَزَوَّجَ فی حِداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ: یا وَیلَهْ، یا وَیلهْ! عَصَمَ مِنّی ثُلْثَی دینِهِ. فَلْیتَّقِ اللّه َ الْعَبْدُ فِی الثُّلْثِ الْباقی؛ (27) هیچ جوانی نیست كه در ابتدای جوانی ازدواج كند مگر آنكه ناله شیطان بلند می‌شود:‌ای وای،‌ای وای، دو سوم دین خود را از من حفظ كرد. پس این بنده باید تقوای الهی را در یك سوم باقی مانده پیشه سازد.»

گاه در روایات تعبیرات و تشبیهات معنا داری برای سرعت ورزیدن به ازدواج در دوران جوانی وارد شده است كه سخت قابل دقت است، از جمله امام هشتم علیه السلام فرمود: «جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و گفت:‌ای محمد! پروردگارت سلام می‌رساند و می‌فرماید: دوشیزگان همچون میوه درخت اند كه هرگاه میوه رسید، چاره‌ای جز چیدن آن نیست وگرنه خورشید آن را فاسد می‌كند، و باد رنگ آن را دگرگون می‌سازد، و به حقیقت دوشیزگان هرگاه دریابند آنچه را زنان دریافته اند، دوایی جز شوهر برای آنان نیست وگرنه ترس فتنه بر آنها می‌رود. سپس پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بر منبر رفت و مردم جمع شدند و آنچه را خداوند عزیز و جلیل دستور داده بود اعلام نمود.» (28)

حكایت

مرد و زنی روستایی، پسرشان به سن بلوغ رسیده بود. روزی زن به شوهرش گفت: اگر می‌توانی و برایت میسر است الاغی را كه داریم بفروش تا برای پسرمان زن بگیریم.

از آن روز به بعد هرگاه پدر می‌خواست صحبت كند، پسر كلامش را قطع می‌كرد و فوراً می‌گفت: بابا از فروختن الاغ سخن بگو. (29)

جلسه دوم: سهل گیری در امر ازدواج

از مسائل مهمی كه امروزه به صورت یك معضل جدی درآمده است، تجملات و رسم و رسومات سنگینی است كه دُور امر مقدس ازدواج را احاطه نموده است مانند: مهریه سنگین، جهیزیه كمرشكن، جشن عروسی مفصل همراه با رقابتهای ناروا و اسراف فراوان، توقعات بیش از حد مانند داشتن كار با درآمد زیاد، خانه آنچنانی، ماشین و....

اسلام در این بخش سفارشاتی دارد كه می‌تواند گره گشا باشد. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله درباره مهریه می‌فرماید: «اَفْضَلُ نِساءِ اُمَّتی اَقَلُّهُنَّ مَهْرا وَاَحْسَنُهُنَّ وَجْها؛ (30) بهترین زنان امت من، زنانی هستند كه مهریه كمتر و سیمای نیكوتری داشته باشند.»

و درباره شرائط خواستگار و اینكه حتما لازم نیست داماد و یا پدر او از ثروتمندان باشند، فرمود: «اِذا خَطَبَ اِلَیكُمْ رَجُلٌ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَاَمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ وَاِلاّ تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةً فِی الاَْرْضِ؛ (31) هرگاه خواستگاری [برای دختر شما] نزد شما آمد كه دین و امانتداری وی رضایت بخش بود، پس [دختر خود را] به او تزویج نمایید. در غیر این صورت، فتنه و فساد در زمین پیدا می‌شود.»

خاطره‌ای از مرحوم كاشف الغطاء

مرحوم آیت الله شیخ جعفر كاشف الغطاء ملجأ و پناه مستمندان بود و تا می‌توانست در رفع نیازهای مردم می‌كوشید. در حالات او نوشته اند: روزی بعد از تمام شدن كلاس درس شیخ، طلبه‌ای نزد او آمد، ولی از اظهار حاجت خویش خجالت می‌كشید. شیخ جعفر آنقدر با او گرم گرفت و با او با مهربانی صحبت كرد كه او جرأت یافت و عرض كرد: «دختر خود را همسر من گردان.»

شیخ بلافاصله دست او را گرفته، به اندرون خانه‌اش برد و بدون هیچ تشریفاتی، بعد از رضایت دختر، عقد آنها را خواند، و در همان شب مراسم عروسی صورت گرفت. (32)

آری آنچه مورد نظر اسلام است، ازدواجهای ساده و بی آلایش است كه باعث راحتی دنیا و بركات معنوی می‌شود.

جلسه سوم: ویژگیهای شوهر مطلوب

خواسته‌ها و سلیقه‌های افراد در تمام امور مختلف است، از اینرو تكیه كردن بر خواسته‌های فردی اشخاص در هر امری از جمله ازدواج كار را دچار مشكل می‌كند. برای حل معضل انتخاب در ازدواج، خوب است انسان نگاهی به راهنماییهای معصومین داشته باشد.

ما دراین جا به برخی از ویژگیهای شوهر خوب از دیدگاه معصومین علیهم السلام اشاره می‌كنیم.

1. خوش اخلاق باشد.

حسین بشار می‌گوید: به امام هفتم نامه نوشتم كه یكی از بستگان من دخترم را خواستگاری نموده است، ولی خلقش بد است. حضرت فرمود: اگر بداخلاق است با او وصلت نكن. (33)

2. با تقوا باشد.

مردی نزد امام حسن مجتبی علیه السلام آمد تا درباره ازدواج دخترش با او مشورت كند. حضرت به او فرمود: «زَوِّجْها مِنْ رَجُلٍ تَقی فَاِنَّهُ اِنْ اَحَبَّها اَكْرَمَها واِنْ اَبْغَضَها لَمْ یظْلِمْها؛ (34) دخترت را به مرد با تقوا تزویج كن؛ زیرا اگر دخترت را دوست بدارد او را گرامی می‌دارد و اگر او را دوست نداشته باشد، به او ستم روا نمی‌دارد.»

3. اهل شراب نباشد.

امام هشتم علیه السلام فرمود: «بر تو باد كه از تزویج [دختر خویش] با شرابخوار دوری كنی. پس اگر او را به تزویج شرابخوار درآوردی، گویا وی را به كار خلاف عفت سوق داده ای.» (35)

واضح است كه شارب الخمر علاوه بر دردسرهایی كه دارد و رنجهایی كه بر همسرش تحمیل خواهد كرد، نسل او نیز دچار مشكلاتی خواهد شد. در یك گزارش آمده است: «به طور كلی هشتاد درصد اشخاص ناقص الخلقه و معلول، محصول شب اول ژانویه می‌باشند؛ زیرا در این شب، مسیحیان عید بزرگی دارند، به عیش و نوش پرداخته و بیش از حد متعارف مشروب خواری و عیاشی می‌كنند؛ به حدی كه مریض می‌شوند.» (36)

4. اهل گناه نباشد.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «كسی كه دخترش را به شخص فاسق تزویج نماید، هر روز بر او هزار لعنت نازل می‌گردد.» (37)

آئین همسرداری

جلسه اوّل: پرهیز از ستم و خشونت

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «فَاَی رَجُلٍ لَطَمَ اِمْرَأَتَهُ لَطْمَةً اَمَرَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ مالِكَ خازِنِ النّیرانِ فَیلْطَمُهُ عَلی حَرِّ وَجْهِهِ سَبْعینَ لَطْمَةً فی نارِ جَهَنَّمَ؛ (38) هر كس به صورت زنش سیلی بزند، خداوند عزیز و جلیل، به آتشبان جهنّم دستور می‌دهد تا در آتش جهنّم هفتاد سیلی بر صورت او بزند.»

زن نیز مانند مرد خودش را دوست دارد و به حفظ شخصیت خویش علاقه مند است. دوست دارد محترم و گرامی باشد و از تحقیر و توهین رنجیده خاطر می‌گردد. مخصوصا اگر توهین به صورت آزار بدنی و زدن باشد كه سخت مورد نكوهش قرار گرفته است و عذاب آخرتی دردناكی را در پی خواهد داشت.

زن دارای روحیه‌ای حساس و لطیف است و اِعمال خشونت با او، قبل از هر چیز سبب جریحه دار شدن روحیه‌اش می‌گردد و اگر چه ممكن است در بسیاری از موارد در مقابل رفتار بد و خشن مرد عكس العملی نشان ندهد و حتی اعتراض نكند، ولی آثار این رفتار و حركت مرد به صورت عقده‌های نهفته در زن در می‌آید و به انحاء مختلف از جمله بدرفتاری و خشونت با فرزندان بروز می‌كند.

قلوه سنگ مانع كتك شد

البته گاهی زبان برخی خانمها در آزار آنان توسط شوهر نقش دارد، گویند زنی مرتب توسط شوهر آزار می‌دید، و كتك می‌خورد، برای جلوگیری از این مسئله به دعانویس مراجعه كرد و از او خواست دعایی برای جلوگیری از كتك شوهر بنویسد. دعانویس متوجه شد كه زن، آدم زبانداری است و همین زبان او را چنین گرفتار نموده است. لذا قلوه سنگی به او داد و گفت: هرگاه دعوا شروع شد این سنگ را در دهان خویش می‌گذاری و گزندی به تو نمی‌رسد. اتفاقا یكی از روزها دعوا از طرف شوهر شروع شد و منتظر جواب زن بود كه جوابی نیامد؛ چرا كه قلوه سنگ مانع جواب دادن همسر او شده بود. دعوا بدون كتك كاری خاتمه یافت. زن رفت تا از دعانویس تشكر كند، دعانویس گفت: دعایی در كار نبود، من فقط جلو زبان تو را بستم.

زبان، ما را عدوی خانه زاد است                                          زبان، بسیار سر بر باد داده است

جلسه دوم: آراستگی و پاكیزگی ظاهر

امام باقر علیه السلام فرمود: «النِساءُ یحْبِبْنَ اَنْ یرَینَ الرَّجُلَ فی مِثْلِ ما یحِبُّ الرَّجُلُ اَنْ یری فیهِ النّساءَ مِنَ الزّینَةِ؛ (39) همان گونه كه مردان دوست دارند زینت و آرایش را در زنانشان ببینند، زنان نیز دوست می‌دارند كه در مردانشان زینت و آراستگی را ببینند.»

رعایت نظافت در همه جا و برای همه كس لازم است. انسان موظف است بدن و لباسش را همیشه، مخصوصاً در محیط خانه تمیز نگهدارد.

پاكیزگی، آراستگی و زیبایی اختصاص به زن ندارد. مرد هم باید به سر و وضع خویش برسد و شیك باشد.

البته اكثر مردها به زینت و آراستگی در خارج از منزل مقیدند ولی در منزل و نزد همسر به این مسئله توجّه ندارد. همچنانكه مرد دوست دارد كه زن برای او آرایش كند و ظاهر آراسته داشته باشد، زن هم همین توقع و انتظار را از شوهر خویش دارد.

امام هشتم و آراستگی ظاهر

حسن بن جهم می‌گوید: حضرت امام رضا علیه السلام را دیدم كه خضاب كرده بود. عرض كردم خضاب كرده اید؟ فرمود: بله. مرتب بودن و آراستگی [ظاهر] باعث عفّت زنان می‌شود. به واسطه نامرتبی و مهیا نبودن مردان است كه زنان، عفت خویش را از دست می‌دهند. سپس فرمود: آیا دوست داری همسرت را نامرتب [و ژولیده [ببینی؟ گفتم: نه. فرمود: همسرت نیز مانند تو است [و دوست دارد مرتب و آراسته باشی] .» (40)

همان حضرت درسخن دیگری فرمود: «زنان بنی اسرائیل بدان جهت از طریق عفّت خارج شدند كه مردانشان به مرتب بودن و زیبایی مقید نبودند.» (41)

جلسه سوم: شادیها را به خانه انتقال دهید

امام صادق علیه السلام فرمود: «وَلا تَكُونُ فاكِهَةٌ عامَّةٌ اِلاّ اَطْعَمَ عِیالَهُ مِنها وَلا یدَعُ اَنْ یكُونَ لِلْعیدِ عِنْدَهُمْ فَضْلٌ فی الطَّعامِ وَاَنْ یسْنِی لَهُمْ فی ذلِكَ شَی ءٌ ما لَمْ یسْنِ لَهُمْ فی سائِرِ الاَیامِ؛ (42) هر میوه‌ای كه عموم مردم از آن استفاده می‌برند به عیالش بخوراند و در روزهای عیدی كه دارند، طعام آنان را افزایش دهد و چیزهایی برای آنان فراهم كند كه در روزهای دیگر فراهم نمی‌كرده است.»

كارهای روزمرّه آنقدر مردم را گرفتار كرده است كه مخصوصاً مردان كمتر می‌رسند در كنار اهل و عیال باشند، در ساعاتی هم كه با خانواده بسر می‌برند، تلفنهای دوستان، و ارتباط با تلفن همراه بین آنان و خانواده فاصله ایجاد می‌كند.

حدّاقل بیاییم در روزهای عید و شاد جامعه، مثل ایام ولادت پیشوایان معصوم علیهم السلام شادیها را از خیابانها و حسینیه‌ها و... به درون خانه‌ها انتقال دهیم. این كار با كمترین بودجه میسّر است.

آقایی می‌گفت: من برنامه دارم هر شبی كه عید یا ولادت یكی از معصومان باشد، مقداری شیرینی تهیه می‌كنم، آنگاه از بچّه‌ها سؤال می‌كنم: امشب چه عیدی است؟ و یا ولادت كدامیك از پیشوایان است؟ مختصر اطلاعاتی درباره آن عید و یا آن امام ارائه می‌شود، و داستان جذّابی مربوط به آن مناسبت بیان می‌گردد، آنگاه شیرینی صرف می‌شود. این برنامه هم باعث نشاط و شادی فرزندان می‌شود و هم اطلاعاتی را كسب می‌كنند و هم به جای داستانهای گرفته شده از بیگانگان، مغز و فكر بچه را با داستان واقعی از امام معصوم علیه السلام پر كرده ایم.

جلسه چهارم: كمك كردن در كار خانه

فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «خیارُكُمْ اَلْینُكُمْ مُناكِبَةً وَاَكْرَمُهُمْ لِنِسائِهِمْ (43) ؛ بهترین شما كسی است كه در برخورد با مردم نرم‌تر و مهربان‌تر است؛ و [ارزشمندترین مردم كسانی هستند [كه با همسرانشان كریمانه‌تر برخورد كنند.»

هرچند كارهای داخل منزل نوعا به عهده زنها است، ولی باید توجه داشت كه اداره یك منزل كار آسانی نیست.

یك بانوی خانه دار اگر شبانه روز هم تلاش كند، باز هم مقداری از كارها لنگ می‌ماند، مخصوصا در مواقع غیرعادی مانند مهمان داری و.... خوب است شوهران گاه آستین همت را بالا بزنند و بجای فرمان و دستور، در برخی كارها مشاركت كنند، چرا كه خانه ستاد فرماندهی نیست بلكه كانون صفا و محبت و محل همكاری و تشریك مساعی است. و هرگز این فكر را به ذهن نپرورانند كه اگر در منزل كار كنیم از ابهت و جلالمان كاسته می‌شود. بر عكس، اگر مردی در كارهای خانه همكاری كند، نزد همسرش با صفا و نزد دیگران دلسوز و مهربان قلمداد می‌شود. (44)

پیامبر صلی الله علیه و آله و كمك در كار منزل

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله ـ با آن همه عظمت ـ در منزل كار می‌كرد. از عایشه همسر پیغمبر نقل شده است كه: وقتی خلوت می‌شد، رسول خدا لباسش را می‌دوخت و كفشش را وصله می‌كرد و مانند سایر مردها در منزل كار می‌كرد. (45)

علی علیه السلام و كمك به فاطمه علیهاالسلام

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بین علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام تقسیم كار كرده بود؛ كارهای داخل منزل را فاطمه علیهاالسلام و كارهای بیرون منزل را علی علیه السلام انجام می‌داد، (46) با این حال حضرت در كارهای منزل فاطمه علیهاالسلام را همراهی می‌كرد؛ گاه می‌دیدند كه علی علیه السلام عدس پاك می‌كند و گاه بچه‌ها را نگه می‌داشت. چنانكه در موردی فاطمه زهرا علیهاالسلام به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله عرض كرد:

«ای رسول خدا هر دو دستم به علّت آرد كردن گندم با آسیاب دستی ورم كرده، با این حال دیشب مشغول آرد كردن گندم بودم و ابوالحسن (علی علیه السلام) حسن و حسین را نگهداری و حمل می‌كرد.» (47)

سنّت ساده زیستی

جلسه اول: سبكبار بودن

ساده زیستی از سنتهای حسنه‌ای است كه از سیره معصومین علیهم السلام به یادگار مانده است. مولای متقیان علی علیه السلام در یك كلام زیبا مردم را به ساده زیستی سفارش كرده و فرمود: «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا؛ (48) سبكبار شوید تا برسید.»

خاطره‌ای از شهید رجایی

شهید رجایی كه به ریاست جمهوری انتخاب شده بود، هیچگاه از سنت حسنه ساده زیستی دست بر نداشت و مانند مردم عادّی زندگی می‌كرد. وی در یكی از خاطرات خود می‌گوید: یك بار كه اتوبوس دو طبقه سوار شده بودم، راننده اتوبوس با شاگرد خود در مورد افزایش قیمت پیكان كه به یكصدهزار تومان رسیده بود صحبت می‌كرد و می‌گفت: شنیده‌ای كه قیمت پیكان صدهزار تومان شده است؟ شاگرد به او گفت: بشود یك میلیون تومان، آن موقع كه قیمت سی هزار تومان بود، ما قشر مستضعف نمی‌توانستیم ماشین بخریم، حالا هم نمی‌توانیم، بعد نگاهی به من كرد و به راننده گفت: مثلا این آقا را ببین! چقدر شبیه آقای رجایی است! ولی حالا او كجا زندگی می‌كند و با چه ماشینهایی رفت و آمد می‌كند و این بنده خدا هم آمده سوار اتوبوس دو طبقه شده است. راننده هم حرف او را تأیید كرده و كلی هم به من بد و بیراه گفت. من به او گفتم: آقای راننده! حالا شما از كجا می‌دانید شاید این بنده خدا هم مثل شما زندگی می‌كند. راننده جواب داد: نه آقا، تو هم دلت خوش است، شما چقدر ساده ای! آنها زندگی‌ای دارند كه به خیال من و تو هم نمی‌رسد، شاگرد او هم مرتب حرف راننده را تأیید می‌كرد و من نگفتم كه خود رجایی هستم. (49)

مكن تعلق خاطر به نقش صفحه دهر                                                    جریده وار همی زی و ساده وش می‌باش

 (جامی)

جلسه دوم: آفات دوری از ساده زیستی

زندگی تشریفاتی و دوری از سنت حسنه ساده زیستی آفات زیادی به دنبال دارد كه یكی از آنها سختی حساب روز قیامت است.

علی علیه السلام در مورد جمع ثروت و زندگیهای تشریفاتی می‌فرماید: «فی حَلالِها حِسابٌ وَفی حَرامِها عِقابٌ؛ (50) اموال حلال [در زندگی] حساب دارد و اموال حرام عقاب و كیفر دارد.»

حضرت سلیمان از خداوند متعال زندگی شاهانه خواست و عرضه داشت: «هَبْ لی مُلْكا لا ینْبَغی لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدی»؛ (51) «پروردگارا! مرا حكومتی عطا كن كه بعد از من سزاوار هیچ كس نباشد!» خداوند متعال هم خواسته او را اجابت كرد و آن حضرت به زیباترین زندگی شاهانه دست یافت. حضرت سلیمان تمام دستورات شرعی را اعم از واجب و مستحب انجام می‌داد و معصوم بود و هیچ گناهی از وی صادر نشد. با این حال حضرت صادق علیه السلام می‌فرماید: حضرت سلیمان به خاطر پادشاهی دنیا بعد از همه پیامبران به بهشت داخل خواهد شد. (52)

بلی آنانكه از زندگی ساده دست كشیده و به دنبال تجملات و مادیات هستند، گرچه انسانهای پاك و بی گناهی هم باشند، از محاسبه روز قیامت در امان نخواهند بود.

امیرمؤمنان علیه السلام در شب 19 ماه رمضان منزل دخترش حضرت‌ام كلثوم علیهاالسلام مهمان بود، هنگامی كه دو نوع خورشت را در سفره‌ام كلثوم مشاهده كرد (دو قرص نان جو، كاسه‌ای شیر و اندكی نمك در آن سفره بود) فرمود: دخترم یكی از آنها را بردار، مگر نمی‌دانی من در زندگی پیرو حضرت رسول صلی الله علیه و آله هستم؟ سپس فرمود: دخترم! هر كه خوراك و پوشاك او در دنیا نیكوتر است، ایستادن و انتظار او در قیامت نزد خداوند بیشتر خواهد بود. در حلال دنیا حساب و در حرامش عقاب خواهد بود. (53)

داستانی از محدث قمی

مردی از بازرگانان تهران تا آخر عمر وجه مختصری به محدث می‌دادو ایشان با كمال سادگی و قناعت زندگی می‌كرد. در اواخر عمر شخصی از همدان به نجف اشرف آمد و ایشان را در خانه‌اش ملاقات كرد. ضمن گفتگو، از وضع شخصی محدث نیز سؤال كرد. آن مرحوم هرچه بود گفت. شخص همدانی در موقع رفتن مبلغی پول به ایشان داد، ولی هر چه اصرار كرد محدث قمی نپذیرفت. پس از رفتن وی فرزند بزرگش گفت: پدرجان! چرا نپذیرفتی؟ جواب داد: گردنم نازك و بدنم ضعیف است، طاقت جواب خدا را در قیامت ندارم! سپس از ساده زیستی امیرمؤمنان علی علیه السلام یاد كرده و به موعظه اهل خانه پرداخت. (54)

نظر آنان كه نكردند بدین مشتی خاك                                                  الحق انصاف توان داد كه صاحب نظرند

جلسه سوم: آفات دوری از ساده زیستی

زندگی تشریفاتی خوی استكباری و طغیان در مقابل فرامین الهی را تقویت می‌كند. قرآن می‌فرماید: «انَّ الانْسانَ لَیطْغی اَنْ رَآهُ اسْتَغْنی»؛ (55) «بی تردید انسان از اینكه خود را بی نیاز ببیند، سر به طغیان برمی دارد.»

ثعلبه انصاری و پیامبر صلی الله علیه و آله

ثعلبه انصاری زندگی ساده‌ای داشت. روزی دلش خواست كه وضعش بهتر شده و زندگی مرفّهی داشته باشد. راز دلش را با پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در میان نهاد و از آن حضرت تقاضا كرد كه در این مورد برایش دعا كند و عرضه داشت یا رسول اللّه! از خدا بخواه تا من مالدار شوم و قول می‌دهم به حق خدا گردن نهاده و از مستمندان دستگیری كنم. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود:‌ای ثعلبه! برو قناعت كن و آنچه را كه خدا برایت عطا كرده شكرگذاری كن!

امّا او دست بردار نبود. بار سوم كه پیش پیامبر آمد، حضرت دست به دعا برداشته و عرض كرد: پروردگارا! از فضل خود ثعلبه را روزی كن! بعد از این دعا بود كه ثروت از هر سو به طرف ثعلبه روی آورد و چند عدد گوسفند او به گله‌ای تبدیل شد، تا اینكه دیگر نتوانست در شهر مدینه بماند. او قبلا نمازهای پنجگانه خود را با پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد می‌خواند ولی بعد از ثروتمند شدن، كم كم نمازهای روزانه به هفته تبدیل شد و چیزی نگذشت كه گرفتاری دنیوی او را به كلّی از مسجد و نماز جماعت محروم كرد. هنگامی كه آیه زكات نازل شد، نماینده پیامبر صلی الله علیه و آله برای گرفتن زكات از گوسفندان و شتران بی شمار ثعلبه به بیابانی كه او در آنجا دامداری می‌كرد آمد. اما ثعلبه در مقابل نامه پیامبر صلی الله علیه و آله كه از او درخواست زكات كرده بود برآشفت و گفت: یعنی چه؟ مگر ما كافریم كه جزیه بدهیم؟ و بعد پرداخت زكات را به بعد موكول نمود.

هنگامی كه سخنان او به گوش پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، حضرت دو بار فرمود: وای بر ثعلبه! بعد از تمرّد ثعلبه از فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله، آیه نازل شد كه: «فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وهُمْ مُعْرِضُونَ»؛ (56) «هنگامی كه خداوند از فضل خود به آنان (بعضی از مسلمانان) بخشید، بخل ورزیده و از فرمان خدا سرپیچی كرده و روی برتافتند.» (57)

و این چنین است كه دوری از ساده زیستی و روی آوردن به تجملات و زندگی تشریفاتی، انسان را از ارزشهای الهی و خدوند متعال جدا می‌كند.

جلسه چهارم: قناعت و عزت نفس

سنت حسنه ساده زیستی در زندگی انسان آثار و بركات فراوانی دارد كه یكی از آنها عزت نفس است. علی علیه السلام می‌فرماید: «مِنْ عِزّ النَّفْسِ لُزُومُ القَناعَةِ؛ (58) از عوامل عزت نفس پایبندی به قناعت [و ساده زیستی [است.»

دست طلب چو پیش كسان می‌كنی دراز                        پل بسته‌ای كه بگذری از آبروی خویش

در حالات شیخ انصاری آمده است: یكی از ثروتمندان ایران هنگام سفر به مكه مبلغی به شیخ انصاری بخشید تا منزلی برای خویش تهیه كند، ولی شیخ بر اثر بلند طبعی و آزادگی از آن مال استفاده شخصی نكرد و همه آن مبلغ را برای ساختمان یك مسجد و خرید زمین آن مصرف نمود. امروزه آن مسجد به نام شیخ انصاری در شهر مقدس نجف معروف است. آن مرد هنگامی كه از حركت خداپسندانه شیخ انصاری آگاه شد، ارادتش به وی افزون گشته و مناعت طبع وی را تحسین نمود.

او نه تنها ساده می‌زیست و عزت نفس و آزادگی خود را حفظ می‌كرد، بلكه به دیگران نیز در این زمینه توصیه‌ها می‌نمود. هنگامی كه شیخ منصور برادر شیخ انصاری در زمان مرجعیت عامّه وی برای زیارت عازم مشهد مقدس رضوی شد، شیخ انصاری در موقع بدرقه برادرش به او سفارش نمود كه: در این سفر خواه ناخواه بین تو و شاه و اُمرای دولت ایران ملاقاتی روی خواهد داد. مواظب باش عزت نفس را از دست ندهی و از آنها وجهی را نپذیری و به این وسیله خود رابنده آنان نسازی! و اگر از ایشان چیزی پذیرفتی دیگر حق نداری پیش من بیایی. بلكه در بازگشت از مشهد در دزفول بمان!

شهید مدرس

آیت اللّه سیدحسن مدرس از جمله آزادمردانی است كه عزت نفس خود را در پرتو ساده زیستی بدست آورده بود. اودر این مورد گفته است:

اگر من نسبت به بسیاری از مسائل و اسرار آزادانه اظهار عقیده می‌كنم و هر حرف حقی را بی پروا می‌زنم، برای آن است كه چیزی ندارم و از كسی هم نمی‌خواهم. اگر شما هم بار خود را سبك كنید و توقع را كم نمایید، آزاد می‌شوید. (59)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1. آل عمران/110.

2. محمد عابدی، پیكار با منكر در سیره ابرار، دفتر اول، ص115.

3. خصال، ص109، ح79.

4. تفسیر نمونه، ج3، ص42. به نقل از تفسیر المنار.

5. بحارالانوار، ج67، ص309، باب 57.

6. فضیلتهای فراموش شده، حسینعلی راشد، ص128.

7. امالی شیخ طوسی، ص55.

8. مناقب، ج2، ص106؛ بحارالانوار، ج41، ص57.

9. شعراء/3.

10. وسائل الشیعه، ج5، ص201.

11. سرگذشتهای ویژه، ج1، ص65.

12. اعراف/ 29.

13. عارف كامل، ص57.

14. تحف العقول، ص235؛ تربیت در سیره امام مجتبی علیه السلام، ج4، ص29.

15. آموزه‌های كلام وحی در قصه‌های تربیتی، ص146.

16. اعراف/29.

17. مثنوی، ص502.

18. بحارالانوار، ج74، ص232؛ تحف العقول، ص85.

19. امالی طوسی، ص520.

20. داستان راستان، شهید مطهری، ج2، داستان 86.

21. بحارالانوار، ج68، ص16.

22. محمدی اشتهاردی، داستان دوستان، ج5، ص80.

23. بحارالانوار، ج72، ص23.

24. شعراء/ 3.

25. بحار الانوار، ج71، ص385.

26. سیمای فرزانگان، ص349.

27. بحار الانوار، ج103، ص221؛ ر. ك: كنزالعمّال، حدیث 44441.

28. بحارالانوار، ج16، ص223.

29. امثال و حكم، ج1، ص124.

30. میرزا حسین نوری، مستدرك الوسائل، ج14، ص161.

31. همان، ج14، ص189.

32. حكایتهای شنیدنی، محمدی اشتهاردی، ص207.

33. بحارالانوار، ج103، ص235.

34. مكارم الاخلاق، ص204.

35. بحارالانوار، ج79، ص142.

36. دكتر غیاث الدین جزایری، اعجاز خوراكیها، ص214.

37. مستدرك الوسایل، ج14، ص192.

38. همان، ص250.

39. مكارم الاخلاق، ص80.

40. وسائل الشیعه، ج14، ص183.

41. بحارالانوار، ج76، ص102.

42. فیض كاشانی، محجّة البیضاء، ج3، ص70.

43. كنز العمال، ج7، ص225؛ تاریخ بغداد، ج12، ص50؛ دلائل الامامة، ص7.

44. كنزل العمال، ج7، ص225؛ تاریخ بغداد، ج12، ص50.

45. ر. ك: بحارالانوار، ج16، ص227 ـ 230.

46. مستدرك الوسائل، ج13، ص48؛ بحارالانوار، ج43، ص81 و 31.

47. بحارالانوار، ج43، ص134 و 84 و 85.

48. نهج البلاغه، خطبه 21.

49. جمهوری اسلامی، 1380/6/8.

50. نهج البلاغه، خطبه 82.

51. ص/35.

52. حیاة القلوب، ج1، ص354.

53. منتهی الآمال، ج1، ص172.

54. ستارگان حرم، ج4، ص167.

55. علق/6.

56. توبه/75.

57. تفسیر ابوالفتوح رازی، در تفسیر همین آیه.

58. میزان الحكمه، ج3، ح17139.

59. فرهنگ كوثر، ش36، ص22.

171 دفعه
(0 رای‌ها)