بخش مهمی از موج بیداری اسلامی در طول تاریخ، مدیون خطابهها و روشنگریهای زینب كبریعلیهاالسلام است؛ روشنگریهایی كه تمامی ابعاد و زوایای گسترده فتنه را روشن ساخت و زمینه سقوط سلسله اموی را فراهم كرد؛ خطابههایی كه خطر پیروی از هوای نفس را گوشزد میكرد و بدعتهای جدید را در دین، آشكار و بدعتگذاران را رسوا میساخت.
مقدمه این دفتر را با توصیف بصیرتآفرینی حضرت زینبعلیهاالسلام در كلام مقام معظم رهبری آذین میبندیم.
توصیفبصیرتزینبیدركلامرهبری
«قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوی است. دو روز قبل در یك بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین بردهاند، این جمعِ چند ده نفرۀ زنان و كودكان را اسیر كردهاند، آوردهاند در مقابل چشم مردم، روی شتر اسارت؛ مردم آمدهاند دارند تماشا میكنند، بعضی هلهله میكنند، بعضی هم گریه میكنند؛ در یك چنین شرایط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میكند و همان لحنی را به كار میبرد كه پدرش امیرالمؤمنینعلیهالسلام بر منبر خلافت در مقابل امت خود به كار میبرد؛ همان جور حرف میزند؛ با همان جور كلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندی مضمون و معنا: «یا أَهْلَ كُوفَۀِ، یا أَهْلَ الْغَدَرِ وَ الخَتَلِ؛ای خدعهگرها!ای كسانی كه تظاهر كردید!» شاید خودتان باور هم كردید كه دنبالهرو اسلام و اهل بیت هستید؛ اما در امتحان اینجور كم آوردید، در فتنه اینجور كوری نشان دادید. «هَلْ فِیكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ وَ الْعُجْبُ وَ الشَّنَفُ وَ الْكَذِبُ وَ مَلِقُ الْإِمَاءِ وَ غَمْزُ الْأَعْدَاءِ»؛ (1) شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یكسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال كردهاید ایمان دارید، خیال كردید همچنان انقلابی هستید، خیال كردید همچنان پیرو امیر المؤمنین هستید؛ در حالی كه واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهده مقابله با فتنه برآیید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً»؛ مثل آن كسی شدید كه پشم را میریسد، تبدیل به نخ میكند، بعد نخها را دوباره باز میكند، تبدیل میكند به همان پشم یا پنبۀ نریسیده. [شما] با بیبصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، كردههای خودتان را، گذشتۀ خودتان را باطل كردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوك، باطن بیمقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیبشناسی است... . با این بیان قوی، با این كلمات رسا، آن هم در آن شرایط دشوار، اینگونه صحبت میكرد. اینجور نبود كه یك عده مستمع جلوی حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یك خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یك عده دشمن، نیزهداران دشمن، دور و برشان را گرفتهاند. یك عده هم مردم مختلف الحال حضور داشتند؛ همانهایی كه مسلم را به دست ابن زیاد دادند، همانهایی كه به امام حسین نامه نوشتند و تخلف كردند، همانهایی كه آن روزی كه باید با ابن زیاد در میافتادند، توی خانههایشان مخفی شدند ـ اینها بودند توی بازار كوفه ـ یك عده هم كسانی بودند كه ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میكنند، دختر امیرالمؤمنین را میبینند، گریه میكنند. حضرت زینب كبری با این عدهای ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است؛ اما اینجور محكم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانۀ مؤمن، اینجور خودش را در شرایط دشوار نشان میدهد. این زن است كه الگوست؛ الگو برای همۀ مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیبشناسی میكند؛ میگوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید، نتوانستید به وظیفهتان عمل كنید؛ نتیجه این شد كه جگرگوشۀ پیغمبر، سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا میشود فهمید.» (2)
اكنون برای آنكه نقش تاریخساز و بصیرتآفرین حضرت زینبعلیهاالسلام در موج بیداری اسلامی، روشن شود سه محور اصلی را در سیرۀ ایشان بررسی کنیم:
الف. تسلّیبخشیدلهایدوستان: پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام و در طول دوران اسارت، او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودی قتلگاه تا كوچههای تنگ و تاریك كوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمكده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود و به شهید دادهها دلداری میداد. حضرت زینبعلیهاالسلام با بصیرت كامل، هرگز اجازه نداد رنج اسارت، اسیران را از پای درآورد و با تسلّیبخشی دلهای دوستان و اسیران، بزرگترین ضربه را بر یزید و یزیدیان زد و از جنایات آنان پرده برداشت.
آن بانوی بزرگوار حتی تسلیبخش دل امام سجادعلیهالسلام بود؛ آنجا كه فرمود: «لَا یجْزَعَنَّكَ مَا تَرَى فَوَاللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِیكَ وَ عَمِّكَ؛ (3) [ای پسر برادر!] آنچه میبینی تو را بیتاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.»
عقیله بنیهاشم اوج تسلّیبخشی را در مجلس ابنزیاد، به نمایش گذاشت. آنگاه كه آن ملعون با نیش زبانش به زخم زینب، نمك میپاشد و برای آزردن او گفت: «كار خدا را با برادر و خانوادهات چگونه یافتی؟» او در واقع میخواهد بگوید: «دیدی خدا چه بلایی به سرتان آورد؟» زینب كبریعلیهاالسلام در پاسخ درنگ نمیكند و با آرامشی كه از صبر و رضای قلبی او حكایت داشت فرمود: «مَا رَأیتُ اِلَّا جَمِیلاً؛ (4) جز زیبایی ندیدم.» این كلام نورانی، پتك محكمی بر سر ابنزیاد بود كه قدرت محاجه را از او گرفت و خون تازهای در رگهای همه دوستان جاری ساخت.
ب. تحقیروسرزنشدشمنان: دومین گام از طرح الگوی مدیریتی خروج از فتنه در سیره و سخن حضرت زینبعلیهاالسلام تحقیر و سرزنش دشمنان است. این بخش را با بیانات بصیرتآفرینی حضرت زینبعلیهاالسلام ادامه میدهیم.
1. پسرمرجانه: حضرت در كاخ ابنزیاد، او را «پسر مرجانه» (5) میخواند كه برای عبید الله توهینآمیزترین و رسواكنندهترین القاب است كه از نامشروع بودن وجود وی و بدنام بودن مادرش حكایت دارد و آنچنان ضربه بر پیكر لرزان عبید الله میزند كه تصمیم به قتل زینبعلیهاالسلام میگیرد.
2. فرزندطُلَقا:حضرت زینبعلیهاالسلام یزید را «فرزند طلقا» و در عبارتی «طلباء خبیثه» (6) خطاب فرمود كه اشاره به داستان فتح مكه است، زیرا پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله بزرگان مكه را كه ابو سفیان، جد یزید هم از آنها بود، بخشید و آزاد كرد و فرمود: «اِذْهَبُوا فَاَنْتُمْ الطُلَقَا.» (7)
3. دشمنخداوپسردشمنخدا:حضرت زینب در كاخ یزید اینگونه بر سر او فریاد میزند: «یزید!ای دشمن خدا و پسر دشمن خدا! سوگند به خدا! تو در دیده من ارزش آن را نداری كه سرزنشت كنم و كوچكتر از آن هستی كه تحقیرت نمایم، اما چه كنم اشك در دیدگان، حلقه زده و آه در سینه زبانه میكشد. پس از آنكه حسین كشته شد و حزب شیطان، ما را از كوفه به بارگاه حزب بیخردان آورد تا با شكستن حرمت خاندان پیغمبر، پاداش خود را از بیت المال مسلمانان بگیرد، پس از آنكه دست آن دژخیمان به خون ما رنگین و دهانشان از پارهگوشتهای ما آكنده شده است، پس از آنكه گرگهای درنده بر كنار آن بدنهای پاكیزه جولان میدهند، توبیخ و سرزنش تو چه دردی را دوا میكند؟» (8)
4. فاسقوفاجر: زینبعلیهاالسلام یک شیر زن هاشمی است؛ چرا كه چون مردان بر سر دشمن فریاد میزند، توبیخشان میكند، تحقیرشان میكند، و از كسی هراسی به دل ندارد. او از برق شمشیر خونچكان آدمكشان واهمه ندارد، در آن روز فراموشنشدنی، در میان آن همه شمشیر و آن همه كشته فریاد میزند كه آیا در میان شما یك مسلمان نیست؟ در مجلس ابنزیاد، بدون توجه به قدرت ظاهر، او گوشهای مینشیند و با بیاعتنایی به سؤالات او، تحقیرش میكند، او را «فاسق» و «فاجر» معرفی میكند و میفرماید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَكْرَمَنَا بِنَبِیهِ مُحَمَّدٍصلیاللهعلیهوآله وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً إِنَّمَا یفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیرَنَا؛ (9) سپاس خدای را كه ما را با نبوت حضرت محمدصلیاللهعلیهوآله گرامی داشت، و از پلیدیها پاك كرد. همانا فقط فاسق رسوا میشود، و بدكار دروغ میگوید، و او غیر ما است.»
5. بیارزشوناچیز: همچنین در مقابل یزید و دهنكجیها و بد زبانیهای او، شجاعت حیدری را به نمایش گذارده، چنین میگوید: «لَئِنْ جَرَّتْ عَلَی الدَّوَاهِی مُخَاطَبَتَكَ إِنِّی لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَكَ وَ أَسْتَكْبِرُ تَوْبِیخَكَ؛ اگر فشارهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته [بدان كه] قدر و ارزش تو نزد من کوچک میشمارم؛ ولی سرزنش و توبیخ كردن تو را بزرگ میدانم.» (10)
6. گرگصفتان: «شگفت آنكه پاکان و پیامبرزادگان و نسل اوصیا به دست آزادشدگان پلید و دودمان تبهكار فاسد كشته میشوند؛ به دست آنان كه خون ما از پنجههایشان میچكد و دندان در گوشتهای ما فرو بردهاند. آن شهیدان پاك، جسدهایشان، طعمه گرگهای درنده گشته و زیر چنگال كفتارها به خاك آلوده شده است. اگر امروز، ما را غنیمتی برای خویش میشماری، خواهی دید كه مایه زیان و خسران توایم؛ آن روز كه جز عملهای خویش چیزی نخواهی یافت و خداوند نیز به بندگان هیچ ستمی نمیكند.» (11)
7. لانهشیطان:«اینكه از قدر تو میكاهم و سرزنشت را بزرگ میشمارم، نه از آن رو است كه خطاب درباره تو سودمند است، پس از آنكه چشمهای مسلمانان را گریان و دلهایشان را داغدار ساختی. آن دلها كه دارید سخت شده و جانها طغیان كرده و بدنها آكنده از خشم خدا و لعنت پیامبر است و شیطان در آنها لانه كرده و جوجه پرورده است.» (12)
ج. تحریكاحساساتمردم: سومین گام از طرح الگوی مدیریتی خروج از فتنه در سیره و سخن حضرت زینبعلیهاالسلام تحریك احساسات مردم است.
1. گریهوفغانوبرپاییمجالسعزاداریوسوگواری: بعد از شهادت امام، حضرت زینبعلیهاالسلام به سرعت خود را به بدن خونین و پاره پاره برادر رساند و شیونكنان میفرمود: «وَا اَخَاهُ، وَا سَیدَاهْ، وَا اَهْلَ بَیتَاهْ! لَیتَ السَّمَاءَ اَطْبَقَتْ عَلَی الْاَرْضِ، وَ لَیتَ الْجِبَالَ تَدَكْدَكَتْ عَلَی السَّهْلِ؛ (13) ای كاش آسمان بر زمین ویران میشد وای كاش كوهها از هم میپاشیدند و به بیابانها میریختند.»
و زمانی كه به پیشنهاد شمر لعین، كاروان اسیران را از كنار بدنهای قطعه قطعه شده شهیدان عبور میدادند و زینبعلیهاالسلام پیكر شهدا و بدن پاره پاره شده برادرش را دید، خم شد و بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روی حلقوم بریده برادر نهاد و میبوسید و میفرمود: «یا اَخِی لَوْ خُیرْتُ بَینَ الرَّحِیلِ وَالْمُقَامِ عِنْدَكَ لَاَخْتَرْتُ الْمُقَامَ عِنْدَكَ وَلَوْ اَنَّ السَّبَاعَ تَأْكُلُ مِنْ لَحْمِی؛ (14) برادرم، اگر مرا بین سكونت در كنار تو و رفتن به مدینه مخیر میكردند، سكونت نزد تو را برمیگزیدم، گرچه درندگان بیابان، گوشت بدنم را بخورند.»
در برخی از مقاتل آمده است: «در این هنگام رو به مدینه كرده، میگوید: «وَا مُحَمَّدَاهُ، صَلَّی عَلَیكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ. هَذَا حُسَینُ بِالْعَرَاءِ، مُرَمَّلُ بِالدِّمَاءِ، مُقَطَّعُ الْاَعْضَاءِ، وَا ثَكْلَاهُ، وَ بَنَاتُكَ سَبَایا، اِلَی اللهِ الْمُشْتَكَی وَ اِلَی مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ اِلَی عَلِی الْمُرْتَضَی وَ اِلَی فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ، وَاِلَی حَمْزَةَ سَیدِ الشُّهَدَاء. وَا مُحَمَّدَاهُ، وَ هَذَا حُسَینُ بِالْعَرَاءِ، تَسْفِی عَلَیهِ رِیحُ الصَّبَاءِ، قَتِیلُ اَوْلَادِ الْبَغَایا، وَا حُزْنَاهُ، وَا كَرْبَاهُ عَلَیكَ یا اَبَا عَبْدِ اللهِ، اَلْیوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللهِ. یا اَصْحَابَ مُحَمَّدٍ، هَؤُلَاءِ ذُرِّیةُ الْمُصْطَفَی یسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَایا؛ (15) فریاد!ای محمد كه پیوسته درود فرشتگان آسمان تقدیم تو باد! اكنون این حسین است كه به خون خود آغشته و اعضایش قطعه قطعه شده است وای از این عزا و مصیبت! و اینها دختران تو هستند كه اسیر شدهاند. از این ظلم و ستمها به خداوند و به خدمت محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و حمزه سید الشهداءعلیهالسلام شكایت میبرم. فریادای محمد! این حسین است كه در گوشه بیابان افتاده و باد صبا بر او میوزد و او به دست زنازادگان كشته شده است.ای بسا حزن و اندوه من! امروز احساس میكنم كه جد بزرگوارم احمد مختار از دنیا رحلت كرد. كجاییدای اصحاب محمدصلیاللهعلیهوآله!؟ اكنون ذریۀ مصطفیصلیاللهعلیهوآله را به اسیری میبرند.»
راوی میگوید: «زینب كبریعلیهاالسلام به گونهای روضه خواند و گریست كه: «فَابْكَتْ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِیقٍ؛ (16) سوگند به خدا هر دوست و دشمن از گریه و گفتار زینبعلیهاالسلام گریه كرد.»
از جمله كارهای مدبرانه حضرت، برگزاری مجالس سوگواری و عزاداری در شام و مدینه و دستور وی مبنی بر سیاهپوش كردن محملها بود كه فرمود: «محملها را سیاهپوش كنید تا مردم بدانند كه ما در مصیبت و عزاداری برای كشتهشدن فرزندان زهراعلیهاالسلام هستیم.» (17) هر چند این گونه امور از نظر دشمنان، ساده و بیارزش بود، ولی در حقیقت، همین كارها، زمینه موج بیداری اسلامی شد و توانست كاخ یزیدیان را متزلزل كند. مدتی كه آن بانوی بزرگوار در شام اقامت داشت در محلهای به نام «دار الحجارة» مراسم عزاداری برپا كرد و آن چنان نوحهسرایی و گریه و زاری میكرد كه شركتكنندگان در آن مراسم تصمیم گرفتند به خانه یزید هجوم برند و او را به قتل برسانند. (18)
همچنین آن بانوی ستمدیده را میبینیم كه پس از تحمل آن همه مصیبتها و رنجها به مدینه باز میگردد و در شهر پیامبرصلیاللهعلیهوآله و در خانه خود به سوگواری بر امامعلیهالسلام و دیگر یاران او میپردازد. در این مراسم عزاداری، هر روز گروه گروه از زنان مدینه به خدمت آن حضرت آمده، ضمن تسلیت به ایشان، به ندبه و گریه میپردازند تا آنجا كه بهتدریج، زنان قبایل و عشایر، تصمیم به خونخواهی شهدای كربلا میگیرند و قیام میكنند. (19)
2. خطابهوسخنرانی: وقتی كاروان اسیران، به كوفه رسید، زنان، مردان و كودكان كوفه همه به خیابانها آمده بودند تا اسیران را به تماشا بنشینند. حضرت زینبعلیهاالسلام با زیباترین كلمات و جملات و با شجاعتی بینظیر و علیوار بر مسند خطابه ایستاد: «حمد و سپاس، مخصوص خداوند است و درود بر پدرم محمد و اهل بیت پاك و برگزیده او باد!ای مردم كوفه! مردم مكار خیانتكار! هرگز دیدههایتان از اشك تهی مباد! هرگز نالههایتان از سینه بریده نشود! شما مانند زنی هستید كه یكباره تمام رشتههای خود را پاره میكرد. نه پیمان شما ارجی دارد و نه سوگند شما، اعتباری! جز لاف، جز خودستایی، جز آشكارا مانند كنیزكان تملّق گفتن، و در نهان با دشمنان ساختن چه دارید؟ شما مانند گیاه سبز وتر و تازهای هستید كه بر توده سرگینی روییده باشد و مانند گنجی هستید كه گوری را بدان اندوده باشند. چه بد توشهای برای آن جهان آماده كردید؛ خشم خدا و عذاب دوزخ! گریه میكنید؟ آری به خدا گریه كنید كه سزاوار گریستنید! بیش بگریید و كم بخندید! با چنین ننگی كه برای خود خریدید، چرا نگریید؟ ننگی كه با هیچ آبی شسته نخواهد شد. چه ننگی بدتر از كشتن پسر پیغمبر و سید جوانان بهشت؟! مردی كه چراغ راه شما و یاور روز تیره شما بود. بمیرید! سر خجالت را فرو بیفكنید! یكباره! گذشته خود را بر باد دادید و برای آینده هیچ چیز به دست نیاورید! از این پس باید با خواری و سرشكستگی زندگی كنید؛ چه، شما خشم خدا را برای خود خریدید! كاری كردید كه نزدیك است آسمان بر زمین افتد و زمین بشكافد و كوهها درهم بریزد. میدانید چه خونی را ریختید؟ میدانید این زنان و دختران كه بیپرده در كوچه و بازار آوردهاید، چه كسانی هستند؟! میدانید جگر پیغمبر خدا را پاره كردید؟! چه كار زشت و احمقانهای؟! كاری كه زشتی آن سراسر جهان را پر كرده است تعجب میكنید كه از آسمان، قطرههای خون بر زمین ببارد!؟ اما بدانید كه خواری عذاب رستاخیز سختتر خواهد بود. اگر خدا هماكنون شما را به گناهی كه كردید نمیگیرد، آسوده نباشید، خدا كیفر گناه را فوری نمیدهد؛ اما خون مظلومان را هم بیكیفر نمیگذارد، خدا حساب همه چیز را دارد.» (20)
حضرت با این بیانات، افكار و احساسات مردم را در اختیار گرفت و سخنان او كاملا صحنه را تغییر داد تا آنجا كه صدای مردم كوفه به گریه بلند شده بود. زنان موهای خود را افشان كرده بودند و خاك بر سر و روی خود میریختند و دستهای خود را به دهان میگزیدند.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). بحارالانوار، ج45، ص162.
(2). بیانات مقام معظم رهبری در دیدار گروه كثیری از پرستاران نمونه كشور (1/2/1389).
(3). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 179.
(4). اللهوف فی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، انتشارات داوری، ص 68، و زینب كبریعلیهاالسلام من المهد الی اللحد، سید محمد كاظم قزوینی، انتشارات جلال الدین، چاپ اول، 1426 ه. ق، ص 348.
(5). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 135، و سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه تحقیقاتی امام صادقعلیهالسلام، قم، چاپ پنجم، ص195.
(6). همان، ص 138.
(7). فروغ ابدیت،آیت الله جعفر سبحانی، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ بیست و هشتم، ص338.
(8). سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 204.
(9). الارشاد، شیخ مفید، انتشارات بصیرت، قم، ص 244، و زینب كبریعلیهاالسلام من المهد الی اللحد، سید محمد كاظم قزوینی، ص 348.
(10). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 134.
(11). همان.
(12). همان.
(13). بحار الانوار، ج 45، ص 53.
(14). معالی السبطین فی اَحوال الحسن و الحسین'، محمدمهدی حائری، قم، 1383ش، ج2، ص55.
(15). كامل ابن اثیر، علی بن محمد ابن اثیر، انتشارات اساطیر، 1385 ش، ج 4، ص 84.
(16). همان، ص 84.
(17). ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلّاتی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ج 3، ص 197.
(18). خصایص زینبیه، سید نور الدین جزایری، انتشارات مسجد جمكران، قم، چاپ اول، ص 296.
(19). حضرت زینب كبریعلیهاالسلام، حسین عمادزاده، انتشارات محمد، تهران، ص 150.
(20). سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 190.