پلورالیزم نجات در اندیشه اسلامی (2)

مقدمه

حاصل قسمت اول مقاله، این شد كه بر اساس رویكرد عقلی، اكثر مردم در جهان آخرت با اختلاف مراتب و درجات، از سعادت و نجات برخوردار خواهند بود و عده معدودی از آنها دچار شقاوت و عذاب ابدی خواهند شد. حال، باید دید آیا این نتیجه گیری عقلی، مورد تأیید متون نقلی نیز هست یا خیر؟

ب. رویكرد نقلی

با الهام از روایتی از امام صادق علیه السلام می‌توان انسانهای محشور در صحنه قیامت را به سه دسته كلی: مؤمنان، كافران و گمراهان تقسیم نمود. (1)

مؤمنان برخوردار از نعمتهای بهشت، كافران مشمول عذاب جهنم و گمراهان دارای حالات و درجات متفاوت‌اند.

محور عمده بحث در این مقاله، تعیین وضعیت گمراهان است كه آیا این عده اهل نجات هستند یا اهل شقاوت و دوزخ؟

روایات دیگری، گروه گمراهان را به چهار دسته: مستضعفان، اهل اعراف، مؤمنان گناهكار كه: «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیئاً»؛ (2) «كار خوب و بد را به هم آمیختند.» و وانهاده به امر خداوند كه: «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ»؛ (3) «واگذارشدگان به فرمان خدا.» تقسیم نموده‌اند. (4) در این مقاله برای پرهیز از طولانی شدن سخن، تنها به بررسی وضعیت مستضعفان می‌پردازیم و رسیدگی به وضعیت سایر گمراهان را به فرصت دیگری موكول می‌كنیم.

مستضعفان

استضعاف از ماده ضعف و از باب استفعال به معنای ضعیف یافتن كسی است. خاستگاه بحث مستضعف، قرآن كریم است كه در آیات متعددی از گروهی به عنوان مستضعفان نام می‌برد. آیات 97 تا 99 سوره نساء از آن جمله است:

«إِنَّ الَّذینَ تَوَفّیهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِكَ مَأْویهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً * إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یهْتَدُونَ سَبیلاً * فَأُولئِكَ عَسَی اللَّهُ أَنْ یعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً»؛ «كسانی كه فرشتگان [روح] آنها را گرفتند در حالی كه به خویشتن ستم كرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه جایی بودید؟ [و چرا با اینكه مسلمان بودید، در صف كفار جای داشتید؟] گفتند: ما در سرزمین خود مستضعف بودیم. آنها (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمین خدا پهناور نبود كه مهاجرت كنید؟ پس آنها [عذری ندارند و] جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدی دارند، مگر مردان و زنان و كودكانی كه [حقیقتاً] مستضعف‌اند و نه چاره‌ای دارند و نه راهی [برای نجات از آن محیط آلوده] می یابند. امید است خداوند آنها را مورد عفو قرار دهد و خداوند عفو كننده و آمرزنده است.»

مفسران در شأن نزول این آیه آورده اند: «گروهی در مكه به اسلام گرویدند و اظهار مسلمانی كردند. هنگامی كه پیامبرصلی الله علیه وآله و اصحاب ایشان به مدینه هجرت كردند، آنان در مكه باقی ماندند و تحت تأثیر پدران خود در مكه واقع شده [به اجبار مشركین و همراه با آنان] در جنگ بدر شركت كردند و تمامی [به دست مسلمانان] كشته شدند. گفته می‌شود: آنان 5 نفر بودند.» (5)

بر اساس این آیه، كسانی كه در مكه ماندند و با مشركین همراه شدند، افراد ظالمی بودند كه به بهانه استضعاف، گناه خود را توجیه می‌كردند. آنها می‌توانستند با مهاجرت از مكه به مدینه از وضعیت شرك آلود خلاصی یابند. در پایان آیه از مستضعفان واقعی یاد شده است كه از گروه اول استثنا شده‌اند و واقعاً مستضعف شمرده می‌شوند.

این آیات موضوع بحثهای فراوانی واقع شده‌اند. مستضعفان واقعی چه كسانی اند؟ ویژگیهای آنان چیست؟ و وضعیت آنان در برزخ و قیامت چگونه است؟

در تبیین این آیات و آیات مشابه، روایات فراوانی وارد شده است. در كتب روایی، این آیات در ابواب خاصی مانند «باب المستضعف» (6) و «باب المستضعفین و مرجون لامر الله» (7) ساماندهی شده است.

به دنبال طرح این بحث در آیات و روایات، در كتب تفسیری و كلامی نیز مباحث مبسوطی پیرامون مستضعفان مطرح شده است. (8)

اكنون سؤال این است كه آیا مستضعفان در زمره مؤمنان‌اند یا كافران و یا گروهی غیر از این دو؟ برخی روایات حاكی از آن است كه گروهی از مسلمانان مردم را به دو گروه مؤمن و كافر تقسیم می‌كردند كه لازمه سخن آنان، گنجیده شدن مستضعفان در شمار كافران است. زراره یكی از اصحاب خاص امام صادق علیه السلام در گفتگویی با آن حضرت با استناد به آیه «فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ» (9) از این عقیده دفاع می‌كند. (10) در جای دیگر زراره پا را فراتر نهاده و مردم را به دو گروه «موافق ما و مخالف ما» تقسیم می‌كند و معیار حق را عقاید همفكران خود می‌داند. (11) در این روایت نیز كه حاكی از گفتگوی زراره با امام صادق علیه السلام است، بحث آن چنان بالا می‌گیرد كه صدای آنان از پشت در شنیده می‌شود.

در هر دو نمونه فوق، امام صادق علیه السلام نظر زراره را نپذیرفته، خطاب به او می‌فرمایند:‌ای زراره! كلام خداوند [در قرآن] راست‌تر از كلام توست. [در منظومه عقاید تو] كجایند كسانی كه خداوند در مورد آنان فرموده است: «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یهْتَدُونَ سَبیلاً» (12) ؟ كجایند «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ»؟ (13) كجایند آنان كه «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیئاً»؟ (14) كجایند «اصحاب اعراف»؟ و كجایند «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»؟ (15) و (16)

بر اساس این روایات، مشخص می‌شود كه علاوه بر دو گروه «مؤمن و كافر» گروههای چهارگانه دیگری با عنوان «مستضعفان»، مُرجَون لامرالله، كسانی كه عمل نیك و بد را به هم آمیخته‌اند و اصحاب اعراف وجود دارند كه این چهار دسته از نظر وضعیت اخروی، دارای منزلتی بین ایمان و كفر هستند. (17)

بر اساس روایات دیگری، این گروههای چهار گانه، تحت عنوان كلی، «ضالّ» (گمراه) جای گرفته‌اند. (18)

حاصل آنكه به جای تقسیم دو گانه «مؤمن و كافر»، تقسیم سه گانه «مؤمن، كافر و ضال» را باید قرار داد.

علامه شعرانی در توضیح این روایات و چرایی عقاید افرادی مانند زراره، معتقد است كه این عده بر اساس قواعد فقهی به درستی اعتقاد دارند كسی كه بدنش پاك، ذبیحه‌اش حلال و ازدواج با او جایز است، او مسلمان است و كسی كه بدنش نجس، ذبیحه‌اش حرام و ازدواج با او غیر جایز است، كافر شمرده می‌شود؛ چرا كه معیار احكام و قواعد فقهی، اسلام ظاهری افراد است. اما امام صادق علیه السلام این عده را متوجه ساختند كه احكام اخروی تابع احكام دنیوی نیست و چنین نیست كه هر مسلمان ظاهری در آخرت نیز اهل نجات و بهشت باشد و هر كافر ظاهری، اهل جهنم، از این رو، ملازمه‌ای بین احكام فقهی و كلامی وجود ندارد.

البته اصرار زراره بر عقیده خود در مقابل نظر امام صادق علیه السلام، نه از روی انكار و لجاج، بلكه از روی استیضاح و در خواست توضیح بوده است. (19)

حال كه از رابطه بین مستضعفان، مؤمنان و كافران آگاه شدیم، جا دارد كه با تعریف و ویژگیهای مستضعفان بیشتر آشنا شویم.

شهید ثانی معتقد است مستضعف كسی است كه از روی ناآگاهی به حق اعتقاد ندارد و با پیروان حق نیز معاند و دشمن نیست؛ نه از ائمه معصومین علیهم السلام پیروی می‌كند و نه از غیر آنان. اما كسی كه به حق معتقد است و دلیل تفصیلی آن را نمی‌داند، او مستضعف نیست، بلكه از جمله مؤمنان است. (20)

علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیه 98 سوره نساء در تعریف مستضعف بر این اعتقاد است كه كسی كه در راه فهم و معارف الهی و عمل به آن، نسبت به دفع مشكلات فكری و عملی از خود ناتوان است، مستضعف شمرده می‌شود. بر این اساس، كسی كه در سرزمینی ساكن است كه امكان فراگیری معارف دینی در آنجا نیس ت یا به دلیل شدت عمل حاكمان ظالم آن دیار و ممكن نبودن هجرت از آنجا، امكان عمل به معارف دینی برایش وجود ندارد، یا فردی بدون عناد با حق و استكبار ورزیدن، به دلیل عوامل مختلف غیر اختیاری حقیقت بر او پوشیده مانده و فكر و ذهن او به حقایق دینی راه نیافته است، اینان مصادیق مختلف مستضعف شمرده می‌شوند.

آیات دیگری مانند: «لا یكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَیها مَا اكْتَسَبَت»؛ (21) «خداوند هیچ كس را جز به اندازه توانایی‌اش تكلیف نمی‌كند. [انسان] هر كار [نیكی] را انجام دهد، برای خود انجام داده و هر كار [بدی] كند، به زیان خود كرده است.»

بیانگر همین نكته است.

بر اساس مجموعه این آیات ضابطه‌ای كلی در تشخیص افراد معذور از غیرمعذور به دست می‌آید و آن اینكه: «اگر انجام یا ترك فعلی مستند به اكتساب و اختیار انسان نباشد، آن فرد معذور است.»

از این رو، اگر فردی به تمام معارف دینی یا بخشی از آن آگاه نیست و این ناآگاهی در اثر سوء اختیار و كوتاهی اوست، این ترك فعل و ناآگاهی مستند به او می‌باشد و معصیت به حساب می‌آید؛ اما اگر این ناآگاهی، نه در اثر تقصیر و كوتاهی، بلكه در اثر عوامل غیر اختیاری رخ داده باشد، این ناآگاهی مستند به او نخواهد بود و چنین فردی گناهكار، مخالف عمدی حقیقت، مستكبر و منكر حقیقت شمرده نمی‌شود.

بر این مبنا، مستضعف در نقطه صفر قرار دارد و چیز مثبت و منفی كسب نكرده است و باید امر او را به خدا واگذار كرد.

همچنان كه آیه بعد از آیه محل بحث: «فَأُولئِكَ عَسَی اللَّهُ أَنْ یعْفُوَ عَنْهُمْ»؛ (22) «امید است كه خداوند آنها را مورد عفو قرار دهد.» و آیه «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یتُوبُ عَلَیهِمْ»؛ (23) «و گروهی دیگر به فرمان خدا واگذار شده‌اند كه یا آنها را مجازات می‌كند و یا توبه آنان را می‌پذیرد.» گویای همین نكته است و البته رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد. (24)

بر اساس گفتار علامه طباطبایی، مستضعفان فكری و علمی، جاهلان قاصر (نه مقصر) و مرجون لأمر الله، عناوینی مترادف و یا متشابه می‌باشند.

با مراجعه به روایات نیز می‌توان از تعریف و ویژگیهای مستضعفان آگاه شد. این ویژگیها به طور خلاصه عبارت‌اند از:

- مستضعف نه راهی به سوی كفر دارد و نه راهی به سوی ایمان؛ نه توان كفر ورزیدن دارد و نه یارای مؤمن شدن.

- كودكان، مردان و زنانی كه خردی همسان كودكان دارند، مستضعف‌اند و مؤاخذه نمی‌شوند. (25)

- زنان و فرزندان شما كه همسان شما [در معرفت به حقایق دینی] نیستند، مستضف‌اند.

- «اُمّ امین» گر چه اهل بهشت است، اما معرفت او همانند شما (خطاب به یكی از اصحاب امام باقرعلیه السلام) نبود. (26)

- كسی كه حجت بر او اقامه نشده است، مستضعف است (27) و كسی كه از اختلاف آرای متفكران و مذاهب گوناگون آگاه است، مستضعف نیست. (28)

- [گروهی از] مستضعفان نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند، در شكم و شهوت عفت می‌ورزند و حق را در غیر خود نمی‌بینند. آنان به شاخه‌ها آویخته‌اند [و به ریشه‌ها نچسبیده اند] . (29)

- مستضعفان انواع مختلف و درجات متفاوتی دارند كه برخی مخالف برخی دیگرند. (30)

- مسلمان مستضعف كسی است كه به توحید معتقد است، به اسلام و پیامبر آن اقرار دارد، از دین خارج نشده، با ائمه علیهم السلام دشمن نیست و حامی ظالمان در حق آنان نمی‌باشد، در خلافت و جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله شك دارد، شایستگان آن را نمی‌شناسد و از ولایت ائمه علیهم السلام آگاه نیست؛ اما مسلمانی كه منكر و معاند و ناسزاگو [نسبت به امامان علیهم السلام] است، در هلاكت خواهد بود. (31)

نتیجه

از مجموع آیات، روایات و گفتار فقها و متكلمان و مفسران می‌توان دریافت كه مستضعف كسی است كه به دلایلی خارج از اختیار و اراده خود و بدون تقصیر و كوتاهی یا در بُعد معرفتی از فهم كل دین یا بخشی از آن عاجز و ناتوان است و یا در بُعد عملی از عمل و اجرای معارف دینی عاجز. مستضعفان دارای انواع، مراتب و گروههای متفاوتی هستند.

وضع مستضعفان در قیامت

اكنون پس از آشنایی با تعریف و ویژگیهای مستضعفان، نوبت به آن می‌رسد كه از وضعیت آنان در قیامت آگاه شویم. چنانكه گذشت، بر اساس آیه 99 سوره نساء، امید می‌رود كه آنان مشمول عفو و رحمت الهی قرار گیرند:

بر اساس قاعده «سبقت رحمت خداوند بر غضب او» نیز احتمالِ مورد رحمت قرار گرفتن آنان تقویت می‌شود.

با مراجعه به روایات نیز احتمال ورود مستضعفان به بهشت بیشتر می‌شود؛ چرا كه برخی از روایات تلویحاً و برخی دیگر تصریحاً، بر بهشتی بودن مستضعفان دلالت دارند؛ البته مشروط بر آنكه در حد امكان و وسع خود از اعمال حرام خودداری كرده و به انجام اعمال صالح پرداخته باشند. بخشی از این روایات از این قرار است:

امام صادق علیه السلام: «كسی كه اهل روزه و نماز است و از محرمات خودداری كرده و تقوا پیشه نموده است، اما [ولایت اهل بیت علیهم السلام را] نمی داند و [اهل بیت علیهم السلام را] نمی رنجاند، خداوند چنین فردی را با رحمت خود داخل بهشت می‌گرداند.» (32)

امام علی علیه السلام در پاسخ اشعث بن قیس كه خطاب به آن حضرت می‌گوید: «اگر آنچه تو می‌گویی حق است، پس همه مسلمانان غیر از تو و پیروانت، هلاك خواهند شد.» می‌فرماید: «قسم به خدا كه حق با من است؛ آن چنان كه می‌گویم. و از امت مسلمان جز ناصبان و منكران و معاندان [در حق ما اهل بیت] هلاك نخواهند شد.

اما كسی كه متمسك به توحید و اقرار كننده به اسلام و پیامبرصلی الله علیه وآله است و از دین اسلام خارج نشده (مرتد نیست) و پشتیبان و حامی ظلم كنندگان بر ما نیست و با ما سر دشمنی ندارد و در خلافت شك كرده و اهل شایسته آن را نمی‌شناسد و به ولایت ما معرفت ندارد، چنین فردی مسلمان مستضعف است كه [از سویی] امید است مشمول رحمت خداوند قرار گیرد و [از سوی دیگر] بر گناهان او جای ترس و نگرانی وجود دارد.» (33)

بر اساس این روایت، علی علیه السلام گر چه حق را منحصر در راه خود می‌داند، اما در عین حال رهروان غیر راه خود را یكسره اهل عذاب و هلاكت نمی‌بیند؛ بلكه بین معاندان و عالمان كینه توز و جاهلان غیر كینه توز، تفاوت قائل است. این روایت، تأیید مناسبی بر بطلان پلورالیسم معرفتی و پذیرش مشروط پلورالیسم نجات است.

سخن آخر

از مجموع آیات و روایات می‌توان چنین استنتاج كرد كه گر چه مستضعفان استحقاق ذاتی بهشت را ندارند و تعیین قطعی وضعیت آنان به خداوند واگذار شده است، اما لحن و سیاق آیات و روایات، ورود آنان را به بهشت و برخورداری از نعمتهای بهشتی تقویت می‌كند؛ هر چند مقام آنان در بهشت، به رتبه انبیا، صالحان، شهدا، صدیقین، مؤمنان و ابرار نمی‌رسد و در درجات پایین بهشت جای می‌گیرند.

در پایان یادآور می‌شویم وضعیت سایر گمراهان در قیامت نیز (مانند مرجون لأمر الله، بُله، اصحاب اعراف و...) وضعیتی مشابه با مستضعفان است كه برای رعایت اختصار از تفصیل آن خودداری می‌كنیم.

اكنون با توجه به مطالب گذشته، می‌توان مسیر فیلسوفان مسلمان در رسیدن به پلورالیسم نجات را به شكل زیر ترسیم كرد:

كثرت طولی و عرضی معارف بشری                     انحصار راه مستقیم در اسلام نجات                 مستضعفانی كه اهل عناد نیستند.

با توجه به همین مدل است كه راه برای پلورالیسم اجتماعی و مدارا با غیر مسلمانان در صحنه زندگی اجتماعی باز می‌شود. البته پذیرش پلورالیسم اجتماعی مشروط به شرایطی است كه در جای خود مورد بحث قرار گرفته است. (34)

اكنون با توجه به مطالبی كه از نظر گذشت، می‌توان از سه فرضیه مطرح شده در ابتدای بحث (35) ، فرضیه «پذیرش مشروط پلورالیسم نجات» را مورد تأیید و قبول یافت.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) ر. ك: اصول كافی، محمد بن یعقوب كلینی، بیروت، دار ثعب، چهارم، 1401 ق، ج 2، ص 338.

2) توبه / 102.

3) همان / 106.

4) اصول كافی، ج 2، ص 318.

5) التبیان، شیخ طوسی، بیروت، دار احیاء التراث، ج 3، ص 302.

6) اصول كافی، ج 2، ص 404.

7) بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، دوم، 1403 ق، ج 69، ص 157.

8) المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج 5، ص 51، كلام فی المستضعف.

9) تغابن / 2: «گروهی از شما كافرید و گروهی مؤمن.»

10) بحار الانوار، ج 69، ص 167.

11) اصول كافی، ج 2، ص 16.

12) نساء / 98: «مگر مردان و زنان و كودكانی كه مستضعف‌اند و نه چاره‌ای دارند و نه راهی جبرای نجات از آن محیط آلوده ج می‌یابند.»

13) توبه / 106: «واگذار شدگان به فرمان خدا.»

14) همان / 102: «كار خوب و بد را به هم آمیختند.»

15) همان / 60: «كسانی كه برای جلب محبتشان اقدام می‌شود.»

16) اصول كافی، ج 2، ص 383.

17) بحار الانوار، ج 69، ص 166.

18) اصول كافی، ج 2، ص 311.

19) شرح اصول كافی، ملا صالح مازندرانی و علامه شعرانی، ج 10، صص 98 - 99.

20) مسالك الافهام، شهید ثانی، قم، مؤسسه معارف اسلامی، اول، 1413 ق، ج 1، ص 268.

21) بقره / 286.

22) نساء / 99.

23) توبه / 106.

24) المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج 5، صص 51 - 52.

25) اصول كافی، ج 2، ص 404.

26) همان، ص 405؛ بحار الانوار، ج 69، ص 171.

27) اصول كافی، ج 2، ص 406.

28) همان، ص 405.

29) بحار الانوار، ج 69، ص 61.

30) همان، ص 59.

31) همان، ص 171.

32) همان، ص 162.

33) همان، ص 171.

34) ر. ك: پلورالیسم فرهنگی در اندیشه اسلامی، به قلم نگارنده، مجله تخصصی كلام اسلامی، ش 44 و 45 و 46.

35) كه در شماره پیشین مجله ارائه گردید.

361 دفعه
(0 رای‌ها)