ابعاد معنوی امام رضا‌ علیه‌ السلام

هر یك از امامان معصوم‌علیه‌السلام دارای ابعاد معنوی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی خاص خود هستند. حضرت رضا‌علیه‌السلام نیز از این قاعده مستثنی نیست. گروهی شیفتة جنبه علمی، مناظرات و مباحثه‌های آن حضرت بوده و در معرّفی این بُعد كوشیده‌اند، و جمعی نیز مشتاق بیان كرامات و معجزات آن حضرت؛ لذا در این وادی قلم‏پردازی كرده و یا سخن رانده‌اند. عده‌ای هم جذب سیاستهای زیركانة آن حضرت، خصوصاً در جریان ولایتعهدی شده‌اند و در این موضوع سخنها گفته‌اند و كتابها و مقاله‌ها نوشته‌اند، و عده‌ای نیز عاشق بیان اخلاق و رفتار آن حضرت بوده‌اند و در نمایاندن این بُعد از زندگی امام زحماتی كشیده‌اند.

امّا تا كنون مقالهِ‌ای درباره ابعاد معنوی حضرت رضا‌علیه‌السلام در این مجله به چاپ نرسیده است. (1)

توجّه به ابعاد معنوی آن حضرت ضروری و لازم به نظر می‌رسد؛ علی الخصوص با توجّه به این نكته كه این ابعاد معنوی در همة دوران، خصوصاً در دورانی كه به ظاهر ولایتعهدی را به عهده داشته‌اند بیش‌تر ظهور و بروز نموده است. آنچه پیش رو دارید گامی است در مسیر بیان جلوه‌هایی ماندگار از عبودیت و معنویت آن حضرت در آینة روایات و نقلهای تاریخی.

الف. شب‌زنده‌داری و عبادت

با توجّه به اهمیت نماز شب و شب‌زنده‌داری، حضرت رضا‌علیه‌السلام به عنوان یكی از پیشوایان اسلام و مذهب تشیع تجسّم اعلای عمل به این دستورات بود. او شبها كم‏تر می‌خوابید و بیش‌تر به عبادت می‏پرداخت.

«ابراهیم بن هاشم» از «ابراهیم بن عباس» نقل كرده است: «مَا رَأَیتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا‌علیه‌السلام جَفَا أَحَداً بِكَلَامِهِ قَطُّ... وَ كَانَ‌علیه‌السلام قَلِیلَ النَّوْمِ بِاللَّیلِ كَثِیرَ السَّهَرِ یحْیی أَكْثَرَ لَیالِیهِ مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى الصُّبْحِ؛ (2) هرگز ندیدم ابا الحسن الرضا‌علیه‌السلام به كسی در سخن گفتن جفا كند،... آن حضرت در شب كم می‌خوابید و بیش‌تر [شب را] بیدار بود. اكثر شبها را از اوّل شب تا صبح احیاء می‌كرد.»

دوش مرغی به صبح می‌نالید                                      عقل و صبرم ببرد طاقت و هوش

یكی از دوستان مخلص را                                        مگر آواز من رسید به گوش

گفت باور نداشتم كه تو را                                       بانگ مرغی چنین كند مدهوش

گفتم این شرط آدمیت نیست                                     مرغ تسبیح‏گوی و من خاموش (3)

احمد بن علی انصاری می‌گوید: «رجاء بن ابی ضحاك كه از مدینه تا خراسان همراه حضرت بود، در مورد عبادت آن حضرت این‌گونه گزارش داده است:

وقتی صبح می‌شد، نماز صبح را می‌خواند. وقتی سلام می‌داد در مصلای خود «سبحان الله» و «الحمد لله» و «الله اكبر» و «لا اله الّا الله» و صلوات بر نبی و آلش می‌گفت تا آفتاب طلوع می‌كرد. سپس به سجده می‌رفت و آنقدر طول می‌داد كه آفتاب بالا می‌آمد. آنگاه رو به حرم می‌كرد و با آنها سخن می‌گفت و آنها را موعظه می‌نمود تا نزدیك ظهر (زوال) آن وقت تجدید وضو می‌كرد و به مصلای خویش برمی‌گشت. وقت ظهر، شش ركعت نماز می‌خواند؛ در ركعت اوّل حمد و «قل یا ایها الكافرون» و در ركعت دوّم، حمد و «قل هو الله احد» و در دو ركعتی چهارم [از نافلة ظهر] در هر ركعت حمد و توحید می‌خواند و در هر دو ركعت سلام می‌داد و در هر ركعت دوّم قنوت می‌گفت. آنگاه اذان می‌گفت و دو ركعت نماز می‌خواند، بعد نماز ظهر را اقامه می‌كرد. آنگاه به تسبیح و تحمید و تكبیر و تهلیل و ماشاء الله گفتن می‌پرداخت، سپس به سجده می‌رفت و صد مرتبه «شُكراً لله» می‌گفت، آنگاه برمی‌خاست و سه دو ركعتی، مجموعاً شش ركعت با حمد و سورة توحید و قنوت می‌خواند و سر هر دو ركعت، سلام می‌داد. آنگاه اذان (عصر را) می‌گفت و دو ركعت نماز می‌گذارد [مجموعاً هشت ركعت به عنوان نافلة عصر] آنگاه نماز عصر را اقامه می‌كرد. و در مصلّای خود میماند و ذكر «الحمد لله» و «سبحان الله» و «الله اكبر» و «لا اله الّا الله» و «ما شاء الله» را می‌گفت سپس به سجد می‌رفت و صد مرتبه «الحمد لله» می‌گفت. وقتی خورشید غروب می‌كرد، وضو می‌گرفت [تا حُمرة مشرقیه از بین برود] و نماز مغرب را با اذان و اقامه می‌خواند و انگاه مشغول تسبیح و تحمید الهی و... می‌شد و انگاه نافلة مغرب را می‌خواند، آنگاه می‌رفت و افطار می‌كرد.

وقتی ثلثی از شب می‌گذشت، نماز عشاء را می‌خواند و آنگاه به تعقیبات می‌پرداخت و بعد از سجده شكر به بستر خواب می‌رفت.

«فَإِذَا كَانَ الثُّلُثُ الْأَخِیرُ مِنَ اللَّیلِ قَامَ مِنْ فِرَاشِهِ بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّحْمِیدِ وَ التَّكْبِیرِ وَ التَّهْلِیلِ وَ الِاسْتِغْفَارِ فَاسْتَاكَ ثُمَّ تَوَضَّأَ ثُمَّ قَامَ إِلَى صَلَاةِ اللَّیلِ فَصَلَّى ثَمَانِی رَكَعَاتٍ؛ (4) وقتی ثلث سوم شب می‌شد، با سبحان الله والحمد لله والله اكبر و لا اله الّا الله گفتن و استغفار از بستر خواب بر‏می‏خاست. آنگاه وضو می‌گرفت و هشت ركعت به صورت دو ركعتی می‌خواند، آنگاه نماز جعفر طیار را می‌خواند و بعد نماز شفع و وتر را به صورت مخصوص [بجا می‌آورد].»

مَرو بخواب كه حافظ به بارگاه قبول                                        ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید (5)

آنچه از عبادتهای آن حضرت در این روایت طولانی، و روایت قبلی آمده است، در بردارندة چند امر است:

1. نمازهای فریضة طولانی با حالت خشوع و خضوع؛

2. نوافل و نماز شب با تمام آداب مخصوصه آن؛

3. سجده‌های طولانی، با گفتن «شكراً لله» و «حمداً لله»؛

4. نماز جعفر طیار در هر شب؛

5. گفتن ذكرهای مخصوص از جمله تسبیحات اربعه (سبحان الله، والحمد لله، ولا اله الّا الله، والله اكبر) و ما شاء الله؛

6. مداومت بر نمازهای اوّل وقت: «فَإِذَا جَنَّ اللَّیلُ بَدَأَ بِالصَّلَاةِ قَبْلَ الْإِفْطَار؛ (6) وقتی شب تاریك می‌شد، قبل از افطار به نماز [اوّل وقت] می‌پرداخت.»

ب. روزه‌داری

یكی از عبادتهای دیگر كه رابطة معنوی انسان را با خدا محكم می‌كند، روزه‌داری است. حضرت رضا‌علیه‌السلام بسیاری از روزها روزه داشت و حتی در مسافرتی كه قصد ده روز ماندن را داشت، روزه‌‌داری را ترك نمی‌كرد، به‌ویژه روزهای اوّل، نیمه و آخر هر ماه را روزه می‌گرفت.

همانطور كه گذشت «ابراهیم بن هاشم» از «ابراهیم بن عباس» نقل كرده است كه: «وَ كَانَ كَثِیرَ الصِّیامِ فَلَا یفُوتُهُ صِیامُ ثَلَاثَةِ أَیامٍ فِی الشَّهْرِ وَ یقُولُ ذَلِكَ صَوْمُ الدَّهْر؛ (7) او (حضرت رضا) این‌گونه بود كه روزه زیاد می‌گرفت و روزة سه روز اوّل و وسط و آخر ماه از او فوت نمی‌شد و همیشه می‌فرمود: روزة این سه روز با همة روزگار برابری می‌كند.»

در ادامة آن دارد كه: «وَ كَانَ إِذَا أَقَامَ فِی بَلْدَةٍ عَشَرَةَ أَیامٍ صَائِماً لَا یفْطِرُ فَإِذَا جَنَّ اللَّیلُ بَدَأَ بِالصَّلَاةِ قَبْلَ الْإِفْطَار؛ (8) هرگاه در شهری ده روز می‌ماند، روزه می‌گرفت و آن را ترك نمی‌كرد، وقتی شب می‌شد، اوّل نماز می‌خواند، آنگاه افطار می‌كرد.»

ج. دعا و راز و نیاز

دعا عامل ارزش انسان است. اگر دعا نبود، خداوند به انسان توجه نمی‌كرد. (9) دعا نزدیك‏ترین حالت انسان به خداوند و ارتباط قوی انسان با منبع قدرت و علم بی‌نهایت است. (10) دعا مخ و مغز عبادت است: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة» (11) و اسلحة مؤمن است؛ لذا امامان ما بهترین و بیش‌ترین بهره‌ها را از دعا می‌بردند و بر اثر دعا و مناجات به بالاترین رتبه‌ها و آگاهیها راه می‌یافتند. حضرت رضا‌علیه‌السلام نیز چنین بهره‌هایی داشت و دعاهای نغز و پرمعنایی از آن حضرت نقل شده است كه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

1. حضرت در قنوت نماز وتر این دعا را می‌خواند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اهْدِنَا فِیمَنْ هَدَیتَ وَ عَافِنَا فِیمَنْ عَافَیتَ وَ تَوَلَّنَا فِیمَنْ تَوَلَّیتَ وَ بَارِكْ لَنَا فِیمَا أَعْطَیتَ وَ قِنَا شَرَّ مَا قَضَیتَ فَإِنَّكَ تَقْضِی وَ لَا یقْضَى عَلَیكَ إِنَّهُ لَا یذِلُّ مَنْ وَالَیتَ وَ لَا یعِزُّ مَنْ عَادَیتَ تَبَارَكْتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَیتَ؛ (12) خدایا بر محمد و آلش درود بفرست! خدایا ما را در جمع كسانی كه هدایت كردی، هدایت فرما! و در بین كسانی كه عافیت دادی، عافیتمان بده! و در جمع كسانی كه دوستشان داری، دوستمان بدار! و در آنچه به ما دادی، بركت قرار ده! و از شرّ قضای خود حفظ كن! زیرا تو هستی كه حكم [قطعی] می‌كنی و بر علیه تو حكم نمی‌شود. به‌راستی كسی كه تو او را دوست بداری ذلیل نمی‌شود! و كسی كه با او دشمنی كنی عزیز نخواهد شد. تو مبارك و بلند مرتبه هستی.»

2. در دعای دیگر آن حضرت این‌گونه می‌فرمود: «یا مَنْ دَلَّنِی عَلَى نَفْسِهِ وَ ذَلَّلَ قَلْبِی بِتَصْدِیقِهِ أَسْأَلُكَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ... .؛ (13) ‌ای خدایی كه من را بر [وجود] خود راهنمایی نمودی، و قلبم را بر تصدیقش رام كردی، از تو امنیت و ایمان در دنیا و آخرت خواهانم.»

3. همچنین می‏فرمود: «اللَّهُمَّ أَعْطِنِی الْهُدَى وَ ثَبِّتْنِی عَلَیهِ وَ احْشُرْنِی عَلَیهِ آمِناً أَمْنَ مَنْ لَا خَوْفَ عَلَیهِ وَ لَا حُزْنَ وَ لَا جَزَعَ إِنَّكَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَة؛ (14) خدایا به من هدایت عطا كن، و بر آن ثابت بدار، و بر آن با امنیت محشور فرما! امنیت کسی كه ترس و ناراحتی و ناله در او نباشد؛ زیرا تو اهل تقوا و بخشش هستی.»

د. اُنس حضرت با قرآن

در اهمیت قرآن و قرائت آن سخن بسیار است. پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: «لَا تَغْفَلْ عَنْ قَرَاءَة الْقُرْآن فَاِنَّ الْقُرْآنَ یحْیی الْقَلْبَ وَ ینْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْی؛ (15) از خواندن قرآن غافل مشو! زیرا قرآن دل را زنده می‌كند و از فحشا و زشت‌كاری و ستم باز می‌دارد.»

حافظا در كنج فقر و خلوت شبهای تار                                     تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

مولای متقیان علی‌علیه‌السلام در وصف متقین و شب بیداری و اُنس با قرآن آنها چنین می‌فرماید: «أَمَّا اللَّیلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یرَتِّلُونَهُ تَرْتِیلًا یحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآیةٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَكَنُوا إِلَیهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْینِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیةٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِم‏؛ (16) [پرهیزكاران] شب بر پا ایستاده، اجزاء قرآن را شمرده شمرده [و با تفكر و اندیشه] می‌خوانند، با قرآن غم [عارفانه] می‌گیرند و داروی درد خود را می‌یابند. وقتی آیه‌ای را مرور کنند كه تشویقی در آن است، با طمع بر آن تکیه کرده و از سر شوق با جانشان به آن نگاه می‏کنند. و گمان می‌برند كه نعمتهای بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد. و هر گاه آیه‌ای را مرور می‏کنند كه ترس در آن باشد، گوش دلشان را به آن می‌سپارند، و گویا صدای بر هم خوردن شعله‌های آتش و فریاد جهنم در بیخ گوششان طنین‌افكن است.»

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ                        هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم

یكی از برترین مصداقهای این جملات، امیر موحّدان، حضرت علی بن موسی الرضا‌علیه‌السلام است. حضرت شبها را با تلاوت قرآن سر می‌كرد و قبل از خواب نیز قرآن می‌خواند.

«در ادامة روایت قبلی از «ابراهیم بن هاشم» می‌خوانیم: «وَ كَانَ یكْثِرُ بِاللَّیلِ فِی فِرَاشِهِ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ فَإِذَا مَرَّ بِآیةٍ فِیهَا ذِكْرُ جَنَّةٍ أَوْ نَارٍ بَكَى وَ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ كَانَ‌علیه‌السلام یجْهَرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فِی جَمِیعِ صَلَوَاتِهِ بِاللَّیلِ وَ النَّهَارِ وَ كَانَ إِذَا قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قَالَ سِرّاً «اللَّهُ أَحَدٌ» فَإِذَا فَرَغَ مِنْهَا قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ رَبُّنَا ثَلَاثاً وَ كَانَ إِذَا قَرَأَ سُورَةَ الْجَحْدِ قَالَ فِی نَفْسِهِ سِرّاً «یا أَیهَا الْكافِرُونَ» فَإِذَا فَرَغَ مِنْهَا قَالَ رَبِّی اللَّهُ وَ دِینِی الْإِسْلَامُ ثَلَاثاً؛ اكثر شبها قبل از خوابیدن در محل خوابش قرآن می‌خواند. هر گاه به آیه‌ای می‌رسید كه یاد بهشت و جهنم در آن بود، گریه می‌كرد و از خداوند بهشت را درخواست كرده، از آتش جهنم به او پناه می‌برد. همیشه «بسم الله الرحمن الرحیم» را در تمام نمازهایش؛ چه در شب یا روز بلند می‌گفت. وقتی «قل هو الله» را می‌خواند [دوباره] آهسته می‌فرمود: «الله اَحَدٌ» و چون از آن فارغ می‌شد، سه بار می‌فرمود: «پروردگار ما چنین است». وقتی سورة جَحْد را می‌‌خواند، آهسته با خود می‌گفت: «یا اَیهَا الْكَافِرُون» وقتی از آن فارغ می‌شد سه بار می‌فرمود: «پروردگارم خدا و دینم اسلام است.»

«وَ كَانَ إِذَا قَرَأَ وَ التِّینِ وَ الزَّیتُونِ قَالَ عِنْدَ الْفَرَاغِ مِنْهَا «بَلَى وَ أَنَا عَلَى ذَلِكَ مِنَ الشَّاهِدِینَ» وَ كَانَ إِذَا قَرَأَ لا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ قَالَ عِنْدَ الْفَرَاغِ مِنْهَا «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ بَلَى» وَ كَانَ یقْرَأُ فِی سُورَةِ الْجُمُعَةِ «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا وَ اللَّهُ خَیرُ الرَّازِقِین‏»؛ همیشه این‌گونه بود كه وقتی سوره تین را می‌خواند، هنگام فارغ شدن از آن [با خود] می‌گفت: «بله، من بر این مطلب از گواهان هستم.» و هر گاه سورة قیامت را قرائت می‌كرد، پس از تمام شدن می‌فرمود: «منزهی تو خدایا! بله» و وقتی كه سورة جمعه را می‌خواند، این جمله را [تكرار می‌كرد و] می‌فرمود: «بگو آنچه نزد خداوند است بهتر از لهو و تجارت است؛ البته برای كسانی كه دارای تقوا هستند، و خداوند بهترین روزی دهنده است.»

«وَ كَانَ إِذَا فَرَغَ مِنَ الْفَاتِحَةِ قَالَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» وَ إِذَا قَرَأَ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى قَالَ سِرّاً «سُبْحَانَ رَبِّی الْأَعْلَى» وَ إِذَا قَرَأَ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قَالَ «لَبَّیكَ اللَّهُمَّ لَبَّیكَ» سِرّاً؛ (17) هر گاه از خواندن سورة فاتحه فارغ می‌شد، می‌فرمود: «تمام ستایشها مخصوص پروردگار جهانیان است.» و هر گاه آیۀ سَبّح اسم ربّک الاعلی را می‌خواند می‌فرمود: «منزه است پروردگار بلند مرتبة من» و وقتی «یا ایها الذین آمنوا» را می‌خواند، آهسته می‌فرمود: «اجابت كردم، اجابت كردم خدایا!»

این روایت نشان می‌دهد كه حضرت قرآن را با تمام آداب می‌خواند و موارد زیر را رعایت می‏کرد:

1. در وقت قرائت آیات بهشت از خدا تمنّای بهشت می‌نمود.

2. در وقت قرائت آیات جهنم، از آتش آن به خدا پناه می‌برد.

3. در هر سوره، مهم‌ترین بخش آن را با خود تكرار می‌كرد.

4. آداب آیات را نیز مراعات می‌نمود: مثلاً در آیة (یا ایها الذین آمنوا) كه خطاب به مؤمنین است لبّیك می‌گفت تا بفهماند كه گوش به خطاب و فرمان حضرت احدیت است.

از همه مهم‌تر این كه حضرت با تدبر و تفكر تمام در هر سه روز یك ختم قرآن داشت و تمام سخنان و تمثیلات ایشان برگرفته از قرآن بود.

«ابی ذكوان» می‌گوید: «از ابراهیم بن عباس شنیدم كه می‌گفت: «مَا رَأَیتُ الرِّضَا‌علیه‌السلام سُئِلَ عَنْ شَی‏ءٍ قَطُّ إِلَّا عَلِمَهُ وَ لَا رَأَیتُ أَعْلَمَ مِنْهُ بِمَا كَانَ فِی الزَّمَانِ إِلَى وَقْتِهِ وَ عَصْرِهِ وَ كَانَ الْمَأْمُونُ یمْتَحِنُهُ بِالسُّؤَالِ عَنْ كُلِّ شَی‏ءٍ فَیجِیبُ فِیهِ وَ كَانَ كَلَامُهُ كُلُّهُ وَ جَوَابُهُ وَ تَمَثُّلُهُ انْتِزَاعَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ كَانَ یخْتِمُهُ فِی كُلِّ ثَلَاثٍ وَ یقُولُ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ أَخْتِمَهُ فِی أَقْرَبَ مِنْ ثَلَاثَةٍ لَخَتَمْتُ وَ لَكِنِّی مَا مَرَرْتُ بِآیةٍ قَطُّ إِلَّا فَكَّرْتُ فِیهَا وَ فِی‌ای شَی‏ءٍ أُنْزِلَتْ وَ فِی‌ای وَقْتٍ فَلِذَلِكَ صِرْتُ أَخْتِمُ فِی كُلِّ ثَلَاثَةِ أَیامٍ؛ (18) من حضرت رضا‌علیه‌السلام را ندیدم كه از چیزی سؤال شود و نداند. و داناتر از ایشان تا وقت و دوره خودش کسی را ندیدم. مأمون با سؤال کردن او را امتحان می‏کرد، از هر چیزی از او می‌پرسید، حضرت همه را جواب می‌داد. سخن او، جواب او، مثالها و تمثیلات او همه برگرفته از قرآن بود. هر سه روز یك بار ختم قرآن داشت، و می‌فرمود: اگر بخواهم در كم‏تر از سه روز هم ختم می‌كنم؛ ولی [راز طول دادن این است كه] به هر آیه‌ای كه می‌رسم، درباره آن، و اینكه در مورد چه چیزی، و در چه زمانی نازل شده است فكر و تدبّر می‌كنم؛ لذا ختم آن سه روز طول می‌كشد.»

راستی اگر انسان چند دوره، چنین ختم قرآنی داشته باشد آیا قرآنی نمی‌شود؟ آیا كلام، مثال و تشبیهات او رنگ و بوی قرآنی نمی‌گیرد؟

هـ. اهل تقوا و پاكی

سنگ زیرین همة فضایل عالی انسانی و معنوی، تقوا و پاكی و دوری از معصیت است.

امام صادق‌علیه‌السلام فرمود: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ صُونُوا دِینَكُمْ بِالْوَرَعِ؛ (19) از خدا پروا كنید. [و خودنگهدار باشید] و دینتان را با دوری از حرام حفظ كنید!»

از نظر شیعیان، امامان، همه معصوم و از گناهان مبرّا می‌باشند؛ امّا بیان تقوا و پاكی امامان از زبان دیگران اقرار به فضیلت و برتری آنان است.

«رجاء بن ضحّاك» می‌گوید: «فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیتُ رَجُلًا كَانَ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْهُ وَ لَا أَكْثَرَ ذِكْراً لَهُ فِی جَمِیعِ أَوْقَاتِهِ مِنْهُ وَ لَا أَشَدَّ خَوْفاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ (20) به خدا قسم مردی را باتقواتر از او و از ایشان برتر در یاد خدا در تمام اوقات و همین‌طور بیمناك‌تر از او نسبت به خدای عزیز و جلیل ندیدم.»

حضرت رضا‌علیه‌السلام سخت تأكید داشت كه افراد بر محور تقوا ارزیابی شوند، نه منسب و امثال آن.

«موسی بن نصر رازی» می‌گوید: «پدرم شنید كه مردی به حضرت رضا‌علیه‌السلام عرض كرد: «وَ اللَّهِ مَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَشْرَفُ مِنْكَ أَباً فَقَالَ التَّقْوَى شَرَّفَتْهُمْ وَ طَاعَةُ اللَّهِ أَحَظَّتْهُمْ فَقَالَ لَهُ آخَرُ أَنْتَ وَ اللَّهِ خَیرُ النَّاسِ فَقَالَ لَهُ لَا تَحْلِفْ یا هَذَا خَیرٌ مِنِّی مَنْ كَانَ أَتْقَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَطْوَعَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا نُسِخَتْ هَذِهِ الْآیةُ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ‏؛ (21) بخدا قسم روی زمین باشرافت‌تر از شما از جهت پدر وجود ندارد. حضرت فرمود: تقوا آنان را شرافت داده و طاعت خدا آنان را بهره داده است. و دیگری به حضرت عرض كرد: به خدا قسم تو بهترین مردم هستی، حضرت به او فرمود: قسم یاد نكن فلانی! بهتر از من كسی است كه از خدای عزیز و جلیل بیش‏تر پروا دارد و از خدا بهتر از من اطاعت می‌كند. به خدا قسم اینکه پروردگار می‌گوید: «ما شما را گروه گروه و قبیله قبیله قرار دادیم تا شناخته شوید و برترین شما در نزد خداوند باتقواترین شما است.» نسخ نشده است.»

این نشان می‌دهد كه حضرت تلاش داشتند ثابت کنند که افراد باید بر محور تقوا و پاكی ارزیابی شوند.

برتری با تقوا

در زمانی كه حضرت رضا‌علیه‌السلام به خراسان به عنوان ولایت عهدی دعوت شد، «زید» برادرِ امام نیز در خراسان بود. زید به واسطه داعیه‌ای كه داشت و انقلابی كه در مدینه برپا كرده بود، مورد خشم و غضب مأمون قرار گرفت؛ امّا مأمون به احترام حضرت رضا‌علیه‌السلام از قتل یا حبس او صرف نظر كرد.

در مجلسی كه حضرت رضا‌علیه‌السلام برای جمعی صحبت می‌كرد، زید عده‌ای از اهل مجلس را متوجه خود كرده بود و برای آنها از فضیلت سادات و اولاد پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و این‌كه آنان وضع استثنایی دارند، دادِ سخن می‌داد، و مرتب می‌گفت: ما خانواده چنین و ما خانواده چنان هستیم.

امام رضا‌علیه‌السلام متوجّه گفتار زید شد و به او عتاب كرد و فرمود: «یا زید!» حضرت با این ندا زید و جمعیت مجلس را متوجه خود نمود، آنگاه فرمود: «ای زید! حرفهای بقّالهای كوفه باورت آمده و مرتب تحویل مردم می‌دهی؟ اینها چه چیز است كه به مردم می‌گویی؟ اینكه شنیده‌ای خداوند ذرّیة فاطمه‌سلام‌الله‌علیها را از آتش جهنّم مصون داشته است؛ اگر مطلب این طور است كه تو می‌گویی و اولاد فاطمه وضع استثنایی دارند و به هر حال آنها اهل نجات و سعادتمندند، پس تو نزد خدا از پدرت موسی بن جعفر‌علیه‌السلام گرامی‌تری؛ زیرا او در دنیا امر خدا را اطاعت كرد «قَائِمٌ بِاللَّیلِ و صَائِمٌ بِالنَّهَارِ» بود و تو امر خدا را عصیان می‌كنی و به قولِ تو فردِ اطاعت كننده و عاصی، مثل هم اهل نجات و سعادت هستند. پس بُرد با تو است؛ زیرا موسی بن جعفر عمل كرد و سعادتمند شد و تو عمل نكرده و رنج نبرده گنج بردی! امام علی بن الحسین، زین العابدین‌علیه‌السلام می‌گفت: نیكوكار ما، اهل‏بیت پیغمبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دو برابر اجر دارد، و بدكارِ ما دو برابر عذاب. همانطور كه قرآن دربارة زنانِ پیغمبر تصریح كرده است؛ (22) زیرا آن كس از خاندان ما كه نیكوكاری می‌كند، در حقیقت دو كار كرده است: یكی اینكه مانند دیگران كارِ نیكی انجام داده و دیگر اینكه آبرو و احترام پیغمبر را حفظ كرده است. و آن كس هم كه گناه می‌كند، دو گناه مرتكب شده: یكی اینکه مثل بدان، بد كرده و دیگر اینكه حیثیت پیغمبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را از بین برده است.

آنگاه امام‌علیه‌السلام رو به دو تن از اهل عراق نموده و فرمود: مردم عراق این آیه را «یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِح» (23) چگونه قرائت می‌كنند؟ عرض كردند: یا ابن رسول الله! بعضی طبق معمول (انه عمل غیر صالح) (به ضم غیرُ) قرائت می‌كنند [؛ یعنی این فرزند تو، فرزند ناصالح است] و گروهی آن را «اِنَّهُ عَمَلُ غَیرِ صَالِح» (به كسر رای غیر) می‌خوانند [؛ یعنی او فرزند آدم بدی است، فرزند تو نیست] و اگر از نسل تو بود نجات می‌دادم.

حضرت فرمود: ابداً این‌طور نیست، او فرزند حقیقی نوح و از نسلِ او بود و چون بدكار شد و امرِ خدا را عصیان كرد، پیوند معنویش با نوح بریده شد؛ لذا به نوح گفته شد: «این فرزند تو ناصالح است» از اینرو نمی‌تواند در ردیف صالحان قرار گیرد. موضوع خانواده ما اهل بیت نیز چنین است. اساس كار تقوا است: «كَذَا مَنْ كَانَ مِنَّا لَمْ یطِعِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَیسَ مِنَّا وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ؛ (24) هر كس از ما اهل‏بیت هم اگر خدای عزیز و جلیل را اطاعت نكند از ما نیست و تو اگر خدای عزیز و جلیل را اطاعت كردی از ما اهل بیت هستی.»

در روایت دیگر اضافه فرمود: «یا زَیدُ اتَّقِ اللَّهَ فَإِنَّا بَلَغْنَا مَا بَلَغْنَا بِالتَّقْوَى فَمَنْ لَمْ یتَّقِ وَ لَمْ یرَاقِبْهُ فَلَیسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ یا زَیدُ إِیاكَ أَنْ تُهِینَ مَنْ بِهِ تَصُولُ مِنْ شِیعَتِنَا فَیذْهَبَ نُورُكَ یا زَیدُ إِنَّ شِیعَتَنَا إِنَّمَا أَبْغَضَهُمُ النَّاسُ وَ عَادُوهُمْ وَ اسْتَحَلُّوا دِمَاءَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ لِمَحَبَّتِهِمْ لَنَا وَ اعْتِقَادِهِمْ لِوَلَایتِنَا فَإِنْ أَنْتَ أَسَأْتَ إِلَیهِمْ ظَلَمْتَ نَفْسَكَ وَ أَبْطَلْتَ حَقَّكَ؛‌ای زید! از خدا پروا داشته باش. براستی ما به هر مقامی كه رسیده‌ایم، بخاطر تقوا و پرواپیشگی است. كسی كه از خدا پروا نداشته باشد و مراقب حضور او نباشد، از ما نیست و ما هم از او نیستیم (با ما نسبتی ندارد).‌ای زید! مبادا به شیعیان ما اهانت كنی كه نور [عظمتت] از بین خواهد رفت،‌ای زید! [می‌دانی چرا دشمنان ما با شیعیان بدند؟] همانا شیعیان ما را فقط به این خاطر مبغوض و دشمن می‌دارند و خون و مال آنها را حلال می‌دانند كه به ما محبّت و به ولایت ما اعتقاد دارند. تو هم اگر نسبت به آنان (شیعیان) بدی كنی، در حق خود ستم روا داشته‌ای و حقّت را باطل نموده‌ای.»

«حسن بن جَهْم» می‌گوید: «آنگاه حضرت به من التفات نموده، فرمود: «یا ابْنَ الْجَهْمِ! مَنْ خَالَفَ دِینَ اللَّهِ فَابْرَأْ مِنْهُ كَائِناً مَنْ كَانَ مِنْ‌ای قَبِیلَةٍ كَانَ وَ مَنْ عَادَى اللَّهَ فَلَا تُوَالِهِ كَائِناً مَنْ كَانَ مِنْ‌ای قَبِیلَةٍ كَانَ فَقُلْتُ لَهُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنْ ذَا الَّذِی یعَادِی اللَّهَ قَالَ مَنْ یعْصِیهِ؛ (25) ‌ای پسر جهم! هر كس با دین خدا مخالفت كند، از او بیزاری بجوی، هر كس، و از هر قوم و قبیله‌ای كه باشد. و كسی را كه با خدا دشمنی كند، دوست ندار [و با او رابطه نداشته باش] هر كس می‌خواهد باشد و از هر طایفه‌ای [و دارای هر نسبی] می‌خواهد باشد. پس عرض كردم:‌ای پسر رسول خدا! چه كسی با خدا دشمنی می‌كند؟ فرمود: كسی كه او را عصیان كند.»

این سخنان، برای امروز ما هم زنده و برای جامعة ما خط‌دهنده است؛ هر كس كه بر محور اصول و ارزشهای دینی حركت و خدا را اطاعت ‌كند و محبت و ولایت اهل‏بیت‌علیهم‌السلام را حفظ ‌كند، مورد تكریم و احترام است، از هر طایفه و قوم و حزب و خطی می‌خواهد باشد؛ امّا آنهایی كه ارزشها و اصول را زیر پا می‌گذارند و خدا و رسول او را نافرمانی می‌كنند و از مكتب اهل‏بیت‌علیهم‌السلام فاصله می‌گیرند و بر ولایت آنها پا می‌گذارند، هیچ‌گونه ارزشی ندارند؛ از هر قوم و حزب و جناحی که باشند. آری، سخنان معصومان نیز، همچون قرآن در تمام زمانها و مكانها جاری و ساری است و به زمان ومكان خاصی منحصر نمی‌شود.

«یاسر خادم» نیز از آن حضرت نقل كرده است كه در بخشی از سخنان خود به برادرش زید فرمود: «وَ اللَّهِ مَا ینَالُ أَحَدٌ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِطَاعَتِهِ وَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تَنَالُهُ بِمَعْصِیتِهِ فَبِئْسَ مَا زَعَمْتَ؛ (26) به خدا كسی به آنچه نزد خدای عزیز و جلیل است نمی‌رسد؛ مگر با طاعت و بندگی او. تو گمانت بر این است كه با عصیان به خدا [و مقامات نزد او] می‌رسی، بسیار گمان بد برده‌ای.»

جمع‌بندی

در یك جمع‌بندی می‌توان ابعاد كارهای معنوی حضرت رضا‌علیه‌السلام را به این صورت فهرست نمود:

1. شبها كم می‌خوابید و بیش‌تر شب مخصوصاً ثلث آخر شب را به عبادت می‌پرداخت.

2. در ثلث آخر، ابتدا حمد و ثنای الهی را به جا می‌آورد، آن‌گاه وضو می‌ساخت و به نماز شب می‌پرداخت و هر شب علاوه بر نماز شب، نماز جعفر طیار را نیز می‌خواند.

3. به نماز اوّل وقت و همین‌طور آداب ظاهری و باطنی و انجام تمام نافله‌های شبانه روزی مداومت و مراقبت داشت و در روزهایی كه روزه داشت، ابتدا نماز می‌خواند، آن‌گاه افطار می‌كرد.

4. سجده‌های بسیار طولانی داشت، به‌گونه‌ای كه بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب در حال سجده بود و بعد از دمیدن آفتاب به حمد و ثنای الهی و صلوات بر محمد و آل محمد‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌پرداخت و به شكر ادامه می‌داد تا آفتاب بالا می‌آمد.

5. روزه زیاد می‌گرفت، و روزة اوّل و وسط و آخر ماه را ترك نمی‌كرد و می‌فرمود: «ذَلِكَ صُوْمُ الدَّهْرِ».

6. قرآن را بسیار تلاوت می‌كرد و اُنس حضرت با قرآن به حدّی بود كه پاسخها و تمثیلهای او برگرفته از قرآن بود. در تلاوت قرآن، اگر به آیه‌ای می‌رسید كه در آن سخن از دوزخ بود، گریه می‌كرد و وقتی به آیة بهشت می‌رسید، آن را از خدا درخواست می‌نمود.

7. هنگامی كه در بستر خواب می‌رفت، قبل از خوابیدن قرآن تلاوت می‌كرد، و مقید بود هر سه روز یكبار ختم قرآن نماید.

8. ذكر خدا را پیوسته بر لب داشت، مخصوصاً ذكر «سبحان الله»، «الحمد لله»، «لا اله الّا الله»، «ما شاء الله»

9. با دعا مأنوس بود و دعاهای نغز و دلكشی از آن حضرت به یادگار مانده است.

10. تقوا را به عنوان سنگ زیرین همة كمالات، در حد اعلای آن دارا بود و از نافرمانی بندگان نسبت به خدا سخت بیمناك بود و خود نیز هرگز خدا را مخالفت نمی‌كرد و به دیگران نیز توصیه می‌كرد كه ارزشها را براساس تقوا و پاكی ارزیابی كنند، نه نسب و امثال آن.

با این همه عبادات، هرگز از توجّه به مسایل اجتماعی و بودن با مردم و رسیدگی به فقرا و بیچارگان، و مناظرات علمی و حلّ مسایل اعتقادی و معرفتی و... غافل نمی‌شد.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). مقالاتی كه تاكنون به چاپ رسیده عبارت است از: خورشید شرق، ش 2، ولایتعهدی امام رضا‌علیه‌السلام، ش 4، اسرار نهفته در ولایتعهدی، ش16، خاطراتی از كرامات، ش 37، امام‌شناسی از دیدگاه امام هشتم‌علیه‌السلام، ش 40، طلیعه نور، ش 49، تجدید عهد با غریب طوس، ش 52، موضع‌گیریهای سیاسی امام هشتم‌علیه‌السلام، ش 61 و 73، مناظرات امام هشتم‌علیه‌السلام، ش 85، كرامات امام رضا‌علیه‌السلام، ش 97.

(2). بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، سوّم، 1403هـ ـ 1983 م، ج 49، ص 90، ح 4.

(3). سعدی شیرازی.

(4). بحار الانوار، همان، ص 92 ـ 93، با تلخیص بخش پایانی روایت؛ عیون اخبار الرضا، محمد بن علی صدوق، نشر رضا، مشهد، 1363 ش، ج2، ص 180 ـ 183.

(5). حافظ.

(6). عیون اخبار الرضا، همان، ج 2، ص 182.

(7). بحار الانوار، ج 49، ص 90، ح 4.

(8). عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 182.

(9). فرقان / 77.

(10). بقره / 186.

(11). بحار الانوار، ج 93، ص 300، ح 37.

(12). بحار الانوار، ج 49، ص 93؛ وعیون اخبار الرضا‌علیه‌السلام، ج 2، ص 180.

(13). اصول الكافی، ج 2، ص 57 9.

(14). اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 4، ق 2، ص 197، به نقل از اعلام الهدی، المجمع العالمی لاهل البیت، قم، اوّل، 1422 هـ، ج2، ص 41.

(15). شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، قم، كتابخانه مرعشی، 1404 هـ، ج 10، ص 23.

(16). نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه 192 (متقین)، ص 404 - 403، شماره 2.

(17). بحار الانوار، همان، ج 49، ص 94 ـ 95؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 182.

(18). بحار الانوار، همان، ج 49، ص 90، ح 3؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 180؛ مناقب، ج 4، ص 360.

(19). اصول كافی، محمد بن یعقوب كلینی، تحقیق: علی اكبر غفاری، بیروت، دار صعب، 1401 هـ، ج 2، ص 76.

(20). بحار الانوار، همان، ج 49، ص 91 ـ 92، ح7؛ عیون اخبار الرضا، همان، ج 2، ص 180.

(21). بحار الانوار، ج 49، ص 95، ح 8؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 236.

(22). احزاب / 30 و 31، «یا نِساءَ النَّبِی مَنْ یأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَینَةٍ یضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَینِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ یسیراً * وَ مَنْ یقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَینِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَریماً».

(23). هود / 46.

(24). بحار الانوار، همان، ج 49، ص 218 ـ 219، ح 3.

(25). بحار الانوار، ج 49، ص 219، ح 4؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 235.

(26). بحار الانوار، همان، ص 217 ـ 218، ح 2؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 234.

533 دفعه
(0 رای‌ها)