حدیث غدیر، امامت امام علی (ع) و معصومین (ع)

سرچشمه هستی جهان مست علی بود                           پیمانه عشق ازلی مست علی بود

می خواست نبی دست خدا را بفشارد                           دستی كه خدا داد به او دست علی بود (1)

در سال دهم هجرت، بعد از اتمام حج (حجة الوداع) در «غدیرخم» قبل از جحفه حادثه‌ای رخ داد كه می‌توانست سعادت ابدی بشریت را تضمین كند و برای همیشه، انسانها را از ضلالت و گمراهی نجات بخشد. به این جهت، داستان غدیر یك قصه تاریخی خاص نیست كه زمان آن گذشته باشد و همین طور یك حادثه شخصی نیز نیست كه پیامبر اكرم فقط علی علیه السلام را به عنوان وصی خود (آنچنان كه شیعیان می‌گویند) و یا به عنوان محبوب جامعه اسلامی (آنچنان كه اهل سنّت می‌گویند) معرّفی نموده و در نتیجه تاریخ مصرف آن گذشته باشد، بلكه در غدیر خم تاریخ كل بشریت رقم خورد؛ چراكه امامت امامان در طول تاریخ مطرح و تبیین شد؛ حقیقتی كه از امیر مؤمنان علیه السلام آغاز می‌شود و به مهدی صاحب الزمان علیه السلام منتهی می‌گردد. مخالفان نیز این را به خوبی فهمیده اند؛ لذا از همان آغاز تلاش كردند (و در حدّی موفق شدند) كه داستان غدیر را تأویل و توجیه نمایند؛ چرا كه اگر فقط امامت امیر مؤمنان مطرح بود، ممكن بود به نوعی آن را پذیرا شوند، ولی از آنچه ترس داشتند و دارند، ادامه كار، و تداوم امامت و ولایت در طول تاریخ است كه سخت مخالفان را خلع سلاح می‌كرده است. بنابراین، به سختی در مقابل آن قرار گرفتند و از اوّل زیر بار نرفتند تا جلوی استمرار آن را نیز بگیرند.

شبیه آن چیزی كه در فدك اتفاق افتاد، كه از اوّل زیر بار سخنان فاطمه زهرا علیهاالسلام نرفتند تا ناچار به پذیرش سخنان منطقی بعدی آن بانو نشوند.

ابن ابی الحدید به این نكته اشاره دارد، آنجا كه می‌گوید: از استاد بزرگ و مدرس بغداد (علی بن الفار) پرسیدم:

آیا زهرا علیهاالسلام در ادعای خود [در مورد داستان فدك] راستگو بوده؟

استادم گفت: بلی!

گفتم: خلیفه می‌دانست او زنی راستگوست؟

گفت: بلی!

گفتم: پس چرا خلیفه حق مسلّم او را در اختیارش نگذاشت؟

در این موقع، استاد لبخندی زد و با كمال وقار گفت: اگر آن روز سخن او را می‌پذیرفت، و روی این جهت كه او یك زن راستگو [و معصومه] بود، بدون در خواست شاهد، فدك را به وی باز می‌گردانید، فردا او از این موقعیت به سود شوهر خود علی استفاده می‌كرد و می‌گفت: خلافت مربوط به شوهرم علی است، و او در این موقع، ناچار بود خلافت را به علی تفویض كند؛ زیرا او را (با این اقدام خود) راستگو دانسته بود، ولی خلیفه برای اینكه باب تقاضا و مناظرات بسته شود، او را از حق مسلّم خود ممنوع [و محروم] ساخت. (2)

همین قصه درباره امامت تكرار شد؛ از اوّل زیر بار «الف» امامت نرفتند تا از «با» و «تا» و... نیز شانه خالی كنند.

آنچه پیش رو دارید، اثبات اجمالی این ادعاست كه در خطبه غدیر، ماندگارترین سند امامت، اثبات امامت تمامی امامان دوازده گانه علیهم السلام مطرح است، نه فقط امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام.

دوازده امام در منابع اهل سنت

در آغاز لازم است این نكته را یادآور شویم كه انتخاب امامان دوازده گانه با نام و نشان به امر الهی توسط پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله اختصاص به منابع شیعه ندارد، بلكه در منابع اهل سنت نیز روایاتی در این زمینه وارد شده است كه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.

الف. روایاتی كه امامان را دوازده نفر معرّفی می‌كند

1. در صحیح مسلم از جابر بن سمره نقل شده كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «لا یزالُ هذَا الاَْمْرُ عَزیزا اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَةً... كُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ؛ (3) پیوسته امر امامت خواهد بود با وجود دوازده خلیفه... كه همگی آنان از قریش می‌باشند.»

2. شعبی از مسروق نقل كرده كه ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم، در حالی كه او برای ما قرآن می‌خواند. مردی به او گفت: آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدید كه چند نفر بر این امت خلافت خواهند كرد؟ عبدالله در جواب گفت: بلی، ما پرسیدیم «فَقالَ اِثْنا عَشَرَ بِعَدَدِ نُقَباءِ بَنی اِسْرائیلَ؛ (4) پس فرمود: دوازده نفر به تعداد پیشوایان بنی اسرائیل.»

در صحیح بخاری نیز آمده كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود:«یكُونُ بَعْدی اِثْنا عَشَرَ اَمیرا... كُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ؛ (5) بعد از من [برای امت] دوازده امیر خواهد بود كه همگی آنها از قریش هستند.»

ب. روایاتی كه به اسم ائمه تصریح دارند

علاوه بر منابع بی شمار شیعه، در مدارك اهل سنت نیز (با همه كنترلهایی كه انجام پذیرفته) روایاتی داریم كه در آنها به نام مبارك ائمه اطهار علیهم السلام تصریح شده است كه به دو مورد اشاره می‌شود:

1. جوینی نقل كرده كه نعثل یهودی به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض كرد: از وصی خود به ما خبر بده؛ چرا كه برای تمامی پیامبران وصی و جانشین بوده است، و نبی ما یوشع بن نون را وصی خود قرار داد.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در جواب فرمود: همانا وصی و خلیفه بعد از من علی بن ابی طالب [علیهماالسلام] است و بعد از او دو فرزندش حسن و حسین [علیهماالسلام] و بعد از آن دو، نه امام دیگر از صلب حسین [علیه السلام] هستند. نعثل می‌گوید:‌ای محمد [صلی الله علیه و آله] نام آن نه نفر را برایم بگو! پیامبر هم نام یكایك آنها را بیان كرد.» (6)

2. خوارزمی از سلمان نقل می‌كند: به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله شرفیاب شدیم كه حسین علیه السلام در آغوش او بود. چشمان او را بوسید و فرمود: «اِنَّكَ سَیدٌ اَبُو سادَةٍ، اِنَّكَ اِمامٌ ابْنُ اِمامٍ اِنَّكَ حُجّةٌ ابْنُ حُجَّةٍ اَبُو حُجَجٍ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِكَ، تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ؛ (7) به راستی تو سید و پدر سادات هستی، تو خود امام و فرزند امام هستی، تو خود حجت و فرزند حجت [خدایی] و پدر نه حجت از نسل خود هستی كه نهمین آنها قائم آنهاست.»

هر چند با تأسف باید گفت كه عده‌ای از راویان و مورخان اهل سنت برای سرپوش گذاشتن بر واقعیات از نقل این گونه روایات فرار كرده اند، و برخی از آنهایی هم كه نقل كرده اند، توجیهات غیر قابل قبولی برای آن ارائه نموده اند؛ در حالی كه احادیث فوق و مشابه آن جز با عقائد شیعه اثناعشری با هیچ عقیده و مذهبی سازگاری ندارد.

تصریح به امامت امامان در خطبه غدیر

آنچه نوعا در اذهان مردم حتی شیعیان جاگرفته این مطلب است كه در غدیرخم، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فقط امیر مؤمنان علیه السلام را به عنوان وصی و جانشین خود انتخاب كرد، در حالی كه آن حضرت بر امامت تمامی امامان تصریح كرد؛ آن هم در بخشهای متعدد خطبه غدیر كه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.

1. امامت در ذریه علی علیه السلام

«... ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلِی وَلیكُمْ وَ اِمامُكُمْ بِاَمْرِاللّهِ رَبُّكُمْ ثُمَّ الاِْمامَةُ فی ذُرّیتی مِنْ وُلْدِهِ اِلی یوْمِ تَلْقَوْنَ اللّهَ عَزَّ اِسْمُهُ وَ رَسُولُهُ؛ (8) سپس بعد از من علی ولی شما و امام شما به فرمان خداست. سپس امامت در نسل من از فرزندان علی علیه السلام تا روزی كه خدا و رسولش را ملاقات كنید، می‌باشد.»

در فراز دیگر فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ اِنَّ عَلیا وَ الطَّیبینَ مِنْ وُلْدی هُمُ الثِّقْلُ الاَْصْغَرُ... اَلا اِنَّهُمْ اُمَناءُ اللّهِ فی خَلْقِهِ وَ حُكَماؤهُ فی اَرْضِهِ، اَلا وَ قَدْ اَدَّیتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْ ضَحْتُ، اَلا وَ اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ (9) ‌ای مردم! به راستی علی علیه السلام و پاكانی از فرزندانم، ثقل اصغر هستند... بیدار باشید! آنها امینان خدا در میان خلق خدا هستند، و فرمانروایان خدا در روی زمین. بیدار باشید! به حقیقت من انجام دادم، بیدار باشید! كه من رساندم، بیدار باشید! كه من بگوش شما رساندم، بیدار باشید! كه من آشكار كردم، بیدار باشید! كه به راستی خدای عزیز و جلیل فرمود و من نیز از طرف خدای عزیز و جلیل گفتم.»

الله اكبر از این همه تأكید و سبحان الله از مردمی كه این گونه قضایا را انكار كردند.

2. امامت در نسل پیامبر صلی الله علیه و آله

در فراز دیگر از خطبه غدیر فرمود:«مَعاشِرَ النّاسِ اِنّی اَدَعُها اِمامَةً وَ وِراثَةً فی عَقِبِی اِلی یوْمِ الْقِیامَةِ وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما اُمِرْتُ بِتَبْلِیغِهِ حُجَّةً عَلی كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلی كُلِّ اَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ اَوْ لَمْ یشْهَدْ؛ (10) ‌ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قیامت به ودیعه می‌سپارم، و من ابلاغ كردم آنچه را مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه كسانی كه حضور دارند یا ندارند.»

3. قرآن و معرّفی امامان

در ادامه خطبه می‌فرماید: «مَعاشِرَ النّاسِ الْقُرْآنُ یعَرِّفُكُمْ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ وَ عَرَّفْتُكُمْ اَنَّهُمْ مِنّی وَ مِنْهُ حَیثُ یقُولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ «كَلِمَةً باقِیةً فی عَقِبِهِ» (11) وَ قُلْتُ: لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما؛ (12) ‌ای مردم! قرآن معرّفی می‌كند كه امامان بعد از او (علی) فرزندان او هستند و من نیز به شما فهماندم كه آنان از [نسل] من و او هستند، آنجا كه خداوند عزیز و جلیل می‌فرماید: «كلمه پاینده‌ای در نسل او» و من گفتم: اگر به آن دو (قرآن و ائمه) تمسك كنید، هرگز گمراه نمی‌شوید.»

4. گرفتن بیعت برای همه امامان

غالبا تصور بر این است كه در غدیرخم فقط برای علی علیه السلام بیعت گرفته شد، و حال آنكه حضرت دستور داد به نام تمامی امامان دوازده گانه بیعت گرفته شود، و این درخواست را در چند قسمت خطبه مطرح نمود. در یكجا می‌فرماید: «مَعاشِرَ النّاسِ اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونی بِكَفٍّ واحِدَةٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ وَ اَمَرَنِی اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِْقْرارَ بِما عَقَدْتُ لِعَلِی مِنْ اِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ، وَ مَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَْئِمَّةِ مِنّی وَ مِنْه عَلی [ما [اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرّیتی مِنْ صُلْبِهِ؛ (13) ‌ای مردم! شما بیش از آن هستید كه با یك دست و در یك زمان با من دست دهید، و خدای عزیز و جلیل دستور داده كه از زبان شما اقرار بگیرم به آنچه از امارت مؤمنین برای علی علیه السلام و امامانی بعد از او كه از من و از او هستند، منعقد نمودم، طبق آنچه به شما اعلام كردم كه فرزندان من از نسل او هستند.»

آن گاه دستور داد كه این گونه بیعت كنید: «اِنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ راضُونَ مُنقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فی اَمْرِ عَلِی وَ اَمْرِ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الاَْئِمَّةِ نُبایعُكَ عَلی ذلِكَ بقُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَیدینا، علی ذلِكَ نَحیا وَ نَمُوتُ وَ نُبْعَثُ، لا نُغَیرُ وَلا نُبَدِّلُ وَلا نَشُكُّ وَلا نَرْتابُ وَلا نَرْجِعُ عَنْ عَهْدٍ وَلا نَنْقُضُ الْمیثاقَ وَ نُطیعُ اللّهَ وَ نُطیعُكَ وَ عَلیا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ وَ وُلْدَهُ الاَْئِمَّةَ الَّذینَ ذَكَرْتَهُمْ مِنْ ذُرّیتِكَ مِنْ صُلْبِهِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ؛ (14) به راستی ما شنیدیم و اطاعت می‌كنیم و راضی هستیم در مقابل آنچه از پروردگار ما و پروردگارت به ما درباره علی و فرزندانش از امامان رساندی. بر این [خلافت] با دلها و جانها و زبانها و دستهایمان بیعت می‌كنیم و بر همین [بیعت] زندگی می‌كنیم و می‌میریم و زنده می‌شویم. تغییر و تبدیل [در این بیعت] ایجاد نمی‌كنیم و شك و تردید به خود راه نمی‌دهیم، و [هرگز] از عهدی بر نمی‌گردیم و این میثاق [و پیمان] را نقض نمی‌كنیم، و خدا و تو و علی امیرمؤمنان و فرزندان او را كه امام هستند، اطاعت می‌كنیم؛ همان فرزندانی كه یادآور شدی از ذریه تو از نسل علی بعد از حسن و حسین علیهماالسلام هستند.»

بعد از بیان مقام و شأن و منزلت حسنین علیهماالسلام مجددا فرمود: «فَقُولُوا اَطَعْنَا اللّهَ بِذالِكَ وَ اِیاكَ وَ عَلِیا وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ الاَْئِمَّةَ الَّذینَ ذَكَرْتَ عَهْدا وَ میثاقا مَأْخُوذا...؛ (15) پس بگویید خدا را در این [خلافت] و تو و علی و حسن و حسین و امامانی را كه نام بردی، اطاعت می‌كنیم به عنوان عهد و میثاق گرفته شده...»

خدایا پیامبر صلی الله علیه و آله از آینده چه می‌دانست كه این همه بر گرفتن بیعت و عهد تأكید می‌كرد! و از چهره برخی منافقان و كج اندیشان چه خوانده بود كه این همه بر عدم تخلف از بیعت سماجت و اصرارمی ورزید!

آینده‌ای نه چندان دور، حق را به پیغمبر داد، و دغدغه و نگرانی او را درست و به جا اعلام كرد؛ درست بعد از رحلت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله، آن گاه كه در سقیفه جمع شدند و گفتند: چه كسی باید خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد! واعجبا از این همه خیره سری و نادیده گرفتن واقعیات!

اما پیامبر صلی الله علیه و آله وظیفه داشت مأموریت الهی خویش را به وجه احسن و اتم انجام دهد، لذا باز در ادامه خطبه فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ بایعُوا عَلِیا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ علیه السلام وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ الاَْئِمَّةَ علیهم السلام كَلِمَةً طَیبَةً باقِیةً، یهْلِكُ اللّهُ مَنْ غَدَرَ وَ یرْحَمُ مَنْ وَفی؛ (16) ‌ای مردم! پس، از خدا بترسید و با علی امیر مؤمنان و حسن و حسین و امامان علیهم السلام به عنوان كلمه پاكیزه باقیه، بیعت كنید! هر كس حیله كند، خداوند او را هلاك می‌كند و هر كس وفا كند، مورد رحمت الهی قرار می‌گیرد.»

5. اعلان برنامه خاتم الاوصیاء صلی الله علیه و آله

پیامبر دوراندیش و آینده نگر اسلام نه تنها خط امامت را در طول تاریخ ترسیم كرد، و بر پایبندی به آن از مردم بیعت گرفت، بلكه حسن ختام هستی را كه با آخرین وصی او و ظهورش تحقق می‌یابد نیز به مردم آن زمان، بلكه به بشریت گوشزد نمود و با صوت جلی فریاد كشید: «مَعاشِرَ النّاسِ اِنّی نَبِی وَ عَلِی وَصِی، اَلا اِنَّ خاتَمَ الاَْئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِی اَلا اِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدّینِ، اَلا اِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ، اَلا اِنّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها اَلا اِنَّهُ قاتِلُ كُلِّ قَبیلَةٍ مِنْ اَهْلِ الشِّرْكِ، اَلا اِنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثارٍ لِاَوْلِیاءِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ اَلا اِنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ اللّهِ؛ (17) ای مردم! به راستی من نبی، و علی وصی من است. بدانید كه آخرین امامان ما مهدی قائم است. بیدار باشید او غالب بر اساس دین، او انتقام گیرنده از ظالمین، او فاتح قلعه‌ها و منهدم كننده آنها، و كشنده هر قبیله‌ای از اهل شرك است. اوست كه انتقام دوستان خدای عزیز و جلیل را می‌گیرد و دین خدا را یاری می‌كند.»

و در ادامه فرمود: «اوست كه از دریای عمیق [معرفت] آب بر می‌دارد، و هر صاحب فضل را با فضلش و صاحب جهالت را با جهلش قسمت می‌دهد. بیدار باشید! او برگزیده خدا، وارث هر علم، و محیط به آن است. اوست كه از خداوند خبر می‌دهد،... اوست حجت باقی مانده كه بعد از او حجتی نیست و حق جز در نزد او یافت نشود، و نوری جز با او نیست. اوست پیروز شكست ناپذیر و ولی خدا و حاكم الهی در میان خلق در روی زمین...»

6. رستگاری در گرو اطاعت از امامان

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بخش پایانی خطبه را با این جملات تزیین بخشید: «مَعاشِرَ النّاسِ مَنْ یطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِیا وَ الاَْئِمَّةَ الَّذینَ ذَكَرْتُهُمْ فَقَدْ فازَ فَوزا عَظیما؛ (18) ‌ای مردم! هر كس خدا و رسولش و علی و امامانی را كه ذكر كردم، اطاعت كند، به رستگاری بزرگ دست یافته است.»

راوی در ذیل خطبه چنین نقل می‌كند: «فَنادَتْهُ الْقَوْمُ: نَعَمْ سَمِعْنا وَ اَطَعْنا اَمْرَ اللّهِ وَ اَمْرَ رَسُولِهِ بِقُلُوبِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَیدینا وَ تَداكُوا عَلی رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَ عَلی عَلِی علیه السلام وَ صافَقُوا بِاَیدیهِمْ فَكانَ اَوَّلُ مَنْ صافَقَ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله الاَْوَّلَ وَ الثّانِی وَ الثّالِثَ وَ الرّابِعَ وَ الْخامِسَ، وَ باقِی الْمُهاجِرینَ وَ الاَْنْصارِ وَ باقِی النّاسِ عَنْ اخِرِهِمْ عَلی قَدْرِ مَنازِلِهِمْ...؛ (19) پس مردم [یكصدا] گفتند: بله، فرمان خدا و رسولش را با دل و زبان و دستمان شنیدیم و اطاعت كردیم، و [آن گاه] بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام [برای بیعت] هجوم بردند و دست دادند، و اوّل كسانی كه با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت كردند، اولی و دومی و سومی و چهارمی و پنجمی بودند، و باقی مهاجران و انصار و بقیه مردم، بعد از آنها به ترتیب منزلت بیعت كردند.»

در پایان، جا دارد به ژرف اندیشی علامه امینی از عمق جان تحسین گفت كه آن همه برای حدیث و خطبه غدیر و تبیین منابع و روات و شاعران آن سرمایه گذاری كرد؛ چرا كه او به خوبی فهمیده بود كه جریان غدیر خلاصه تاریخ بشریت و تعیین سرنوشت آدمیت در طول تاریخ است و غدیرخم اثبات امامت و ولایت امامان معصوم علیهم السلام برای تمام انسانهاست.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1. اصول مداحی، ج 1، ص 678.

2. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 284؛ ر. ك: پژوهشی عمیق پیرامون زندگی علی علیه السلام، جعفر سبحانی، نشر جهان آرا، ص 313 ـ 314.

3. صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 1453.

4. مسند احمد حنبل، مؤسسة الرسالة، ج 6، ص 321؛ ر. ك: مجمع الزوائد، هیثمی، دار الكتاب العربی بیروت، ج 5، ص 190؛ مسند ابوبعلی موصلی، دار المأمون، بیروت، ج 8، ص 444.

5. صحیح بخاری، دار احیاء التراث العربی، ج 9، ص 101.

6. فرائد السمطین، جوینی، بیروت، مؤسسة المحمودی، ج 2، ص 134.

7. مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمی، مكتبة المفید، قم، ج 1، ص 146.

8. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 7، ص 207 ـ 208؛ ر. ك: عوالم العلوم، شیخ عبدالله بحرانی، ج 15، ص 375 ـ 376.

9. بحار الانوار، ج 37، ص 209.

10. همان، ص 211.

11. زخرف / 28.

12. بحار الانوار، ج 37، ص 215.

13. همان، ص 215.

14. همان.

15. همان، ج 37، ص 219؛ ر. ك: عوالم، ج 15، ص 328 ـ 379؛ الغدیر، ج 1، ص 40 ـ 99.

16. بحار الانوار، ج 37، ص 212.

17. همان، ص 214.

18. همان، ص 217؛ الغدیر، ج 1، ص 340.

19. همان دو مأخذ پیشین.

175 دفعه
(0 رای‌ها)