اشاره
نوشتارى كه پیش روى شما است، شرح اجمالى زندگانى پر تب و تابِ علمى و مبارزاتى عالم و متفكّر جهان اسلام و مصلح عظیم تشیع در قرن چهاردهم هجرى، حضرت آیت اللّه علّامه «سید عبد الحسین شرف الدین موسوى عاملى»رحمه الله است. در این سطور سعى شده است بخشى از آرمانهاى مقدّس و ابعاد گسترده شخصیت علمى، اعتقادى، اخلاقى، سیاسى و اجتماعى آن بزرگ مرد ارائه گردد.
نسب و ولادت
سید عبد الحسین، فرزند سید یوسف شرف الدین موسوى عاملى است. مادرش بانوى بزرگوار، زهرا صدر دختر مرحوم آیت اللّه سید هادى صدر، فرزند سید محمّدعلى و خواهر مرجع تقلید نامى، سید حسن صدر بوده است. نسب پاك و درخشان او با 31 واسطه به ابراهیم المرتضى بن موسى بن جعفرعلیهمالسلام مىپیوندد. (1)
علّامه شرف الدین در سال 1290 ه. ق در شهر مذهبى كاظمین متولّد شد. (2) وى در دامان پرمهر مادرى پاكدامن و مهربان و تحت نظارت پدرى عالم و روحانى، پرورش یافت. یك ساله بود كه پدرش سید یوسف تصمیم گرفت براى گذراندن مراحل عالى تحصیل، به نجف اشرف مهاجرت كند؛ بنابراین، تنها فرزندش عبد الحسین را برداشته، با اهل و عیالش همراه كاروانى راهى كوى یار و كعبه آمال دلهاى حقطلب، نجف اشرف شدند.
در آن شهر ولایت، عبد الحسین، رشد و نمو كرد. (3) در شش سالگى به مكتبخانه رفت و در هفت سالگى مىتوانست قرآن را با صوتى دلنشین و لحنى زیبا قرائت كند و این امر موجب امیدوارى پدر و مادرش نسبت به آینده او شد. (4)
تحصیلات
سید عبد الحسین پس از بازگشت با پدرش از نجف به جبل عامل، دوران تحصیلات مقدماتى و ابتدایى را در آنجا آغاز نمود و در محضر والد دانشمند خود، تعلیم علوم مقدماتى را به پایان برد و سطوح را نزد شیخ باقر حیدر، سید محمّد صادق اصفهانى و شیخ على بن شیخ باقر بن صاحب الجواهر آموخت. (5)
هفده ساله بود كه با دختر عموى خود ازدواج كرد و براى تكمیل تحصیلات خویش به عراق روانه گردید و پس از طى تحصیلات سطوح عالیه، در حوزه درسى فقها و مراجع عظام و عالیقدر در شهرهاى مختلف به طلب علم نشست، كه از جمله ایشان مىتوان به شیخ حسن كربلایى (متوفى 1322 ه. ق)، شیخ محمّد طه نجف (متوفى 1322 ه. ق)، آخوند ملا محمّد كاظم خراسانى (متوفى 1329 ه. ق) سید محمدكاظم یزدى (متوفى 1337 ه. ق) سید اسماعیل صدر (متوفى 1338 ه. ق) شیخ فتح اللّه شریعت اصفهانى (متوفى 1339 ه. ق) و سید حسن صدر (متوفى 1354 ه. ق) اشاره نمود. (6)
32 ساله بود كه به مقام عالى اجتهاد نایل آمد و با دریافت چندین اجازه اجتهاد، مجدداً روانه جبل عامل گشت و با استقبال پرشور علما و بزرگان آن سامان مواجه شد. وى به اتّفاق پدر و برادر دانشمندش، حوزه علمیهاى در آنجا تشكیل داد؛ ولى مدتى نگذشت كه پدر و اندكى بعد برادر خود را از دست داد.
زمان زیادى نگذشت كه مردم جبل عامل رهبر واقعى و راهنماى حقیقى خویش را شناختند و با معظم له در اقدامات اصلاحىاش اعلام همكارى نمودند. (7)
ویژگیهاى اخلاقى
زندگى او براساس قرآن كریم، روایات اخلاقى و سیره عملى ائمه طاهرینعلیهمالسلام و علماى صالح سلف طرحریزى شده بود. در این مقال، اشارهاى اجمالى به ویژگیهاى اخلاقى و صفات حمیده و پسندیده معظم له خواهیم داشت:
اخلاص
اخلاص علّامه شرف الدین زبانزد خاص و عام بود، تا آنجا كه نواده ایشان، استاد سید حسین شرف الدین در اینباره مىنویسد:
«مدرسهاى بود در صور كه مخالفان سیاسى پدر بزرگ آن را اداره مىكردند. هنگامى كه بچه بودم، یك روز عصر به نزدیك آن مدرسه رفتم و چند سنگ پرتاب كردم كه موجب شد زیانهایى اندك به مدرسه وارد آید و این بدان علّت بود كه من تحت تأثیر درگیریهاى سیاسى قرار گرفته بودم كه میان پدر بزرگ و مخالفانش در رابطه با مدرسه پیش آمده بود. همان شب پس از نماز عشا به خانه ما آمد. من با خوشحالى پیش دویدم. او مرا از آن كار شدیداً باز خواست كرد و گفت: مشكلات سیاسى من در ارتباط با دین است. من با مخالفان سیاسى خود براى خدا درگیر مىشوم؛ اما آنان براى منافع شخصى خود مشكلآفرینى مىكنند. من مدرسه جعفریه را تأسیس كردم تا فرزندان خود و مردم را از مدارس تبشیرى مسیحى نجات دهم، بهویژه فرزندان بینوایان و ناتوانان را. و به همین دلیل مدرسه را مجّانى قرار دادم. مخالفان من نیزهمین كار را كردهاند؛ اگر چه براى رقابت من، یعنى آنان نیز مدرسهاى درست كردهاند براى طبقات پایین شیعه. حالا اگر من بتوانم آنان را به راه صواب بكشانم و برنامه مدرسه جعفریه را در آنجا هم پیاده كنم، چه بهتر! و اگر این كار را نتوانم، چون آنان مىخواهند با من رقابت كنند، ناچارند راه مرا در پیش گیرند و مدرسه خود را مانند جعفریه اداره كنند و دراین صورت كارى كه مورد رضاى الهى است، انجام گرفته. چه به دست من انجام یابد یا به دست مخالفان من.» (8)
مهمان دوستى
هرگاه میهمانى بر او وارد مىشد، خصوصاً اگر از دانشمندان بود، بسیار به آنان احترام مىگذاشت و گاهى كه آب لوله كشى در قسمت بیرونى منزل [محل سكونت مهمانان] قطع مىشد، او شخصاً آفتابه را آب مىكرد و در دسترس مهمان قرار مىداد. (9)
طبع بلند
در مورد بلندطبعى علامه شرف الدین، از فرزند وى، حجة الاسلام حاج سید عبد اللّه شرف الدین داستانى نقل شده كه در كتاب ادیب مشهور محمّد على الحومانى به نام «من یسمع» آمده است:
«ملك فیصل توسّط رییس دربارش احسان البكر الجابرى مبلغ 5 هزار لیره مصرى براى سید شرف الدین فرستاد؛ اما ایشان ضمن رد آن فرمود: من براى پول جهاد نكردم. فیصل هم گفته بود: من تا به حال آدمى به این بلندطبعى ندیدهام.» (10)
اهتمام به امور طلّاب
در ابتداى ورود علامه به لبنان كه مصادف با جنگ جهانى اوّل بود، حكومت عثمانى بخشنامهاى صادر كرد كه هر كس توانایى حمل اسلحه دارد، باید وارد نظام شود و از این حكم، فقط آن دسته از علماى دینى معاف بودند كه نامشان در دفاتر دولتى ثبت بود و این استثنا فقط شامل علماى سنّى و مسیحى مىشد؛ زیرا علما و طلّاب شیعى دفترى نداشتند و كسى هم نبود كه نام آنان را در جایى به ثبت رسانیده باشد. معظم له در این باره اقدام كرد و كوشید تا اینكه ازطرف باب عالى عثمانى در استانبول فرمانى براى معاف بودن علما و طلّاب شیعه صادر شد. (11)
از دیگر خصوصیات اخلاقى آن مجاهد نستوه و فقیه ژرفنگر كه اسوه اخلاق آن زمان بود، مىتوان به موارد ذیل اشاره كرد:
1. احترام به تمام طبقات اجتماعى و سلوك مناسب با آنان؛
2. دستگیرى از افراد بىبضاعت و كوشش براى رفع دردها و مشكلاتشان؛
3. عفو و چشمپوشى از كسانى كه به وى بدى مىكردند؛
4. تشویق نوجوانان به تحصیل و خودسازى و كوشش براى متدین بار آوردن آنان؛
5. در بزرگداشت اهل علم، اهل قلم و شاعران، زبانزد خاص و عام بود؛
6. به ایرانیان سخت علاقمند بود؛ چون آنان را پشتیبان واقعى تشیع مىدانست؛
7. تواضع فوق العادهاى داشت و خود را همیشه اقلّ خَدَمَةِ الدین الاسلامى و سدنة المذهب الامامى معرّفى مىكرد؛ (12) و از نشانههاى فروتنىاش این بود كه به حرفهاى عوام الناس نیز دقیقاً گوش مىداد و احساس خستگى نمىكرد؛
8. در امر به معروف و نهى از منكر جدیت داشت و با متخلّفان و اهانتكنندگان به مقدّسات عملاً و به سختى برخورد مىكرد؛
9. حقگو و حق طلب بود؛
10. دور اندیش و تیزهوش بود و مردم را به كار خیر ترغیب مىكرد؛
11. هرگز به هم بحثهاى خود فخر نمىفروخت.
علّامه در زبان دیگران
عظمت روحى و اخلاقى و موقعیت علمى این فقیه سربلند، آگاه، متفكر پرتلاش زمان و مجاهد همیشه در پیكار به حدّى بود كه دوست و دشمن را یاراى انكار آن نبوده و نیست. در این مقال، ما به سخنان بزرگان و سرودههاى شعرى برخى شاعران در وصف او مىپردازیم:
آیت اللّه العظمى بروجردىرحمه الله، ایشان را فخر عالم اسلام دانسته، فرمودهاند: «قدرت بیان و نثر شیواى مرحوم سید شرف الدین و متانت وقوه استدلال او كم نظیر بود.» (13)
آیت اللّه العظمى امام خمینىرحمه الله بعد از شنیدن خبر ارتحال او، ضمن تعطیل كردن درس فرموده بودند: «هشام بن حكم زمان ما از دنیا رفت.» (14)
مرحوم آیت اللّه العظمى سید ابوالحسن اصفهانى، علّامه شرفالدین را داراى شرایط مرجعیت مطلق شیعه مىدانست و خطاب به او گفت: «حوزه علمیه نجف محتاج شما است. به آنجا بیایید و امورى را كه به من مربوط است [امور مرجعیت كلّ جهان تشیع] متصدى شوید.» (15)
مرحوم آیت اللّه العظمى سید محسن حكیم، ایشان را منبع رحمت و احسان معرّفى مىنمود و مىفرمود: «سید شرف الدین منبع رحمت و احسان بود و همگان از رحمت و احسان او بهرهمند مىشدند.» (16)
علامه امینىرحمه الله مىفرمود: «شرف الدین یكى از قلّههاى رفیع تشیع است و یكى از درفشهاى افراشته اسلام. او در این روزگار نماینده عظمت سادات و بنى هاشم است. شیعه را مىسزد كه به شرف الدین افتخار كند و به دانش سرشار و شرف تابان و پارسایى عمیق و منطق فصیح و تبلیغات سودمند او.» (17)
همچنین ایشان، آن دانشمند آگاه را مصلح كبیر لقب داد و فرمود: «مصلح كبیر، آیت اللّه سید عبد الحسین شرف الدین عاملى... شخصیتى كه مورد توجّه و ستایش امّت اسلامى است، پیوسته جهت اصلاح امّت و تبلیغ اسلام، راهگشاى مسلمانان بوده و فداكارى شایسته نموده است. خدا او را جزاى خیر دهد.» (18)
محدّث قمىرحمه الله مىنویسد: «سید جلیل، عامل فاضل، محدّث كامل، آقا سید عبد الحسین بن شریف یوسف بن جواد بن اسماعیل بن محمّد شرف الدین كه صاحب مصنّفات فائقه و مؤلفات نافعه جلیله است... و من در بیروت به خدمت این سید شریف رسیدم. ادام البارى بركات وجوده الشریف و اعانة نصرة الدین الحنیف.» (19)
مرحوم حضرت آیت اللّه سید ابو القاسم خویى درباره علامه شرف الدین - كه دو بار او را ملاقات كرده بود (20) - چنین مىفرمود: «در اخلاق نیكوى او، عظمتى بىنظیر دیدم. حضور ذهنى شگفتانگیز در مسائل علمى داشت... . هیچ كس از جهاد او در راه عزّت و عظمت اسلام بىخبر نیست. شرف الدین به بهترین روش از شریعت اسلام دفاع كرد و مذهب جعفرى را یارى نمود و امّت اسلامى را به اصلاح و سازندگى فراخواند. خدایش جزاى خیر دهد.» (21)
سفرهاى زیارتى
علامه شرف الدین در حوالى سال 1328 ه. ق به مدینه منوّره سفر كرد و مرقد مطهّر پیامبرصلىاللهعلیهوآله و ائمه بقیععلیهمالسلام را زیارت نمود. در سال 1340 ه. ق از طریق دریا به زیارت حج بیت اللّه نائل آمد و اقامه نماز جماعت مسلمانان در مسجد الحرام را عهده دار شد و در سال 1355 ه. ق مشاهد مشرّفه عراق را زیارت كرد. سپس به منظور زیارت حضرت رضاعلیهالسلام رهسپار ایران شد. 25 روز در ایران بود و در قم بر آیت اللّه سید صدر الدین صدر خاله زاده خود وارد گردید و 4 روز در این شهر ماند و در مشهد 5 روز در منزل آیت اللّه قمى اقامت گزید. معظّم له در مسیر حركت خود در همه شهرها مورد استقبال قرار گرفت و مذاكرات علمى میان ایشان و سایر دانشمندان موجب اذعان آنان به مراتب علمى سید شرف الدین گردید. (22)
نمونهاى از كلمات قصار علّامه شرف الدین
آن عالم ربّانى، مواعظ و پندهاى بسیارى را در قالب سخنرانیهاى گوناگون براى مردم به یادگار گذاشت كه به دو نمونه از آنها اشاره مىكنیم:
1. ایشان درباره جدایى شیعه و سنى فرموده است: «فَرَّقَتْهُما السِّیاسَةُ فَلْتَجمَعْهُما السِّیاسَة؛ یعنى شیعه و سنّى را از روز نخست، سیاست و مطامع سیاسى از هم دور كرد، و اكنون باید سیاست و مصالح سیاسى اسلام و مسلمین آنها را كنار هم گرد آورد.» (23)
2. «لا ینْتَشِرُ الْهُدى الَّا مِنْ حَیثُ اِنْتَشَرَ الضَّلال؛ (24) یعنى از همان جا كه گمراهى انتشار یافته است، باید هدایت انتشار یابد.»
مبارزات
سید شرف الدین، هم با مستكبران محلّى و مخالفان اسلام در منطقه مبارزه كرد و هم با استعمار مقابله نمود. مبارزات او با استعمار فرانسه و در راه استقلال لبنان مشهور است. ترور نافرجام سید به وسیله ابن حلّاج به دستور فرانسه نیز در همین راستا بود.
مشكلات سختى كه استعمار فرانسه همواره در راه سید شرف الدین ایجاد مىكرد، او را واداشت به دمشق مهاجرت نماید؛ ولى سپاه فرانسه در راه كمین كرده بودند كه از این سفر سید ممانعت به عمل آورند و چون در این راه توفیق پیدا نكردند، خانه او را در شُحُور به آتش كشیدند و منزل دیگرش را در صور پس از غارت، مصادره كردند و كتابخانه او را به آتش كشیدند كه تألیفات خطّى بسیارى از او در این حریق سوخت. (25)
سید شرف الدین با تحمّل همه مشكلات خود را به دمشق رساند و در آنجا مبارزان و دانشمندان دور او جمع شدند و وى با خطابههاى آتشین خود آنان را به وظایف خطیرشان آگاه ساخته، لزوم برخورد جدّى با استعمارگران فرانسه را پیشنهاد كرد و به دنبال اقدامات آنان، فرانسه سران نهضت را به فلسطین تبعید نمود. (26)
سید شرف الدین پس از چند ماه به مصر سفر كرد و شخصیت چند بعدى او باعث شد كه بلافاصله بزرگان مصر او را دریافته و به دیدارش بشتابند.
در اواخر سال 1338 ه. ق به یك آبادى در فلسطین به نام عَلْما كه در نزدیكى جبل عامل قرار داشت، مهاجرت نمود و خانهاش محل رفت و آمد مردم شد. دولت فرانسه پس از یك سلسله مذاكرات و وساطتِ علامه سید محمّد صدر، موافقت كرد كه سید شرف الدین و دیگر تبعیدیها، به جبل عامل بازگردند. پس از بازگشت تمام تبعیدیها، وى به جبل عامل بازگشت و مردم با مراسمى پرشور و بىسابقه از او استقبال نمودند. (27)
معظم له در مقابل جنبشهاى آزادى خواهى كه در جهان غرب و اسلام اتفاق مىافتاد، موضع مثبتى اتخاذ مىكرد و در این راستا جنبش مصر و ملّى كردن كانال سوئز و جنبش ملى شدن صنعت نفت ایران را تأیید و با رهبران جنبشهاى آزادى خواه تماس داشت و از آنان حمایت مىنمود.
یكى دیگر از مبارزات سید شرف الدین، مبارزه با فئودالیسم حاكم بر لبنان در آن روزگار بود. وى در برابر زمینداران مقاومت و آنان را محكوم مىنمود. در ادامه برخى از مبارزات این عالم الهى را به صورت مبسوطتر بیان مىكنیم.
الف. مبارزه با فئودالیسم
علامه شرف الدین، یكى از مرزبانان حماسه آفرین میدان عدالت و سنگر مبارزه با ظلم بود. گویى روح عدالت پرور و ظلم ستیز جدّش، امام علىعلیهالسلام در او تجلّى یافته بود. وقتى از نجف اشرف به جبل عامل بازگشت و زعامت دینى خود را آغاز كرد، با اوّلین نمودهاى ریشهدار ظلم در جبل عامل، یعنى نظام بهرهكشى «فئودالیسم» به مبارزه برخاست. در برابر مالكان زالو صفت و زمینداران استثمارگر كه خون دهقانان مسلمان و محروم را به شیشه مىكردند و در مقابل مزد ناچیزى، كارهاى طاقت فرسایى از آنان مىكشیدند و روز به روز بر بدبختى و فقر آن بیچارگان دامن مىزدند و خود در بهترین شهرها و روستاها، با برخوردارى از امكانات رفاهى فراوان، به عیش و نوش پرداخته و با خوشگذرانى روزگار مىگذراندند، مردانه قد علم كرد و سالها با این نظام درگیر شد. (28)
علامه شیخ مرتضى آل یاسین نجفى كه از عالمان آگاه شیعه در این عصر به شمار مىرود، درباره درگیرى شرف الدین با فئودالها مىنویسد: «شرف الدین، در جبل عامل، زندگى جدیدى را آغاز كرد. درباره امور دینى و شعائر اسلامى سختگیرى مىكرد؛ اما در اخلاق و رفتار، ملایم بود. در دفاع از حق، قدرت نشان مىداد؛ اما در برابر مردم ضعیف و ناتوان، با رفق و مدارا رفتار مىنمود. در آن روزگار در لبنان زمیندارى ناهنجارى وجود داشت. تودههاى مردم، در برابر مالكان، اختیارى از خود نداشتند و براى زندگى، معنایى جز بردگى نمىدانستند.
مالكان و توانگران نمىگذاشتند كه آنان مفهوم والاترى از زندگى درك كنند. زندگى تودههاى مردم محروم، زیر پاى جبّاران و طاغوتیان پایمال شده بود. چون شرف الدین در آنجا استقرار یافت، نتوانست آن نظام خردكننده و آن استبداد استثمارگر را قبول كند و در برابر بر باد رفتن حقوق محرومین ساكت بماند... .
شرف الدین، آن نظام نحس را محكوم كرد و با آنان وارد سختترین مبارزات شد. قدرتمندان و بهرهكشان جبّار در برابر او ایستادند و همه امكانات خویش را براى شكستن او به كار گرفتند و در این راه از هیچ كوششى دریغ نكردند؛ اما سرانجام مرد حق پیروز شد و كوششهاى آنان همه تباه گشت.» (29)
ب. همراهى با جنبشهاى آزادىخواه
حضرت آیة اللّه علامه شرف الدین، جنبشهایى را كه در جهان اسلام و عرب به وقوع مىپیوست، پیگیرى مىنمود و موضعى مناسب در مقابل هر كدام اتخاذ مىكرد. رهبران این جنبشها را نیز به خوبى مىشناخت و با روشنفكران و مطّلعان درباره مسائل سیاسى در این جنبشها و نهضتها به بحث و گفتگو مىپرداخت. از جمله این جنبشها، ملّى شدن كانال سوئز در مصر و ملّى شدن صنعت نفت در ایران بود.
شرف الدین هر دو جنبش را به دلیل آنكه به نفع مسلمانان و به ضرر استعمارگران بود، تأیید كرد و به طرفدارى از آنها برخاست. جنبش عربى مصر و ملّى شدن كانال سوئز كه در سال 1956 م. اتفاق افتاد و از حركتهاى امیدآفرین در جهان اسلام بود، مورد قبول و دفاع همه آزادىخواهان و بیدار دلان با وجدان، از جمله علامه شرف الدین بود. ملّى شدن صنعت نفت در ایران نیز كه در سال 1329 ه. ش اتفاق افتاد، به دلیل اطلاع شرف الدین از ماهیت آن و اهداف و رهبران آن، از جمله آیت اللّه سید ابو القاسم كاشانى و آرمانهاى او، مورد تأیید و پشتیبانى وى قرار گرفت. (30)
خدمات علمى و تألیفات
با وجود اشتغالات بسیار اجتماعى و سیاسى كه بیشتر وقت شرف الدین را اشغال كرده بود، ایشان از نوشتن كتب ارزنده و روشنگر غفلت نمىكرد. او كتب زیر را از خود به یادگار گذاشت كه همه حاوى بهترین و كاملترین مطالب در زمینههاى مختلف دینى و علمى است:
المراجعات؛ الفصول المهمة فى تألیف الأمّة؛ الكلمة الغرّاء فى تفضیل الزهراعلیهاالسلام؛ فلسفة المیثاق و الولایة؛ اجوبة موسى جارا؛ مسائل فقهیة؛ ابو هریرة (در زمینه معرفى صحیح بازرگان حدیث، ابو هریره و نشان دادن مقدار اعتبار احادیثى كه از او نوشته شده است، مىباشد.)؛ المجالس المفاخرة؛ كتاب كلمة حول الرؤیة؛ النص والاجتهاد؛ ثبت الاثبات فى سلسلة الرواة؛ الى المجمع العلمى العربى؛ بغیة الراغبین؛ مؤلفوا الشیعة فى صدر الاسلام؛ زینب الكبرى.
عروج به سوى معبود
صبح روز شنبه 8 جمادى الثانى سال 1377 ه. ق، آن شعله فروزان و آن چشم همیشه بیدار، پس از 87 سال درخشش خیره كننده، خاموش گشت و قلبى كه مظهر شجاعت، كرامت، حكمت و عطوفت بود و همیشه براى عدالت مىتپید، در سینه خاك آرام گرفت.
جسد مطهّر او در بیروت تشییع رسمى شد و پس از آن به بغداد حمل گردید و در بغداد و كاظمین (محل ولادتش) تشییع شد. سپس در كربلاى معلّى با اشك و آه و سوز و ناله شیعیان داغدار تشییع و قبل از غروب آفتاب، جنازه به نجف اشرف رسید. در آنجا نیز تشییع بىسابقهاى صورت گرفت و در حجره مجاور آرامگاه آیت اللّه سید محمدكاظم یزدى در سمت جنوبى صحن مطهّر علوى به خاك سپرده شد.
پینوشــــــــــــتها:
1) اعیان الشیعه، ج 1، ص 197 - 199؛ حیاة الامام شرف الدین، شیخ احمد قبیسى، بیروت، چاپ اوّل، ص 31؛ بغیة الراغبین فى آل شرف الدین، علّامه شرف الدین، نسخه خطّى، ص 20.
2) الامام السید عبدالحسین شرف الدین قائد فكر و علم و نضال، شیخ عبد الحمید الحرّ، بیروت، 1972 م، ص 13؛ المراجعات، علّامه شرف الدین، مقدمه شیخ مرتضى آل یاسین، چاپهاى مختلف، مقدمه، ص 5.
3) شرف الدین عاملى، چاووش وحدت، مصطفى قلىزاده، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اوّل، بهار 1372 ه. ش، ص 28 - 30.
4) نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، انتشارات آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ دوم، ج 3، ص 1081.
5) الامام السید عبدالحسین شرف الدین قائد فكر و علم و نضال، ص 76 - 77؛ حیاة الامام شرف الدین، ص 30 - 31.
6) مجلّه نور علم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، سال 1367 ه. ش، شماره 32، ص 120 - 122.
7) الامام السید عبد الحسین شرف الدین، ص 78 - 82؛ شرف الدین عاملى، چاووش وحدت، ص 41 - 47.
8) شرف الدین، علّامه محمّد رضا حكیمى، انتشارات دلیل ما، قم، بىتا، ص 212؛ مجله نور علم، شماره 32، ص 129.
9) شرف الدین، ص 222.
10) مجلّه نور علم، شماره 32، ص 131.
11) شرف الدین، ص 222.
12) از جمله، در پایان تعلیقاتش بر كتاب المراجعات، خود را كمترین خدمتگزاران اسلامى و خدمتكاران مذهب تشیع معرّفى مىكند.
13) مجلّه پیام انقلاب، شماره 84.
14) مجلّه نور علم، شماره 32، ص 124.
15) النص و الاجتهاد، علامه شرف الدین، با مقدمههاى مختلف، انتشارات آستان قدس رضوى، مشهد، چاپهاى مختلف، ص 36.
16) حیاة الامام شرف الدین، ص 128.
17) شهداء الفضیلة، ص 1661.
18) الغدیر، ج 7، ص 4، مقدمه.
19) منتهى الآمال، باب نهم، در ضمن ذكر اولاد امام هفتم.
20) یك بار در بازگشت از سفر حج در لبنان و یك بار در سفر شرف الدین به نجف.
21) حیاة الامام شرف الدین، ص 128.
22) المراجعات، ص 18 - 19؛ حیاة الامام شرف الدین، ص 106 - 109؛ الامام السید عبد الحسین شرف الدین، ص 57 - 59؛ مجله نور علم، شماره 32، ص 124.
23) النص والاجتهاد، مقدمه، ص 14؛ شرف الدین، ص 175.
24) النص والاجتهاد، (مقدمه)، به قلم سید محمّد باقر صدر، چاپ سوم، ص 32.
25) همان؛ شرف الدین، ص 191 - 192.
26) حیاة الامام شرف الدین، ص 111 - 112.
27) همان، ص 114.
28) شرف الدین عاملى چاووش وحدت، ص 101 - 103.
29) المراجعات، مقدمه شیخ مرتضى آل یاسین، ص 6 - 7؛ ترجمه این قسمت از مقدمه آل یاسین در كتاب «شرف الدین»، ص 193 - 195.
30) شرف الدین، ص 230 - 233.