هجوم به خانه وحی (2)

یكی از سؤالات اساسی در ماجرای آتش زدن خانه حضرت علی علیه السلام و اهانت به آن بزرگوار این است كه آیا چنان كه شیعیان می‌گویند به ساحت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز جسارت كردند و بر آن حضرت صدماتی وارد شد كه منجر به شهادت او و فرزندش گردد یا خیر؟

برخی از دانشمندان اهل سنّت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو كردن این قطعه از تاریخ خودداری نموده اند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود می‌گوید: «جساراتی را كه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل كرده است.» (1) برخی از سنّی زدگان معاصر نیز در این نظر با آنان همراه شده، مصائبی را كه متوجه بانوی دو جهان شده است انكار نموده اند. برای روشن شدن حادثه جسارت به بانوی دو جهان، بحث را از دو مَنْظَر پی می‌گیریم.

الف. منابع اهل سنّت:

برخی از دانشمندان و مورّخان اهل سنّت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانه خالی كرده اند؛ چنان كه سید مرتضی رحمه الله در این زمینه می‌گوید:

«در آغاز كار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارتهایی كه به ساحت دختر پیامبر گرامی وارد شده امتناع نمی‌كردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود كه مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را كه در رحم داشت سقط نمود و قنفذ به امر عمر، زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ ولی بعدها دیدند كه نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفا سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.» (2)

با این حال، برخی از آنها به این حقیقت تلخ اعتراف كرده اند كه به نمونه‌هایی اشاره می‌كنیم:

1. مسعودی: در قسمتی از آنچه در بخش اول مقاله از این مورّخ اهل سنت نقل كردیم، آمده است: «فَوَجَّهُوا اِلی مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النِّساءِ بِالْبابِ حَتّی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛ (3) پس [عمر و همراهان] به خانه علی علیه السلام رو كردند و هجوم برده، خانه آن حضرت را به آتش كشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان كه محسن را سقط نمود.»

2. نظّام، طبق نقل عبدالكریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) می‌گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یوْمَ الْبَیعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها؛ (4) به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد كرد كه بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»

همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق.) ، به نظّام نسبت داده و گفته است كه او قائل بود: «اَنَّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ؛ (5) عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری كرد.»

3. صفدی یكی دیگر از علمای اهل سنّت می‌گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یوْمَ الْبَیعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها؛ (6) به راستی عمر آنچنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت [اجباری برای ابوبكر [زد كه محسن را سِقط نمود.»

4. مقاتل بن عطیه می‌گوید: ابابكر بعد از آنكه با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، «اَرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذا وَ جَماعَةً اِلی دارِ عَلی وَ فاطِمَةَ علیهماالسلام وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلی دارِ فاطِمَةَ وَ اَحْرَقَ بابَ الدّارِ وَ لمّا جائَتْ فاطِمَةُ خَلْفَ الْباب تَعَدَّدَ عَمَرُ وَ اَصْحابُهُ وَ عَصَرَ عُمَرُ فاطِمَةَ علیهاالسلام خَلْفَ البابِ حَتّی اَسْقَطَتْ جَنینَها وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها وَ سَقَطَتْ مَریضةً حَتّی ماتَتْ؛ (7)  [ابابكر] عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش كشید، هنگامی كه فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آنچنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد كه فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت [و بر اثر آن صدمات] حضرت به [بستر [بیماری افتاد تا آنكه از دنیا رفت.»

5. ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد.

ابو العاص به پیامبر صلی الله علیه و آله وعده داد كه پس از مراجعت به مكّه، وسائل مسافرت دختر پیامبر را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلی الله علیه و آله به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد كه در هشت مایلی مكّه توقف كنند و هر موقع كجاوه زینب به آنجا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر از مكّه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند كه او را از نیمه راه باز گردانند. جبّار بن الاسود (یا هبّار ابن الاسود) با گروهی خود را به كجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر كجاوه دختر پیامبر كوبید. از ترس آن، زینب، كودكی را كه در رحم داشت، سقط كرد و به مكّه بازگشت. پپامبر صلی الله علیه و آله از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مكّه (با اینكه همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.»

ابن ابی الحدید می‌گوید:

«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی كه پیامبر صلی الله علیه و آله خون كسی كه دخترش زنیب را ترسانید و او سقط جنین كرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون كسانی را كه دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند كه باعث شد فرزندش [محسن [را سقط كند، حتما مباح می‌شمرد.»

ابن ابی الحدید می‌گوید، به استادم گفتم:

«آیا از شما نقل كنم آنچه را مردم می‌گویند كه فاطمه بر اثر ترس [و ضرباتی كه بر او وارد شد] فرزندش را از دست داد؟

پس گفت: نه! از طرف من نقل نكن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقل نكن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.» (8)

این قصّه، به خوبی نشان می‌دهد كه اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنّت نیز وجود داشته و خود ابن ابی الحدید نیز در قسمتی از كلامش اعتراف می‌كند؛ آنجا كه می‌گوید: «عَلی اَنَّ جَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ؛ (9) گروهی از اهل حدیث [از اهل سنّت نیز [مانند آنچه را شیعیان می‌گویند نقل كرده اند.»

6. سكونی یكی از راویان اهل سنت است. (10) او می‌گوید: «نزد امام صادق علیه السلام رفتم؛ در حالی كه غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیه السلام فرمود:‌ای سكونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده [از اینكه فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم. [پس حضرت فرمود:‌ای سكونی، سنگینی دخترت را زمین برمی دارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی می‌كند و از رزق شما نمی‌خورد [پس چرا ناراحتی؟] .»

سكونی می‌گوید: [با كلمات امام صادق علیه السلام] غمم رفت. آن گاه فرمود:

«ما سَمَّیتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُمَّ وَضَعَ یدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ كَانّی بِهِ قَدْ بَكی وَ قالَ: اِذا سَمَّیتَها فاطِمَةَ فَلا تَسُبَّها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌ عِنْدَاللّه ِ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَقَّ مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِ الصّدیقة وَ كانَ الاِمامُ لَمّا سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذكر جَدَّتَهُ وَ مَصائبَها وَلَمْ یزَلْ یذْكُرُ وَ یقُولُ: وَ كانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنْفُذَ مَوْلی فُلان؛ (11) چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود: آه آه. سپس دست خود را بر پیشانی‌اش گذاشت و گویا گریه می‌كرد و فرمود: حال كه او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را [كتك] نزن و نفرینش نكن [چرا كه] این نام در نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است كه خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدّیقه گرفته است. [آنگاه سكونی می‌گوید. [همیشه امام صادق علیه السلام این گونه بود كه وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را می‌شنید به یاد جدّه‌اش [فاطمه] و مصیبتهای او می‌افتاد و همیشه تذكر می‌داد و می‌گفت: سبب وفات [و شهادت [فاطمه علیهاالسلام [ضربتی بود] كه قنفذ، غلام فلانی [یعنی عمر بر او وارد ساخت] .»

توجّه دارید كه سكونی با همه وثاقتی كه دارد، اینجا تعصب سنّی گری خویش را نشان داده و ذیل كلام امام صادق علیه السلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلب روشن است كه سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود كه به دست قنفذ و عمر بر آن حضرت وارد ش د.

چنان كه ابابصیر از امام صادق علیه السلام متن كامل كلام حضرت را به این صورت نقل نموده است:

«... وَ كانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَكَزَها بِنَعْلِ السَّیفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْ تَدَعْ اَحَدا مِمَّنْ آذاها یدْخُلُ عَلَیها؛ (12) سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود كه قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس [فرزندش] محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یك از آزار دهندگان خویش را راه نداد [كه به دیدن او بیایند] .»

ب. منابع شیعه:

نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوی آنان چنین است:

هنگامی كه خواستند علی علیه السلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه علیهاالسلام روبه رو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامی‌اش صدمه‌های روحی و جسمی فراوانی دید كه بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛ فقط به گوشه‌ای از آن در یك نقل تاریخی اشاره می‌كنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقلهای تاریخی فراوان است.

خلاصه ماجرا همان است كه در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آن چنین می‌نویسد:

«... وقتی درب خانه را آتش زدم [آنگاه داخل خانه شدم] ولی فاطمه درب خانه را حجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی او زدم كه مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان كه نزدیك بود به حال او رقت كنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد كشته‌های بدر و اُحد كه به دست علی كشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروخته‌تر شد وچنان لگدی بر درب زدم كه از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد. فَعِنْدَ ذلك صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللّه ِ هكَذا كانَ یفْعَلَ بِحَبیبَتِكَ وَ اِبْنَتِكَ...؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد:‌ای پدر بزرگوار!‌ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار كردند.» سپس فریاد كشید: فضّه به فریادم برس كه فرزندم را كشتند. سپس به دیوار تكیه داد و من او را به كنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال می‌خواست مانع [بردن علی [شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم كه گوشواره از گوشش به زمین افتاد....» (13)

آنچه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه كاغذ آورد، تنها گوشه‌هایی از ستمهایی است كه بر آن بانوی دو جهان رفته است.

بر خردمندان و منصفان اهل سنّت و همین طور برخی از خودیهای هماهنگ و هم آوا با آنها است كه در این روایات، تأمّل و تعمّق نمایند و كاری كنند و تصمیمی بگیرند كه فردای قیامت نزد رسول اكرم صلی الله علیه و آله و یگانه دختر معصومه‌اش، بانوی دو سرا، مرضیه كبری شرمنده نباشند.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

 

1. شرح نهج البلاغه، ج2، ص60.

2. سیدمرتضی، تلخیص شافی، ج3، ص76، تلخیص شیخ طوسی.

3. اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 ـ 24.

4. الملل و النحل، عبدالكریم شهرستانی، ج1، ص57.

5. اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107.

6. الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347 ر. ك: سفینة البحار، شیخ عبّاس قمی، ج2، ص292.

7. الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 161.

8. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج14، ص193/ ر. ك: زندگی علی علیه السلام، ص252.

9. شرح نهج البلاغه، ج2، ص21.

10. سه نفر از راویان اهل سنّت، از امامان شیعه علیهم السلام روایت نقل نموده اند كه علمای شیعه آنان را ثقه می‌دانند و به سخن آنان اطمینان دارند و روایات آنها را می‌پذیرند: سَكُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی.

11. شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص417، (منشورات شریف رضی) .

12. بحار الانوار، ج43، ص170.

13. بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید) ؛ ج8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحین الشریعة، ج1، ص267.

541 دفعه
(0 رای‌ها)