با نگاهی گذرا به رجزهایی كه حضرت عباس علیه السلام در پهنه كربلا خوانده، مدعای برخورداری او از گنجینه پربار شعر و ادب به اثبات میرسد.
رجز عبارت از شعری است كه جنگجو برای ستودن خود و توصیف حسب و نسب خویش با آهنگی حماسی میخواند و دارای مفاهیمی دال بر خوار شمردن دشمن است. گاهی اوقات نیز از اشعار دیگر شاعران بهره گرفته میشود. (1)
در هر حال رجز شعری از پیش تعیین شده بوده و كمتر پیش میآمده كه جنگجویی به گونه آغازین و فی البداهه در میدان جنگ آن را بسراید چه اینكه بخواهد به تناسب حال و هوای میدان نبرد آن را تغییر نیز بدهد و یا رویدادهایی را كه به وقوع پیوسته و او در همان لحظه شاهد آنان بوده به شعر درآورد؛ اما در پیكارهای حضرت عباس علیه السلام شاهد چنین ویژگیای در رجزهای او هستیم، كه نشان از توان بالای او در سخن دانی دارد.
او در ابتدا به توصیف خود، امام خود و حسب و نسب خود میپردازد - كه رجزها معمولاً بیشتر از این هم نبوده - و سپس میسراید:
أَقسَمْتُ بِاللَّهِ الأَعَزِّ الأعْظَمِ وَ بِالحُجُورِ صَادِقاً وَ زَمْزَم
وَ بِالحَطِیمِ وَ الفَنَاءِ المُحَرَّمِ لَیخْضَبَنَّ الیوْمَ جِسمِی بِالدَّمِ
دُونَ الحُسَینِ علیه السلام ذِی الفِخَارِ الأقْدَمِ إمَامِ اَهلِ الفَضلِ وَ التَكَرّمِ (2)
«به خداوند شكست ناپذیر و بزرگ و به حجر الاسود و زمزم و حطیم و... ، صادقانه سوگند یاد میكنم كه امروز پیكرم در راه حسین علیه السلام كه پیشوای پر افتخار اهل فضل و بخشش است، به خونم آغشته میشود.»
آن گاه به سوی دشمن هجوم میبرد. او در ابتدا نبرد سختی با دشمنان كرده و دوباره میسراید:
لا اَرْهَبُ المَوْتَ إذَا المَوْتُ زَقَا حَتَّی اُوَاری فِی المَصَالِیتِ لَقی
نَفْسِی لِنَفْسِ المُصطَفَی الطُّهْرِ وَقَا إنِّی اَنَا العَبَّاس علیه السلام اَغْدُوا بِالسَّقَا
وَ لا اَخَافُ الشَّرَّ یوْمَ المُلْتَقی
«من از مرگ، آن هنگام كه بانگ برمی آورد بیمی ندارم، تا این كه پیكرم در میان دلیر مردان به خاك افتد. جانم فدای جان پاك پیامبرصلی الله علیه وآله باد! منم عباس علیه السلام كه كارم آب آوری است و از دشمنان در روز رویارویی نمیهراسم.» (3)
حمله او به قدری برق آسا بود كه سبب پراكنده شدن و فرار دشمن شد. (4)
این حمله بی امان سبب شد تا دشمن از خیال نبرد رویارو بیرون آید، بدین منظور اجازه دادند عباس علیه السلام آب بردارد تا آنان از این فرصت استفاده كرده و در پشت نخلها كمین كنند. (5)
وقتی به آبراه فرات دست مییابد و میخواهد كمی آب بنوشد، تشنگی امام خویش را در نظر میآورد و میخواند:
یا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الحُسَینِ علیه السلام هُونی وَبَعْدَهُ لا كُنْتِ اَنْ تَكُونی
هذَا الحُسَینُ علیه السلام وَارِدُ المَنُونِ وَ تَشْرَبِینَ بَارِدَ المَعِینِ
تَاللَّهِ مَا هذَا فِعَالُ دِینی
«ای نفس پس از حسین علیه السلام خوار باشی! و پس از او هرگز زنده نمانی! این حسین علیه السلام است كه دل از زندگانی شسته اما تو آب سرد و گوارا مینوشی؟! به خدا قسم كه این شیوه دین من نیست.» (6)
و وقتی دست راست او قطع میشود، بی درنگ در رجز خود میگوید:
وَ اللَّهِ اِنْ قَطَعْتُمْ یمِینی اِنِّی اُحَامِی اَبَداً عَنْ دِینی
وَ عَنْ إمَامٍ صَادِقِ الیقِین نَجْلِ النَّبِی صلی الله علیه وآله الطَّاهِرِ الأمِینِ
«به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع كنید همواره پشتیبان دینم و امامم كه یقین راستین دارد و نوه پیامبرصلی الله علیه وآله پاك و امین است باقی میمانم.» (7)
او به پیكار آن قدر ادامه داد كه خسته شد.
حكیم بن طفیل طائی سنبسی با شیوه قبلی در پشت نخل دیگری كمین كرد و با دیدن ضعف جسمانی حضرت، به او حمله ور شد و با ضربهای دست چپ او را نیز قطع نمود. حضرت با روحیهای استوار، نفس خود را مخاطب قرار داد و خواند:
یا نَْفسُ لا تَخْشَی مِنَ الكُّفَارِ وَ أَبْشِری بِرَحمَةِ الجَبَّارِ
مَعَ النَّبِی السَّیدِ المُختَارِ قَدْ قَطَعُوا بِبَغْیهِمْ یسَاری
فَأَصِلْهُمْ یا رَبِّ حَرَّ النَّارِ
«ای نفس از كافران مهراس و مژده مهربانی پروردگار در جوار آقای برگزیده (پیامبر بزرگ صلی الله علیه وآله) بده! [اگر چه] با سركشی خود دست چپ مرا قطع كردند. پس خداوندا! آنان را به آتش دوزخ خود در آر!» (8)
به خوبی آشكار است كه حضرت با هر حركت دشمن، رجزی متناسب با آن میسراید؛ اگر چه در آن گیر و دار جنگ و فرود آمدن ضربتهای كاری و قطع شدن دستان، دیگر مجالی برای رجزخوانی نمیماند، اما او با روحیهای استوار و ایمانی راسخ، با خواندن این رجزها همگان را از ایمان قلبی راسخ خود به خدا و امام خویش آگاه میسازد و در سختترین شرایط، دست از سر دادن شعارهای بلند عاشورا و چكامههای سرخ آن برنمی دارد.
- پاورقــــــــــــــــــــی
1) دایرة المعارف تشیع، احمد صدر حاج سید جوادی، بهاء الدین خرمشاهی، كامران فانی، تهران، انتشارات شهید محبّی، چاپ اول، 1379 ه. ش، ج 8، ص 178.
2) مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی، ج 2، ص 30؛ الفتوح، ابن اعثم الكوفی، قم، نشر دار الهدی، 1379 ه. ش، ج 5، ص 207.
3) ینابیع المودّة، سلیمان بن ابراهیم القندوزی، نجف، مكتبة الحیدریة، 1411 ه. ق، ج 2، ص 341؛ ذخیرة الدارین، السید عبد المجیدالحائری، نجف، المطبعة المرتضویة، 1345 ه. ق، ج 1، ص 145.
4) مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 108؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 41؛ شرح شافیة ابن فراس، ابو جعفر محمد بن امیر الحاج، تهران، مؤسسة الطباعة والنشر وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، چاپ اول، 1416 ه. ق، ص 367.
5) مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 108؛ الدمعة الساكبة، ج 4، ص 323.
6) ینابیع المودّة، ج 2، ص 341؛ ابصار العین، الشیخ محمد السماوی، قم، مكتبة بصیرتی، بی تا، ص 30؛ مقتل الحسین علیه السلام، عبدالرزاق المقرم، قم، مكتبة بصیرتی، چاپ پنجم، 1394 ه. ق، ص 337؛ مقتل الحسین علیه السلام، محمد تقی بحر العلوم، بیروت، دار الزهراء، چاپ دوم، 1405 ه. ق، ص 320.
7) مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 108؛ مثیر الأحزان، نجم الدین جعفر بن محمد ابن نما الحلی، تهران، كارخانه خداداد، 1318 ه. ش، ص 84؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 41؛ مقتل الحسین علیه السلام، المقرم، ص 338.
8) مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 108؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 41؛ العیون العبری، السید ابراهیم المیانجی، نجف، مكتبة المرتضویة، چاپ اول، بی تا، ص 166؛ نفس المهموم، شیخ عباس قمی، قم، منشورات مكتبه بصیرتی، بی تا، ص 335؛ ینابیع المودّة، ج 2، ص 341.