1. برخورد خواجه با دشنام دهنده
در احوال خواجه نصیر الدین طوسی آورده اند: «وقتی شخصی به خدمت خواجه آمد و نوشتهای از دیگری تقدیم وی كرد كه در آن نوشته به خواجه بسیار ناسزا گفته و دشنام داده شده و نویسنده نامه خواجه را كلب بن كلب خوانده بود، خواجه در برابر ناسزاهای وی، با زبان ملاطفت آمیزی این گونه پاسخ گفت:
اینكه او مرا سگ خوانده است، درست نیست؛ زیرا كه سگ از جمله چهارپایان و عوعو كننده و پوستش پوشیده از پشم است و ناخنهای دراز دارد. این خصوصیات در من نیست؛ قامت من راست است و تنم به پشم [پوشیده نیست] و ناخنم پهن است و ناطق و خندانم و فصول و خواصی كه مراست، غیر از فصول و خواصِ سگ است و آنچه در من است، مناقض است با آنچه صاحب نامه در باره من گفته است.
و بدین گونه او را پاسخ گفت، با این زبان نرم، بی آنكه كلمه درشتی بر زبان راند یا فرستاده او را برنجاند.» (1)
با بد اندیش هم نكویی كن دهن سگ به لقمه دوخته به (2)
2. جلوگیری از اسراف
منصور عماد از كوچهای كه سرای قاضی بغداد در آنجا بود، عبور میكرد و در خانه باز بود. منصور جلوی در ایستاد و به درون منزل نظری افكند و دید سرایی است بسیار وسیع و مجلل. داخل آنجا شد، دید دارای اطاقهای مفروش، ظروف عالی و غلامان و خدمه متعدد میباشد. از آن همه تجمّل حیرت زده شد، پس آب برای وضو خواست. یكی از غلامان آفتابه بزرگی را پر كرد. منصور مقابل قاضی نشست و مشغول وضو گرفتن شد، دستها را از بازو شست و پاها را از زانو. قاضی گفت: این چه اسرافی بود كه مرتكب شدی! چرا این همه آب را هدر دادی! منصور گفت: تو كه زیاده روی در آب مباح را اسراف میخوانی، این همه تجملات و اسباب این سرا كه خدا میداند پول آن از كجا آمده، اسراف نیست! تو كه با یك منزل كوچك و دو خدمتگزار میتوانی زندگی مرفه را ادامه دهی، چرا این قدر زیاده روی میكنی و این همه وبال را بر دوش میكشی! قاضی از سخنان منصور به خود آمد و زندگی كذایی را بر هم زد و از آن پس زندگی معتدلی را در پیش گرفت. (3)
3. نپذیرفتن هدیه وزیر
یكی از وزرای معاصر سید رضی رحمه الله میگوید: «خدای تعالی، نوزادی به سید رضی كرامت فرمود. من هزار دینار در طبقی گذاشتم و به رسم هدیه و چشم روشنی برای او فرستادم. رضی آن وجه را رد كرد و گفت: وزیر میداند كه من از هیچ كس چیزی قبول نمیكنم. بار دیگر آن طبق را فرستادم و گفتم: این وجه برای آن مولود است، دخلی به شما ندارد. باز پس فرستاد و گفت: كودكان ما نیز چیزی از كسی قبول نمیكنند. بار سوم فرستادم و گفتم: این مبلغ را به قابله بدهید. این بار نیز باز گردانید و گفت: وزیر میداند كه زنان ما را زنان بیگانه قابلگی نمیكنند، بلكه قابله ایشان از زنان خود ما هستند و اینان نیز چیزی از كسی نمیپذیرند. برای بار چهارم آن مبلغ را فرستادم و گفتم: این مبلغ از آنِ طلّابی باشد كه در خدمت شما درس میخوانند. سید رضی فرمود: طلّاب همه حاضرند، هر كس هر قدر میخواهد، بردارد. آن گاه یكی از طلّاب برخاست و یك دینار را برداشت و گفت: دیشب برای روغن چراغ احتیاج پیدا كردم و كلید درِ خزانه شما كه وقف بر طلّاب است، نبود. از این رو، از بقّال نسیه روغن چراغ گرفتم. اكنون این دینار را برداشتم تا قرض خود را ادا كنم... و سرانجام آن طبق دینار را رد كردند و نپذیرفتند.» (4)
بعد از این قضیه سید دستور داد به عدد طلّاب كلید مخزن وجوهات تهیه شود. (5)
4. منبر برای خدا
در یكی از سالها مردِ نیكوكاری از محدّث قمی خواهش میكند كه قبول كند بانی مجلس محدّث شود و تعهد میكند كه مبلغ پنجاه دینار عراقی به ایشان تقدیم كند - در آن موقع هزینه محدث در هر ماه سه دینار بوده است - محدّث قمی میگوید: من برای امام حسین علیه السلام منبر میروم، نه برای دیگری. و آن وجه را نپذیرفت. (6)
5. شیر در همه جا شیر است
«... سید جمال الدین از نشر دعوت خویش دست بر نداشت، با اینكه همه قدرتهای انگلیسی و مصری آن روز علیه او بسیج شده بودند. كار به جایی رسید كه خدیو توفیق نسبت به او خیانت و حیله روا داشت و دستور داد او را از مصر تبعید كنند. شب هنگام، وقتی كه سید به خانه میرفت، قوای پلیس ریخت و او را به ایستگاه راه آهن قاهره برد و با قطار به سوئیس روانه كرد. سید در آن حال هیچ چیز با خود نداشت، نه هزینهای و نه زاد و توشه ای. كُنسول ایران چگونگی [وضع] او را دید و خواست مبلغی به او بدهد، سید نگرفت و گفت: برای خود نگاه دارید، شما به آن نیازمندترید. شیر هر جا برود، شكارِ خویش را بیابد... .» (7)
6. تعظیم موریانهها در برابر آیات قرآن
خبرگزاری فارس اعلام كرد: در سومین نمایشگاه قرآن كریم استان كرمان، دو جلد قرآن خطی نفیس به نمایش گذاشته شده است كه موریانهها دور تا دور آیات آنها را خورده اند. اما به حریم آیات وارد نشده اند. این دو جلد قرآن كه در حدود 110 سال پیش توسط فردی به نام «غلامحسین شریف» كتابت شده اند، در سال 1377 در مسجد ملاحسین در خیابان دكتر شریعتی شهر كرمان كشف شدهاند. آیات این دو كتاب كاملاً سالم مانده است و موریانهها حتی از حریم مستطیل شكل آیات نیز تجاوز نكردهاند. (8)
- پاورقــــــــــــــــــــی
1) بیدارگران اقالیم قبله، محمد رضا حكیمی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 218؛ فوائد الرضویه، ص 609.
2) سعدی.
3) جوامع الحكایات، ص 251، به نقل از ستارههای فضیلت، محمد باقر مدرّس، نشر اوحدی، اوّل، 1374، ج 4، صص 41 - 42.
4) بیدارگران اقالیم قبله، صص 221 - 222؛ سیمای فرزانگان، ص 402؛ قصص العلماء، صص 411 - 412.
5) ریحانة الادب، میرزا محمد علی مدرّس، تبریز، ج 3، ص 122.
6) حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، علی دوانی، دار الكتب الاسلامیة، 1366 ق، صص 46 - 47؛ سیمای فرزانگان، ص 408.
7) بیدارگران اقالیم قبله، صص 13 - 14؛ سیمای فرزانگان، ص 411.
8) روزنامه سبزه واران، كرمان، چهارشنبه 27 مهر 1384، شماره 363، ص 2.