آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 22/6/1386 ایراد فرمودند.
* * *
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
والصلاة و السلام علی سیدالانبیاء و المرسلین، حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد، و علی اله الطیبین الطاهرین المعصومین.
شاید در عرف ما مناجات، مراسمی باشد كه سحرهای ماه رمضان در بلندگوها یا در مأذنهها، كسانی با صدای بلند، اشعار و دعاهایی میخوانند؛ ولی این كیفیتها منظور نیست. كلمه مناجات كه با كلمه نجوا هم خانواده است، در اصل لغت به معنای در گوشی گفتن، راز گفتن و خصوصی صحبت كردن است. بعضی اصل مناجات را رازگویی قرار داده اند. بعضی روی خلوت بودنش تكیه كرده اند و گفته اند اصل معنا همان در خلوت بودن و خصوصی بودن صحبت است. اما وقتی در میان جمعی دونفر میخواهند خصوصی صحبت كنند كه دیگری نشنود، ناچار آرام صحبت میكنند؛ پس آرام صحبت كردن یا سرّی صحبت كردن، اصل مناجات نیست. اصلش این است كه گفتگو خصوصی باشد كه از یك طرف لازمهاش در خلوت بودن است، و از یك طرف آهسته صحبت كردن.
مناجات خواندن یا مناجات كردن؟
بنابراین مناجات با آهسته صحبت كردن بیشتر مناسبت دارد تا فریاد كشیدن و آواز خواندن. آنها خواندن مناجات است نه مناجات كردن. مثل اینكه دعاهایی كه میخوانیم دعا كردن نیست؛ بیشتر خواندن دعاست. یعنی دعایی است كه پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام و اولیاء خدا آن دعا را در یك موقعیت خاصی گفته اند و ما آن را میخوانیم و غالباً به صورت حكایت است و قصد انشاء در بسیاری از موارد نیست. بسیارند كسانی كه دعا میكنند یا اصلاً معنیاش را نمیدانند یا توجه به معنایش ندارند. یعنی دعا میخوانند؛ نمیشود گفت دعا میكنند. مناجاتها هم كه بلند خوانده میشود و گاهی به معنایش توجهی نیست، مناجات كردن نیست؛ این مناجات نامه خواندن است.
مناجات با...؟
مناجات میتواند بین دو انسان، بین انسان و خدا و میتواند بین خدا و انسان باشد. در قرآن شریف آیاتی داریم مربوط به در گوشی گفتن مردم با همدیگر. زمانی كسانی برای اینكه خودشان را نزدیك به پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله نشان بدهند، برای خودشان یك تعینی قائل بودند، میآمدند نزدیك به پیغمبر مینشستند تا خصوصی با پیغمبر اكرم صحبت كنند. كسانی هم بودند كه ایمان واقعی نداشتند یا منافق بودند میخواستند حرفهایی بزنند كه سایر مؤمنین اطلاع نداشته باشند. گاهی هم علیه مؤمنین توطئههایی میكردند. آنها هم آرام صحبت میكردند تا دیگران نشنوند، مؤمنان هم از این در گوشی گفتنها ناراحت میشدند. در آن موردی كه میخواستند با پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله خصوصی صحبت كنند، آیهای نازل شد: كسانی كه میخواهند با پیغمبر در گوشی صحبت كنند، باید صدقهای بدهند. آن وقت اجازه داده میشود كه با پیغمبر صحبت كنند؛ «فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْواكُمْ صَدَقَةً» (1) اما هیچ كس جز امیر المؤمنین علیه السلام به این آیه عمل نكرد.
در روایتی دارد كه ایشان یك دینار طلا داشتند، آن را تبدیل كردند به چند درهم نقره، و همه آنها را برای صحبتهای خصوصی با پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله به عنوان صدقه دادند؛ اما بعد از آن هیچ كس دیگر صحبت خصوصی با پیغمبر را درخواست نكرد، بعد آیه نسخ این حكم نازل شد. حالا كه ابا دارید از این كه صدقهای بپردازید، دیگر نمیخواهد صدقه بدهید؛ تكلیف از شما برداشته شد (2) .
در روایات شیعه و سنی وارد شده كه یكی از ویژگیهای امیرالمؤمنین علیه السلام این است كه تنها كسی است كه به این آیه شریفه عمل كردند، نه قبل از ایشان و نه بعد از ایشان كسی عمل نكرد و نخواهد كرد. در مورد آن در گوشیها و صحبتهای خصوصی هم كه افراد میكردند و موجب حزن مؤمنین میشد و گاهی میخواستند توطئه بكنند، آیهای نازل شد كه «فَلا تَتَناجَوْا بِالاِْثْمِ وَالْعُدْوانِ» (3) ؛ اگر صحبت خصوصی میكنید حتما در مورد كارهای خیر یا برای كار خیری باشد كه میخواهید دیگران متوجه نشوند. یعنی در گوشی گفتن فی حدّ نفسه در میان جمع، منفی است، خلاف ادب است، مگر ضرورتی باشد. اصل این است كه در میان جمع، كسی در گوشی صحبت نكند تا موجب توهّم نشود.
مناجات انسان با خدا
گاهی انسان یك حالی پیدا میكند كه میخواهد با خدا بلند صحبت كند، و گاهی نه، حالش جوری اقتضاء میكند كه آرام و خصوصی صحبت كند. مثلا آدم وقتی میخواهد به گناهان خودش اعتراف كند، به طور قاعده دوست ندارد دیگران متوجه شوند. گفتگوهای دیگری هم هست كه ناشی از شدت محبّت است، گفتگوهای محبّت آمیز هم طبعش این نیست كه بلند میان مردم داد كشیده بشود. این گفتگو، گفتگویی خصوصی است. «میان عاشق و معشوق رمزی است» اینجا هم جای مناجات است.
تفاوت نجوا با ندا
اما گاهی اقتضاء میكند كه آدم در یك گرفتاری و ناراحتی خدا را صدا بزند، كانّه از خدا دوریم! صدا میكنیم كه خدا یا كجایی به داد من برس؛ اینجا ندا میكند، جامع هر دویش دعاست، چه به صورت بلند باشد و چه به صورت آهسته، خصوصی باشد یا عمومی، همهاش دعا هست. اما در موردی كه آدم خودش را در حالت دوری تصور میكند آنجا ندا هست. در مناجات شعبانیه میگوید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیتُكَ»؛ وقتی نداء میكنم، فریاد میزنم، به فریاد من توجه كن. روایتی هم هست كه حضرت موسی علیه السلام از خدای متعال سؤال كرد: «أَ بَعِیدٌ أَنْتَ مِنِّی فَأُنَادِیكَام قَرِیبٌ فَأُنَاجِیكَ فَأَوْحَی اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَیهِ أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَكَرَنِی...» (4) ؛ خدایا نزدیك هستی تا در گوشی با تو صحبت كنم، یا دور تا فریاد بزنم. خطاب شد كه من از همه به تو نزدیك ترم.
سحر و مناجات
اصل مناجات در روایات مورد تأكید قرار گرفته است به خصوص در ماه رمضان. روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده كه خطاب به روزه دار فرمودند: «اَیهَا الصَّائِمُ فَاِنَّكَ فی شَهْرِ صِیامِكَ مَفْرُوضٌ...» تا فرمودند «وَ اَصْواتُكَ فیهِ مَسْمُوعَةٌ وَ مُناجاتُكَ فیهِ مَرْحُومَةٌ» (5) ؛ در این ماه صداهای تو شنیده میشود. گاهی افراد در حدّی هستند كه حرفشان قابل اعتنا نیست، فرض كنید در مجلسی بچهای یا سفیهی، حرفی یا دادی بزند، خُب كسی توجه نمیكند، اینجا میگویند این، صوت مسموعی ندارد، گوش به حرفش نمیدهند. پناه میبریم به زمانی كه انسان در مقابل خدای متعال به یك حالی بیفتد كه خدا به او اعتنا نكند، هر چه داد هم بزند، مورد توجه قرار نگیرد. ولی گاهی است كه خدای متعال در یك شرایط خاصی یك اذن عامی میدهد یا به خصوص مردم را دعوت میكند كه بیایید حرف بزنید، من میشنوم، توجه میكنم. این مضمون در دعاها زیاد وارد شده كه گاهی گناهان انسان موجب میشود صدایش شنیده نشود، خدا توجهی به حرفش نكند. آن وقت از خدا میخواهد كه این حجاب گناه را از میان بردارد. ماه رمضان، ماهی است كه صداها شنیده میشود، خدا به بندگانش توجه میكند، هر قدر هم شایستگی نداشته و آلوده باشند، در عین حال خدا از فضل و كرم خودش صدای آنها را مورد توجه قرار میدهد.»وَ مُناجاتُكَ فیهِ مَرْحُومَةٌ»؛ مناجاتی كه انسان میكند در این ماه با رحمت الهی مواجه میشود.
در اوقات دیگر هم غیر از ماه رمضان وقت سحر خیلی سفارش به مناجات شده است. در نیمه شب، موقعی كه چشمها خواب است و صداها خاموش، اگر به خدای متعال توجه پیدا كنیم و با او صحبت كنیم خدای متعال میفرماید: «لبیك.» كسی كه در نیمه شب با خدا مناجات كند، «أَثْبَتَ اللَّهُ النُّورَ فِی قَلْبِهِ» (6) . خدا نور را در دلش ثابت میدارد. دلش ظلمانی نمیشود.
نجوای با محبوب
به طور طبیعی هر كسی دوست دارد با اشخاص بزرگ مخصوصاً اشخاصی كه دوستشان دارد صحبت خصوصی داشته باشد یا اگر رابطه عاطفی بین دو نفر باشد، خیلی دلش میخواهد كه تنهایی و خصوصی با او صحبت كند، هر چند چیزی هم از او نخواهد. همین صحبت كردن با او موضوعیت دارد. به طور طبیعی مؤمن و كسی كه عظمت خدا را درك میكند، نعمتهای خدا را میشناسد و میداند كه چقدر به او رأفت و رحمت دارد، باید دلش بخواهد با خدا صحبت كند. ولی متأسفانه بسیاری از اوقات ارادهای در آدم پیدا نمیشود و چندان علاقهای ندارد كه جای خلوتی برود و با خدا صحبت كند. در ماه مبارك رمضان كه بهار دعا و مناجات است - بنده خودم را عرض میكنم - اگر یك دعای افتتاحی، دعای ابوحمزهای میخوانیم برای خالی نبودن عریضه است تا ثوابی ببریم. اما اینكه آدم علاقه داشته باشد كه بنشیند با خدا درد دل كند و خصوصی صحبت كند، این حال همیشه پیدا نمیشود. اگر الان به شما بگویند كه هر كدام از آقایان، مایل هستند یك وقت خصوصی، پنج دقیقه، بروند تهران با مقام معظم رهبری خصوصی صحبت كنند، كیست كه داوطلب نشود؟ همه داوطلب میشوند، مسابقه میگذارند. چرا؟ او شخصیت عظیمی است، دوست داشتنی است. آدم كسی را كه دوست دارد دلش میخواهد با او صحبت كند، حالا ضمناً اگر یك درخواستی هم داشت عرض میكند؛ درخواستی هم نداشت، همین صحبت كردن برایش مطلوبیت دارد. چرا ما با خدا این گونه نیستیم؟ با اینكه خدا خودش دعوت میكند كه بیایید، با من خصوصی صحبت كنید، من فوری جوابتان را میدهم. وقتی نیمه شب بنده میگوید «یارب»، خدا میگوید «لَبَّیكَ عَبْدِی سَلْنِی أُعْطِكَ وَ تَوَكَّلَ عَلَی أَكْفِك» (7) ؛ از من درخواست كن تا به تو بدهم، بر من توكل كن تا كفایتت كنم. خب انسان یك چنین خدایی داشته باشد، او هم دعوت میكند، آن وقت ما ناز بكنیم و نرویم، خواب را ترجیح بدهیم. چرا؟ مسلّماً آفتی در ما است، ایمان این را اقتضاء نمیكند.
چرا از مناجات لذت نمیبریم؟
چه چیز موجب میشود كه انسان دوست نداشته باشد با خدا مناجات كند؟ خدا خیلی جاها خودش فرموده كه اگر كسانی، بعضی از ویژگیها را داشته باشد، من شیرینی مناجاتم را از كام آنها برمی دارم، «لَا أُذِیقُهُ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِی» (8) ؛ روایتی از پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله است كه میفرمایند: «قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِذَا عَلِمْتُ أَنَّ الْغَالِبَ عَلَی عَبْدِی الِاشْتِغَالَ بِی نَقَلْتُ شَهْوَتَهُ فِی مَسْأَلَتِی وَ مُنَاجَاتِی» (9) ؛ خدا میفرماید كه اگر دیدم كه بندهام اغلب اوقاتش را صرف من میكند، به فكر من است، یعنی به فكر این است كه چه تكلیفی دارد تا انجام بدهد، یا از چه نهی شده است كه اجتناب كند - ممكن است لحظات و ساعاتی رفتارهای نامناسبی هم داشته باشد - تمایلات او را سوق میدهم به طرف گفتگو و مناجات با خودم. به جای اینكه تمایل به امور پست وحیوانی داشته باشد، اصلا علاقهاش به این جهت میشود كه با خدا صحبت كند. این لطفی است كه خدا به او میكند. اگر كسانی باشند كه بیشتر اوقات یا خدای نكرده همه اوقاتشان، فكر لذائذ دنیا باشند، فكر این هستند كه چه غذایی لذیذتر است، چه جایی مناسبتر است، چه لباسی زیباتر، چه فیلمی لذتبخشتر است، مجالست با چه كسی شیرینتر است، چه پست و مقامی میتوانند به دست بیاورند، خدا هم اجازه نمیدهد كه با او مناجات كنند.
دوستان من را با دنیا چه كار؟!
خدای متعال به حضرت داودعلیه السلام وحی فرمود: «مَا لِأَوْلِیائِی وَ الْهَمَّ بِالدُّنْیا» (10) ؛ دوستان من را با فكر دنیا چه كار؟ چرا كسانی كه ادّعای دوستی من میكنند، همّ و غمّشان به امور دنیا تعلّق میگیرد؟ نیازهایشان را من برطرف میكنم، چرا آنها غصّهاش را میخورند؟ «إِنَّ الْهَمَّ یذْهِبُ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی مِنْ قُلُوبِهِم»؛ همّ و غمّ دنیا حلاوت مناجات من را از دل آنها سلب خواهد كرد. اگر گاهی هم موفق شوند با حال كسالت دعای ابوحمزهای بخوانند، حلاوتی درك نمیكنند، دعایی میخوانند برای اینكه ثوابی ببرند. حداكثر به امید اینكه گناهشان آمرزیده شود. امّا اینكه لذّت ببرند و دنبال این بگردند تا فرصت مناجات پیدا كنند موفق نخواهند شد. روایت دیگری هست كه برای ما كوبندهتر هست! از احادیث قدسیه است كه ناقلش حضرت صادق علیه السلام است. فرمود: «أَوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَعلیه السلام لَا تَجْعَلْ بَینِی وَ بَینَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیا فَیصُدَّكَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِی الْمُرِیدِین» (11) ؛ خدای متعال به حضرت داود! وحی كرد: یا داود! میان من و خودت عالِم دنیازده را واسطه قرار نده. [كسی كه شیفته دنیاست، ولو عالِم باشد، مقامات علمی بالا هم داشته باشد،] تو را از راه مُحبتم باز میدارد؛ زیرا چنین عالمی راهزن [دلهای] بندگان مُرید من است. بندگانی كه میخواهند به طرف من بیایند، راهنما میخواهند. خیال میكنند چون این عالِم است میتواند راهنمایشان باشد، اما خبر ندارند كه این دزدی است كه با چراغ آمده. بعد میفرماید: عقوبتی كه برای اینها در نظر گرفتم، كم ترینش این است كه حلاوت مناجاتم را از دل آنها برمی دارم. عالِم دنیازده، شیرینی مناجات خدا را درك نمیكند و طبعاً نمیتواند دیگران را به سوی خدا راهنمایی كند. سخن آخر اینكه ما اگر خودمان لیاقتی نداریم، به گدایی درِ خانه اهل بیت و به بركت شفاعت آنها، مورد عنایت الهی قرار بگیریم تا حال مناجاتی، حال توبهای، حال عبادتی پیدا كنیم و آلودگیهایمان شسته شود، انشاءالله.
- پاورقــــــــــــــــــــی
1) مجادله/ 12.
2) ر. ك: بحار الانوار، ج 30، ص 376.
3) مجادله/ 9.
4) وسائل الشیعه، ج 1، ص 376.
5) فضائل الأشهر الثلاثه، ص 107.
6) مستدرك الوسائل، ج 5، ص 207.
7) مستدرك الوسائل، ج 5، ص 207، روایت 5708.
8) مستدرك الوسائل، ج 12، ص 36.
9) بحار الانوار، ج 90، ص 162.
10) بحار الانوار، ج 79، ص 143.
11) الكافی، ج 1، ص 46.