شناخت كوتاهی از زندگی امام باقرعلیه السلام
حضرت محمد باقرعلیه السلام در سال 57 هجری در «مدینه» چشم به جهان گشود. نامش محمد و كنیهاش ابوجعفر است و بسیاری از القاب وی اشاره به مقام علمی و معنوی ایشان دارد. این القاب عبارت اند از:
1. باقر، یعنی شكافنده علوم. در علت نامگذاری به آن میخوانیم: «لُقِّبَ بِهِ لِاَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ وَعَرَفَ اَصْلَهُ وَاسْتَنْبَطَ فَرْعَهُ وَ تَوَسَّعَ فیهِ وَ التَّبَقُّرُ التَّوَسُّعُ؛ (1) [حضرت باقرعلیه السلام] به لقب باقر یاد شده است؛ چون علم را شكافت و پایه علم را شناخت و فرع آن را استنباط كرد و در آن توسعه داد و تَبَقّر [به معنای] توسعه دادن است.»
درباره معنای باقر احتمال دیگری نیز ذكر شده و آن اینكه «لُقِّبَ بِهِ لِكَثْرَةِ سُجُودِهِ فَقَدْ بَقَّرَ جَبْهَتَهُای فَتَحَها وَوَسَعَها؛ (2) به او باقر گفته شده، برای زیادی سجده هایش و باز شدن و توسعه پیشانی اش.»
2. الشبیه، چون شبیه جدّش رسول خداصلی الله علیه وآله بود. (3)
3. الامین؛ 4. هادی؛ 5. صابر؛ 6. شاهد. (4) معنای هر یك از القاب مذكوره روشن است.
پدر آن حضرت، علی بن الحسین علیهما السلام و مادر گرامیاش، «ام عبداللَّه، دختر امام حسن مجتبی علیه السلام میباشد و از این جهت او اولین فردی است كه هم از نظر پدر و هم از طرف مادر، فاطمی و علوی بوده است؛ لذا درباره آن حضرت گفته اند: «عَلَوِی مِنْ عَلَوِیینِ وَ فاطِمِی مِنْ فاطِمِیینِ وَ هاشِمِی مِنْ هاشِمِیینِ.»
خلفای معاصر حضرت عبارت اند از: 1. ولید بن عبدالملك (86 - 96) ؛ 2. سلیمان بن عبدالملك (96 - 99) ؛ 3. عمربن عبدالعزیر (99 - 101) ؛ 4. یزید بن عبدالملك (101 - 105) ؛ 5. هشام بن عبدالملك (105 - 125) .
مقام علمی حضرت از دیدگاه دیگران
مقام علمی حضرت باقرعلیه السلام آن قدر عظیم و بلند مرتبه است كه خیلی از مخالفان او نیز به این امر اعتراف و اقرار دارند و دانشمندان فراوانی نیز به این امر اعتراف كرده اند كه به نمونههایی اشاره میشود:
1. ابن حجر هیثمی میگوید: «محمد باقرعلیه السلام به اندازهای گنجهای پنهان معارف و دانشها را آشكار ساخته، حقایق و حكمتها و لطایف دانشها را بیان كرده كه جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جا است كه وی را شكافنده و جامع علوم و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند.» (5)
2. ابرش كلبی به هشام با اشاره به امام باقرعلیه السلام گفت: «اِنَّ هَذا اَعْلَمُ اَهْلِ الْاَرْضِ بِما فِی السَّماءِ وَالْاَرْضِ فَهَذا وَلَدُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله؛ به راستی این مرد (محمد باقرعلیه السلام) داناترین مرد روی زمین است نسبت به آنچه در آسمانها و زمین میباشد. این فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله است.» (6)
3. عبداللَّه بن عطاء مكی میگوید: «من هرگز دانشمندان [اسلامی] را نزد هیچ كس به اندازه مجلس محمد بن علی علیهما السلام، [از نظر علمی] حقیر و كوچك ندیدم. من «حكم بن عتیبه» را كه در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم كه در خدمت امام باقرعلیه السلام مانند كودكی در برابر استادش [زانوی ادب بر زمین زده، شیفته او گردیده] بود.» (7)
و خود حكم بن عتیبه درباره قول خداوند كه میفرماید: «اِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ» (8) میگوید: «وَاللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِّی مِنْهُمْ؛ (9) به خدا سوگند! محمد بن علی (امام باقرعلیه السلام) جزء آنهاست.»
4. هشام بن عبدالملك با آنكه از دشمنان سرسخت حضرت بود، خطاب به آن حضرت گفت: «لا تَزالُ الْعَرَبُ وَ الْعَجَمُ یسُودُها قُرَیشٌ مادامَ فیهِمْ مِثْلُكَ؛ (10) تا زمانی كه مثل تو [در علم و مقام] وجود داشته باشد، قریش بر عرب و عجم آقایی میكند.»
5. قتادة بن دعامه بصری، یكی از علمای عامه، خطاب به آن حضرت چنین گفت: «من در محضر فقها و در محضر ابن عباس زیاد نشستهام؛ ولی هیچ جا قلبم مضطرب نشد، جز زمانی كه در محضر شما نشستم.» (11)
6. شمس الدین محمد بن طولون میگوید: ابو جعفر محمد بن زین العابدین... ، ملقب به باقرعلیه السلام... عالم و آقا و بزرگوار بود. او را باقر نامیده اند، چون در علم توسعه ایجاد كرد.» (12)
7. محمد بن طلحه شافعی میگوید: «او باقر العلم و شكافنده علوم است و جامع و نشر دهنده و بلند كننده پرچم آن است.» (13)
8. ابن ابی الحدید میگوید: «كانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی... سَیدُ فُقَهاءِ الْحِجازِ وَ مِنْ اِبْنِهِ جَعْفَرٍ تَعَلَّمَ النَّاسُ الْفِقْهَ؛ (14) محمد بن علی علیهما السلام آقای فقهای حجاز بود، و از او و فرزندش، مردم علم فقه را آموختند.»
9. احمد بن یوسف دمشقی میگوید: «منبع فضائل و افتخارات، امام محمد بن علی باقرعلیه السلام است. او را باقر نامیده اند، چون علم را میشكافد و گفته شده این لقب از كلام رسول خداصلی الله علیه وآله گرفته شده كه جابر بن عبداللَّه انصاری میگوید: پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: در آینده، فرزندی از فرزندان حسنم را میبینی كه همنام من است و علم را میشكافد، شكافتنی. هر گاه او را دیدی، سلام مرا به او برسان!» (15)
10. ابن خلكان میگوید: ابو جعفر محمد بن علی... یكی از امامان دوازده گانه است و «كانَ الْباقِرُ عالِماً سَیداً كَبیراً؛ (16) امام باقرعلیه السلام دانشمند و سرور و بزرگوار بوده است.»
شكافنده علوم
لقب باقر و شكافنده علوم توسط پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله به حضرت باقرعلیه السلام داده شده است. این مطلب در روایات بسیاری از طریق شیعه و سنی نقل شده است؛ در منابع شیعه در كتابهایی مانند: بحار الانوار، رجال كشی، كشف الغمة، امالی صدوق، امالی شیخ طوسی، اختصاص مفید، عیون الاخبار. و در منابع اهل سنت در كتابهای: مرآة الزمان فی تواریخ الاعیان (ج 5، ص 78) ، تاریخ ابن عساكر، غایة الاختصار (ص 64) ، تذكرة الخواص ابن جوزی (ص 337) .
جابر بن عبداللَّه انصاری میگوید: روزی پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله به من فرمود: «بعد از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید كه همنام من و شبیه من است «وَیبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً؛ علم را میشكافد، شكافتنی [و او درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود] .»
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله زمانی این پیشگویی را كرد كه هنوز حضرت باقرعلیه السلام چشم به جهان نگشوده بود. سالها گذشت تا دوران امامت حضرت سجادعلیه السلام فرا رسید. روزی جابر از كوچههای مدینه میگذشت، چشمش به حضرت باقرعلیه السلام افتاد. دید درست قیافه و شمایل پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله را دارد. پرسید: اسم تو چیست؟ گفت: محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام. آن گاه جابر بر پیشانی او بوسه زد و گفت: پدر و مادرم فدایت باد! پدرت، رسول خداصلی الله علیه وآله به تو سلام رسانده است. حضرت باقرعلیه السلام فرمود: «وَعَلی رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ؛ و سلام بر رسول خداصلی الله علیه وآله باد!»
از این تاریخ به بعد، جابر هر روز، دو نوبت به دیدار او میشتافت و مرتب به او میگفت: یا باقر! یا باقر! برخی نادانان میگفتند: جابر هزیان میگوید؛ ولی او میگفت: به خدا قسم!هزیان نمیگویم. این چیزی است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله به من خبر داده است. (17)
در نتیجه، میتوان گفت بین مورخین از مسلّمات است كه لقب باقر و شكافنده علوم توسط پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله به آن حضرت داده شده است. (18)
پایهگذاری نهضت علمی
از مهمترین امتیازات امام باقرعلیه السلام كه زمان، زمینه آن را فراهم كرد، این است كه حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگی و نهضت علمی شیعه و بلكه اسلام شمرده میشود. هر چند معارف اسلامی و تشیع به دست فرزندش امام صادق علیه السلام انتشار و توسعه یافت و به اوج خود رسید؛ ولی پایه گذاری و تأسیس آن با دست با كفایت امام باقرعلیه السلام بود.
در دوران امام باقر علیه السلام دولت بنی امیه رو به زوال بود و مردم نیز به شدت از آنها تنفر پیدا كرده بودند و وجود فردی همچون عمر بن عبدالعزیز (كه خدمت بزرگی به علم و تشیع نمود و ضربه كاری را به پیكر بنی امیه وارد كرد) و اختلاف شدیدی كه در مملكت اسلامی به وجود آمده بود و در هر گوشه و كناری انقلابی به وقوع پیوسته بود و خلفا به سرعت تغییر میكردند - به گونهای كه در نوزده سال امامت حضرت باقرعلیه السلام پنج خلیفه روی كار آمدند: ولید بن عبد الملك، سلیمان بن عبد الملك، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبد الملك، هشام بن عبدالملك - عواملی بود كه زمینه و فرصت مناسبی برای نهضت علمی آن حضرت فراهم ساخت.
همچنان كه میدانیم تا زمان عمر بن عبدالعزیز نقل حدیث ممنوع بود و این سنّت سیئه توسط خلفای قبلی بنیانگذاری شده بود كه بر اساس آن، گنجینههای علمی به یاد مانده از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله سوزانده شد و یا زیر خاك از بین رفت و یا در سینههای راویان باقی ماند و نقل آنها به عنوان آرزویی به گور برده شد و ضرر و زیانهای جبران ناپذیری بر پیكر احادیث اسلامی وارد آمد و از آن زمان بود كه كم كم بازار جعل و تحریف احادیث نیز گرم شد.
این وضع تا اواخر قرن اول هجری ادامه یافت؛ یعنی تا زمان به خلافت رسیدن عمربن عبدالعزیز (99 - 101) . وی با یك اقدام خردمندانه این بدعت شوم را برداشت و مردم را به نقل و تدوین حدیث تشویق كرد و طی بخشنامهای چنین نوشت: «اُنْظُرُوا حَدیثَ رَسُولِ اللَّهِ فَاكْتُبُوهُ فَاِنّی خِفْتُ دُرُوسَ الْعِلْمِ وَذِهابَ اَهْلِهِ؛ (19) احادیث رسول خداصلی الله علیه وآله را مورد توجه قرار داده [و جمع آوری كرده] ، بنویسید؛ زیرا بیم آن دارم كه دانشمندان و اهل حدیث از دنیا بروند و علم مندرس [و چراغ آن خاموش] گردد.»
امام باقرعلیه السلام از این فرصت پیش آمده، به احسن وجه بهره و استفاده برده، شاگردان فراوان تربیت كرد و علوم بی شماری را به آنها تعلیم داد كه در بخشهای بعدی به آنها اشاره میشود. در اینجا به یك مسئله تاریخی اشاره میكنیم:
بنیانگذاران علوم اسلامی
با ممنوعیت نقل و تدوین حدیث توسط خلفا و ادامه آن تا زمان عمربن عبدالعزیز، این بحث مطرح میشود كه اولین كسی كه كتاب حدیثی و فقهی نوشت، چه كسی بود؟
در این بخش، اهل سنت (با اینكه خلفای آنان نقل و تدوین حدیث را ممنوع كرده بودند) تلاش دارند كه خود را جلودار حدیث و فقه جلوه دهند. جلال الدین سیوطی كه اصرار دارد پایه گذاران علوم اسلامی را جمعی از اهل تسنن معرفی كند، میگوید: «نخستین كسی كه در فقه كتاب نوشت، ابوحنیفه بود.» (20)
و برخی از خودیها نیز نوشته اند كه: «نخستین كسی كه به امر عمر بن عبدالعزیز احادیث را جمع كرد، محمد بن مسلم بن شهاب زهری بود.» (21)
فعلاً به این نكته كاری نداریم كه امثال زهری روایات تحریف شده را جمع آوری نموده و از روایاتی كه به نحوی به نفع اهل بیت علیهم السلام و شیعه بوده، خود داری كرده است؛ اما این نكته را میخواهیم روشن كنیم كه پایه گذار تمام علوم، امامان شیعه و شیعیان بوده اند؛ هر چند دستگاه استبداد حاكم مانع از انتشار و مطرح شدن آن گشته است. شواهد فراوانی نیز بر این ادعا وجود دارد:
الف. اعترافات ابن ابی الحدید
ابن ابی الحدید با صراحت میگوید كه تمام علوم ریشهاش به امیرمؤمنان علیه السلام بر میگردد؛ برای اینكه در علم كلام، بزرگ معتزله واصل بن عطاء است كه شاگرد ابی هاشم عبدالله بن محمد حنفیه بوده و ابوهاشم شاگرد پدرش، و پدرش (محمد حنفیه) شاگر پدرش علی علیه السلام بوده است. اما اشعریها، در علم كلام منتسب به ابی الحسن علی بن [اسماعیل بن] ابی بشرالاشعری هستند و او شاگرد ابوعلی جبائی است و ابوعلی خود یكی از بزرگان معتزله است. پس اشعریها سرانجام به معتزله میرسند و چنان كه گفته شد، معتزله نیز معلم معلمشان علی بن ابی طالب علیهما السلام است. (22)
امامیه و زیدیه نیز در كلام هر چه دارند، از علی علیه السلام دارند. اما در علم فقه، تمام فقهای عالم اسلام (مذاهب اربعه) عیال و جیره خوار علی علیه السلام هستند؛ چرا كه شاگردان ابوحنیفه همچون ابی یوسف و محمد، فقه را از او گرفته اند و شافعی نیز شاگرد محمد بن حسن بوده و فقهش به ابوحنیفه بر میگردد و اما احمد حنبل كه شاگرد شافعی است، او هم به ابوحنیفه بر میگردد و ابوحنیفه شاگرد جعفر بن محمدعلیهما السلام است و جعفر (امام صادق علیه السلام) از پدرش محمد (امام باقرعلیه السلام) علوم را فرا گرفته و سرانجام امر به علی علیه السلام ختم میشود. اما مالك شاگرد ربیعة الرأی و او شاگرد عَكرَمه، شاگرد عبدالله بن عباس و او نیز شاگرد علی علیه السلام بوده و میتوان از طریق شافعی او را شاگرد علی علیه السلام تلقی كرد.
و اما فقه شیعه كه برگشت به علی علیه السلام دارد، روشن است و علوم صحابه از عمر و عبد الله بن عباس... همه به علی علیه السلام بر میگردد.
علم تفسیر نیز مستقیماً از او و یا شاگردش عبدالله بن عباس گرفته شده است.
و علوم طریقت [و عرفان] نیز به او ختم میشود؛ چرا كه ارباب این فن در تمام بلاد اسلامی خود را به او منتسب میدانند و به این مسئله، شبلی، جنید بغدادی، سری مقطی، ابو یزید بسطامی، ابو محفوظ معروف كرخی، و... اعتراف كرده اند. (23)
علم نحو و ادبیات را همه میدانند كه از ابداعات حضرت امیرعلیه السلام است. ابی الاسود دُوئلی از آن حضرت، اصولش را آموخت (24) و ما اضافه كنیم كه خلیل بن احمد، پایه گذار علم «عروض»، معاذ بن مسلم بن ابی سارة كوفی، پایه گذار علم «صرف» و ابو عبداللَّه محمد بن عمران كاتب خراسانی (مرزبانی) یكی از پیشتازان علم بلاغت، از شیعیان و سرانجام از شاگردان علی علیه السلام هستند. (25)
ب. تدوین علوم
در بخش تدوین حدیث و علوم نیز شیعیان پیش قدم اند؛ چرا كه اولین كسی كه احادیث رسول خداصلی الله علیه وآله را جمع آوری كرد، امیرمؤمنان علی علیه السلام بود. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله احادیثی را املا كرد و علی علیه السلام آنها را نوشت و به صورت یك كتاب تدوین شده در آورد كه تمام حلال و حرام و احكام و سنن در آن جمع شده بود و از آن به نام «صحیفة الجامعة» یاد میشود (26) و كتاب دیگری به نام «صحیفة و كتاب الفرائض» دارد كه بخاری از آن حدیث نقل كرده و صدوق و شیخ طوسی و كلینی آن را در كتابهای خویش آورده اند. (27)
و همین طور ابورافع كتابی دارد به نام «السنن و الاحكام و القضایا» و سلمان فارسی كتابی دارد به نام «حدیث الجاثلیق رومی» و ابوذر كتابی دارد به نام «خطبه» (28) و همین طور عبداللَّه بن عباس كتابی در ثبت قضاوتهای امیرمؤمنان علیه السلام و كتابی در تفسیر دارد. (29)
و ابو رافع قبطی كتابی به نام «السنن و الاحكام و القضایا» و واضح بن نباتة نویسنده عهد نامه مالك اشتر و وصیت علی علیه السلام به محمد پسرش میباشد. ربیعة بن سمیع كتابی در زكات حیوانات و عبیداللَّه بن ابی رافع مدنی، كتابی در «قضایای امیرالمؤمنین علیه السلام» دارد و همین طور میثم تمار و زید بن وهب و سلیم بن قیس كتابهایی داشته اند (30) و در زمان امام سجادعلیه السلام نیز كتاب «صحیفه سجادیه» و رساله حقوق و كتابهایی توسط جابر بن یزید، زیاد بن منذر و... تدوین شده است. (31)
آیا با این وضع، میتوان ابوحنیفه را كه در سال 100 هجری متولد شده (یعنی شش سال بعد از شهادت امام سجادعلیه السلام) و 43 سال بعد از ولادت امام باقرعلیه السلام (در سال 150) از دنیا رفته است، بنیانگذار فقه دانست، با اینكه تمامی كتبی را كه نام بردیم، قبل از به دنیا آمدن ابوحنیفه تدوین شده است؟
جهاد علمی امام باقرعلیه السلام
برگردیم به بحث اصلی خویش كه حضرت باقرعلیه السلام از فرصت پیش آمده بیشترین بهره را برد و جهاد علمی خویش را آغاز كرد. جهاد علمی حضرت در سه بخش قابل تبیین است:
الف. تشویق به فراگیری علوم
پایه و اساس هر عمل و فعالیت و كاری، اندیشه سازی و سالم سازی فكر است. اگر بخواهد در جامعه، علم رواج پیدا كند، در گام اول باید درباره اهمیت فراگیری دانش، ارزش و عظمت علما، مراد از فراگیری علم، و آفات آن و... اندیشه سازی شود.
حضرت باقرعلیه السلام این گام اول را به خوبی با بیان احادیث برداشته و سخنان گهر بار و نورانی فراوانی در این زمینه بیان كرده است.
در مورد تشویق به فراگیری علم فرمود: «اَلْكَمالُ كُلُّ الْكَمالِ التَّفَقُّهُ فِی الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النَّائِبَةِ وَ تَقْدیرُ الْمَعیشَةِ؛ (32) كمال تمام كمال [در سه چیز] : فهمیدن دین، بردباری بر سختیها و اندازه گیری معیشت است.»
آن حضرت درباره روش فراگیری علوم از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله نقل فرمود: «اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مِفْتاحُهَا السُّؤالُ فَاسْئَلُوا یرْحَمُكُمُ اللَّهُ فَاِنَّهُ یؤْجَرُ فیهِ اَرْبَعَةٌ السَّائِلُ وَ الْمُعَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَالْمُجیبُ لَهُمْ؛ (33) علم گنجینههایی است و كلید آن پرسش است. پس سؤال كنید! خدا شما را مورد رحمتش قرار دهد؛ زیرا پرسش باعث میشود چهار كس اجر برد: پرسشگر، معلم، شنونده و كسی كه جواب میدهد.»
و در مورد جایگاه با ارزش علما و دانشمندان فرمود: «عالِمٌ ینْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ اَلْفِ عابِدٍ؛ (34) عالمی كه از علمش بهره برده شود، برتر از هزار عابد است.»
و فرمود: «وَاللَّهِ لَمَوْتُ عالِمٍ اَحَبُّ اِلی اِبْلیسَ مِنْ مَوْتِ سَبْعینَ عابِداً؛ (35) به خدا سوگند! مرگ یك عالم در نزد شیطان، محبوبتر از مرگ هفتاد عابد است.»
و درباره شرایط فراگیری علم و اخلاص و دنیاگریزی عالم فرمود: «اِنَّ الْفَقیهَ حَقَّ الْفَقیهِ الزَّاهِدُ فِی الدُّنْیا الرَّاغِبُ فِی الْآخِرَةِ الْمُتَمَسِّكُ بِسُنَّةِ النَّبِی؛ (36) فقیه حقیقی، فقیهی است كه زاهد [و گریزان از] دنیا باشد و مشتاق آخرت، و پیرو سنت نبی صلی الله علیه وآله.»
و نیز فرمود: «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیباهِی بِهِ الْعُلْماءَ اَوْ یمارِی بِهِ السُّفَهاءَ اَوْ یصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ اِلَیهِ فَلْیتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ، اِنَّ الرِّئاسَةَ لا تَصْلُحُ اِلاَّ لاَِهْلِها؛ (37) كسی كه علم را برای مباهات و بالیدن نزد علما یا مجادله نزد سفها و یا [راهیابی در دل مردم و] جلب توجه مردم به سوی او، فراگیرد، پس نشیمنگاه خود را آتش قرار دهد. به راستی ریاست جز برای اهلش شایسته نیست.»
و درباره احتیاط و توقف در شبهات فرمود: «اَلْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیرٌ مِنَ الْاِقْتِحامِ فِی الْهَلَكَةِ وَ تَرْكُكَ حَدیثاً لَمْ تُرْوِهِ خَیرٌ مِنْ رِوایتِكَ حَدِیثاً لَمْ تُحْصَهُ؛ (38) توقف در نزد شبهه بهتر از فرو رفتن در هلاكت است. رها كردن حدیثی كه روایت آن برایت ثابت نیست [و از همه جهت روشن نیست] ، بهتر است از آنكه حدیثی را كه بر آن احاطه نداری، روایت كنی.»
و فرمود: «ما عَلِمْتُمْ فَقُولُوا، وَمالَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا: اللَّهُ اَعْلَمُ اِنَّ الرَّجُلَ لَینْتَزِعُ الآْیةَ الْقُرْآنَ یخِرُّ فیها اَبْعَدَ ما بَینَ السَّماءِ وَالْاَرْضِ؛ (39) آنچه میدانید، بگویید و درباره آنچه نمیدانید، بگویید: خدا اعلم است. به راستی مرد آیهای از قرآن را بیرون میكشد [و به دلخواه معنی میكند و بر اثر آن] ، به فاصله دورتر از میان آسمان و زمین [سرنگون میگردد و یا] از معنای حقیقی دور میافتد.»
اینها هر كدام شاه كلیدی است برای راهنمایی علما كه چگونه در نقل روایات و علوم دقت داشته باشند.
آن حضرت درباره لزوم احتیاط كامل فرمود: «حَقُّ اللَّهِ عَلَی الْعِبادِ اَنْ یقُولُوا ما یعْلَمُونَ وَیقِفُوا عِنْدَ ما لا یعْلَمُونَ؛ (40) حق خدا بر بندگان [عالم] آن است كه هر چه میدانند، بگویند و در آنچه نمیدانند، دست نگه دارند.»
ب. نشر علوم
از نكاتی كه حضرت باقرعلیه السلام در مرحله اندیشه سازی بدان توجه داشته، توجه به نشر علوم و توسعه آن است. فقط فراگیری علوم كافی نیست؛ باید در راه نشر آن نیز سعی كرد. در این زمینه، حضرت سخنان نغز و دلكشی دارد كه فقط به نمونههایی اشاره میشود:
1.»مَنْ عَلَّمَ بابَ هُدی فَلَهُ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَلا ینْقُصُ اُولئِكَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَیئاً؛ (41) كسی كه باب هدایتی را تعلیم دهد، مانند اجر كسی را دارد كه به آن عمل كرده است و از پاداش عمل كنندگان كاسته نمیشود.»
2. در جای دیگر فرمود: «تَذاكُرُ الْعِلْمِ دِراسَةٌ وَالدِّراسَةُ صَلاةٌ حَسَنَةٌ؛ (42) مذاكره علمی، درس [و تعلیم] است و درس، نمازی است نیكو (پذیرفته شده) .»
3. و فرمود: «زَكاةُ الْعِلْمِ اَنْ تُعَلِّمَهُ عِبادَ اللَّهِ؛ (43) زكات علم آن است كه آن را به بندگان خدا تعلیم دهی.»
4. و فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اَحْیا الْعِلْمَ... اَنْ یذاكِرَ بِهِ اَهْلَ الدِّینِ وَ اَهْلَ الْوَرَعِ؛ (44) خدا رحمت كند بندهای را كه علم را زنده كند... و زنده كردن علم به این است كه با اهل دین و افراد با ورع مذاكره كنی.»
به راستی هر یك از نكات پیش گفته، درهای زیادی را بر روی انسان در فراگیری علم و ارائه آن باز میكند. حال اساسیترین پرسش رخ مینماید و آن اینكه حالا كه متوجه شدیم علم پاداش فراوان و عالم منزلت والایی دارد، علم را از چه كسانی باید بگیریم؟ و برای فراگیری علوم اسلامی درِ خانه چه كسانی برویم؟ و زانوی ادب در خدمت چه كسانی بزنیم؟ در این بخش نیز امام باقرعلیه السلام اندیشه سازی و راهنماییهایی دارد.
اولاً، علوم قرآن را تماماً مختص به اهل بیت علیهم السلام میداند و میفرماید: «لَیسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنَ النَّاسِ حَقٌّ وَلا صَوابٌ وَلا اَحَدٌ مِنَ النَّاسِ یقْضی بِقَضاءِ حَقٍّ اِلاَّ ما خَرَجَ مِنَّا اَهْلَ الْبَیتِ؛ (45) در نزد هیچ كسی از مردم حق وجود ندارد، و [سخن] صواب و راست پیدا نمیشود و هیچ كسی از مردم به حق قضاوت نمیكند، مگر از ما اهل بیت باشد.»
و در جای دیگر فرمود: «ما یسْتَطیعُ اَحَدٌ اَنْ یدَّعِی اَنَّ عِنْدَهُ جَمیعُ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظاهِرِهِ وَ باطِنِهِ غَیرُ الْاَوْصِیاءِ؛ (46) هیچ كس توان ندارد ادعا كند كه جمیع [علوم] قرآن، ظاهر و باطنش در نزد اوست، جز اوصیاء [پیامبر و امامان معصوم علیه السلام] .»
و آن گاه صریحاً فرمود كه اصل قرآن در نزد اهل بیت علیهم السلام است: «اِنَّ الْعِلْمَ الَّذی نَزَلَ مَعَ آدَمَ علیه السلام لَمْ یرْفَعْ، وَالْعِلْمُ یتَوارَثُ وَ كانَ عَلِی علیه السلام عالِمَ هذِهِ الْاُمَّةِ وَ اِنَّهُ لَمْ یهْلَكْ مِنَّا عالِمٌ قَطُّ اِلّا خَلَفَهُ مِنْ اَهْلِهِ مِنْ مِثْلِ عِلْمِهِ اَوْ ما شاءَ اللَّهُ؛ (47) به راستی علمی كه با آدم علیه السلام نازل شد، برنگشته [و از بین نرفته] ، بلكه به ارث گذاشته میشود و [آن علوم به علی علیه السلام رسیده اند و] علی علیه السلام عالم این امّت است و به راستی عالمی از ما از دنیا نمیرود، مگر اینكه كسی جانشین او میشود كه مثل علم او را دارد و یا آنچه كه خداوند بخواهد.»
متأسفانه در جامعه اسلامی این اندیشه صحیح جا نیفتاد و الاّ مردم درِ خانه علی علیه السلام را رها نمیكردند تا جای دیگر روند و امام صادق علیه السلام را ترك نمیگفتند تا به دنبال امثال ابوحنیفه بروند.
امام باقرعلیه السلام در كنار این اندیشه سازی، مذاهب منحرفی همچون: غلات و مرجئه و... را به شدت مورد انتقاد قرار داد و آنان را به مردم معرفی كرد كه جای تفصیل (48) آن فرصت دیگری میطلبد.
ج. تدوین كتب
حضرت در كنار فرهنگ سازی به تدوین كتب پرداخته اند كه مواردی ذیلاً ذكر میشود:
1. تفسیر القرآن، چنان كه محمد بن اسحاق بن ندیم در «الفهرست» به آن تصریح نموده، میگوید: «تفسیر القرآن، كتاب محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام است كه ابی الجارود زیاد بن منذر رئیس جارودیة از آن حضرت نقل كرده است» و سید حسن صدر میگوید: «جمعی از ثقات شیعه همچون ابو بصیر، یحیی بن القاسم الاسدی نیز نقل نموده اند و علی بن ابراهیم بن هاشم قمی در تفسیر خود آن را از طریق ابی بصیر نقل كرده است.» (49)
2. نسخة احادیث؛ 3. صحیفة احادیث؛ 4. الرسالة الی سعد الاسكاف؛ 5. كتابی كه زراره روایت كرده؛ و كتابی دیگر كه عبدالمؤمن بن القاسم آن را نقل كرده است. (50)
د. تربیت شاگردان
از مهمترین انواع جهاد علمی حضرت باقرعلیه السلام، تأسیس دانشگاه علوم اسلامی و تربیت شاگردان فراوان در عرصههای مختلف است. تعداد شاگردان آن حضرت را 465 نفر شمرده اند. (51) هنگام صدور دستور عمر بن عبدالعزیز مبنی بر جمع آوری و تدوین حدیث، هر كدام از یاران و شاگردان برجسته حضرت باقرعلیه السلام، هزاران حدیث را حفظ داشتند و با فرصت پیش آمده، به تدوین و جمع آوری احادیث نیز پرداختند كه به چند نمونه اشاره میشود:
1.«محمد بن مسلم» از شاگردان برجسته حضرت باقرعلیه السلام در فقه و حدیث است. او اهل كوفه بود و طی چهار سال اقامت در شهر مدینه پیوسته به محضر امام باقرعلیه السلام و بعد از او خدمت فرزندش حضرت صادق علیه السلام شرفیاب میشد و از محضر آن دو امام همام بهره میبرد و خود گفته است: «هر موضوعی كه به نظرم میرسید، از امام باقرعلیه السلام میپرسیدم و جواب میشنیدم؛ به طوری كه سی هزار حدیث از امام پنجم و شانزده هزار حدیث از امام ششم فرا گرفتم.» (52)
علاوه بر حفظ حدیث، محمد بن مسلم كتابی دارد به نام «اربعمأة مسئلة» (چهار صد مسئله) كه مجموع پاسخهایی كه درباره چهار صد پرسش از امامین همامین علیهما السلام گرفته است، در آن گرد آورده است. (53)
2.«جابر بن یزید جعفی.» او نیز اهل كوفه بود كه برای استفاده از محضر حضرت باقرعلیه السلام به مدینه هجرت كرد و بهرههای فراوان برد و اندوختههای خود را در قالب كتابهای ذیل به جامعه اسلامی و بشری عرضه كرد:
1. كتاب تفسیر؛ 2. كتاب نوادر؛ 3. كتاب جَمَلْ؛ 4. كتاب صفین؛ 5. كتاب نهروان؛ 6. كتاب مَقْتل امیرالمؤمنین علیه السلام؛ 7. كتاب مقتل الحسین علیه السلام. (54)
3. برد الاسكاف كه شاگرد حضرت سجاد و باقر و صادق علیهم السلام بوده است و كتابی دارد.
4. ثابت بن ابی صفیة، معروف به ابوحمزه ثمالی اَزَدی، متوفای 950 كه كتابی در تفسیر و امثال آن دارد.
5. بسام بن عبداللَّه صیرفی كه دارای كتاب است.
6. حجر بن زائده حضرمی كه از محضر امام باقر و صادق علیهما السلام بهره برده و دارای كتاب است.
7. عبدالمؤمن بن قاسم بن قیس انصاری متوفای 147 كه كتابی دارد.
8. ابان بن تَغلب بن رباح، معروف به ابوسعید البكری الجریری، متوفای 141 ق كه كتابی دارد به نام فضائل.
9. زرارة بن اعین. (55)
و از دیگر شاگردان آن حضرت كه دارای كتاب بوده اند: سلام بن ابی عمرة الخراسانی، مسعدة بن صدقة، مسمع بن عبدالملك، نضر بن مزاحم المنقری، عمرو بن ابی المقدام، ظریف بن ناصح، محمد بن الحسن بن ابی سارة، معاذ بن مسلم الهراء الانصاری، وهب بن عبد ربه، كرد بن مسمع، ابی بصیر، ابی عبیده، سلیمان بن داود منقری، هیثم بن مسروق، عمرو بن خالد، حجاج بن دینار، اسحاق قمی و.... (56)
و چنان كه اشاره شد، مجموع شاگردان آن حضرت 465 نفر بوده اند كه نام بردن از همه آنها از حوصله یك مقاله خارج است.
ه. مناظرات حضرت باقرعلیه السلام
نوع دیگر از جهاد علمی امامان ما، از جمله باقر العلوم علیه السلام مناظراتی است كه با افراد مختلف از مذاهب گوناگون داشته اند و مجموع این مناظرات را مرحوم طبرسی در احتجاج گرد آورده است. به نمونهای از آنها اشاره میشود:
ابوبصیر نقل كرده كه حضرت باقرعلیه السلام به همراه فرزندش امام صادق علیه السلام هنگام خارج شدن از قصر هشام در مقابل قصر با جمعیتی انبوه روبه رو میشوند. وقتی از وضع آنها میپرسد، میگویند: اینها كشیشان و راهبان مسیحی هستند كه در مجمع بزرگ سالیانه خود منتظر آمدن اسقف اعظم هستند تا مشكلات علمی آنان را حل كند.
حضرت باقرعلیه السلام میفرماید: همراه فرزندم به صورت ناشناس در آن مجمع شركت كردم. طولی نكشید اسقف اعظم وارد شد، در حالی كه خیلی سال خورده و پیر شده بود. با شكوه و احترام در صدر مجلس نشست. نگاهی به جمعیت انداخت و سیمای باقر العلوم علیه السلام او را جذب كرد. گفت: از ما مسیحیان هستی یا از امت مرحومه [و از مسلمانان] هستی؟ فرمود: (57) از امت مرحومه [و از مسلمانان] هستم. گفت: از دانشمندان آنانی یا افراد نادان؟
فرمود: از افراد نادان آنها نیستم. (58) گفت: اول من سؤال كنم یا شما؟ فرمود: اگر مایلید، شما سؤال كنید.
گفت: شما به چه دلیلی ادعا میكنید كه اهل بهشت غذا میخورند و میآشامند، ولی مدفوعی ندارند؟ آیا دلیل و برهانی و نمونهای برای آن دارید؟ فرمود: بلی، نمونه آن جنین در رحم مادر است كه غذا میخورد و مینوشد، ولی مدفوعی ندارد. گفت: [عجب] شما گفتی از دانشمندان نیستی!
فرمود: گفتم از نادانها نیستم [و نگفتم از دانشمندان نیستم] . گفت: خبر بده مرا از لحظهای كه نه از شب است و نه از روز. حضرت فرمود: ساعتی از طلوع شمس (59) كه نه از شب است و نه از روز و در آن لحظه، بیماران شفا میگیرند. كشیش با عصبانیت گفت: مگر نگفتنی از دانشمندان نیستم!
فرمود: من فقط گفتم از جهال آنان نیستم. گفت: به خدا! پرسش میكنم كه در جواب آن در بمانی.
فرمود: هر چه داری، بپرس! گفت: خبر بده از دو مردی كه با هم متولد شدند و با هم از دنیا رفتند. یكی پنجاه سال و دیگری 150 سال داشت. فرمود: عزیز و عزیر (یا عزیر و غرره) ....
گفت: به چه دلیل عقیده دارید كه نعمتهای بهشتی بر اثر مصرف كم نمیشود؟ نمونهای برای آن دارید؟
فرمود: بلی، نمونه روشن آن آتش است كه اگر صد چراغ را با آن روشن كنیم، آتش اول به حال خود باقی است....
بعد از همه سؤالات، با عصبانیت و ناراحتی فریاد كشید: «مردم! دانشمند والامقامی را آورده اید تا مرا رسوا سازید! به خدا سوگند! تا دوازده ماه مرا در میان خود نمیبینید و این را گفت و از مجلس بیرون رفت. (60)
پاورقــــــــــــــــــــی
1) عیون الاخبار و فنون الآثار، ص 213؛ عمدة الطالب، ص 183.
2) مرآة الزمان فی التواریخ الاعیان، ج 5، ص 78.
3) اعلام الهدایة، المجمع العالمی لاهل البیت، چاپ اول، 1422 ق، ج 7، ص 41.
4) ر. ك: جنات الخلود، و ناسخ التواریخ، بخش زندگانی امام باقرعلیه السلام؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 41.
5) الصواعق المحرقة، قاهرة، مكتبة القاهرة، دوم، ص 201.
6) بحارالانوار، ج 46، ص 355، ح 9؛ المناقب، ج 2، ص 286؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 21.
7) تذكرة الخواص، سبط ابن الجوزی، نجف، 1383 ه. ق، ص 337؛ كشف الغمّة، اربلی، تبریز، 1381 ه. ق، ص 329؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 21.
8) حجر/ 75.
9) كشف الغمة، ص 212؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 21.
10) بحار الانوار، ج 11، ص 88؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 22.
11) همان؛ فی رحاب ائمة اهل البیت، ج 4، ص 10.
12) الائمة الاثنا عشر، ص 81؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 22.
13) مطالب السؤول، ص 80؛ كشف الغمة، ج 2، ص 329؛ الصواعق المحرقة، ص 304.
14) المدخل الی موسوعة العتبات المقدسة، ص 201 و اعلام الهدایة، ج 7، ص 23.
15) اخبار الدول، ص 111؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 23.
16) اعلام الهدایة، ج 7، ص 24؛ وفیات الاعیان، ج 3، ص 314.
17) بحار الانوار، ج 46، صص 225 - 226، ح 5.
18) اعلام الهدایة، ج 7، ص 41.
19) صحیح بخاری، به شرح: كرمانی، بیروت، دار احیاء التراث، دوم، ج 2، ص 6؛ عجاج خطیب السنة قبل التدوین، قاهرة، دار الفكر، ص 329.
20) تأسیس الشیعة، سید حسن صدر، منشورات الاعلمی، تهران، 298.
21) الحدیث و درایة الحدیث، كاظم مدیر شانه چی، دفتر انتشارات اسلامی، سوم، 1362 ش، ص 20.
22) شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 1، ص 17.
23) همان، صص 18 - 19.
24) همان.
25) ر. ك: تأسیس الشیعة، سید حسن صدر؛ شیعه پاسخ میدهد، سید رضا حسینی نسب، ص 45.
26) وسائل الشیعة، حر عاملی، دار احیاء القرآن العربی (20 جلدی) ، ج 1، مقدمه.
27) همان.
28) همان.
29) رجال النجاشی، ص 242.
30) وسائل الشیعة، ج 1، مقدمه.
31) همان.
32) الكافی، كلینی، ج 1، ص 32، ح 4؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 154.
33) حلیة الاولیاء، ج 3، ص 192؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 155.
34) حلیة الاولیاء، ج 3، ص 183؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 155.
35) تذكرة الخواص، ص 304.
36) الكافی، ج 1، ص 70، ح 8.
37) همان، ص 47، ح 6؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 155.
38) الكافی، ج 1، ص 50، ح 9.
39) همان، ص 42، ح 4.
40) همان، ص 43، ح 7.
41) همان، ص 35، ح 4.
42) همان، ص 41، ح 9.
43) همان، ح 3.
44) همان، ح 7.
45) همان، ص 399، ح 1.
46) همان، ص 228، ح 2.
47) همان، ص 233، ح 2.
48) اعلام الهدایة، ج 7، صص 106 - 116.
49) تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، ص 327؛ الفهرست للشیخ الطوسی، ص 98؛ المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج 1، ص 38؛ تدوین السنة الشریفة، ص 154 - 156.
50) المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، ج 1، ص 38؛ تدوین السنة الشریفة، صص 154 - 156.
51) رجال شیخ طوسی، صص 102 - 142.
52) الاختصاص، شیخ مفید، قم، جامعه مدرسین، ص 201؛ رجال كشی، دانشگاه مشهد، ص 163، شماره 276 و ر. ك: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، بخش زندگانی امام باقرعلیه السلام.
53) مؤلفوا الشیعة فی صدر الاسلام، عبدالحسین شرف الدین، دوم، تهران، ص 64.
54) همان، ص 36.
55) ر. ك: وسائل الشیعة، ج 1، مقدمه؛ و ر. ك: سیره پیشوایان، بخش زندگانی امام باقرعلیه السلام.
56) المعجم لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج 1، صص 38-39؛ سیر حدیث در اسلام، صص 91 -104.
57) مِنَ الاُْمَةِ الْمَرْحُومَةِ.
58) قُلْتُ: لَسْتُ مِنْ جُهَّالِها.
59) آقای مظاهری در «كتاب چهارده معصوم»، ص 91، بین طلوعین ترجمه كرده است.
60) ر. ك: الدر النظیم، ص 190؛ دلائل الامامة، ص 106؛ اعلام الهدایة، ج 7، صص 93 - 94؛ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، صص 342 - 343، با تلخیص برخی قسمتها.