مقدمه
تا كنون از خود پرسیدهاید چه عواملى باعث مىشود بین دو نفر ارتباط برقرار شود و یا به عبارت دیگر، عامل به وجود آمدن جاذبه میان فردى در بین آنها چیست؟ چرا وقتى براى بار نخست، براى سكونت به محلهاى وارد مىشوید، پس از یك مدت، تنها با بخشى از آنها ارتباط برقرار مىكنید؛ امّا تعدادى از آنها همچنان با شما غریبه مىمانند؟
چرا برخى از طلاب به خوبى توانستهاند با مخاطب خویش، ارتباط برقرار كنند؛ اما بعضى دیگر، پس از مدتها از حضور در منطقه تبلیغى، هنوز نتوانستهاند رابطهاى صمیمى با اهالى ایجاد كنند؟
با توجه به نقش مهم جاذبه میان فردى در تبلیغ و همچنین جایگاه آن در تعالیم اسلامى، سعى خواهیم كرد عوامل پدید آمدن این جاذبه را در متون مقدس و همچنین دستاوردهاى علوم تجربى، بررسى و آنها را بهگونهاى بیان كنیم كه براى مبلّغان محترم، كاربردى باشد.
عامل اوّل: همجوارى
اغلب، «همجوارى» (1) گام نخست، در ایجاد جاذبه بین دو نفر محسوب مىشود؛ چرا كه نزدیكى مكانى، باعث ارتباط مكرّر مىشود و ارتباط مكرّر، بهطور معمول به جاذبه مىانجامد.
امام علىعلیهالسلام در همین باره مىفرماید: «كُلَّمَا طَالَتِ الصُحْبَةُ تَأَكَّدَتِ الْحُرْمَةُ؛ (2) هر چه همنشینى بیشتر به درازا كشد، حرمت استوارتر مىشود.»
ما اغلب با یك مقدار اضطراب، در مقابل یك شىء و یا شخص جدید، واكنش نشان مىدهیم؛ امّا پس از تكرار برخورد، احساس نگرانى، كاهش مىیابد و شخص و شىء جدید، براى ما آشنا به شمار مىآید؛ براى مثال، احساس دوستانهاى درباره فرد غریبهاى پیدا مىكنیم كه در كلاس، كنار ما مىنشیند؛ زیرا او را بهطور مكرر مىبینیم؛ اما در همین كلاس، كسى را كه سه ردیف پشت سر ما نشسته است، كمتر مىبینیم؛ از اینرو، آشنایى و دوستى ما گسترش نمىیابد.
این اصل، یكى از كاربردىترین اصول در امر تبلیغ است. اكثر تبلیغهاى دینى در ایران به صورت مقطعى است؛ بهگونهاى كه در بخشى از آنها مانند دهه محرّم و صفر، پیش از به وجود آمدن حالت انس و صمیمیت بین مبلّغ و مخاطبانش، زمان، پایان مىیابد؛ زیرا مدت اختصاصیافته براى تبلیغ در این دورهها بسیار كم است و ایجاد جاذبه میان فردى در آن، تقریباً غیرممكن مىنماید؛ اما در بخش دیگرى از ایام تبلیغى، مانند ماه مبارك رمضان و تابستان، شاید فرصت بیشترى براى ایجاد انس وجود داشته باشد؛ ولى پیش از اینكه مبلّغ بتواند از جاذبه بین فردى ایجاد شده، استفاده بكند، دوره تبلیغى او تمام مىشود و معلوم نیست كه شخص مذكور، سال بعد هم به آن منطقه اعزام شود یا نه.
البته فرصت مورد نیاز براى به وجود آمدن جاذبه میان فردى در اشخاص مختلف، متفاوت است. از آنجا كه در بیشتر روابط بین اشخاص، واكنش اولیه در برابر یك غریبه، خنثى و یا كمى مثبت است، بنابراین، طبیعى به نظر مىرسد كه دید مردم در باره یك روحانى - در صورت نبود سابقه ذهنى - مثبت باشد. بنابراین، تلاش زیادى براى ایجاد جاذبه بین فردى لازم نیست. تلاش دشمنان نیز بدین شكل است كه با استفاده از تبلیغات در مخاطب، ذهنیتى منفى از روحانیت به وجود آورند. مخاطب بر اثر همین تبلیغات، ذهنیت مثبت ابتدایى و آمادگى شنیدن پیام دین را از دست مىدهد.
توجه به این مسائل، ما را بیشتر به ضرورت شكلگیرى تبلیغهاى طولانىمدت، مانند: طرح هجرت و طرح روحانیان مستقر آگاه مىسازد؛ زیرا در اینگونه از تبلیغها، روحانى بین مردم زندگى مىكند. بنابراین مواجهه او با مردم بیشتر مىشود و طبق فرموده حضرت علىعلیهالسلام هرچه مواجهه، طولانىمدتتر باشد، پیوند به وجود آمده، محكمتر مىشود.
فارغ از مدت تبلیغ (بلندمدت یا كوتاهمدت) طلبه با یكسرى رفتارهاى توصیه شده در اسلام، مىتواند میزان ارتباط خود را با مخاطبانش افزایش دهد؛ مانند عیادت از بیماران، سر زدن به خانواده شهدا، شركت در مراسم مختلف، حضور در محل تجمع افراد محله (معمولاً در جوامع سنتى، مكانهایى وجود دارد كه افراد، بخشى از روز را دور هم مىنشینند)، عبور از محلهاى پر رفت و آمد و سلام كردن به رهگذرها و مغازهدارانى كه احتمالاً مقابل مغازههایشان ایستادهاند.
به عبارت دیگر، طلاب باید از هر فرصتى براى ایجاد مواجهه استفاده كنند و نباید هیچ فرصتى را براى این منظور از دست بدهند. این تأكیدها براى این است كه عدهاى از طلاب، وقتى براى تبلیغ وارد شهرى مىشوند، اكثر زمان حضورشان را در آن شهر، در خانه میزبان به سر مىبرند و فقط براى برگزارى مراسم سخنرانى و یا نماز جماعت از خانه بیرون مىآیند. (3)
بهطور معمول، تنها فرصت این افراد براى جذب مخاطب، بر سر منبر و با قدرت بیان است. البته اهل فن، به خوبى مىدانند كه این كار بسیار دشوار است.
عامل دوم: ابراز عواطف مثبت هنگام برخورد
بهترین زمان براى تبلیغ، موقعى است كه عواطف مثبت در مخاطبان به وجود آمده باشد؛ چون باعث دید مثبت مخاطبان درباره ما مىشود. این حالات، از دو طریق بر جاذبه میان فردى ما و مردم تأثیر مىگذارند:
الف. مخاطبان ما مایلاند كه افراد و یا امورى را دوست بدارند كه احساس خوشایندى در آنها به وجود مىآورند و آنان را كه اثر ناخوشایندى را در آنها به وجود مىآورند، دوست نداشته باشند. طبق همین اصل است كه یك مبلّغ با زیركى تمام از همان آغاز ارتباط، باید نقاط قوّت مخاطب را پیدا كند و آنها را صادقانه ستایش كند. سپس باید سعى كند رفتار و گفتار او بیشترین پاداش و كمترین هزینه را براى مخاطب داشته باشد. البته تعریف و تحسین طنزآمیز، فریبكارانه، غیرصادقانه، ابلهانه و بهطور غیرموجه مبالغهآمیز، براى آنها پاداشدهنده و باعث دوست داشتن نیست. برعكس، انتقادِ تكاملبخش و درست، ممكن است اثر بیشترى در ایجاد علاقه داشته باشد. (4)
باید توجه داشت كه ریزبینى و انتقاد نیز از حد نگذرد.
امام صادقعلیهالسلام در باره همین موضوع، اینگونه مىفرماید: «اَلاِْسْتِقْصاهُ فُرْقَةٌ وَالاِْنْتِقادُ عَداوَةٌ؛ (5) باریكبینى و موشكافى مایه جدایى و خردهگیرى مایه دشمنى است.»
مبلّغ باید توجه كند كه مردم، بدون عیب نیستند و اگر او بخواهد از همان ابتداى فعالیت تبلیغى، خردهگیرى كند و مو را از ماست بیرون بكشد، مردم از گرد او پراكنده مىشوند. او باید بداند كه قرار نیست در یك زمان اندك، تمام اشكالات آنها را اصلاح كند. در واقع، وى در روزهاى اوّل براى بیان این اشكالات، زمینه و وسع (6) پیدا نكرده است. این زمینه، زمانى در او پیدا مىشود كه بین او و مردم، جاذبه میان فردى به وجود آمده باشد و آنها از او حرفشنوى داشته باشند؛ اما باید دقت كنیم كه در این مدت بهگونهاى عمل نكنیم تا مردم، برخورد ما را تأییدى براى كارهاى اشتباه خویش بدانند.
ب. ارزیابى از یك فرد خنثى، در زمانى كه عواطف مثبت او برانگیخته شده با زمانى كه عواطف منفى برانگیختهشده فرق دارد. بهترین زمان براى اثرگذارى، زمانى است كه در افراد، عواطف مثبت برانگیخته شده است. دقت كنید كه این قانون در باره افرادى صادق است كه دید موجود نسبت به آنها دید خنثى است.
بنابراین اگر نظر مخاطبان ما در باره روحانیت و یا شخص مبلّغ، منفى باشد، حتى حضور در مجالس شادى و عروسى آنها هم باعث نمىشود كه جاذبه میان فردى بین مبلّغ و آنان پدید آید. تنها راه موجود در این موارد، این است كه از روش اوّل استفاده كنیم؛ یعنى سعى كنیم كه باعث به وجود آمدن عواطف مثبت در آنها بشویم. در ادامه به تعدادى از این روشها اشاره مىكنیم كه باعث پدید آمدن عواطف مثبت مىشود:
1. شیوه آغاز گفتگو: نوع جملاتى كه با آن سخن خود را شروع مىكنیم، در ایجاد واكنش عاطفى مثبت مؤثر است. طبق آزمایش كانینگهام (7) (1989 م)، افرادى كه در آغاز سخن از گفتار مستقیم و صریح استفاده مىكردند، بیشتر موفق بوده و در درجه پایینتر، افرادى قرار گرفتهاند كه از جملات خنثى در آغاز گفتار استفاده مىكردند. در نهایت، افرادى كه شروع سخنانشان، همراه مزاح بود، در پایینترین درجه قرار گرفتهاند. (8)
با بررسى در احادیث، به نظر مىرسد، اسلام با جزم و قطعیت، مزاح را رد نمىكند؛ بلكه بنا به فرموده امام علىعلیهالسلام «اَعْقَلُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ جِدَّهُ هَزْلَهُ؛ (9) خردمندترین مردم، كسى است كه جدىبودنش بر مسخرگىاش چیره باشد.» گویا منظور حضرت، این است كه به صورت شخصى مسخره شناخته نشویم. شاید اینجا هم، چون طرف مقابل، هیچ شناختى از ما ندارد، شروع سخن با هزلگویى، ما را سبك جلوه دهد و همین موضوع، مانع ایجاد جاذبه میان فردى مىشود.
2. گشادهرویى: حركات غیركلامى چهره، بهویژه صورت شادِ همراه با لبخند در هنگام ملاقات با دوستان، تأثیرى عمیقتر از زبان دارد و به طرف مقابل چنین القا مىكند كه دوستت دارم و یا از دیدارت خرسندم. حضرت علىعلیهالسلام در این باره مىفرماید: «اَلْبَشَاشَةُ حَبَالَةُ الْمَوَدَّةِ؛ (10) گشادهرویى، دام دوستى است.»
3. وفادارى: امیر مؤمنانعلیهالسلام مىفرماید: «سَبَبُ الاِْئْتِلافِ الْوَفاءُ؛ (11) وفادارى، سبب [انس و] الفت است.»
4. اعلام دوستى: اگر به مردم اعلام كنید كه دوستشان دارید، احساس محبت آنها به شما نیز برانگیخته مىشود. امام صادقعلیهالسلام فرموده است: «هر گاه كسى را دوست داشتى، او را از آن آگاه ساز كه این كار، دوستى میان شما را پایدارتر مىكند.» (12)
5. هدیه دادن: هدیه، سمبل عاطفه و محبت است و باعث افزایش محبت افراد به یكدیگر مىشود. پیامبر اكرمصلىاللهعلیهوآله فرمود: «تَهادُوا فَاِنَّ الْهِدْیةَ تَضْعَفُ الْحُبَّ؛ (13) به یكدیگر هدیه بدهید؛ زیرا هدیه، دوستى را افزایش مىدهد.» شاید این گزاره در نظر اوّل، بار مالى سنگینى داشته باشد؛ ولى یك مبلّغ با حداقل هزینه مىتواند به همه هدیه بدهد؛ براى مثال با یك شیشه عطر، مىتواند لباس افراد زیادى را خوشبو كند و از جمله این موارد، شكلات و سایر تنقلات ارزانقیمت است.
6. پرسیدن از نام و حال: افراد به نام خود علاقه ویژهاى دارند و پرسیدن از نام و نشان آنها و به زبان آوردن آن، احساس خوشایندى در ایشان ایجاد مىكند و به دوستیها استحكام مىبخشد. پیامبر اكرمصلىاللهعلیهوآله فرمود: «اِذا آخى الرَّجُلَ فَلْیسْأَلْهُ عَنْ اِسْمِهِ وَ اِسْمِ اَبیهِ وَ مِمَّنْ هُوَ فَاِنَّهُ اَوْصَلَ لِلْمَوَدَّةِ؛ هرگاه، شخصى پیش تو آید، از نام او و نام پدرش و اینكه او كیست بپرس كه این كار به محبت، استوارى مىبخشد.» (14)
7. سلامكردن: سلام، نوعى اعلام محبت، دوستى و اظهار مهر و آشتى در آغاز گفتگو است كه معمولاً با حالت عاطفى خوشایند، توأم است. پیامبر خداصلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «وارد بهشت نخواهید شد، مگر آنكه ایمان بیاورید و ایمان نخواهید آورد، مگر آنكه یكدیگر را دوست بدارید. آیا شما را به چیزى راهنمایى كنم كه اگر انجامش دهید، محبوب یكدیگر خواهید شد؟ سلام كردن را میان خودتان آشكار كنید.» (15)
8. دستدادن: فشردن دست، هنگام رویارویى سبب رفع كینهها (16) و زمینهساز ازدیاد محبت است. (17) دست دادن از نشانههاى كاملبودن دوستى است. (18)
9. معانقه: امام صادقعلیهالسلام در این باره مىفرماید: «اِنَّ مِنْ تَمامِ التَّحیةِ لِلْمُقیمِ الْمُصافَحَةُ، وَ تَمامِ التَّسْلیمِ عَلَى الْمُسافِرِ الْمُعانِقَةُ؛ تحیت كامل به شخص مقیم با دست دادن به اوست و سلام كامل براى آنكه از سفر آمده به معانقه كردن با اوست.»
پس در بدو ورود به محلّ تبلیغ، معانقهكردن، یكى از كاربردىترین روشها براى ایجاد جاذبه میان فردى است.
10. فروتنى: امام علىعلیهالسلام مىفرماید: ثَمَرَةُ التَّوَاضُعِ الْمَحَبَّةَ؛ (19) ثمره فروتنى، دوستى است.»
عامل سوم: ویژگیهاى ظاهرى
هنگامى كه براى نخستین بار، شخصى را مىبینیم و او را دوست داریم یا نداریم، معنایش این است كه واكنش ما بر شواهدى ظاهرى مبتنى است كه در باره آن شخص مشاهده كردیم. این شواهد به مرور زمان به وجود مىآید.
شواهد ظاهرى تأثیرگذار بر واكنش افراد، متفاوت است. در ادامه به بخشى از آنها اشاره مىكنیم:
- اگر انسان، كسى را ببیند كه شبیه فرد مورد علاقهاش است، ناخودآگاه او را دوست خواهد داشت. تفاوتهایى بین این شخص جدید با آن فرد آشنا وجود دارد؛ ولى ارزیابى فعلى انسان، تحت تأثیر این تداعى خواهد بود؛ براى مثال، ساختن شخصیتهاى تلویزیونى جذاب در كسوت روحانى، مىتواند در مردم نسبت به طلاب، جذابیت ایجاد كند.
البته این اصل در باره آن روحانى هم صدق مىكند كه پیش از شما در آن منطقه، مشغول تبلیغ بوده است؛ یعنى اگر او فردى محبوب بوده است، شما هم در همان برخورد اوّل، محبوب جلوه مىكنید و اگر او محبوب نبوده است، بهطور قطع، مردم در شروع كار به شما هم به دیده تردید خواهند نگریست.
- یافتههاى پژوهشى نشان داده است كه افراد تمایل دارند مردان و زنان زیبا را بیش از دیگران، داراى صفات ذیل بدانند: موقر، جالب، اجتماعى، مستقل، متنفذ، مهیج، دوستداشتنى، سازشیافته، داراى مهارتهاى اجتماعى و موفق.
در تحقیقات دیگرى كه لانگ لویس و همكارانش (1991 م) انجام دادند، دریافتند كه كودكان، بزرگسالانِ زیبا را بدون توجه به جنس و سن آنان بر افراد غیرزیبا ترجیح مىدهند.
روحانى هم باید ظاهرى مناسب و قابل قبول داشته باشد و از ژولیدگى بپرهیزد. حضرت على بن ابى طالبعلیهالسلام فرموده است: «اَلتَّجَمُّل مِنْ اَخْلاَقِ الْمُؤْمِنِین؛ (20) خودآرایى از اخلاق مؤمنان است.» البته مبلّغ باید دقت كند كه از این رفتار او اشرافیت برداشت نشود.
نكته دیگرى كه باید دقت شود این است كه میزان زیبایى لباس و آراستگى ظاهر باید متناسب با محلّ تبلیغ و ظاهر مردم آنجا باشد. طبیعى است كه در زندگى روستایى كه خاك مزرعه بر لباس ساكنان آن نشسته است، یك طلبه با لباس سفید و اتوكشیده، فردى بیكار یا شخصى كه زندگى راحتى دارد، جلوه مىكند. فراموش نكنید كه این زیبایى ظاهر براى جذب مخاطبان است و نباید باعث ایجاد سوء تفاهم نسبت به شما شود.
دقت كنید رنگ و طرح لباسِ خود و خانوادهتان، با سنتهاى محلى مغایر نباشد؛ براى مثال، رنگ خاصى از لباس، مخصوص عزا باشد و شما آن رنگ را در جشن آنها بپوشید و یا در مناطقى كه زنها روبند استفاده مىكنند، معمولاً رنگ روبندها، معنا و مفهومى براى خودش دارد.
- آن دسته از علایم رفتارى كه از خودمان نشان مىدهیم نیز مىتواند در دوست داشتن و یا نداشتن اثر بگذارد. طرز راه رفتن، یكى از این علایم رفتارى است. افراد به كسى كه در شیوه راه رفتنش، جوان و شاداب است، مثبتتر از كسى كه مسن به نظر مىآید واكنش نشان مىدهند؛ بدون آنكه جنس و یا سنّ واقعى فرد را در نظر بگیرند.
نباید راه رفتن مبلّغ بهگونهاى باشد كه از آن غرور و تكبر برداشت شود. همچنین، خمیده راه رفتن هم جلوه خوبى از او به نمایش نمىگذارد.
در واقع، مشابهت در افكار، باورها و نگرشها به سبب برانگیختن عواطف مثبت یا احساس تأیید و بالا رفتن عزّت نفس، باعث جاذبه و دوستى مىشود در این خصوص امامعلیهالسلام مىفرماید: «اَلنُّفُوسُ اَشْكَالٌ فَمَا تَشَاكَلَ مِنْهَا اتَّفَقَ وَالنَّاسُ اِلَى اَشْكَالِهِمْ اَمْیلُ؛ (21) جانها را شكلهایى است، پس آنانكه همشكل یكدیگرند با هم موافقت خواهند كرد و مردم به همشكلان خود گرایش بیشترى دارند.»
طلبهاى را در نظر بگیرید كه مىخواهد یك عده جوان را جذب كند؛ ولى در بسیارى از امور با آنها اختلافنظر دارد؛ مثلاً طرفدارى كردن از یك تیم فوتبال خاص و این حرص و جوشزدن پاى تلویزیون را یك كار بیهوده اعلام كند، نگاه كردن به فیلمهاى سینمایى را چون اكثر بازیگران آنها حجاب خوبى ندارند، حرام بداند و با فرقِ سر باز كردن مخالف باشد. از سوى دیگر عقیده داشته باشد كه همسایگان مسجد باید نمازشان را در مسجد به جماعت بخوانند.
فكر مىكنید با توجه به مطالب ذكرشده، چنین مبلّغى چقدر شانس دارد كه اینگونه جوانها را جذب كند. شاید وى با استفاده از بقیه فاكتورهاى ایجاد جاذبه، چند ماهى این جوانها را گرد خود جمع كند؛ ولى در نهایت، این مشابهت در نگرشها است كه حرف اوّل را مىزند. به یقین، در عرض چند ماه نمىتوانیم همه عقاید اشتباه آنها را اصلاح كنیم. بنابراین مجبور هستیم با یك دسته از نگرشهاى اشتباه او همراه شویم، به این شرط كه مشكل شرعى نداشته باشد؛ یعنى فقط باید با نگرشهایى مخالفت كنیم كه مشكل شرعى دارد.
روحانى باید بداند كه مشكل اصلى مخاطب، مدل مویش نیست. بنابراین براى حلّ مشكلات اصلى مخاطبش، لازم است كه تا مىتواند اشتراكهاى نگرشىاش را با وى بالا ببرد و در این راه، تنها خط قرمز را امور حرام بداند. البته دقت داشته باشیم كه علاوه بر خط قرمزهاى اسلامى، یك خطوطى را هم عرف، براى طلاب به وجود آورده است كه شكستن آنها باعث از دست دادن مخاطبان سنتى خواهد شد. در اینجاست كه مبلّغ باید ارزش چیزى را كه از دست مىدهد و چیزى را كه به دست مىآورد، با هم بسنجد.
پینوشـــــــــــــتها:
* برگرفته از كتاب: روانشناسى اجتماعى با نگرشى به منابع اسلامى، مسعود آذربایجانى، سَمْت، 1382 ه. ش، پژوهشكده حوزه و دانشگاه.
1) Physical Proximity
2) غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد بن محمّد تمیمى آمدى، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش، ص 426.
3) یكى از علل اینگونه رفتار، ممكن است ناشى از كمبود محفوظات ذهنى براى اجراى سخنرانى باشد. در اینگونه مواقع، فرد، تمام روز را در خانه، مشغول آماده كردن سخنرانى است.
4) به نقل از: روانشناسى اجتماعى، ارونسون، ترجمه شكركن.
5) میزان الحكمه، محمّد محمدى رىشهرى، قم، نشر مكتب الاعلام الاسلامى، 1362 ش، ص3022، ش 10298.
6) «لاَ یكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاَّ وُسْعَهَا»؛ «خداوند كسى را بیشتر از تواناییش تكلیف نمىكند.» بقره/ 286.
7) Gunningham,M. R
8) روانشناسى اجتماعى با نگرشى به منابع اسلامى، ص240.
9) غررالحكم و دُررالكلم، عبدالواحد بن محمد تمیمى آمدى، دفتر تبلیغات، قم، 1366 ه. ش، ح391، ص52.
10) بحار الانوار، علامه مجلسى، لبنان، چاپ دار الاضواء، بیروت، 1413 ق، ج 74، ص 167.
11) میزان الحكمه، محمّد محمدى رىشهرى،ص 934، ش 302.
12) اصول كافى، ثقة الاسلام كلینى، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1365 ه. ش، ج2، ص644.
13) مجمع الزوائد، هیثمى، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1408 ق، ج 4، ص 147.
14) كنز العمال، متقى هندى، بیروت، مؤسسة الرساله، 1409 ق، ج 9، ص 24.
15) همان، ج 3، ص 24.
16) اصول كافى، كلینى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، 1360 ش، ج 3، ص 462.
17) مستدرك الوسایل و مستنبط المسایل، حسین بن محمّد تقى نورى، بیروت، مؤسسه آل البیت، ج 9، ص 57.
18) جامع الاحادیث، حسین طباطبایى بروجردى، قم، 1407 ق، ص 122.
19) غرر الحكم ودرر الكلم، عبد الواحد بن محمّد تمیمى آمدى، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1366، ص 149.
20) غرر الحكم ودرر الكلم، عبد الواحد بن محمّد تمیمى آمدى، قم، دفتر تبلیغات، 1366، ص 435.
21) بحار الانوار، علامه مجلسى، بیروت، دار الاضواء، 1413 ق، ج 78، ص 92.