روش سخنرانی دینی (14)

درس بیست و دوم و بیست و سوم

تأثیرگذاری بر اندیشه، احساس و گرایش (2)

گروه علمی مهارتهای خطابی

پژوهش و تدوین: حسین ملانوری

درس بیستم و دوم

اهداف این درس

مقصود از این درس، آشنایی با موارد زیر است:

1. نحوه تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم بر امیال و احساسات انسان؛

2. تعاریف انگیزه و انگیزش؛

3. روشهای سؤالی و ابهامی برای ایجاد انگیزه در سخنرانی.

* * *

تأثیرگذارى بر احساس‏، هیجان و گرایش

«عقل به منزله چراغی پر فروغ است که گذرگاه زندگی را روشن می‏کند، راه را از بی‏راهه و صلاح را از فساد تمییز می‏دهد و آدمی را از گمراهی و سقوط مصون می‏دارد، ولی نیرویی که در آن گذرگاه محرک بشر است و آدمی را در شئون مادی و معنوی به فعالیت وا می‏دارد، عواطف و احساسات است.

پیامبران الهی برای اثبات وجود خدا، از نیروی عقل استفاده نمودند و مردم را الهی ساختند؛ ولی برای ادای تکالیف الهی و انجام وظایف دینی، احساس و عواطفشان را به کار گرفتند و در آنان تحرّک به وجود آوردند.» (1)

تأثیرگذارى بر احساس، میل و گرایش مخاطبان، گاهى به سختى صورت مى‏گیرد و سخنران دینى به دشوارى مى‏تواند یكى از گرایشها یا احساسهاى بد مخاطب را به میل یا احساس خوب تبدیل كند؛ مثلاً نفرت او نسبت به خوبیها و انسانهاى خوب را به عشق به خوبیها و انسانهاى خوب مبدّل سازد. امام صادق‏‌علیه‌السلام می‏فرمایند: «اِزَالَةُ الْجِبَالِ اَهْوَنُ مِنْ اِزَالَةِ قَلْبٍ عَنْ مَوْضِعِهِ؛ (2) زایل نمودن كوهها آسان‏تر از زایل نمودن قلب از جایگاهش مى‏باشد.»

این در حالی است که طبق فرمایش امام على‏‌علیه‌السلام: «مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَىْ‏ءٌ اِلاَّ یأْتِى فِى كُرْهٍ وَمَا مِنْ مَعْصِیةِ اللَّهِ شَىْ‏ءٌ اِلاَّ یأْتِى فِى شَهْوَةٍ؛ (3) چیزى از طاعت خدا نیست جز اینكه با كراهت انجام مى‏گیرد و چیزى از معصیت خدا نیست جز اینكه با میل و رغبت عمل مى‏شود.»

از اینرو به دلیل تأثیرگذاری فوق‏العاده احساس و گرایش بر رفتار انسانها، لازم است تأثیرگذاری در این حوزه هر چند به سختی انجام شود، مورد توجه جدی قرار گیرد. قبل از پرداختن به برخی امیال و احساسهای مهم، توجه به چند نکته ضروری است:

1. ایجاد انگیزه، ارضای حس زیباگرایى، تحریك اعجاب، ایجاد علاقه‏مندى به بحث، تحریك حس نوع‏دوستى، تحریك علایق معنوى، و ارضای حس نوگرایى (4)، همگى نوعى ایجاد میل و گرایش یا تحریك احساس هستند و به دلیل اهمیت هر یك و نیز به دلیل اینكه راههاى جداگانه‏اى براى ایجاد یا تحریك آنها وجود دارد، به صورت جداگانه مورد بحث قرار مى‏گیرند.

2. گاهى مراد از تحریك حس، تحریك كردن حس خاص است و گاهى كلیه حواس به صورت عام تحریك مى‏شوند. مثلاً وقتى صحبت از تحریك حس زیباگرایى مى‏شود، حس خاصى مطرح است؛ ولى گاهى سخن از تحریك عموم حواس است و در آنجا از راههاى عمومى تحریك احساس، مثل هماهنگى محتوای سخن، لحن، صوت، حركات دست و سر و چشم، مناجات و... كه شكلهاى اجرایى براى تحریك هر نوع حسى هستند، استفاده مى‏شود.

3. هر یك از امیال یا احساسهای انسان را مى‏توان به صورت مستقیم و با الفاظ و عبارات متناسب با آن ایجاد و یا تقویت کرد؛ مثلاً در ایجاد انگیزه پی‏گیری مطلب مى‏توان گفت: «مطلب خیلى مهم است، خیلى دقت كنید!» چنین جملاتی در واقع دعوت مستقیم به دقت است. یا در حس زیباگرایى مى‏توان گفت: «جا دارد كه انسان در اینجا زیباییها را ببیند!» یا «مطلب بسیار قشنگى است!»

همینطور در اعجاب مى‏توان گفت: «جاى تعجّب دارد!» یا «جا دارد انسان از تعجّب انگشت به دهن بگیرد!» و یا در علاقه‏مندى به بحث و مجموعه گفتار مى‏شود گفت: «چقدر این بحث مورد علاقه است!»

در حس نوع‏دوستى مى‏توان گفت: «باید به هم علاقه‏مند باشید!» یا «لازم است همدیگر را دوست داشته باشیم!» همچنین می‏توان به این حدیث استناد کرد: «لاتَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا وَلا تُؤْمِنُونَ حَتَّى تَحَابُّوا؛ (5) داخل بهشت نمى‏شوید مگر اینكه ایمان بیاورید و ایمان نمى‏آورید مگر اینكه همدیگر را دوست داشته باشید.» كه دعوت مستقیم به محبت و نوع‏دوستى اسلامى است.

همچنین در تحریك علایق معنوى مى‏توان گفت: «اَللَّهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فِیهِ الْاِحْسَانَ وَكَرِّهْ اِلَىَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ؛ (6) خداوندا! در این روز احسان [و نیكى كردن‏] را برایم محبوب گردان، و گناه و معصیت را برایم در آن زشت و بد گردان.» که با درخواست از خداوند در رابطه با میل به احسان، به تحریك مستقیم مى‏پردازیم. یا مى‏گوییم: «نمى‏خواهید به سوى معنویت بروید؟»

در ارضای نوگرایى مى‏گوییم: «به مطلب نو و جدیدى دست یافتم.» یا «مى‏خواهم خبر تازه‏اى بگویم.» یا «مى‏خواهم حرف نوى بزنم.»

امام على‏‌علیه‌السلام در سال 37 هجرى پس از ورود به صحراى صفّین براى در اختیار گرفتن آب فرات و نیز تحریك حس غیرت، با الفاظ غیرتمندانه زیر، خط‏شكنان سپاه خود را مورد خطاب قرار داده و مى‏فرماید: «قَدِ اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ، فَاَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّةٍ وَتَأْخِیرِ مَحَلَّةٍ اَوْ رَوُّوا السُّیوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَاءِ. فَالْمَوْتُ فِى حَیاتِكُمْ مَقْهُورِینَ وَالْحَیاةُ فِى مَوْتِكُمْ قَاهِرِینَ؛ (7) شامیان [با بستن آب‏] شما را به پیكار دعوت كردند. اكنون بر سر دو راهى قرار دارید: یا با ذلّت و خوارى بر جاى خود بنشینید و یا شمشیرها را از خون آنها سیراب سازید تا از آب سیراب شوید؛ پس بدانید كه مرگ در زندگىِ توأم با شكست، و زندگى [جاویدان‏] در مرگ پیروزمندانه شما است.»

پس چنانكه گذشت، مى‏توان هر یك از امیال و احساسها را از راه مستقیم ایجاد و تقویت نمود؛ ولى براى تحریك احساس و ایجاد هیجان و میل و رغبت، راههاى غیرمستقیم نیز وجود دارد. اینک در ذیلِ هر یك از امیال و احساسهای مهم زیر، راههاى اختصاصى و غیر مستقیم ایجاد و تقویت آنها را بیان مى‏كنیم:

الف. انگیزه پی‏گیری مطلب؛

ب. زیباگرایی؛

ج. اعجاب؛

د. علاقمندی به بحث یا مجموعه گفتار؛

هـ. محبت؛

و. علایق معنوی؛

ز. نوگرایی.

الف. انگیزه پی‏گیری مطلب

یكى از مسائل مهم در سخنرانى، برانگیختن كنجكاوى (8) مخاطب و ایجاد انگیزه در وى براى پى‏گیرى مطالب است. تا مخاطب در ابتداى سخنرانى نسبت به موضوع بحث حساس نشود و انگیزه نداشته باشد، حوصله شنیدن سخنرانى نخواهد داشت. این مسئله در مورد بسیارى از مخاطبان امروزى جدّى است. آنها با وجود جاذبه‏هاى بیرونى و ضعف انگیزه‏هاى معنوى به سختى حاضرند در جلسات مذهبى نشسته و به سخنان سخنران گوش دهند.

تعریف انگیزه‏

تا كنون تعاریف زیادى از انگیزه و انگیزش ارائه شده است. برخى از این تعاریف عبارت‏اند از:

1. انگیزه عبارت از میل و رغبتی است که برای رسیدن به هدفی در فرد به وجود می‏آید. هر چه این میل و رغبت زیادتر باشد، کوشش و توجه او بیش‏تر می‏شود. (9)

2. انگیزه عبارت است از یك محرّك درونى كه انسان را به انجام كار برمى‏انگیزد.

3. انگیزه عبارت است از حالت یا شرایطى كه انسان را به انجام كار یا قبول عقیده‏اى ترغیب مى‏كند.

4. انگیزه عبارت است از ایجاد شوق رسیدن به چیزى یا انجام كارى یا درك عقیده‏اى. (10)

5. انگیزشها عبارت‏اند از مجموعه عوامل غیرعقلانى و ناآگاه كه بر رفتار انسان نظارت دارند. (11)

و در واقع، «انگیزه‏ها چراهاى رفتار هستند. آنها موجب آغاز و ادامه فعالیت مى‏شوند و جهت كلّى رفتار یك فرد را معین مى‏كنند.» (12)

انگیزش از لحاظ روان‏شناسی به عوامل زیستی، اجتماعی یا آموخته‏های محیطی گفته می‏شود که رفتار مبتنی بر هدف را آغاز می‏کند، مورد تأیید قرار می‏دهد یا از بروز آن جلوگیری می‏کند. این عوامل نیروزا به عنوان انگیزه (13) معروف‏اند. انگیزه‏ها انواع مختلف دارند؛ اما مهم‏ترین آنها با فیزیولوژی و شیمی بدن سر و کار دارند و انگیزه‏های فیزیولوژیک نامیده می‏شوند؛ به این سبب، انگیزه، خاستگاه یا منشا درونی دارد و از وجود فرد مایه می‏گیرد و او را به نوعی فعالیت وادار می‏کند. (14)

منظور از ایجاد انگیزه در سخنرانی دینی، ایجاد یک محرّک درونی در مخاطب برای پی‏گیری مطالب و استماع سخن است که عمدتاً از طریق بر‏انگیختن کنجکاوی او صورت می‏گیرد.

روشهاى ایجاد انگیزه‏

عوامل فراوانی در ایجاد انگیزه براى پى‏گیرى بحث در مخاطب موثرند، مثل: موضوع و محتواى سخن، مكان سخنرانى، زمان سخنرانى، شخصیت سخنران، روش اجرای سخنرانی و... .

همچنین، ایجاد انگیزه در مخاطب، درجات و مراتب مختلفی دارد؛ بدین معنا که گاهی مخاطب پس از ایجاد انگیزه، توجه می‏کند. گاهی توجه می‏کند تا بفهمد، گاهی توجه می‏کند تا بفهمد و عمل کند و بعضی مواقع توجه می‏کند تا بفهمد، عمل کند و یاد دهد.

آنچه در اینجا به عنوان راهها و روشهاى ایجاد انگیزه مطرح مى‏شود، بیش‏تر مرتبط با موضوع و محتواى سخنرانى است که با کنجکاوی مخاطب نیز ارتباط دارد.

1. روش سؤالى‏

در روش سؤالى، سخنران در ابتداى سخن یك یا چند سؤال را با شرایطى كه ذكر خواهد شد مطرح مى‏كند و بدین ‏وسیله كنجكاوى مخاطبان را برمى‏انگیزد تا براى یافتن پاسخ، مطالب بعدى وى را بشنوند.

قرآن كریم از این روش بسیار زیاد استفاده كرده است؛ مثلاً مى‏فرماید: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى‏ تِجَرَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ»؛ (15) «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! آیا شما را به تجارتى راهنمایى كنم كه شما را از عذاب دردناك رهایى مى‏بخشد؟»

پس از طرح این سؤال، حس کنجکاوی مخاطب بر‏انگیخته می‏شود و ذهن او حسّاس مى‏گردد كه آن تجارت چیست؟ و آن‏گاه در پاسخ مى‏فرماید: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏ وَتُجَاهِدُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ ذَالِكُمْ خَیرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ (16) «به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد كنید؛ این براى شما [از هر چیز] بهتر است، اگر بدانید.»

همچنین در جاى دیگرى، اوّل این سؤال را مطرح مى‏كند كه: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْاَخْسَرِینَ اَعْمَالاً»؛ (17) «بگو: آیا به شما خبر دهیم كه زیانكارترین [مردم‏] در كارها چه كسانى هستند؟»

و سپس پاسخ مى‏دهد: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِى الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا * أُوْلَئِكَ الَّذِینَ كَفَرُواْ بَِایتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَآئِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَلُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یوْمَ الْقِیمَةِ وَزْناً... .»؛ (18) «آنها كه تلاشهایشان در زندگى دنیا گم [و نابود] شده؛ با این حال، مى‏پندارند كار نیك انجام مى‏دهند. آنها كسانى هستند كه به آیات پروردگارشان و لقاى او كافر شدند؛ به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد؛ از این‏رو روز قیامت، میزانى براى آنها برپا نخواهیم كرد... .»

شرایط

چنانچه با روش سؤالى به ایجاد انگیزه مى‏پردازیم، باید شرایط زیر را رعایت كنیم تا هم انگیزه ایجاد شود و هم تبلیغ ما دچار آسیب نگردد:

1. سؤال، كاربردى، مورد نیاز و دغدغه فكرى مخاطب باشد. بسیارى از سؤالات و پرسشها، سؤالات ما هستند، نه پرسشهاى مخاطبانمان. اگر سؤال براى مخاطب مطرح نباشد و دغدغه فكرى او نگردد، و نسبت به پاسخ آن احساس نیاز نكند، موجب ایجاد انگیزه در وى نخواهد شد؛ مثلاً اگر به جاى اینكه بگوییم: موضوع سخنرانى ما «آثار تقوا در زندگى» است، بگوییم: «یكى از سؤالات مهم این است كه آثار تقوا كدام است؟» چندان تفاوتى به لحاظ ایجاد انگیزه نخواهد داشت؛ ولى فرض كنید ذهن جمعى از دانشجویان و یا دانش‏آموزان به این سؤال مشغول شده است كه «با وجود تهدیدهاى مختلف كشورهاى قدرتمند جهان و احتمال حمله آنها به ایران اسلامى، چرا مسئولان نظام بر عدم مذاكره و رابطه با آمریكا اصرار مى‏ورزند؟» طرح چنین پرسشى در ابتداى سخنرانى، موجب برانگیختن حس كنجكاوى مخاطب و ایجاد انگیزه استماع خواهد شد.

در صورتی که سؤال، دغدغه فکری مخاطب باشد، ما از یک آسیب در تبلیغات دینی که همانا ایجاد شبهه در ذهن مخاطبان از راه طرح سؤال است، مصون خواهیم ماند. چنانچه پرسش مورد نظر مربوط به یكى از شبهات رایج است، در صورتى مى‏توان آن را با عنوان و به صورت سؤال مطرح كرد كه حدّاقل هشتاد درصد مخاطبان، آن را در ذهن داشته باشند، والاّ ممكن است پس از طرح سؤال به خوبى از عهده پاسخ آن برنیاییم و یا اینكه مخاطب سؤال را خوب بشنود؛ ولى هنگام پاسخ‏گویى، دقت نكند و جواب را به‏درستی درک نکند و در نتیجه، سخنرانى ما موجب شبهه‏پراكنى شده باشد.

اگر سؤال در ذهن اكثریت مخاطبان وجود ندارد و احساس مى‏كنیم كه آن بحث باید در جمع مطرح شود، مى‏توانیم با روش غیرسؤالى وارد شویم و بدون ایجاد سؤال، اصل مطلب را تبیین كنیم تا در صورت طرح پرسش، مخاطب واكسینه شده باشد.

2. امكان پاسخ‏گویى به سؤال وجود داشته باشد. این امكان به ظرفیت مخاطب برای دریافت پاسخ و توانایى گوینده جهت ارائه جواب بستگى دارد.

3. سؤال براى مخاطب بدون جواب نماند؛ چه اینكه در صورت عدم پاسخگویى، شنونده چنین احساس خواهد كرد كه سؤال پاسخ ندارد، یا این گوینده پاسخ پرسش را نمی‏داند و فقط می‏خواهد گرد و خاک کند.

4. حتى المقدور طرح سؤال با انشاء و ادبیات مخاطب پرسیده شود؛ یعنى همان‏گونه كه مخاطب سؤال را مطرح مى‏كند، با همان الفاظ و اصطلاحات او سؤال را ارائه كرده و پاسخ دهیم. به عنوان مثال ممكن است برخى از دانشجویان معتقد به پلورالیزم دینى بوده و یا در این زمینه سؤال داشته باشند و اتفاقاً جمعى از كارگران كم‏سواد نیز همین سؤال را داشته، اما آن را نه با لفظ پلورالیزم و تكثّرگرایى، بلكه با الفاظى عامیانه بفهمند و بیان كنند؛ در این صورت، به هنگام طرح سؤال در سخنرانى براى دانشجویان باید لفظ پلورالیزم را نیز آورد تا متوجه شوند كه سخنران در صدد رفع دغدغه ذهنى آنها است. و به هنگام طرح همین سؤال براى مخاطب كم‏سواد، نباید چنین لفظى را به كار گرفت؛ زیرا او به دلیل عدم آشنایى با این واژه، اصلاً قبول ندارد كه در مورد پلورالیزم سؤال دارد و صحت یا عدم صحت پلورالیزم از دغدغه‏هاى او است؛ در نتیجه، انگیزه‏ای برای استماع در او ایجاد نمی‏شود.

2. روش ابهامى‏

در اوّلین کلاس روش سخنرانی و خطابه که سالهای قبل شرکت کردم، این سؤال مطرح شد که آیا بهتر است موضوع سخنرانی در ابتدای سخن مطرح شود و یا اینکه سخنران باید موضوع خود را لو ندهد تا مخاطب به دنبال موضوع بچرخد و حساسیت او نسبت به بحث بیش‏تر شود؟ هر دو طرف این سؤال طرفدار داشت و هم اکنون نیز چنین است. بعضی می‏گفتند: حتما باید موضوع را مطرح کرد؛ زیرا در غیر این صورت مخاطب نمی‏فهمد در باره چه چیزی می‏خواهیم صحبت کنیم. بعضی هم می‏گفتند: نباید موضوع را مطرح کنیم؛ زیرا مخاطبان با استعداد و درس خوانده به محض شنیدن موضوع، احساس تکرار کرده؛ نسبت به آن بی‏علاقه شده، جلسه را رها می‏کنند.

حقیقت این است که هر دو گروه درست می‏گویند. برای برخی مخاطبان باید حتماً موضوع را مطرح کرد و برای بعضی از آنها نباید آن را لو داد.

در روش ابهامى، موضوع سخن تا زمان خاصى با توجه به شرایط مخاطب مخفى نگه داشته مى‏شود. مخفى بودن موضوع، ذهن مخاطب را حساس كرده و كنجكاوى او را برمى‏انگیزد كه بحث در باره چیست؟ و بدین سبب، انگیزه پى‏گیرى مطلب در وى ایجاد مى‏شود.

در قرآن كریم و روایات معصومین‌علیهم‌السلام از این روش بسیار استفاده شده است؛ مثلاً در سوره شمس مى‏خوانیم: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا * وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا * وَ النَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا * وَ الَّیلِ إِذَا یغْشَاهَا * وَ السَّمَآءِ وَ مَا بَنَاهَا * وَالْأَرْضِ وَ مَا طَحَاهَا * وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا»؛ (19) «به خورشید و گسترش نور آن سوگند! و به ماه هنگامى كه بعد از آن درآید! و به روز هنگامى كه صفحه زمین را روشن سازد! و به شب آن هنگام كه زمین را بپوشاند! و قسم به آسمان و كسى كه آن را بنا كرده! و به زمین و كسى كه آن را گسترانیده! و قسم به جان آدمى و آن كسی كه آن را [آفریده و] منظم ساخته! سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام كرده است، كه هر كس نفس خود را پاك و تزكیه كرده، رستگار شده است.»

چنانكه ملاحظه مى‏كنید، در هشت آیه اوّل این سوره، موضوع سخن مشخص نیست و مخاطب نمی‏داند كه خداوند با این قسمها مى‏خواهد چه بگوید و یك‏باره در آیه 9 موضوع مشخص مى‏شود كه بحث در باره «تزكیه نفس» است.

از این روش به صورت فراگیر در تبلیغات استفاده مى‏شود. در فیلمهاى سینمایى، رُمانها و حتى مقالات براى شروع از آن بهره مى‏گیرند. البته در فیلمهاى سینمایى و مقالات از آنجا كه در ابتدا باید یك عنوان مطرح و با یك نام نامگذارى شود، عنوانى برگزیده مى‏شود كه خودش در عین وضوح معناى كلمات، داراى ابهام است و به صورت شفاف و روشن بیانگر موضوع نیست؛ یعنی در عین حال که عنوان مطرح می‏شود، موضوع مبهم ‏می‏ماند؛ مثلاً ممكن است عنوان فیلم «عقابهاى سرخ» باشد و با شروع فیلم مشاهده كنیم كه یك قتل اتفاق افتاده و بحث در این است كه قاتل كیست؛ ولى ارتباط آن با عقابهاى سرخ مبهم است و به همین سبب موضوع فیلم برای مخاطب مبهم مى‏ماند و در پایان مشخص مى‏شود كه عقابهاى سرخ چه نقشى در ماجرا داشته‏اند. در سخنورى نیز مى‏توان عنوان را مطرح كرد و در عین حال موضوع را مخفى داشت؛ مثل اینكه اگر موضوع بحث ما «امر به معروف و نهى از منكر» است، عنوان آن را «مهربانى مدنى» بگذاریم و در اواسط بحث، موضوع را آشكار كنیم و مخاطب متوجه شود كه «مهربانى مدنى» حقیقت «امر به معروف و نهى از منكر» است؛ گرچه این عنوان را تا به حال نشنیده بود.

نكته قابل توجه در روش ابهامى این است كه ابهام در محتواى سخن نیست؛ یعنی همه مطالبی که بیان می‏شود، روشن و شفاف است؛ ولى موضوع بحث مخفى می‏ماند. همچنین در روش ابهامی می‏توان از انواع مواد سخن استفاده کرد؛ مثلا مى‏توان در ابتداى سخن، یك آیه قرائت كرد، به‏گونه‏اى كه موضوع لو نرود و یا یك شعر خواند و یا از داستان و داستان‏واره و... استفاده كرد.

استفاده از ابهام در تبلیغ، اختصاص به ایجاد انگیزه اوّلیه ندارد؛ بلكه در هرجا و در هر نوع تبلیغات مى‏توان از آن استفاده كرد. گاه براى شروع سخن و در قالب مخفى داشتن موضوع و گاهى در اواسط سخن و با ایجاد سؤال در ذهن مخاطب و گاه در تبلیغات تجارى در زیرنویس تلویزیون و... .

به عنوان مثال: ممكن است در زیرنویس تلویزیون براى چندین روز متوالى اعلام كنند: «یك سمّ بسیار خطرناك در یكى از مواد مصرفى مردم مشاهده شده و موجب مرگ و میر تعداد زیادى از شهروندان گردیده است.» در اینجا نام آن ماده مصرفى اعلام نمى‏شود و همه را حساس مى‏كند كه كدام ماده مصرفى این قدر خطرناك است؟ پس از ایجاد ابهام و بگومگوى چند روزه مردم در باره آن، اعلام مى‏شود كه آن سمّ خطرناك در سیگار وجود دارد.

در حین سخنرانى نیز براى ایجاد حساسیت و استمرار انگیزه مخاطبان، مى‏توان از این شگرد استفاده كرد.

شرایط

در هنگام استفاده از روش ابهامى در شروع بحث براى ایجاد انگیزه، باید شرایط زیر را رعایت كرد:

1. حتى المقدور از اشرف مواد استفاده شود؛ مثلاً اگر در ابتداى سخن با یك داستان ایجاد ابهام مى‏كنیم، آن قصه از قرآن یا روایات معصومین‌علیهم‌السلام باشد. بیان برخى از داستانهاى پادشاهان و... موجب هدر دادن وقت مردم و گاه انحراف از تبلیغ دینى است.

البته براى مخاطب غیر مذهبى، گاهى مجبوریم از موادى كه نزد او مهم است - ولو از اشرف مواد سخنرانى نیست - استفاده كنیم. در اینجا نیز در نهایت باید مواد استفاده شده در سخنرانى به اشرف مواد دینى برگردد و آنها اصل قرار گیرند.

2. حوصله مخاطب مورد توجه قرار گیرد؛ به این صورت كه با توجه به حوصله مخاطب، زمان آشكار شدن موضوع مشخص شود. براى بعضى مى‏توان در پایان سخنرانى موضوع را آشكار ساخت و بعضى فقط تا چند دقیقه حوصله ابهام دارند و در صورت روشن نشدن موضوع، جلسه را رها مى‏كنند.

3. هوشمندى مخاطب رعایت شود و براساس آن، میزان و زمان ابهام تعیین گردد. براى مخاطبانى كه از هوشمندى بالاترى برخوردارند، تا زمان بیش‏ترى مى‏توان موضوع را مبهم گذاشت و مخاطبان عادى‏تر، در صورت طولانى شدن ابهام، اصل بحث را متوجه نخواهند شد. ابهام براى ایجاد انگیزه است و اگر موجب نفهمیدن اصل بحث شود، نه تنها حل مشكل نمى‏كند، كه مشكل‏ساز هم خواهد شد.

پرسش‌نامه

1. تأثیرگذاری بر عواطف و احساسات در سخنرانی چه اهمیتی دارد؟

2. چگونه می‏توان هر یک از امیال یا احساسهای انسان را به صورت مستقیم ایجاد یا تقویت کرد؟

3. چهار مورد از تعاریف انگیزه را بیان کنید. شما کدامیک از آنها را می‏پسندید؟

4. مهم‏ترین انگیزه‏های انسان کدامند؟

5. منظور از ایجاد انگیزه در سخنرانی چیست؟

6. عوامل کلی که در ایجاد انگیزه پی‏گیری مطلب مؤثرند کدامند؟

7. روش سؤالی را توضیح دهید.

8. شرایط روش سؤالی را بیان کنید.

9. روش ابهامی را توضیح دهید.

10. شرایط روش ابهامی را بنویسید.

تمرین کنید

پس از تهیه مواد مناسب، هر یک از دو روش سؤالی و ابهامی را در جمع دوستانتان اجرا کنید و از آنها بخواهید شما را نقد کنند. اگر مقدور باشد این کار را در کلاس و با حضور استاد خود انجام دهید.

درس بیست و سوم

اهداف این درس

در این درس تلاش می‏کنیم با روشهای زیر جهت ایجاد انگیزه آشنا شویم:

1. داستان گویی؛

2. بیان ضرورت مطلب؛

3. تعریف از مطلب.

اشاره

در دروس گذشته با دو روش از روشهای ایجاد انگیزه پی‏گیری مطلب و برانگیختن کنجکاوی مخاطب آشنا شدیم. در این درس سه روش دیگر را مورد بحث و بررسی قرار می‏دهیم.

3. روش داستان‏گویى‏

با بیان یك داستان جذّاب در ابتداى سخنرانى، مى‏توان در مخاطب انگیزه استماع ایجاد كرد. اغلب مردم (عالم و عامى) از داستان تأثیرپذیرند و از آن لذّت مى‏برند؛ از اینرو، در قرآن كریم براى تربیت انسانها، از داستان به وفور استفاده شده است.

شرایط

اگر با روش داستان‏گویى در ابتداى سخنرانى انگیزه ایجاد مى‏كنیم، لازم است شرایط زیر را مراعات نماییم: (20)

1. داستان، داستان پیامبران، اهل‌بیت‌علیهم‌السلام و اولیاى الهى باشد تا بتواند ضمن ایجاد انگیزه، الگوی دینی برای مخاطبان قرار گیرد. هر چند بعضی از داستانهای دیگر نیز می‏تواند درس‏آموز باشد؛ اما اگر از داستانهای اولیای الهی استفاده شود، ضمن تأثیر‏گذاری معنوی بیش‏تر بر مخاطبان، از آسیبهای ناخواسته بعضی از مطالب دیگر دورتر است؛

2. اگر داستان معصومان‌علیهم‌السلام و اولیاى الهى نیست، بسیار مهم و تأثیرگذار باشد؛

3. به لحاظ حجم و نوع، با محتواى سخنرانى متناسب و هماهنگ باشد؛ چنانچه سخنرانی ما طولانی است، می‏توانیم از یک داستان طولانی‏تر استفاده کنیم و اگر سخنرانی کوتاه است، باید داستان ابتدایی نیز کوتاه‏تر باشد.

توجه داشته باشیم که ایجاد انگیزه، بخشی از مقدمه سخنرانی است و باید حجم اندکی از زمان سخنرانی را اشغال کند.

همچنین نوع مطالب و موضوع داستان باید با نوع محتوای سخنرانی متناسب باشد؛ به گونه‏ای که احساس ناهمگون بودن و بی‏ربط بودن به بحث به‏وجود نیاید؛ مثلا اگر سخنرانی ما در باره آثار تقوا است، داستان نیز باید در باره آثار تقوا باشد؛

4. با ظرفیت فکری و احساسی مخاطب سازگار باشد؛ به عنوان مثال: برخى از كرامات، معجزات و داستانهاى عرفانى را نباید براى كسانى كه ظرفیت پذیرش آنها را ندارند بیان كرد؛

5. تحریف نشود؛ به یاد داشته باشیم که بسیارى از تحریفهاى صورت گرفته در دین و تاریخ اسلام، ناشى از تحریف در داستانهاى گذشتگان است؛

6. به اندازه مناسب پرورش داده شود؛ نه بسیار زیاد که از حد مقدمه بودن خارج شود و نه آنقدر کم که برای مخاطب بی‏ربط بماند؛

7. داستان بدون تجزیه و تحلیل نماند؛ گرچه این تجزیه و تحلیل ممكن است به لحاظ مقدمه سخن بودن بسیار كوتاه باشد. (در داستانهایى كه در متن سخنرانى ارائه مى‏شود، مى‏توان تجزیه و تحلیلهاى طولانى‏ترى داشت.)

البته بسیارى از این شرایط در مورد روشهاى دیگر ایجاد انگیزه نیز باید رعایت شود؛ ولى میزان ابتلاى به آنها در روش داستانى بیش‏تر است؛ از اینرو، در اینجا تذكر داده مى‏شود.

نمونه داستان‏

به عنوان نمونه اگر مخاطبان ما جوانانى هستند كه مى‏پرسند: چه كنیم تا گناه نكنیم و ما مى‏خواهیم این دغدغه آنان را پاسخ بگوییم، مى‏توانیم در ابتداى سخنرانى این داستان را نقل كنیم: شخصى خدمت امام حسین‌علیه‌السلام رسید و عرض كرد: من مردى گنهكارم و در برابر گناه تاب نمى‏آورم، مرا نصیحتى فرما.

فرمود: «پنج كار را انجام بده، آن‏گاه هرچه مى‏خواهى گناه كن. اوّل: روزى خدا را مخور و هرچه مى‏خواهى گناه كن؛ دوم: از قلمرو فرمانروایى خدا بیرون شو و هرچه خواهى گناه كن؛ سوم: به جایى درآ كه خدا تو را نبیند و هرچه خواهى گناه كن؛ چهارم: هرگاه فرشته مرگ آمد تا جان تو را بگیرد، او را از خود بران و هرچه خواهى گناه كن؛ پنجم: هرگاه مالك دوزخ [خواست‏] تو را در آتش افكند، در آتش مرو و هرچه خواهى گناه كن.» (21)

4. روش بیان ضرورت مطلب‏

بیان ضرورت مطلب در حقیقت بیان چرایى بحث است؛ به این‏گونه كه سخنران در مقدمه سخن خود، ضرورت پرداختن به موضوع بحث را با ادبیات مناسب مخاطب و به اندازه حوصله او تبیین مى‏كند تا در او انگیزه استماع ایجاد شود.

مناسبتها، حوادث اجتماعى، عدم توجه مبلّغان دیگر به یك بحث خاص، سؤالات زیاد مخاطبان و...، همگى ضرورت‏سازند.

كسانى كه در تمهیدات سخنرانی، به هنگام تشخیص هدف و موضوع و مسئله‏یابى، دقت كافى داشته باشند، مى‏توانند به تناسبِ «روش سؤالى» یا «تعریف از مطلب» (22) و یا «بیان ضرورت مطلب»، از آن فعالیت به خوبى استفاده كنند؛ یعنى همان مسائل مخاطب را به صورت سؤال یا بیان ضرورت بحث یا تعریف از مطلب و اهمیت بحث بیان كنند.

اجرای روش بیان ضرورت مطلب بسیار آسان است و عموم مبلغان مى‏توانند آن را پیاده كنند. همچنین این روش براى تمام توده‏ها و گروههاى مخاطبان مفید است؛ از سوی دیگر، روش بیان ضرورت مطلب مثل روش ابهامى، نسبت به دیگر عرصه‏هاى تبلیغ فراگیر است و منحصر در سخنرانى نیست. در كتابها، مقالات، كلاسها، تبلیغات سیاسى، سخنرانیهاى مدیران و... براى ورود به بحث، از این روش استفاده مى‏شود؛ از اینرو، می‏توان گفت: روش بیان ضرورت مطلب، از ویژگیهای «سهولت اجرا»، «همگانی بودن» و «فراگیرى و شمول نسبت به عرصه‏هاى تبلیغ» برخوردار است.

شرایط

شرایط استفاده از روش بیان ضرورت مطلب عبارت‏اند از:

1. هنگام اجرا، حمل بر تحمیل عقیده بر مخاطب نشود؛ یعنى مخاطبان، مخصوصاً جوانان و به‏ویژه جوانان دین‏گریز، احساس نكنند كه گوینده با این روش عقیده خود را بر آنان تحمیل كرده است یا می‏خواهد تحمیل کند.

2. حوصله مخاطب رعایت شود. گاهى با اندكى زیاده‏روى، مخاطب طاقتش تمام می‏شود؛ چون هنوز براى این بحث زمینه‏سازى نشده است. هم مخاطبان حوصله ندارند و هم گاهى گویندگان در این جهت زیاده‏روى مى‏كنند و بحث را طول مى‏دهند.

نمونه‏ها

در قرآن كریم گاهی خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: چنین سؤالى از تو مى‏پرسند، پس چنین جواب بده؛ یعنى علت ضرورت جواب این است كه چنین سؤالى مطرح شده است. در این موارد خداوند متعال مى‏توانست بدون اینكه سؤال مردم را مطرح كند، مطلب مورد نظر را بیان نماید. طرح سؤال براى این است كه به صورت ضمنی ضرورت بحث تبیین گردد و در مخاطب انگیزه بیش‏تری برای توجه به سخنان خداوند ایجاد شود. اینها در واقع بیان ضرورت مطلب به‏خاطر سؤالات مخاطبان در باره آن مطلب است. به نمونه‏هاى زیر توجه كنید:

1. «یسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِىَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِ»؛ (23) «در باره هلالهاى ماه از تو سؤال مى‏كنند، بگو: آنها بیان اوقات [و تقویم طبیعى‏] براى [نظام زندگى‏] مردم و [تعیین وقت‏] حج است.»

2. «یسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ كَبِیرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ‏ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا یزالُونَ یقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى‏ یرُدُّوكُمْ عَن دِینِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا»؛ (24) «از تو در باره جنگ كردن در ماه حرام سؤال مى‏كنند، بگو: جنگ در آن [گناهى‏] بزرگ است؛ ولى جلوگیرى از راه خدا [و گرایش مردم به آیین حق‏] و كفر ورزیدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهم‏تر از آن است، و ایجاد فتنه [و محیط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشویق و از ایمان باز مى‏دارد] حتى از قتل بالاتر است. و مشركان پیوسته با شما مى‏جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند.» (25)

5. روش تعریف از مطلب‏

گاهى سخنران در ابتداى سخن از مطلب مورد بحث در سخنرانى تعریف کرده و اهمیت آن را بیان مى‏كند. این تعریف غالباً به صورت مستقیم و از خود مطلب است و گاهى نیز به صورت غیرمستقیم و از طریق تعریف از منبع و مأخذ سخن، راوى آن، زمان و مكان نزول یا ابلاغ آن و... صورت مى‏گیرد. در هر صورت تعریف از مطلب، موجب ایجاد انگیزه در مخاطب جهت شنیدن آن است.

استفاده از این روش نیز براى گروههای مختلفی که مخاطب ما قرار می‏گیرند، مناسب است؛ هرچند براى مخاطبان با استعداد، عالم و اندیشمند، بیش‏تر تناسب دارد. این روش در عرصه‏هاى مختلف تبلیغى (سخنورى، فیلم و سریال، كتاب و مقاله، و...) نسبتاً فراگیر است و در تحقیقات علمى خیلى از آن استفاده مى‏شود.

شرایط

به هنگام استفاده از روش تعریف از مطلب باید به نکات و شرایط زیر توجه کنیم:

1. اعتدال در تعریف؛ در تعریف از مطلب، اعتدال رعایت شود تا انتظارات مخاطب نسبت به مهم بودن مطلب خیلى بالا نرود؛ چنانچه بیش از حد از یک مطلب تعریف کنیم، پس از ارائه مطالب، مخاطب متوجه خواهد شد که آن قدر هم که ما می‏گفتیم مهم نیست؛ از اینرو، در سخنرانیهای بعدی که می‏خواهیم از مطلب و موضوع بحث خود تعریف کنیم، تلقی او این خواهد بود که چندان هم مطالب ایشان مهم نیست.

2. تعریف از مسلّمات؛ حتى الامكان در باره مطالب مسلّم دینى از این روش استفاده شود، نه از دست‏آوردهاى علوم تجربى، انسانى و... .

3. بكر و بدیع بودن مطلب؛ از مطلبى تعریف شود كه بدیع و نو باشد؛ و الا تعریف، چندان اثری ندارد؛ زیرا مخاطب حدود بحث را تقریباً می‏داند.

4. تسلط كافى؛ سخنران باید نسبت به موضوع و مطالب مورد بحث به لحاظ منابع، تاریخ، راوى و... تسلط كافى داشته باشد تا بتواند از آنها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تعریف كند.

5. تعریف از مطلب، نه از خود؛ براى ایجاد انگیزه پى‏گیرى مطلب، باید از مطلب تعریف كرد، نه از خود؛ زیرا گاهى تعریف از خود موجب عقب‏نشینى مخاطب است. این جمله پاسكال درست است كه: «اگر مى‏خواهید حرف شما را باور كنند، از خودتان حرف نزنید.» (26)

مثلاً در تعریف از مطلب مى‏توان گفت: «این مطلبى است كه نیاز به دقت دارد.» یا «این مطلبى است كه استاد ما فرمودند: پنج سال زحمت كشیدم تا آن را به‏دست آوردم.» یا «این مطلبى است كه اگر بشنوید در زندگى شما خیلى مفید است.»

البته گاهى راه تعریف از مطلب، تعریف از خود است كه در این صورت، تعریف از خود براى تعریف از مطلب اشكال ندارد؛ مثل اینكه مى‏گوید: «من براى به‏دست آوردن این مطلب سه ماه پژوهش كرده‏ام.»

نمونه‏ها

قرآن كریم از روش تعریف از مطلب زیاد استفاده كرده است. مثلاً مى‏فرماید: «ذَلِكَ الْكِتَبُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ»؛ (27) «آن كتابی است كه شك در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزكاران است.» و پس از تعریف از اعتبار و جایگاه مطلبى كه مى‏خواهد در باره آن سخن بگوید، به بیان اصل بحث كه ویژگیهاى متقین و... است، مى‏پردازد.

پیامبر خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز از این روش برای ایجاد انگیزه در مخاطب بهره برده‏اند؛ مثلا پیش از آموزش تسبیح حضرت زهراعلیهاالسلام، در باره اهمیت آن سخن گفته و مخاطب خود را جهت شنیدن سخن تشویق نموده و در او انگیزه ایجاد كرده‏اند.

از امام على‌علیه‌السلام نقل شده است كه فرمودند: یكى از پادشاهان عجم برده‏اى به پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله هدیه كرد. من به فاطمه‌علیهاالسلام گفتم: نزد رسول خدا برو و خدمتگزارى براى خود درخواست كن. زهراعلیهاالسلام نزد رسول خدا رفت و موضوع را با ایشان در میان گذارد. رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: فاطمه جان! چیزى به تو مى‏دهم كه برایت از خادم و آنچه در دنیا است، بهتر باشد. بعد از نماز، 34 بار اللّه اكبر، 33 مرتبه الحمدلله و 33 بار سبحان اللّه بگو. آنگاه این اذكار سه‏گانه را با «لا اله الاّ اللّه» پایان بخش. این براى تو از آنچه خواسته‏اى و از دنیا و آنچه در آن است بهتر خواهد بود. (28) هر چند این بیانات در سخنرانی رسمی صورت نگرفته است؛ اما بیان به گونه‏ای است که در مخاطب انگیزه استماع و عمل ایجاد می‏کند.

پرسشنامه

1. ضمن توضیح روش داستانی، شرایط آن را بیان کنید.

2. منظور از بیان ضرورت مطلب چیست و چگونه از آن برای ایجاد انگیزه استفاده می‏شود؟

3. شرایط روش بیان ضرورت مطلب را بنویسید.

4. روش تعریف از مطلب را توضیح دهید.

5. شرایط روش تعریف از مطلب را بیان کنید.

6. برای هر یک از روشهای داستانی، بیان ضرورت مطلب و تعریف از مطلب یک مثال بیاورید.

تمرین کنید

1. سه نمونه داستان متناسب با مخاطبان و محافل مختلف آماده کرده و در حضور دوستان خود تعریف کنید.

2. با استفاده از روش بیان ضرورت مطلب در میان جمعی از هم‏کلاسیهای خود انگیزه ایجاد کنید. اگر می‏توانید این کار را در کلاس با حضور استادتان انجام دهید.

3. سعی کنید از مطالبی که می‏خواهید در منزل یا مدرسه بیان کنید، مقداری تعریف کنید. آیا پس از تعریف از مطلب، بیش‏تر به گفته‏های شما توجه می‏شود؟

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). گفتار فلسفی (سخن وسخنوری)، محمد تقی فلسفی، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، تهران، 1380، ص 38.

(2). تحف العقول، ابن شعبه حرانى، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ دوم، قم، 1404 هـ. ق، ص 358.

(3). نهج البلاغه، صبحی صالح، انتشارات دار الهجره، قم، خطبه 176، ص‏251.

(4). در باره هر یک از این عناوین بحث خواهد شد.

(5). مستدرك الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت، چاپ اوّل، قم، 1408 هـ. ق، ج ‏8، ص ‏362.

(6). البلد الامین، ابراهیم بن علی كفعمى، چاپ سنگی، ص‏219.

(7). نهج البلاغه، خطبه 51، ص‏88.

(8). کنجکاوی به معنای تفحّص دقیق و کنجکاو شدن به معنای متفحّص شدن و دقیق گشتن و کنجکاوانه به معنای به‏طور کنجکاو و متفحّص‏وار می‏باشد. (فرهنگ فارسی، محمد معین، 6 جلدی، انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم، تهران، 1371، ج3، ص3087.)

(9). زمینه روان‏شناسی، محمد پارسا، انتشارات بعثت، تهران، چاپ شانزدهم، 1379، ص 165.

(10). مدیریت منابع انسانى و روابط كار، ناصر میرسپاسى، چاپ هشتم، ص 417، به نقل از مدیریت اسلامى، محمدحسن نبوى، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ چهارم، قم، 1377 هـ. ش، ص 188.

(11). انگیزش و هیجان، آلكس موكیلى - روبرت دانتزر، ترجمه حمزه گنجى- علی پیکانی، نشر ساوالان، چاپ اول، تهران، 1384، ص 4.

(12). مدیریت رفتار سازمانى، پال هرسى و كنت بلانچارد، ترجمه علاقه‏بند، انتشارات امیر كبیر، چاپ سوم، ص 18، به نقل از: مدیریت اسلامى، محمدحسن نبوى، ص 188.

(13). Motive.

(14). زمینه روان‏شناسی، محمد پارسا، ص83. انگیزه‏های فیزیولوژیک به ترتیب عبارت‏اند از: انگیزه مادری، تشنگی، گرسنگی، جنسی و اکتشاف. (همان، ص87.)

(15). صف/10.

(16). همان/11.

(17). كهف/103.

(18). همان/104 و 105.

(19). شمس/ 1 - 9.

(20). رعایت شرایط مطرح شده، اختصاص به ابتداى سخنرانى ندارد؛ بلكه در هر جاى آن كه از داستان استفاده مى‏كنیم، باید چنین شرایطى را رعایت كنیم.

(21). فرهنگ جامع سخنان امام حسین‏‌علیه‌السلام، گروه حدیث پژوهشكده باقر العلوم‌علیه‌السلام، ترجمه على مؤیدى، شرکت چاپ و نشر بین الملل وابسته به مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، تهران، 1381، ص842: «اِفْعَلْ خَمْسَةَ اَشْیاءَ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ فَاَوَّلُ ذَلِكَ لاَ تَأكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالثَّانِى اُخْرُجْ مِنْ وِلاَیةِ اللَّهِ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالثَّالِثُ اُطْلُبْ مَوْضِعاً لاَ یرَاكَ اللَّهُ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالرَّابِعُ اِذَا جَاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِیقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالْخَامِسُ اِذَا اَدْخَلَكَ مَالِكُ النَّارِ فَلاَ تَدْخُلْ فِى النَّارِ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ.»

(22). در باره این روش بعد از این بحث می‏شود.

(23). بقره/189.

(24). بقره/217.

(25). برای مطالعه نمونه‏های بیش‏تر ر. ک: بقره/215، 219، 220، 222، مائده/4، اعراف/187، انفال/1، اسراء/85، كهف/83 و طه/105.

(26). عطر اندیشه‏هاى بهارى، حسین سیدى، مؤسسه فرهنگی - انتشاراتی نقش، چاپ اوّل، قم، 1378، ص139.

(27). بقره/2.

(28). فاطمة الزهرا، از ولادت تا شهادت، سید محمدكاظم قزوینى، ترجمه حسین فریدونی، نشر آفاق، چاپ سوم، 1365 هـ. ش، ص 224.

710 دفعه
(1 رای)