روان‏شناسی موفقیت در نویسندگی (1)

چشم انداز

آنچه از این پس با عنوان «روان شناسی موفقیت در نویسندگی» ارائه می‌شود، روشهای كاربردی برای نویسنده شدن است. معیارهای روان شناختی موفقیت در به كارگیری این روشها را به همراه این مباحث مطرح می‌كنیم. در این سلسله مقالات می‌كوشیم مطالب تجربه شده و قابل اجرا در قلمرو نویسندگی را ـ به ویژه برای مبلّغان گرامی ـ به زبان ساده عرضه كنیم.

شما خوانندگان هوشمند، به موازات مطالعه این نوشتار، گام به گام با آن همراه می‌شوید و با اجرای توصیه‌ها و تمرینهای مربوط به هر بخش، در وادی نویسندگی پیشرفت می‌كنید.

فروتنانه از شما خوانندگان فرهیخته خواهشمندیم كه ما را از موهبت انتقادات سازنده و پیشنهادات ارزنده خود بهره مند سازید تا در بهبود كیفی این نوشته از آنها استفاده كنیم.

پرسشِ آغازین؛ پاسخ نوین

آنان كه به نویسندگی علاقه مندند و در خود ذوق نویسندگی می‌یابند یا ضرورتِ هنر نویسندگی را دریافته اند، نخستین پرسشی كه در ذهنشان جوانه می‌زند، این است كه «برای نویسنده شدن از كجا باید آغاز كنیم؟»؛ «چه كنیم كه بتوانیم آنچه را در ذهن و دلِ خود داریم، به رساترین و شیواترین وجه بنویسیم؟»

شاید به شیوه رایج، در پاسخ این پرسش، گفته شود كه «برای نویسنده شدن باید از آیین نگارش و روش نوشتن آغاز كنیم». امّا ما بر این باوریم كه برای نویسنده شدن و موفقیت در این زمینه باید از «نویسنده» آغاز كنیم؛ یعنی از كسی كه می‌خواهد بنویسد. «نوشته» كه اثر و معلول نویسنده و بازتابِ اندیشه اوست، در رتبه بعدی قرار دارد. از این رو در آغاز باید از شاخصهای روانی لازم برای موفقیت در نویسندگی بحث كنیم.

شبكه معرفتی موفقیت آمیز

از آنجا كه شخصیت آدمی همان اندیشه اوست (ای برادر تو همین اندیشه ای) ، جدول شخصیت او را شبكه‌ای از اندیشه‌های در هم تنیده، شكل می‌دهد؛ از این رو شبكه معرفتی ویژه‌ای لازم است تا آدمی بتواند با بهره مندی هوشمندانه از آن جدولِ معرفتی، به حلِّ «معّمای موفقیت در نویسندگی» نایل آید.

تاروپودِ «ذهن و دلِ یك نویسنده موفق» از اندیشه‌ها و احساسهای موفقیت آمیزِ او بافته شده است و بافت قلبی و ذهنی او از آفَتِ اُفت آورِ ناامیدی مصون است.

«خودارزیابی» در عرصه نویسندگی آنچنان آسان است كه از هم اكنون می‌توانی پیش بینی كنی كه آیا در نویسندگی موفّق خواهی شد یا نه؟ به این صورت كه ببینی آیا واقعا «فكر می‌كنی در نویسندگی می‌توانی موفق شوی یا نه؟». اگر شناخت، فكر و باورت این باشد كه می‌توانی موفق شوی، قطعا این هویتِ معرفتی خود باورانه، تو را به اقدامهای عالی در وادی نویسندگی وادار می‌كند و اقدامهای قاطعانه تو، خود باوری ات را به ثمر می‌نشاند؛ یعنی در عرصه نویسندگی می‌درخشی و لذّتِ نوشتن و عزّتِ «زكاتِ علم بخشیدن» را می‌چشی و عشق را بذل و ایثار می‌كنی.

امّا اگر كسی شناخت، فكر و باورش از خودش این باشد كه نمی‌تواند در نویسندگی موفّق شود، این هویت معرفتی خود شكنانه، او را به قهقرا می‌برد و اراده هر گونه اقدام سازنده در عرصه نوشتن را از او می‌گیرد و بر اثر این بی تحرّكی خودانكارانه، شكوفه استعدادهایش به خزان می‌نشیند. چنین فردی با این شبكه معرفتی نومیدانه و توان سوزانه هرگز موفق نمی‌شود، مگر آنكه از این خوابِ گران برخیزد و به این ایستایی خودخواسته و خودساخته پایان دهد و تواناییهای خود و دانش موفقیت را بیاموزد و روح امید را بر كالبد فكر و احساس خود بیفشاند.

اگر گویی كه بتوانم قدم در نه كه بتوانی                       وگر گویی كه نتوانم برو بنشین كه نتوانی

پس شرط موفقیت در نویسندگی این است كه از ژرفای جان باور كنی كه می‌توانی.

خواستن واقعی

«اگر واقعا بخواهی می‌توانی»؛ این معیاری بزرگ و رازی سترگ برای موفقیت در نویسندگی است. اگر واقعا «بخواهی» نویسنده موفقی بشوی قطعا «می توانی». راهِ سنجشِ این معنا آسان است.

اگر می‌خواهی خود را بیازمایی و پی ببری به اینكه چه قدر در «خواستن واقعی» جدی هستی و چه قدر «توانستنِ خود» را باور كرده‌ای، ببین در عمل چه می‌كنی؟ آیا «شروع به نوشتن» می‌كنی؟ آیا به «نوشتن» تا موفقیتِ مطلوب ادامه می‌دهی؟ آیا سینه ذهن و دلِ خود را در مقابل هر نوع فكر و احساسِ دلسرد كننده سپر می‌كنی و اندیشه شكست را شكست می‌دهی؟ اگر دیدی چنین است، بدان كه «واقعا می‌خواهی» كه نویسنده موفقی بشوی و «واقعا باور كرده‌ای كه می‌توانی». در این صورت می‌توان گفت كه در واقع نویسنده موفقی شده ای! چرا كه «سالی كه نكوست از بهارش پیداست». موفقیت تو همین امروز هم هویداست و تو با هر سطر و با هر روز نوشتن، قلّه‌ای از قلل رفیع و كران ناپیدای پیروزی را فتح می‌كنی.

غلبه بر وسوسه نتوانستن

یكی از ترس‌های شایع در میان آدمیان، ترس از ناشناخته هاست. آغازِ راهِ قلم زدن در اقلیم نویسندگی، به نوعی قدم زدن در وادی ناشناخته‌ای است كه در ذهن و دل بسیاری از انسانها ترسِ وهم انگیزی تولید می‌كند. مطالعه تجارب آغاز كار نویسندگان بزرگ نشان می‌دهد كه ترسِ مبهمی از قلم و كاغذ و نوشتن داشته اند و ندای نتوانستن در وجودشان طنین انداز می‌شده، امّا به این «وسوسه نتوانستن» اعتنایی نكرده اند و با رفتن به سراغ قلم و كاغذ، «نوشتن» را آغاز كرده اند و با كمال تعجّب، فرشته امید در گستره هستی شان «ندای توانستن» را در داده، و آنان «شجاعت نوشتن» را در خود جلوه گر دیده و متجلّی ساخته اند. در نتیجه با اراده‌ای مصمّم و انگیزه‌ای سرشار از ایمان به موفقیت توانسته اند از نخستین سدِّ ذهنی نفسگیر عبور كنند وبه فراخنای هموار و سبز گسترِ نویسندگی برسند.

شكستن طلسم شروع

همین الان شروع كن. متن ساده‌ای بنویس. موضوع این متنِ متین می‌تواند زیباترین و خیال انگیزترین و شادی بخش‌ترین خاطره گذشته تو باشد. آن چنان به ژرفای آن خاطره سفر كن كه گویی هم اكنون دوباره تكرار می‌شود. تو در نوشته ات به بازآفرینی آن رویداد زیبا بپرداز و آن را با خلاّقیت اعجازآمیز ذهنی ات دوباره تصویر كن.

فعلاً دغدغه درست نویسی، شیوا و رسانویسی هم نداشته باش. «هر چه می‌خواهد دلِ شادت، بنویس..» فقط بنویس برای آنكه نوشته باشی. از خودت توقّعِ نوشتنِ یك متن بی عیب و نقص را نداشته باش؛ انتظار نداشته باش كه متنی لبریز از آرایه‌های ادبی و پیراسته از نقایص و نواقص دستوری بنویسی. هر طور كه فعلاً می‌توانی، بنویس. هر روز این ملاك است. یك سطر، دو سطر، ده سطر، یك صفحه یا بیشتر بنویس؛ مقداری بنویس و در یك فرصت مناسب به یكی از استادان و دوستانِ آشنا به نویسندگی ارائه كن و از او بخواه تا به نقد و بررسی و اصلاح نوشته ات بپردازد.

معجزه تشویق

تا آنجا كه می‌توانی نوشته خود را به استاد یا دوستی ارائه كن كه ضمن نقد عالمانه و منصفانه آن، روحیه شوق انگیزی و تشویق در بیان و رفتار و برخورد او موج می‌زند؛ به گونه‌ای كه صرف نظر از جایگاه ادبی و علمی نوشته تو، همواره به نقاط قوّت و نكات مثبتِ نوشته ات تكیه، توجّه و تمركز كند و برای آن، تو را تحسین و تشویق نماید؛ زیرا به تجربه دریافته ایم كه تشویق و تحسین برای موفقیت در نویسندگی معجزه می‌كند و رواست اگر آن را شاه كلید موفقیت در نویسندگی بدانیم و بنامیم.

تشویق، بالِ استعدادهای تو را باز می‌كند و تواناییهای نهفته ناآزموده تو را فرا می‌خواند و به محك تجربه می‌كشاند و تو با دیدنِ شكوفه‌های نو شكفته تواناییهای بروز یافته ات به وجد می‌آیی و نیروی بیكران درونت را كشف می‌كنی و تواناییهای نو آموخته ات را برای صعود بر بامِ سعادت بسیج می‌كنی و از زندگی خود یك شاهكارِ عاشقانه و مقتدرانه می‌سازی.

نقد پذیری، آری؛ ایستایی هرگز!

انسان‌ها به حسب زمینه‌های فرهنگی و تربیتی و حوزه‌های معرفتی و باورهای خود متفاوتند و ویژگیهای شخصیتی منحصر به فردی دارند. از این رو اگر به هر دلیل یا علّتی، كسی كه قرار است نوشته تو را نقد و بررسی و اصلاح كند، با تو و نوشته ات برخورد منفی و یأس آمیز و دلسرد كننده داشت، هرگز از داوری امید شكنانه او نگرانی به خود راه نده و خود را به توقف و ایستایی فرا نخوان، بلكه با حفظ روحیه امیدواری و توكّل به خدا بكوش كه از تذكّراتِ اصلاحی منصفانه او برای پیشرفت در نویسندگی بهره مند شوی و برداشت و برخورد او را به معنای «نتوانستنِ خود» معنا نكن؛ چرا كه توانِ خدادادی تو از درونت می‌جوشد و وابسته به قضاوتهای دیگران نیست.

تو می‌توانی مستقل از آرای دیگران به راه روشنِ اندیشمندانه ات ادامه دهی و صرفا از نظرهای سازنده و پیش برنده آنان بهره مند شوی، بی آنكه از نگرشهای بازدارنده شان متأثر و اندوهمند شوی.

تجربه بالندگی در پرتو امید

اگر در آغازِ كار نویسندگی، حتی یك سطر هم نتوانی بنویسی، نباید نا امید شوی. این به این معنا نیست كه هیچ وقت نمی‌توانی؛ كدام نویسنده كارآزموده و ماهر و معروفی را سراغ داری كه در آغاز نویسندگی‌اش، به خوبی امروزش می‌توانسته بنویسد؟ هیچ نویسنده‌ای «مادرزادی» نویسنده به دنیا نیامده است.

البته هر میزان موفقیت در وادی نویسندگی امری نسبی است و هر كس فقط قلّه‌ای از قلل و ساحَتی از وسعت كران ناپیدای نویسندگی را فتح كرده و خواهد كرد.

ادامه دارد... .

325 دفعه
(1 رای)