خواندنی‌های شنیدنی (3)

1. جزای قضا شدن یك نماز

حاج شیخ حسنعلی نخودكی اصفهانی از پانزده سالگی تا پایان عمرش، هر سال، سه ماه (رجب، شعبان و رمضان) را روزه می‌گرفت و شبها را نیز به عبادت سپری می‌كرد و آرام نداشت. او می‌گوید: در تمام عمرم تنها یك روز نماز صبحم قضا شد، پسر بچه‌ای داشتم كه شب همان روز از دنیا رفت. سحرگاه مرا گفتند كه این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شده‌ای، اینك اگر شبی تهجّدم [نماز شبم] ترك شود، صبح آن شب، انتظار بلایی را می‌كشم. (1)

2. راز موفقیت

مرحوم حاج شیخ حسنعلی كه بحق، عرشی خاك نشین، و دارای كرامات عدیده بود، راز موفقیت خویش را این گونه بیان می‌كند: «بدانكه در راه حق و سلوك این طریق، اگر به جایی رسیده‌ام، به بركت بیداری شبها و مراقبت در امور مستحب و ترك مكروهات بوده است. ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری [و فرزندان] ارجمند رسول خدا (سادات) است.‌» (2)

3. گریه‌های مكرر

حاج میرزا جواد ملكی تبریزی واقعا اهل تهجّد بود. در حالات او نوشته اند: هنگامی كه برای تهجد برمی خاست، در بسترش صدا به گریه بلند می‌كرد و آیات «اِنّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالارض...‌» (3) را می‌خواند و سر به دیوار می‌گذاشت و مدّتی گریه می‌كرد، سپس به تطهیر رفته و باز می‌گشت و پیش از وضو گرفتن، گریه می‌كرد، و خلاصه از هنگام بیدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب، چند جا می‌نشست و بر می‌خاست و می‌گریست و چون به محل نماز می‌رسید، دیگر حالش قابل وصف نبود. (4)

4. حاتم اصم (كَر)

حاتم طائی، اهل یمن بود و دست كرم داشت. اما حاتم اصم (كر) اهل خراسان بود. روزی شخصی برای پرسش علمی نزد او آمد، در حین سؤال، باد معده از او خارج شد، حاتم به او گفت: سؤالات خویش را با صدای بلندتر بیان كن كه گوش من سنگین است. آن شخص خیالش راحت شد كه آبروی خود را نزد حاتم از دست نداده است. از آن روز به بعد تا آخر عمر، حاتم خود را به كری زد و به حاتم اصم معروف شد. بعد از مرگش، خواب دیدند كه خداوند به او فرموده بود: حاتم! یك شنیده را ناشنیده گرفتی، من هم تمام دیده‌ها و شنیده‌های اعمالت را نادیده و ناشنیده می‌گیرم و تمام گناهانت را می‌بخشم. (5)

5. عاشورا در كربلا

مرحوم علاّمه طباطبایی درباره همسر خود چنین می‌گوید: عیال ما زن بسیار مؤمن و بزرگواری بود؛ ما در معیت ایشان برای تحصیل به نجف مشرف شدیم، هر سال ایام عاشورا برای زیارت به كربلا می‌رفتیم و بعد از مدتی به تبریز برگشتیم.

سالی همسرم در روز عاشورا در منزل مشغول خواندن زیارت عاشورا بوده و می‌گوید: در همان حال ناگهان دلم شكست و با خود گفتم: ده سال را روزهای عاشورا كنار مرقد اباعبداللّه بودیم و امروز از این فیض محروم شده‌ایم. یك مرتبه دیدم كه در حرم مطهّر، در زاویه حرم، بین بالاسر و روبرو ایستاده‌ام و مشغول خواندن زیارت می‌باشم. مردم را دیدم كه برای تماشا سینه زنان می‌آیند و عده‌ای نیز در پایین پای مبارك، مشغول خواندن زیارت‌نامه بودند؛ چون به خودم آمدم، دیدم در خانه خود، مشغول خواندن زیارت عاشورا هستم. (6)

6. خیر دنیا و آخرت

علاّمه طباطبایی می‌گوید: در نجف اشرف، در مدرسه‌ای ایستاده بودم كه مرحوم قاضی طباطبایی از آنجا عبور می‌كرد، چون به من رسید، دست خود را به روی شانه من گذارد و گفت:‌ای فرزند! دنیا می‌خواهی نماز شب بخوان، آخرت می‌خواهی نماز شب بخوان. (7)

هر گنجِ سعادت كه خدا داد به حافظ                            از یمن دعای شب و ورد سحری بود

7. عبادات روزانه شیخ انصاری رحمه الله

عباداتی كه شیخ، از سن بلوغ تا آخر عمر، به آنها ادامه می‌داد، گذشته از فرائض و نوافل شبانه روزی و ادعیه و تعقیبات، عبارت بوده اند از: قرائت یك جزء قرآن، نماز حضرت جعفر طیار، زیارت جامعه و عاشورا در هر روز. (8)

8. می‌دوید تا شیطان را از خود دور كند

در دوران تحصیل در آمریكا، روزی در بولتن خبری پایگاه «ریس» كه هر هفته منتشر می‌شد، نوشته شده بود: «دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می‌دود تا شیطان را از خودش دور كند.‌» من (9) و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای بولتن را از او پرسیدم، او گفت: چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود، رفتم میدانِ چمن پایگاه و شروع كردم به دویدن، از قضا فرمانده پایگاه و همسرش مرا دیدند. كلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد و گفت: در این وقت شب برای چه می‌دوی؟ گفتم: خوابم نمی‌آمد، خواستم كمی ورزش كنم تا خسته شوم. این جواب او را قانع نكرد، اصرار كرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم: مسائلی در اطراف من می‌گذرد كه گاهی موجب می‌شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بكشاند و به ما توصیه شده كه در چنین مواقعی بدویم یا دوش آب سرد بگیریم. آن دو با شنیدن حرف من، تا دقایقی می‌خندیدند، زیرا با ذهنیتی كه نسبت به مسائل جنسی داشتند، نمی‌توانستند رفتار مرا درك كنند... بعد هم در بولتن خبری نوشتند... . (10)

9. تندنویسی یك مرده

یكی از قوی‌ترین شواهد موجود كه از زندگی بشر، پس از مرگ حكایت دارد، در مورد یك طفل چهارساله است كه پدر از دنیا رفته‌اش از طریق او پیغامی باورنكردنی می‌دهد؛ با اینكه این بچه سواد نداشته، سه صفحه پیغام به صورت تندنویسی، از طرف پدر، برای مادرش می‌نویسد، در ضمنِ این پیغام آمده: «اسناد مهم، من‌جمله بیمه‌نامه‌ها و اوراق قرض، در یك صندوق امانات، در بانكی واقع در نیویورك نگهداری می‌شوند.‌» این اطّلاعات، درست از آب درآمده و دقیقا توسط دكتر «راین» پژوهشگر برجسته و در دانش فرا روانشناختی از دانشگاه «دوك = Duke» مورد بررسی و تأیید قرار گرفته كه این پدر مرده برای القای پیام خویش، از فرزند بی سوادِ چهارساله خود استفاده برده است. (11)

10. اثر چشم چرانی

حاج حسن توكّلی می‌گوید: سوار اتوبوس واحد شدم، در محدوده میدان فردوسی تهران، ماشین نگه داشت و جمعیتی سوار شدند، ناگهان دیدم راننده و همه جمعیت، همه زن هستند، حتی بغل دست من زنی نشسته است! خودم را جمع كردم، فكر كردم اشتباهی سوار شده‌ام و این اتوبوس كارمندان است. در ایستگاه بعدی اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد، بعد از آن دیدم همه جمعیت مرد شدند. نزد شیخ رجبعلی خیاط رفتم، ایشان فرمود: «دیدی همه مردها زن شده بودند! چون مردها به آن زن توجّه داشتند [و به آن زن نامحرم خیره شده بودند] همه زن شدند.‌» (12)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1. نشان از بی نشانها، ج1، ص16 و 31.

2. همان، ص31.

3. آل عمران/190.

4. لقاء اللّه، میرزا جواد ملكی تبریزی، ترجمه احمد فهری، ص128.

5. انیس اللیل فی شرح دعای كمیل، كلباسی.

6. مهرتابان، سیدمحمدحسین تهرانی، ص25.

7. همان، ص16.

8. زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص90.

9. تیمسار اكبر صیاد بورانی.

10. پرواز تا بی نهایت، حكایتهایی از زندگی سرلشكر عباس بابایی، ص36.

11. مشروح جریان را در كتاب: فراتر از باور، فرانك ادواردز، ترجمه كامبیز قناعی و شاهرخ فرزاد، انتشارات شیرین، ص370 - 372 بخوانید.

12. كیمیای محبت، یادنامه شیخ رجبعلی خیاط (نكوگویان) ، محمدمحمدی ری شهری، ص164.

140 دفعه
(0 رای‌ها)