خاطره‌های تبلیغ

Ø چندین سال قبل در یكی از شهرهای استان فارس و روستاهای اطراف مشغول تبلیغ بودم. یكی از برنامه هایم رفتن به مدارس ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و هنرستان بود با توفیق خداوند توانستم از تمام دانش آموزان عهد وپیمان بگیرم كه سیگار نكشند و این موضوع را چندین بار تكرار كردم و آنان هم با من تكرار كردند. تا چند سال هر وقت به آن جا می‌رفتم یادآور عهدشان می‌شدم و تذكر می‌دادم كه اگر تخلف كنند باید كفاره بدهند در نتیجه بعد از 10 سال می‌بینم به طور چشمگیری تاثیر گذاشته و بر خلاف شهرها و روستاهای دیگر كه معتاد به سیگار و غیره در میان جوانان زیاد است، در این ناحیه بسیار بسیار كم است. به طوری كه در جلسه‌ای كه حدود پنجاه نفر به عنوان میهمان حضور داشتند، حتی یك نفر سیگاری بین آنها نبود. در پایان به كلیه مبلغین عزیز یادآور می‌شوم كه از این شیوه و برنامه پیروی كنند و از دانش آموزان عهد و پیمان بر ترك هر كار بد مخصوصا اعتیاد بگیرند و آن را پیگیری كنند بسیار مؤثر است.

عبدالنبی انصاری

 

Ø اختلاف شدیدی بین دو هیئت سینه زنی بود و مداحی به آن دامن می‌زد (با انتقاد از یكی و طرفداری از دیگری)، تا این كه در روز نهم محرم نزدیك بود بین دو گروه درگیری شدیدی ایجاد شود. امكان داشت خدای ناكرده عده‌ای كشته و مجروح گردند.

این جانب با توكل بر خدا بلند شدم، میكرفون را از مداح گرفتم و دربارۀ وحدت و زیان‌های اختلاف حرف زدم. با كمك خداوند توانستم اوضاع را آرام نمایم موضوع به خوبی تمام شد و طرفین راضی شدند.

عبدالنبی انصاری

 

Ø در سال 1366 ه ش برای تبلیغ در یكی از مناطق روستایی به اتفاق خانواده، حركت كردیم. پس از رسیدن به محل تبلیغ، چون مخارج ما به عهدۀ میزبان بود و كسی ما را دعوت نمی‌كرد، ناراحت بودم. می‌خواستم به صورت غیرمستقیم مردم را متوجه كنم ولی آن‌ها متوجه نمی‌شدند. تا این كه تصمیم گرفتیم، مخارج افطاری و سحری به عهدۀ خودمان باشد.

بعد از آن تصمیم گرفتیم یك شب به جمعی از مسجدی‌ها افطاری بدهیم، آن هاهم قبول كردند و به منزل آمدند. پس از صرف افطاری، همۀ جمعیت مدعوین از بنده می‌خواستند برای صرف افطاری در شب بعد به منزل آن‌ها برویم ولی من به آن‌ها گفتم به نوبت منزل همۀ شما می‌آییم و همین طور هم شد.

و در سال‌های بعد، مردم آن روستا، از همان اوایل ماه مبارك، روحانی را دعوت می‌كردند. این كار در آن محل به صورت نت حسنه‌ای درآمد. و روشن شد كه «به عمل كار برآید به سخنرانی نیست.» (1)

و با خود عهد كردم، همه ساله، در ماه مبارك حداقل یك شب، به جمعی از مؤمنین، افطاری بدهیم. و اگر در سالی افطاری دادن ممكن نشد، بعد از ماه مبارك، قضای آن را بجا آوریم.

محمد تقی محمدی

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1- كلیات سعدی.

318 دفعه
(0 رای‌ها)