تجربه‌های تبلیغی (1)

به درد نمی‌خوری!

به محلی برای تبلیغ رفتم و روشم این طور بود كه چون بیشتر فكر می‌كردم باید حرفهای «عالمانه‌» زد و «خطیب‌» بود تا روضه خوان! یا روضه نمی‌خواندم و یا این كه خیلی كوتاه و در مجموع آن را امری جدی نمی‌گرفتم.

یك روز بعد از یكی از سخنرانی هایم، خانمی آمد و خطاب به من گفت: «حاج آقا! در حوزه به شماها روضه خواندن یاد نمی‌دهند؟ اگر روضه نخوانی، به درد نمی‌خوری‌» بعد از آن روشم را عوض كردم و «روضه‌» را به مقداری كه حقش ادا شود، می‌خواندم.

كاملا احساس كردم، مردم اگر به «روضه خوانی‌» بیش از سخنرانی اهمیت ندهند، كمتر اهمیت نمی‌دهند.

احساس روضه خوان

تجربه كردم: نكتۀ اصلی در «روضه‌»، «احساس درونی‌» خود منبری است، گاهی منبری هنوز خوب وارد روضه نشده، ولی مستمعین «روضه‌» را دریافت كرده و اشكشان جاری است. اگر همان روضه را دیگری حتی با همان الفاظ و با همان لحن بخواند، نمی‌گیرد. به خاطر این كه خودش «روضه‌» را لمس نكرده و احساس روضه خوان اولی را ندارد.

روضۀ با حقیقت

یك بار به شعر خوبی برخوردم، آن را یادداشت كردم و فكر می‌كردم با این شعر به این خوبی، می‌توانم در «روضه خواندن‌» فیض خوبی برسانم. اتفاقا در روضه‌ای همان شعر را با آب و تاب خواندم، ولی هیچ تاثیری نداشت!

آنچه را كه قبلا می‌دانستم، تثبیت شد و آن این كه: اولا، روضه خوان وقتی موفق است كه «روضه‌» را از روی سوز دل بخواند، و آن وقت روضه روی دیگران تاثیر می‌گذارد و آن‌ها را هم می‌سوزاند.

ثانیا: روضه خوان، باید به آن روضه «معتقد» بوده و برایش حقیقت قائل باشد. اگر این چنین بود، آن روضه دلنواز است و گیرا و گرنه گاهی مواقع می‌بینیم هم شعر خوب است و هم صوت، ولی چون آن حقیقت نیست و سوز دل در كار نیست، جاذبه‌ای ندارد.

مجتهدی!

به محلی از شهرهای شمالی اعزام شدم، سخنانم را طیف تحصیل كرده و مردم می‌پسندیدند، ولی «روضه‌» یا نمی‌خواندم و یا این كه به شكل «تعزیه‌» می‌خواندم! پس از چند روز، عده‌ای آمدند گفتند: «حاج آقا! در سخن گفتن، «مجتهدی‌»! ولی «مصیبت‌» هم بخوان‌»

روضۀ گیرا

دیدم و تجربه كردم، حتی در مورد سخنرانان و منبری‌های معروف نیز این چنین بود كه: وقتی در پایان منبر، «روضۀ مستقلی‌» می‌خواندند جالب نبود ولی وقتی «روضه‌» به شكلی با محتوای سخن، مرتبط می‌شد، روضه بسیار جالب‌تر نمود پیدا می‌كرد و به قول معروف: «می گرفت‌»

صدای بلند و روضه

تجربه كردم، اگر سخنران، از ابتدای منبرش، با صدای بلند، سخن بگوید، وسط منبر خسته شده و نمی‌تواند روضه بخواند.

نقطۀ حساس روضه

تجربه كردم: وقتی در «روضه‌» مقدماتش را عادی می‌گویم ولی به «نقطۀ حساس‌» كه می‌رسم با صوت می‌خوانم، كاملا می‌بینم مردم یكباره منقلب می‌شوند. (1)

 

پی‌نوشـــــــــــت‌ها:

 

1) رك تجارب مبلغان هنرمند، مهدی چراغی، قم، انتشارات قدس، 1374 ه. ش.

342 دفعه
(0 رای‌ها)