سالهای متمادی برای ارشاد مردم و تبلیغ دین به اقصی نقاط ایران سفر كردم. در شهرها و روستاها و مجتمعهای اداری و نظامی حاضر شدم، سعی و تلاشم این بود كه علاوه بر سخنرانی و موعظه، با مردم گرم و صمیمی باشم. درد دلهای مردم را بشنوم و در حد امكان مشكل گشای آنها باشم.
در یكی از روستاها، میزبانم، جملهای گفت كه بسیار آموزنده و حائز اهمیت است.
او گفت: در زمان طاغوت ما برای ایام تبلیغی محرم و صفر و ماه مبارك رمضان از قم، روحانی دعوت میكردیم. وقتی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی قدس سره پیروز شد و امور اعزام روحانیون به مراكزی مانند سازمان تبلیغات و... سپرده شد، من برای دعوت روحانی به سازمان تبلیغات مراجعه كردم. به مسؤول سازمان تبلیغات گفتم: روستای ما روستای بزرگی است و ما یك روحانی میخواهیم كه «پر علم و پر حلم و پر حوصله» باشد.
این مرد با تجربه برای یك مبلغ علاوه بر آگاهی و دانش دو صفت را لازم میشمارد:
1- حلم و بردباری 2- حوصله و شكیبایی در آیات و روایات نیز در مورد این دو صفت، برای پیام رسانان الهی تاكید شده است.
1- بردباری
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «لن یثمر العلم حتی یقارنه الحلم» (1)
علمی كه با حلم و بردباری همراه نباشد، هیچ ثمری ندارد.
معاویة بن وهب میگوید: «از امام صادق علیه السلام شنیدم كه میفرمود:
«اطلبوا العلم و تزینوا معه بالحلم والوقار و تواضعوا لمن تعلمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم. » (2)
علم بیاموزید و آن را با بردباری و وقار مزین كنید و برای كسی كه به او علم میآموزید و كسی كه از او طلب دانش میكنید، تواضع كنید.
امام صادق علیه السلام میفرماید:
«ما بعث الله نبیا قط حتی یسترعیه الغنم یعلمه بذالك رعیه الناس» (3)
خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نكرد، مگر این كه مدتی از عمرش را به چوپانی سپری نمود تا رسم ادارۀ مردم و سرپرستی آنها را به او بیاموزد.
خداوند متعال در وصف مردان الهی میفرماید: «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» (4)
و هنگامی كه جاهلان آنها را مخاطب سازند، به آنها سلام میگویند.
اخلاق پیشوایان دین
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام به غیر از مقابله با كفار و منافقین كه مامور بودند، با آنها، به شدت و غلضت برخورد نمایند، رفتارشان با مردم همراه با حلم و بردباری بود. و یكی از عوامل مهم گسترش دین مبین اسلام، همین اخلاق و رفتار نیكوی پیشوایان آن میباشد.
انس بن مالك میگوید: «من در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله بودم. عبایی بر دوش آن حضرت بود كه حاشیه و اطراف آن بسیار خشن و زبر بود. ناگهان عربی بیابانی و بادیه نشین آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله را با آن عبای مخصوص كشید. به گونهای كه حاشیه آن عبا در گردن و دوش مبارك رسول خدا صلی الله علیه و آله اثر گذاشت، سپس گفت: «یا محمد! از مال خدا آنچه در نزد تو است، بر این دو شتر من بار كن زیرا كه این اموال نه از مال خودت است و نه از مال پدرت»
پیامبر صلی الله علیه و آله سكوت كرده، بعد فرمود:
«المال مال الله و انا عبده»
مال مال خداوند است و من بندۀ او هستم، سپس فرمود:
«ای اعرابی! آیا نسبت به آنچه به من روا داشتی، قصاص كنم؟» گفت: «نه»
فرمود: «چرا؟» گفت: «زیرا تو بدی را با بدی پاداش نمیدهی»
پیامبر صلی الله علیه و آله خندید و امر فرمود كه بر یك شتر او جو و بر شتر دیگر خرما بار كردند و به او دادند. (5)
رفتار امام محمد باقر علیه السلام و مسلمان شدن نصرانی
یك نصرانی با جسارت به امام محمدباقر علیه السلام گفت: «انت بقر» امام علیه السلام فرمود: «نه چنین است، بلكه من باقر میباشم»
گفت: «تو پسر زنی آشپز هستی»
فرمود: «این شغل و حرفۀ او بوده است»
گفت: «تو فرزند كنیز سیاه بد زبان هستی»
فرمود: «ان كنت صدقت غفرالله لها و ان كنت كذبت غفر الله لك»
اگر راست گفتی، خداوند از وی درگذرد و اگر دروغ گفتی، خداوند از گناه تو درگذرد.
آن نصرانی چون این حلم و بردباری را از آن حضرت دید، متوجه اسلام گردید، و مسلمان شد. (6)
علمای برجستۀ دینی نیز به پیروی از ائمۀ معصومین علیهم السلام در مقابل رفتار جاهلانۀ بعضی از مردم، چنین رفتار مینمودند.
روزی خواجه نصیرالدین طوسی قدس سره نامهای به دستش رسید. در آن نامه، شخصی با كلمات و جملههای زشتی به ایشان بدگویی نموده بود. یكی از كلمات زشت او این بود كه خطاب به مرحوم خواجه نصیرالدین نوشته بود: «یا كلب بن كلب» یعنی،ای سگ پسر سگ!
محقق بزرگوار وقتی آن كاغذ را مطالعه كرد در جوابش با متانت و عباراتی زیبا چنین نوشت: «... گفتار تو خطاب به من: «ای سگ» صحیح نیست، زیرا سگ با چهار دست و پا راه میرود و ناخن هایش دراز است ولی من راست قامتم و پوست بدنم ظاهر و نمایان است اما سگ تمام بدنش از مو و پشم پوشیده است و ناخنهای من بر خلاف سگ پهن است.
من ناطق و ضاحك هستم و این فصول و خواصی كه در من است، خلاف فصول و خواص كلب است. » (7)
محدث قمی رحمه الله پس از نقل این جریان میگوید: این مطلب تازگی ندارد. كسی كه «علامه حلی» در حق وی در اجازهای كه به او داده است، مینویسد: «این شیخ برترین اهل عصر خودش در علوم عقلی و نقلی بود و برای او تصنیفات و نوشتههای بسیاری است... او در میان كسانی كه ما مشاهده كردیم، شریفترین آنان در اخلاق بود. خداوند قبر او را منور گرداند». (8)
2- صبر و شكیبایی
دومین صفت ضروری برای مبلغ صبر و شكیبایی است.
بدین جهت انبیای الهی از بد رفتاری مردمان جاهل و بی فرهنگ، عقب نشینی نمیكردند و برنامههای هدایت و ارشاد مردم را ترك نمینمودند.
خداوند متعال درباره حضرت نوح علیه السلام میفرماید:
«فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاما» (9)
نهصد و پنجاه سال در میان مردم ماند [و آنها را به سوی خدا دعوت كرد].
در این مدت طولانی فقط هشتاد نفر هدایت شدند و دعوت او را پذیرفتند، تقریبا هر دوازده سال یك نفر به ارادتمندان وی افزوده شده و تمامی آن مدت را آن پیامبر بزرگ الهی برای هدایت و ارشاد آنان در تلاش بود و انواع و اقسام مشكلات و ناملایمات را تحمل كرد. (10)
او خود در شكوائیهای به خداوند عرض میكند:
«رب انی دعوت قومی لیلا و نهارا فلم یزدهم دعائی الا فرارا (11)؛ پروردگارا من قوم خود را شب و روز (بسوی هدایت) دعوت كردم، پس دعوت من جز فرار چیزی را به ایشان نیفزود.»
خداوند متعال به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید:
«فاصبر كما صبر اولوالعزم من الرسل(12)؛ صبر كن. آن چنان كه پیامبران اولوالعزم صبر كردند.»
و امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید:
«لا یعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان(13)؛انسان صبور هرگز پیروزی را از دست نمیدهد گرچه زمان زیادی طول بكشد.»
- پاورقــــــــــــــــــــی
1- غرر الحكم و دررالكلم، آمدی، شرح خوانساری، ج 5، ص 63.
2- بحارالانوار، ج 2، ص 41.
3- بحارالانوار، ج 11، ص 65.
4- فرقان / 63.
5- سیمای عبادالرحمن در قرآن، علی كریمی جهرمی، صص 40- 39.
6- سفینة البحار، محدث قمی، ج 1، ص 422.
7- فوائد الرضویة، محدث قمی، ص 609.
8- سفینة البحار، ج 1، ص 423.
9- عنكبوت / 14.
10- سیمای عباد الرحمن در قرآن، جهرمی، ص 44.
11- نوح / 5 و 6.
12- احقاف / 35.
13- نهج البلاغه، حكمت 153.