امام زمان‏ علیه‏ السلام از نگاه امام خمینی‏ قدس‏ سره (2)

و. لزوم حکومت اسلامی در دوران غیبت کبری

اکنون که دوران غیبت امام‏علیه‏السلام پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم می‏آید. عقل هم به ما حکم می‏کند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانیم جلوگیری کنیم. اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. (1)

از غیبت صغری تا کنون که هزار و چند صد سال می‏گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد، و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورند، در طول این مدت مدید، احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟ و هر که هر کاری خواست بکند؟ هرج و مرج است؟!

قوانینی که پیغمبر اسلام‏‏صلی‏الله‏علیه‏وآله در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟ آیا خدا، اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغری، اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟

اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتراز اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هیچ کس نمی‏تواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن اسلامی دفاع کنیم یا امروز مالیات و جزیه و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود، قانون کیفری اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود. (2)

اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی‏خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این که اسلام، تکلیف را معین کرده است؛ ولی تکلیف حکومتی نداریم؟

معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود و ما با بی حالی، دست روی دست بگذاریم که هر کاری می‏خواهند بکنند؟ و ما اگر کارهای آنها را امضاء نکنیم، رد نمی‏کنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا این که حکومت لازم است و اگر خدا، شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است؛ لکن آن اصلیّت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب‏علیه‏السلام موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. (3)

نگویید بگذار تا امام زمان‏علیه‏السلام بیاید. شما نماز را هیچ وقت می‏گذارید تا وقتی که امام زمان‏علیه‏السلام آمد، بخوانید؟ حفظ اسلام واجب‌تر از نماز است. منطق حاکم خمین را نداشته باشید که می‏گفت: «باید معاصی را رواج داد تا امام زمان‏علیه‏السلام بیاید. اگر معصیت رواج پیدا نکند، حضرت ظهور نمی‏کند!» این جا ننشینید فقط مباحثه کنید، بلکه در سایر احکام اسلام مطالعه کنید. حقایق را نشر دهید، جزوه بنویسید و منتشر کنید. البته، مؤثر خواهد بود. من تجربه کرده‏ام که تأثیر دارد. (4)

از همه شکننده‏تر، شعار گمراه کنندۀ «حکومت قبل از ظهور امام زمان‏علیه‏السلام باطل است» و هزاران «ان قلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جان فرسایی بود که نمی‏شد با نصیحت و مبارزۀ منفی و تبلیغات، جلوی آنها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود که خداوند، وسیله‏اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد، سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می‏شد، آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. (5)

این نویسندۀ جاهل باز در کتابچۀ پوسیده، حرفهایی نسنجیده به دین و دین داران نسبت می‏دهد و از آن، نتیجه‏های شگفت آور می‏گیرد. می‏گوید: (دین امروز ما می‏گوید: هر دولتی که پیش از قیام قائم برپا شود، باطل است - «كُلُّ رَایةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ‏علیه‏السلام فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ (6) هر پرچمی که قبل از قیام قائم‏علیه‏السلام بلند شود، صاحبش طاغوت است که غیر خدا را می‏پرستد.» - می‏گوید: کار سلطان و همراهی با آن، عدیل کفر است - «مَا تَقُولُ فِی أَعْمَالِ السُّلْطَانِ فَقَالَ یا سُلَیمَانُ الدُّخُولُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ الْعَوْنُ لَهُمْ وَ السَّعْی فِی حَوَائِجِهِمْ عَدِیلُ الْكُفْرِ وَ النَّظَرُ إِلَیهِمْ عَلَى الْعَمْدِ مِنَ الْكَبَائِرِ الَّتِی یسْتَحَقُّ بِهَا النَّارُ؛ (7) [سلیمان از معصوم‏علیه‏السلام] در مورد اعمال سلطان پرسید. امام فرمود: داخل شدن در کارهای حُکّام و کمک آنها و تلاش در رفع حوائجشان، معادل کفر است و نگاه کردن به آنها به صورت عمدی از گناهان کبیره‏ای است که انسان بخاطر آنها مستحق آتش می‏شود.» - می‏گوید: قتال به همراهی غیر امام مانند خوردن گوشت خوک و خون است؛) بلکه در حدیث صحیح، آماده بودن برای جنگ با دشمن را هم نهی کرده.

این نویسنده، مطالب را درهم و برهم کرده و روی هم ریخته، بی‏خردانه به اعتراض برخاسته. این احادیث هیچ مربوط به تشکیل حکومت خدایی عادلانه که هر خردمند لازم می‏داند، نیست؛ بلکه در روایت اول، دو احتمال است. یکی آنکه راجع به خبرهای ظهور ولی‏عصر‏علیه‏السلام باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید علمهایی که به عنوان امامت قبل از قیام قائم برپا می‏شود، باطل است. چنانچه در ضمن همین روایت، علامتهای ظهور هم ذکر شده است. و احتمال دیگر آنکه از قبیل پیش‏گویی باشد از این حکومتهایی که در جهان تشکیل می‏شود تا زمان ظهور که هیچ کدام به وظیفۀ خود عمل نمی‏کنند و همین طور هم تاکنون بوده. شما چه حکومتی در جهان بعد از حکومت علی بن ابی طالب‏علیهما‏السلام سراغ دارید که حکومت عادلانه باشد و سلطانش، طاغی و برخلاف حق نباشد؟

اکنون اگر کسی تکذیب کند از وضع یک حکومتی که این حکومتها جائرانه است و کسی هم تا زمان دولت حق نمی‏تواند آنها را اصلاح کند، چه ربط دارد به این که حکومت عادلانه نباید تشکیل داد؟ بلکه اگر کسی جزیی اطلاع از اخبار ما داشته باشد، می‏بیند که همیشه امامان شیعه با آنکه حکومتهای زمان خود را حکومت ظالمانه می‏دانستند و با آنها آن طورها که می‏دانید سلوک می‏کردند، در راهنمایی برای حفظ کشور اسلامی و در کمکهای فکری و عملی، کوتاهی نمی‏کردند و در جنگهای اسلامی در زمان خلیفۀ جور باز شیعیان علی‏علیه‏السلام پیش قدم بودند. جنگهای مهم و فتحهای شایانی که نصیب لشکر اسلام شده، مطلعین می‏گویند و تاریخ نشان می‏دهد که، یا به دست شیعیان علی‏علیه‏السلام یا به کمکهای شایان تقدیر آنها بوده. شما همه می‏دانید که سلطنت بنی امیه در اسلام، بدترین و ظلمانه‏ترین سلطنتها بوده و دشمنی و رفتارشان را با آل پیغمبر‏‏صلی‏الله‏علیه‏وآله و فرزندان علی بن ابی طالب‏علیهم‏السلام همه می‏دانید. و در میان همۀ بنی هاشم، بدسلوکی و ظلم‏شان نسبت به علی بن الحسین زین‏العابدین‏علیه‏السلام بیش‏تر و بالاتر بود. به همین سلطنت وحشیانۀ جائرانه ببینید علی بن الحسین‏علیهماالسلام چه قدر اظهار علاقه می‏کند... .

اما روایت دوم که می‏گفت: داخل شدن در عمل سلطان و معاونت کردن از او و رفع حاجت او را کردن، هم دوش کفر است. این ماجراجوی بی‏خرد چنان چه تاکنون دیدید و عادت دارد، در نقل روایات خیانت می‏کند وگرنه مطلب، روشن‏تر از آن است که در آن، خود را نیازمند به جواب بدانیم. این روایت و امثال آن که روایات بسیاری است، جلوگیری از داخل شدن در تشکیلات دولت است برای اعانت به ظالم و کمک کاری کردن بر ستم کاریها. این در تمام قوانین عالم ممنوع است... . ما می‏گوییم در همان تشکیلات خانمان سوز دیکتاتوری هم اگر کسی وارد شود برای جلوگیری از فسادها و برای اصلاح حال کشور و توده، خوب است؛ بلکه گاهی هم واجب می‏شود. خوب است آقایان رجوع کنند به کتب فقها در باب ولایت از قِبَل ظالم، ببینند آنها چه می‏گویند... .

این بی‏خردان ماجراجو فقط برای آنکه دولت و ملت را با دین‏داری و دین داران و خصوصا با ملاها بدبین کنند، در میان کتابها می‏گردند، یک حدیث پیدا می‏کنند. بی آنکه بگویند این حدیث در چه موضوعی وارد شده است، به چشم آنها می‏کشند. غافل از آنکه خوانندگان این اوراق، بسیاری‏شان دست کم با تاریخ اسلام سر و کار دارند. آنها می‏دانند از اصحاب خاص ائمه و دوستان خصوصی این خاندان، در شغل دولتی داخل بودند و ائمۀ دین آنها را تایید و تمجید می‏کردند؛ مثل: علی بن یقطین و محمد بن اسماعیل بن بزیع و عبدالله نجاشی؛ والی اهواز و دیگران و همین طور از بزرگان علمای ما در دربار سلاطین وارد بودند، چنان چه پیش از این، اسم آنها را بردیم.

و اما روایت سوم که می‏گوید: قتال به همراهی غیر امام، مانند خوردن گوشت خوک و خون است. این جاهل بی‏خرد، نسنجیده و کتابهای فقها را ندیده، این بیهوده را می‏گوید. در اسلام، دوگونه جنگ است که یکی را جهاد می‏گویند و آن کشورگیری است با شرطهایی که برای آن شده است و دیگری، جنگ برای استقلال کشور و دفع اجانب از آن است.

جهاد که عبارت از کشورگیری و فتح ممالک است، پس از آن است که، دولت اسلامی با وجود امام یا به امر امام تشکیل می‏شود و در این صورت، اسلام بر تمام مردان که به حد بلوغ رسیده باشند و افتاده و عاجز نباشند و مملوک که از افراد اجانب است، نباشند، واجب کرده است که برای کشورگیری حاضر شوند و قانون اسلام را در سرتاسر ممالک جهان منتشر کنند و باید همۀ جهانیان بدانند که کشورگیری اسلام با کشورگیری فرمان فرمایان جهان، فرقها دارد... .

و معلوم شد که جهاد اسلامی، کشورگیری مانند سایر کشورگیریها نیست. البته باید تشکیل حکومت اسلامی در تحت نظر امام عادل یا به امر او بشود تا به این امر اقدام شود وگرنه، مانند کشورگیری دیگر جهانیان شود که آن از حکم خرد، بیرون و از بیدادگریها و ستم کاریها به شمار می‏رود و اسلام و تمدن و عدالت اسلامی از آن دور و بری است.

و اما قسم دوم از جنگ اسلامی که به نام دفاع اسم برده شده و آن، جنگیدن برای حفظ استقلال کشور و دفاع از اجانب است، به هیچ وجه مشروط به وجود امام یا نایب امام نیست و کسی از مجتهدین نگفته که دفاع را باید با امام یا جانشین آن کرد، بلکه بر تمام افراد توده واجب است به حکم اسلام، از کشور اسلامی محافظت کنند و استقلال آن را پابرجا نمایند. (8)

ز. انقلاب اسلامی، مقدمۀ نهضت جهانی حضرت ولی عصرعلیهالسلام

انقلاب مردم ایران، نقطۀ شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم داری حضرت حجت - ارواحنا فداه - است که خداوند بر همۀ مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. (9)

ما امروز دورنمای صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش می‏بینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، امید بخش آتیۀ روشن است و وعدۀ خداوند تعالی را نزدیک و نزدیک‏تر می‏نماید. گویی جهان مهیا می‏شود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه معظمه، و کعبۀ آمال محرومان و حکومت مستضعفان. (10)

این کشوری که کشور ائمۀ هدی‏علیهم‏السلام و کشور صاحب الزمان‏علیه‏السلام است، باید کشوری باشد که تا ظهور موعود ایشان به استقلال خودش ادامه بدهد، قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد که عالم را ان شاءالله به عدل و داد بکشد و از این جورهایی که بر مستضعفان می‏گذرد، جلوگیری کند. (11)

من امیدوارم که ما به مطلوب حقیقی برسیم، و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولی عصر‏علیه‏السلام است. (12)

ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همۀ ستم‏گران را در کشورهای اسلامی می‏شکنیم و با صدور انقلاب مان که در حقیقت، صدور انقلاب راستین و بیان احکام محمدی‏‏صلی‏الله‏علیه‏وآله است، به سیطره و سلطه و ظلم جهان خواران خاتمه می‏دهیم و به یاری خدا، راه را برای ظهور منجی، مصلح کل و امامت مطلق حق، امام زمان - ارواحنا فداه - هموار می‏کنیم. (13)

اگر این جمهوری اسلامی از بین برود، اسلام آن چنان منزوی خواهد شد که تا آخر ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نتواند سرش را بلند کند. (14)

ح. مهیا شدن برای ظهور

ما باید در این طور روزها و در این طور ایام الله توجه کنیم که خودمان را مهیا کنیم از برای آمدن آن حضرت. من نمی‏توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگ‏تر از این است. نمی‏توانم بگویم که شخص اول است، برای اینکه دومی در کار نیست. ایشان را نمی‏توانیم ما با هیچ تعبیری تعبیر کنیم الا همین که مهدی موعود است. آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر و ما باید خودمان را مهیا کنیم از برای اینکه اگر چنان چه موفق شدیم ان شاءالله به زیارت ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان. تمام دستگاه‏هایی که الآن به کار گرفته شده‏اند در کشور ما، امیدوارم که در سایر کشورها هم توسعه پیدا بکند. باید توجه به این معنا داشته باشند که خودشان را مهیا کنند برای ملاقات حضرت مهدی‏علیه‏السلام. (15)

ط. اصلاحات مصلح موعود

مکتب ولی امر را به آن توجه کنید که، برای تعلیم و تربیت این انسان است که از حد حیوانیت برساندش به حد انسانیت و رشد انسانی پیدا کند و تربیتهای انسانی پیدا کند و تعلیمات، تعلیمات صحیح باشد. (16)

دنیا علیل است. سران همه کشورها، الا انگشت شمار، نمی‏توانم بگویم این یکی دوتا، سه تا، سران همۀ اینها، مردم را مسموم کرده‏اند و افکار ملتهای خودشان را مسموم کرده‏اند و علیل کرده‏اند ملتهای خودشان را. آن قدر تحقیر کرده‏اند از این ملتها، آن قدر اینها را در فشار اقتصادی قرار داده‏اند و آن قدر این بیچاره‏ها زحمت کشیدند و زحمتهایشان را دیگران به غارت بردند، که علیل شدند. افکارشان از بین رفته است. یکی می‏خواهد که بیاید احیاء کند این افکار را. و من امیدوارم که ان شاءالله حضرت بقیة‏الله‏علیه‏السلام زودتر تشریف بیاورند و این طبیب واقعی بشر، با آن دم مسیحایی خود، اصلاح کنند اینها را. (17)

آن کاری که لشکر امام زمان‏علیه‏السلام باید بکند، با آن کاری که لشکر طاغوت می‏کرد، فرق دارد. همان طوری که خود امام زمان‏علیه‏السلام با طاغوت فرق داشت. آن، حکومت جور بود و این، حکومت عدل. آن، حکومت طاغوت بود و این، حکومت خدا. (18)

ی. جامعۀ پس از ظهور

الف. زیباییها

به ما این وعده را داده‏اند که، در یک وقتی که امام زمان ‏علیه‏السلام ظهور کند، این اختلافات از بین می‏رود و همه برادروار با هم هستند. دیگر زورمند و زورکشی در کار نمی‏ماند. (19)

و لهذا می‏بینید فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود. بله، در زمان حضرت صاحب ‏علیه‏السلام حکومت، واحد می‏شود. قدرت حکومت... عدالت، یک عدالت اجتماعی در همۀ عالم می‏آید، اما نه اینکه انسانها بشوند یک انسان دیگر. انسانها همانها هستند که یک دسته‏شان خوبند، یک دسته‏شان بد. منتها آنهایی که بد هستند، دیگر نمی‏توانند کارهای خلاف بکنند. (20)

آنچه غایت تعلیمات اسلامی است، هم زیستی مسالمت‏آمیز در سطح جهان است، که امید است با تعجیل در ظهور مهدی آخرالزمان - ارواحنا فداه - حاصل شود. و رسیدن انسانها به کمال و سعادت اخروی است که خداوند نصیب همگان فرماید. (21)

ب. زشتیها

در حکومت عدل بقیة الله‏علیه‏السلام هم عدالت جاری می‏شود، لکن حبهای نفسانی در بسیاری از قشرها باقی است و همان حبهای نفسانی است که بعضی روایات هست که حضرت مهدی‏علیه‏السلام را تکفیر می‏کنند. (22)

ما نباید توقع داشته باشیم که، صبح کنیم در حالی که همه چیز سر جای خودش باشد. در زمان حضرت صاحب‏علیه‏السلام هم که ایشان با تمام قدرت می‏خواهند عدل را اجرا نمایند، با این ترتیب نمی‏شود که هیچ کس حتی خلاف پنهانی هم نکند. و بالاخره همانها هم که مخالف هستند، حضرت صاحب‏علیه‏السلام را شهید می‏کنند و در روایات قریب به این معنا دارد که بعضی فقهای عصر با ایشان مخالفت می‏کنند. (23)

شما بدانید که اگر امام زمان‏علیه‏السلام حالا بیاید، باز این قلمها مخالفند با او. (24)

شمس کامل

صف بیارایید رندان! رهبر دل آمده                              جان برای دیدنش، منزل به منزل آمده

بلبل از شوق لقایش، پرزنان بر شاخ گل                        گل ز هجر روی ماهش، پای در گل آمده

طور سینا را بگو: ایام «صعق» آخر رسید                       موسی حق در پی فرعون باطل آمده

بانگ زن بر جمع خفاشان پست کور دل                        از ورای کوهساران، شمس کامل آمده

باز گو اهریمنان را فصل عشرت بار بست                      زندگی بر کام تان، زهر هلاهل آمده

دلبر مشکل گشا از بام چرخ چارمین                            با دم عیسی برای حل مشکل آمده

غم مخور،‌ای غرق دریای مصیبت غم مخور                               در نجاتت، نوح کشتی بان به ساحل آمده (25)

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). ولایت فقیه، امام خمینی ‏رحمه‏الله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، 1373، چ هفتم، ص62.

(2). همان، ص30.

(3). همان، صص 62-63.

(4). همان، ص 87.

(5). صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ‏رحمه‏الله، وزارت ارشاد، تهران، 1361ش، ج21، ص 88.

(6). بحارالانوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج52، ص143.

(7). وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 هـ. ق، ج17، ص191.

(8). کشف الاسرار، امام خمینی ‏رحمه‏الله، بی‏جا، بی‏نا، بی‏تا، صص 225- 231.

(9). صحیفه نور، ج 21، ص 108.

(10). همان، ج18، ص11.

(11). همان، ج14، ص195.

(12). همان، ج12، ص175.

(13). همان، ج20، ص132.

(14). همان، ج16، ص93.

(15). همان، ج12، صص 208-209.

(16). همان، ج8، ص94.

(17). همان، ج17، ص49.

(18). همان، ج11، ص135.

(19). همان، ج11، ص31.

(20). همان، ج20، ص79.

(21). همان، ج18، ص93.

(22). همان، ج16، ص105.

(23). صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام امام خمینی‏رحمه‏الله، تهران، 1378 ش، چ اوّل، ج19، ص303.

(24). صحیفه نور، ج10، ص27.

(25). دیوان امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏رحمه‏الله، ص178.

389 دفعه
(0 رای‌ها)