شهید رجایی
مقدمه
حكومت بر مردم، كارگزاران را در موقعیتی برتر قرار میدهد؛ به گونهای كه جایگاه و شان اجتماعی بالاتری مییابند و نسبت به توده ملت، به تناسب حكومت و جایگاه ناشی از آن، از امتیازات ویژهای برخوردار میشوند كه عمده آنها، «دسترسی به ثروت عمومی و قدرت برتر و...» است.
مهم این است كه حاكمان و كارگزاران، از امكانات و قدرت امانی كه در اختیارشان است، در مسیر خدمت به مردم استفاده كنند و نیز از آسیبهای قدرت و ثروت در فرآیند خدمت رسانی در امان بمانند. در مقاله قبل، پیرامون بخش اول سخن گفتیم و در این مقاله میكوشیم راههای مبارزه با آسیبهای قدرت حاكمان را در سیره و زندگی حاكمی كه خادم ملت بود، به تماشا بنشینیم.
1. گم نكردن هدف
اگر هدف از دست یابی به مقام كارگزاری و حكومت، خدمتگزاری به خلق باشد، كارگزار، هدف مقدس و الهی را برگزیده است؛ زیرا امام صادق علیه السلام فرمودند: «من مشی فی حاجة اخیه المؤمن كتب الله عزو جل له عشر حسنات و رفع له عشر درجات و حط عنه عشر سیئات و اعطاه عشر شفاعات (1) ؛ كسی كه برای برطرف كردن نیاز برادر مؤمن خود گام بردارد، خدای سبحان برای او ده حسنه مینویسد و مقام او را ده درجه بالا میبرد و از ده گناه او میگذرد و شفاعت ده نفر را از او میپذیرد.»
با این رویكرد، كارگزار یا همان خدمتگزار اسلامی باید بكوشد همواره این هدف مقدس را به یاد داشته باشد و از مسیر آن خارج نشود.
خواهر زاده شهید رجایی كه مراسم تنفیذ ریاست جمهوری داییاش را از تلویزیون مشاهده كرده بود، میگوید: «وقتی حكم تنفیذ توسط یادگار امام خوانده میشد، به چهره دایی نگاه كردم و دیدم خیلی در فكر فرو رفته است. شب كه به جلسه آمد، از آن حال پرسیدم، گفت: خوب حدس زدی. من همان موقع به خودم میگفتم: حواست جمع باشد، هرچند حكم رئیس جمهوری تو را از طرف امام میخوانند، ولی تو همان محمد سیاه هستی. من در همان حال میگفتم خدایا به من كمك كن خودم را گم نكنم، قدرتی بده كه به مردم عزیز خدمت كنم. (2)»
مرحوم شهید رجای میگفت: «گاهی با خودم خلوت میكنم و میگویم: مبادا میز مرا بگیرد، من همان رجایی قابلمه فروش هستم. اینها را میگویم تا غرور میز مرا نگیرد. (3)»
2. پرهیز از اقدام نامشروع
در صورتی كه طالبان مقام كارگزاری، با تفكری مكتبی و برای خدمت به خلق خدا حركت كنند، هرگز در مسیر دست یابی به آن مقام، از ابزارهای نامشروع استفاده نخواهند كرد؛ زیرا رقابتها نیز برای هدفی غیرنفسانی خواهد بود. آن گونه كه رهبر عظیم الشان انقلاب میفرماید: «آن رقابتی كه در میان مردم مقبولیت و مشروعیت دارد، رقابت در خدمت به مردم است و رقابتهای سیاسی همراه با جنجال و دعوا و برای كسب قدرت پذیرفتنی نیست و ارزشی ندارد... (4)»
مشاور مطبوعاتی شهید رجایی، مینویسد: «زیر عكس معروفی كه یك پیرمرد چانه ایشان را گرفته است، ما از قول آن پیرمرد نوشته بودیم: من از تو حمایت میكنم ولی از تو میخواهم كه بروی و اسلام را پیاده كنی.» این تنها پوستر انتخابات او بود. طرح و متن این پوستر از من بود. دیدم اگر این متن را از زبان آن پیرمرد بیاورم خیلی گیرایی دارد. ولی ایشان با متن مخالفت كرد و گفت: این دروغ است؛ چون این پیرمرد در این دیدار چیز دیگری به من گفت و مطلبش این نبود. هرچه اصرار كردیم كه این فقط یك كار تبلیغاتی است قبول نكرد. (5)»
3. فداكردن خود برای خدمت
مردان مكتبی هر آنچه را دارند فدای مكتب خود میكنند و چون خدمت رسانی به مردم و مسلمانان از آموزههای مكتب آنان است، دلیلی بر فدا نكردن آبرو، حیثیت، عمر، جان و... خود در راه آن نخواهند داشت. خواهر زاده شهید رجایی میگوید: «روزی كه آقای رجایی میخواست از مجلس رای اعتماد بگیرد، گفتم: در این اوضاع و احوال كارشكنیهای بنی صدر و... صلاح نیست عنوان نخست وزیری را بپذیرید؛ چون تمام مشكلات را به گردن دولت شما میاندازند و حیثیت و وجهه انقلابی شما را خراب میكنند. او گفت: ما باید خودمان را فدای انقلاب كنیم و من این را یك تكلیف میدانم و اصلا برایم مقام و مسئولیت مطرح نیست. (6)»
4. پرهیز از سوء استفاده شغلی
«روزهای اولی كه آقای رجایی رای مجلس را برای نخست وزیری خود گرفته بود، به من اطلاع داد كه چون در زمان وزارتش به تربیت معلم تبریز قول بازدید و سخنرانی داده است، در این سفر همراهش باشم. او مثل همه مردم در صف گرفتن كارت پرواز ایستاده بود. چند نفر از نیروهای فرودگاه كه او را میشناختند، با احترام نزدیك شدند و از او خواستند تا آماده شدن كارت بلیط در اتاق آنها باشند، ایشان نپذیرفت و همان طور ایستاد. (7)»
5. پرهیز ار درنده خویی و چپاولگری
موقعیتهای خدمت، برای افراد زیادی، سفرههای نعمت است و آنان در مدت كوتاه خدمت، تدارك هفت نسل خود را میبینند؛ اما رجایی به عنوان كارگزاری مكتبی گوش به توصیه علوی دارد كه میفرماید: «و اشعر قلبك بالرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم و لاتكونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اكلهم (8) ؛ [ای مالك] قلب خود را از رحمت و محبت و لطف به مردم پر ساز. مبادا نسبت به آنان چون حیوان شكاری باشی كه خوردنشان را غنیمت شماری.»
و این گونه است كه مرز بین كارگزاران مكتبی با كارگزاران گرگ صفت و طعمه جو به روشنی مشخص میشود.
رجایی هم در قید و بند دنیا نبود و در طول خدمت هرگز به طعمهای اضافی چشم ندوخت. او حقوق یك معلم را در زمان نخست وزیری میگرفت و حقوق وزراء از او بیشتر بود. یكبار كه چریكهای فدائیان خلق حكم حقوقی او را كه نخست وزیر شده بود، چاپ و ادعا كردند آقای رجایی از دو جا حقوق میگیرد، رجایی پاسخ داد: «من همیشه یك جا حقوق گرفتهام و آن حقوق معلمی من است. (9)»
علاوه بر این از اولین مصوبات دولت او این بود كه وزرا باید در بدترین اطاقهای مجموعه وزارتی مستقر بشوند. خودش اطاق كوچك منشیها را به عنوان اطاق كار انتخاب كرد. در اتاق او حتی یك مبل دیده نمیشد؛ چند صندلی و یك میز را در آنجا قرار داده بودند. اینها همه برای آن بود كه مثل سابق بهترین اطاقها در اختیار وزرا نباشد كه تدریجا خلقیات آنها تغییر كند و اسیر پست و مقام شوند. آخرین مصوبه او هم این بود كه حقوق هر وزیر برابر متوسط حقوق كارمندان دولت در آن زمان یعنی حدود 7 هزار تومان باشد. (10)
6. پرهیز از مناقشات فرصت سوز
فرصتها برای خدمتگزار، لحظات سبز خدمت اند و بس و از دست دادن هر لحظه، به معنای سلب امكان خدمت و به تبع آن كاسته شدن از ارزش الهی موقعیت و شان كارگزاری است. برای همین، خدمتگزار مكتبی به لحظهها احترام میگذارد و آن را با مناقشات سیاسی و... نمیسوزاند. نمونهای از این رویكرد شهید رجایی را از زبان همسر وی میخوانیم:
«پس از انقلاب مسائل منافقین خیلی مطرح شده بود و بعضی نسبت به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و سابقه و عملكرد آن شناخت درستی نداشتند. یكی از همین افراد كه در زندان با آقای رجایی بود، میگوید: شما بیشتر از هركسی از منافقین اطلاعات دارید و عقاید انحرافی آنها را میدانید. بیایید راجع به آنها مطالبی بنویسید و منتشر كنید تا همه آنها را بشناسند. آقای رجایی گفته بود: الان وقت این كارها نیست. مردم ما خون داده اند و باید بدون چون و چرا و معطلی - با این همه كاری كه روی دست ما مانده است - شب و روز برای مردم كاركنیم. اینها خود را بالاخره به مردم میشناسانند و ما باید نیرویمان را صرف انجام كارهای كشور بكنیم.
در مورد بنی صدر هم كه خیلی به آقای رجایی در روزنامه انقلاب اسلامی تهمت میزد، به همسرم گفتم: چرا جواب آنها را نمیدهید؟ همه فكر میكنند آنها به حق هستند. گفت: دشمن همین را میخواهد كه یك دهن ما و یك دهن آنها بگویند و كارها روی زمین بماند. درحال حاضر رسالت ما این است كه فقط كار كنیم. (11)»
7. دفاع از ارزشها
«در یكی از جلسات، بحث بر سر این بود كه در بعضی از نقاط كشور نمیتوانیم مدارس پسرانه و دخترانه را از هم تفكیك كنیم؛ پس بهتر است دخترها و پسرها در یك كلاس درس بخوانند. یكی از آقایان به دلیل طولانی شدن بحثها، گفت: رای گیری كنیم و به نظر اكثریت عمل میكنیم.
آقای رجایی گفت: آمدیم و اكثریت گفتند: عمل كنیم، من كه نمیپذیرم با هم باشند.
یكی از آنهاگفت: اگر ما نتوانیم در اینجا بر اساس رای اكثریت عمل كنیم، پس تكلیف دمكراسی چه میشود؟
آقای رجایی گفت: اگر تصمیمی مغایر اسلام بگیرید و همه رای موافق بدهید، من هرگز به آن عمل نمیكنم؛ چون اسلام نظرش عدم اختلاط است. بهتر است به جای رای گرفتن، فكرتان را به كار بیندازید كه چه كار كنیم برای 5 دختر یك كلاس بگذاریم، هزینهاش را بدهیم و خلاف شرع هم نكنیم كه بعدا دچار پی آمدهای اخلاقیاش شویم.
پس از این اعلام نظر، بعضی از مدیر كلها به هم نگاهی كردند و استعفا دادند. (12)»
8. دفاع از بیت المال
رجایی با توجه به آموزههای علوی، پاسدار بیت المال مسلمین بود و در مقام كارگزاری اسلامی از آن دفاع میكرد. او پیرو امامی بود كه در آستانه شهادت نگران بیت المال بود و به اهالی مصر نوشت: «انی الی لقاء الله لمشتاق و حسن ثوابه لمنتظر راج و لكننی آسی ان یلی امر هذه الامة سفهاؤها و فجارها فیتخذوا مال الله دولا (13) ؛ همانا من برای ملاقات پروردگار مشتاق و نسبت به پاداش او منتظر و امیدوارم؛ لكن از این اندوهناكم كه بی خردان و تبهكاران این امت، حكومت را به دست گیرند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند.»
خواهرزاده شهید رجایی میگوید: «با یكی از دوستان برای ارائه گزارش ساخت 14 مدرسه در 14 نقطه تهران توسط افراد نیكوكار - كه زمین آن را هم خود وزارت آموزش و پرورش در اختیار میگذاشت - خدمت آقای رجایی رسیدم. ساعت حدود یك بعداز ظهر بود كه بوی آب گوشت به مشامم رسید. به شوخی گفتم: مثل اینكه آبگوشت خیلی خوبی پخته اید؟ گفت: بله. هر 15 روز یكبار مدیران مناطق تهران را به وزارت دعوت میكنیم و چون جلسه به درازا میكشد، نهار آبگوشت میدهیم. گفتم: پس الحمدلله نهار مهمان شمائیم. گفت: اگر كارتان تمام نشد، برای نهار بمانید. یك ربع دیگر و پس از ارائه گزارش منتظر بودم كه ما را به نهار دعوت كند كه دیدم با لحن نیمه جدی پرسید: فلانی كارتان تمام شد؟ گفتم: بله. گفت: پس تشریف ببرید، حتما منزل خودتان هم آبگوشت دارید. (14)»
یكی از اعضای دفتر پی گیری و نظارت نخست وزیری میگوید: در زمانی كه كسانی امثال قطب زاده، به هر بهانهای از هلیكوپتر و هواپیما استفاده میكردند، آقای رجایی با ماشین مسافرت میكرد و كارهای عقب ماندهاش را هم همانجا انجام میداد. یكبار كه از تهران عازم كرمانشاه بود، در اتوبان كرج، وقتی ماشین ایشان از یك ماشین بنیاد مستضعفان كرج سبقت گرفت، دید در آن ماشین خانمی با آرایش تمام كلاهی به سر گذاشته است. با بی سیم به ماشین بعدی گفت: ببینید این آقا را كه كنار راننده نشسته میشناسید. گفتند. آقا نیست؛ خانم است. از آنها خواست، شماره ماشین را بردارند و در مراجعت به تهران قضیه را دنبال كنند و گزارش دهند. ایشان از این مسائل به سادگی نمیگذشت و حساسیت عجیبی نسبت به خلاف كاریهای كارمندان از خود نشان میداد. (15)
به یاد آوریم این سخن امام علی علیه السلام به مالك اشتر را كه فرمود: «و ابعث العیون من اهل الصدق والوفاء علیهم فان تعاهدك فی السر لامورهم حدوة لهم (16) ؛ مامورانی صادق و وفادار [برای نظارت بر عملكرد كارمندان خود] بگمار، زیرا بازرسی مداوم و پنهانی از آنها سبب میشود كارمندانت [به امانتداری و مدارا با مردم] ترغیب شوند.»
پینوشــــــــــتها:
1) بحارالانوار، ج 74، ص 312 و ر. ك. به: تحف العقول، ص 223، روایاتی دیگر.
2) سیره شهید رجایی، ص 563، محمود صدیقی.
3) همان، ص 564، صادق نوروزی.
4) روزنامه جمهوری اسلامی، 16/1/1382.
5) سیره شهید رجایی، ص 392.
6) همان، ص 663، محمود صدیقی.
7) همان، ص 560، صادق نوروزی.
8) نهج البلاغه، نامه 53.
9) سیره شهید رجایی، ص 522.
10) همان، ص 490.
11) همان، ص 579 و 711.
12) همان، ص 462.
13) نهج البلاغه، نامه 62.
14) همان، ص 618، محمود صدیقی.
15) همان، ص 612، مسعود صادق آزاد.
16) نهج البلاغه، نامه 53.