ابو الحسن محمد بن حسین موسوى معروف به سید رضى و ملقّب به «طاهر ذو المناقب»، در سال 359 ه. ق چشم به جهان گشود. او در فضایل اخلاقى، علم و ادب، عزّت نفس، شهامت، علوّ همت، فنون شعر، علوم قرآنى و مدیریت اجتماعى سرآمد عصر بود و از این كمالات و مهارتها، در راه تبلیغ و نشر معارف اهل بیتعلیهمالسلام بهره مىبرد.
این چهره درخشان عالم تشیع، چنان دلها را به خود جذب كرده بود كه مخالف و موافق، كوچك و بزرگ، شریف و وضیع به او ارادتى خاص ورزیده، شیفته كمالات معنوى و مقامات عالى وى شده بودند. تبحّر در علوم اسلامى، توكل، اخلاص، توسل به اهل بیتعلیهمالسلام، نفوذ كلام، سیماى جذّاب، فصاحت و بلاغت و معاشرت ستودنى وى با اقشار مختلف جامعه، او را به یكى از پرچمداران عرصه تبلیغ در ده قرن گذشته در عالم تشیع تبدیل نموده است. بهویژه آنكه او با تألیف نهج البلاغه و عرضه آن به جهان علم و ادب و دین، بزرگترین خدمت را به دنیاى اسلام نمود؛ یادگار گرانسنگى كه بخشى از مظلومیت امیر مؤمنان علىعلیهالسلام را نمایان ساخت و زیباترین هدیه علمى و معنوى را به مبلغان اسلامى و انسانهاى حقیقتخواه عرضه داشت.
دودمان با فضیلت
شریف رضى، در خاندانى پا به عرصه هستى نهاد كه فضاى آن آكنده از علم و فضیلت و معنویت بود. پدر وى ابو احمد حسین نام داشت كه نسبش با چهار واسطه به امام موسى كاظمعلیهالسلام مىرسد. او مردى با عظمت و سیدى جلیل القدر و مورد احترام دولتمردان عباسى و سلاطین آل بویه و آل حمران بود. و گاهى از طرف آنان به تنظیم امور كشور، عقد صلح و دیگر كارهاى مهم دولتى دعوت مىشد. (1) مادر سید رضى، فاطمه بنت الحسین بود كه نسبش با شش واسطه به امام على بن ابى طالبعلیهالسلام مىرسد. مادر با كمال و دانشدوست رضى، از شیخ مفید تقاضا نمود كه كتاب «احكام النساء» را در مورد زنان مسلمان تألیف كند و شیخ تقاضاى وى را پذیرفته، این كتاب را با اسلوب زیبایى به بانوان مسلمان عرضه نمود. (2) سید رضى در آغوش چنین خاندانى رشد و نمو یافته، استعدادهاى نهفتهاش به كمال رسید.
تحصیل علم
ذوق سرشار سید رضى به تحصیل علم و معرفت، وى را در راه تحصیل كمالات به مراحل عالیهاى از توفیق رساند، بهطورى كه از همان دوران كودكى دست غیب او را یارى مىنمود.
ابن ابى الحدید مىنویسد: شیخ ابو عبد اللّه معروف به شیخ مفید، عالم و دانشمند بزرگ شیعى، شبى فاطمه زهراعلیهاالسلام را در خواب دید كه آن بانوى جلیل القدر، دست دو كودك خردسال خود، حسن و حسینعلیهماالسلام را گرفته و در مسجد كرخ بغداد به نزد او آورد و فرمود: «اى شیخ! به اینها دانش فقه بیاموز.» او با تعجب فراوان از خواب بیدار شد و به فكر فرو رفت و تا صبح همچنان در اندیشه بود. فرداى آن شب، وقتى در مسجد نشسته بود، بانوى با شخصیتى (فاطمه بنت الحسین، مادر سید رضى و سید مرتضى) وارد مسجد شد و در حالى كه دست دو كودك خردسالش را گرفته بود، به نزد شیخ آمد و اظهار داشت: «اى شیخ! این دو كودك را آوردهام تا علم فقه به آنان بیاموزى.» شیخ مفید با دیدن این صحنه، خواب شب گذشتهاش را به یاد آورد و بىاختیار اشك از چشمانش سرازیر شد. و در همان حال قصّه شب گذشتهاش را براى آنان تعریف كرد.
او تعلیم و تربیت این دو كودك را به عهده گرفت و در تربیت آنان چنان همت گماشت كه در اندك زمانى به مقامات بزرگى از علم و كمال رسیدند و خداوند متعال سرچشمههاى حكمت و دانش را بر سینه هایشان جارى نمود. (3)
سید رضى نیز كه پاسدار مقام ارجمند مادر خویش بود و همواره از زحمات طاقتفرساى او تجلیل به عمل مىآورد، به پاسداشت این لطف مادر خویش، در شعرى او را چنین مىستاید:
لَوْ كانَ مِثْلُكِ كُلُّام بَرَّةً غَنِى الْبَنُونُ بِها عَنِ الآباءِ
«اگر همه مادرها مانند تو نیكوكار و پاكسرشت بودند، هیچ فرزندى نیازى به پدر نداشت.»
مقام علمى و دانش سرشار
سید رضى در اثر زحمات طاقتفرسا و پشتكار عالى خویش، در محضر اساتید فن و دانشمندان شیعه و سنى و حتى غیر مسلمان به بهرهگیرى پرداخته، توشهها اندوخت و در مدتى كوتاه از سرچشمههاى دانش و ذخایر علمى آنان پیمانهها پر كرد و جرعهها نوشید. شریف رضى در اثر هوش وافر و حافظه قوى، علم نحو را قبل از ده سالگى از سیرافى نحوى فرا گرفت. این برجستهترین اندیشمند اسلامى در قرن چهارم و پنجم، در كسب معارف و علوم رایج به چنان رتبهاى دست یافت كه نه تنها دانشمندان مسلمان شیعه و سنى به او عشق مىورزیدند و مقام علمى وى را ارج مىنهادند، بلكه دانشمندان غیر مسلمان نیز در برابر عظمت وى زانوى ادب به زمین مىزدند.
ابو اسحاق صابى (4)، نویسنده و ادیب معروف و سرپرست دیوان القادر باللّه، با سید رضى دوست و رفیق بود. او شیفته مقام علمى و دانش سرشار شریف رضى گشت تا آنجایى كه به احترام وى، ماه رمضان را روزه مىگرفت و قرآن را حفظ كرده بود. سید رضى هم متقابلاً او را به عنوان دانشمندى برجسته احترام مىنمود. هنگامى كه ابو اسحاق درگذشت، سید رضى در رثاى او اشعار مفصلى سرود. هنگامى كه برخى از افراد كوتهبین و تنگنظر بر این كار او ایراد گرفتند، وى گفت: «من این اشعار را به خاطر علم و فضل او سرودهام و در حقیقت من ارزش علم را ستودهام.» (5)
برخى از اساتید معروف وى عبارتند از:
1. ابو اسحاق ابراهیم بن احمد بن محمد طبرى، فقیه مالكى، چنانكه ابن جوزى در المنتظم به آن اشاره مىكند؛
2. قاضى عبد الجبار ابو الحسن بن احمد شافعى معتزلى، از دانشمندان نامدار كلامى و اصولى اهل سنّت؛
3. ابو سعید حسن بن عبد اللّه معروف به سیرافى نحوى؛
4. ابو على حسن بن احمد فارسى نحوى (درگذشته در سال 377 ه. ق)؛
5. ابو عبد اللّه محمد بن عمران مرزبانى (درگذشته در سال 384 ه. ق)؛
6. ابو محمد هارون بن موسى تلعكبرى (متوفى 385 ه. ق)؛
7. ابو الفتح عثمان بن جنى موصلى؛
8. ابو یحیى عبد الرحیم بن محمد معروف به ابن نباته؛
9. ابو عبد اللّه ابن معلم محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید، از نوابغ روزگار و بزرگترین فقیه و متكلم جهان تشیع، كه بیشترین تأثیر را در رشد علمى و معنوى سید رضى داشته است؛
10. ابو الحسن على بن عیسى ربعى، نحوى بغدادى (درگذشته در سال 420 ه. ق).
سید رضى در نزد این استاد گرانمایه، درس تفسیر، عروض، قوافى، نحو، قرائت و... خوانده است. (6) این فرزانه وارسته، از نظر مقام علمى به حدّى رسید كه او را از نوابغ روزگار شمردهاند.
شریف رضى بیش از ده سال نداشت كه پدر بزرگوارش در سال 369 ه. ق به خاطر عزّت نفس و حقجویى توسط حكومت وقت دستگیر شده، به زندان افتاد. این اتفاق او را بسیار متأثر كرد؛ بهطورى كه ابیاتى را در ستایش پدر سرود.
ینالُ الْفَتى مِنْ دَهْرِهِ قَدْرَ نَفْسِهِ وَتَأتى عَلى قَدْرِ الرِّجالِ الْمَكایدِ
ندىً لَكَ یا مُجْدى الْمَعالِى وَبَأسُها فِعالُ جَبانٍ شَجَعَتْهُ الْحَقایدِ (7)
«هر جوانمرد از روزگار به اندازه ارزش وجودىاش گرفتارى مىبیند. آرى، به اندازه ارزش مردان بزرگ ب ر آنها سختى و دشوارى مىرسد.
پدر! اى بلند مرتبه و اى دارنده عظمت و مهابت! فدایت شوم! این گرفتارى تو كار شخص ترسویى است كه حسد و كینه او را تحریك كرده باشد.»
هنگامى كه ابو طاهر ناصر الدوله درگذشت، سید رضى در رثاى او نیز قصیدهاى سرود كه معانى بسیار بلند و الفاظ زیبا و جملات لطیفِ آن، مورد توجه دانشمندان عصر از جمله استادش ابن جنّى قرار گرفت. استاد آنچنان شیفته اشعار سید رضى گردید كه در شرح معانى عمیق و توضیح و تفسیر زیباییها و نكات جالب آن كتابى نوشت. ابو منصور عبد الملك ثعالبى از دانشمندان برجسته اهل سنت - كه كتاب خود را در 25 سالگى شریف رضى نگاشته است - مقام علمى وى را بىنهایت ستوده و بعضى از اشعارش را زینتبخش كتاب خود قرار داده است. او در مورد مقام علمى وى مىگوید: «با آنكه در میان آل ابو طالب شعراى مبتكر و برجسته فراوان بودند، ولى سید رضى از همه آنها شاعرتر است و اگر بگویم او بزرگترین شاعر قریش است، اغراق نكردهام.» (8)
شاگردان و راویان
سید رضى، تمام اندوختهها و ذخایر علمى خود را در عصر خویش به دانش دوستان و تشنگان علم و معرفت عرضه نمود. عده كثیرى از دانشوران شیعه و سنى از كوثر زلال علم و حكمت این استاد گرانمایه سیراب گشتهاند كه نام برخى از مشاهیر آنان عبارت است از:
1. ابو جعفر محمد بن طوسى معروف به شیخ الطائفه (متوفى به سال 460 ه. ق)؛
2. شیخ ابو عبد اللّه محمد بن على حلوانى؛
3. قاضى ابو المعالى احمد بن على بن قدامه؛
4. ابو بكر احمد بن حسین بن احمد نیشابورى خزاعى؛
5. ابو منصور محمد بن ابى نصر بن عبد العزیز عكبرى؛
6. قاضى سید ابو الحسن على بن بندار بن محمد هاشمى.
آثار سید رضى
سید رضى با اینكه بیش از 47 سال زندگى نكرد، اما در طول عمر با بركت خود آثار ارزشمندى پدید آورد. او تمام اندوختهها و ذخایر علمى خویش را در قالب كتابهایى وزین و در موضوعات مختلف عرضه نمود كه ما در این بخش به قسمتى از تألیفات وى مىپردازیم:
میراث جاویدان در عرصه تبلیغ
نهج البلاغه، مشهورترین یادگار سید رضى است و با اینكه بیش از هزار سال از تألیف این میراث جاویدان مىگذرد، نه تنها گذشت زمان آن را به ورطه فراموشى نسپرده، بلكه روز به روز به جذابیت، شفّافیت و رونق این هدیه آسمانى و اثر گرانسنگ افزوده شده است. این كتاب در طول قرنها همچون آفتابى درخشیده و نظر دانشمندان، محققان و ادب دوستان را به خود جلب كرده است. نهج البلاغهاى كه سید رضى با زحمات طاقتفرساى خویش آن را پدید آورد، شایسته تقدیر و تجلیلِ فرهنگ دوستان و دانش پروران است؛ چون این كتاب از منبع بىپایان علم و فضیلت ریشه گرفته و جلوهاى از دریاى عظمت مولاى متقیان امام علىعلیهالسلام است.
آرى، این كتاب منتسب به شخصیتى است كه آفتاب وجودش غروب ندارد؛ چنانكه سید رضى در مقدمه آن، این نكته را متذكر شده است. او در این مورد مىگوید: «... به تألیف این كتاب پرداختم و به یقین مىدانستم كه تألیف آن بهره عظیمى در بردارد و به زودى همه جا را تحت سیطره خود قرار خواهد داد و اجر آن ذخیره آخرت خواهد بود و بدین وسیله خواستم شمّهاى از عظمت شخصیت امیر مؤمنان علىعلیهالسلام را روشن سازم، تا علاوه بر آن همه فضایل بىحد و مناقب بىشمارى كه دارد، عظمت قدرش را در این فضیلت (بلاغت و فصاحت) نیز آشكار نمایم تا بر همگان روشن شود كه آن حضرت، یگانه فردى است كه از میان همه پیشینیان به آخرین مرحله فصاحت و منتهاى بلاغت رسیده است و گفتار او اقیانوسى است بىكرانه كه سخن هیچ بلیغى به پاى آن نخواهد رسید.» (9)
نهج البلاغه به زبانهاى زنده دنیا همچون: فارسى، تركى، انگلیسى، فرانسوى، آلمانى، ایتالیایى، اسپانیایى، اسپرانتو بوسنیایى، سندى و... ترجمه گردیده و صدها شرح، ترجمه و كتاب درباره آن نوشته شده است. در هر صورت، ما بیش از این در مورد این كتاب شریف سید رضى سخن نمىگوییم و رشته كلام را به دست دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان مىسپاریم:
1. استاد امین نخله، یكى از صاحب نظران مسیحیت، در جواب شخصى كه از او درخواست كرده بود كه صد كلمه از نهج البلاغه را براى او انتخاب كند، مىگوید: «به خدا قسم نمىتوانم. چگونه از میان صدها كلمه گهربار، تعداد صد كلمه آن را انتخاب كنم؟ من از انتخاب یك كلمه آن هم عاجز هستم؛ زیرا این كار درست به این مىماند كه دانه یاقوتى را از كنار دانههاى دیگر بردارم.» (10)
2. بولس سلامه، استاد دانشگاه، شاعر و نویسنده معروف مسیحى در لبنان، درباره نهج البلاغه مىگوید: «نهج البلاغه اثر جاودانهاى است كه انسان را به شناخت اندیشه بزرگ على بن ابى طالبعلیهالسلام وادار مىسازد و هیچ كتابى جز قرآن بر آن برترى ندارد.» (11)
3. جرج جرهاى، نویسنده و ادیب معروف مسیحى، نهج البلاغه را بیانى رساتر از هر بیان مىداند، كه تا انسان هست و اندیشه انسانى وجود دارد، با ذوق هنرى و ادبى انسان پیوند ناگسستنى خواهد داشت. (12)
4. حسین نائل مرصفى (13) استاد فن بلاغت و علم بیان در دانشكده دار العلوم مصر، در مقدمه شرحى كه بر نهج البلاغه نوشته است با بهترین روش و با بیانى كوتاه و گویا، كتاب سید رضى را ستایش كرده و مىنویسد:».. با این سه امتیاز، یعنى زیبایى تمدن جدید و جمال سادگى قدیم و شادى آفرینى قرآن كریم، خلفاى راشدین از دیگران ممتاز مىشوند. با این همه، آن كس كه در این میدان گوى سبقت را ربوده، علىرضى الله عنه است. گمان نمىكنم براى اثبات این موضوع به دلیلى بیشتر و بهتر از نهج البلاغه نیازمند باشیم. آن كتابى كه خداوند آن را دلیلى روشن قرار داد تا ثابت كند كه علىرضى الله عنه بهترین شاهد زنده نورانیت و پرتوبخش قرآن كریم و جلوه بارز حكمت و دانش و هدایت و اعجاز و فصاحت آن كتاب آسمانى است. آیات و نشانههاى حكمت ارزنده و قوانین صحیح سیاست و پندهاى روشن و دلنشین و برهانهاى رسا و استوارى كه علىرضى الله عنه در این كتاب آورده، خود بهترین گواه فضیلتهاى فوق تصوّر و بهترین آثار یك پیشواى به حق است كه هیچیك از حكماى بزرگ و فلاسفه عالى مقام و نوابغ دهر نظیر آن را نیاوردهاند. علىعلیهالسلام در این كتاب به دریاى پهناور علم و سیاست و دین فرو رفته و در تمام این مسائل ید طولانى داشته و نابغه مبرز بوده است... . باید توجه داشته باشى كه در توان هیچ نویسنده زبردست و هیچ گوینده توانا و هیچ شاعر باذوقى نیست كه در ستایش و توصیف نهج البلاغه حق مطلب را ادا كند.» (14)
گفتنى است با اینكه در تألیف كتاب پرارج نهج البلاغه توسط سید رضى جاى هیچگونه تردید و ابهام نیست، متأسّفانه بعضى از شخصیتنگاران اهل سنّت، همچون خیر الدین زركلى از ذكر این اثر بىنظیر در ردیف تألیفات وى امتناع نمودهاند.
تألیفات دیگر
علاوه بر نهج البلاغه، شریف رضى كتابهاى دیگرى نیز در موضوعات تاریخ اسلام، شعر، فقه، علوم قرآنى، مكاتبات و حدیث دارد كه به برخى از آنها اشاره مىكنیم:
1. حقائق التأویل فى متشابه التنزیل، در متشابهات قرآن؛
2. مجازات الآثار النبویة؛
3. تلخیص البیان عن مجازات القرآن؛
4. الرسائل؛
5. تعلیقات خلاف الفقهاء؛
6. تفسیر القرآن؛
7. دیوان اشعار؛
8. خصائص الائمّة؛
9. معانى القرآن؛
10. رسائل و منشآت در سه جلد؛
11. اخبار قضاة بغداد؛
12. حاشیه بر ایضاح ابو على فارسى و آثار دیگر. (15)
هنر شعر و ادب در خدمت تبلیغ دین
با توجه به مقامات بلند و كمالات عالى شریف رضى، سخن گفتن از شعر و شاعرى وى چندان ضرورى به نظر نمىرسد و معرفى او در ردیف سایر شعرا، افتخارى براى وى محسوب نمىشود. او كه قبل از ده سالگى بهترین اشعار را سروده و شگفتى همگان را برانگیخته است، شعر را افتخارى براى خود نمىداند؛ اما از این شیوه جذّاب در موارد لازم و براى تبلیغ دین و معارف الهى بهره مىگیرد. او خود بر این باور است كه:
وَمَا الشِّعرُ فَخْرِى وَلكِنَّما اَطُولُ بِهِ هِمَّة الْفاخِرِ
وَاِنِّى وَاِنْ كُنْتُ مِنْ اَهْلِهِ لَتُنْكَرُ فِى حِرْفَةِ الشَّاعِرِ (16)
«شعر براى من افتخارى نیست؛ ولى هر گاه دیگران به مفاخره برخیزند، من با اشعار ناب خود مقابله مىكنم.
گرچه من در عرصه شعر، استعداد و شایستگى دارم، اما از حرفه شاعرى بیزارم.»
با این حال، سید رضى هنر شعر را در رسیدن به مقاصد عالیه خود به كار مىگیرد. بهترین نمونه آن، قصیده غدیریه اوست كه به سبك زیبایى، داستان غدیر را به تصویر كشیده، مخاطب را تا عمق واقعه غدیر با خودش همراه مىسازد. قصیده او با این مطلع آغاز مىشود:
نُطْقُ اللِسانِ عَنِ الضَمِیر وَالبِشر عِنْوانُ الْبَشِیر (17)
«زبان ترجمان دل است و مژده شادى از قیافه پیك پیداست.»
او در مرثیه جدّش سید الشهدا، سبط پیامبر، امام حسینعلیهالسلام احساسات را برانگیخته، اشكها را روان مىسازد و با این بیت شروع مىكند:
هذِى الْمَنازِلِ بِالْغَمِیمِ فَنادِها وَاسْكِبْ سَخىَّ الْعَینِ بَعْدَ جَمادِها (18)
«اینك سرزمین غمیم است، نالهها را بلند كن و سیلاب اشك را بعد از خشك شدن روان ساز!»
از منظر دانشمندان اهل سنّت
در این بخش، شخصیت ممتاز شریف رضى را از زبان تاریخنگاران اهل سنّت مرور مىنماییم:
1. ابو الفرج عبد الرحمن بن جوزى (درگذشته در 597 ه. ق) در كتاب «المنتظم» خویش مىنویسد: «رضى در بغداد نقیب (سرپرست) خاندان ابى طالب بود... . دانشمندى فرزانه و شاعرى سخنران بود. او شخصیتى پارسا، متدین و معتقد بود و همّت والا داشت. [در بزرگوارى او همین بس كه] روزى از زنى، چند مجموعه یادداشت به پنج درهم خرید. درضمن مطالعه متوجه شد كه یك جزوه آن به خط ابو على «ابن مقله» است. به دلّال گفت: تا زن را حاضر سازد و خطاب به زن گفت: در میان نسخهها یك جزوه با خط ابن مقله یافتم. اگر مایلى جزوه را بگیر و اگر وجه بیشترى مىخواهى اینك پنج درهم دیگر به تو تقدیم كنم. آن زن پنج درهم اضافى را گرفت و براى وى دعا كرد. شریف رضى مردى بخشنده و با سخاوت بود.» (19)
2. ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه مىنویسد: «رضى در مدتى اندك، پس از دوران سى سالگى قرآن را حفظ كرده، بخش مهمى از فقه و فرایض را فرا گرفت. دانشمندى ادیب و شاعرى ماهر بود. با نظمى روان و فصیح و الفاظى پرمعنى و بلیغ، در پرداختن قافیه توانا و در ساخت انواع شعر مقتدر بود. او اگر در وادى تغزّل گام زند، احساس لطیف و خیال دلپذیرش شگفتیها آفریند. اگر در میدان ثنا و ستایش تازد، با نظمى سهل و روان به صید معانى پردازد و هیچ شاعرى به گرد او نرسد و اگر در سوگ و ماتم به سوز دامن زند، بر همه ماتمسرایان سبقت گیرد. و با همه اینها، دبیرى سخندان و صاحب گفتار است. مردى پارسا، با روحى لطیف و همتى والاست. او سخت به احكام دین پایبند بود و به اعتقادات خود شدیداً باور داشت. از هیچ كس صله و جایزه نپذیرفت.» (20)
3. ابو منصور عبد الملك ثعالبى (متوفى به سال 429 ه. ق) از دیگر برجستگان اهل سنّت است كه در كتاب «یتیمة الدهر فى محاسن اهل العصر» كه در 25 سالگى سید رضى آن را به رشته تحریر درآورد، او را چنین مىستاید: «اینك شریف رضى نابغه دوران و نجیبترین بزرگان عراق است. علاوه بر تبار والا و افتخاراتى كه چون خورشید عالمآرا با فرهنگى نمایان و فضلى تابان، شخصیت خویش را آراسته و از تمام خوبیها سهمى به سزا دارد. از این گذشته، او سرآمد شاعرانى است كه از خاندان ابى طالب برخاستهاند، چه گذشتگان و چه معاصران. با آنكه در صف آنان، شعراى برجسته و ماهرى، مانند: «جمانى»، «ابن طباطبا» و «ابن ناصر» جلوهگر بودند؛ بلكه اگر بگویم شریف رضى «اشعر قریش» است، گزافه نگفتهام و گواه آن، با مراجعه به اشعار وى، به وضوح روشن خواهد شد.
اشعار او پرمغز و استوار، خالى از عیب و ایراد مىباشد و در عین روان و سلیس بودن، متقن و مبرهن مىباشد، با معانى نغز و بلند. پدرش ابو احمد، ریاست نقبایى را عهدهدار بود و به مظالم، یعنى اختلافات مالى رسیدگى مىنمود و كاروان حج را رهبرى مىكرد و تمامى این مناصب و مشاغل در زمان ابو احمد، یعنى به سال 388 ه. ق به فرزندش شریف رضى انتقال یافت.» (21)
افول ستاره تبلیغ
شریف رضى، صبح روز یكشنبه ششم محرم سال 406 ه. ق بعد از عمرى تلاش و مجاهدت در راه احیاى حق و دفاع از اهل بیتعلیهمالسلام و اعتلاى كلمه توحید و به جاى نهادن آثارى زرّین، در 47 سالگى چشم از جهان فرو بست. دنیاى اسلام در عزاى او داغدار شد و دانش دوستان در فراقش اشك حسرت و ماتم ریختند. فوت او آنچنان در دلهاى مردم بغداد تأثیر گذاشت كه كوچك و بزرگ، زن و مرد، فقیه و قاضى، سنّى و شیعه، با قلبهایى مالامال از اندوه به در خانهاش ریختند و در غم از دست دادن این شخصیت ارزنده جهان اسلام، اشك فراق ریختند.
سید مرتضى، برادر بزرگ او، بهقدرى متأثّر و متأسّف گردید كه تاب دیدن جنازهاش را نیاورد و از شدّت درد و ناراحتى به حرم مقدس كاظمینعلیهماالسلام رفت. مردم داغدار، وزرا، اعیان و اشراف، جنازه سید رضى را تشیع كردند. ابو غالب فخر الملك، وزیر اعظم وقت، بر جنازه او نماز خواند. پیكر بىجان این دانشمند نامدار را در كنار خانهاش، در محلّه كرخ بغداد به عنوان امانت دفن نمودند. سپس وزیر نامبرده به كاظمین رفت و سید مرتضى را دلدارى داد و با احترام به خانه بازگردانید.
مهیار دیلمى، سلیمان بن فهد و جمعى دیگر از شعراى معاصر، مرثیههاى جانسوزى در رحلت او سرودند كه بعضى از آنها در دیوان سید رضى چاپ شده است. یكى از آن سرودهها به سید مرتضى تعلق دارد. او در فراق برادرش اشعارى گفت كه نهایت تأثر قلبى وى را مىرساند. بیت زیر یكى از آنها است:
یا لَلرِّجالِ لِفَجْعَةٍ جَذَمَتْ یدِى وَوَدَدْتُ لَوْ ذَهَبَتْ عَلَىَّ بِرَأْسِى
«اى بزرگ مردان! فغان از مصیبتى كه دست مرا قطع كرد و اى كاش سر از پیكرم جدا مىنمود!»
گفتنى است كه جنازه این دو برادر، مدّتى بعد از دفن به كربلاى معلّى منتقل گشت و در سمت بالاى سر حضرت سید الشهدا به خاك سپرده شد. (22)
پینوشـــــــــــــتها:
1) شرح نهج البلاغه، عبد الحمید ابن ابى الحدید، معتزلى، كتابخانه آیة اللّه مرعشى، قم، 1404 ق، ج 1، ص 31.
2) همان.
3) ر. ك: همان، ص 41.
4) صابى كسى را مىگویند كه از پیروان صائبین باشد و آنان یكى از فرقههاى مذهبى و در ردیف یهودى و مسیحى هستند. البته صائبین به گروه دیگرى هم اطلاق مىشود كه آنان مشرك و بت پرست بودهاند.
5) پیرامون نهج البلاغه، سید عباس احدى، قم، نشر علم و دین، 1360، ص 27.
6) ر. ك: الغدیر، علامه عبد الحسین امینى، دار الكتب العربى، ج 4، ص 183 به بعد.
7) پیرامون نهج البلاغه، ص 17.
8) نتیجة الدهر، عبد الملك ثعالبى، دار الكتب العلمیه، لبنان، 1403 ه. ق، ج 3، ص 155.
9) مقدمه نهج البلاغه.
10) پیرامون نهج البلاغه، ص 57.
11) نشریه پرتو، خرداد 79.
12) همان.
13) حسین مرصفى (درگذشته در سال 1307 ه. ق) از دانشمندان، ادبا و مدرسین الازهر مصر بود. او در 8 موضوع مهم اجتماعى مردم، وطن، حكومت، عدالت، ظلم، سیاست، آزادى و تربیت بررسیهایى انجام داده و در كتاب الكم الثمان منتشر كرده است. (الاعلام، ج 2، ص 232.)
14) پیرامون نهج البلاغهص 61.
15) الغدیر، ج 4، ص 198؛ ریحانة الادب، محمد على مدرس تبریزى، تبریز، نشر شفق، ج 3، ص 124.
16) الغدیر، ج 4، ص 201.
17) الغدیر، ج 4، ص 180.
18) همان، ص 215.
19) المنتظم، ابو الفرج عبد الرحمن جوزى، دار الكتب العلمیه، ج 15، ص 115.
20) شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 33.
21) یتیمة الدهر فى محاسن اهل العصر، ج 3، ص 155.
22) الغدیر، ج 4، ص 186، به بعد؛ ریحانة الادب، ج 3، ص 127.